صفحه اصلی / مقالات / رازی، خاندان /

فهرست مطالب

رازی، خاندان


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 30 آذر 1398 تاریخچه مقاله

رازی، خانْدان، عنوان خاندانی که 3 تن از آنان در زمرۀ مورخان و جغرافی‌نگارانِ سده‌های 3-4 ق / 9-10 م اندلس مشهورند:

1. محمد بن موسى رازی

او از مردم ری بوده است که نویسندگان عرب وی را هم ــ مـانند غـالب رجال نـامدار جهـان اسلام ــ از حیث نسب به عرب بـازبسته‌اند: محمد بـن موسی بن بشیر بن جناد (حماد) بن لقیط الکنانی الرازی (ابن‌ابار، التکملة ... ، 2 / 155؛ ابن‌فرضی، 1 / 54).
محمد بن موسى بازرگان بود و به سفرهای دراز می‌رفت و گویا چون مردی فاضل و دنیادیده بود، و در بعضی دانشها هم دستی داشت، با دولتمردان سرزمینهای اسلامی ارتباط می‌یافت. او به گـزارش نوه‌اش عیسی بـن احمد (نک‍ : شم‍ 3، در همین مقـاله)، به روزگار حکومت امیر محمد (حک‍ 238-273 ق / 852-886 م) فرزند عبدالرحمـان دوم امـوی (حک‍ 206- 238 ق / 821-852 م) و پسرش امیر منذر (حک‍ 273-275 ق / 886- 888 م)، 3 بار وارد اندلس شد. بنابر همان گزارش، امیر محمد نسبت به حوادث و تحولات قلمرو غربی دشمنان دیرین امویان، یعنی عباسیان، مخصوصاً سرزمین مغرب و کارگزاران عباسی در آنجا، توجه و حساسیت داشت و از راه دوستی با بعضی از خاندانهای محلی حاکم مانند بنی‌مدرار در سجلماسه، و بنی‌رستم در تاهرت، و نیز مأمورانی که پنهان و آشکار به شرق روانه می‌کرد، از اخبار آن سرزمینها مطلع می‌شد.
نمی‌دانیم محمد بن موسى نخستین بار در چه تاریخی وارد اندلس شد؛ اما می‌دانیم که در همین ایام میان امیر محمد و ابراهیم بن اغلب، یکی از فرمانروایان نیرومند شمال افریقا، دوستی پدید آمد و واسطۀ این دوستی محمد بن موسى رازی بود. از کیفیت ارتباط او با این دو امیر و سبب وساطتش هم خبر نداریم، اما بنابر گزارش نوه‌اش، از سوی امیر محمد به سفارت نزد امیر اغلبی رفت و رشته‌های دوستی آنان را استوار گردانید. جز آن، وی اخباری پراهمیت از حوادث و تحولات شمال افریقا و مصر و شام به دربار قرطبه می‌فرستاد.
محمد بن موسى دومین بار، پس از خاتمۀ مأموریتش که البته آن را با تجارت درمی‌آمیخت، در 271 ق باز به اندلس رفت و این بار هم مورد عنایت مخصوص فرمانروای اموی واقع شد. او در 273 ق، در اواخر عمر امیر محمد، از اندلس به شمال افریقا بازگشت و به تجارت پرداخت. در این میان امیر محمد درگذشت (28 صفر 273) و پسر و جانشین او امیر منذر که با محمد دوستی داشت، او را به قرطبه فراخواند و نوشت که به حضور او نیازمند است.
ازاین‌رو، محمد بن موسى سومین بار در آغاز حکومت امیر منذر (به احتمال قوی در اواخر سال 273 ق) وارد اندلس شد و همچنان مورد لطف و مرحمت امیر و در زمرۀ مشاوران او واقع شد. هنگامی که امیر منذر هم درگذشت (صفر 275)، محمد بن موسى به قصد خروج از اندلس، از قرطبه بیرون آمد. چون به البیره رسید، بیمار شد و همان‌جا ماند تا در 277 ق / 890 م درگذشت (ابن‌حیان، چ مکی، 265- 269). با وجود این گزارش از نوۀ محمد بن مـوسى ــ که به‌طبع باید درست و دقیق باشد ــ معلوم نیست چرا بعضی از نویسندگان متأخر از او، مانند ابن‌ابار (همانجا) و ابن‌عبدالملک (5 / 261)، مرگ او را در 273 ق و موقع بازگشت از مأموریت البیره دانسته‌اند (نک‍ : مقری، 3 / 111؛ مونس، تاریخ ... ، 28- 29؛ نیز سامرایی، 323).
اهمیت و شهرت محمد بن موسى، افزون‌بر آنکه سرسلسلۀ خاندان رازی در اندلس بود و مأموریتهای سیاسی مهمی داشت، حاصل بحثها و تحقیقات محققان دربارۀ کتابی منسوب به او به نام الرایات، است. این اثر تا قرن 11 ق / 17 م شناخته نبود. نخستین بار محمد بن عبدالوهاب غسانی، سفیر مولای اسماعیل، شاه مراکش نزد کارلوس دوم، شاه اسپانیا، در آغاز قرن 12 ق / اواخر قرن 17 م، در سفرنامۀ خود از نویسنده‌ای اندلسی به نام محمد بن مزین نقل کرده است که در 471 ق در کتابخانۀ اشبیلیه به روزگار حکومت الراضی بن المعتمد، دفتر کوچکی تألیف محمد بن موسى رازی یافته که آن را کتاب الرایات نام نهاده بوده است؛ و آن دفتر مشتمل بوده است بر تاریخ فتح اندلس به دست موسی بن نصیر و رایاتی (لشکریانی با پرچمها) از قریشیان و دیگر قبایل عرب که با او وارد اندلس شدند و اینها افزون‌بر 20 رایت بودند و دو رایت از آنِ موسى بود (ص 160 بب‍‌ ). بنابر همین روایت، بعضی از محققان، چون کلودیو سانچز البورنوز، موسى را هم در زمرۀ مورخانِ تاریخ اندلس شمرده‌اند؛ درحالی‌که بعضی دیگر، همچون لوی پرووانسال و گارسیا گومز معتقدند که کتاب الرایات از تصنیفات پسر او احمد بن محمد بن موسى است و در متن سفرنامۀ غسـانی دو کلمۀ «احمد بن» افتاده است (برای تفصیل، نک‍ : مکی، 580-581؛ نیز لوی پرووانسال، «الرازی»، 1136-1137، که اشکالی بر این انتساب وارد نکرده است). حتى بعضی نه‌تنها معتقدند که مصنف کتاب الرایات محمد بن موسى است، بلکه نشان داده‌اند که این کتاب از منابع پسر او احمد در تحقیقات و تصنیفات تاریخی‌اش بوده است؛ چنان‌که به‌سبب اشتمال بر تاریخ فتح اندلس و اطلاعات بس مهم دربارۀ نخستین مهاجرتهای عربها به این سرزمین، مورد مراجعه و استناد نویسندگان برجستۀ متأخر چون ابن‌حزم و ابن‌غالب و مقری هم بوده است (مونس، همانجا؛ نک‍ : طٰهٰ، 21؛ دربارۀ الرایات، نک‍ : پونس بویژ، 45-47).

2. ابوبکر احمد بن محمد

(فرزند محمد بن موسى، نک‍ : شم‍ 1، در همین مقالـه): او از مشهورتریـن مورخـان و جغـرافی‌نگاران اندلس است و در 10 ذیحجۀ 274 ق / 8 ژانویۀ 898 م زاده شد (ابن‌فرضی، 1 / 55؛ زبیدی، 327). چون به هنگام مرگ پدرش در البیره، 3 سال بیشتر نداشت، خانواده‌اش همان‌جا ماندند و احمد در اندلس پرورش یافت. به گزارش پسرش عیسى، به تحصیل علم و ادب پرداخت، اما گردآوری و تعمق در اخبار بر طبعش غالب آمد و نخستین کسی بود که پایه‌های تاریخ‌نگاری اندلسی را گذارد و تا آن وقت اندلسیان به این فن نمی‌پرداختند (ابن‌حیان، همان چ، 269). احمد بن محمد نزد کسانی چون احمد بن خالد و قاسم بن اصبغ علم آموخت (ابن‌فرضی، 1 / 54). دربارۀ زندگی او چندان نمی‌دانیم. او به روزگار الناصر و المستنصر، در اوج قدرت امویان اندلس، می‌زیست و به‌سبب کثرت آثاری که در تاریخ آن سرزمین پدید آورد، به «تاریخی» نام‌بردار شد (سامرایی، 328). احمد بن محمد در پنجشنبه 12 شب گذشته از رجب 344 ق / 2 نوامبر 995 م درگذشت (ابن‌فرضی، 1 / 55).
شهرت و اهمیت احمد بن محمد به‌سبب تصنیف و تألیف کتابها و رساله‌های خرد و کلان در تاریخ و جغرافیای اندلس است که قسمت اعظم آنها اکنون ناپیدا ست. ابن‌حزم اندلسی ظاهراً «احمد بن محمد التاریخی»، صاحب کتابهایی دربارۀ اندلس ازجمله اثری بزرگ دربارۀ مسالک و بندرها و شهرهای بزرگ و اجناد ششگانۀ این سرزمین (2 / 172-173)، و «احمد بن محمد بن موسى رازی»، صاحب تواریخی چون اخبار ملوک الاندلس (2 / 183) را دو تن تلقی کرده است. حمیدی در جذوة المقتبس هم از او در دو موضع یاد کرده است؛ اما متذکر شده است که به گمان او ابن‌حزم اشتباه کرده، و این هردو نام و عنوان متعلق به یک تن است (ص 104).

آثـار

1. کتابی بزرگ به نام اخبار ملوک الاندلس و خدمتهم و غزواتهم و نکباتهم (ابن‌حزم، نیز حمیدی، همانجاها؛ ضبی، 151) یا اخبار اهل الاندلس و تواریخ دول الملوک فیها (قفطی، 136). این اثر اکنون در دست نیست؛ اما اثری دیگر از احمد بن محمد رازی زیر عنوان مسالک الاندلس و مراسیها، دربارۀ راهها و بندرها و شهرهای اندلس (ابن‌حزم، حمیدی، همانجاها) شناخته شده است که بعضی از محققان آن را مقدمۀ جغرافیایی کتاب بزرگ رازی در تاریخ اندلس یعنی اخبار ملوک الاندلس دانسته‌اند (مونس، همان، 58- 59). دو قطعه از این بخش از کتاب به زبانهای پرتغالی و لاتینی در دست است. قطعۀ پرتغالی که به دستور دنیس، شاه پرتغال (1279-1325 م / 678-725 ق)، و توسط خیل پرز به مدد مردی مسلمان به نام و لقب «المعلم محمد» از عربی ترجمه شده بوده است، بعداً به کاستیلی هم ترجمه شد و در 1852 م پاسکوال دو گایانگوس آن را با عنوان «تاریخ رازی دربارۀ مسلمانان» با این مشخصات به چاپ رساند:

Memoria sobre la Autenticidad de la Cronica denominada del Moro Rasis., Memorias de la Real Academia de la Historia, 1880, vol. VII.

چندی بعد منندز پیدال آن را تکمیل نمود و با عنوانِ

Del Moro Rasis Matalogo de la Real Biblioteca: Cronicos generals de Espana.


در مادرید (1898 م) منتشر کرد. در 1952 م لوئی لیندلی سینترا متن پرتغالی بهتری به دست آورد و آن را با عنوان «تاریخ عمومی اسپانیای سال 1344 م» در لیسبون به چاپ رسانید. همین متن پرتغالی را لوی پرووانسال به فرانسه ترجمه نمود و در مجلۀ الاندلس منتشر کرد (نک‍ : مآخذ).
قطعۀ دیگری هم به زبان لاتین باقی مانده است که در 1892 م به قلم ساویدرا به اسپانیایی ترجمه گردید و به‌عنوان تکمله‌ای بر تحقیقات او دربارۀ فتح اسپانیا به دست مسلمانان چاپ شد:

Saavedra, D. E., «Eragmentos ineditos de la Cronica Hamada del Moro Rasis», Estudio sobre la invasion de los Arabs en España, Madrid, 1892.


این بخش بیشتر مربوط به شاهان متأخر گوت و اوایل فتح اسپانیا تا جنگ میان رودریکو و طارق بن زیاد است. درواقع آن قسمتی که گایانگوس منتشر کرد، مکمل این قسمت لاتین است. آورده‌اند که آنچه شامل تاریخ اسپانیا از دورۀ فتح تا عصر حکم دوم (350-366 ق / 961-977 م) است، دستخوش اختصار شده و اشتباهات فاحش دارد و ازاین‌رو، بعضی از محققان در انتساب آن به احمد بن محمد رازی تردید کرده‌اند (مونس، فجر ... ، 11، حاشیه؛ طٰهٰ، 20؛ لوی پرووانسال، «وصف ... »5، 51؛ قس: عبدالبدیع، 10-11؛ نیز نک‍ : گنثالث پالنثیا، 197؛ GAS, I / 362-363). بخشی از قسمت اول کتاب محمد بن ایوب بن غالب (قرن 7 ق / 13 م) با عنوان فرحة الانفس فی تاریخ الاندلس که در جغرافیای اندلس است، اقتباس از همین اثر بزرگ احمد بن محمد رازی است (عبدالبدیع، 13، 26، 31-32).
2. صفة قرطبة و خططها و منازل الاعیان بها (حمیدی، 104؛ ضبی، همانجا) که آن را به‌شیوۀ ابن‌ابی‌طاهر طیفور در تاریخ بغداد نوشته است (ابن‌حزم، 2 / 183).
3. الاستیعاب فی الانساب (ابن‌ابار، الحلة ... ، 1 / 245، 2 / 366) که باید همان انساب مشاهیر الاندلس در 5 جلد بزرگ (ضبی، همانجا) باشد که آن را از بهترین کتابها در انساب دانسته‌اند (حمیدی، همانجا؛ ابن‌حزم، 2 / 184). گفته‌اند رازی در تألیف این کتاب از کتاب انساب استاد خود، قاسم بن اصبغ، استفاده کرده بوده است (طٰهٰ، 21-22).
4. اخبار عمر بن حفصون (ابن‌حزم، 2 / 183).
5. اخبار عبدالرحمان بن مروان جلیقی که در جوف قیام کرد (همانجا).
6. اخبار بنی قسی و التجیبیین و بنی الطویل فی الثغر (همانجا).
این 3 اثر اخیر به احتمال قوی همان اجزاء اخبار ملوک الاندلس‌اند که مستقلاً کتابت شده، و به دست ابن‌حزم رسیده است.
7. اعیان الموالی بالاندلس (مکی، 581).
8- 9. التاریخ الاصغر و التاریخ الاوسط (یاقوت، 1 / 472-473؛ صفدی، 8 / 86). احتمالاً دو تحریر کوچک و متوسط از تاریخ الاندلس رازی است که مستقلاً استنساخ شده است.
10. ابن‌حیان در جایی (چ چالمتا، 362) در ماجرای فتح سرقسطه (ساراگوزا) به دست الناصر اموی در 323 ق / 935 م آورده است که شرح این پیکار را احمد بن محمد رازی در کتاب المختصر
خود، خلاصه کرده است. از همین قرینه و نام المختصر برمی‌آید که این اثر، تلخیص تاریخ الاندلس همو ست. اگر التاریخ الاصغر و التاریخ الاوسط هم تلخیصهایی از همان کتاب باشد، بنابراین، تاریخ الاندلس رازی 3 تحریر داشته است. براساس همین روایتِ ابن‌حیان، ممکن است هر 3 تحریر را خود احمد بن محمد رازی پدید آورده باشد.
شمس‌الدین ذهبی از کتابی زیر عنوان مغازی الاندلس از رازی یاد کرده (8 / 255)، ولی نام کامل نویسنده را نیاورده است. ممکن است مراد او کتاب الرایات محمد بن موسى رازی باشد که البته به نظر می‌رسد قسمتی از تاریخ اندلس پسرش احمد بن محمد هم مبتنی بر کتـاب الرایـات اسـت، که کهن‌ترین اثر شنـاخته‌شده دربارۀ نخستین دورۀ فتوح اسپانیا ست (دربارۀ آثار او و بعضی ملاحظات دیگر، نک‍ : پونس بویژ، 62-66).
بخش اعظم نوشته‌های احمد بن محمد رازی اکنون ناپیدا ست، اما روایتها و گزارشهایی از او در منابع دیگر آمده است که بهترین اطلاعات دربارۀ تاریخ مسلمانان نخستین در اسپانیا به شمار می‌رود. مورخان و نویسندگان متعدد در قرون بعد، از کتابهای احمد بن محمد رازی استفاده کرده‌اند و به تعبیری آثار او بر تألیفات جغرافی‌نویسانِ سپسین سخت مؤثر بوده است (شحنه، 284). بعضی از این نویسندگان صریحاً به آثار رازی استناد کرده‌اند، و از برخی مطالب دیگر هم پیدا ست که اطلاع آنها مبتنی بر گزارشهای رازی بوده است. از آن میان می‌توان به این موارد اشاره کرد: نویسندۀ نـاشنـاسِ اخبـار مجموعة؛ ابن‌غـالب در فرحة الانفس (نک‍ : سطور پیشین)؛ و مورخانی چون ابن‌قوطیه (ابیاری، 25)، ابن‌حیان (مثلاً چ مکی، 22، 83، 88، 329، جم‍ ، چ حجی، 39، 96، چ چالمتا، 24)، ابن‌ابار، ابن‌اثیر، ابن‌عذاری، یاقوت حموی (نک‍ : طٰهٰ، 20-21)، ابن‌خطیب (مثلاً 1 / 17، 2 / 77، 405، 3 / 357، در وصف جغرافیایی و تاریخی شهرهای اندلس)، مقری (1 / 129، 3 / 173)، ابوعبید بکری (2 / 753، 896)، ابن‌عبدالمنعم حمیری (ص 32-33)، و ابن‌سعید (مثلاً 1 / 46، 125، 312، 403، 2 / 51، جم‍‌ ، در اوصاف شهرهای اندلس) (نیز نک‍ : طٰهٰ، همانجا).
احمد را حافظ اخبار، ادیب و نحوی، لغوی، شاعر و کاتبی بلیغ هم خوانده‌اند (ابن‌فرضی، همانجا؛ زبیدی، 302؛ فیروزآبادی، 86).

3. عیسـی بن احمد رازی

(فرزند احمد بن محمد، نک‍ : شم‍ 2، در همین مقاله): وی هم از نویسندگان و مورخان عصر امویان اسپانیا ست. نزد پدرش و استادان دیگر تحصیل علم کرد و در زمرۀ ادیبان و مورخان درآمد. 3 یا 4 اثر از او شناخته شده است:
1. کتابی در تاریخ برای حَکَم دوم المستنصر اموی (ابن‌ابار، التکملة، 4 / 4).
2. کتابی دربارۀ وزارت و وزیران برای المنصور محمد بن ابی‌عامر (همانجا).
3. کتابی دربارۀ حاجبان (همانجا).
4. ابن‌حیان (چ مکی، 329) از کتابی بزرگ از آنِ عیسی بن احمد رازی به نام الموعب نام برده است که نمی‌دانیم اثری دیگر و مستقل از آن 3 اثر یادشده است، یا نام خاص کتاب تاریخ او ست. نکتۀ تردید برانگیز دیگر آن است که این اشاره و استفادۀ ابن‌حیان از الموعب مربوط به حوادث سال 259 ق / 873 م و جنگهای تابستانی امیر محمد بن عبدالرحمان اموی است؛ یعنی زمانی که پدربزرگش، محمد بن موسى، کارگزار این امیر اموی بود؛ و به‌علاوه احمد بن محمد رازی به‌تفصیل به آن دوران پرداخته است. واقع آن است که ابن‌حیان طی غالب ارجاعات خود به رازی، نام خاص را نیاورده است؛ اما به‌سبب کثرت و اهمیت آثار احمد بن محمد، به نظر می‌رسد که مراد او از رازی، در مواضعی که نام کامل را نیاورده است، همین احمد بن محمد باشد؛ درحالی‌که براساس برخی قراین، مرادش عیسی بن احمد است. مثلاً در ذیل حوادث سال 345 ق / 956 م، از قول رازی با تعبیر «ذکر الرازی» دربارۀ خواندن عهدنامۀ خلیفه برای عبدالله بن بدر، وزیر و حاکم قرطبه، سخن رانده است (چ چالمتا، 24). می‌دانیم که احمد بن محمد در 344 ق / 955 م درگذشته است؛ پس ناچار مراد از رازی، باید عیسی بن احمد باشد. اما مشکل آنجا ست که مثلاً در حوادث سال 318 ق / 930 م، یعنی اوج فعالیت و زندگی احمد بن محمد رازی، ابن‌حیان صریحاً به عیسی بن احمد ارجاع داده (همان چ، 272)، درحالی‌که برخی از حوادث پیش و پس از آن تاریخ یعنی حوادث سالهای 316-320 ق / 928-932 م را به احمد نسبت داده است (همان چ، 243، 321). این شیوۀ ارجاع و گزارش وقایع چندبار در کتاب ابن‌حیان تکرار شده است. از اینجا ممکن است احتمال داد که سبب آن اجمال اطلاعات موجود دربارۀ حوادث بعضی سالها در کتاب احمد بن محمد رازی، و تفصیل آن در ذیل همان سالها در کتاب تاریخ پسر او عیسى بوده است. ازاین‌رو کتاب تاریخ عیسى را تکملۀ اثر پدرش در تاریخ اندلس به شمار آورد‌ه‌اند (پونس بویژ، 82).
عیسی بن احمد در شعبـان 379 / نوامبـر 989 درگذشت؛ گرچه بعضی از نویسندگان گفته‌اند که او آغاز حکومت ابن‌حمود، یعنی علی الناصر لدین الله حمودی را (که در 407 ق / 1016 م به حکومت نشست) نیز درک کرده است (ابن‌ابار، همانجا).

مآخذ

ابن‌ابار، محمد، التکملة لکتاب الصلة، به کوشش عبدالسلام هراس، بیروت، 1415 ق؛ همو، الحلة السیراء، به کوشش حسین مونس، قاهره، 1985 م؛ ابن‌حزم، علی، رسائل، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1980-1983 م؛ ابن‌حیان، حیان، المقتبس، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، 1979 م؛ همو، همان، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، بیروت، 1983 م؛ همو، همان، به کوشش محمود علی مکی، بیروت، 1973 م؛ ابن‌خطیب، محمد، الاحاطة، بیروت، 1424 ق؛ ابن‌سعید مغربی، علی، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1955 م؛ ابن‌عبدالملک، محمد، الذیل و التکملة لکتابی الموصل و الصلة، به کـوشش احسان عبـاس و بشار عواد معروف، تونس، 2012 م؛ ابن‌عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1980 م؛ ابن‌فرضی، عبدالله، تاریخ علماء الاندلس، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1408 ق / 1988 م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، بیروت، 1992 م؛ ابیاری، ابراهیم، مقدمه بر تاریخ افتتاح الاندلس ابن‌قوطیه، قاهره / بیروت، 1402 ق؛ حمیدی، محمد، جذوة المقتبس فی ذکر ولاة الاندلس، قاهره، 1966 م؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405 ق؛ زبیدی، محمد، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار المعارف؛ سامرایی، خلیل ابراهیم و دیگران، تاریخ العرب و حضارتهم فی الاندلس، بیروت، 2000 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احمد ارناؤوط و ترکی مصطفى، بیروت، 1420 ق؛ ضبی، احمد، بغیة الملتمس، قاهره، 1967 م؛ طٰهٰ ذنون، عبدالواحد، الفتح و الاستقرار العربی الاسلامی فی شمال افریقا و الاندلس، بیروت، 2004 م؛ عبدالبدیع، لطفی، مقدمه بر نص اندلسی جدید، قطعة من کتاب فرحة الانفس، قاهره، 1956 م؛ غسانی، محمد، رحلة الوزیر فی افتکاک الاسیر، به کوشش عبدالرحیم بنحاده، توکیو، 2005 م؛ فیروزآبادی، محمد، البلغة، دار سعدالدین للطباعة و النشر و التوزیع، 1421 ق؛ قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1369 ق؛ گنثالث پالنیثا، آنخل، تاریخ الفکر الاندلسی، ترجمۀ حسین مونس، قاهره، مکتبة النهضة المصریه؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1997 م؛ مکی، محمود علی، حاشیه بر المقتبس (نک‍ : هم‍ ، ابن‌حیان، چ همو)؛ مونس، حسین، تاریخ الجغرافیة و الجغرافیین فی الاندلس، قاهره، 1986 م؛ همو، فجر الاندلس، قاهره، 1959 م؛ یاقوت، معجم الادباء، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1414 ق؛ نیز:

Chejne, A. G., Muslim Spain, Its History and Culture, Minneapolis, 1974; GAS; Lévi-Provençal, E., «La Description de l'Espagne d’Aħmad al-Rāzī», Al-Andalus, Madrid, 1953, vol. XVIII; id. «Al-Rāzī», EI1, vol. VI; Pons Boigues, F., Los Historiadores Y Geógrafos Arábigo-Españoles, Amsterdam, 1972.

صادق سجادی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: