ارلات
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258230/ارلات
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
7
اَرْلات، عنوان قومی از اقوام تاریخی و پرنفوذ مغول. ارلات از اقوام كهن مغولستان بود كه بخش مهمی از آن در روزگار چنگیزخان به ماوراءالنهر و خاور خراسان كوچ كرد و فرهنگ اسلامی را پذیرفت. ریشۀ واژۀ ارلات در زبان مغولی باستان چندان روشن نیست. رشیدالدین فضلالله (1/ 168) آن را به معنی فرزندی گفته است كه نزد پدر و مادر خویش «نازنین» باشد (نیز نك : ابوالغازی، 54؛ برای تفصیل، نك : دورفر، I/128-129) و دورفر نیز برپایۀ استنباط از جامع التوایخ معنای «محبوب والدین» را آورده است (همانجا). سابقۀ قوم ارلات پیش از چنگیزخان را باید در انساب و روایات افسانهآمیزمغولی جستوجو كرد. بهعنوان روایتِ پایه، باید بهمندرجات كتاب «تاریخ سری مغولان» اشاره كرد كه در آن از یكی از پسران قایدو (نیای ششم چنگیزخان) به نام چائوجین اورتگی سخن به میان آمده، و او به عنوان نیای مشترك اقوامِ اورونار، قونگقُتان، ارلات، سونیت، قَبتورغاس و گِنِگِس نمایانده شده است (نك : ص 10).رشیدالدین فضلالله در چند جا از جامع التواریخ به روایاتی دربارۀ نسب ارلات اشاره كرده است كه با وجود داشتن اشتراك در كلیات، با یكدیگر ناهمخوانیهایی دارند. او در یكی از این روایات، آنگاه كه در مقام تبیین انساب مغولانِ نیرون [نسلِ دوبون بایان ـ آلان قوا] از پسران قایدو سخن میگوید، كمترین فرزند او را «جاوُچین هورتگای» دانسته، و اقوامی چون اورونار و قونگقتان را از تبار او شمرده است (نك : 1/ 238-239). همو در نقل روایتی دیگر به طور ضمنی به ارلات نیز اشاره كرده، و اقوامِ قونگقتان، سونیت، بَرولاس، اوروت، منگقوت، اورناوت [< اورونار ؟]، ارلات و بیسوت را كنار هم آورده، آنها را خویشاوند دانسته، و از یك تبار شمرده است (1/ 193). با اینهمه، رشیدالدین در روایت اصلی خود دربارۀ نسب ارلات، آن را با قوم برادرش قونگقتان در ردیف پسران اورناوت آورده است. او در شمارش شاخههای مغول عام یا مغول دُرلُكین [از غیرنسل دوبون بایان ـ آلان قوا]، شاخۀ اورناوت را در كنار شاخههایی چون قُنقرات، هوشین [< اویشین] و سولدوس نام برده، و سپس به 3 فرزند اورناوت با نامهای قونگقتان، ارلات و اورناوت كلنگقوت اشاره كرده، و یادآور شده است كه اینان هریك قومی را پدید آوردهاند (1/ 152 به بعد، نیز 1/ 44؛ همچنین نك : ابوالغازی، 52 -54، با ضبط: قونقمار، ارلات، كلكیت). رشیدالدین (همانجا) هیچگونه سلسله نسبی برای اویماوت تانكوز و قیان به دست نداده كه بتواند با نسب شناخته شدۀ ارلات در روایات یادشده از طریق چائوجین اورتگی و قایدو برابری نماید. آنچه بیشتر این روایت را سست میكند، آن است كه قوم اورناوت با نام تغییریافتۀ اویماوت (نك : ابوالغازی، 52)، در طول سدههای متمادی در كنار ارلات در آسیای مركزی شناخته بوده است (برای شمارش اویماوت در كنار ارلات در عداد 92 فرقۀ ازبك، نك : هاورث، II/ 11؛ قایدارف، 210؛ نیز نك : بخاری، 6). حمدالله مستوفی برپایۀ مندرجات جامع التواریخ، در بحث از قوم سونیت، آن را دارای شعبههای قرقین [تحریف قبترون]، بیسوت، قورلاس، ارلات و منگقوت دانسته (ص 565) كه برداشتی نه چندان نادقیق از توضیح رشیدالدیندربارۀ«لشكرِتَمّا» به فرماندهیِ چورماغون از قوم سونیت است (نك : رشیدالدین، 1/ 73- 75). اگر روایت سخنرانیِ كیلوكن بهادر یار نزدیك چنگیزخان در مراسم دفن او درخور استناد باشد، میتواند استواریِ پیوند میان قوم ارلات و قیات، قوم خاندان چنگیز، را از یك سو، و اهمیت قوم ارلات در میان مغولان نیرون را از سوی دیگر نمایان سازد. كیلوكن كه خود به قبیلۀ سونیت تعلق داشت، در عبارتی از این سخنرانی، در اشاره به آغاز اقتدار چنگیزخان، از برآمدن او بر تختخانی با عنوان «خاقانارلات» یاد كرده است (نك : هاورث، I/ 106). خاقان ارلات كه اقوام گوناگون مغول از قیات و سونیت و دیگران فرمان بردار او بودهاند. مهمترین شخصیت ارلات تبار در دستگاه حكومت چنگیزخان، بوقورچی نویان پسر ناقوبایان است كه از جوانی ملازم چنگیز بود و در تمامی مراحل برآمدن چنگیز بر قدرت او را یاری داد و با پیشرفتی به تدریج، بالاترین جایگاه را در دستگاه چنگیز بهدست آورد. از دیگر شخصیتهای متنفذ ارلات در سپاه چنگیزخان، برادر بوقورچی نویان به نام دوقُلقو چِربی از امیران هزاره در میسرۀ سپاه بود (رشیدالدین، 1/ 168-171، 206؛ نیز نك : «تاریخ سری»، 51).بهگفتۀ رشیدالدین (1/ 168-169) امیران بزرگ و نیز خاتونهای نامدار از تبار ارلات در هر دورهای از فرمانروایی مغولان وجود داشتهاند؛ به ویژه از رجال نامبردار آنان در اردوی ایلخانهای ایران، بكلامیش، برادرش اوجان و پسر وی سارو را میتوان نام برد كه نسب به بوقورچی نویان میبردهاند. همچنین از همسران گیخاتوخان، «اِیسَن» نامی دختر بكلامیش بود (همو، 2/ 1189). از دیگر امیران وابسته به ارلات باید به خاندان چَغَتای بزرگ اشاره كرد كه با تاریخ ایلخانهای ایران ارتباطی مستقیم مییابد. چغتای بزرگ خود از امیر تومانهای لشكر تَمّا بود و در لشكركشیهای خود در نواحی ایران بهدست یكی از فداییان اسماعیلی به قتل رسید (نك : همو، 1/ 75). از فرزندان و نوادگان او جمعی چون بای تیمور، قرابولُغان، اَشیق تیمور و توقتیمور در همان لشكر به منصب امیر هزاری رسیدند و هم از فرزندان وی دولادای یارغوچی و سرتاقتای در جنگهای مغولان در آسیای صغیر فرماندهی داشتهاند (همانجا).
اگر اشارات جامع التواریخ نشان از حضور متنفذان ارلاتی در مناصب عالی لشكری و كشوری در ماوراءالنهر و ایران دارد، شواهدی نیز در دست است كه از مهاجرت و اقامت جمعیتی از قوم ارلات در سرزمین خانات چغتای در ماوراءالنهر حكایت دارد. چنانچه آن بخش از مندرجات تزوكات تیموری (ص 308) را كه به شمارش قبایل مهم مغولی ـ تركی در ماوراءالنهر اختصاص یافته است، برگرفته از مستندی درخور اعتماد بپنداریم، میتوان نتیجه گرفت كه در موج نخست مهاجرت مغولی، ارلات در كنار قبایلی چون برلاس، جلایر و سلدوز از مهمترین قبایلی بود كه در سرزمین خانات چغتای جایگیر شده بودند (نیز نك : طوغان، 82).با قدرت گرفتن امیرتیمور در خانات چغتای، قوم ارلات كه از حامیان او در رسیدن به حكومت بود، از اهمیت و اعتبار ویژهای برخوردار شد. ابن عربشاه (ص 6) در نگرشی بر جایگاه قبایل گوناگون در عهد تیمور، پرنفوذترین قبایل مغولی را 4 قبیلۀ برلاس (قبیلۀ خود تیمور)، ارلات، جلایر و قاوچین دانسته است (نك : بارتولد، «دوازده...»، 172؛ نیز باخروشین، 38؛ رومر، 130). در تزوكات تیموری نیز چنین آمده است كه امیرتیمور در ردهبندی قبایل، ارلات را در شمار 12 قبیلۀ برگزیده و خاص قرار داد (ص 308، 312)، اگرچه شواهد دیگر تاریخی حكایت از آن دارد كه در میان تمامی این قبایل نفوذ ارلات تنها با قبیلۀ برلاس قابل قیاس بوده است (نك : دنبالۀ مقاله). از رجال متنفذ ارلات در عهد تیمور، امیر مؤید را میتوان نام برد كه تیمور او را امیرالامرای خود ساخت و خواهرش را به همسری او درآورد (تزوكات، همانجا). در دورۀ فرمانروایی سلسلۀ تیموری در خانات چغتای، جایگاه برتر قبیلۀ ارلات همواره با همان اهمیت حفظ شد و حتى در نیمۀ دوم سدۀ 9ق/ 15م در واپسین دهههای فرمانروایی این سلسله، امیران برلاس و ارلات بر تمامی دیگر قبایل مغولی در دستیابی بر مناصب كشوری تقدم داشتهاند و این خصوصیت در آثار امیرعلیشیر نوایی نیز بازتاب داشته است (نك : خواندمیر، 4/ 159؛ پاوه دكورتی، 15؛ نیز نك : دوغلات، 339). به عنوان تكملهای بر عصر پیش از ازبكان، باید اشاره شود كه در بخش شرقی قلمرو خانات چغتای كه حتی پس از استیلای تیمور بر بخش غربی، اقتدار چغتاییان پیشین بر آن ادامه یافت، به موازات اهمیت ارلات در دستگاه چنگیزخان و جانشینان او، همواره امیرانی از ارلات وجود داشتهاند، اما در روزگار فرمانروایی منصورخان در نواحی تورفان (حك 907-950ق)، وی در سیاستی خصمانه نسبت به قوم ارلات، قرقیزان را بر امور مسلط كرد و بسیاری از ارلاتیان را كشت (همانجا). سخن از جایگاه قوم ارلات در دورۀ شیبانی را باید از اردوی ابوالخیرخان در دشت قپچاق آغاز كرد. در شمارش اقوام گوناگون شركتكننده در اردوی ابوالخیرخان، یادی از قوم ارلات دیده نمیشود (نك : باخروشین، 23) و در تقسیم دوگانۀ اقوام ماوراءالنهر در عصر شیبانی به چغتای و ازبك، قوم ارلات به عنوان شاخهای از چغتای شناخته میشد (نك : اسكندربیك، 2/ 894؛ دورفر، I/ 128، به نقل از ابوالغازی و دیگران) . در این عصر ارلات از جایگاه قومی برگزیده و حاكم به حد یكی از تیرههای بومی و تحت استیلا تنزل كرد و در میان قبایل مقرب به درگاه ازبكان جایگاهی برای قبایل كهن اشرافی از ارلات و برلاس وجود نداشت (قس: محمود، 390-391). با اینهمه، تا سدۀ 19م، یعنی تا اواخر دورۀ خانات ازبك از اهمیت پیشین این قبیله در میان عامۀ مردم نشانههایی برجای بود (مثلاً نك : ابوطاهر، 52). در سدۀ 18م، نام قومیِ ازبك در ماوراءالنهر از حیث اطلاق گسترش یافت و به عنوان نامی عمومی مجموعهای از تیرههای مغولی و تركی ساكن منطقه را در برگرفت. در واقع با تدوین نسبنامههای ازبك (نك : ه د، ازبك)، زمینۀ آن فراهم شد تا قوم ارلات نیز به عنوان یكی از 92 فرقۀ ازبك شناخته شود. ارلات ازجمله قبایلی بود كه در تمامی نسبنامهها از آن به عنوان شاخهای از تشكل قومی ازبك یاد شده است (نك : هاورث، II/ 11؛ قایدارف، 210؛ نیز نك : بخاری، 6). در ساختار قومی دیگر تشكلهای كلان اقوام ترك چون قره قالپاق، قزاق و نوقای، حضور تیرۀ ارلات به چشم نمیخورد و این امر شاهدی آشكار بر این نكته است كه سكنای قوم ارلات در ماوراءالنهر در پی مهاجرت نخستین از خاور به باختر در عهد چنگیزخان بوده، و این قوم در موجهای بعدی مهاجرتهای مغولی از شمال به جنوب شركتی شاخص نداشته است. بازماندگان قوم ارلات كه تا همین اواخر با عنوان الاّت شناخته میشدهاند، عمدتاً در منطقۀ قاراكول میان بخارا و چارجوی مسكن داشتند (نك : «دائرةالمعارف...»، III/ 420) و محلی در جنوب قاراكول به نام اَلات نام خود را از آنان گرفته است. همچنین گروهی از تركمانان كه به «چغتای قوللر» شناخته میشدند، در نسب با ارلاتیان پیوند داشتهاند (نك : بارتولد، «بررسی...»، 594).
آغاز كوچ طوایف ارلات به خراسان خاوری در جنوب آمو را نباید پدیدهای جدا از مهاجرت ارلاتیان در عصر چنگیزخان به سواحل شمالی آمو تلقی كرد، زیرا این كوچ در سدۀ 7ق/ 13م صورت پذیرفته است و در نیمۀ نخست سدۀ 8ق، قوم ارلات در نواحی اَندخود و شُبرُغان سكنی یافته بوده، و از خود امیرانی مقتدر داشتهاند. امیر معزالدین حسین از آل كرت كه قلمرو او در ولایت هرات، در همسایگی سرزمین ارلاتیان واقع بود، با برقراری رابطهای مسالمتآمیز با ایشان، خاتونی از ارلات را به همسری برگزید و او را از این همسر فرزندی محمدنام زاده شد كه «امیر خُرد» عنوان گرفت و در وقایع دهههای بعد نقشی اساسی داشت (نك : عبدالرزاق سمرقندی، 424). بههرتقدیر، با قدرتگرفتن تدریجی آل كرت در عصر معزالدین در خاور خراسان و دعویِ او بر استقلال، امیرنشین ارلات به عنوان متحدی با خانات چغتای در ماوراءالنهر، از جنوب و غرب با فشار روزافزون حكومتهای غیرمغولی كرتی و غوری روبهرو بود (برای نفوذ ارلاتیان در خانات چغتای، نك: سطور پیشین). در دهۀ 740ق قدرت آل كرت در مرزهای جنوبی خانات چغتای، فرمانروایان آن ناحیه را سخت نگران ساخته بود و تحت حمایت و احتمالاً به تحریك همآنان بود كه در 752ق/ 1351م امیرنشین ارلات با آلكرت درگیر جنگ شد و سپاهی به سوی بادغیس گسیل داشت، اما این تحرك برای ارلاتیان فرجامی خوش نداشت و امیر كرتی معزالدین لشكریان ایشان را قتلعام كرد. درخواست انتقام ارلاتیان از خانات چغتای و نیز عواملی دیگر، آغازی شد تا امیر قزغن از آن خانات با لشكری گران، ازجمله با سپاهیانی از ارلات روی به هرات گذاشت و به مدت 40 روز تختگاه كرتیان را سخت محاصره كرد، اما سرانجام با برتری چغتاییان، صلحی در میان برقرار شد. گفتنی است كه در جریان وقایع این دوره، همواره از طایفۀ «اَپَردی» به عنوان متحدان و همسایگان ارلاتیان در منابع تاریخی یادشده است (نك : شرفالدین، 203 به بعد؛ عبدالرزاق سمرقندی، 241 به بعد؛ اسفزاری، 2/ 13 به بعد؛ میرخواند، 4/ 683 -684). در اواخر حكمرانی امیر معزالدین حسین و آغاز تحركات امیرتیمور در خراسان خاوری در حدود سال 771ق، امیر بیرامشاه، امیر ارلات چند صباحی در اتحادی با امیر حسین برضد تیمور شركت داشت، اما با آگاهی یافتن از اقتدار تیمور به زودی تغییر روش داد و برای اظهار فرمانبرداری، راهی ماوراءالنهر شد. زنده حشم از رؤسای طایفۀ اپردی كه در منطقۀ شبرغان صاحب نفوذ بود، بر نافرمانی از امیرتیمور اصرار میورزید و چون اطلاع یافت كه بیرامشاه و ارلاتیان متحدان پیشین اپردی تصمیم بر پیوستن به اردوی تیمور گرفتهاند، به حیلتی آنان را فریفت و اسباب قتل بیرامشاه و فرزند او را فراهم ساخت (نك : همو، 6/ 80 به بعد). انقیاد امیران ارلات از تیمور تا سالی چند بهصورت كامل حاصل نشد و گاه و بیگاه مقاومتهایی از سوی آنان دیده میشد. در 776ق/ 1374م تِركِن امیر ارلاتیان در یاری رسانیدن به تیمور در فتح خوارزم پایی پیش و پایی پس نهاد و عملاً از شركت در این جنگ دوری گزید؛ این سیاست خشم تیمور را برانگیخت و ازاینرو لشكری برای سركوب ارلاتیان به فراسوی آمو در جنوب فرستاد. جنگی میان ارلاتیان و سپاهیان تیمور در حدود فاریاب درگرفت و امیر تركن در این نبرد كشته شد (نك : همو، 6/ 96-97). در سالهای 778-779ق، هنگامی كه صلحی ناپایدار میان تیمور و غیاثالدین پیرعلی فرزند مهتر و جانشین معزالدین كرتی برقرار بود، پشتوانۀ این آشتی امیر (پیر) محمد كرتی برادر غیاثالدین بود كه مادر ارلاتی داشت و تیمور او را برای همسریِ خواهرزادۀ خود برگزیده بود (نك : اسفزاری، 2/ 32؛ خواندمیر، 3/ 388). چنین مینماید كه در دهۀ 780ق روابط ارلاتیان خاور خراسان با امیرتیمور دوستانه بود و نشانههایی از این روابط نیكو در جنگ وی با خانات مغولستان در 791ق به چشم میخورد؛ در این جنگ امیرحاجی ارلات كمال مجاهدت را در ركاب تیمور به عمل آورد و جان خود را بر سر این حمایت از دست داد (نك : میرخواند، 6/ 177-179). چنین مینماید كه امیران ارلات خاور خراسان بهرغم تردید آغازین خود در پیوستن به تیمور، به زودی در زمرۀ متحدان وفادار او درآمدند و امیرنشین ارلات در ساحل جنوبی آمو، نهتنها از میان نرفت، بلكه با حمایت تیمور قوام و دوام یافت. در دهههای آغازین سدۀ 9ق/ 15م، امیر یادگار شاه، امیر ارلات در خراسان خاوری فرمانروایی مقتدر از متحدان امیرتیمور بوده، و در رویدادهای این دوره، نقش مهمی ایفا كرده است (نك : حافظ ابرو، 1/ 103؛ نیز نك : دورفر، I/ 128، به نقل از تاریخنامهای مورخ 836ق). در همین دوره امیر پیرمحمد، امیری از بازماندگان آلكرت كه خویش سببی و متحد امیرتیمور بود، نسبت به خویشاوندان مادری خود ارلاتیان عنایتی ویژه داشت و میان او با امیر یادگار شاه روابطی نیكو برقرار بود (نك : حافظ ابرو، 1/ 102). در 808ق/ 1405م در جریان جنگ قدرت میان شاهزادگان تیموری برای جانشینی تیمور، آنگاه كه امیر پیرمحمد در حوالی نسف با خلیل سلطان درگیر جنگی نافرجام شد، امیر یادگار شاه همراه او بود و جنگاوران ارلات در پیشاپیش سپاه او جای داشتند (نك : همانجا؛ میرخواند، 6/ 527-528). در 809ق امیر پیرمحمد به دست پیرعلی تاز فرمانده سپاه خود كشته شد و در پی آن پیرعلی تاز در ناحیۀ شبرغان كه قلمرو ارلاتیان بهشمار میآمد و به فرمان پیرمحمد بود، دعوی استقلال كرد (نك : حافظ ابرو، 1/ 142 به بعد). در این میان ارلاتیان با یاری شاهرخ تیموری به خونخواهی پیرمحمد، در برابر پیرعلیتاز صف آراستند و پس از ماهها درگیری، قوای پیرعلی تاز را در اندخود شكست دادند و آن ناحیه را كه از جایگاههای اصلی قوم ارلات بود، بازپس گرفتند؛ اگرچه ولایت اندخود پس از تصرف، از سوی امیر شاهرخ به رسم سیورغال به امیرسید احمد ترخان سپرده شد (نك : همو، 1/ 153، 186، 193).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید