رستم و ابلیس دیو
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 21 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246747/رستم-و-ابلیس-دیو
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
رُسْتَم و اِبْلیسْدیو، از حماسههای ملی ایران به زبان فارسی و گورانی.از این داستان دو روایت فارسی و یك روایت گورانی موجود است؛ كهنترین روایت، داستان ناقص و چندتكهای است که در شهریارنامۀ منسوب به عثمان مختاری غزنوی (د 512 یا 548 ق) آمدهاست. این داستان از زبان پیر دهقان، و با خطبهای در توصیف باغ آغاز میشود. انگیس ــ پادشاه خاور ــ در نامهای به لهراسب شاه از دیوی وارونهكار به نام «ابلیسدیو» شكوه میکند و از او میخواهد که مردی از نژاد سام را برای نابودكردن دیو به نزدش بفرستد. لهراسب در نامهای پرگلایه رستم را به دربار فرامیخواند؛ اما زال كه لهراسب را به پادشاهی نپذیرفته است، رستم را از رفتن بازمیدارد. شبهنگام، رستم كیخسرو را در خواب میبیند و به فرمان او به سوی بلخ روانه میشود. رستم با شنیدن ماجرای ابلیسدیو از زبان لهراسب، همراه رخش (ه م) و فرستادۀ خاوری بهسوی خاورزمین حركت میكند (ص 83-89). این بخش از داستان با 147 بیت (همانجا) ناتمام رها میشود. پس از آن، تنها چندبار به رفتن رستم برای بریدن سر ابلیسدیو اشاره شده (همان، 133؛ مختاری، 808)، اما از نبرد او با این دیو سخنی به میان نیامده است. ادامۀ داستان در دیوان مختاری اینگونه است: زال ابلیسدیو را كه بهدست رستم گرفتار میشود، همراه با 4 خورشیدروی به دربار سلیمان نبی میبرد (ص 828-829) و در آنجا با دیوی به نام «اهرمن» در تاباندن پنجهای آهنین زورآزمایی میكند و پیروز میشود (ص 831). شاید «اهرمندیو» همان «ابلیسدیو» باشد. بههرروی، در روایت شهریارنامه به سرانجام ابلیسدیو اشارهای نمیشود.روایتی دیگر از این داستان در طومار نقالی شاهنامه (1135 ق) آمده است (ص 795-800). این روایت با آنكه داستانی كامل است، اما آشفتگیهایی در سیر رویدادهای آن نیز به چشم میخورد. ظاهراً، راوی/ نقال از پایان داستان آگاهی نداشته، و به تقلید از نبرد رستم و دیو سپید در همین اثر (ص 441) و دیگر روایتهای نقالی (برای مثال، نک : سعیدی، 1/ 380-382؛ نیز انجوی، مردم و فردوسی، 227، مردم و شاهنامه، 78-84) آن را بازسازی كرده، یا آنكه سرچشمهای دیگر داشته است. بنابر این روایت، رستم پس از كشتن نهنكالدیو و عبور از قلعۀ عادیان به شهر خاور میرسد. شاه خاور از كردار «ابلیسدیو» به رستم شكوه میكند. رستم به غاری که دیو در آن بوده است، میرود و در نبردی یك شاخ او را میشكند. ابلیسدیو میگریزد و در كمین رستم مینشیند؛ سپس، او را میگیرد و به دریای خاور میاندازد. با ناپدیدشدن رستم، پادشاه خاور از عابدی میخواهد که فرامرز را برای نبرد با ابلیسدیو به خاورزمین بیاورد. فرامرز هم در نبردی ابلیسدیو را شكست میدهد، دستانش را میبندد و به كشتی میبرد، اما دیو بند را پاره میکند و خود را به دریا میاندازد. فرامرز با كشتی به «خُرمیه» میرسد. ازسوی دیگر، رستم به شهر خاور میرود و رخش نیز از خرمیه سر درمیآورد. فرامرز رخش را میگیرد و درحالیکه نقاب بر چهره دارد، با رستم فیلسوار روبهرو میشود. رستم رخش را میشناسد و پس از نبرد با فرامرز و پارهكردن نقاب، او را میشناسد. رستم، فرامرز و پادشاه خاور به غار ابلیسدیو میروند. رستم به درون غار میرود و ابلیسدیو را بیدار میكند. پس از مدتی نبرد، رستم دیو را بر زمین میزند و با خنجر سرش را از تن جدا میكند و آن را بهسوی پادشاه خاور میاندازد (طومار ... ، 795-800).کاملتـرین روایـت ایـن داستـان، روایـت الفـت است کـه در منظومۀ کـردی هفتلشکر (1349 ق/ 1309 ش) آمـده است. ایـن داستان با عنوان «جنگنـامۀ رستـم و ابلیسشاه / دیو» (نک : گ 326 ر- 338 ر)، در ساختار مثنوی با وزن دههجایی با یك تكیه در میان هجای پنجم و ششم، و شامل 357 بیت است. در داستانهای دیگر، رستم ضمن برشمردن كردارهای پهلوانی خود، از نبـرد با ابلیسدیـو در كنار نبرد بـا دیو سپید و اكوان دیـو نـام میبرد (نک : گورانی، گ 173 ر؛ هفتلشكر، روایـت قطبانی، گ 134 ر). داستان پس از مقدمهای سهبیتی با ماجرای ناپدیدشدن کیخسرو در 44 بیت ادامه مییابد. کیخسرو (ه م)، لهراسب را به جانشینی میگمارد و خود در کوه دماوند ناپدید میشود. پس از رفتن کیخسرو، زال و رستم به سیستان بازمیگردند (نك : اكبری، «روایتی ... »، سراسر اثر) و داستان رستم و ابلیسدیو آغاز میگردد.این داستان از داستانهای باارزش اساطیری و حماسی است که یادمانهای کهن و زیرساختهای بنیادی حماسۀ ملی ایران، ازجمله نبرد دینی پهلوانان و دیوان و زندهماندن آفریدههای اهریمنی را میتوان در آن بازیافت. شخصیت اساطیری این داستان، ابلیسدیو است كه تواناییهای اهریمنی و جادویی شگفتی دارد. نام وی از دو واژۀ ابلیس عربی و دیو فارسی تشكیل شده است. در دو ترجمۀ فارسی قرآن تركیب «دیوابلیس» (بقره/ 2/ 34، ترجمۀ سدۀ 10 ق، ص 5) و «ابلیس و دیو» (عاملی، 4/ 111) برای «شیطان» به کار برده شده است. خالقیمطلق بر آن است كه این نام «مربوط به زمانی است که در داستانهای ما دیوان کمکم در شمار آدمیان درآمده، و ازاینرو خواستهاند با افزودن نام ابلیس به دیو، صفت شیطانی او را یادآوری کنند» (گفتوگو ... ). برخلاف شاهنامه که زال و رستم (ه م م) از دربار لهراسب روی برمیگردانند و در مشکلات کشور نقشی ندارند، در این متن، زال و رستم بزرگترین پشتیبان لهراسب و ایران هستند. نکتۀ قابل بررسی در این بخش، آن است که آیا داستان هفتلشکر به بنیاد اصلی داستان و روابط واقعی لهراسب و رستم نزدیکتر است یا روایت شاهنامه؟ در صورت نخست، میتوان فرض کرد که موبدان زردشتی نام رستم را از داستانهای لهراسب زدوده، و شخصیتهایی همانند گشتاسب و اسفندیار را جایگزین آن کردهاند. در نگاهی دیگر، میتوان گفت که مردم شخصیت دوستداشتنی خود، یعنی رستم را به متن داستان افزوده، و همچنان او را جهانپهلوانِ لهراسب پنداشتهاند. با توجه به اینکه رستم در اوستا و خلاصۀ آن در كتاب هشتم و نهم دینكرد نقشی ندارد (نک : ه د، رستم) و در خداینامهها نیز تنها اشاراتی به او وجود داشته (خالقی، «رستم»، 493، 498، «از شاهنامه ... »، 26-31)، فرض دوم درستتر به نظر میرسد. گذشته از آن، روایات گورانی، پیوندی تنگاتنگ با فرهنگ و آداب دوران اشکانی دارد؛ مثلاً همسانیهای مهمی در یادگار زریران با رزمنامۀ كنیزك گورانی (هفتلشكر، روایت الفت، گ 8-44) دیده میشود. روایت برداشتن نوذر از تخت شاهی و جایگزینی او با كیقباد نیز از یادگارهای این دوران اشكانی است (نك : اكبری، «بازشناسی ... »، 20-26)؛ ازاینرو، میتوان سرآغاز تلفیق روایات رستم با تاریخ اساطیری ایران در روایتهای گورانی را به دوران اشكانی منسوب كرد؛ همانگونه كه در عصر اسلامی، رستم وارد داستانها میشود و در كنار حضرت امیر (ع) قرار میگیرد (وکیلیان، 233-271).میتوان تصور کرد که این روایت یکی از نخستین نمونههای داستان رستم و سهراب است که در آن اهریمن / دیو از حالت اساطیری و جادویی خود خارج میشود و در پیکر زنی پریوار (= تهمینه، نك : خالقی، گل رنجها ... ، 61-90)، اسب پهلوان را میرباید (شاهنامۀ کوردی، 16-17، 87؛ «منظومه ... »، 53-55؛ زریری، 4؛ هفتلشكر، چ افشاری، 183)؛ از سوی دیگر، میتواند از نخستین نمونههای داستان رستم و اکوان دیو باشد که به آسمان بردن اسب پهلوان با خود پهلوان جایگزین آن شده است (فردوسی، 3/ 292).دیـو در نبـرد با رستـم «زور خـود را خـرج مـیكنـد» (نک : شاهنامه با لهجهای ... ، گ 36 آ). این جمله نشان میدهد که نیروی دیو مصرف شده است و رستم توان پایداری در برابر او را دارد. این نکته بازتابی اساطیری از محدود بودن نیروی اهریمن است. اهریمن با هر کار و کردار، مقداری از نیروی خود را از دست میدهد، بدون آنکه بتواند آن را بازسازی کند و این اصلیترین رمز شکست اهریمن و دیوان است (وزیدگیها ... ، 40-41؛ شكند گمانیك، 54-57؛ داتستان ... ، I/ 112-113). گفتوگوی رستم و رخش با نعرهکشیدن یادآور گفتوگوی مهرایزد و انسان نخستین با فریادکشیدن در اساطیر مانوی است (زبور ... ، مزامیر بما: 223؛ میرفخرایی، 25، 118). رستم نیز همانند کیخسرو در داستان دژ بهمن شاهنامـه ــ كه نامهای بر دیوار دژ میگـذارد ــ (فـردوسی، 2/ 465-466)، بــا استفـاده از نوشتۀ لوح وارد قلعه میشود. چاهی كه رخش در آن زندانی است، درواقع نمادی از دوزخ است، همانند زندانیکردن آسنخرد (دینكرد، I/ 295-297؛ بهار، 222-223) و انسان نخستین در دوزخ توسط اهریمن (زبور، همانجا؛ ابنندیم، 393) و زندانیشدن كاووس در چاه شاه هاماوران (ثعالبی، 159). واگویههای رستم و ابلیسدیو بهخوبی یادآور گفتوگوهای درونی رستم و دیو سپید در شاهنامه است (فردوسی، 2/ 43).نگرش ویژه به دیوان بهعنوان خدایان راندهشده، در زیرساخت اسطورهای این داستان بهخوبی نمایان است. این تفکر در سنگنوشتۀ خشیارشا و داستان دژ بهمن شاهنامه بهخوبی آشکار، و رگههایی از آن در داستان رستم و دیو سپید نیز برجای مانده است (نك : ه د، دیو). بازتابهایی از توتمپرستی، بتپرستی و حیوانپرستی نیز در داستان به چشم میخورد. كاربرد آموزههای اساطیری «بخت» و «ذات» (مضمونی همانند فره و بخت) و نبرد پدر و پسر (خالقیمطلق، گل رنجها، 53- 98) هم در داستان چشمگیر است. اگرچه در دو داستان جواهرپوش (گورانی، گ 173 ر) و هفتلشكر (روایت قطبانی، گ 134 ر) در دو مصرع، از زبان رستم به «گردبرآوردن از ابلیس» و «آوردن سر ابلیس» اشاره شده است، اما ابلیسدیو تا هنگام رستاخیز زنده در بند میماند. اینْ سرنوشت اهریمن و دستیاران وی ازجمله ضحاک، گندرو و جز اینها ست. سرنوشت ابلیسدیو در هفتلشکر روایت الفت یادآور برخی از روایتها دربارۀ سرنوشت اهریمن، دیوان و آفریدههای اهریمنی چون ضحاك است. رستم ابلیسدیو را بر زمین میزند و دست و پای او را به زنجیر میكشد. سپس نجاران و آهنگران چند طوق پولادین بر گردن دیو میاندازند. آهنگران به پنجههای دیو میخ میزنند و لبهایش را نیز با 100میخ برهم میدوزند. نجاران هم هر دو پای دیو را در پایبندی استوار میكنند و پنجۀ پاها را میخ میزنند. رستم دیو را زندانی میكند و سپس با خود به زابل میآورد (نک : گ 326 ر- 338 ر).اهریمن (ه م) در متون پهلوی («ماه فروردین ... »، 38؛ «زند ... »، 73-76، 112-114) به دست اهوراییان گرفتار میشود. براساس متون مانوی («از نامه ... »، 106-111؛ «شاپورگان»، 327-330؛ نیز نک : ابوالقاسمی، 85-86)، اهریمن به زنجیر كشیده، و به زندان افکنده میشود. در داستان گرشاسب (چ شیراز، 48-55، چ تهران، 202-207) و روایات داراب هرمزدیار (1/ 524، 2/ 58، 63، 66، 82، 96)، اهریمن را به زندان دوزخ میاندازند و دیوان را (یشتها، «هرمزدیشت»، 27) دربند میکنند؛ به عنوان مثال تیشتر، اپوش را به زنجیر میكشد (همان، «تیریشت»، 16: 55). روشنترین گزارش، بهبندكشیدن ضحاك (نك : آیدنلو، 9-40) به دست فریدون (دینكرد، II/ 811؛ مزداپور، 641؛ داراب هرمزدیار، 2/ 83)، میخزدن بر پیكر وی و زندانیكـردن او تـا هنگام رستـاخیز است (فـردوسی، 1/ 84-85).اما سرانجامِ منهراسدیو و ابرهایدیو به سرنوشت ابلیسدیو بسیار نزدیک است (نک : اسدی، 272، 283، 285؛ سامنامه، 94، 213، 569-594). با توجه به این دو داستان میتوان سرنوشت ابلیسدیو را بازسازی كرد: در رویكرد اساطیری، ابلیسدیو در دربار لهراسب / سلیمان دربند، و همیشه زنده است. این رویكرد به چارچوب داستان نزدیكتر، و آوردن رستم ابلیسدیو را به دربار لهراسب اصیلتر است. در رویكرد حماسی، وی در دربار لهراسب به دست رستم كشته میشود.
آیدنلو، سجاد، «نکتههایی از روایات پایان کار ضحاک»، کاوشنامۀ زبان و ادب فارسی، تهران، 1388 ش، س 10، شم 18؛ ابنندیم، الفهرست؛ ابوالقاسمی، محسن، یادداشتها بر مانی (هم )؛ «از نامۀ شاپورگان، گفتار اندر پایان جهان»، بررسی ادبیات مانوی در متنهای پارتی و پارسی میانه، به کوشش مری بویس، ترجمۀ امید بهبهانی و ابوالحسن تهامی، تهران، 1384 ش؛ اسدی طوسی، علی، گرشاسبنامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1317 ش؛ اكبری مفاخر، آرش، «بازشناسی افزودهداستانهای شاهنامه در روایتهای گورانی»، نامۀ ایران باستان، تهران، 1390 ش، س 11، شم 1-2؛ همو، «روایتی دیگر از به آسمان رفتن کیخسرو»، خرد بر سر جان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و دیگران، تهران، 1391 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، مردم و شاهنامه، تهران، 1358 ش؛ همو، مردم و فردوسی، تهران، 1363 ش؛ همو، مردم و قهرمانان شاهنامه، تهران، 1357 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1387 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، تهران، 1342 ش/ 1963 م؛ خالقیمطلق، جـلال، «از شاهنـامه تا خداینامه»، نامۀ ایران باستان، تهران،1386 ش، س 7، شمـ 13-14؛ همو، «رستـم»، فردوسی و شاهنامهسرایی، تهران، 1390 ش؛ همو، گفتوگو با مؤلف؛ همو، گل رنجهای کهن، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1372 ش؛ داراب هرمزدیار، روایات، بمبئی، 1922 م؛ داستان گرشاسب، تهمورس و جمشید، گلشاه و متنهای دیگر، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1378 ش؛ همان، به کوشش یحیى ماهیار نوابی و کیخسرو جاماسبآسا، شیراز، 1355 ش؛ زبور مانوی، ترجمۀ متن قبطی از سی. آر. سی. آلبری، ترجمۀ فارسی از ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران، 1375 ش؛ زریری، عباس، داستان رستم و سهراب، به کوشش جلیل دوستخواه، تهران، 1369 ش؛ «زند وهومنیسن»، زند وهومنیسن و کارنامۀ اردشیر بابکان، ترجمۀ صادق هدایت، تهران، 1342 ش؛ سامنامه، به کوشش وحید رویانی، تهران، 1392 ش؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1381 ش؛ «شاپورگان»، نوشتههای مانی و مانویان (هم )؛ شاهنامه با لهجهای ناشناس، نسخـۀ خطی موجود در کتابخـانۀ مجلس شورای اسلامی، شم 559‘16؛ شاهنامۀ کوردی (ههورامی)، به کوشش محمد رشیدی امینی، کردستان، 1408 ق؛ شهریارنامه، منسوب به عثمان مختاری غزنـوی، به کوشش غلامحسین بیگدلی، تهـران، 1358 ش؛ طومار نقـالی شاهنامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1391 ش؛ عاملی، ابراهیم، تفسیر، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1359 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقیمطلق، تهران، 1386 ش؛ قرآن کریم، ترجمۀ سدۀ 10 ق، به کوشش علی رواقی، تهران، 1384 ش؛ گورانی، مصطفى، جواهرپوش، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ ملی ملک، شم 616‘4؛ مانی، روایت ابنندیم، ترجمۀ محسن ابوالقاسمی، تهـران، 1379 ش؛ «مـاه فـروردین روز خـرداد»، تـرجمۀ صادقکیـا، ایـرانکـوده، تهران، 1335 ش، شم 16؛ مختاری غزنوی، عثمان، دیوان، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1382 ش؛ مزداپور، کتایون، «ضحاک و فریدون»، سخنواره، به کوشش ایرج افشار و هانس روبرترومر، تهران، 1376 ش؛ «منظومۀ رستم و سهراب»، شاهنامۀ کردی، به کوشش ایرج بهرامی، 1383 ش، ج 2؛ میرفخرایی، مهشید، فرشتۀ روشنی، مانی و آموزههای او، تهران، 1383 ش؛ نوشتههای مانی و مانویان، ترجمۀ ایرج وامقی، تهران، 1378 ش؛ وزیدگیهای زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1385 ش؛ وکیلیان، احمد و خسرو صالحی، حضرت علی (ع) در قصههای عامیانه، تهران، 1388 ش؛ هفتلشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377 ش؛ همان، روایت الفت، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ آستان قدس رضوی، شم 937‘11؛ همان، روایت بهاءالدین قطبانی، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، شم 972‘86؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1356 ش؛ نیز:
The Complete Text of Pahlavi Dinkard, ed. D. M. Madan, Bombay, 1911; The Datistān-i Dinik, ed. E. T. D. Anklesaria, Shiraz, 1976; Škand-Gumānīk Vičār, ed. and tr. P. J. De Menasce, Fribourg, 1945.آرش اکبری مفاخر
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید