ربض
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 1 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246186/ربض
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
رَبَض، یکی از 3 بخش اصلی شهر در ساختار شهرهای ایران پیش و پس از اسلام، در کنار کُهَندِژ (قُهَندِز یا ارگ) و شارستان. ربض عموماً در اطراف و بیرون شارستان (بهار، 516، حاشیۀ 4؛ پیرنیا، 2) جای داشته و از همین روی، شارستان را «درونشهر» (داخلةالبلد)، و ربض را «برونشهر» (خارجةالبلد) دانستهاند (بودوئن، 1632؛ قائممقامی، 128). در فارسی آن را «بیرون» و منسوب بدان را «بیرونی» و در خوارزمی «انبیژک» (بنتسینگ، 61) مینامیدهاند.ربض گاه گرداگرد خود دارای بارو و دروازههایی مستقل از بارو و استحکامات شارستان بوده است. ازاینروی واژۀ ربض گاه به معنی بارو، دیوار و حصار نیز به کار رفته است و ازآنجاکه محیط باروی ربض از محیط باروی شارستان (همچون دو شبهدایرۀ متحدالمرکز) بـزرگتر بـوده، طبیعتـاً شمـار دروازههای ربـض از شارستان بیشتر بوده، چنانکه ربضِ واسط 4 (مجمل ... ، 516)، ربض بخارا 11 (نرشخی، 208) و ربض زرنج 13 دروازه (اصطخری، 239-241) داشتهاند. بااینهمه، به علت فقدان استحکامات در ربضِ برخی شهرها یا ضعف استحکامات ربض نسبت به شارستان، در هنگام ناامنی، ساکنان ربض به شارستان پناه میبردهاند؛ چنانکه در وفات سلطان محمود، اهل غزنین چنین کردهاند: «کاخها بینم پرداخته از محتشمان / همه یکسر ز ربض برده به شارستان بار» (فرخی، 92).افزونبر واژههای «بیرون» فارسی و «انبیژک» خوارزمی، دیگر معادلهای ایرانیِ وامواژۀ عربی ربض محل پرسش است. ابوهلال حسن بن عبدالله عسکری از اهالی خوزستان در سدۀ 4 ق / 10 م در التلخیص فی معرفة اسماء الاشیاء، معادل فارسی واژۀ ربض را «براسته» نوشته است: «و الربض الذی یقال له بالفارسیة براسته» (نک : صادقی، 32). برخی از پژوهشگران، معادل ربض را در زبان فارسی میانه (پهلوی ساسانی) «پروست» دانستهاند (پیرنیا، همانجا). واژۀ پروست در زبان پهلوی به معنی «حصار» به کار رفته است (مکنزی، 65)؛ اما در متون پهلوی ساسانی، جامع جمیع معانی ربض در متون دورۀ اسلامی نیست. بعضی دیگر، واژۀ پهلوی اشکانی «پَروِر» با آوانویسی parβēr و معادل آن در پهلوی ساسانی به صورت plwʼly بـا آوانـویسی «پـروار» را که در دو روایت پهلوی اشکانی و ساسانی سنگنوشتۀ شاپور یکم در کعبۀ زردشت آمده است (هویزه، 28-33)، معادل ربض دانستهاند (نک : قائممقامی، 116- 128). چنانکه از متن سنگنوشته برمیآید، مراد از این واژه، مناطق حومۀ شهر و یا حتى ناحیه یا ولایتی بوده که شهر را در بر میگرفته است. این واژه در متن سنگنوشته برای همۀ شهرهای فتحشده به کار نرفته است. ربض حولوحوش شهر و بخشی از بخشهای چسبیده و پیوسته به شهر و شارستان است و نمیتوان آن را حومۀ شهر و بخشی با فاصله از آن دانست. ازاینروی این واژهها نیز در کتیبۀ شاپور جامع جمیع معانی ربض در متون دورۀ اسلامی نیست، حتى اگر از منظر لغوی مشابه یا مترادف ربض به نظر رسد.
اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، لیدن، 1870 م؛ بودوئن، ا. ا. و آ. ا. پوپ، «شهرسازی»، ترجمۀ باقر آیتاللهزادۀ شیرازی، سیری در هنر ایران، به کوشش سیروس پرهام، تهران، 1387 ش، ج 3؛ بهار، محمدتقی، تعلیقات بر مجمل التواریخ و القصص (هم )؛ پیرنیا، محمدکریم، آشنایی با معماری اسلامی ایران، به کوشش غلامحسین معماریان، تهران، 1371 ش؛ صادقی، علیاشرف، «لغات فارسی کتاب التلخیص ابوهلال عسکری»، مجلۀ زبانشناسی، تهران، 1366 ش، س 4، شم 1-2؛ فرخی سیستانی، دیوان، به کوشش علی عبدالرسولی، تهران، 1312 ش؛ قائممقامی، احمدرضا، «ربض را در فارسی چه میگفتهاند؟»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1390 ش، شم 4؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1363 ش؛ نیز:
Benzing, J., Chwaresmischer Wortindex, Wiesbaden, 1983; Huyse, Ph., «Die Dreisprachige Inschrift Šābuhrs I. an der Kaʻba-i Zardušt (ŠKZ), Band I (Corpus Inscriptionum Iranicarum)», School of Oriental and African Studies, London, 1999; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971.
علی شهیدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید