علم و علم گردانی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 6 مرداد 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/258453/علم-و-علمگردانی
یکشنبه 7 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
عَلَمْ وَ عَلَمْ گَرْدانی، علم، پرچم، بیرق یا جریده، وسیلهای پرکاربرد در سوگواریهای مذهبی محرم، که به حمل آن در دستههای سینهزنی و زنجیرزنی علمگردانی میگویند. علمها از گذشتههای دور در جنگها، پیشاپیش صفوف نظامیان، به حرکت درمیآمدند، و بههنگام سوگواری برای قربانیان جنگها بهنشانۀ اینکه باوجود کشتهشدن علمدار رزمنده، علمها هنوز پابرجا هستند و علمداران دیگری آنها را بر دوش میگیرند. براساس تصاویر موجود از علمها و گزارشهایی که در منابع از گذشته تاکنون به دست آمده است، میتوان گفت که آنها در ابتدا، اشکال سادهای داشته، و رفتهرفته با افزودن آرایهها، بزرگتر و پرنشانهتر شدهاند (نک : ادامۀ مقاله). علم یا جریده را در برخی فرهنگنامهها، به معنای نشان لشکر، درفش، بیرق، علامت و رایت (معین، ذیل واژه)، و یا پرچم و لوا آوردهاند (دایرةالمعارف ... ، ذیل علم). این ترادفها بهسبب پارهای شباهتها میان این وسایل است، درحالیکه خصوصیات متفاوتی بر هریک از آنها مترتب است. علم در منتهی الارب (صفیپوری، ذیل واژه) به معنی چیرهشدن، و در اقرب الموارد (شرتونی، ذیل واژه) به مفهوم آنچه در احاطۀ آسمان باشد، آمده است؛ همچنین معانی دیگری چون «نشانه» و «مهتر قوم» را در فرهنگنامهها آوردهاند. در زبان فارسی، علم هم بهعنوان نمادی مذهبی، و هم نمادی قومی یا رزمی به کار رفته است. در ترکی، به علم، بیرق و سنجق میگویند. علمها، بیرقهای پارچهای بلند یا کوتاه با رنگهای مختلف سیاه، سبز، قرمز و جز آنهایند که در جلو یا در فاصلۀ بین دستههای سوگوار سینهزن یا زنجیرزن (نک : ه د، سینهزنی؛ زنجیرزنی) حرکت داده میشوند. بعضی از آنها پرچم بزرگی به شکل مثلثاند که اشعار و عبارات مذهبی روی آنها نوشته شده است. از علمهای مثلثیشکل بهصورت منفرد یا دوبهدو، استفاده میشود؛ به این معنی که پارچۀ سهگوشۀ دو علم از نوک تحتانی به یکدیگر دوخته میشوند و دو تن آنها را در دو طرف مسیر عبور دستههای سوگوار حرکت میدهند. شمار کمی از بیرقها یا علمها به هیئت (ه م)های سوگوار متعلق است و بیشتر آنها از طرف خانوادهها با نیت نذر، وقف هیئتها میشوند که یا بهطور کامل در اختیار آنها قرار میگیرند و یا آنکه در ایام سوگواری، جلو هیئتها حرکت داده میشوند. ابزارهای سوگواری در دیگر ایام سال غالباً به حسینیه (ه م)ها و تکیه (ه م)ها سپرده و نگهداری میشوند (فربد، 75). هر محله، علم یا علامت مخصوص به خود را دارد که از علمهای دیگر محلهها متمایز است و هنگام عزاداری، اهالی محل به دنبال آن به راه میافتند (دایرةالمعارف، همانجا). علم مخصوص هر هیئت یا هر محله را که پارچهای سیاه و چهارگوشه است، و روی آن مشخصات هیئت نوشته شده، کتیبه مینامند. هریک از دو عرض این علم، دستهای چوبی دارد که دو تن آن را حمل میکنند (باقی). شاردن، جهانگرد فرانسوی، کـه در 1078 ق / 1667 م در ایران بـوده است، علم را چوبهای باریک و درازی به انواع گوناگون معرفی میکند که در انتهای بعضی از آنها، دستی از روی یا مس است که آن را پنجۀ علی (ع) مینامند. برخی از آنها هلالی در انتها دارند و برخی نام محمد (ص) و فاطمه و 12 امام (ع) را دارند و این نامها به طور خاص نوشته شدهاند. همیشه 14 تا از این نامها با هم است که آن را چهارده معصوم (ع) مینامند (نک : ماسه، 1 / 153-154). نخستین علمها چوب خشکشدۀ صنوبر یا درختی کشیدهقامت و مانند آن بوده است و هنوز نمونههای اینگونه علمها در روستاها، ازجمله روستاهای مناطق اراک و مراغه دیده میشود که در مراسم ماه محرم از آنها استفاده میشود. تنۀ درخت یا تنۀ اصلی علم را طی سال در گوشهای از مسجد (ه م) یا تکیه نگهداری میکنند و در آغاز محرم جامه، پارچهها و دستمالهای رنگارنگ نذری را بر آن میپوشانند (میرشکرایی، 55).
علم سبز به حضرت عباس (ع) و علم سیاه به امام حسین (ع)، منسوب است. در برخی شهرها، علم سیاه را به حضرت فاطمه (ع)، و علم سبز را به امام حسین (ع) منسوب میدانند. علم عباس (ع) بلندترین، و علم علیاصغر کوتاهترین علمها ست (باقی). در مجالس تعزیهخوانی (ه م) و عزاداری، علمهای مختلفی به کار میبرند: 1. علمهای سبک و ساده، که پردههای آنها بیشتر به رنگ سیاه یا سبز، و دستههای آنها از نی یا چوباند. پردۀ برخی از این علمها نقش و نگار دارد و با گلدوزیهای زیبایی تزیین شدهاند. 2. علمهایی که از علمهای نوع اول سنگینتر و بزرگتر، و پارچۀ پردۀ آنها معمولاً از اطلس، حریر، شال و امثال آنها ست. در متن و حواشی پردۀ این نوع علمها، اشعار و آیاتی از قرآن کریم را با سوزندوزی و گلدوزی (ه مم) نقش میزنند. پردۀ اینگونه علمها به اندازهای بلند است که علمدار معمولاً دسته و سرپرده را با هم میگیرد. بعضی از این علمها سرعلمی بهشکل پنجه یا گنبد دارند (شهیدی، 415). 3. علمهای چوبی، که به تنۀ درخت سرو شباهت دارند که معمولاً روی آن را با پارچهای مشکی میپوشانند و در بالای آن، یک تیغۀ علم، پنجه یا قبه وصل میکنند و پارچههای رنگی نیز به آن میآویزند. 4. علمهای کردی، که طرز کار روی آنها و تزییناتشان به علم چوبی شبیه است، با این تفاوت که از چوب یکتکه ساخته میشوند و بهاصطلاح توپُرند. 5. علمهای جریده، که از چوب یکتکه، اما باریک ساخته میشوند و نقاشیها و تزییناتشان از دو نوع دیگر سادهتر است. در روستاهایی که از نظر مالی ضعیفترند، معمولاً از علم جریده استفاده میشود (منصوری، 17). علم جریده به نیزه شبیه است و یک یا دو تسمۀ آهنین هلالیشکل، دو پنجۀ فولادین، دو عدد شیر، کشکول مسی، رشتههای مروارید، جاشمعی و چند تکه پارچۀ قیمتی دارد.
علمداری در سوگواریها، سنتی دیرپا در مشرقزمین بوده است. همانطورکه اشاره شد، علم بهعنوان نشانهای رزمی، نخست در تشییع قربانیان جنگها و نظامیان و بعد بهطورکلی، برای سوگواری استفاده، و در تشییعجنازهها حمل میشد و با گذشت زمان به سوگواری محرم اختصاص پیدا کرد.
قدیمترین علمهای ایرانی در موزۀ توپکاپی استانبـول نگهداری میشوند. شاید ایـن علمها ــ کـه نمونهای از علامت و نشان قبایـل مختلف ایرانـی است ــ در دورۀ حکـومت ترکمنهای آققویونلو و قراقویونلو وجود داشته، و دستههای سیاسی و مذهبی از آنها استفاده میکردهاند. این علمها از غنایم جنگی است و پس از تصرف شهر تبریز به دست سپاه عثمانی، شاه سلیم آنها را به استانبول منتقل کرد. برخی گفتهاند زمانی که عثمانیها به ایران حمله کردند، 700 علم را بردند که برخی از آنها در موزۀ توپکاپی است (بهرامنیاکان، 10)؛ نیز علمی از سدۀ 13 ق / 19 م، در موزۀ مرکزی آستان قدس رضوی وجود دارد که در اصفهان ساخته شده است (باقی). قدیمترین نمونۀ تصویری بهدستآمده به طراحی و شکل کلی علم مربوط است که در محراب مسجد اَزدان نزدیک اصفهان واقع است و احتمالاً به سدههای 5 و 6 ق / 11 و 12 م تعلق دارد. این علم، که داخل طاقنمای محرابی قرار دارد، از 3 زبانۀ پارچهای تشکیل شده است که روی هریک به خط کوفی آیاتی از قرآن کریم را نقش کردهاند و انتهای زبانه در حال اهتزاز است. زبانهها، و کتیبههای پارچهای ــ که 5 قسمتاند ــ باهم مستطیل بـزرگی را تشکیل میدهند. دستۀ علمهای در حال اهتزاز عبارت است از تیرکی مستحکم که به قبۀ هلالی و پنجه منتهی میشود؛ اما در علم مسجد ازدان شبیه سر گلدستۀ مناره است. در حال حاضر، نوعی علم مستطیلی با دو دسته، با نقش تصویر از شمایل و خطوط و آیات بهعنوان علم جلودار در پیشاپیش عزاداران و هیئتها دیده میشود (هراتی، 39). از اوایل دورۀ صفوی به بعد، حضور علم در سوگواریها گزارش شده است. پیترو دلا واله که در محرم 1027 / ژانویۀ 1618 در اصفهان سوگواری مردم را مشاهده کرده، گزارش داده است که روز دهم محرم، از تمام محلات اصفهان، دستههای بزرگی به راه میافتادند که بیرق و علم با خود حمل میکردند (1 / 562-563). او در جای دیگری میافزاید که در این دستهها، نیزههای بلندی را حمل میکردند که با شماری نوار تزیین شده بودند و به آن پرچم میگفتند (1 / 562). الئاریوس هم نوشته است که بر بقعۀ شیخ صفی (ه م) علمی بود که به گفتۀ مردم حضرت فاطمه (ع) آن را درست کرده بود و هروقت نام حسین (ع) را بر زبان میآوردند، این علم میلرزید و هنگامی که روضهخوان، جزئیات شهادت حسین (ع) را شرح میداد، چوب میشکست و بر زمین میافتاد (2 / 487- 489). جیمز موریه که در سالهای 1810 تا 1816 م به ایران سفر کرده، گزارش داده است که مردم تیر یا علمی سنگین و دستوپاگیر را به میان میدان آوردند که با پارچههای ابریشمین و پرهای رنگارنگ، زیور یافته، و بر نوک آن، دو سلاح شگفت از جنس حلبی، نمایشگر شمشیر علی (ع) بود. این ابزار سنگین را مردی به صحنه آورد؛ نخست به نشانۀ تعظیم، سر فرود آورد و سپس آن را بوسید و بعد، با دو دست میان تحسین و تشویق مردم بهترتیب روی کمربند، سینه و دندان خود گذاشت و تعادلش را حفظ کرد (ص 232). بروگش، مستشرق آلمانی که در سالهای 1859-1861 م به دربار ناصرالدین شاه (سل 1264-1313 ق / 1848-1895 م) سفر کرده، از وجود پرچمهای سیاه، علم و کتل در سوگواریهای محرم گزارش کرده است (1 / 220). در دورۀ قاجار، افزونبر علمهای هیئتهای سوگواری مردمی، علمهای دولتی هم در عزاداری وجود داشت که در الگوسازی علمهای تجملی مؤثر بود. به گفتۀ معیرالممالک در زمان ناصرالدین شاه، تزیین و حمل علم سلطنتی از اندرون به تکیه همراه با مراسم خاصی صورت میگرفت (ص 66)؛ در آن زمان، یکی از کارهای جالب در مراسم عزاداری، حرکتدادن علم شاه بود. علم شاهی را ــ کـه پنجۀ بزرگی از زر نـاب بر سرش نصب بود ــ سوم محرم بـه اندرون میآوردند. علم را انیسالدوله، زن ناصرالدین شاه، میبست و آن را به انواع جواهر و پارچههای گرانبها، ازقبیل طاقهشال، زریهای قدیمی و جز آنها میآراست؛ سپس، آن را کنار حوض بزرگ اندرون میبردند و زنان شاه و دیگر اهل اندرون که افزونبر 3هزار تن بودند، گرد علم حلقه، و به همراه نوحهخوانی، سینه میزدند. پس از ربع ساعت که بدین منوال میگذشت، نایبالسلطنه به اندرون میآمد و علم را حرکت میداد، و امیرکبیر در جلو و اعتمادالحرم و دیگر خواجهسرایان به دنبالش با آدابی خاص، علم را به تکیۀ دولت (ه م) میبردند و در جایگاه مخصوص قرار میدادند. برخی مواقع، شاه هم به جایگاه خود میآمد و در این مراسم شرکت میکرد (همو، 66-67). همچنین ویلز اشاره میکند در صحنۀ تعزیه، چادر سرخ و مجللی مخصوص ظلالسلطان و همراهانش نصب میشد که با انواع علم، کتل و جز اینها تزیین شده بود (ص 326). مستوفی نیز از وجود علمها در دستههای سینهزن خبر داده است. دستهها با علم و نوحهخوان میآمدند و دوری میزدند و روبهروی طاقنمای شاه توقف میکردند و سپس، با سینهزنی، از در خارج میشدند (1 / 294-300).
در روستاهای بوشهر، علمگردانی با آدابی مفصل برگزار میشود؛ برای مثال، در روستای چارک از توابع دشتی، علمگردانها باید علم را داخل حیاط همۀ خانههای محل ببرند و در آنجا، به نوحهخوانی و سینهزنی بپردازند. اگر در خانهای، چند خانوار زندگی کنند نیز باید به شمار آن خانوارها، علم را در حیاط جابهجا کنند و دوباره به عزاداری بپردازند. در این روستا، صاحبخانه پیش از ورود هیئت عزادار، در گوشهای که قرار است علم برافراشته شود، پتو یا فرشی میگستراند تا پایۀ علم روی زمین قرار نگیرد و بدینگونه، مراتب احترام خود را به علم نشان میدهند. عزاداران هنگام حرکت گروه، نوحۀ خاصی میخوانند، و وقتی که علم برافراشته شد، آهنگ خود را تغییر میدهند و گِرد علم میچرخند (شریفیان، 226-227). علمگردانی در روستای شُنبه، از توابع دشتی، تا روز هفتم محرم ادامه دارد. پس از آن، عزاداران همۀ پارچههای علم را باز میکنند و تنها پارچۀ سیاه را در بالای علم به نشانۀ عزا نگه میدارند (همو، 227). در روستای زیارت بوشهر، بعد از مراسم ظهر روز عاشورا علم را میخوابانند و تمام پارچهها و نخهای بستهشده به آن را باز میکنند. پارچهها را به بانی علم، و نخها را به مردم میدهند تا برای شفا به بازوی کودکان بیمار ببندند (همو، 227، 228). براساس گزارش مربوط به دهۀ 1340 ش به بعد، در میان شاهسونها چنین معمول است که از روزهای نخست محرم، در هر اوبا / اوبه، یک تن داوطلبانه آلاچیق خود را خالی میکند؛ جلو آن علمی را به اسم حسینعلمی (علمِ حسین <ع>) به زمین میکارند و زنان شاهسون دستمالهای رنگین و «شَدّه» (پارچه، رشته) بر چوب علم میبندند و هر روز آن را زیارت میکنند. آلاچیقی را که جلو آن علم زده باشند، مسجد مینامند. در مشکینشهر نیز پس از پایان عزاداری، به علم جلو مسجد دست نمیزنند؛ حتى بعد از کوچ، علم حسین بن علی (ع)، همانطور میماند، مگر اینکه باد و توفان و برف سرنگونش کند. ایبسا علمها که سالها و ماهها در برابر باد برپایند؛ پارچههایشان را توفان و برف و باران پاره کرده و برده، و ساقههایشان همچنان برجا مانده است. بسیاری از این علمها را میتوان هنگام گردش در ایلراهها مشاهده کرد (ساعدی، 149). در مراغه، علمها را در محلی ثابت نصب میکنند که تا پایان مراسم برجا ست، درصورتی که در مناطق دیگر همراه دستههای سوگوار حرکت داده میشود (میرشکرایی، 56، حاشیۀ 1). در لرستان، مردم هر محله ازجمله درب دلاکان و پشت بازار، علمهای خود را سر گذرها و خیابانهای اصلی برپا میکنند (شادابی، 126). در بروجرد، رسم علمبندان معمولاً در روستاها انجام میگیرد. چوب بلند علم از درختان بیشۀ محل بریده میشود. برای بریدن چوب علم، به اجازۀ صاحب بیشه نیازی نیست؛ زیرا، مردم معتقدند اگر کسی بخواهد برای حضرت عباس (ع) علم ببندد، در بریدن چوب بیشه صاحباختیار است. علمبندان معمولاً در اول محرم انجـام میگیـرد؛ امـا گروهی دیگـر آن را در ششم محـرم انجـام میدهند، و برای اینکه ذرهای از چوب علم بیرون نماند، آن را با پارچههای سبز میپوشانند؛ سپس به اهالی خبر میدهند؛ آنگاه زنان لباس نو خود، لباس دختران دم بخت یا رخت جوانان ناکام خود را برمیدارند و تحویل علمبند میدهند. علمبند لباسها را به تن علم میپوشاند و پنجۀ فلزی را بالای آن قرار میدهد. بعضی علمبندها آیینه و کبوتری را هم به بالای علم میبندند تا در موقع حرکت، کبوتر در چندمتری بالای علم به پرواز درآید. پس از بستن و تزیین کامل علم، آن را در صحن مسجد یا حسینیه یا سقاخانهای قرار میدهند و در روز تاسوعا بیرون میآورند و جلو دستههای سینهزنی و زنجیرزنی به حرکت درمیآورند (کرزبر، 275-276). یکی از سنتهای قدیم در ماه محرم، جریدهگردانی است که از روز چهارم تا تاسوعا، در برخی از شهرهای هرمزگان بهخصوص میناب و بندرعباس اجرا میشود. این مراسم در گذشتۀ نهچندان دور چنین بود که از روز چهارم محرم، یکی از اهالی هر محل علم منبری را به خانۀ خود دعوت میکرد و اهالی محل را باخبر میساخت و به احترام حضور علم برای همۀ اهالی و مهمانان ناهار درست میکرد تا علمکِشها وارد منزل شوند و اشعاری در مصیبت امام حسین (ع) بخوانند. معمـولاً 8 تن بـا اجرای سنگزنی (ه م)، حرکاتی هماهنگ را اجرا میکردند و مردم نذر خود را به علمکشها میدادند تا از طریق آنها، نذری به منبرها برسد و در عزای سیدالشهداء مصرف شود. برای تضمین اعطای امانت از سوی مردم به علمکشها، آنها باید از میان افرادی متدین، پاک و حداقل 40ساله انتخاب میشدند تا دچار وسوسۀ سوءاستفاده از نذریها نشوند. علمکشی موروثی بود و پس از پدر، علم او به پسرش میرسید و هنوز در منبر گپ یا میانشهر، این سنت پابرجا ست و علم تنها درصورتی به خانوادۀ دیگری میرسد که پسر به دلیلی نتواند جای پدرش را بگیرد (عرب، 11). در شهرستان بَرزُک، علمدارها پیشاپیش نخل و دستۀ عزادار حرکت میکنند. بر سرِ این علمها، که شکلهای مختلفی دارند و طول آنها حدود 3 متر است، تسبیح (ه م) و تسمه، نیز پارچههای نذری آویزان میکنند و روی همۀ پارچهها را با پارچهای سبز میپوشانند. هریک از علمها، با توجه به شکل آنها نام خاصی دارند؛ مثلاً به علمی که بر سر آن پنجهای متصل کردهاند، علم ابوالفضل العباس (ع) میگویند؛ علمی که بر سر آن تسمه بستهاند و آن را با پارچۀ سبز پوشاندهاند، علم امام حسین (ع) نام دارد؛ و علمی که روی آن را با پارچۀ سیاه پوشاندهاند و در وسط آن انحنایی ایجاد کردهاند، علم حضرت فاطمه (ع) است. ترتیب حرکت این علمها نیز چنین است که نخست علم امام حسین (ع)، پشت آن علم حضرت ابوالفضل (ع)، و بعد علم حضرت فاطمه (ع) را حرکت میدهند (جهانی، 97). در گذشته، در بیرجند، شب اول محرم چند تن از سادات، که شغل آنها علمداری و به سادات علمدار معروف بودند، علمهای خود را سیاهپوش میکردند و با خود به در خانههای روحانیان و علمای برجستۀ مذهبی، کارگزاران حکومتی، توانگران و نامداران شهر میبردند و برای اموات آنها فاتحهای میخواندند و برای زندگان دعا و آرزوی تندرستی، طول عمر و عزت میکردند. درمقابل، صاحبان آن خانهها نیز برای سپاسگزاری هدایایی مانند چای، قند، آرد، برنج و یا مبلغی پول برای آنها میفرستادند. در روزهای دیگر، علمها را به مسجد میبردند. در دستهها پس از مراسم ذوالجناح (ه م)، نوجوانان نخست کتلها را، که به آن علامت میگفتند، و پس از آن، علمها و بیرقها را حرکت میدادند (رضایی، 467، 471). در بیرجند، از روز پیش از مراسم، پارچهها را میشویند و میآویزند تا خشک شود و در روز علمبندان، با چاووشیخوانی، علم را به حرکت درمیآورند؛ سپس، دستمالها و پارچهها را بدان میبندند و اسفند (ه م) دود میکنند و علمها را همراه سینهزنان به گورستان میبرند و گرد آنجا میچرخانند و پس از فاتحهخوانی، برای دورکردن بلایا از روستا و اهالیاش، علمها را در اطراف آن میچرخانند. بیرجندیها چنان برای علم احترام قائلاند که هنگام علمبستن گویی بدان جان میبخشند؛ زیرا پس از بستن علم، هرگاه به آن میرسند، زیارتش میکنند و هرگز به آن پشت نمیکنند و هنگام رسیدن دو گروه علمدار به یکدیگر، علمها به هم سلام میدهند. بعدازظهر عاشورا، پس از زمان شهادت امام حسین (ع)، علمها را میکُشند یا به قول خود «قتل» میکنند (برآبادی، 38- 39) و مانند مراسم علمواچینی گیلانیها، آن را چون کشتههای کربلا برهنه میکنند و مقدس میانگارند. در برخی روستاها، مانند ریکان در حومۀ گرمسار، مراسم علمگردشی بهمنظور جمعآوری نذورات و کمکها برای تأمین هزینههای تعزیهخوانی و مخارج مسجدها، در چند روز از ایام ماه انجام میشد. گروهی بر این باورند که علمگردشی در قدیم و در دهات همجوار در روزهای هجدهم و نوزدهم، و در ریکان صبح روز بیستم محرم انجام میشده است. در این مراسم، علم را برمیداشتند و به همراه تنی چند از معتمدان و شماری از جوانان علاقهمند، ده به ده و خانه به خانه میرفتند و با بهصدادرآوردن سنج و دعاکردن صاحبخانه، به جمعآوری نذورات و کمکهای مردم میپرداختند. علمدار و همراهان با شربت پذیرایی میشدند و اهالی هنگام تقدیم نذری علم را میبوسیدند (حسنی، 143-144). براساس باور عامۀ اهالی، از جملۀ وقایع جالب در علمگردشی، خردهگیری یکی از بزرگان روستای همجوار بوده است. وی اندکزمانی بعد، دچار حادثۀ ناگواری شده، این امر باعث تنبیه او میشود و گوسفندی را به علمگردان میدهد؛ نیز از آن سال به بعد، همهساله، یک رأس گوسفند به علمگردان اهدا میکند (همو، 145). مردم روستای ریکان برای برآوردهشدن حاجاتشان به علم متوسل میشدند. حاجتمندان تکههایی از لباس علم را هنگام علمگردشی از آن جدا میکردند و نزد خود نگه میداشتند و سال بعد و پس از برآوردهشدن حاجات، تکۀ امانت را بههمراه نذری به علمگردانان تقدیم میکردند. یکی از اهالی ده میگوید وقتی بهشدت مریض بوده است، به علم حضرت ابوالفضل (ع) متوسل شده، و شفا یافته است (همو، 142-143، نیز برای آگاهی از جزئیات علمهای ریکان و شناسنامۀ هرکدام و همچنین انتقال آنها به وراث و دیگران، نک : 139-141). در ماسوله، علمبندی را «طوقبندی» میگویند. هریک از محلات اصلی چهارگانۀ ماسوله یک علم دارند. شکل این علم عمودی است تا بتوان آن را بهراحتی در کوچههای باریک و تودرتوی ماسوله حرکت داد. علمها در سرتاسر سال، در مسجدها نگهداری میشوند. روز پنجم محرم اعضای هیئت عزاداری کشهسر، تشتی را که درونش مقداری آب ریخته، و روی آن را با پارچۀ سیاهی پوشاندهاند، دور مسجد میگردانند و مردم برحسب توان خود نذوراتی را داخل آن میریزند که خرج مراسم عزاداری و تهیۀ لباس برای علم میشود. روز هفتم محرم، ریشسفیدان هیئتهای 4 محلۀ ماسوله علمها را به بقعۀ عون بن علی میبرند و با مشایعت مردم، آنها را به دستهها اعطا میکنند. هیئت امنای هر محله علمها را با پارچههای سبزرنگ و نمادهای عاشورایی میپوشانند؛ سپس، دستهها به نوبت و اولویت مسجدها جمع میشوند تا علم خود را تحویل بگیرند. طبق سنتهای گذشته، هر محله چند علمدار از خانوادههای قدیم آن دارد که وظیفۀ علمداری، نسل به نسل به آنان رسیده است. این افراد نیز براساس نظامی گردشی، سالیانه در محلۀ خود نوبت خانوادۀ علمدار را مشخص میکنند تا این مشارکت جلوۀ عامتر و مردمیتری به مراسم محرم ببخشد. دستههای عزاداری ماسوله را دور میزنند و با رسیدن به مسجد هر محل، علم را درون مسجد میگذارند. مراسم پایانی نیز در شب عاشورا با نظمی خاص از ساعت دوی بامداد با حرکت دستۀ عزاداری از مسجد آغاز میشود (باقی). در کومله از توابع شرق گیلان، برای مراسم علمبندی چند روز مانده به محرم، متولی مسجد و تنی چند از جوانان و ریشسفیدان محل، چوبی از شمشاد (کیشچو)، به قطر 30-40 سانتیمتر، و ارتفاع حدود 3 متر انتخاب میکنند. سر آن را با پنجهای فلزی از جنس برنج میبندند و از بالا به پایین، با پارچههای سیاه و سبز تزیین میکنند و میپوشانند و سپس، به یاد امام حسین (ع) و یارانش، تا اربعین در گوشهای از مسجد قرار میدهند (شهاب، 180). هنگام برپایی علم و نیز زمان علمگردانی نوحههایی نیز میخوانند که در آنها، بهویژه به حضرت عباس (ع) و علمداری در واقعۀ کربلا اشاره میشود: دست علمدار، آن شاه بییار / از تن جدا شد، با چشم خونبار. گاه نیز هنگام رسیدن به امامزاده و بارگاهی مقدس و هنگام مراسم سلام و دخول، نام شهدای کربلا را ذکر میکنند: ای گل گلزار سلامٌ علیک / عباس علمدار سلامٌ علیک / / عابد بیمار سلامٌ علیک / قاسم داماد سلامٌ علیک / / اکبر ناشاد سلامٌ علیک / اصغر بیشیر سلامٌ علیک / / زینب دلگیر سلامٌ علیک. در برخی از روستاها، نمایندگان دو روستا بدینترتیب و در قالب ابیاتی به یکدیگر سلام میدهند: مهمان: تو ای سخنور سلام علیکم / تو را نطقپرور سلام علیکم / / رسیدیم در تکیهگاه حسین / عزیزان و یاران سلام علیکم. میزبان: تو علمدار حسینی / علم از کیست؟ بگو / / دیدهگریان حسینی / علم از کیست؟ بگو. اهل عزا، سینهزن و تعزیهگردان: همه گریان حسینیم / علم از کیست؟ بگو. مهمان: عباس سرور و سالار ما چه شد؟ / با من بگو برادر علمدار ما چه شد؟ (ربیعزاده، 60).
علم در مثلهای مردم نیز بازتاب یافته است. یکی از این مثلها حکایت اُستا عَلَم است که میگوید: این یکی را بگیر قلم، این که نبود گَلِ علم، که سرگذشت خیاط طماعی است که پارچههای مردم را کامل به کار نمیبرده، و از آنها برمیداشته، و بهرغم هشدارهای شاگردش، به کار خود ادامه میداده است (طباطبایی، 591؛ نیز نک : دهخدا، 1 / 170-171؛ شکورزاده، 87؛ شاملو، دفتر 4 / 1057- 1058). زیر علم کسی سینهزدن، مثل رایج دیگری است که کنایه از دلبستگی و سرسپردگی، تعصب نسبت به کسی داشتن و حمایتکردن او ست. صاحب علم و علمدار نیز زمانی به کار میرود که منصب علمداری در اختیار خاندانی معین است و جنبۀ موروثی دارد و پسر از پدر آن را به ارث میبرد. گهگاهی این منصب از آنِ مردمی خاص از اهالی یک شهر یا روستا میشد. علم بر بام زدن، کنایه از فاشکردن اسرار و امری پنهان است؛ چون بپوشیم راز، کاوردیم / طبل در کوچه و علم بر بام. مثل علمِ سر خاک و علم تربت نیز برای علمی به کار میرود که بر سر مزار شهدا و مردم معتبر برپا میکنند. علمِ معکوس نیز کنایه از سقوط و فوت و شهادت است. در قوچان و شهرهای شمالی خراسان، قبه و پنجۀ علم را از ظهر روز عاشورا بهصورت معکوس آویزان میکنند که آن را علم واژگون گویند. میر علم نیز برای حاکم و فرمانده ناحیه و نیز نخل و چوب بسیار بلندی به کار میرود که آن را در تعزیهخوانیها پیشاپیش دستهها حرکت میدهند و معمولاً بر سرش پنجهای فلزی همراه با باریکههایی از پارچههای مشکی قرار میدهند.
الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ باقی، عمادالدین، تحقیقات میدانی؛ بروگش، هاینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1367 ش؛ بهرامنیاکان، صفرعلی، «علمکشی از لشکر سلطان محمود تا عزاداری حسینی»، گفتوگو با سیما رادمنش، جامجم، تهران، 1391 ش، شم 563‘ 3؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ حسنی، ابوالفضل، ریکان: شکوه دیروز افتخار امروز، سمنان، 1388 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1383 ش؛ ربیعزاده، علی، طاق، روستایی در دامنکوه دامغان، سمنان، 1389 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، تهران، 1354 ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرمآباد، 1377 ش؛ شریفیان، محسن، اهل ماتم: آواها و آیین سوگواری در بوشهر، تهران، 1382 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1372 ش؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، قم، 1403 ق؛ شکورزاده، ابراهیم، دههزار مثل فارسی، مشهد، 1372 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهیدی، عنایتالله، پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی، به کوشش علی بلوکباشی، تهران، 1380 ش؛ صفیپوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، 1377 ق؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عرب، هادی، «آیین و سنن دهۀ اول محرم در هرمزگان»، کیهان، تهران، 1389 ش، شم 815‘19؛ فربد، محمدصادق، کتاب ایران: سوگواریهای مذهبی در ایران، تهران، 1386 ش؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنیزاده، تهـران، 1388 ش؛ مـاسه، هـانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1355 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1363 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ منصوری، ابوذر، «علمها از کی علم شدند»، همشهری جوان، تهران، 1386 ش، شم 152؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1386 ش؛ میرشکرایی، محمد، «محرم و نشانههای نمادین»، کتاب ماه هنر، تهران، 1383 ش، شم 75-76؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ محمود بهروزی، تهران، 1380 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران، در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگزلو، تهران، 1368 ش؛ هراتی، محمدمهدی، «علم: تجلی هویت ملی و مذهبی ایرانیان»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380 ش، شم 39-40.
عمادالدین باقی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید