شاهنامه حقیقت
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 14 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257875/شاهنامه-حقیقت
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
شاهْنامۀ حَقیقَت، مجموعۀ تاریخ اساطیری ـ داستانی فرقۀ اهل حق از آفرینش آدم (ع) تا زمان مؤلف، سرودۀ نعمتاللٰه جیحونآبادی (1288- 1338 ق / 1871-1920 م) به سبک و شیوۀ شاهنامۀ فردوسی. شاهنامۀ حقیقت یا حق الحقایق در اصل شامل 3 دفتر بوده است: دفتر اول موسوم به کاشفالاسرار که مقدمهای برای شاهنامۀ حقیقت بوده و هنوز به چاپ نرسیده است. دفتر دوم دربردارندۀ تاریخ اساطیری ـ داستانی اهل حق است. این دفتر برای نخستینبار در 1344 ش به کوشش محمد مکری (در 124‘11 بیت) از رونوشت نسخۀ اصلی چاپ شد. دفتر سوم (= جزء پنجم)، موسوم به «نعیم»، 918‘ 3 بیت دارد و زندگینامۀ مؤلف از زبان خودش است. دفتر سوم را نورعلی الٰهی به پیوست دفتر دوم چاپ کرده که ارجاعات این مقاله نیز از همین چاپ است (الٰهی، مقدمه بر ... ، 1). نام کتاب برگرفته از اصطلاح شاهنامه و بهمعنای مجموعۀ تاریخ اساطیری ـ داستانی است. ازآنجاکه شاعرْ شاهنامۀ فردوسی (ه م) را تاریخ ایران میدانسته است، نام شاهنامه را برای کتاب خود ــ که تاریخ اهل حق را دربردارد ــ برگزیده است. مآخذ و منابع شاعر روایتهای سینهبهسینه، کلام (سرودهای آیینی اهل حق) و دستنوشتههای پراکندهای بوده که برپایۀ نظم تاریخی به شعر درآمـده است. رویکرد کلـی وی برپـایۀ تلفیق روایتهای سامی ـ ایرانی در بخش پیش از اسلام و تلفیق روایتهای ایرانی ـ اسلامی با موضوع تاریخ اهل حق در بخش پس از اسلام بوده است؛ اما پس از شرح تاریخ صدر اسلام، بیشتر به تاریخ بزرگان اهل حق میپردازد. شاهنامۀ حقیقت به پیروی از شاهنامۀ فردوسی در قالب مثنوی و در بحر متقارب سروده شده است. بنابر گفتههای شاعر، وی در عالم معنوی از کردگار نامهای (= کتابی) دریافت، و با طبع و عقل ضعیف خود آن را به فارسی حکایت کرد. گویا منظور شاعر آن است که اصل شاهنامۀ حقیقت مکتوبی در نزد خداوند بوده که به دست وی رسیده است. او نیز آن را از زبانی غیرفارسی به شعر فارسی برگردانده است (جیحونآبادی، 21، 324-325، 407- 408)؛ به عبارتی، کل کتاب شاهنامه را به فرمان خداوند بر مردم آشکار کرده است (همو، 408). این کتاب از مهمترین منابع مطالعاتی در شناخت فرهنگ اهل حق به زبان فارسی است (نک : ایرانیکا، I / 636). اثر دیگر جیحونآبادی، یعنی فرقان الاخبار (نک : EI2, I / 261-262) تقریباً روایت منثوری از شاهنامۀ حقیقت است. شاهنامۀ حقیقت با مقدمهای در نیایش خداوند آغاز میگردد که پس از شرح کوتاهی از بزرگان و خاندانهای اهل حق و شرححال مختصری از شاعر، به داستان آفرینش آدم پرداخته میشود. شاعر در این مقدمه در 4 بخش بهطور خلاصه و بسیار فشرده، به بیان فهرستی از پیامبران از آدم تا خاتم (102 بیت)، پادشاهان ایران باستان (128 بیت)، حکمای پیشین (15 بیت) و 12 امام شیعیان (28 بیت) میپردازد (نک : ص 3-16). سپس در اجزاء چهارگانه، به مقولاتی مانند ظاهرشدن ذات حق در سلطان سهاک (ص 183-193)، آفرینش جبرئیل (ص 23-26)، ظهور حضرت محمد (ص) (ص 106-107)، تولد حضرت علی (ع) (ص 107- 108)، بنیانگذاران آیین اهل حق و باورهای آنها همچون هفتن (ص 218)، هفتوانه (همانجا)، 7 سردار (ص 209-220)، 7 خادم (ص 220)، 7 یساول (همانجا)، 7 سقا (ص 220-221)، 7 فراش (ص 221)، 7 خلیفه (همانجا) و 72 پیر (ص 222-223) و جز اینها میپردازد. آمـوزهها و بنیادهای اساطیـری ـ داستانـی از ویژگیهای مهـم شاهنامۀ حقیقت است: حکایت منصور حلاج، اناالحقگفتن، بهدارکشیدن و سوزاندن پیکرش، بهدریاریختن خاکستر وی، رفتن ملا و برداشتن خاکستر وی از دریا و ریختن آن در شیشه، خوردن دختر ملا از خاکستر و باردار شدنش یکی از این داستانها ست. پس از آنکه دختر از خاکستر میخورد و باردار میشود، پدر بارداری دخترش را قضای الٰهی میداند. از دختر ملا پسری به دنیا میآید که همانند خورشید درخشان است و کوچه از نورش روشن میشود. ملا صندوقی میآورد، پسر را همراه با گنج و زر در آن مینهد و به آب میاندازد که در شهری دیگر به دست باغبانی میرسد. پسر نزد باغبان بزرگ میشود و ازآنجاکه همانند خورشید میدرخشد، وی را شمس نام مینهد (ص 149-151). این حکایت تلفیقی از داستان تولد زردشت، بهصندوقگذاشتن قباد (بندهش، 26-29، نیـز 150) و داراب است. بـه گـزارش دینکرد (II / 610)؛ 3 روز قبل از تولد زردشت، از خانۀ آنها نور میتابد؛ چنانکه گمان میکنند ده آتش گرفته است؛ اما بهزودی درمییابند که در آن خانه مردی شکوهمند به دنیا آمده است (نک : آموزگار، 38- 39، 70). داراب نیز همراه با گنج و جواهرات در صندوقی به دریا افکنده، و نزد رختشویی بزرگ میشود (فردوسی، 5 / 487-497). در نمونهای دیگر، مادر باباناوس، خاتونگلی نیز از طریق نور خورشید و از راه کام باردار میشود و این راز را برای شوهرش بازگو میکند. شوهر وی را میپذیرد و کودکی نورانی را میبیند که از کام همسرش بیرون میآید. شوهر خاتونگلی فرزند دیگری به نام شیرو در خانه دارد که مظهر شر و پلیدی است. در مجادلهای کـه بین او و باباناوس درمیگیرد، باباناوس ــ که مظهر خداوند در میان بشر است ــ وی را بـه خوک تبدیل میکند و او به کوهسار میگریزد (جیحونآبادی، 171-177). داستان بهخوبی یادآور آفرینش دو نیروی خیر و شر از نفس واحد زروان است (نک : کقبی، 469-470؛ بهار، 158- 159؛ زینر، 88-89) که در آن، نیروی شر بزرگتر از نیروی خیر است، ولی در پایان خیر بر شر پیروز میگردد. اسطورۀ تولد اهورهمزدا و اهریمن از زروان در میان مردم غرب ایران رایج بوده است (دوره ... ، 62-63؛ صفیزاده، 47- 48). داستان دختر باردار در خانۀ شوهر، یادآور روایت بارداری مریم و آگاهی نامزد وی در روایتهای عهد جدید (انجیل متی، 1: 1) است. نام شیرو نیز بهظاهر برگرفته از نام شیرویه، فرزند خسرو پرویز است. حکایت قربانیکردن گاو پیش از آفرینش دو جهان (جیحونآبادی، 34-35) نیز نشانههایی از اساطیر مهری در خود دارد که در آن با قربانیکردن گاو به دست ایزد مهر، هستی به وجود میآید (مرکلباخ، 17-26، 225 بب ). آموزۀ بسیار مهم گردش روحها، که در شاهنامۀ حقیقت و دیگر متون اهل حق با عنوانهای جامهبهجامه، دونادون و مظهربهمظهر کاربرد دارد، بازتابی از ظهور اهورهمزدا و امشاسپندان در تن انسانها ست که در هر دورهای روال خاص خود را دارد و میتوان از اصطلاح «بُروز» ــ کـه در متـون گورانی به کار رفته است ــ برای این آموزۀ اوستایی بهره برد (نک : عالیخانی، 129-133). زبان شاهنامۀ حقیقت فارسی است با کاربرد واژگان عربی که گاه از صورت اصلی خارج شده، و شکل تازهای پذیرفته است؛ مثلاً «انطهور» که به جای ترکیب «شراباً طهورا» آمده است (انسان / 76 / 21). اصطلاحات اهل حق و واژگان گورانی، کردی کرمانشاهی، ترکی و جز اینها نیز در متن به کار رفته است؛ مثلاً تاش (تراشیدن)، جَم (انجمن آیینی)، چوار (چهار) و دون (مظهر). واژگان عامیانه نیز بهضرورت در این متن آمده است؛ برای مثال جخت (شتاب)، مال (اسب) و غلبیر (غربال) (نک : مکری، 12 بب ). شاعر به پیروی از سبک شاهنامۀ فردوسی، حروفی همانند اَبا (ص 21) و اَبَر (ص 171) را نیز به کار برده است. یکی از ویژگیهای مهم شاهنامۀ حقیقت کاربرد واژگان در معناهایی خاص و دقیق و برگرفته از متون ایران باستان، بهویژه متون پهلوی و فارسی میانه است. «جامه» و «جام» در شاهنامۀ حقیقت به پیروی از متون آیینی گورانی، در معنای «تن» به کار رفته است؛ این کاربرد برای کشف معنای فراموششدۀ واژۀ «جامک» در دینکرد و بندهش راهگشا ست. «جام خاک» نیز با gil-karpag و gli-paymogih، هر دو به معنای تن جسمانی (= انسان) است (نک : اکبری، 10- 18). واژۀ «مهمان» که برای جایگزینشدن روح در تن انسان به کار میرود، دقیقاً همان است که در دینکرد (I / 435, 438) برای «مهمان»شدن مینوی بهمن در تن زردشت و فره در تن خاندانش آمده است ( کتاب ... ، 30، 38). «ذات» در معنای «فره» کاربردی گسترده دارد و همانند آن میتواند از افراد جدا شود، در پیکرهای جسمانی درآید و به فرد دیگری بپیوندد. باباناوس از دیدگان مردم نهان میشود و دیگر کسی ذات و فر شاهنشاهی او را نمیبیند، اما پس از چند سال، ذات و فر او به شکل شهبازی از کوه شاهو ظهور میکند و با یارانش سخن میگوید (جیحونآبادی، 175). ظاهرشدن فرۀ ایزدی در پیکر شهباز دقیقاً یادآور گسستن فرۀ ایزدی از جمشید به گونۀ شاهین در اوستا ست (نک : 1 / 490-491؛ بهار، 226). گردش ذات نیز در زمانهای مختلف در پیوند و نسل یک خاندان، ساختاری از گردش فر در خاندانهای ایران باستان است (دینکرد، I / 438-439؛ کتاب، 36-40). نمونۀ بارز آن گزارش شاه خوشین از گردش ذات خداوندی از خداوند، ماه و خورشید و پادشاهان اساطیری ایران تا رسیدن به خود او ست که آن را به گردش خورشید در هر مکان و زمان تشبیه میکند (جیحونآبادی، 160-161؛ الٰهی، حاشیه بر ... ، 453-456). ذرّه نیز کاربردی تقریباً همسان با فروهر دارد؛ ذرهای از وجود الٰهی که در وجود انسان تنیده میشود و رابطۀ آن با انسان همانند رابطۀ ذرۀ نور با خورشید است (جیحونآبادی، 302، 391)؛ برترین آنها فروهر اهورهمزدا ( اوستا، 2 / 866) و ذرۀ خداوندگار و ذرۀ ذات حق (جیحونآبادی، 53، 68) است. در اوستا انسانهای بد فروهر ندارند، اما در شاهنامۀ حقیقت، دیوان و جنیان (ص 45) و انسانهای بد ذرۀ خبیث دارند که جایگاه آنان و ذرهشان در جهنم و چاه ظلمت است (ص 44). در این زمینه، شاهنامۀ حقیقت مانند متن پهلوی صد در بندهش است. در کتاب اخیر نیز فروهر انسانهای بد به دوزخ میرود (نک : پورداود، 589).
آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، اسطورۀ زندگی زردشت، تهران، 1370 ش؛ اکبری مفاخر، آرش، «این جامه که میبری»، فصلنامۀ جستارهای ادبیه، مشهد، 1389 ش، شم 169؛ الٰهی، نورعلی، مقدمه بر حق الحقایق (هم ، جیحونآبادی)؛ همو، حاشیه بر همان؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1374 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1386 ش؛ پورداود، ابراهیم، تفسیر بر ج 1 یشتها، تهران، 1307 ش؛ جیحونآبادی، نعمتاللٰه، حق الحقایق یا شاهنامۀ حقیقت، به کوشش نورعلی الٰهی، تهران، 1363 ش؛ دورۀ بهلول، به کوشش صدیق صفیزاده، تهران، 1363 ش؛ صفیزاده، صدیق، دانشنامۀ نامآوران یارسان، تهران، 1376 ش؛ عالیخانی، بابک، بررسی لطایف عرفانی در نصوص عتیق اوستایی، تهران، 1379 ش؛ عهد جدید؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ قرآن کریم؛ کتاب پنجم دینکرد، آوانویسی، ترجمه، تعلیقات و واژهنامه از ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1388 ش؛ کقبی، ازنیک، «رسالۀ تکذیب و رد فرق دینی»، ترجمۀ گئورگی نعلبندیان، هزارههای گمشده، به کوشش پرویز رجبی، تهران، 1380 ش، ج 1؛ مرکلباخ، راینهولد، میترا، آیین و تاریخ، ترجمۀ توفیق گلیزاده و ملیحه کرباسیان، تهران، 1387 ش؛ مکری، محمد، مقدمه بر شاهنامۀ حقیقت (یا حق الحقایق)، به کوشش همو، تهران، 1345 ش؛ نیز:
Bundahišn, ed. F. Pakzad, Tübingen, 2003; EI2; Iranica ; The Complete Text of the Pahlavi Dinkard, ed. Dh. M. Madan, Bombay, 1911; Zaehner, R. C., Zurvan, a Zoroastrian Dilemma, Oxford, 1955.
آرش اکبری مفاخر
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید