فرامرز
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258529/فرامرز
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
6
از میـان روایـات شفاهی ثبتشده تنها روایتی از فارسان مشابه روایت شاهنامه است (انجوی، مردم و فردوسی، 149-151)؛ روایت دارابنامه نیز از این نظر که بهمن تنها یک بار برای مبارزه با فرامرز به سوی سیستان لشکرکشی میکند و در همان رزم، بر فرامرز دست مییابد، همانند شاهنامه است (نک : ابوطاهر، 1 / 4)؛ در مشکیننامه نیز بازتابی از روایت شاهنامه دیده میشود؛ در روایت این طومار، وزش باد و توفان به سمت اردوی فرامرز نقشی تعیینکننده در ازدسترفتن یاران فرامرز و ازپایدرآمدن او دارد. باید یادآور شد که در بهمننامه نیز روایتی از درگرفتن توفان به زیان فرامرز نقل شده است که هرچند سبب گریختن فرامرز به کابل میشود، مانند روایت شاهنامه فرجامدهنده و پایانبخش رزم و روزگار فرامرز نیست (ایرانشاه، 287- 288).
از میان منابع رسمی، مجمل التواریخ تنها منبعی است که در آن، به دستور بهمن جسد فرامرز را پس از مردن بر دار میکشند (همانجا)؛ در شاهنامه (فردوسی، 5 / 480)، غرر الاخبار ثعالبی (ص 240) و بهمننامه (ایرانشاه، 337- 339) فرامرز زنده بر دار کشیده میشود؛ مؤلف مجمل التواریخ در بیان این مطلب به روایت متفاوت شاهنامه در این زمینه نیز اشاره کرده است (همانجا)؛ از میان منابع ادبیات عامه، روایات طومارهای نقالی (سعیدی، 2 / 1143؛ طومار، 880؛ هفتلشکر، 527-531؛ مشکین، 215-216؛ زریری، 3690-3693) و 4 روایت شفاهی از فارسان، ملایر، اصفهان و بروجرد (انجوی، همان، 136، 150، مردم و شاهنامه، 213-214) از آن نظر که در این منابع فرامرز مرده بر دار کشیده میشود، به روایت مجمل التواریخ شباهت دارند؛ هرچند روایت چگونگی مرگ فرامرز در هیچیک از این منابع همانند مجمل التواریخ نیست. بهجز روایت شفاهی بروجرد، در دیگر روایات عامۀ یادشده، فرامرز پس از آنکه سپاهش را از دست میدهد، بهتنهایی به مبارزه با سپاه بهمن میایستد و تا واپسین دم نیز تسلیم نمیشود. او سرانجام به کوهی پناه میبرد و آنجا جان میبازد؛ اما هیچیک از سپاهیان بهمن حاضر نمیشوند به بالای کوه بروند و از مرگ فرامرز مطمئن شوند. سرانجام، شخصی به سراغ فرامرز میرود و سپس به دستور بهمن، جسد فرامرز را بر دار میکشند. در روایت شفاهی بروجرد، با تسلطیافتن بهمن بر سیستان، فرامرز به غاری میگریزد و کسی از او خبری نمییابد تا میمیرد؛ سپس به دستور بهمن، مردۀ فرامرز را بر دار میکشند (همان، 214). در روایتی شفاهی از الشتر نیز فرامرز تا دم واپسین میجنگد، سپس بر زمین میافتد و میمیرد و به دستور بهمن، جسد او بر دار آویخته میشود (همو، مردم و فردوسی، 160). در روایتی شفاهی از دشتستان، بردارکشیدن جسد فرامرز به دستور بهمن به شکلی دیگر نموده شده، و چنین آمده است که بهمن بدن فرامرز را پارهپاره، و بر سر نیزه کرد و شهر به شهر گرداند (همو، مردم و شاهنامه، 219). با توجه به روایات بررسیشده، میتوان گفت که مرگ فرامرز در اغلبِ روایات عامه شکوهمندتر و قهرمانانهتر از روایات مکتوب نموده شده است؛ بهویژه در برخی از روایات عامه، تنها پس از محتومشدن مرگ فرامرز به سبب پرواز کلاغ یا لاشخوری بالای سر او، اطرافیان بهمن جرئت میکنند به سراغ جسد بروند (مشکین، 215؛ سعیدی، 2 / 1143؛ انجوی، مردم و فردوسی، 136، 150، مردم و شاهنامه، 213، 218).
روایـات عامـه در زمینـۀ مقابلـۀ فرامرز با کینخواهی بهمن از جنبههای مختلفی به بهمننامه شباهت دارند؛ عناصری از روایت بهمننامه در این زمینه که در روایات عامه انعکاس یافته است، عبارتاند از:
روایـات طومارهای نقالی ازجمله هفتلشکر (ص 493 بب )، طومار شاهنامۀ فردوسی (سعیدی، 2 / 1109 بب ) و طومار نقالی شاهنامه (ص 863 بب ) و نیز 3 روایت شفاهی ثبتشده (نک : انجوی، مردم و فردوسی، 130-136، 160، مردم و شاهنامه، 213-214) از نظر تعددیافتن رزمهای فرامرز در برابر سپاه بهمن با بهمننامه همانندند، هرچند شمار دفعات رزم فرامرز در برابر سپاه بهمن در روایتهای نقالی نسبت به روایت بهمننامه فزونتر است؛ همچنین، در روایتی شفاهی از اصفهان نیز مدت زمان رزم فرامرز در برابر سپاه بهمن 7 یا 14 سال آمده است (همان، 213). باید یادآور شد که عبارات مجمل التواریخ در وصف کینستاندن بهمن از سیستانیان نیز از سلسلهلشکرکشیهای متعدد بهمن به سیستان حکایت دارد (همانجا)؛ بنابراین، هرچند در این منبع بهطور مستقیم، به رزمهای متعدد فرامرز در برابر سپاه بهمن اشاره نشده است، میتوان بهطور تلویحی، از آن چنین نتیجهای گرفت.
در بهمننامه، فرامرز و بهمن قرار جنگ تنبهتن میگذارند، هرچند وقتی نوبت گرز کوبیدن به فرامرز میرسد، مبارزان سپاه بهمن به فرامرز حمله میکنند و بهمن نیز میگریزد (ایرانشاه، 327- 329). در همۀ طومارهای نقالی یادشده بهجز طومار نقالی شاهنامه، به نبرد چیرهدستانۀ فرامرز با بهمن اشاره شده است (نک : هفتلشکر، 503، 527؛ سعیدی، 2 / 1122-1124، 1140-1143؛ صداقتنژاد، 822؛ مشکین، 215). در طومار شاهنامۀ فردوسی، فرامرز دو بار بهچیرگی با بهمن میجنگد و در نخستین رویارویی پس از چیرگی بر بهمن، او را به اسارت میبرد (سعیدی، 2 / 1123-1124)؛ رزم دوم چنین روی میدهد که فرامرز در رزم دو لشکر، به سوی بهمن میرود و او را با فیل به هوا بلند میکند، هرچند بهمن موفق میشود از چنگ فرامرز بگریزد (همو، 2 / 1142-1143). این روایت از رزم فرامرز و بهمن در مشکیننامه (مشکین، همانجا) و طومار زریری (5 / 3692) نیز تکرار شده است. در روایتهای نقالی سعیدی (2 / 1143) و زریری (همانجا) پس از آنکه فرامرز، بهمن و فیلش را به هوا بلند میکند، «بند جگر» فرامرز پاره میشود و او پس از مدتی مبارزه، بالای تلی میرود و پس از پرتاب آخرین تیر، جان میبازد. این روایت از جانباختن فرامرز با اندکی تفاوت، در روایتی شفاهی از دشتستان نیز بازتاب یافته است (انجوی، همان، 218). در روایتی از الشتر نیز انعکاسی کمرنگ از این رزم دیده میشود؛ فرامرز در واپسین نبرد وقتی همۀ یارانش کشته شدهاند، به سوی بهمن میرود تا او را بکشد، اما خستگی و خیل تیراندازان سپاه بهمن مانع از هجوم فرامرز به بهمن میشوند (همو، مردم و فردوسی، همانجا). در روایتی از ملایر نیز فرامرز دو بار تنبهتن با بهمن میجنگد و هر دو بار بهمن اسیر فرامرز میشود (همان، 132). در برخی طومارهای نقالی، خویشکاریهای فرامرز در رزمهای تنبهتن با بهمن به دیگر پهلوانان خاندان رستم چون سام، جهانبخش، برزو و جهانگیر انتقال یافته است (نک : سعیدی، 2 / 1134-1135؛ مشکین، 211؛ هفتلشکر، 496، 501، 596).
در بهمننـامه، فرامرزْ کوهیار، قاتل فرزندش، سام را به قتل میرساند (ایرانشاه، 278-279)؛ این جنبۀ حماسی نبرد فرامرز در برابر لشکرکشی بهمن در برخی طومارهای نقالی نیز تکرار شده است (طومار، 877- 878؛ هفتلشکر، 513؛ مشکین، 213)؛ در طومار شاهنامۀ فردوسی، این کینستاندن با تأکیدی بیشتر بیان شده است؛ چنین که فرامرزْ سلماس، قاتل جهانبخش، جهانگیر و برزو را از میان برمیدارد (سعیدی، 2 / 1136- 1138).
در بهمننامه، 12 پهلوان از سپاه فرامرز به او خیانت میکنند و از پشت به او خنجر میزنند؛ فرامرز موفق میشود، 8 تن از آنها را بکشد (ایرانشاه، 227). در روایتی شفاهی از ملایر و در طومارهای نقالی (طومار، 870؛ هفتلشکر، 497؛ سعیدی، 2 / 1128-1130) نیز روایاتی از خیانت به فرامرز در اثنای رزم با سپاه بهمن ذکر شده است. روایت طومار نقالی شاهنامه در این زمینه همانند روایت بهمننامه است؛ با این تفاوت که در آن به جای فرامرز، گروهی از پهلوانان سیستان به مبارزه با خائنان میروند. در دو طومار دیگر، آشپز ویژۀ فرامرز خائنانه او را مسموم میکند و در بیهوشی، او را به اسارت میبرد (همو، 2 / 1127؛ هفتلشکر، همانجا). در طوماری دیگر نیز روایتی از خیانتکاری و مسمومکردن جمعی از پهلوانان خاندان گرشاسبی بیان شده است. هرچند در این روایت، فرامرز در جمع پهلوانان مسمومشده نیست، پس از آگاهی از ماجرا به مبارزه با خائنان میرود (صداقتنژاد، 843-844)؛ همچنین در روایتی شفاهی از ملایر، پاس، از نزدیکان فرامرز، هنگام رزم فرامرز با سپاه بهمن پس از تسلیمشدن سیستان، قرارگاه و آذوقۀ فرامرز و سپاهش را نابود و بدینترتیب زمینۀ مرگ فرامرز را فراهم میکند (انجوی، همان، 135).
در بهمننامه، روایتی از دیدار و ازدواج بهمن با دختر شاه پریان، همچنین دفاع دختر شاه پریان از او در برابر حملۀ فرامرز نقل شده است (نک : ایرانشاه، 280-284). این روایت در برخی موارد با تفاوتهایی در برخی طومارهای نقالی نیز تکرار شده است (طومار، 871؛ هفتلشکر، 520-521؛ سعیدی، 1135). برخی پژوهشگران ضمن نقل شباهتهای فراوان روایتهای نقالی و شفاهی داستان بهمن با بهمننامه، تفاوت اساسی آنها را نوع روایتگری در این روایتها دانستهاند (نک : جعفری، سراسر مقاله؛ نیز ه د، بهمننامه).
در برخی روایتهای عامه از داستان کینخواهی بهمن عناصری منحصربهفرد وجود دارد که در روایتهای کتبی دیده نمیشود؛ ازجمله میتوان به گرسنگی و تشنگی چندروزۀ فرامرز در رزم واپسین با سپاه بهمن اشاره کرد (هفتلشکر، 530؛ مشکین، 215؛ انجوی، همانجا، نیز مردم و شاهنامه، 213). بیان این مطلب در روایات یادشده افزونبر آنکه تأکیدی بر جنبۀ قدرتمند پهلوانی فرامرز است، جلوهای مظلومانه نیز در این نبرد به او میدهد؛ همچنین در روایتی از ملایر، نکتۀ منحصربهفرد دیگری دربارۀ فرامرز آمده است؛ بدین شرح که وقتی بهمن برای ویرانکردن دخمۀ گرشاسب به سپاهش دستور حمله میدهد، پهلوانان دفنشده در دخمه ازجمله سام، نریمان و رستم به همراه فرامرزی که هنوز به خاک سپرده نشده است، از دخمه بیرون میآیند و به سپاه بهمن حمله میکنند (همو، مردم و فردوسی، 137). در یک روایت نقالی نیز به دستور بهمن پس از مدتی، جسد فرامرز را از دار پایین میآورند؛ اما روز بعد وقتی میخواهند جسد را دفن کنند، آن را نمییابند و جاماسب میگوید جنازۀ او در هند در دخمۀ نیاکانش دفن شده است (سعیدی، 2 / 1143). همچنین در روایتی شفاهی از بروجرد، فرامرز پس از رسیدن بهمن به پادشاهی، به غاری میگریزد و کسی از او خبری نمییابد تا میمیرد؛ سپس سپاهیان بهمن جسد او را مییابند و به دستور بهمن، بر دار میکشند (انجوی، مردم و شاهنامه، 214). خویشکاریهای فرامرز در نجاتدادن برخی از مبارزان سپاهش از چنگ سپاهیان بهمن (نک : صداقتنژاد، 805؛ مشکین، 212) و رزم با شماری از هماوردان چون ارچم، ارقم، میلاد و جز آنها از دیگر عناصری است که صرفاً در روایات عامه به فرامرز منسوب شده است (نک : همانجا؛ نیز هفتلشکر، 496؛ سعیدی، 2 / 1137- 1138). از جملۀ دیگر روایات کهن که در شاهنامه آمده است و فرامرز در آن نقش دارد، کینخواهی سیاوش در زمان پادشاهی کیکاووس است؛ در این لشکرکشی، فرامرز فرمانده طلایۀ سپاه ایرانیان است و نبردهای دلیرانهای با پهلوانان توران انجام میدهد، ازجمله بهچیرگی با سرخه، پسر افراسیاب میجنگد (فردوسی، 2 / 385 بب ؛ برای بازتاب آن در طومارها و روایتهای شفاهی، نک : سعیدی، 2 / 627- 629؛ هفتلشکر، 221-222؛ طومار، 524- 529؛ انجوی، مردم و قهرمانان ... ، 136).
در منابعی چون بانوگشسپنامه، روایات شفاهی از ملایر، بروجرد، سرپلذهاب و کرمانشاه، به آموزشدیدن فرامرز نزد بانوگشسپ در کودکی اشاره شده است (ص 60؛ انجوی، مردم و فردوسی، 130)؛ با توجه به جنبۀ چشمگیر جنگاوری بانوگشسپ در منظومههایی چون بانوگشسپنامه و بهمننامه و همچنین روایات نقالی و شفاهی (نک : بانوگشسپنامه، 61، 108؛ ایرانشاه، 313 بب ؛ طومار، 873 بب )، میتوان او را نمودی از جنبۀ جنگاورانۀ ایزدبانوانی چون اناهیتا دانست (هانوی، 72-75)؛ از این دیدگاه، آموزشدیدن فرامرز نزد بانوگشسپ امتیاز و اعتبار ویژهای به بُعد جنگاوری او میبخشد؛ در بانوگشسپنامه، رستم هنگام سپردن فرامرز به بانوگشسپ به قدرت پهلوانی فرامرز اشاره میکند؛ چنانکه گویی شایستگی فرامرز را برای قرارگرفتن تحت تعلیم بانوگشسپ برمیشمارد (ص 60).
نبرد رستم با پسرش سهراب تأثیری فراوان بر منظومههای پهلوانی مربوط به فرزندان و نوادگان رستم گذاشته است؛ بهطوریکه در منظومههایی چون برزونامه، جهانگیرنامه، بانوگشسپنامه و شهریارنامه، پهلوانان خاندان رستم بهطور مکرر، به رزم پدر و فرزندی یا رزم با دیگر خویشان نزدیک میپردازند. در شمار درخور توجهی از این روایات، که در طومارهای نقالی و برخی روایات شفاهی نیز تکرار شده است، فرامرز نقشی محوری و فعال دارد. مهمترین روایت در این زمینه روایت رزم فرامرز با برزو ست که افزونبر برزونامه در طومار هفتلشکر (ص 252)، طومار شاهنامۀ فردوسی (سعیدی، 2 / 757- 758)، طومار نقالی شاهنامه (ص 638-640)، همچنین دو روایت شفاهی از ملایر و روایات شفاهی دیگر از ممسنی، دشتستان، بروجرد، سرپلذهاب و کرمانشاه نیز آمده است (نک : انجوی، همان، 112-115، 117-120، 128-130). بهجز روایتی شفاهی از دشتستان (همان، 117-120)، در دیگر روایات، پس از آنکه برزو در نبرد با رستم شانۀ او را میشکند، رستم به ترفندی، ادامۀ رزم را به روز بعد موکول میکند؛ در این فاصله، فرامرز فرامیرسد و با پوشیدن لباسهای رستم به جای او به رزم با برزو میرود و او را اسیر میکند. در این روایت، چهرۀ پهلوانی فرامرز در مقام جنگاوری قویتر از رستم و همچنین برزو، پهلوان نورسیدۀ خاندان گرشاسبی نمایان شده است؛ بهویژه آنکه در برزونامه (کوسج، 70)، طومار نقالی شاهنامه (ص 638) و طومار هفتلشکر (250)، رستم پس از مصدومشدن در رزم با برزو، بر نبود فرامرز در سپاه ایران افسوس میخورد و آرزو میکند کاش فرامرز در رزم هند نبود و او را یاری میداد؛ همچنین، هرچند در بخشی از روایت رزم فرامرز و برزو، که عامل نهایی پیروزی فرامرز بر برزو لغزیدن پای اسب برزو دانسته شده، از بیهمتایی چهرۀ پهلوانی فرامرز کاسته شده است (همان، 252؛ سعیدی، همانجا؛ طومار، 639-640؛ انجوی، همان، 113-114). ازآنجاکه این توجیه و بهانه در برخی از دیگر رزمهای خویشاوندی یلان خاندان رستم چون رزم بانوگشسپ با رستم و رزم فرامرز با جهانگیر نیز مطرح شده است (بانوگشسپنامه، 98؛ هراتی، 148-150؛ طومار، 210-211)، نمیتوان برای آن چندان اعتباری قائل شد و به استناد آن، برتری فرامرز در جنگ با برزو را فروکاست؛ در روایتی شفاهی از دشتستان، ماجرای رزم برزو با فرامرز متفاوت از روایات پیشین، چنین بیان شده است که پس از مصدومیت رستم در جنگ با برزو، فرامرز و دیگر پهلوانانی که به رزم با برزو میروند، شکست میخورند؛ سپس مصدومیت رستم بهبود مییابد و خود در رزمی دوباره با برزو، او را شکست میدهد (انجوی، همان، 117- 119). در منابع عامه، روایات دیگری نیز از رزم میان فرامرز و برزو بیان شده است (طومار، 654-655، 697- 698؛ هفتلشکر، 269-270، 308، 697- 698؛ سعیدی، 2 / 787؛ انجوی، همان، 115-120). براساس این روایتها، رستم برزو را جانشین خویش اعلام میکند؛ فرامرز در اعتراض به این انتصاب با برزو میجنگد؛ این رزم بدون آنکه یکی از دو هماورد بر دیگری چیره شود، با مداخلۀ رستم پایان مییابد. در طومار هفتلشکر (ص 342 بب ) رستم دو بار برزو را جانشین خویش اعلام میکند. بنابراین، فرامرز و برزو دو بار با هم میجنگند. در طومار نقالی شاهنامه (ص 698 بب ) و روایت شفاهی دشتستان (انجوی، همان، 119)، رستم فرامرز را بهسبب رزم با برزو گوشمالی میدهد؛ بنابراین، فرامرز بهقهر اردوی ایران را ترک میگوید. در طومار نقالی شاهنامه و طومار هفتلشکر پس از رزم اولیۀ فرامرز و برزو در پی جدالی لفظی رزم دیگری میان آن دو درمیگیرد؛ اما برخورد تند رستم با فرامرز، که در این رزم بر برزو خنجر میکشد، سبب قهر فرامرز میشود. در منابع یادشده، فرامرز پس از قهر از اردوگاه ایرانیان نقابپوش به همراه سپاهی به اردوگاه ایرانیان بازمیگردد؛ خود را کوهکش، جنگاوری از نسل ضحاک معرفی میکند و با برزو میجنگد. در روایت طومارها، رزم فرامرز و برزو بدون آنکه هیچیک بر دیگری چیرگی یابند، با میانجیگری زال پایان مییابد، هرچند فرامرز در این رزم موفق میشود کلاهخود دیو سپید را که برزو هنگام رزم بر سر داشت، از او برباید. در روایت شفاهی دشتستان، رزم فرامرز و برزو با پارهشدن نقاب فرامرز و آشکارشدن هویت فرامرز پایان مییابد (طومار، هفتلشکر، همانجاها؛ قس: سعیدی، 2 / 877- 879). فرامرزْ نقابپوش و در کسوت کوهکش، با دیگر پهلوانان خویشاوندش چون رستم (طومار، 767- 768، 798- 799؛ سعیدی، 2 / 953؛ مشکین، 139؛ هفتلشکر، 433)، بانوگشسپ (سعیدی، 2 / 928)، جهانگیر، زربانو (هفتلشکر، 401، نیز 398-400) و تمور، پسر برزو (طومار، 704-705، 758؛ هفتلشکر، 348- 349، 426؛ سعیدی، 2 / 871-872، 948) نیز میجنگد؛ اما تنها در رزم با زربانو، به چیرگی دست مییابد و هماورد خود را اسیر میکند؛ دیگر رزمها بدون چیرگی یکی از هماوردان بر دیگری پایان مییابد؛ همچنین از میان رزمهای یادشده، عامل پایان رزم در نبرد فرامرز با رستم و بانوگشسپ پارهشدن نقاب است (همو، 2 / 916، 953؛ طومار، 768، 798؛ مشکین، همانجا؛ هفتلشکر، 433).رزم خویشاوندی دیگری که فرامرز در آن نقش دارد، رزم رستم با بانوگشسپ است؛ روایت این رزم در بانوگشسپنامه (ص 71 بب )، طومار هفتلشکر (ص 197- 198)، طومار شاهنامۀ فردوسی (سعیدی، 1 / 525-526)، همچنین در روایتی شفاهی از همایونشهر بیان شده است؛ در این روایت، رستم برای گوشمالیدادن بانوگشسپ و فرامرز که برای نخجیر به سرزمین مرزی ایران و توران میرفتند، در لباس مبدل با آنها میجنگد و سرانجام با پارهشدن نقابش این رزم پایان مییابد. در روایت طومارهای نقالی، فرامرز و بانوگشسپ در رزم با رستم تفوق بیشتری دارند؛ بهطوریکه رستم وقتی خود را در آستانۀ شکست در برابر فرزندانش میبیند، بهعمد سبب پارهشدن نقاب و فاششدن هویتش میشود؛ اما در بانوگشسپنامه و روایت شفاهی یادشده پیش از آنکه نقاب رستم افکنده شود، بانوگشسپ و فرامرز هردو به دست رستم به بند کشیده میشوند (انجوی، همان، 167- 168؛ بانوگشسپنامه، 60 بب ). دیگر رزم فرامرز با خویشانش نبرد با برادرش جهانگیر است (هراتی، 147-150؛ سعیدی، 1 / 542؛ هفتلشکر، 210-211؛ صداقتنژاد، 765؛ طومار، 480)؛ در این روایتها، جهانگیر بدون فاشکردن هویت واقعیاش، به همراهی سپاه توران به ایران حمله میکند؛ بنابراین، فرامرز در مقام یکی از پهلوانان سپاه ایران به رزم با جهانگیر میرود؛ اما به دست او اسیر میشود. ازآنجاکه در زمان لشکرکشی جهانگیر با سپاه تورانیان به ایران، رستم در ایران حضور ندارد، فرامرز حضور درخور توجهی دارد. در جهانگیرنامه، او خود را پیشرو سپاه ایران معرفی میکند (هراتی، 147- 148)؛ در طومار هفتلشکر نیز پس از آنکه جهانگیر بر شماری از یلان ایرانی دست مییابد، افراسیاب به او میگوید بهجز فرامرز دیگر کسی در سپاه ایران نمانده است که تاب نبرد با تو را داشته باشد (ص 210). در شهریارنامه نیز فرامرز دو بار با شهریار، پسر برزو میجنگد. در رزم اول، هیچ یک از دو هماورد بر دیگری چیرگی نمییابند؛ اما در رزم دوم، شهریار بر فرامرز چیرگی مییابد (نک : مختاری، 802 بب ).دیگر روایات متأخر از خویشکاریهای فرامرز عبارتاند از: رزم با پیلسم در داستان سوسن رامشگر (نک : کوسج، 202؛ طومار، 647- 648؛ هفتلشکر، 263؛ سعیدی، 2 / 779 بب )؛ کشتن پسر کوش پیلدندان (نک : هفتلشکر، 395-396؛ مشکین، 136؛ طومار، 734)؛ نجات پسرش، سام از چنگ دیو (هفتلشکر، 409-410؛ طومار، 738-740)؛ رزم با تورانیان (همان، 773-774، 803؛ مشکین، 141)؛ رزم با ابلیس دیو (طومار، 796-800)؛ رزم با گیو و زواره (همان، 701-702؛ هفتلشکر، 343-344)؛ اقدام برای نجات برزو از بند رستم یکدست و سیهرنگ (سعیدی، 2 / 828-830؛ هفتلشکر، 298؛ طومار، 681-682)؛ چیرگی بر راحیله، جادوگر داراب شاه (هراتی، 332)؛ مداخله در نزاع ارژنگ و هیتال شاه در هند (مختاری، 809 بب )؛ رزم ناموفق با سپاه مازندران برای نجات کیکاووس (انجوی، مردم و قهرمانان، 74)؛ نیز دیدار با سلیمان که از جملۀ خویشکاریهایی است که در طومار نقالی شاهنامه در اثنای روایات هفتلشکر دوم، به فرامرز منسوب شده است (ص 830-831). این دیدار مقدمۀ دیدار رستم با سلیمان است. دیدار رستم با سلیمان از موضوعاتی است که در روایات شفاهی (انجوی، مردم و شاهنامه، 110-113، 116 بب ) و منظومۀ زرینقبانامه (ص 186 بب ) نیز مطرح شده است. یکی از وجوهی که در روایات متأخر دربارۀ فرامرز مطرح شده است، تندی رستم با او ست؛ یکی از جلوههای این وجه، در روایات داستان اسارت برزو در ارگ دیده میشود که رستم فرامرز را بهسبب تغافل او در نگهداری از برزو و فرار برزو از ارگ به حد مبالغهآمیزی تازیانه میزند (نک : کوسج، 130-131؛ طومار، 644؛ سعیدی، 2 / 766؛ هفتلشکر، 256؛ انجوی، مردم و فردوسی، 112-115). در روایات مربوط به اعلام جانشینی برزو نیز نمونههایی از برخورد تند رستم با فرامرز به چشم میخورد (نک : طومار، 654-655، 697- 698؛ هفتلشکر، 269-270؛ سعیدی، 2 / 787؛ انجوی، همان، 115-120).
ابوطاهر طرسوسی، دارابنامه، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1389 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، مردم و شاهنامه، تهران، 1354 ش؛ همو، مردم و فردوسی، تهران، 1355 ش؛ همو، مردم و قهرمانان شاهنامه، تهران، 1357 ش؛ ایرانشاه بن ابیالخیر، بهمننامه، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، 1370 ش؛ بانوگشسپنامه، به کوشش روحانگیز کراچی، تهران، 1382 ش؛ «ببر بیان»، هفت منظومۀ حماسی، به کوشش رضا غفوری، تهران، 1394 ش؛ بلعمی، تاریخ؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314 ش؛ «تهمینهنامۀ بلند»، «تهمینهنامۀ کوتاه»، هفت منظومه ... (نک : هم ، «ببر بیان»)؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم (تاریخ)، ترجمۀ محمد فضایلی، تهران، 1368 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «مقایسۀ روایتهای کتبی و شفاهی داستان بهمن»، فرهنگ و ادب عامه، تهران، 1392 ش، س 1، شم 1؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش ادوارد براون، تهران، 1361 ش؛ خالقی مطلق، جلال، «مطالعات حماسی، 2. فرامرزنامه»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، تبریز، 1362 ش، شم 128- 129؛ زریری، عباس، شاهنامۀ نقالان، به کوشش جلیل دوستخواه، تهران، 1396 ش؛ زرینقبانامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1393 ش؛ زوتفن، ماریولین فان و ابوالفضل خطیبی، مقدمه بر فرامرزنامۀ بزرگ، به کوشش همان دو، تهران، 1394 ش؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1381 ش؛ سیستانی، محمداعظم، سیستان (سرزمین ماسهها و حماسهها)، کابل، 1367 ش؛ شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ صداقتنژاد، جمشید، طومار کهن شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1374 ش؛ طومار نقالی شاهنامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1391 ش؛ فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ کوسج، شمسالدین محمد، برزونامه (بخش کهن)، به کوشش اکبر نحوی، تهران، 1387 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ مختاری غزنوی، عثمان، دیوان، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1341 ش؛ مشکین، حسینبابا، مشکیننامه (طومار نقالی)، به کوشش داوود فتحعلیبیگی، تهران، 1386 ش؛ هانوی، و. ل.، «آناهیتا و اسکندر»، ترجمۀ افسانه منفرد، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تهران، 1382 ش، شم 69؛ هراتی، ابوالقاسم، جهانگیرنامه، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1380 ش؛ هفتلشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377 ش.
لاله آشنا
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید