رودبار الموت
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 29 بهمن 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/267399/رودبار الموت
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
25
6. پیشکامی ž [ژ] در واژه نمیآید. عموماً هر جا در فارسی ž (واج بیگانه) است، در الموتی ϳ میآید: tij [تیز] (P. tiz).7. ملازی سایشی x معمولاً حذف میشود (که خود گرایش کلی است برای سادهکردن گفتار): detar [دختر] (P. doxtar). 8. b پایانی گرایش به آن دارد که مانند سایشی بیواک f تلفظ شود: asf [اسب] (P. asb).9. t پایانی حذف میشود: das [دست] ((P. dast، یا به انسدادی واکدار d بدل میشود: daväd [دوات] (P. davāt). 10. مشدد -mm- معمولاً بهجای -mb- مینشیند: došamme [دوشنبه] (P. došambe) (همانجا).
1. پسوند جمع [نشانۀ جمع]، (kän(e)- -än, (P. –â و با بسامد کمتری، -ä(P. hā) است. پسوند جمع än- که دنبالۀ پایانۀ حالت اضافی جمع (MP. G. PL. -ān) است، برای اسم ذیروح به کار میرود و برای اسم غیرذیروح: valg (برگ) valgän=.2. وجودنداشتن ساخت اضافه بهمنزلۀ صورت اصیل و کاربرد پیشین اضافی (e- پایانی)، که پیش از موصوف جای میگیرد (مانند گویشهای کرانۀ دریای خزر): jeväne zen (زن جوان).3. ضمایر شخصی عبارتاند از: mi (men-i), ti, u (ou), mä, (P. ānan=(ona šomā, ušan؛در حالت ملکی، بهصورت:mi, ti, ui, mäy, šomäy, ošāni (onäy) مانند: mi ketäb (کتابم).4. در گویش الموتی، انواع گوناگونی از «وند»ها وجود دارد که در صرف فعل به کار میروند. چند نمونه از آنها عبارتاند از: ـ be: ادات فعل کامل. این وند معمولاً در وجه امری، التزامی، ترجی و دعایی، ماضی مطلق و ماضی نقلی، ماضی بعید، وجه مصدری و اسم فعل میآید: bedäym (دادیم). ـ me: که قـاعدتـاً پیش از y، کـامی میشود و بهصورت mi- درمیآید، ادات فعل استمراری است و در مضارع و ماضی استمراری و ماضی نقلی به کار میرود: miyeymiyam (میآمدم).hey-/ hä-/ ha-: ظاهراً این هم ادات فعل کامل است: hadä (داد)، hadeym (دادیم)، haden (بده)، hamidä (میداد). 5. ساختن صیغۀ زمانها تابع همان قواعد زبان فارسی است. پساوندهای شخصی در مضارع عبارتاند از: اولشخص مفرد -äm (om)، دومشخص مفرد -ey، سومشخص مفرد -ä (ad)، اولشخص جمع eym-، دومشخص جمع eyd- و سومشخص جمع -än (end).6. مضارع فعل فارسی dāštan (داشتن) در گویش الموتی بهجای فعل اسنادی به کار میرود: dare=hast (هست). 7. بیشتر افعال باقاعده و پیشاوندهای فعلی مانند همانهایی است که در «بازاری» وجود دارد، گاهی فقط با مختصر تحریف آوایی: فعلهای raftan (رفتن) و šodan (شدن)، بهصورت واحد: bašiyan (ماسیوزاک، 162-164).
یارشاطر در بررسی گویشهای منطقه به مشخصۀ جنس اشاره میکند: «زبان مراغی مانند برخی از لهجههای تاتی طارم علیا (هزاررودی و نوکیانی) و اشتهاردی و چالی (در رامند) و کرنی و کرلقی (در خلخال)، زبانی نسبتاً محافظهکار است و بسیاری از خصوصیات کهنتر لهجههای مادری را حفظ کرده است. از این خصوصیات، یکی تشخیص جنس مؤنث است. جنس نهتنها در اسامی و ضمایر مشخص میشود، بلکه چنانکه در آن دسته از لهجههای مادی که تشخیص جنس را محفوظ داشتهاند، معمول است، در سومشخص مفرد افعال نیز ظاهر میگردد، مثال از لهجۀ دکین (یارشاطر، 413-414): میافتد (برای مذکر)، migená؛ میافتد (برای مؤنث)،egâ ׳migen؛ افتاد (برای مذکر)، genestia؛ افتاد (برای مؤنث)، eya׳genest پرمون («زبان ... »، بش ) میگوید: مراقی (مراغی) گویش نابی است و ازجمله مشخصههای آن این است که از معدود گویشهایی است که تمایز جنسیت را در آن میبینید؛ یعنی مؤنث و مذکر مجازی و حقیقی دارند. مؤنث در این گویش، الف و نون دارد. کلمات جدیدی هم که وارد زبانشان میشوند، مؤنث مجازیاند. تمایزات واژگانی بسیار دقیقی دارد، ازجمله اینکه مثل زبان انگلیسی که در آن boy و son و girl و daughter با هم در تمایزند، در مراغی هم این تمایز، دیده میشود. معنای بنوت لفظ جداگانهای دارد: زوآ و زلٌه ـ کینه و کیلٌه.
در این گویش، شناسۀ مطابقه روی مفعول مینشیند، نه روی فعل: «من علیام دید» بهجای «من علی را دیدم» (همانجا).نمونهای از واژهها و جملات گویش رودبار الموت: مراغی: قوچ رفت، nar šia؛ پارو (مؤنث) افتاد، üyân genestiân؛ این سیب پوسیده است (سیب بهطورکلی، مثلاً، گونیِ سیب منظور باشد)، em asif püsüsát؛ این سیب پوسیده است (یک سیب معین)، em asifân püsüstiân (یارشاطر، 413). کوچنانی: زن حسن رفت، Hasan-i zanaga boššo؛ پدر حسن رفت، Hasan-i- piar boššo.رزهجردی: پسرت کجا ست؟، sar-et ašgâ dare?؛ دخترت کجا است؟، ?tar-i-t ašga daria (همو، 414).بالاروچی: قاشق، kače؛ زنبور عسل، magas؛ دایی، Ɂadey؛ گردو، Ɂâquz؛ خواهر، xwâr (دقیقی، 30، 31).الموتی: خانه، xäne؛ وعده، va'de؛ حاجی، häji؛ پرسیدن، baporsiyan؛ بزن، bazen (ماسیوزاک، 162). بلوکزهرایی: روشن، rushin؛ رسیدن، brasastan؛ آب، owa؛ افسانه، ostunia (آلاحمد، 134، 136، 150، 151).
آلاحمد، جلال، تاتنشینهای بلوک زهرا، تهران، 1370 ش؛ پرمون، یدالله، همو، «زبان، بنیادیترین جلوۀ میراث فرهنگی»، خبرگزاری میراث فرهنگی (نک : مل)؛ حسندوست، محمد، فرهنگ تطبیقی ـ موضوعی زبانها و گویشهای ایرانی نو، تهران، 1389 ش؛ دقیقی، فرنوش، «بررسی گویش روستای روچ علیا (بالاروچ) در منطقۀ الموت»، پایاننامۀ کارشناسی ارشد رشتۀ ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، 1391 ش؛ صادقی، علیاشرف، «سرسخن»، بررسی گویش مراغی، ابوالفضل پرهیزکاری، تهران، 1389 ش؛ طاهرخانی، محمد، «جغرافیای تاتها: بررسی پراکنش جغرافیایی تاتزبانها در استان قزوین»، رشد آموزش جغرافیا، تهران، 1398 ش، س 34، شم 1؛ مـاسیوزاک، ک.، «ملاحظاتی دربـارۀ گویش ناحیۀ الموت، از گویشهای شمالی ایرانی»، ترجمۀ احمد سمیعی (گیلانی)، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1374 ش، س 1، شم 4؛ یارشاطر، احسان، «زبـانهـای ایرانی الموت»، کاوه، مونیخ، 1348 ش، شم 27؛ نیز:
Linguist87, www. linguist87, blogfa. com/ post/ 474; Stilo, D. L., «The Tati Language Group in the Sociolinguistic Context of Northwestern Iran and Transcaucasia», Iranian Studies, 1981, vol. XIV, nos. 3-4; Windfuhr, G. L., «western Iranian Dialects», Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt Wiesbaden, 1989. سمیه شوکتی مقرب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید