دویدم و دویدم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 20 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246691/دویدم-و-دویدم
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
4
دَویدَم و دَویدَم، از متلهای مشهور زبان فارسی. این متل (ه م) در مناطق مختلف ایران و برخی از کشورهای فارسیزبان چـون تاجیکستـان (شریفی، 47- 48)، رواجـی گسترده دارد و در حوزۀ مشترکی با قصه، بازی و ترانه است (نصری، 3/ 1872-1873؛ مزرعتـی، 28-30؛ بـذرافکن، 152؛ جمـالزاده، 20). از قدیمتریـن روایتهای ثبتشدۀ آن، روایتی رایج در کرمان است که لاریمر در 1912 م/ 1330 ق آن را ثبت کرده است (ص 25-27). پژوهشگری ضمن نقل 18 روایت از این متل، به حدود 200 روایت دیگر نیز که در گنجینۀ فرهنگ مردم نگهداری میشود، اشاره نموده است (وکیلیان، 15-41). متل از زبان اول شخص مفرد روایت میشود و خلاصۀ آن چنین است که کودکی میدود و میدود؛ بر سر کوهی، به دو خاتون میرسد؛ از آنها آب و نان دریافت میکند؛ نان را میخورد و آب را در چرخۀ معامله با زمین، بز، نانوا، زرگر، درزی، ملا و بابا قرار میدهد و از آنها به ترتیب سبزه، پشکل، آتش، قیچی، قبا، کتاب، و خرما میگیرد. در برخی از روایتها، داستان ادامه مییابد و به سبب افزونخواهیِ کودک، پدر یا ملا ضربهای به سر یا گوش او میزنند (همو، همانجا). همانگونه که مشاهده میشود، متل با پویایی و با حرکتی چون دویدن، جَستن یا پرتاب کردن کودکانه آغاز میشود و همراه با نوایی دلنشین ــ چنانکه پسند کودکان است (محجوب، 75) ــ ادامه مییابد؛ آنگاه همچـون دیگر متلهای زبـان فـارسی ــ افـزون بر سرگرمکنندگی و شادیافزایی ــ به آموزش غیرمستقیم میپردازد. میتوان گفت که این متل از دلِ پرسشها و دغدغههای آموزشی مردم و اندیشۀ «احتیاج [کودک] به شرکت و دادوستد در جامعه» (هدایت، 164) برای ورودِ او به دنیای بزرگسالان برآمده است؛ چنانکه کودک را با مشاغل یا کارکردِ ابتداییترین وسایل زندگی و نیز عناصر مهم طبیعت (آب، باد، خاک و آتش) آشنا میکند و در قالبی موزون و افسونگرانه (طبیبزاده، 90-91؛ اکرمی، 100-112؛ محمدی، 1/ 46؛ نیکطلب، 79) به او میآموزد که میتواند با دادنِ آب به زمین، گندم یا علف به دست آورد، و با آن گندم یا علف از بز پشکل یا شیر بگیرد و به نانوا بدهد، و از او آتش بگیرد ... ؛ کودک در ضمن یاد میگیرد که آتش از ملزومات کار زرگر است و برای داشتن لباس، قیچی لازم است تا خیاط با آن قبایی بدوزد و ... ؛ در انتها، حاصل همۀ این دادوستدها به پدر میرسد که گویا از آغاز ناظر بر همۀ این مراحل بودهاست. یادکردِ این مراحل خواننده یا شنونده را به لایههای عمیقتری از فلسفۀ غالب بر تفکر مردم جامعه ارتباط میدهد که به تحلیل جمالزاده، «زبان حال انسان است در جادۀ دورودراز و پرمشقتومرارتی که باید او را کمکم به روشنایی و آسایش و تمدن برساند و کرورها سال طول میکشد و باید زیاد بدود و برود و به سائقۀ فطری حیوانی به جلو برود و برود تا روزی به جایی برسد» (ص 21). روایتهای موجود از این متل، ضمن داشتنِ وجوهِ مشترکِ بسیار، در جزئیات اختلافات قابل توجهی دارند که از میان آنها میتوان به جملههای آغازین اشاره کرد: دویدم و دویدم؛ این بر جو پریدم؛ اوسنه بلدم سهگزی؛ رفتم درِ باغِ درشکسته؛ و جز اینها (همو، 42-46). آغاز روایتها گاه با متلها و ترانههای دیگر نیز تلفیق شده است (نک : همو، 45؛ کرزبر، 189). در ادامۀ متل، بعد از افعال پرحرکت آغازین، رفتن کودک بـر بلندی، یا پشت بلندیها آمده است و در بیشترِ روایتها، آب اولین مادهای است که عامل گردش و تبادل میشود؛ خداوند (وکیلیان، 34)، زمین (همو، 32)، خاتونها (همو، 15-16، 18؛ هدایت، 171؛ ماسه، 2/ 461؛ احمدپناهی، 95) و تورنگ (پرندهای به اندازۀ خروس که در جنگلها و باغهای گیلان فراوان، و از دستۀ حلالگوشتان است) بخشندگان آب و ناناند (وکیلیان، 29-30)، که البته نان را کودک در همان ابتدا میخورد. در روایتهای این متل در خمین، گرمسار و مناطق جنوب غربی ایران، چون شوشتر، مسجدسلیمان و چهارمحالوبختیاری، به جای آب، برای رویش علف خون به زمین داده میشود، و این خون، با کشتن گاو (همو، 28)، بز (نادری، 8)، یا سنگزدن به کلاغ و یا کشتن پیرزنی که کار ناشایستی انجام داده است، حاصل میگردد (وکیلیان، 21، 24، 27، 38). در روایت رایج در دماوند، مادر گندمِ روییدهشده را به کودک میدهد (همو، 36) و در چند روایت دیگر، درخت با بخشندگی و یا با خوردنِ سنگ، برگ خود را به راوی میدهد که البته در اینگونه روایتها، ساختارهای متفاوتی مشاهده میشود (همو، 35، 41). در مرحلۀ بعدی، تقریباً در همۀ روایتها علف یا برگی که به دست آمده است، به بز داده میشود و تفاوت تنها در گوناگونی گویشها ست، بهجز روایت کتهسرِ رشت که خوانندۀ متل علف را به گاو سیاه میدهد (همو، 30). پشکل، شیر و دنبه چیزهایی است که راوی در روایتهای مختلف از حیوان میگیرد. در روایتهایی که پشکل میگیرد، آن را به نانوا یا تنور میدهد و در ازای آن، نان و یا کلوچه دریافت میکند (همو، 36، 38). در روایت رایج در مشهد، او پشکل را به زمین میدهد و علف میگیرد (همو، 32) و همچنین در روایت چهارمحال نیز شیر را گربه میخورد (همو، 23). در روایت کتهسر، راوی شیر دریافتی را به خدا میدهد و از او عقل میگیرد که در کنار دعا و درس از معدود عوامل غیرمادی است که از این متل به دست میآید (همو، 30). در روایت تاتی، شیر به مادربزرگ میرسد و نتیجۀ نهاییِ آن، گرفتنِ عمر از خدا ست (همو، 41). در روایـت سنگسر، کمتـرین عامل انسانی، با نقشهای فعـال درخت، میش، خدا، آسیابان، آب و اجاق مشاهده میشود (همو، 35). در نقطۀ مقابل آن در روایت کهنوج، بیشترین نقش فعال را انسان به عهده دارد؛ بهاینترتیب که راوی گاو را میکشد و در ادامه، مردم، آسیابان، کاسه، تنور، چوپان، ملا، و خدا متل را طبق طرح کلی پیش میبرند (همو، 36). روایتهای ثبتشده، در بخش پایانی به چند دستۀ عمده تقسیم میشوند: 1. روایتهایی که با گرفتن خرمای خراب و کرمخورده، و کتک خوردنِ راوی، و شکایت بردنِ او نزد قاضی به پایان میرسد؛ 2. آنهایی که با مرگ پیرزنِ خطاکار و مغضوب، و یا مادربزرگِ مهربان تمام میشود؛ 3. روایاتی که با افتادن «آتش به پنبه»، «گربه به دنبه» و «سگ به شکنبه»، و مهمانشدن راوی به سفرهای و زیادهروی در صرف غذا، همۀ دستاوردها و تلاشها نابود میشود؛ 4. روایتهایی که در آنها دستاوردهایی غیرمادی، مانند عقل، دعا، کتاب، قرآن، کلید هفت در بهشت، عمر و یا درس نیز حاصل میشود؛ 5. سرانجام، دستهای از روایتها که پایان مشترکی با متلهای دیگر و ترانههای شفاهی، چون اتل متل (کرزبر، 189) دارند و در حقیقت با آنها تلفیق شدهاند.گفتنی است که در سالهای اخیر نیز روایتهای گوناگونی از این متل، برای کودکان با هدف آموزش کاربردِ لوازم جدید و شناختنِ خطرهای آنها و نیز برای سرگرمی چاپ شده است (طهوری، 183-185) که برخی از آنها، بهسبب فراموش کردن عنصر خیال توسط نویسنده، و برخی دیگر بهسبب سفارشی و ساختگی بودنِ آنها مورد انتقاد قرار گرفتهاست (رجبزاده، 107).
احمدپناهی سمنانی، محمد، ترانه و ترانهسرایی در ایران، تهران، 1376 ش؛ اکرمی، جمالالدین، «جایگاه منظومههای نو در ادبیات کودکان»، پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان، تهران، 1381 ش، شم 29؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، «در تفسیر قصۀ دویدم و دویدم»، پیام نوین، تهران، 1342 ش، س 5، شم 6؛ رجبزاده، شهرام، «چند گام عقبتر از خویش»، پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان، تهران، 1383 ش، شم 39؛ شریفی، هدیه، «قصه، قصۀ گمشدن در نشانی است (سیری در ادبیات کودک تاجیک)»، همان، شم 38؛ طبیبزاده، امید، تحلیل وزن شعر عامیانۀ فارسی، تهران، 1382 ش؛ طهوری، مهروش، «چکهای آواز، تکهای مهتاب (نگاهی به شعر کودک ناصر کشاورز)»، پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان، تهران، 1381 ش، شم 31؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنیزاده، تهران، 1388 ش؛ لاریمر، د. ل. ر.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1357 ش؛ محجوب، محمدجعفر، «مطالعه در داستانهای عامیانۀ فارسی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1341 ش، س 10، شم 2؛ محمدی، محمدهادی و زهره قایینی، تاریخ ادبیات کودکان ایران، تهران، 1380 ش؛ مزرعتی، احمد، ترانهها و بازیهای کودکان، تهران، 1386 ش؛ نادری، افشین، قصههای مردم ایران، تهران، 1383 ش؛ نصری اشرفی، جهانگیر، وازیگاه، تهران، 1392 ش؛ نیکطلب، پوپک، «الگویی مشابه برای شعر ترانۀ کودک»، کتاب ماه کودک و نوجوان، تهران، 1391 ش، شم 182؛ وکیلیان، احمد، متلها و افسانههای ایرانی، تهران، 1387 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش.
اسماء موسوی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید