عقیقه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258442/عقیقه
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
عَقیقه، حیوانی که برای تولد نوزاد قربانی میکنند و نیز مراسمی که به همین مناسبت برگزار میشود. عقیقه در لغت بهمعنای موی جنین به هنگام تولد است و چون معمولاً این مو را در روز هفتم تولد میتراشند و همراهش قربانی میکنند، این قربانی عقیقه نام گرفته است ( آنندراج؛ لغتنامه ... ؛ نیز نک : عبداللٰهی، 185).
این نوع قربانی در فرهنگ مردم، در سنتهای اسلامی ریشه دارد. رسول خدا (ص) در روز هفتم تولد امام حسن و امام حسین (ع)، موی سر آن دو را تراشید، هموزن آن نقره داد، قوچی را عقیقه کرد و به قابله نیز قسمی گوشت داد و فرمود این عقیقه را بخورید و به دیگران اطعام کنید (کلینی، 6 / 33؛ مجلسی، بحار ... ، 43 / 257؛ زمانی، 32). در آیین اسلام، به هفتمین روز از تولد نوزاد ارج نهاده شده، و به برپایی مراسمی خاص در این روز، ازجمله سنت عقیقه سفارش گردیده است (نک : کلینی، 6 / 24-35). امام صادق (ع) میفرماید: در روز هفتم تولد نوزادتان برایش عقیقه کنید و موهایش را بتراشید و هموزن آن طلا یا نقره بدهید؛ سپس گوشت عقیقه را بپزید، بدون آنکه استخوانهایش شکسته شود و دیگران را برای تناول آن دعوت کنید (همو، 6 / 27؛ مجلسی، همان، 104 / 110). در روایتی دیگر از ایشان تأکید شده که حیات و سلامت هر نوزاد در گرو عقیقۀ او ست (کلینی، 6 / 25؛ حر عاملی، 21 / 413)؛ عقیقه برای همه، اعم از فقیر و ثروتمند، لازم است و بر زمان آن نیز تأکیدی نیست؛ اما اگر هیچوقت موقعیت مالی میسر نشد، از افراد ساقط است (نک : کلینی، 6 / 29). برخی از فقها معتقدند بهترین زمان عقیقه روز هفتم تولد است و اگر تأخیر شود، تا زمان بلوغ کودک بر عهدۀ پدر است. پس از بلوغ، بر عهدۀ خود فرد است (مجلسی، حلیة ... ، 86). مطابق فرهنگ اسلامی، حیوانی که برای نوزاد قربانی میشود، با توجه به توانایی مالی خانواده، گوسفند، گاو، شتر یا بز است که باید یا آن به ماما هدیه شود. درصورتیکه ماما یهودی باشد، معادل گوشت گوسفند، پول به او میپردازند. اگر ماما مادربزرگ پدری نوزاد باشد یا زنی که نانخور پدر کودک است، به او تعلق نمیگیرد و آن سهم مادر کودک است تا به خواست خود آن را به نیازمندی بدهد (کلینی، 6 / 29، 32؛ مجلسی، همان، 77). مادر کودک و هیچیک از اهل خانه از گوشت عقیقه نباید تناول کنند (کلینی، 6 / 32؛ مجلسی، همان، 87- 88). توصیه شده است گوشت قربانی عقیقه را نپخته تصدق نکنند، بلکه آن را بپزند و بهتر است که با آب و نمک پخته شود؛ هنگام پختن استخوانها را نشکنند، بلکه از مفاصل جدا کنند (عبداللٰهی، 189). شرط نیست که حتماً پدر کودک برای او عقیقه کند؛ مادر، پدربزرگ و عموی وی هم میتواند این رسم را انجام دهد (حر عاملی، 21 / 430). قربانی عقیقه برای نوزاد دختر و پسر هر دو سفارش شده، اما به روایت امام صادق (ع) مستحب است که برای نوزاد دختر حیوان ماده، و برای نوزاد پسر حیوان نر عقیقه شود (کلینی، 6 / 27؛ مجلسی، بحار، 104 / 108). حیوانی که عقیقه میشود، باید سالم باشد، یعنی شاخشکسته، گوشبریده، اخته، لنگ و بسیار لاغر نباشد؛ اگر شتر است، کمتر از 5 سال، اگر گاو است، کمتر از دو سال، اگر بز است، کمتر از یک سال، و اگر گوسفند است، کمتر از 7 ماه نباشد (خمینی، 2 / 311؛ عبداللٰهی، همانجا). در روایات از معصومین (ع) آمده قبل از عقیقه دعا خوانده شود که به عبارتهای مختلفی نقل شده است. برای نمونه در دعایی به روایت حضرت امام جعفر صادق (ع) (کلینی، 6 / 30، 31؛ نیز نک : مجلسی، حلیة، 88)، عقیقهکننده از خداوند میخواهد که قربانی را فدیه قرار دهد؛ یعنی گوشت آن را در مقابل گوشت کسی که عقیقه برای او ست، استخوان در مقابل استخوان، پوست در مقابل پوست و مو در مقابل مو باشد (موسوی، 115).
در تهران قدیم، اگر کسی پسرش زنده نمیماند، نذر میکرد گوسفند عقیقه کند. برای این نذر گوسفند دوسالهای را در زیرزمین سر میبریدند تا آسمان را نبیند؛ سپس آن را درسته در دیگ بدون چاشنی و نمک میپختند و بر این باور بودند که گوشت آن را افراد پاک باید بخورند (هدایت، 46).در مجن شاهرود، همینکه کودک به سن تشخیص میرسید، برایش عقیقه میکردند. او را بر گوسفند کمتر از ششماههای که هیچگونه داغ و نقصی نداشت، سوار میکردند. سپس روحانی آبادی دعایی مخصوص میخواند و گوسفند را در جلو پای کودک ذبح میکردند. یک قسمت از گوشتِ دست گوسفند را به ماما، و با بقیۀ گوشت آن، ولیمه میدادند. کلهپاچۀ گوسفند را نیز به نیازمندان میبخشیدند. هر نوع هدیۀ مهمانان در این مراسم، عقیقه را باطل میکرد (نصیری، 108؛ نیز نک : شریعتزاده، 2 / 260).در سمنان، عقیقه را گونهای جشن نذری میدانند که برای نخستین فرزند خانواده، در پایان دوسالگی و زمان از شیر گرفتن او برگزار میشود. پدر کودک گوسفندی را ذبح میکند. هنگام ذبح گوسفند، مقداری از موهای سر کودک را میچینند. برخی این موها را لای قرآن نگهداری میکنند (احمدپناهی، 263). گوشت قربانی را در دیگی بزرگ با نخود، لوبیا، سیبزمینی، لیموترش و دنبه بار میکنند. معمولاً دیگ در خارج از منزل و در کوچه گذاشته میشود و گاهی مداحی در کنار دیگ، روضهخوانی میکند. پس از آمادهشدن آبگوشت عقیقه، فردی در کنار دیگ میایستد و کاسههای مردم را پر میکند و با پرکردن هر کاسهای با صدای بلند میگوید: «سلام بر ابراهیم فرزند رسول خدا (ص)». از این آبگوشت پدر و مادر کودک نمیخورند (همانجا).در خراسان معمولاً 7 یا 40 روز پس از تولد نوزاد، طی مراسم بسیار سادهای در حضور چند تن از اقوام نزدیک، نخست سر طفل را میتراشند و هموزن موی او، نقره یا طلا تصدق میدهند؛ سپس ضمن خواندن دعایی خاص، گوسفند سالمی را به نیت دفع بلاهای ناگهانی ذبح میکنند و کله و پاچههای آن را به روحانی محله، و رانهای گوسفند را به ماما میدهند و باقی گوشت را دستکم میان 10 فقیر مسلمان تقسیم میکنند. باید در حین تقسیم گوشت دقت کنند تا کارد یا ساطور به استخوانهای حیوان نخورد (شکورزاده، 65-66). اغلب بهجای قطعهقطعهکردن گوسفند و تقسیم گوشت آن میان فقرا، شکم گوسفند را خالی میکنند، آن را درسته داخل دیگی میگذارند و آبگوشت را بین فقرا تقسیم میکنند (همو، 66).در اراک، پدربزرگ نوزاد پسر در روز هفتم یا دهم یا پس از ختنهکردن، برای او عقیقه کرده و آبگوشت درست میکند (محتاط، 2 / 287). اگر زمانی از این آبگوشت برای همسایگان یا خویشاوندان دعوتنشده بفرستند، آنان پس از صرف آبگوشت، استخوانها را در ظرف میریزند و ظرف را نشسته، پس میفرستند (همانجا). برخی بر این باورند که گوسفند عقیقهشده در روز قیامت بهصورت شتری درمیآید و نزد کسی که برای او عقیقه شده، میشتابد و صاحب عقیقه سوار بر این شتر، از پل صراط بهسرعت میگذرد (همانجا؛ ذوالفقاری، 879).در ابیانه نیز در مراسم عقیقه، برای فرزندان پسر تا دهسالگی گوسفندی سیاهرنگ، کمتر از دو سال و بدون هیچ عیب و نقصی را قربانی میکردند که حتى پشمش چیده نشده باشد یا او را اخته نکرده باشند (نظری، 543). گوسفند عقیقه را پوست میکنند، درسته در دیگی میپزند و استخوانهای آن را در پای درخت گل واقع در محل سرچشمه دفن میکنند. مردم معتقدند اگر آن استخوانها آسیب ببیند، کودک دچار صدمه میشود. همین گوسفند در آن دنیا کودک را از پل صراط عبور میدهد؛ ازاینرو هیچگونه آسیبی به آن وارد نمیکنند. روحانی محل به هنگام قربانیکردن، دعایی مخصوص میخواند، و قصاب 3 بار کارد را به گلوی گوسفند نزدیک، و بار آخر آن را ذبح میکند. کلهپاچه و دل و جگر گوسفند را به ماما میدهند. پوست گوسفند را نمک میزنند، نرم میکنند و به مسجد هدیه میدهند تا روی آن نماز خوانده شود (همو، 543-544). در دوان فارس خانوادههایی که فرزند پسر نداشتند، نذر میکردند تا درصورت پسردارشدن، برایش عقیقه کنند. سابق بر این، در روز هفتم تولد پسر و با نیت زندهماندن او عقیقه میکردند؛ اما امروزه گاهی عقیقه تا هفتسالگی کودک هم به تأخیر میافتد. آنچه مهم است، تا زمانی که برای کودک عقیقه نکنند، موی سرش را نمیتراشند (لهساییزاده، 121). در سروستان نیز خانوادههای بیفرزند نذر میکنند که اگر روزیشان برآورده شود، قربانی عقیقه کنند و به آن نذر «گوسفند حقیقه» میگویند. صاحب نذر وقتی حاجتش برآمد، باید برۀ تازهمتولدشدهای را بخرد، نگهداری و پروار کند و روزی با دعوتکردن از همۀ بستگان، حیوان را قربانی کند. اهل خانه نباید به این گوشت لب بزنند. حتى کلهپاچۀ حیوان مال مهمانان است. ران گوسفند را نیز به قابله میدهند (همایونی، 375-376). در تنکابن برای فرزند پسر پس از ختنهکردن او، گوسفند یا گاوی را عقیقه میکردند و به آن مراسم عقیقه یا خیرات میگفتند. روضهخوانی یکی از اجزاء این مراسم بود. در این روز، هیچیک از دعوتشدهها هدیهای به کودک نمیداد (دانای علمی، 208). در آشتیان نیز برخی بر این باورند برای آنکه فرزندشان از آفات ارضی و سماوی در امان باشد، باید گوسفندی برایش قربانی کنند و بهاصطلاح فرزندشان را عقیقه کنند (نجفی، 47- 48).در کازرون پیش از قربانیکردن، به چشم گوسفند عقیقه سرمه میکشند و از شربتی که به مناسبت ادای نذر، به شرکتکنندگان در مراسم میدهند، به گوسفند نیز میخورانند. دستمالی سبز بر گردن حیوان میبندند و شاخهایش را اگر قوچ باشد، با مهرههای رنگی میآرایند. همچنین به پیشانی، دو کتف، کمر و پاچههای حیوان حنا میبندند و چاووشگویان و کلزنان او را به کنار گودالی میبرند که در گوشۀ راست و میانۀ حیاط خانه یا بر دروازه کندهاند. سپس به حیوان شربت میخورانند و سرش را میبرند (حاتمی، 118). حتى یک قطره از خون قربانی نباید در بیرون از گودال بریزد و همۀ فضولات و امعاواحشا و پوست گوسفند باید در گودال ریخته شود (همو، 119). گوشت را با برنج و دانههای گیاهی مانند لوبیا، ماش، نخود و مقداری ادویه، فلفل، پودر لیمو، نمک و سبزی مخلوط میکنند و نوعی آش میپزند و فردای روز قربانی، پیش از طلوع آفتاب میخورند. برای خوردن این آش هیچکس دعوت نمیشود؛ از همسایگان، آشنا و غریبه هرکس که میل داشته باشد، بر سر سفره حاضر میشود و با خوردن آش، نیت میکند که حاجتش برآورده شود. تنها روحانی محله در این ضیافت دعوت رسمی دارد و تا او دست به غذا نبرد، هیچکس حق خوردن ندارد. پس از خوردن آش، باید دست و دهان را بر سر همان گودال بشویند؛ ازاینرو در کنار گودال، آفتابه و لگن و حوله نگه میدارند تا هرکه آش خورده، همانجا دست و دهان خود را بشوید و دعا کند و از خانه بیرون رود. مهمانان هنگام بیرونرفتن از خانه، این دعا را میخوانند: «ایشاللٰه زندنی و مندنی باشه»، یعنی انشاءالله که زنده باشد و بماند (همانجا).زنان، دختران و کودکان این خانه و شرکتکنندگان در مراسم به هنگام سرمهکشیدن به چشم گوسفند، باید به چشم خود و چشمان نوزاد نیز سرمه بکشند. ذرهای از این آش به بیرون از خانه نباید برده شود. رسم است که از گوشت قربانی نیز یک ران برای مامچه (ماما) میبرند و او گوشت را پس میفرستد. بهجای آن، هدیۀ دیگری مانند کلهقند و مقداری پول برای او میفرستند. مردم کازرون معتقدند اگر کسی 7 بار در مراسم عقیقه شرکت کند، ثواب یک حج تمتع مقبوله به پای او مینویسند (همانجا). در این شهر کلهپاچه و شکمبۀ گوسفند را برای صبح روز بعد میپزند و آماده میکنند تا همۀ ساکنان خانه و دختران و پسران محله از آن بخورند. جگر گوسفند را هم کباب یا دوپیازه میکنند و معتقدند که خوردن آن برای زنان باردار سلامت و نیکبختی به بار میآورد. دختران دم بخت و زنان آرزومند اگر از آن بخورند، حاجتشان برآورده خواهد شد و بهزودی به مراد دل خواهند رسید (همو، 119-120). تمام ظرفها، ابزارهای پختوپز و سفره را در کنار گودال باید بشویند تا هیچچیز از گوسفند و آش عقیقه به بیرون ریخته نشود. در پایان مراسم، گودال را از گل انباشته میکنند و میپوشانند و روی آن برگ مورد میریزند و اسفند دود میکنند (همو، 120).در همۀ مناطق یادشده، پدر و مادر کودکی که عقیقه به نام او انجام گرفته است، از گوشت قربانی نمیخورند و نیز استخوانهای قربانی را در پارچهای میپیچند و دفن میکنند. معمولاً در زیر درخت یا باغچه این کار صورت میگیرد. برخی بر این باورند که با دفن استخوانهای گوسفند عقیقهشده در قبرستان، فرزندشان عمری طولانی مییابد (نک : ذوالفقاری، 879).
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بیجا، 1385 ش؛ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعة، قم، 1412 ق؛ خمینی، روحالله، تحریر الوسیلة، نجف، 1410 ق؛ دانای علمی، جهانگیر، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، 1389 ش؛ ذوالفقاری، حسن و علیاکبر شیری، باورهای عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1394 ش؛ زمانی، احمد، «مناسبتها: هدیۀ الٰهی»، فرهنگ کوثر، قم، 1376 ش، شم 10؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ عبداللٰهی، مهدی، «عقیقه»، پیام، تهران، 1386 ش، شم 86؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، 1401 ق؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370 ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ همو، حلیة المتقین، تهران، 1349 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ موسوی، جعفر، «احکام و آداب عقیقه»، مبلغان، قم، 1385 ش، شم 84؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیمنگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ نصیری، معصومه و مریم اسماعیلی، مجن، بهشت پنهان، تهران، 1389 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1378 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348- 1349 ش.
مینا احمدیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید