رأس مسندم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 1 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246143/رأس-مسندم
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
24
رَأْسِ مُسَنْدَم، مجمعالجزایر و شبهجزیرهای صخرهای در جنوب تنگۀ هرمز، در دهانۀ خلیج فارس.رأس مسندم سرزمینی باریک و برآمدهای به شکل شبهجزیرهای مخروطی است که در شرق شبهجزیرۀ عربستان جای دارد؛ قاعدۀ این مخروط در جنوب، و رأس آن در جهت شمال، با اندکی خمیدگی متمایل به سمت شرق است. این سرزمین از شمال به آبهای تنگۀ هرمز، از غرب به آبهای خلیج فارس، از شرق به آبهای دریای عمان، و از جنوب به سرزمینهای کشور امارات متحدۀ عربی و عمان متصل است (نک : اطلس ... ، 45).مسندم به شمالیترین سرزمین سلطاننشین عمان گفته میشود. مرز این ناحیۀ جغرافیایی از سمت جنوب دقیقاً مشخص نیست. ازهمینرو، برخی محققان و جغرافیدانها مجموع جزایر دماغۀ جنوب تنگۀ هرمـز، برخی دیگر سرزمین برونگان عمـان در جنـوب تنگۀ هرمز، شماری سراسر سرزمین امارات متحدۀ عربی و نیمۀ شمالی کشور عمان، و برخی نیز عمان قدیم را شبهجزیرۀ مسندم و یا رأس مسندم نامیدهاند (اقتداری، 264؛ مجتهدزاده، «جغرافیـا ... »، 50؛ هلد، 337, 339)؛ اما امروزه رأس مسندم به ناحیۀ برونگان کشور عمان که به آن دماغۀ رأسالجبال (رئوسالجبال) نیز گفته میشود، اطلاق میگردد. این ناحیه به وسعت 000‘2 کمـ2 بهوسیلۀ شیخنشینهای شارجه و فجیره، دو شیخنشین امارات متحدۀ عربی، به عرض 70 کمـ از سرزمین اصلی کشور عمان جدا شده است و در قلمرو سیاسی سلطاننشین عمان جای دارد (گراتس، 50؛ هلد، 339؛ «ناحیهها ... »، 561). بنابراین، مرز سیاسی منطقۀ برونگان عمان با امارات متحدۀ عربی، مرز رأس مسندم است. این منطقۀ جغرافیایی از °26 ´24 ´´5 تا °25 ´35 ´´45 عرض جغرافیایی شمالی و از °56 ´4 ´´59 تا °56 ´27 ´´29 طول جغرافیایی شرقی کشیده شده است («مسندم»، npn.).قلۀ جبلالحَریم با 057‘2 متر ارتفاع، بلندترین نقطۀ این منطقه است که در 25کیلومتری جنوب شهر خَصب واقع است («ناحیهها»، همانجا) و بومیان محلی و قبیلۀ شیحوح آن را «توتوه» مینامند (لاریمر، II(2) / 1605). مناطق کوهستانی بخش خاوری شبهجزیره از کرانههای جنوبی تنگۀ هرمز آغاز میشود و در جهت شمال به جنوب خاوری ادامه مییابد و پس از 50 مایل، به کوههای سبز جبلالاخضر، داخل عمان، میپیوندد. این برآمدگی دنبالۀ کوههای جنوب ایران است که تنگۀ هرمز به گونۀ یک فرورفتگی زمینی ادامۀ آن را قطع کرده است (مجتهدزاده، خلیج فارس ... ، 309؛ مایلز، 400). بومیان منطقه این رشتهکوه را ستون فقرات شبهجزیرۀ مسندم میدانند که شمالیترین بخش آن در تنگۀ هرمز «سر» یا «رأس» شمرده، و رئوسالجبال (رأسالجبال) خوانده میشود (مجتهدزاده، «جغرافیا»، همانجا).ایـن منطقۀ سختگـذر در جهت شرقی ـ غربی امتـداد دارد و فاقد ارتباط زمینی با کشور عمان است؛ طول آن حدود 250 کمـ ، و عرض آن میان 30 تا 50 کمـ است (حافظنیا، 172). کرانههای خاوری مشرف به دریای عمان را «بطینه» به معنای «شکم» میخوانند و جلگههای باختری مجاور خلیج فارس را «ظهیره» به معنای «پشت» مینامند (مجتهدزاده، همانجا). شبهجزیرۀ مسندم نزدیکترین سرزمین عربی به جنوب ایران است. شمالیترین نقطۀ مسندم از جنوبیترین پارۀ خاک ایران در تنگۀ هرمز، یعنی جزیرۀ لارک، فقط 39 کمـ فاصله دارد (همو، خلیج فارس، 307).دماغۀ مسندم در حدود 200 میلیون سال پیش بخشی از لبۀ شبهجزیرۀ عربستان بوده است که بر اثر حرکات تکتونیکی زمین در این منطقه، بدین شکل درآمده، و باعث شکلگیری تنگۀ هرمز شده است (فالکن، 404؛ جناب، 27- 28). در جنوب رأس مسندم آثاری از فعالیتهای آتشفشانی دیده میشود (مایلز، همانجا) حرکات تکتونیکی رأس مسندم و رأسالجبال در دورۀ کواترنری (آخرین دورۀ زمینشناسی) تکمیل شده، و شکل کنونی مسندم را به وجود آورده است (EI2, VIII / 436)؛ اما تماس و برخورد آب و امواج دریا و سواحل آهکی و دولومیتی مسندم باعث شکلگیری فرسایش کارستیکی (انحلال آهک) شده است که حاصل این فعلوانفعالات وجود سواحل صخرهای بهشدت فرسایشیافته و مضرّس (دندانهدندانه) است («ناحیهها»، 561). بنابراین، رأس مسندم ترکیبی از رشتهکوههای الحجر و پیشرفتگی آب در درون خشکی است که شامل فیوردها (آبراهههای بریدهبریده در ساحل)، خورها، و خلیجهای کوچک و بزرگ و جزیرههای متعددی است که بیشتر آنها مرتفع و صخرهایاند و همراه با دامنههای تند پرتگاهی به آبهای خلیج فارس، تنگۀ هرمز و دریای عمان منتهی میشوند (هلد، 337, 339؛ حافظنیا، 171). این فیوردها و خورها در برخی موارد تا 15 کمـ به داخل ساحل کشیده شدهاند («ناحیهها»، همانجا).خورالشام (خور اَلفن اِستون) در غرب رأس مسندم و در خلیج فارس، خور حَبلیان و خور شَعبوس در شرق رأس مسندم و در دریای عمان مهمترین و بزرگترین خورهای این منطقه است (کرنلیوس، 400؛ آلن، 7). سرزمینهای بریدهشده و چنگالمانند رأس مسندم در سواحل جنوبی تنگۀ هرمز، بهوسیلۀ آبراه باریکی به نام «مَکلَب» به سرزمینهای یکپارچۀ جنوبی شبهجزیرۀ عمان متصل میگردد (همو، نیز EI2، همانجاها). افزونبر سرزمینهای بریدهشده، اما متصل به شبهجزیرۀ مسندم، جزایر متعددی نیز در دماغۀ مسندم وجود دارد که مهمترین آنها عبارتاند از: مسندم، امالفارین، الغنم، قوئین کَبیر (السلامه)، قوئین صغیر، تَوکل و بَناتها (حافظنیا، 165؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله).باآنکه شبهجزیرۀ مسندم و کشور عمان و امارات متحدۀ عربی بهسبب نزدیکی به مدار رأس سرطان از مناطق خشک جهان است، اما بلندیهای رئوسالجبال و کرانۀ شرقی شبهجزیره، بهسبب کوهستانیبودن و نیز قرارداشتن در مسیر بادهای موسمی اقیانوس هند، باران بیشتری نسبت به دیگر مناطق پیرامونی دریافت میدارد. برخی از سالها میزان بارندگی به حدود 250 تا 300 میلیمتر هم میرسد (حافظنیا، 185)، و گرما و رطوبت زیاد در این منطقه باعث شرجیشدن هوا میشود و در تابستانها زندگی را طاقتفرسا میکند («ناحیهها»، همانجا). دما در تابستان تا بیش از °50 سانتیگراد افزایش مییابد و بادهای شدید و سوزانی در اثر فعلوانفعالات آب و خشکی و تغییرات درجۀ حرارت در این منطقه میوزد (گراتس، 51-52).کرانههای مسندم به نسبت جبهۀ شمالی کرانۀ ایران، بهسبب صخرهایبودن از ژرفای بیشتری برخوردار است و بهطور متوسط حدود 100 متر ژرفا دارد (حافظنیا، 163؛ گراتس، 49). بههمینسبب، مسیرهای ترانزیت کشتیها و نفتکشها که از تنگۀ هرمز عبور میکنند، به کرانۀ رأس مسندم نزدیکتر است (حافظنیا، همانجا). جزیرههای مجاور شبهجزیرۀ رأس مسندم ازلحاظ زیستگاهی و اقتصادی اهمیت چندانی ندارند، اما بهسبب مجاورت با محور عمیق تنگۀ هرمز که کشتیها از شمال آن عبور میکنند، از ارزش راهبردی بالایی برخوردارند و بههمینسبب برخی از آنها مانند الغنم به پایگاه نظامی بدل شدهاند تا با نظارت بر آمدوشد کشتیها، امنیت نفتکشها را تأمین نمایند (آلن، همانجا؛ حافظنیا، 165).در سالهای نخستین سدۀ 20 م / 14 ش، شمار باشندگان رأس مسندم (رأسالجبال) حدود 750‘ 13 تن گزارش شده است (نک : لاریمر، II(2) / 1605). در 2003 م / 1382 ش، نیز شمار باشندگان آن حدود 000‘35 تن برآورد شده است. بیشتر باشندگان رأس مسندم در شهر خصب، تنها شهر این منطقه، زندگی میکنند. لیما، کُمزار و بوفا از دیگر زیستگاههای رأس مسندم به شمار میروند (آلن، همانجا). حدود نیمی از باشندگان رأس مسندم ایرانیتبارند (مجتهدزاده، «جغرافیا»، 49).وضع اقتصادی و معیشتی ساکنان رأس مسندم به نسبت دیگر مناطق عمان از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست. عادات و رسوم و بهطور کلی فرهنگ آنان نیز از دیگر مناطق عمان متفاوت است (نک : کلمانتس، 16). ساکنان رأس مسندم براساس ویژگیهای زبانی و مکانی به 3 قبیله به نامهای شیحوح، کُمازِره و ظهیریان تقسیم میشوند (تامس، 74).ریشههای قومی قبیلۀ شیحوح یا شَحوح ناشناخته است. ساختار اجتماعی این قبیله با ساختار دیگر قبیلههای ساکن عربستان متفاوت است (مجتهدزاده، همان، 51). قبیلۀ شیحوح درواقع اتحادیهای از «بَدو»های کوهستانی است که به دو طایفه به نامهای «بنیهَدیه» و «بنیشَطیر» تقسیم میشود (تامس، همانجا). هریک از طایفهها رئیسی دارد که «مقدم» نامیده میشود و مقدمها در امور داخلی خود بهطور کلی مستقل از دیگر شیخهای اتحادیهاند (مجتهدزاده، همان، 53).بیشتر جمعیت رأس مسندم را افراد قبیلۀ شیحوح تشکیل میدهند (همان، 51). زبان مردم این قبیله ترکیبی از 3 زبان فارسی، اردو و عربی است (گراتس، 52). برخی از پژوهشگرانْ زبان مردم قبیلۀ شیحوح را گویشی از زبان فارسی میدانند (اینگم، 314). این زبان از جهتی با عربی همانندی دارد و از جهتی دیگر به فارسی نزدیک است؛ ولی درمجموع برای عربها و ایرانیان قابل فهم نیست (مجتهدزاده، همانجا).افراد قبیلۀ کمازره از دیگر ساکنان رأس مسندماند. گمان میرود اینان دراصل بلوچ باشند، اما تاریخ دقیق ورود آنان به این منطقه بهدرستی روشن نیست (همان، 52). نام این قبیله برگرفته از نام مکانی به نام کُمزار، واقع در منتهاالیه شبهجزیرۀ رأس مسندم است. در آنجا خوری به همین نام نیز وجود دارد و بیشتر افراد قبیلۀ کمازره در این ناحیه ساکناند (تامس، همانجا). معیشت کمازرهها برپایۀ ماهیگیری است. آنان مُردههایشان را در خانههای مسکونی خود دفن میکنند. زبان آنان به زبان قبیلۀ شیحوح نزدیک است. افراد قبیلۀ ظهیریان که از بومیان رأس مسندم به شمار میآیند، به زبان عربی صحبت میکنند (همو، نیز گراتس، همانجاها) و در روستاهای شَعبوص و شیساه و روستاهای جزایر قوبت و خور شام ساکناند.اقتصاد و معیشت ساکنان رأس مسندم برپایۀ ماهیگیری و کشاورزی استوار است (همانجا؛ EI2, VIII / 436). در سراسر کرانههای شبهجزیرۀ رأس مسندم اسکله و بندرهای کوچک ماهیگیری به روش سنتی بهفراوانی یافت میشوند (گراتس، همانجا). کشاورزی بهسبب وجود کوههای صخرهای و کمبود خاک، رونقی چندان ندارد و تنها در دامنهها و درهها و دهانۀ خورها، جایی که اندکی خاک حاصل از آبرفتها به وجود آمده است، بهصورت محدود، بهشکل واحه و نخلستان در مقیاس کوچک انجام میشود (مندویل، 10؛ «ناحیهها»، 561).شهر خصب، مرکز سیاسی ـ اداری رأس مسندم است. فرودگاه این شهر ارتباط هوایی میان رأس مسندم و مسقط (پایتخت عمان) را برقرار میسازد («دائرةالمعارف ... »، npn.).
به نظر میرسد که نام مسندم در منابع جغرافیایی کهن شناختهشده نبوده است. گویا این نام نخستینبار در دورۀ حضور پرتغالیها در خلیج فارس وارد منابع جغرافیایی شده است (EI2، همانجا). کهنترین آگاهیها دربارۀ این ناحیه، مربوط به سال 326 قم است؛ زمانی که نئارخوس، دریاسالار اسکندر، در کنار تنگۀ هرمز از آن دیدن کرد و آن را مَکِتا / مِکا نامید (نک : تارن، 481؛ EI2، همانجا). تارن به نقل از استرابن مینویسد که نئارخوس پس از گذر از دماغۀ جاسک، به فاصلۀ 25 مایل به مکتا در شمال شرقی شبهجزیرۀ عربستان رسید (همانجا). پلینی نیز به این موضوع اشاره کرده است (نک : II / 413).شبهجزیرۀ مسندم همانند بخشهایی از کرانههای جنوبی و باختری خلیج فارس تا ورود اسلام به ایران، پیوسته بخشی از سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بوده است (مجتهدزاده، «جغرافیا»، 52). مردمان عرب کرانههای خلیج فارس و مسندم از سدۀ 2 م بهتدریج وارد منطقه شدند. تیرۀ عرب قبیلۀ شیحوح بنابر شیوۀ کوچنشینی و مهاجرت در منطقه، در سدۀ 2 م به ریاست مالک بن فحم از یمن به جنوب خاوری عربستان وارد شدند (تامس، 73؛ مجتهدزاده، همانجا).شواهد اندکی از زیستگاههای دورۀ باستان در رأس مسندم وجود دارد. کهنترین آثار سکونت در این سرزمین، در جزیرۀ الغنم به دست آمده است. این آثار که مربوط به دورۀ ساسانیان است، نشان میدهد که در دورۀ پادشاهی شاپور دوم (سل 309- 379 م) ساختمانهای مستطیلشکلی در طول ساحل ساخته شده است (EI2, VIII / 436-437؛ واین، 60).مردم عمان در 12 ق / 633 م در دورۀ خلافت ابوبکر به اسلام گرویدند (همو، 86). در دورۀ حکومت عباسیان، سرتاسر سرزمین عمان، بهجز منطقۀ رأس مسندم در سیطرۀ حکومت آنان بود (همو، 67). تا اوایل سدۀ 10 ق / 16 م، آگاهیهای اندکی از این منطقه در متون جغرافیایی آمده است؛ اما با حضور پرتغالیها در خلیج فارس، آگاهیها دربارۀ رأس مسندم افزایش یافت (EI2, VIII / 436). آلبوکرک در 885 ق / 1506 م، از جزیرۀ سُقُطرى خارج شد و از کنار جزیرههای خوریان موریان (مجمعالجزایری در دریای عرب در جنوب عمان) گذر کرد و به رأسالحد (رأس مسندم) رسید. وی در آنجا حدود 30 تا 40 فروند کشتی صیادی را به آتش کشید (الٰهی، 204).پرتغالیها در آغاز سدۀ 11 ق / 17 م، در مسیر عبور کشتیهای خود، قلعهای در شهر خصب ساختند؛ آنها در اطراف این قلعه، قلعههای دیگری نیز بهمنظور اهداف دفاعی ـ نظامی بنـا کردند و قلعۀ مرکزی خصب را به ذخیرۀ آذوقه (خرما و آب) برای کشتیهای خود در ساحل تنگۀ هرمز اختصاص دادند. براساس کتیبهای موجود در قلعۀ خصب، این قلعه در 1059 ق / 1649 م توسط آنها ترمیم شده است (EI2, VIII / 437؛ «مسندم»، npn.). افزونبرآن، پرتغالیها قلعههای دیگری نیز در لیما، جزیرةالغنم و مکلب برپا کردند (همانجاها). با افول قدرت پرتغالیها در خلیج فارس، قواسم (قاسمیها) با گسترش دامنۀ دزدیهای دریایی خود، امنیت بازرگانی در کرانهها و جزیرههای خلیج فارس را مورد تهدید قرار دادند؛ ازاینرو، ناوگان دریایی کمپانی هند شرقی انگلیس برای تأمین امنیت بازرگانی در این منطقه، وارد خلیج فارس شد و موقعیت راهبردی رأس مسندم مورد توجه آنان قرار گرفت (مجتهدزاده، همان، 54).در 1224 ق / 1809 م، کشتیهای کمپانی هند شرقی با توافق سلطان مسقط در رأس مسندم لنگر انداختند (مایلز، 314). ارتش بریتانیا پایگاه عملیاتی قواسم را در 1234 ق / 1819 م تصرف کرد. در پی این حادثه، در 1235 ق / 1820 م، قراردادی میان قواسم و بریتانیا بسته شد که بهموجب آن قواسم و دیگر قبیلههای ساکن در مسندم، بهجز شیحوح، از یک سو تحت حمایت بریتانیا قرار گرفتند و از سوی دیگر بهعنوان واحدهای سیاسی جداگانه و مستقل به رسمیت شناخته شدند (مجتهدزاده، همانجا).انگلیسیها پس از تسلط بر شبهقارۀ هند و منطقۀ خلیج فارس، برای ارتباط قلمرو تحت سیطرۀ خود از هندوستان تا بصره در عراق در سالهای 1278-1280 ق / 1862-1864 م، خط تلگرافی از رأس مسندم تا بصره کشیدند که از خورالشام و خور حبلیان عبور میکرد. آنان 5 سال در جزیرۀ خورالشام ماندند و این جزیره به جزیرۀ تلگراف معروف گشت. این تشکیلات تا 1955 م / 1334 ش مورد استفادۀ بریتانیاییها قرار داشت («مسندم»، npn.؛ EI2، همانجا).در سدۀ 13 ق / 19 م، شبهجزیرۀ مسندم بزرگ (شامل رأس مسندم، امارات متحدۀ عربی کنونی و عمان) محل نزاع میان قبایل ساکن در این منطقه بوده است. در زمان حکومت شیخ سلطان بن صقر (د 1283 ق / 1866 م)، حاکم شارجه، اختلافاتی میان شیخنشین شارجه با قبایل ساکن در مسندم درگرفت؛ ازاینرو در 1271 ق / 1855 م، شیخ سلطان نیروی بزرگی از قبیلههای تابع خود فراهم آورد و به مسندم گسیل داشت. نبرد دو طرف بیش از یک سال ادامه پیدا کرد و بهصورت نبردی همهگیر سراسر شبهجزیرۀ مسندم را فراگرفت. بر اثر این نبردها، دو طایفۀ بنیشطیر و بنیهدیه باهم متحد شدند و از اتحاد آنها قبیلۀ شیحوح به وجود آمد (مجتهدزاده، همانجا). این قبیله تا 1976 م / 1356 ش، از استقلال سیاسی برخوردار بود؛ اما در این سال، تغییر رویه داد و حاکمیت سلطان عمان بر سرزمین خود را پذیرفت. در همین سال، سلطان قابوس، پادشاه عمان، از سرزمین شیحوح دیدن کرد و مورد استقبال آنان قرار گرفت (همو، خلیج فارس، 321). پس از آن، سلطان قابوس یکی از عموزادگان خود به نام سید ابراهیم بن مسعود را بهعنوان والی به شهر خصب، مرکز سیاسی مسندم گسیل داشت و این سرزمین به قلمرو سلطاننشین عمان افزوده شد (نک : جناب، 28).
اطلس جامع گیتاشناسی، به کوشش سعید بختیاری، تهران، 1382 ش؛ اقتداری، احمد، یادداشتها بر تاریخ مسقط و عمان، بحرین و قطر و روابط آنها با ایران محمدعلی سدیدالسلطنه، به کوشش همو، تهران، 1370 ش؛ الٰهی، همایون، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، 1368 ش؛ جناب، محمدعلی، خلیج فارس، آشنایی با امارات آن، تهران، 1349 ش؛ حافظنیا، محمدرضا، خلیج فارس و نقش استراتژیک تنگۀ هرمز، تهران، 1384 ش؛ مجتهدزاده، پیروز، «جغرافیـای سیاسی شبهجزیرۀ مسندم»، سپهر، تهران، 1373 ش، س 3، شم 12؛ همو، خلیج فارس، کشورها و مرزها، تهران، 1379 ش؛ نیز:
Allen, C. H., Oman the Modernization of the Sultanate, London, 1987; Clements, F. A., Oman the Reborn Land, London, 1980; Cornelius, P. F. S. et al., «The Musandam Expedition 1971-72, Scientific Results: Part I», Geographical Journal, London, 1973, vol. 139(1); EI2; «Encyclopaedia of the Orient», Lexicorient, www.lexicorient.com / e.o / index.htm (acc. Oct. 29, 2007); Falcon, N. L., «Vertical and Horizontal Earth Movements», Geographical ... (vide: Cornelius); Graz, L., The Omanis Sentinels of the Gulf, London, 1982; Held, C. C., Middle East Patterns, Oxford, 1994; Ingham, B., «Languages of the Persian Gulf», The Persian Gulf States, London, 1980; Lorimer, J. G., Gazetteer of the Persian Gulf, ’Omān and Central Arabia, Farnborough, 1970; Mandaville, J. P., «A Botanical Reconnaissance in the Musandam Region of Oman», The Journal of Oman Studies, Oman, 1985, vol. VII; Miles, S. B., The Countries and Tribes of the Persian Gulf, London, 1966; «Musandam», Reocities, www.reocities.com / suonnoch / Oman / Musandam (acc. Oct. 22, 2007); «Natural Regions, Musandam», The Persian ... (vide: Ingham); Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, London, 1947; Tarn, W. W., The Greeks in Bactria and India, Cambridge, 1951; Thomas, B., «The Musandam Peninsula and its People the Shihuh», Journal of Central Asian Society, Vaduz, 1963; Vine, P., The Heritage of Oman, Immel, 1995.
هادی ویسی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید