ذروثیوس
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 28 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246068/ذروثیوس
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
ذُروثیوس، صورت معرّب بهنسبت رایج نام دُروتئوس صیدایی، اخترشمار یونانیمآب نامدار سدۀ 1 م.
نام او در منابع عربی گاه با جابهجایی صامتهای «ذ» با «د» و «ث» با «ت»، و نیز جابهجایی مصوت بلند «و» با مصوت کوتاه «ـُ»، به صورتهای مختلف مانند «ذوروثیوس» آمده، و گاه با تحریفی بیش از این نیز ثبت شده است که بسیاری از آنها را میتوان ناشی از کمتوجهی کاتبان دستنویسهای آثار مختلف و حتى مصححان متون عربی آثار کهن عربی به شمار آورد. بهرغم آوازۀ بسیار ذروثیوس در جهان باستان و تأثیر شگرف او بر اخترشماران روزگار یونانیمآبی، دورۀ اسلامی و سدههای میانه (نک : دنبالۀ مقاله)، آگاهی ما دربارۀ زندگانی او ناچیز است.
دیوید پینگری به استناد دو دستنویس از روایت عربی منظومۀ اخترشماری ذروثیوس (دیباچۀ کتاب نخست در دستنویسهای ینیجامع و برلین، و باب نخست از کتاب پنجم فقط در دستنویس ینیجامع؛ چه، دستنویس برلین این کتاب را ندارد)، بر آن بود که «ذروثیوس خود را پادشاه مصر، و هرمس را فرزند (در اینجا احتمالاً به معنی شاگرد) خود دانسته، و کتاب را نیز به نام او نوشته است» («هزارات ... »، 10, 14، نیز مقدمه بر ذروثیوس ... ، vii؛ نیز نک : وانبلادل، 28). ذروثیوس در روایت عربی کتابی منسوب به زردشت به نام الموالید و احکامها نیز پادشاه مصر به شمار آمده است (نک : پینگری، «برخی ... »، 7). این نکته در بسیاری از پژوهشهای بعدی پژوهشگران اروپایی (با استناد به پینگری) تکرار شده است (مثلاً نک : بارتن، 57-58؛ بوهلکه، 38-39)؛ اما هیچیک از این اشارات در دستنویس عربی دیگری از همین کتاب، محفوظ در گنجینۀ دستنویسهای مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، به چشم نمیخورد. پینگری، بهرغم ناآشنایی با این دستنویس، بعدها این نظر خود را چنین عرضه کرد: «یکی از تحریرکنندگان روایت پهلوی این اثر، احتمالاً در اواخر سدۀ 6 م، این اشارات را افزوده است» («از پیشگویی ... »، 46). بههرحال، نویسندگان یونانیمآب و لاتینی، همچون یولیوس فیرمیکوس ماترنوس، اخترشمار نامدار یونانیمآب روزگار کنستانتین اول (حک 306-337 م)، و میکائیل ایتالیکوس، اخترشمار و پزشک سدۀ 12 م، ذروثیوس را از مردم صیدا (سیدون) دانستهاند (پینگری، مقدمه بر ذروثیوس، vii-viii). ذروثیوس ارجاع دیگری نیز به «المشرَّف المحمود بثلاث طبایع هرمس ملک مصر» (ذروثیوس، چاپی، 70، دستنویس ینیجامع، 27 ب، دستنویس مرکز، 87 ر، که بهاشتباه در میان ابواب کتاب پنجم آمده است؛ نیز نک : بول، 37) دارد که این هرمس باید همان هرمس مشهور به هرمس مثلث باشد.بههرحال، در هر دو گروه دستنویسها (دستنویسهای ینیجامع و برلین از یک سو و دستنویس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از دیگرسو)، بر بهرهمندی ذروثیوس از آراء دانشمندان مصر و بابل برای تألیف کتاب (و نه چنانکه جونز <«دروتیوس ... »، 276> پنداشته است، «سفر به بابل مصر») تأکید شده است. دربارۀ روزگار زندگانی او نیز بهناچار باید بیشتر برپایۀ حدس و گمان سخن گفت (وانبلادل، همانجا: هرمسی را که کتاب به نام او ست، بابلی شمرده است).
تنها نکتۀ قابل اتکا دراینباره، استنادهای اخترشماری به نام مانتون / مانتو (ز 80 م؛ دربارۀ این استنادها، نک : دنبالۀ مقاله) به ذروثیوس است. بر این اساس، میتوان آخرین تاریخ محتمل برای روزگار شکوفایی ذروثیوس را به نیمۀ دوم سدۀ 1 م محدود کرد.دیوید پینگری به استناد 8 زایچۀ یادشده در منظومۀ پرآوازۀ ذروثیوس در اخترشماری، روزگار شکوفایی ذروثیوس را سالهای 25 تا 75 م انگاشته است (نک : دنبالۀ مقاله، بخش روایت یونانی) که البته این احتمال هنگامی میتواند درست باشد که همۀ این زایچهها به سالهای پیش از نگارش کتاب الخمسة مربوط باشد.یوسف بن متیتیاهو، مشهور به کلاودیوس یوسفوس (ح 37-100 م)، در فصل نخست از کتاب بیستم «تاریخ کهن یهود»، از فردی به نام «دوروتئوس فرزند ناتانیئل» در شمار کسانی یاد میکند که در 51 م به نمایندگی از یهودیان برای مذاکره با کلاودیوس (حک 41-54 م) به روم فرستاده شد (ص 235). سیمون دو فارس (ز 1444 م)، اخترشمار و پزشک اهل لیون، این دوروتئوس را همان اخترشمار نامی سدۀ 1 م انگاشته است؛ اما برای این تطبیق هیچ دلیلی در دست نیست (نک : پینگری، همان، x-xi، «دروتیوس ... »، 125).
از میان آثار منسوب به ذروثیوس (نک : GAS, VII / 37-38)، فقط دربارۀ انتساب منظومهای دربردارندۀ اشعار «ششهجایی» میتوان بیگمان بود. این منظومه ازلحاظ تقسیم بر 5 کتاب، به پنتاتوخ (= پنجکتاب؛ در عربی: کتاب الخمسة) مشهور بوده است. تا جایی که میدانیم، دستکم یک روایت پهلوی (با افزودههایی در دورۀ ساسانی) و دو روایت عربی از این اثر در دست بوده است.
دیوید پینگری به استناد یادکرد 8 زایچه در منظومۀ پرآوازۀ ذروثیوس در اخترشماری، مشهور به «پنجکتاب» ــ یا بـه تعبیر ابنندیم (ص 268)، کتـاب الخمسة ــ که براساس محاسبات او به سالهای 7 قم و 12، 13، 22، 29، 36 و 43 م مربوط میشوند (مقدمه بر ذروثیوس، vii-xi؛ نیز نک : ایربیماسی، 93-95؛ جونز، همان، 276, 277؛ بارتن، 57، که بهاشتباه زایچهها را مربوط به 7 تا 43 م دانسته است)، تاریخ نگارش اثر را همین سالها دانسته است. او در پژوهشهای یادشده در این مقاله پیاپی یادآور شده است که روایت یونانی منظومۀ ذروثیوس دستکم تا سدۀ 7 م در دست بوده است و بسیاری، بهویژه هفائستیون / هفائیستیـون / هفائیستیوی تبی (ز 380 م، اختـرشمار یونانیمآب مصری)، بخشهایی از این اثر را عیناً یا بهمضمون نقل کردهاند.
ابنندیم در گزارشی مهم به نقل از کتاب گمشدۀ نهمطان ابوسهل بن نوبخت آورده است که در روزگار شاپور اول ساسانی، آثار هرمس، «دروثیوس سریانی»، بطلمیوس و دیگران به فارسی (= فارسی میانه / پهلوی) درآمد (ص 238- 239).در باب نخست از کتاب سوم، زایچهای، براساس دستنویس ینیجامع مربوط به «سنة ست و تسعین من سنی درینوس، مهرماه، یوم الثانی فی ساعة و نصف ساعة مستویة من النهار» (= روز دوم از ماه مهر از سال 96 سال فرمانروایی درینوس؟) و براساس دستنویس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی مربوط به «سنة ست [و] تسعین من سنی دوروتیوس و روز بهمن (= 2) و ماه آذر فی نصف ساعة من النهار مستویة» (اختلافهایی اندک در جایگاه سیارات نیز به چشم میخورد)، آمده است. پینگری که فقط به روایت نخست (دستنویسهای ینیجامع و برلین) دسترسی داشته، بر آن است که این زایچه را باید مربوط به «روز دوم از ماه فامنوت (= پارمهات؛ در عربی: برمهات؛ ماه هفتم در گاهشماری کهن مصری و قبطی) از سال 97 (و نه 96) از فرمانروایی دیوکلسین (امپراتور روم، 284-305 م)، برابر با 26 فوریۀ 381 دانست و با این حساب باید گفت: دستکم یک بار در اواخر سدۀ 4 م یا اوایل سدۀ 5 م، در روایت اصلی ترجمۀ پهلویِ فراهمآمده در روزگار شاپور اول، بازنگری و نکاتی بدان افزوده شده است («تأثیر ... »، 35، نیز مقدمه بر ذروثیوس، xv). البته یادکرد «روز بهمن از ماه مهر» در دستنویس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی را نیز نباید از نظر دور داشت؛ چه، اشاره به نامِ روز (بهمن) به جای شمارۀ ترتیب (دوم)، مخصوص گاهشماریهای ایرانی بوده است و این نکته احتمال اشتباه میان ماهی قبطی و ایرانی توسط مترجم را کاهش میدهد (نیز نک : وانبلادل، 40، که او نیز در انطباق درینوس بر دیوکلسین تردید کرده است).در باب دوم از همین کتاب نیز زایچهای دیگر آمده است که اینبار هم دستنویس ینیجامع و برلین از یک سو و دستنویس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از دیگر سو تفاوتی شایان توجه دارند. پینگری این زایچه را نیز براساس دو دستنویس نخست مربوط به 20 اکتبر 281 دانسته است (همانجا) که البته این را نمیتوان الزاماً به معنای افزودن مطالبی در همین روزگار، یعنی روزگار فرمانروایی بهرام دوم ساسانی به شمار آورد. هولدن بر آن است که این زایچه را میتوان به 2 اکتبر 44 (یعنی روزگار فعالیت ذروثیوس) نیز نسبت داد. وی بر آن است که پینگری، چون میخواسته این زایچه را به دورۀ ساسانی مربوط سازد، از این تاریخ چشمپوشی کرده، و تاریخ 281 م را در نظر گرفته است (ص 35؛ نیز نک : وانبلادل، 39).پینگری بر آن است که اخترشماران ایرانی، متناسب با سرشت اخترشماری دورۀ ساسانی که آمیزهای از مواد یونانی و هندی بود، عناصری از اخترشماری هندی، بهویژه مبحث نُهبَهْر / نوامساس سنسکریت / نوبَهْر پهلوی / نوبهرۀ عربی (هریک از بخشهای نهگانۀ برابر از یک برج، برابر با 3 درجه و 20 دقیقه از دایرةالبروج، و بعدها در ترجمههای از عربی به یونانی آثار اخترشماران ایرانی همچون ابومعشر بلخی بهصورتِ νουπάχρατ و مانند آن) را به روایت اصلی پهلوی افزوده بودند و عمر بن فرخان طبری نیز همین روایت بازنگریشده را به عربی ترجمه کرده است. آمیزهای اینچنین را میتوان در روایت پهلوی آنتولوژیا، مشهور به «بِزیدج»، نوشتۀ وتیوس والنس (والیس) نیز دید که ادوارد استوارت کندی قطعاتی از آن را در دستنویس 23400 موزۀ بریتانیا یافت (پینگری، «اخترشناسی ... »، 230, 241, 242، «تصویر ... »، 252، «زایچه ... »، 221).در ارتباط با چهرهپردازی برای ستارگان در نجوم هندی، کهنترین ردپاها در نجوم یونانی را میتوان در «پنجکتاب» ذروثیوس دید؛ آنجا که او در باب 35 از کتاب پنجم، براساس اینکه کدام سیاره «دلیل» (راهنما) بر شناسایی دزد باشد، از ویژگیهای ظاهری و بهویژه چهرۀ دزد سخن میگوید. برای نمونه، اگر «کیوان» دلیل باشد، آن دزد زشتروی، سیهچرده، خیره به سوی زمین و ... ، و اگر بهرام دلیل باشد، آن دزد سرخروی، موبور و ... است (نک : چاپی، V 35، دستنویس ینیجامع، 63، دستنویس مرکز، 98 ر). جالب آنکه در دستنویس ینیجامع در کتاب پنجم، برخلاف 4 کتاب دیگر، به جای زحل و مریخ، نامهای پهلوی کیوان و بهرام آمده است (دستنویس برلین نیز کتاب پنجم را ندارد)، درحالیکه در دستنویس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی باز هم زحل و مریخ به کار رفته است.برخلاف دیگر عناصر هندی راهیافته به این اثر، این تشابه میان اخترشماری هندی و یونانی را نمیتوان به دستاندازی اخترشماران ایرانی در روایت پهلوی اثر ذروثیوس نسبت داد؛ چه، هفائستیون نیز همین مطلب را از روایت یونانی ذروثیوس نقل کرده است (پینگری، «تصویر»، همانجا)، هرچند که در همین موضع نیز تأثیر واژههای پهلوی چون کیوان و بهرام آشکار است.
ابنندیم هنگام اشاره به ذروثیوس آورده است: «از کتابهای او، کتاب بزرگی است مشتمل بر چندین کتاب که آن را کتاب الخمسة نامیدهاند و به یاد دارم چیزهایی بدان افزودهاند: کتاب اول در موالید؛ کتاب دوم در تزویج و اولاد؛ کتاب سوم در هیلاج و کدخدا؛ کتاب چهارم در تحویل سنیالموالید؛ کتاب پنجم در ابتداءالاعمال؛ کتاب ششم [موضوع را نیاورده است]؛ کتاب هفتم در مسائل و موالید؛ کتاب شانزدهم در تحویل سنیالموالید، و این کتابها را عمر بن فرخان طبری تفسیر کرده است» (ص 268). از سخن ابنندیم پیدا ست که انتساب نادرست برخی آثار به ذروثیوس سابقهای کهن داشته، و دانشمندان دورۀ اسلامی نیز از این موضوع آگاه بودهاند.قفطی ــ باآنکه پیدا ست سخن ابنندیم را واژهبهواژه نقل کرده، و فقط یک سطر در معرفـی ذروثیـوس افـزوده است ــ موضوع کتاب دوم را «تواریخ و ادوار» آورده است (ص 184) که باید تصحیف «تزویج و اولاد» باشد.در این میان، نکتۀ شایان توجه آن است که ابنندیم هنگام برشمردن آثار عمر بن فرخان، اشارهای به «تفسیر» کتاب الخمسۀ ذروثیوس ندارد، اما دربارۀ «تفسیر» همو از کتاب الاربعۀ (تترابیبلوس) بطلمیوس به نکتهای بسیار مهم اشاره دارد که میتواند چه دربارۀ روش کار طبری در «تفسیر» و چه در مورد متنی که اساس «تفسیر» او برای کتاب الخمسة بوده است، آگاهی مهمی به دست دهد: «ابوحفص عمر بن حفص، مفسر کتاب الاربعۀ بطلمیوس بود و این کتاب را بطریق، ابویحیی بن بطریق برای او ترجمه کرد» (ص 273). چنین مینماید که عمر بن فرخان، چندانکه باید و شاید، یونانی نمیدانسته، و بهناچار نخست ابنبطریق کتاب بطلمیوس را از یونانی قاعدتاً به عربی درآورده، و سپس عمر آن را ویراسته و احتمالاً چیزهایی نیز بدان افزوده است. وجود ترجمهای پهلوی از کتاب ذروثیوس از روزگار شاپور از یک سو و آشنایی ناکافی عمر بن فرخان با زبان یونانی از دیگر سو، این گمان را پیش میآورد که عمر بن فرخان طبری که دانشمندی ایرانی بوده است و پهلویدانی او چندان غریب نمینماید، اثر ذروثیوس را بهواسطۀ ترجمۀ پهلوی به عربی درآورده باشد. وجود شمار شایان توجهی واژۀ پهلوی، برخی عناصر اخترشماری هندی و نیز دستکم دو زایچه مربوط به سدۀ 3 و 4 م در دستنویسهای عربی کتاب ذروثیوس، همگی حکایت از این دارند که روایت عربی از روی ترجمهای پهلوی پدید آمده است.
پینگری شواهدی از وجود ترجمۀ عربی دیگری از همین روایت پهلوی به دست داده، و بر آن است که ماشاءالله یهودی از این روایت عربی بهره برده، و چهبسا خود او مستقیماً به متن پهلوی مراجعه کرده، و تمام یا بخشی از آن را به عربی درآورده باشد («اخترشماری ... »، 229-230؛ نیز نک : پاناینو، 603؛ وانبلادل، 28-29).
چنانکه خواهد آمد، منظومۀ اخترشماری ذروثیوس تأثیری شگرف بر اخترشماران یونانیمآب و بیزانسی، و اخترشناسان دورۀ اسلامی داشته است و بهواسطۀ اینان (بهویژه بهواسطۀ ترجمههای لاتین آثار آنها) بر اخترشناسی سدههای میانۀ اروپا نیز تأثیر گذاشت. در اینجا تنها از اخترشمارانی یاد خواهد شد که تأثیر ذروثیوس بر آنها بسیار چشمگیر بوده است.
اخترشماری به نام مانتون / مانتو در منظومهای به نام آپوتلسماتیکا (پیشگویی) بارها به ذروثیوس استناد، و مطالبی از او نقل کرده است (پینگری، مقدمه بر ذروثیوس، xi؛ برای این استنادها، نک : هاوسمن، «دروتیوس سیدونی»، 47-63، «دروتیوس دیگربار»، 53-54؛ جونز، «مانتون ... »، 523). زادروز مانتون، به استناد زایچهای که خود در کتاب سوم آپوتلسماتیکا یاد کرده، 28 مۀ 80 است (نویگهباوئر، 92؛ پینگری، همانجا؛ نیز نک : باوی، 204؛ قس: بارتن، 58: 27 یا 28 مه). این استنادها، چنانکه پیشتر گفته شد، تنها نقطۀ قابل اتکا برای تعیین روزگار زندگانی ذروثیوس به شمار میآید.دو اثر اخترشمارانۀ «عقیق» (دربارۀ تأثیر کواکب سبعه بر سرشت مردمان) و «اشکال و دلایل بروج دوازدهگانه» که بهاشتباه به فیثاغورس ساموسی نسبت داده شده، اما درواقع در سدۀ 1-2 م فراهم آمده، براساس اثر ذروثیوس فراهم گشتهاند (هالوم، 711).سیاهۀ اصطلاحات اخترشماری مصری که بطلمیوس گرد آورده، عمدتاً همان اصطلاحات ذروثیوس است (تستر، 90؛ بوهلکه، 37, 39-44).یولیوس فیرمیکوس ماترنوس نیز در متئیس (تألیف: ح 334-357 م) تأثیر بسیار از ذروثیوس پذیرفته است (هگ، 315-319؛ بارتن، 114؛ جی، 329).هفائستیون تبسی تأکید کرده است که در کتاب / مقالۀ دوم اثر خود آپوتلسماتیکا (تألیف: ح 415 م) از آثار ذروثیوس و بطلمیوس، و در کتاب سوم همین اثر نیز از کتاب / مقالۀ پنجم ذروثیوس بهرۀ فراوان برده است. وی گاه عین عبارات منظوم ذروثیوس را نقل، و گاه با یادکرد مضمون ابیات ذروثیوس به نثر، به او استناد کرده است. پینگری نقلهای هفائستیون را با روایت عربی کتاب ذروثیوس (منسوب به عمر بن فرخان طبری) مقابله کرده است که براساس آن پیدا ست که هفائستیون بیشتر از کتابهای پنجم، دوم و اول ذروثیوس بهره برده است (نک : مقدمه بر هفائستیون ... ، viii-xi، مقدمه بر ذروثیوس، xii، «اخترشماری»، 229, 230، «برخی»، 7؛ نیز نک : جونز، «هفائیستیون ... »، 365؛ بول، 36-37؛ قس: بارتن، 81-82، که تولد هفائستیون را 380، اما تاریخ نگارش کتابش را 315 م دانسته است!).رتوریوس (اواخر سدۀ 6 م و اوایل سدۀ 7 م)، آخرین اخترشناس یونانیمآب مصر و نیز آخرین اخترشناس یونانینگار که بخشهایی از آثارش به دست ما رسیده، در دو کتاب / مقالۀ پنجم و ششم از ذروثیوس و وتیوس والنس بهره برده است (پاناینو و پینگری، 245).تئوفیلوس ادسایی (695-785 م) نیز همچون ماشاءالله یهودی به ترجمۀ پهلوی ذروثیوس و والنس (والیس) دسترسی داشته است (پینگری، «از اسکندریه ... »، 14, 16, 18).
یکی از آثار اخترشمارانۀ مبتنی بر دیدگاههای اخترشمارانۀ ذروثیوس، اثری عربی منسوب به زردشت، موسوم به الموالید و احکامها ست. براساس مندرجات این اثر، فردی به نام ماهانکرد پسر مهرزیار مدعی است آن را از زبان زردشت (اوستایی؟) برای مرزبان ماهویه پسر ماهاناهیذ (شاید همان ماهوه پسر ماهپناه، مرزبان مرو در روزگار یزدگرد سوم، در حدود 642 م) به فارسی (پهلوی؟) برگردانده، و سپس فردی به نام سعید بن خراسانخوره آن را برای اسپهبد سنباد (مغ نیشابور که پس از کشتهشدن ابومسلم به دست منصور عباسی، به خونخواهی او به پا خاست و اندکی بعد کشته شد) به عربی درآورده است.افزونبر عمر بن فرخان طبری که ترجمۀ از پهلوی به عربی «پنجکتاب» به او منسوب است، ماشاءالله یهودی نیز، که به گمان پینگری میتوانسته پدیدآور روایت عربی دیگری از تمام یا بخشی از کتاب ذروثیوس باشد، از آثار او بهرۀ بسیار برده است. در دستنویسهای عربی، گفتارهایی پراکنده منسوب به ماشاءالله دیده میشود که در آنها استنادهایی به ذروثیوس نیز وجود دارد. از جملۀ اینها، میتوان به دستنویسی بیآغاز با شمارۀ 466 (رسالۀ نخست) در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی با تاریخ کتابت جمادیالثانی 760 اشاره کرد که در فهرست، با توجه به یادکرد عبارت «من قول ماشاءالله فی ... » در عنوان بابهای دوم و سوم، «اقاویل ماشاءالله» نام گرفته است. ماشاءالله (البته اگر این گفتارها را از آنِ او بدانیم) در مقالۀ دوم این اثر، با عبارت «قال دوریوس فی باب الابق»، از باب 36 از کتاب پنجم ذروثیوس بهره برده است.ماشاءالله دستکم در 3 اثر خود که تنها روایت لاتینی آنها بر جای مانده، سخت تحت تأثیر دیدگاههای ذروثیوس بوده است: 1. کتاب الموالید که ماشاءالله آن را براساس روایت پهلوی کتاب ذروثیوس (یا ترجمۀ عربی خود از این روایت) و نیز اثری بیزانسی از سدۀ 6 م فراهم آورده است. ابوعلی خیاط، شاگرد ماشاءالله، نیز به نوبۀ خود بهرۀ بسیار از کتاب ماشاءالله برده، و بدین واسطه وامدار ذروثیوس است. ماشاءالله نهتنها بیشتر روشهای خود را از ذروثیوس گرفته، بلکه بسیاری از مثالهای او را نیز عیناً نقل کرده، اما آنها را از آن خود انگاشته است (کندی، 166-168, 174؛ پینگری، «برخی»، 8، «ماشاءالله»، 161)؛ 2. کتاب الموالید الکبیر (پاناینو، 603)؛ 3. اثری دربارۀ دلالات سیارات، در 26 باب، احتمالاً ترجمۀ یوهانس سویلی (پینگری، همان، 161-162). از این گذشته، کتاب لاتینی دیگری دربارۀ اختیارات، با نقل قولهایی از ذروثیوس، هم به ماشاءالله و هم به بطلمیوس منسوب است که احتمالاً نوشتۀ هیچیک از این دو نیست (همان، 162؛ نیز نک : موریسن، 49-50).ابوبکر حسن بن خصیب (سدۀ 3 ق / 9 م)، قبیصی (د 356 ق / 967 م)، ابنابیالرجال شیبانی (د 432 ق / 1041 م) و یک نویسندۀ بیزانسی ناشناس از ترجمۀ عمر بن فرخان طبری بهره بردهاند (پینگری، «تصویر»، 252-253).
ابنندیم، الفهرست، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱ م؛ ذروثیوس، کتاب الخمسة، به کوشش دیوید پینگری، لایپزیگ، 1976 م؛ همو، همان، دستنویس موجود در کتابخانۀ ینیجامع، شم 754؛ همو، «کتاب الخمسه»، مجموعۀ 3 رساله، دستنویس موجود در کتابخانۀ مرکز، شم 466؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳ م؛ نیز:
Barton, T., Ancient Astrology, London / New York, 1994; Bohleke, B., «In Terms of Fate: A Survey of the Indigenous Egyptian Contribution to Ancient Astrology in Light of Papyrus CtYBR inv. 1132(B)», Studien zur Altägyptischen Kultur, 1996, vol. XXIII; Bowie, E. L., «Poetry and Poets in Asia and Achaia», Bulletin Supplement (University of London. Institute of Classical Studies), 1989, no. 55; Bull, Ch. H., The Tradition of Hermes Trismegistus: The Egyptian Priestly Figure as a Teacher of Hellenized Wisdom, Leiden / Boston, 2018; GAS; Gee, E., «Iulius Firmicus Maternus», The Encyclopedia of Ancient Natural Scientists: The Greek Tradition and Its Many Heirs, eds. P. T. Keyser and G. L. Irby-Massie, London / New York, 2008; Hallum, B., «Puthagoras of Samos, pseudo (Astrol.) (ca 1-150 CE)», ibid.; Heeg, J., «Dorotheus von Sidon und Firmicus Maternus Math. VI», Hermes, 1910, vol. XLV, no. 2; Holden, J. H., A History of Horoscopic Astrology, USA, 2006; Housman, A. E., «Dorothevs of Sidon», The Classical Quarterly, 1908, vol. II, no. 1; id., «Dorothevs Once More», ibid., 1923, vol. XVII, no. 1; Irby-Massie, G. L. and P. T. Keyser, Greek Science of the Hellenistic Era: A Sourcebook, London / New York, 2002; Jones, A., «Dōrotheos of Sidōn (50-100 CE)» (vide: Gee); id., «Hephaistiōn of Egyptian Thēbai (420-450 CE)» (vide: Gee); id., «Manethōn (Astrol.) (120-140 CE)» (vide: Gee); Josephus, F., «Antiquities of the Jews», Complete Works, tr. W. Whiston and S. Havercamp, New York, 1870, vol. III; Kennedy, E. S. and D. E. Pingree, The Astrological History of Māshā’allāh, Massachusetts, 1971; Morrison, R. G., «Discussions of Astrology in Early Tafsīr», Journal of Qur’anic Studies, 2009, vol. XI, no. 2; Neugebauer, O. and H. B. Van Hoesen, Greek Horoscopes, Philadelphia, 1959; Panaino, A., «Pahlavi, Translations into (200-900 CE)» (vide: Gee); id. and D. E. Pingree, «Saturn, the Lord of the Seventh Millennium», East and West, 1996, vol. XLVI, no. 3 / 4; Pingree, D. E., «Astronomy and Astrology in India and Iran», Isis, 1963, vol. LIV, no. 2; id., «Classical and Byzantine Astrology in Sassanian Persia», Dumbarton Oaks Papers, 1989, vol. XLIII; id., «Dorotheus of Sidon», Dictionary of Scientific Biography, ed. Ch. C. Gillispie, New York, 1978, vol. XV; id., «From Alexandria to Baghdād to Byzantium. The Transmission of Astrology», International Journal of the Classical Tradition, 2001, vol. VIII, no. 1; id., From Astral Omens to Astrology: From Babylon to Bīkāner, Rome, 1997; id., «The Greek Influence on Early Islamic Mathematical Astronomy», Journal of the American Oriental Society, 1973, vol. XCIII, no. 1; id., «The Horoscope of Constantine VII Porphyrogenitus», Dumbarton Oaks Papers, 1973, vol. XXVII; id., introd. and tr. Carmen Astrologicum, Leipzig, 1976; id., introd. Hephaestionis Thebani apotelesmaticorum libri tres, Leipzig, 1973; id., «Māshā’allāh», Dictionary of Scientific Biography, ed. Ch. C. Gillispie, New York, 1974, vol. IX; id., «Māshā’allāh: Some Sasanian and Syriac Sources», Essays on Islamic Philosophy and Science, ed. G. F. Hourani, Albany, 1975; id., «Representation of the Planets in Indian Astrology», Indo-Iranian Journal, 1965, vol. VIII, no. 4; id., The Thousands of Abū Maʻshar, London, 1968; Tester, S. J., A History of Western Astrology, Woodbridge, 1987; Van Bladel, K., The Arabic Hermes: From Pagan Sage to Prophet of Science, New York, 2009.
یونس کرامتی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید