سه سال در آسیا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 12 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257770/سه-سال-در-آسیا
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
سه سالْ دَرْ آسیا، عنوان سفرنامهای (از 1855- 1858 م / 1271-1275 ق) اثر ژوزف آرتور کنت دو گوبینوی فرانسوی. این سفرنامه در دو جلد (1922-1923 م) در پاریس چاپ شد؛ سپس، عبدالرضا هوشنگ مهدوی آن را به فارسی ترجمه، و در یک جلد (1367 ش) در تهران منتشر کرد. جلد اول نسخۀ اصل کتاب در 11 فصل، و جلد دوم در 7 فصل تنظیم شده است. فصل اول تا ششم شرح مشاهدات گوبینو در خارج از ایران است. از فصل هفتم به بعد، گزارش سفر او به ایران است که از طریق خلیج فارس وارد بوشهر میشود. این سفرنامه براساس تاریخ تنظیم نشده، و معلوم نیست ورود گوبینو به بوشهر چه زمانی بوده است. گوبینو با توصیف این منطقه بهعنوان تنگهای کمعرض، با جزایر کوچک فراوان بدمنظر، غیرمسکون، بیآبوعلف، پـر از سنگریزه و آفتابسوخته، نوشته است که ورود به خلیج فارس خوشایندتر از مدخل دریای سرخ نبود (I / 122)؛ او اشارهای نیز به حملونقل فراوان دریایی دریانوردان و بازار گرم دزدان دریایی دارد (123- I / 122)؛ شرحی نیز دربارۀ سواحل ایران میدهد که به نظر او متنوعتر از سواحل عربستان بوده است (I / 123). او از پذیرایی پیدرپی میزبانانش با قلیان و قهوه و در آخر با شربت در درون چادر یاد میکند (I / 127). گوبینو نوشته است بوشهر دریایی کمعمق دارد و همه جای آن پر از شن، صخره، زمینهای بیآبوعلف، و باتلاقهای متعفن است و بخش بزرگی از سال، تب نوبه و گاهی وبا شیوع مییابد. ولی با همۀ این ناملایمات، خلیج فارس و بوشهر کنونی، بهسبـب نزدیکی به شیـراز و شوشتـر ــ سوزیـان باستـان ــ از گذشتههای دور، مرکز صادرات تولیدات ایرانی و واردات کالای هندی، عربی و آفریقایی بوده، ازاین رو مؤسساتی در این سواحلِ مهمانناپذیر دایر گردیده است (I / 130). گوبینو نوشته است: در ایران چاروادارهای مهم در شوشتر، کرمان و اصفهان اقامت دارند؛ آنها اشخاص ثروتمندیاند که گاهی 100، 200 و حتى 300 رأس قاطر دارند و کاملاً مورد اعتماد مردماند. او سپس توضیح مفصلی دربارۀ چاروادارها و شیوۀ استخدام افرادشان، چگونگی محافظت از اموالی که به ایشان سپرده میشد، برقراری روابط حسنه با عشایری که بر سر راهشان بودند و جز اینها میدهد (I / 138-141). او از قلیانچیهای کاروان صحبت میکند که هنگام حرکت، در مقابل زینشان یک ظرف استوانهایشکل محتوی قلیان و تنباکو، و در یک طرف رکابشان منقلی مملو از زغال و در طرف دیگر ظرفی چرمین، پر از آب داشتند (I / 142-143).در فصل هشتم، گوبینو مسیر بوشهر تا شیراز را توضیح داده است (I / 144 ff.). او در بخشی که به برازجان میپردازد، از کلبهای صحبت میکند که اطراف آن را با خارشتر پوشانده بودند و روی آن مرتباً آب میپاشیدند تا درون آن خنکی مطبوعی داشته باشد. در وسط کلبه نیز حوضچهای پر از آب درست کرده بودند (I / 150). خانههای برازجان از خشت و گل، و یکطبقه بود و گاهی در بالای آن اتاقی به نام بالاخانه میساختند. برخلاف نزدیکبودن برازجان به دریا، اهالی آن به فارسی حرف میزدند و عربی نمیدانستند (I / 151). گوبینو با دیدن بعضی از خانههای مخروبۀ روستای زیبا و نسبتاً ثروتمند دالکی در این مسیر، یادآوری میکند که وقتی به هر دلیلی خانهای به ویرانی میرود، آن را مرمت نمیکنند، بلکه خانه را رها میکنند و در کنار آن خانۀ دیگری میسازند؛ دربارۀ خانۀ پدری بهارثمانده نیز همین کار را میکنند (I / 155-156؛ نیز نک : ه د، خانه). او از دشواری عبور از کتلهای ایران در مسیر راهها صحبت میکند و از کتل دختر بهعنوان مشهورترین کتل نام میبرد (I / 172). او بـا گذشتن از کتل پیرزن به دشت ارژن میرسد و در اینجا بـا کتلهای دشوار راه شیراز خداحافظی میکند (I / 174-175). او از حاصلخیزی و در عین حال ناامنی دشت ارژن، بهسبب حملات ایلات ممسنی و همچنین شیرهای فراوان کوههای اطراف دشت، صحبت میکند و مینویسد: به همین سبب، روستاهای این دشت همانند قلعههای دفاعی مجهز به برج بودهاند. او اضافه میکند که شیرهای شیراز بزرگتر بودند، ولی یال نداشتند، و میگوید: نقش شیری که بر پرچم ایران است، از روی شیرهای شیراز اقتباس شده است (I / 175-176).در فصل نهم، گوبینو ماجراهای مربوط به شیراز تا اصفهان را شرح داده است. او ضمن توضیح مفصل کاخی که در شیراز برای سکونت در اختیار او میگذارند، دربارۀ باغآرایی، تالار، سرسراها و ستونهای بلند آن سخن میگوید و آن را بهعنوان نوع معماری سبک ایرانی معرفی میکند و میافزاید: بهتدریج که به سوی مرکز ایران پیش میرفتیم، این نوع معماری در همهجا دیده میشد. او این معماری را بسیار شاد، عالی، و متناسب با آبوهوای کشور معرفی کرده است (I / 184-185). در طول این سفر، گوبینو شیراز را اصلاً نمیپسندد و از برخورد نامناسب یک روحانی با پزشکی خارجی سخن میگوید که میخواسته او را مسلمان کند (I / 195). او از شخصی مشهور به نام حاجیقوام صحبت میکند و مینویسد: شیرازیها با اینکه او را مهربان، کارگشا و حاضر به خدمت میدانند، اما او را رهبر لاتها و رجالههای شیراز نیز میشناسند. او مجموعهای از مهرهای نادر شخصیتهای ایالت فارس را در اختیار دارد که هنگام نیاز به پول، و یا وقتی میخواهد بزرگی را در بنبست قرار دهد، با این مهرها اسنادی جعل میکند و ثروتی میاندوزد. به گفتۀ گوبینو، حاجیقوام همۀ افراد دستگاههای دولتی را زیر نفوذ داشته، و حتى پول تقلبی چاپ و توزیع میکرده است (I / 196-198). گوبینو دربارۀ تختجمشید نوشته است که غارهای کندهشده در کوه مجاور آن، آرامگاه نیستند، بلکه چشمهاند (I / 202-203). نظر دیگر او این است که در تختجمشید هیچ نوع آتشسوزی رخ نداده است (I / 204-205). به نظر گوبینو ایرانیان باور دارند که شیراز چیزی جز آشپزخانۀ تختجمشید نبوده است و غذا را غلامان با سرعت تمام، دستبهدست از شیراز تا تختجمشید و به روی میز شاه میرساندهاند (I / 206). او نوشته است: ایرانیان نه بدبختاند و نه بدجنس، و من همیشه آنها را تحسین میکنم (I / 209). گوبینو به تحسین صنایع دستی اهالی آباده میپردازد و مینویسد: اهالی آباده صنعتی را در پیش گرفتهاند که در همهجا مشهور، و آن کار روی چوب است؛ آنها قاشقهای چوبی زیبا میسازند و با آنها شربت میخورند. او سپس، از بزرگ و کوچکی، مشبکبودن و نیز از استفادۀ غنی و فقیر از این قاشقها صحبت میکند (I / 213-214). وی از ساخت صندوقچههایی یاد میکند که بر روی آنها صحنههای متنوعی از شکار، ازدواج و جنگ نقش شده، و اطراف آنها مملو از نقشهای گلوبوته، و خطوط اسلیمی و خطهای ماهرانه است (I / 214). گوبینو در سر راه خود، یزدخواست (ایزدخواست) را دیده، و بهسبب شباهت معماری خانههای روی هم قرارگرفتۀ آن به کندوی زنبور عسل، آن را شگفتانگیز یافته است (I / 217) .گوبینو وقتی به اصفهان میرسد، با یکی از خوانین ایلهای قدیم کرمانشاه آشنا میشود. او مینویسد: این خان بدون یک شاهی پول، ولی با کلی هوشیاری و استعداد وارد شهر میشود و بهعنوان قلیانچاقکن در ماجرای تعیین حدود ایران و عثمانی، به خدمت میرزا تقی خان درمیآید و نشان میدهد که از عهدۀ انجام کارهای مهمتری نیز برمیآید؛ به همین سبب، تا زمان انتخاب حاکم اصفهان که میبایست یکی از شاهزادگان باشد، به طور موقت حاکم این دیار میشود. گوبینو از این نوع فراز و فرودهای ناگهانی اشخاص در ایران نمونههایی میآورد که یکی از آنها همین شخص است (I / 228-229). او شرح مفصلی از دیدنیهای اصفهان، ازجمله کاخها، چهارباغ و بهخصوص مسجد مادر شاه، مسجد شاه و جز اینها میدهد و از ویرانیهای آنجا میگوید که به قول خودش، خیلیها دربارۀ آنها توضیحات مفصلتری دادهاند (I / 229-237). به نظر گوبینو، ایران مثل کورهای است که افکار و ابداعات مردم دیگر سرزمینها و دورترین اندیشهها در آن در هم میآمیزند و نمونۀ آن عمارت چهلستون است (I / 236). گوبینو دربارۀ نمایشهای خندهآور اصفهانیها که معمولاً صحنهای از زندگی مردم را با لهجۀ اصفهانی اجرا میکنند، نوشته است: اینگونه نمایشهای خندهآور ریاکاریهای ملانمایان، رشوهخواری قضات، بیوفایی زنان، نامردی تاجران و پرخاشگری لاتها را نشان میدهد و آکنده از نقد و نیش زبان است (I / 252).گوبینو با رسیدن به کاشان و مستقرشدن در باغ فین، شرح مفصلی از زندگی امیرکبیر و چگونگی به قتل رسیدن او میدهد (I / 264-278). او از کاشان بهعنوان شهر صنعتی ایران یاد میکند و اشارهای نیز به پارچههای حریر نازک، مسگریهای فراوان و ظروف متنوع مسی آن دارد (279-I / 278). از عقربهای آنجا هم یاد کرده، و نوشته است که حاکم کاشان خانهای ساخته بود و برای اینکه عقربها وارد آن نشوند، 4 طرف آن را سحر کرده بود (I / 282). وی دربارۀ فراوانی عقرب در کاشان، از قول مردم داستانی به این صورت نقل میکند: شداد میخواست جهنمی بسازد. یکی از جنها برای جهنم شداد، عقربهای فراوانی از آسیای صغیر، آفریقا و جاهای دیگر گرد آورد؛ اما چون به کاشان رسید، شداد مرده بود. پس او عقربها را که دیگر بیمقدار شده بودند، در تپهای نزدیک کاشان خالی کرد (I / 281-282). پایانبخش قسمت اول سفرنامۀ گوبینو رسیدن به تهران و استقرار سهساله در آن است. شروع این بخش با توصیف رسیدن به حضور ناصرالدینشاه و صدراعظم او، میرزا آقا خان نوری، و تعریف فراوان از این صدراعظم است (I / 300-310).گوبینو در جلد دوم کتاب، شرح روزانه را کنار میگذارد و به شرح عناوینی چون ملت (II / 1-50)، مذهب (II / 31-50)، صوفیها (II / 51-118)، وضع مردم (II / 119-166)، و خصوصیات اخلاقی و روابط اجتماعی (II / 167-219) میپردازد و در دو فصل آخر، با عناوین «نتایج احتمالی روابط اروپا و آسیا» (II / 220-233) و «بازگشت» (II / 234-283) برگشتش به اروپا را شرح میدهد؛ این دو بخش مطلبی دربارۀ فرهنگ مردم ایران ندارند. گوبینو در همان ابتدای بخش دوم نوشته است: ایرانیان ملتی کهنسال و شاید کهنسالترین ملتیاند که حکومتی منظم داشته، و بر روی زمین همچون ملتی بزرگ عمل کردهاند (II / 5). ملت ایران علاقۀ خاصی به تاریخ کشورشان دارند؛ آنها اوقات فراغت خود را به شنیدن داستانهای تاریخی میگذرانند. گاهی، مردم در کنار دیوار خرابهای روی زمین مینشینند و با سکوت به گفتههای شخصی که از تاریخشان سخن میگوید، گوش میدهند. گاهی نیز درون اتاقی یا در زیر چادری، چنین جلساتی تشکیل میگردد و مردم به گفتههای یک باسواد دربارۀ تاریخ گوش میدهند (II / 7-9). برای ملت ایران جمشیدشاه شکوه و فریبندگی خاصی دارد و رستم قهرمان ملی است؛ همچنین آنها میگویند تمام کاروانسراهای ایـران بـه دستـور شاه عبـاس کبیر ساخته شده است (II / 9). ملت ایران ــ باسواد و بیسواد، روستایی و شهری و ایلیاتی ــ عـاشق کتاب و بهخصوص کتابهای خطیاند و بهسختی میتوان یک جلد کتاب خطی را از افراد طبقۀ پایین جامعه خرید (II / 7). ملت ایران کشورشان را بهشدت دوست دارند و آن را دلپذیرترین، حاصلخیزترین و سالمترین کشور روی زمین میدانند و این عبارت همیشه ورد زبانشان است که ایران خوب مملکتی است (II / 11). گوبینو در این بخش، به نظر خودش ریشههای تاریخی اقوام و نژادهایی را شرح میدهد که از نقاط مختلف دنیا آمده، و ملت ایران را تشکیل دادهاند که بیشتر نظریهای شخصی به نظر میآید تا شرح وقایع تاریخی. او در آخر میافزاید: بهطور خلاصه، باید بگویم ایرانیان نوعی وطنپرستی دارند که میتوان گفت جاودانی است. همدیگر را در درون کشورشان، و کشورشان را نیز در درون خود دوست دارند. آنها بهطورکلی میهنپرستی سیاسی ندارند و با بیتفاوتی ناظر بر دولتهاییاند که بر آنها حکومت میکنند. هر اتفاقی که برای ایران بیفتد، باز هم ایران برای آنها ایران باقی خواهد ماند (II / 29-30).گوبینو در ابتدای مبحث مربوط به مذهب ایرانیان نوشته است: ایران کشوری اسلامی است و اسلام در ایران دین رسمی است. مردم بیشتر آیاتی از قرآن و عبارات انشاءالله و ماشاءالله و صلوات را بر زبان جاری، و از قرآن با احترام یاد میکنند و آن را کلامالله، و آیات آن را آیات کریمه مینامند (II / 31-32). گوبینو در این بحث، بیشتر به روحانیان و شکلگیری مذاهب میپردازد. او ابتدا به شرح وضعیت موبدان، قدرت مذهبی و سیاسی آنان و نارضایتیهایی که در میان مردم به وجود آورده بودند، میپردازد و سپس اسلام و علل رشد و توسعۀ آن و مذهب شیخیه (II / 32-50) را توضیح میدهد. او پسازآن، به صوفیها (II / 51-67) و نصیریها (II / 69-105) میپردازد و در نهایت، دربارۀ گبرها (II / 105-118) یا زردشتیان توضیح میدهد.گوبینو در مبحث مربوط به وضعیت مردم، به موضوع فرهنگ میپردازد. به استنباط او، از نظر قوانین شرعی، شاه در ایران غیرقانونی و غاصب، و اطاعت از او فقط بهعنوان فرمانروای بالفعل جایز است و نه فرمانروای مشروع، و فرمانروای مشروع امام است (II / 120-121). او میگوید: براساس قانون شرع، حتى کاخ شاه غصبی به شمار میرود و شاه نمیتواند در آن نماز بگذارد؛ مگر اینکه چند اتاق از آن را کرایه کند و کرایهاش را به مسجد بپردازد (II / 121). بر همین اساس، اسباب و اثاثیۀ کاخها نیز نمیتواند متعلق به شاه باشد. او مینویسد: مجتهدی به حضور شاه رسید و با عصایش گوشۀ فرش را کنار زد و بر کف عریان تالار نشست. همه منظور او را فهمیدند و این حرکت را مشروع دانستند و هیچکس آزردهخاطر نشد (II / 122).گوبینو در ادامه میگوید: نمایندۀ واقعی دولت صدراعظم است که شاه او را انتخاب میکند و جان و مالش کلاً در گرو لطف شاه است؛ ولی همهکارۀ کشور است و امور داخلی، مالی، رفاه مردم و امور نظامی در دستهای او متمرکز است (II / 125). او کارمندان دولت را در هر درجه و مقامی تعیین میکند. زیر دست صدراعظم ابتدا مشاورانش، سپس مستوفیان قرار دارند که امور مالی و وظیفۀ حسابرسی را بر عهده دارند (II / 126). میرزاها باسوادانیاند که مشاغل کشوری و حتى لشکری را بر عهده دارند و نمایانترین و فعالترین بخش جامعۀ ایرانی را تشکیل میدهند (128-I / 127). به نظر گوبینو، بازرگانان مهمترین بخش جامعه به شمار میآیند و مردم اعتماد فراوانی به آنها دارند (II / 129). او در قشربندی اجتماعی خود، بعد از بازرگانان، پیشهوران را میآورد و آنها را به گروههای مختلف تقسیم میکند که در رشتههای گوناگون به کار اشتغال دارند و درمجموع، اصناف را تشکیل میدهند. وی با سابقهای که از اصناف ارائه میدهد، مینویسد: میتوان گفت که سازمان اصناف از زمانهای بسیار قدیم تا به امروز همچنان در ایران باقی مانده است (II / 133-134). گوبینو دربارۀ کارگر ایرانی این ویژگیها را برمیشمارد: زرنگ، ماهر، پرکار و زحمتکش (II / 134) و از اینکه کاری را به او واگذار کنند که تاکنون نکرده است، خوشحال میشود، با شور و حرارت به کار میپردازد، و آنچه را که از وی بخواهند، بهسرعت میفهمد و با هوش توأم با دقت انجام میدهد (همانجا). کارگر ایرانی ساختن هرچیزی را که مستلزم کار مداوم و عاری از تنوع باشد، دوست ندارد و نیمهکاره رهایش میکند (II / 135). گوبینو دلالی را نیز جزو یکی از مشاغل آورده، و آن را پناهگاه همۀ ماجراجویان بیپول، مستخدمین بیکار و درحقیقت، همۀ مردم در موارد خاص دانسته است. به نظر او، ظاهراً شغل دلالی بهطور تحسینبرانگیزی با روحیۀ ایرانی انطباق دارد. او نوشته است: دلال باید زرنگ، موقعشناس، خوشصحبت، متملق، متقلب، پرحوصله و قدری روانشناس باشد؛ به گفتۀ او همۀ این صفات در ایرانیان جمع شده است. او ادامه میدهد: همۀ ایرانیان از شاه تا فقیرترین آدمها آنچه را که دارند، یا میفروشند یا گرو میگذارند. شاه جواهراتش را، زنانش زینتآلاتشان را و اعیان و اشراف ملک و باغ و خانۀ خود را نزد دلالها گرو میگذارند. ایرانیان پیش از خرید هرچیزی به این فکرند که میشود آن را گرو گذاشت یا فروخت و به پول تبدیل کرد (II / 137-138). گوبینو در ساختار اجتماعی شهرها و طبقهبندی قشرهای اجتماعی، لوطیها (ه م) را فراموش نکرده، و دربارۀ آنها نوشته است: لوطیها افرادی خوشگذران، قدری رذل، شریر و درخور مجازاتاند؛ روزها بازار، و شبها خانههای ارمنیها و یهودیهای شرابفروش را پر میکنند؛ با بیقیدی راه میروند، کلاهشان را کج میگذارند، دستشان بر روی قبضۀ قمه است، سینه سپر میکنند، با چشمان دریده به مردم مینگرند و گزافهگو، ولی شجاعاند؛ لافزنیهای آنها فقط لفظی نیست و دعوای تنبهتن را خوب میشناسند؛ پس از مشروبخوری مبارزطلبی میکنند؛ با قمههای کوتاه، دودمه، نوکتیز، پهن و سنگین ضرباتی را به یکدیگر وارد میکنند (145-II / 144). گوبینو اشارهای نیز به شیوۀ زندگی زارعان (II / 149-156)، درویشان (II / 156-158)، گردشگران (II / 156) و زوار (II / 160) دارد. او در بخش «خصوصیات اخلاقی و روابط اجتماعی»، دربارۀ واسطه و نقش او در روابط اجتماعی (II / 170-175)، و نیز از چانهزدن (II / 171) میگوید؛ همچنین، با نوشتههایش تصویری از شلوغی بازار سرپوشیدۀ تهران، که نمایندگانی از گروههای مختلف را در بر میگیرد، نشان میدهد (II / 181-184) و در این بخش، شرح مفصلی نیز دربارۀ زنان و رفتارهای آنها میدهد (II / 185-190). سفرنامۀ گوبینو دانشنامۀ کوچک و فشردهای دربارۀ فرهنگ مردم ایران است.
Gobineau, J. A., Trois ans en Asie, Paris, 1922-1923.
اصغر کریمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید