سبزی، سفره
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257579/سبزی،-سفره
سه شنبه 19 فروردین 1404
چاپ شده
5
سَبْزی، سُفْره، از سفرههای نذری مشترک بین مسلمانان و زردشتیان ایران. سفرۀ سبزی را زنان به نیت دفع بلا و برای شفای بیماران میگسترانند و بهجز آنها، کسی دیگر از خوراکهای درون آن نمیخورد؛ هیچ مردی نیز حتى برای کمک به گستردن آن اجازۀ ورود ندارد. پسربچهها و زنان باردار هم که ممکن است فرزندشان پسر باشد، حق حضور ندارند (نک : شایسته، 514). این سفره با نامهای بوخوش (همو، 515؛ مزداپور، بررسی ... ، 414)، سفرۀ سبزِ کرمان (همایون، 6) و سفرۀ سبزی برای دختر / دختران شاه پریان نیز مشهور است (مهدوی، اسماعیلزاده، زنده، بش ). سفرۀ سبزی بااینکه سفرهای کاملاً مستقل است و برای نیاتی معین و با مراسمی ویژه برگزار میشود، بهسبب شباهتهایی که با سفرۀ شاه پریان (ه م) دارد، گاهی مترادف آن عنوان میشود (زنده، بش ).
مردم باور دارند که خوابیدن در کنار چشمهها، چاهسارها و زیر سایۀ درختان سبب پریزدگی میشود؛ شاید این مکانها به قول یزدیها «فاضل»، یعنی منزل یا گذرگاه پریان، خوبان و ازمابهتران باشد. کردار آدمیان میتواند پری را رنجه سازد و او خطرناک شود. «سفرۀ سبزی کردن» برای رستن از ظفر، تأثیر بد پری، یا جلب لطف آن است که شاید پریزده بتواند از گونههای مختلف جنون و بیماری برهد و از سخنگفتن با ماه و بیهوده خندیدن و گریستن بازماند (مزداپور، «افسانه ... »، 290)؛ ازاینرو، این سفره را زنان در بیشتر حالات به نیت شفا، سلامتی و دفع بلا نذر میکنند. سفرۀ سبزی را در کرمان با اندکی تفاوت برای کسانی که مدتی بستری شدهاند، یا برای بهبود بیماریهای لاعلاج و نامعلوم، نازایی، برای کودکان شرور و لکنتزباندار و یا مسافر در راه میاندازند (شایسته، 514). باور به پریزدگی تقریباً در میان بیشتر خردهفرهنگها رواج دارد؛ برای نمونه، عشایر فارس باور دارند که مضرتهایی از اعمال جن و پری پدید میآید (بهمنبیگی، 80). بلوچها در اغلب موارد، علت این بیماریها و بندآمدن زبان، صرع، حالت جنون، و حمله را از مضرات پریان میدانند (ناصری، 224-225) و معتقدند این حالات از حلول جن در بدن بیمار ناشی میشود. دوانیهای فارس نیز به مضرات جن و پری و آل و بهطورکلی، ازمابهتران باور دارند (لهساییزاده، 87). مردم منطقۀ فامور فارس نیز معتقدند اگر جن یا پریان کسی را ببینند، آن شخص یا دیوانه میشود یا از بین میرود که میگویند به او مضرت رسیده است (ثواقب، 427- 428). حالات افرادی را که پری دیدهاند، دراصطلاح پریزدگی میگویند ( لغتنامه ... ؛ مهدوی، بش ). ترکیبات پریزده، پریگرفته، پریدار و پریدیده اشاره به کسی دارد که جن با او یار شده باشد (برهان ... ، لغتنامه، ذیل واژهها). در بسیاری از موارد برای درمان این بیماریها و رهایی از ظفر که مسبب آن پریان هستند، متوسل به راهنمایی غیبگو یا پریخوان میشوند. غیبگو با به کار بردن شیوههایی چون خواب دیدن، طالع دیدن، سرکتاب باز کردن و جز اینها میفهمد که به بیمار ظفر رسیده است (مزداپور، «افسانه»، 345، یادداشت 2). زردشتیان نیز بر این باورند که پریان میتوانند به آدمی آسیب برسانند و برای برطرف کردن تأثیر بد پریان و علاج پریگرفتگان، مراسم سفرۀ سبزی را اجرا میکنند (مهدوی، بش ؛ فدایی، 62-63). نوشتهاند که غیبگو جای و طرز سفرۀ سبزی را هم میگوید؛ این سفره را پنهانی و در خلوت میکشند. اغلب سایۀ درختی، پلکان و درگاه زیرزمینی، آبانبار یا سرچشمهای، برای سفرۀ سبزی معین میگردد. آرد، نمک، شمع، پارچۀ سبز یا سفید، و آیینه از لوازم سفره است و هیچ نوع فلزی نیز نباید در آن حدود باشد (مزداپور، همانجا). امروزه آیین گشودن و کشیدن سفرۀ سبزی تقریباً منسوخ شده است (همانجا). سفرۀ سبزی گاهی به هنگام مواجهه با مار و درگیری با آن برگزار میشده است (همو، «بررسی»، همانجا). مردم باور داشتند که گاهی جنها بهصورت مار خوشخطوخال، که جزو ازمابهتران است، درمیآید. در گذشته، مار در بیشتر خانههای منطقۀ یزد و کرمان وجود داشته، و به نام مار صاحبخانه مشهور بوده است. برخی برای راندن آن، سفرۀ سبزی نذر میکردند و ممکن بود با بوخوشکردن، مار خانه را ترک کند. اگر آن مار خانه را ترک نمیکرد یا چنانچه کسی در صدد از بین بردن آن مار برمیآمد، اعضای خانواده دچار آسیب میشدند. این آسیبها ممکن بود در خواب و سخنان کودک اثر گذارد؛ مثلاً کودک در خواب وحشتزده میشد و یا از خواب میپرید، سخنان نامفهوم میگفت و به طرف نامعلوم قدم برمیداشت، رنگپریده و ناخوش میشد و گاهی غش میکرد، که در این حالت، برای به هوش آمدن او مقداری کاهگل خشک از دیوار میکندند و به آن آب میزدند تا بوی مطبوعی دهد و جلو بینی بیمار میگرفتند. این حالت جنون و دیوانگی، که به قول کرمانیها جنیشدن است، با گستردن سفرۀ سبزی درمان میشد؛ ازاینرو، این سفره هم نقش درمانگر بیماریها را داشته، و هم مانع چشمزخم بوده است (همو، «مار ... »، 213؛ مهدوی، بش ). سفرۀ سبزی در میان بیشتر زردشتیان شهرهای کرمان معمول بوده، و با اختلافهایی در نقاط دیگر ایران نیز رواج داشته است که در هریک با نیات، روشها، ابزارها و اسبابهای متفاوتی برگزار میشده است. در سیرجان کرمان این سفره را بهمنظور بختگشایی و یا رهایی از بیماریهای روحی و ضعف اعصاب و ناپرهیزی مردان میگستراندند (زنده، بش ).
گفته میشود که روز ادای این نذر را فقط خود متولی معین میکند. در یکی از گزارشها در رفسنجان کرمان، چهلم نوروز زمان برگزاری این سفره معرفی شده است. البته دیگر روزهای سال را ــ بهجز ایام سوگواری ــ نیز بلامانع دانسته، و گستردن این سفره را به هنگام روز یا بعدازظهر اعلام کردهاند؛ این سفره در سال یک بار گسترده میشود و ممکن است چند سال یک بـار نیـز تکرار شود (مهـدوی، بش )؛ ایـن مراسم بیشتـر در هنگام رویارویی با دشواریها و بیماریها، نیز معمولاً بعد از ناامیدی از اقدامات طبیب و یا برای درمان سریعتر بیمار انجام میشود.
بوخوشکردن مقدمۀ سفرۀ سبزی بوده است؛ پیرزنان (زنان مقدس، طاهر و زنانی که قاعدۀ ماهیانۀ آنان قطع شده باشد و هیچوقت نمازشان ترک نشود) مجرب و مورد اعتماد که اغلب زردشتیاند، مسئول این کار بودهاند. گاهی نیز شغل و معاش آنها از این راه بوده است. صاحب نذر پیرزن را از نذر خود آگاه میکند. پیرزن که در ارتباط با دختر شاه پریان است، به نیت شخص (بیمار و یا فردی که ناپرهیزی کرده است)، برخی مواد خوشبو از نوع کندر، اشترک و اسپند را در خانۀ او، و یا حمام محله دود میکند و با تمنا و استغاثه و طلب بخشش حاجت صاحب نذر را میطلبد. او جوابی از دختر شاه پریان برای صاحب سفره میآورد که گویای انداختن سفرۀ سبز برای دفع بلا است (شایسته، 515؛ مهدوی، بش ؛ نیز نک : سایکس، 192). در گزارشی که دراینباره از سفرۀ سبزی رفسنجان کرمان نقل شده است، پیرزن بوخوشکن همان وظیفۀ دعانویسان و رمالان را در رویارویی با جنزدگان دارد؛ او زنی خوشروی و خوشاخلاق و خوشبیان است (مهدوی، بش ). در سیرجان، پیرزن بوخوشکن مقداری شیرینی، دو عدد تخممرغ، یک شمع، مقداری اسفند و کندر، قدری نان و سبزی، و سورمهدان و آیینهای از صاحب سفره میگیرد و بهتنهایی به دامنۀ کوهی به نام تندرستان در کرمان ــ که به باور مردم محل اجتماع ازمابهتران است ــ میرود و وضو میگیرد و دو رکعت نماز حاجت میخواند؛ با خواندن اوراد و افروختن شمع، سفره را میچیند و مقداری اسفند و کندر بر آتش میگذارد. او دختر شاه پریان را به سلیمان نبی و سایر ائمۀ اطهار (ع) قسم میدهد که دعوت صاحب سفره را بپذیرد. پس از لحظهای با رفتن به حالت اغما و جذبه، کشف میکند که بر بیمار و پریشاناحوال ظفر رسیده است. بعد از به هوش آمدن، نظری بر سفره میاندازد تا نشانهای از دختر شاه پریان روی سفره ببیند. این نشانه ممکن است اثر انگشت او روی نمک باشد. در ادامه نزد صاحب نذر میرود و شرحی از آنچه گذشت، میدهد (زنده، بش ؛ هدایت، 58). کسی که بانی سفرۀ سبزی است، کاملاً مطیع امر آن پیرزن است (همانجا؛ ماسه، II / 298-299). در برخی جاها، بوخوشکردن را بدون نیاز به سفره گزارش کردهاند. روی تختهسنگ یا خشت خام با گچ چند خط میکشند و بعد بوی خوش را دود میکنند و مثلاً در جواب میگویند: «مریض شما ناپرهیزی کرده، فحش داده، آب روی گربه یا سگ سیاه پاشیده، ستارههای آسمان را شمرده، یا چراغ را بیموقع فوت کرده؛ برای اینکه شفا بیابد باید سفرۀ سبزی بکند» (شایسته، همانجا). در بیشتر شهرهای کرمان همچون بردسیر، بم، سیرجان و رفسنجان محتویات و ملزومات سفره کموبیش شبیه به هم است. سر بریدن دستکم یک مرغ سیاه و یا سفیدِ یکدست (مرغ یکساله) (همو، 514)، و پختن آن برای سفره از مشترکات و مهمات این سفره است و در همۀ این موارد، کشندۀ این مرغ باید پاک باشد، چون پریان و ازمابهتران از نام خدا هراس دارند. کشندۀ مرغ باید بدون گفتن نام خدا، مرغ را سر بِبُرد. در اتاق پاکی که برای گستردن سفره در نظر گرفتهاند، نباید اثری از اشیاء فـولادی و فلزی ــ حتى میخ ــ باشد. صاحب نـذر و همۀ زنان و دعوتشدگان در این سفره لباس نو و تمیز میپوشند. بسیاری از خوراکیها و میوهها بهاقتضای زمان و فصل، 7 رقم آجیل، 7 نوع و 7 رنگ شیرینی، حلوا و کماچ سهن (برای اطلاعات بیشتر از نحوۀ پخت، نک : مهدوی، بش ؛ اسماعیلزاده، بش ) و کماچ آبی و روغنجوش و هرآنچه که صاحب سفره لازم بداند، همه را آماده میکنند و با ظرافت خاصی در سفره میچینند. در شهرستان بم، سورمهدان، زغال، آیینه، پنبه، گلگاوزبان خشک، نبات، سبزی (یونجه) پختهشده و سبزیخوردن نیز محتوای سفره را شکل میدهند و کسی حق خوردن این خوراکیها را ــ حتى برای چشیدن طعم و نمک آنها ــ ندارد (زنده، بش ). افزونبر موارد یادشده، سمنو، آش، پلو، دلمه، آبگوشت، خورشت، شربتهای مختلف، مرباجات و سرکۀ ترشی و سیر نیز از محتوای سفرۀ سبزی کرمان ذکر شدهاند (شایسته، همانجا). پس از تدارک مقدمات، پیرزن سفرهگستر وارد اتاق سفره میشود و دو رکعت نماز حاجات برای دختر شاه پریان میخواند و او را قسم میدهد؛ سپس از اتاق خارج میشود و تا صبح روز بعد، در را باز نمیکند و داخل اتاق نمیشود. هنگام صبح، ابتدا خود بوخوشکن را تعارف به تشریففرمایی میکند و بعد از متولی و صاحب نذر دعوت میکند؛ سپس به صاحبخانه میگوید که نذر شما قبول شده، و دختر شاه پریان از غذاهای شما خورده، و آنها را متبرک کرده است. مقداری از محتویات سفره را برای خودش برمیدارد و مابقی را برای صاحب نذر میگذارد. اداکنندۀ نذر اسباب سفره را بین اقوام و همسایهها تقسیم میکند و آنها هم هِل و شیرینی در ظرف میگذارند و جملۀ «دختر شاه پریان مراد شما را بدهد» بین آنها تعارف میشود (بردسیریپور، بش ). در سیرجان و کرمان پیرزن سفرهگستر پس از مهیاکردن سفره، اسفند و کندر در آتش میریزد و دایره مینوازد. سپس کِشندۀ سفره وارد میشود و سلام و تعارف میکند و خوشامد میگوید و بر آیینه نگاه میکند و از سورمهدان، سورمه به چشمش میکشد. آنگاه تربت و شیرینی از دست پیرزن میگیرد و پس از او، همۀ مدعوین حاضر میشوند و همه شادیکنان سورمه به چشم میکشند و به آیینه نگاه میکنند و مشغول خوردن خوراکیهای سفره میشوند. مقداری از خوراکیها سهم پیرزن زردشتی است. گاهی نیز تخممرغ همراه مقداری از محتویات سفره را به مریدبان آتشکده میدهند. او نیز با نگاه کردن به تخممرغ، دستورات دختر شاه پریان را اعلام میدارد و آنچه را که دختر شاه پریان مشاهده کرده، و روی تخممرغ نقش بسته است، میخواند؛ مثلاً میگوید: فلان خوراک خوب نبود و یا فلان مهمان بیاحترامی کرد یا سفره بهخوبی چیده نشده بود و یا اینکه همۀ موارد موردپسند دختر شاه پریان واقع شده، و او از سر تقصیر فلانی گذشته است (زنده، بش ). پیرزن سفرهگستر عبارات «مرادش را بده»، «از سر تقصیرش بگذر»، «شفای خیر بده»، «اگر یکی از شماها را لگدمال کرده، نادان بوده، او را ببخشید» و جز اینها را میگوید، سپس از زن صاحب سفره میخواهد تا همین جملات را تکرار کند و از ازمابهتران طلب عفو کند و دعا بخواند (شایسته، 515). علامت قبولی سفره خال سیاه روی تخممرغ و آب ریختهشده در گوشۀ سفره، و یا خوراکیها و غذاهای خوردهشدۀ سر سفره است. اگر بوی پیاز و سیر بلند شود، متصدی سفره میگوید: باز هم صدقه میخواهند و باید این سفره تکرار شود. گاهی بانی سفره برای شفای مریض باید سفرۀ دیگری در جای مخصوصی بیندازد و گاهی نیز برای رضایت بیشتر دختر شاه پریان، باید به جای مرغ سیاه، گوسفند سیاه بگذارد (همانجا). در شعری که ادیب کرمانی در مورد سفرۀ سبزی کردن قبلۀ عالم در منطقۀ تندرستان سروده است، برای گشایش مشکل و امراض، رهایی از عفریت و جن، ازدیاد مال، بخشش شاه و داشتن فرزند ذکور، سفرۀ سبزی و بوخوشکردن و طلب مراد از دختر شاه پریان را پیشنهاد میدهد و آن را بهترین دارو و علاج میداند و شرح مبسوطی از آداب مراسم و اسباب و احتیاجات سفره میدهد و تصویری هم از مجلس سبزی سفره کردن شاه شالبافان و آمدن پیرزن ننه طبیب در سر سفره ضمیمه میکند. علاج همه دردها بوخوش است / و یا سفرهسبزی که بر ناخوش است (ص 385-393).
ادیب کرمانی، قاسم، کلیات آثار، به کوشش ایرج افشار، کرمان، 1372 ش؛ اسماعیلزاده، قنبر، یادداشتهای منتشرنشدۀ موجود در واحد فرهنگ مردم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، بم، 1347 ش؛ بردسیریپور رفسنجانینژاد، محمد، یادداشتهای منتشرنشدۀ موجود در واحد فرهنگ مردم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، بردسیر، 1346 ش؛ برهان قاطع؛ بهمنبیگی، محمد، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، 1324 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ زندۀ کرمانی، محمدحسین، یادداشتهای منتشرنشدۀ موجود در واحد فرهنگ مردم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، سیرجان، 1346 ش؛ شایسته، «سفرهها»، مجلۀ سخن، تهران، 1345 ش، شم 5؛ فدایی تهرانی، آزاده، «پریان در اسطورهها و اعتقادات ایرانیان»، آناهید، تهران، 1384 ش، شم 9؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مزداپور، کتایون، «افسانۀ پری در هزارویکشب»، شناخت هویت زن ایرانی، به کوشش شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار، تهران، 1371 ش؛ همو، «بررسی تطبیقی سفرههای آیینی ایرانی»، رنج و گنج (ارجنامۀ دکتر زهره زرشناس)، تهران، 1392 ش؛ همو، «مار جادو و زیبایی پروانه»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، شم 27- 28؛ مهدوی، محمدعلی، یادداشتهای منتشرنشدۀ موجود در واحد فرهنگ مردم صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، رفسنجان، 1347 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334 ش؛ همایونسپهر، محمد، «زنان میراثدار سفرههای هفتسین و نذری»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1387 ش، س 3، شم 7؛ نیز:
Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Sykes, P. M., Ten Thousand Miles in Persia, New York, 1902.
سکینه برجی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید