دیصانیه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 27 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246006/دیصانیه
سه شنبه 26 فروردین 1404
چاپ شده
24
دَیْصانیّه (سریانی: دیصانایه)، عنوان منتسب به فرقهای که براساس عقاید و تعالیم ابندیصان فیلسوف، متکلم و شاعر سریانی شکل گرفت. در این مقاله پس از بررسی زندگی و آراء ابندیصان، گزارشی از بازتاب تعالیم دیصانیه در منابع اسلامی ارائه میشود.
ابندیصان صورت عربیشدۀ نام سریانی بَردَیصان است. ما از زندگی و سرگذشت وی آگاهی کافی نداریم. سرچشمههای آگاهی ما دراینباره، گزارشهای کوتاه و گاه متعارض فرقهنگاران مسیحی سریانی و یونانی، و نیز مللونحلنگاران عربزبان و مسلمان است که گاه رنگ افسانه و غرضورزی به خود میگیرد. آنچه درمجموع از این منابع استنباط میشود، چنین است که وی در شهر اِدِسّا ــ که عربها آن را الرُّها مینامند، و رودخانۀ دیصان از آن میگـذرد ــ دیده بـه جهـان گشود. سلـوکوس یکم نیکاتـور، مؤسس این شهر، نام آن را از نام شهرِ اِدِسا در مقدونیۀ یونان گرفته بود، که مشتق از ریشهای به معنای «آب» است. مسعودی نیز در گزارش خود دربارۀ ابندیصان، از رودخانهای به نام دیصان در شهر الرها یاد میکند، و به معنای «ابندیصان» (بردیصان) در زبـان سریانی، به معنی «فرزند رودخانـه» اشاره میکند (نک : التنبیه ... ، 130؛ نیز نک : ابنعبری، 74؛ راملی، 339). در گزارشهای گوناگون، بردیصان گاه از دودمان اشکانی (پارتی)، گاه ارمنی، گاه از سرزمین بینالنهرین و گاه سریانی خوانده شده، و چنانکه خواهد آمد، هریک از این نسبتها به اعتباری موجه است.یک گزارش موثق سریانی، تولد بردیصان را در 11 تموز 465 یونانی / 11 ژوئیۀ 154 قرار میدهد (نک : دریورس، بردیصان ... ، 186). در گزارش سریانی دیگری، زندگینامهای کموبیش افسانهای از بردیصان آمده است. در این گزارش گفته میشود که نوحاما و همسرش نَحشیرام در 465 یونانی / 154 م از ایران گریختند، و این درپی کشف توطئهای برضد جان شاه سوهوک (یا سَهروک) فرزند شاه نَرسه (که رومیان او را نارسس میخواندند) بود [این نرسه ظاهراً نباید چهارمین فرزند شاپور اول ساسانی باشد که میان سالهای 241-272م فرمانروایی میکرده است]. ایشان به ادسا رفتند، اما از ترس اینکه در آنجا شناخته شوند، آن شهر را نیز ترک کردند. نحشیرام باردار بود، و در این سفر، در کنار رودخانۀ دیصان، پسری به جهان آورد و او را بردیصان نام نهاد (نک : همان، 188). در همین گزارش آمده است که پس از تولد بردیصان، پدر و مادرش رهسپار شهر مَبّوگ (هیراپولیس) شدند. بردیصان در 25سالگی (179 م) از سوی پدر و مادرش برای کسبوکار به شهر ادسا فرستاده شد و در آنجا بود که نزد اسقفی مسیحی به نام اوشتاسْپ (هیستاسپِس) به مطالعۀ کتاب مقدس پرداخت و به دست او غسل تعمید یافت و سپس به مقام شمّاسی رسید. اما پس از آنکه عقاید و نظریات بدعتآمیز وی آشکار شد، جانشین اوشتاسپ به نام عَقی وی را به محاکمه کشید و چون بردیصان همچنان بر عقاید خود استواری نشان داد، تکفیر و از کلیسا بیرون رانده شد (نک : همان، 89-188؛ نیز شِدِر، 115-116). در همان گزارش گفته میشود که بردیصان در سن 68سالگی در 222 م درگذشت.بررویهم آنچه از گزارشهای گوناگون دربارۀ سرگذشت بردیصان میتوان به دست آورد، این است که وی از دودمانی شرقی (و به احتمال بسیار ایرانی) برخاسته بوده است. نام پدر و مادر وی در روایات بعدی آمده است. اما این گزارش را که بنابر آن، وی در کنار رودخانۀ دیصان در شهر ادسا زاده شده، میتوان مشکوک به شمار آورد و ناشی از تفسیر معنی لقب او دانست.شهر ادسا در سدۀ 2 م ازلحاظ سیاسی و فرهنگی، شهری مرزی میان امپراتوری روم و امپراتوری اشکانی بوده است که هم تمدن هلنیستی غرب و هم تمدن بینالنهرین ــ با صبغۀ ایرانی اشکانی ــ در آن تأثیر کرده بوده است. این شهر در نیمۀ نخست سدۀ 2 م تحت فرمانروایی سلسلهای ارمنی، و سپس زیر سیطرۀ سلسلۀ اشکانی قرار داشته که برجستهترین نمایندۀ آن اَبگَر هشتم کبیر (179-214 م) بوده، و بردیصان نیز از ملازمان دربار او در ادسا بوده است. شهر ادسا بر گذرگاه مهمی قرار داشته، و مرکز برخورد بازرگانان و رفتوآمد بسیاری بوده، و درنتیجه، بهویژه در نیمۀ دوم سدۀ 2 م مرکز فرهنگی مهمی به شمار میرفته است.ازسویدیگر، باتوجهبه نفوذ نیرومند اشکانیان در ادسا، میتوان تصور کرد که نفوذ دینی ایرانی ـ اشکانی نیز، بهویژه در طبقات بـالای جمعیت آن شهر ــ کـه بردیصان نیز بـه آنها تعلق داشته ــ در آنجا استوار بوده است. در کنار این تأثیر، آیین یهود نیز پیش از آن در آن شهر پا گرفته، و دارای اهمیت بسیار بوده است، چنانکه میتوان گفت که مسیحیت در ادسا منشأی یهودی داشته و از شرق به آنجا راه یافته بوده است. گرایشها و عقاید گنوستیکی نیز به ادسا راه یافته بوده، و پیروانی داشته است. صناعت تنجیم (احکام نجوم) و کیشهای پرستش ماه و خورشید نیز در ادسا رایج بوده است. سرانجام، جهانبینی فلسفی یونانیان ــ بهویـژه عقاید فیلسوفان رواقـی ــ نیـز در ادسا نفوذ داشتـه، و بردیصان در چنان فضای رنگارنگ فرهنگی میزیسته است (نک : دریـورس، بردیصان، 214-216، نیـز بـرای تاریخ ادسا، نک : «مراسم ... »، 9-15).ابگر کبیر در 212 م درگذشت و پسرش ابگر نهم معروف به سِوِروس به سلطنت رسید. در این سال، امپراتور روم کاراکالا (مارکوس آورلیوس آنتونینوس، 211-217 م)، ابگر نهم و پسرانش را به روم احضار کرد، و ایشان در آنجا به قتل رسیدند. در 214 م کاراکالا در یک لشکرکشی ادسا را تصرف کرد و بهشکل مستعمرهای رومی درآورد. اما این دگرگونی سیاسی، تغییر مهمی در عرصۀ فرهنگی ادسا ایجاد نکرد. زندگی بهشیوۀ پیشین در آن شهر ادامه داشت، و مردمان به خط سریانی مینوشتند و با آن زبان سخن میگفتند و خدایان خود را میپرستیدند (نک : همان، 14-15). کاراکالا در آوریل 217 به قتل رسید.به احتمال بسیار، بردیصان بخش نخست زندگی خود را در دربار ابگر هشتم گذرانده، و چنانکه اشاره شد، از دوستان وی بوده، و بهعنوان یکی از درباریان آن پادشاه که دلبستگی فراوان به هنرها و دانشها داشته است، زندگی آرامی را میگذرانده و بهشیوۀ اشرافیان اشکانی میزیسته است. وی دراینمیان، با مسیحیت آشنا شده، و از فلسفۀ یونانی بدانگونه که در مدارس شرقی آموخته میشد، آگاه بوده است. سالهای پایانی زندگی بردیصان همزمان با دگرگونیهای سیاسی در ادسا بوده است. احتمـالاً در ایـن زمـان، بردیصان ــ کـه چنانکـه خواهیـم دیـد، مدافع فلسفی آزادی انسان و مخالف دخالت همهجانبۀ کاراکالا در ادسا بـوده ــ فضای زندگـی را در ادسا برنتـابیده، و از آنجـا به ارمنستان رفته، و در آنجا مشغول پژوهش و فعالیت برای گسترش مسیحیت بوده است. مکان درگذشت بردیصان که احتمالاً در 222 م بوده است، دانسته نیست (نک : دریورس، بردیصان، 217-218).
برخی از صاحبنظران بردیصان را بنیانگذار شعر روحانی کلیسای سریانی و استاد نثر سریانی دانستهاند (شدر، 111). پژوهشگران نگارش چندین اثر را به وی نسبت میدهند، اما دربارۀ درستی انتساب آنها اتفاقنظر وجود ندارد. برجستهترین نوشتهای که متن سریانی آن در دستنوشتهای از سدۀ 6 یا 7 م در دست است، اثری است با عنوان «کتاب قانونهای کشورها»، که آباء کلیسای سریانی در نوشتههای جدلی خود برضد بدعتگذاران، پارههایی از آن را نقل کردهاند. کیورتُن نخستینبار، متن سریانی این اثر را همراه با ترجمۀ انگلیسی، در مجموعهای با عنوان لاتینی Spicilegium Syriacum، در 1855 م در لندن منتشر کرد. پژوهشگر فرانسوی، فرانسوا نو، بار دیگر متن سریانی آن را تصحیح کرد و همراه با مقدمه و ترجمۀ فرانسوی آن (Le Livre des Lois des Pays)، در 1899 م در پاریس منتشر ساخت. دریورس نیز متن سریانی و ترجمۀ انگلیسی این اثر را در 1965 م در آسن (هلند) منتشر کرد.«کتاب قانونهای کشورها» که مهمترین نوشتۀ بردیصان بهشمار میرود، از دیرباز در میان پژوهشگران انگیزۀ اختلافنظرهایی بوده است. دراینمیان، پرسش عمده این است که آیا این کتاب همان نوشتهای است که برخی از آباء کلیسای یونانی مانند یوسِبیوس (د 339 م) پارههایی از آن را نقل میکنند؟ و پرسش دیگر این است که این اثر به قلم خود بردیصان است یا حاصل تدوین فیلیپوس (شاگرد بردیصان) از تعالیم استادش؟ و پرسش آخر اینکه آیا متن این کتاب به زبان سریانی بوده است یا یونانی؟ گویا متن اصلی کتاب سریانی بوده و سپس به یونانی ترجمه شده بوده است (نک : دریورس، همان، 60-67, 68, 72). سرودهها و نوشتههای دیگری نیز به بردیصان منسوب است که صحت انتساب آنها مسلم نیست، ولی دستکم به نظر میرسد که همگی آنها آثاری برآمده از همان فضای فکری و فرهنگی باشند که بردیصان پروردۀ آن بوده است (نک : همان، 209-212).هرچند آگاهی ما از زندگی و سرگذشت بردیصان اندک است، درعوض از عقاید و اندیشههای او آگاهی بیشتری داریم. اما در این زمینه نیز منابع موجود چنان نیست که بتوان از آنها یک نظام منسجم و یکپارچۀ اندیشهای را برپا ساخت؛ شاید هم، درواقع، خود بردیصان چنان نظامی را نپرداخته بوده است؛ زیرا نظام اندیشههای وی، برهمنهادهای از بسیـاری از عقاید دینی و فلسفی رایج در شهر ادسا در زمان او بوده است. ما در اینجا برای بهدستدادن طرحی از عقاید و اندیشههای اساسی بردیصان، نخست از منابع یونانی و سریانی بهره میگیریم و سپس به آنچه در منابع و نوشتههای مؤلفان مسلمان دربارۀ وی آمده است، میپردازیم. اهم تعالیم بردیصان را میتوان در دو زمینۀ مشخص جهانشناسی و انسانشناسی بدین شرح جستوجو کرد:
در میان منابع مربوط به بردیصان، گزارشهای آباء کلیسای یونانی کمترین اشارهای به جهانشناسی بردیصان نمیکنند، درعوض نمایندگان کلیسای سریانی و نیز نویسندگان مسلمان گزارشهای گوناگونی دربارۀ جهانشناسی وی میدهند. توجه نویسندگان مسیحی سریانی هنگامی به جهانشناسی بردیصان معطوف شد که آیین مانی پیروان فراوانی یافت، زیرا مانی از اندیشههای بردیصان بهرههای بسیار گرفته بود و از اینجا ست که آباء کلیسای سریانی (مثلاً اِفرائِم سوری، د 373 م) در بسیاری موارد عقاید بردیصان را با اندیشههای مانی پیوند میدهند. اشاره به این نکته را نزد نویسندگان مسلمان که اطلاعات خود را با واسطه از منابع سریانی گرفته بودهاند نیز مییابیم.در این میان، ما در کنار گزارش افرائم، 4 گزارش دیگر دربارۀ جهانشناسی بردیصان در دست داریم: گزارش تئودور بار کُنای (اواخر سدۀ 8 م / 2 ق)، گزارش ایوانیسِ درایی (نیمۀ نخست سدۀ 9 م / 3 ق)، گزارش موسِس بار کِفا (د 903 م / 291 ق)، و گزارش بَرحَدبِشابّا عربئیا (اواخر سدۀ 6 م). در کنار اینها نقل دیگری از جهانشناسی بـردیصان را نـزد نویسندگان سریانی دیگـری مانند آگاپیوسِ مبّوگی، میخائیل سریانی (د 1199 م) و بار هبرائیوس (1225-1286 م) مییابیم.گزارش تئودور بار کُنای بخشی از یک شعر بردیصان دربارۀ جهانشناسی او را در بر دارد. منظومبودن این قطعه تا مدتها برای پژوهشگران شناخته نشده بود (نک : شدر، 134-136). در این گزارش آمده است: بردیصان معتقد است که 5 جوهر (عنصر) از آغازین آغاز (از ازل) بالذات وجود داشتند؛ اینها متروک ماندند و سرگردان شدند. سرانجام، گویی به یک تصادف به تکان آمدند. باد بهسختی وزید و خزید و به همدمش رسید. آتش در جنگل فروزان شد و دودی سیاه گرد آمد، که زاییدۀ آتش نبود، و هوای ناب آشفته شد. همه با یکدیگر به هم آمیختند. مبدأ برگزیدۀ آنها برآشفته شد، و آنها آغاز کردند که یکدیگر را مانند جانوران درنده، گاز بگیرند. آنگاه پروردگارِ آنها «کلمۀ اندیشه» را به سوی آنها فرستاد و به باد فرمان داد که آرام گیرد، و باد وزش خود را به سوی آن گردانید. باد وزیدن گرفت و آشفتگی به وسیلۀ نیرو سرکوب شد و در مغاک خود فروافتاد. هوا از رنگ خود شادمان شد، سکوت و آرامش به میـان آمد، و پروردگار بهسبب فرزانگیاش ستایش گردید، و نیایش شفقت (رحمت) وی برخاست. از ترکیب درهمآمیخته که بر جای مانده بود، پروردگار همۀ آفرینش را ساخت، آنچه فرازین است و آنچه فرودین. از اینرو است که طبایع و مخلوقات همگی میشتابند تا خود را پالوده سازند، و آنچه را با طبیعت شر آمیخته شده است، از خود دور کنند؛ اینها عقاید ضدخدایی است که بردیصان به هم بافته است (نک : همو، 135-136؛ دریورس، بردیصان، 99-103).در گزارش برحدبشابا عربئیا آمده است: پنجمین بدعتگذاری از دیصانیه است. اینان از عناصر بسیاری سخن میگویند و اینکه پروردگار همگان، خود را به هیچکس نشناسانده است. ایشان به اسطقسات (استویخیا) نیز نام عناصر را میدهند و چنین استدلال میکنند: جهان از راه یک تصادف ناخجسته پدید آمد. اما چگونه؟ در آغاز روشنایی در خاور، باد در مقابل آن در باختر، آتش در جنوب، و آب در مقابل آن در شمال بود. پروردگار آنها در بالا و دشمن، یعنی تاریکی، در ژرفنای زیرین بود و با یک تصادف ناخجسته، عناصر به جنبش درآمدند. یکی تکانخوردن آغاز کرد و به آنکه در کنارش بود رسید، و (از این راه) نیرویی که هریک به تنهایی دارا بود، کاسته شد. سنگینترها به پایین آمدند و سبکترها به بالا گراییدند و با یکدیگر آمیخته شدند. و سپس همه ناآرام شدند، پا به گریز نهادند و به رحمت موجودِ برتر از همه پناه بردند. آنگاه فریادی بلند ... همان لوگوس، کلمۀ اندیشه فرود آمد. او تاریکی را از میان عناصر ناب و پاک جدا کرد، تاریکی رانده شد و به جای خود در پایین فروافتاد. او آنها را جدا کرد و هریک را جداگانه در جای خودش، طبق راز صلیب، قرار داد و از آمیزۀ آنها وی این جهان را ساخت و برای آن دورهای از زمان مقرر شد، و وی برای آن حدی مقرر داشت، که باید در آن باقی بماند. اما برای آنچه هنوز مصفا نشده است، وی در پایان زمان خواهد آمد و آن را پالوده خواهد ساخت. وی ادامه میدهد: آنگاه ایشان (دیصانیان) چنین سخن میگویند: «آن عنصری که به عنصر کنار خود چنگ انداخته بود، به نوسان درآمده و این دیگری را به ژرفناها رانده بوده است. تاریکی سیاه به بالا برخاست و عناصر درخشان را تاریک ساخت». ایشان افزونبر آنچه گفته شد، خود را با بخت و سرنوشت مشغول میدارند، آزادی انسان را سرکوب میکنند و معاد جسمانی را منکرند (نک : همان، 98-104).اساس گزارشهای موسس بار کفا و ایوانیس درایی نیز به گزارش برحدبشابا عربئیا شباهت دارد (همانجا). ایوانیس در گزارش خود مینویسد: ازآنجاکه وی (بردیصان) گفته است که بدنها از تاریکی پدید آمدهاند، معتقد است که «بدنها دوباره از گور برنخواهند خاست، چه آنها ناپاکاند و برای آنها ناممکن است که بر جایگاههای (آسمانی) راه یابند و در رستاخیز زنده شوند، زیرا در طبیعت آنها نیست که به نامیرایی دست یابند؛ آنها از شر پدید آمدهاند». بردیصان ازآنرو به این اندیشه افتاد که میخواست شر را از خدا دور سازد، اما وی این مفهوم را از بتپرستان باستان وام گرفته بود (همان، 99-103).در میان این گزارشها، روایت برحدبشابا عربئیا از همه کاملتر است، هرچند در آن صریحاً گفته نمیشود که تاریکی بر عناصر دیگر حملهور شده بود. وی در اثر خود دربارۀ تاریخ کلیسا که مشتمل بر فصلی دربارۀ بدعتگذاران و شبیه به گزارش ماروتا است، مینویسد: دیصانیه به یک خدای خیر و یک خدای شر باور دارند و صورتهای فلکی خجسته و سرنوشتها را مانند مانویان میآموزند. ایشان 7 (سیاره) و 12 برج فلکی را اعلام میدارند؛ آفریننده را از فرمانروایی بر جهان محروم میسازند؛ آزادی انسان را منکرند و معاد جسمانی را خوار و ناچیز میشمارند؛ ایشان مانند پیروان مرقیون و مانویان، جامۀ سپید میپوشند و خود را در آن میپیچند، زیرا میگویند: «هرکه جامههای سپید بپوشد، به پیروان خیر، و هرکه سیاه بپوشد، به پیروان شر وابسته است» (همان، 106-107).باوجود شباهت، مقایسۀ گزارشهای برحدبشابا عربئیا و ماروتا اختلافهایی را هم نشان میدهد، چنانکه بههرحال نمیتوان با اطمینان گفت ماروتا مأخذ برحدبشابا بوده است، زیرا وی اطلاعات بیشتری به دست میدهد. از سوی دیگر، ماروتا، دیصانیان، مانویان و پیروان مرقیون را در یک ردیف قرار میدهد، درحالیکه برحدبشابا از این مطلب سخن نمیگوید. از این لحاظ گزارش ماروتا یادآور گزارش افرائم سوری است، که وی نیز هر 3 گروه را در کنار هم قرار میدهد. بدینسان، میتوان گفت که به احتمال زیاد ماروتا منبعی را در دست داشته است که آن منبع مأخذ برحدبشابا نیز بوده است. به احتمال زیاد گزارشهای نویسندگان مسلمان و عربزبان دربارۀ بردیصان و دیصانیه نیز به ماروتا بازمیگردد (همان، 106-108).دربارۀ گزارش تئودور بار کُنای از جهانشناسی بردیصان، اشاره به چند نکته لازم است. این گزارش در میان گزارشهای دیگر، از جهانشناسی بردیصان، جای ویژهای دارد. چنانکه اشاره شد، شدر در آن پارههایی از یک سرود مذهبی بردیصان را یافته است. از سوی دیگر، در این گزارش سخن از 5 عنصر (جوهر) میرود. واژۀ سریانی «ایثیا» برای عنصر، بنابر نظر شدر ترجمۀ سریانی واژۀ یونانی «اوسیا» به معنای جوهر است، و جالب اینجا ست که کاربرد واژۀ اوسیا به معنای عنصر، در فلسفۀ رواقیان یافت میشود. بردیصان در این سرود، ازلیت ماده را اعلام میدارد و ما با این مفهوم در جریانهایی از فلسفۀ یونان برمیخوریم. نظریۀ عناصر پنجگانه نیز مفهومی رواقی است و شمار عناصر نزد بردیصان، بنابر گزارش افرائم و موسس بار کفا، نیز 5 است: باد، آتش، روشنایی، آب و تاریکی. اما در پارهسرود بازمانده از بردیصان، از تاریکی نام برده نمیشود، بلکه به جای آن گفته میشود «آتش جنگل را فروزان کرد»، که نخست معنای آن روشن نیست، اما هنگامی روشن میشود که بهجای واژۀ سریانی «عابا» (جنگل)، واژۀ یونانی «هولِه» یعنی «جوهر» یا «ماده» (و در لغت: چوب و جنگل) را قرار دهیم، که نشان میدهد اصطلاح «ماده» در اینجا به معنای تحتاللفظی آن به سریانی برگردانده شده است. اما نکته این است که «جنگل» یا «ماده» در اینجا، جداگانه در کنار عناصر دیگری به میان میآید که از آنها تشکیل شده است. این نکته هنگامی روشن میشود که بدانیم بردیصان از آن اصل یا عنصر پنجم را میفهمیده است، که در گزارشهای دیگر «تاریکی» نامیده میشود. از سوی دیگر، اشاره به این نکته نیز لازم است که بردیصان، درست برعکس مانی، تاریکی را یک اصل آغازین ضد خدایی نمیشمارد، بلکه آن را در دایرۀ عناصری که در زیر قدرت خلاق خدا قرار دارند و مانند خود او ازلیاند، جای میدهد. بدینسان، بردیصان، در نقطۀ عطف میان جهانشناسی یونانی و دوگانهگرایی گنوستیکی قرار دارد (نک : شدر، 137-138).گزارش مستقل دیگری که دربارۀ بردیصان و جهانشناسی او در دست داریم، روایت افرائم سوری است (ح 306-373 م). وی که از اهالی شهر نصیبین (نیسیبیس) بود، در 363 م، پس از آنکه شهر در قلمرو حکومت ساسانیان درآمد، آن را ترک گفت و به ادسا رفت و در آنجا «مکتب ایرانیان» را بنیاد نهاد. این مرکز یکی از نهادهای مشهور مسیحیت گردید. شهر ادسا در آن زمان از مراکز مهم بدعتگذاریهای گوناگون بود، که بهویژه پیروان بردیصان، مانویان و مارقیونیها در آن نفوذ بسیار داشتند و از اکثریت برخوردار بودند، درحالیکه راستکیشان مسیحی در اقلیت بودند. ازاینرو افرائم، که نویسندهای پرکار بود، با شوق و تعصب فراوان به معارضه و مجادله با عقاید بدعتگذاران پرداخت، چنانکه وی را میتوان یکی از منابع عمدۀ آگاهی ما از عقاید و نظریات بردیصان به شمار آورد. در میان نوشتههای او دراینزمینه، بهویژه 56 سرود مذهبی او (که به تقلید از سرودهای بردیصان سروده بود) و نیز آنچه اکنون «ردیهای منثور بر مانی، مرقیون و بردیصان» نامیده میشود، از اهمیت ویژهای برخوردار است.افرائم در اشارههایی که به جهانشناسی بردیصان دارد، وی را متهم میکند که منکر «آفرینش از عدم» است و بهجای آنکه یک «موجود» را بپذیرد که همان «خدای آفریننده» است، به هستی چندین خدا باور دارد، که جهان در یک سلسلۀ منظم از آنان پدید آمده است. بردیصان هستی الٰهی را به 5 پاره تقسیم میکند. افرائم میگوید: پیروان بردیصان ذات (خدا) را در 5 نیرو پخش میکنند و ابلهی است که در درون وجود (مطلق) 5 نیرو یا موجود را در کنار او قرار دهند. افرائم در نتیجهگیری از جهانشناسی بردیصان (سرود 3، بند 6) میگوید: بنابر جهات ششگانه، بردیصان 6 موجود را برشمرد، 4 موجود را در 4 منطقۀ بادها قرار داد، یکی را در ژرفا و دیگری را در بالا جای داد. سپس وی در جای دیگری (سرود 3، بند 7) میگوید که بردیصان این نظریۀ خطا را از یونانیان گرفته بود، و نیز در جای دیگری (سرود 4، بند 7) میافزاید که بردیصان و مانی و مرقیون مفهـوم ماده (هوله) را از یونانیان وام گرفته و آن را «موجود» نامیدهاند. مضمون این گزارشها منطبق با دیگر گزارشها دربارۀ جهانشناسی بردیصان است. موجود یگانه را بردیصان بر 6 موجود تقسیم میکند، یعنی هوا، آب، آتش، روشنایی، تاریکی و خود خدا (نک : دریورس، بردیصان، 127-128, 130-131).بنابر گزارش افرائم، همۀ عناصر و خدا در فضایی تهی جای دارند. بردیصان فضا را که خدا در میان آن جای دارد، ستایش میکند. این فضا طبیعتی مادی دارد و تنها یک مفهوم مجرد غیرمرتبط با جوهر نیست. جهان هستی، از دیدگاه بردیصان محدود است؛ در فضایی تهی و دربسته قرار گرفته که خدا نیز در آن است. این عنصرهای پنجگانه، در اثر آمیختگی، به فرمان خدا، جهان را شکل بخشیدهاند. به گفتۀ افرائم خود پیروان بردیصان نیز نمیدانند که این جریان چگونه روی داد. درهرحال، خدا علت آن نبوده است (نک : همان، 136-137). پس از باد و آتش، تاریکی گام به میدان عمل مینهد، که تا آن هنگام خفته و ناتوان بوده است؛ اما چه نیرویی جهان را در جای خود نگه میدارد؟ افرائم فـرض میکند کـه این نیرو همـان تـاریکی است کـه پایینتـر از همه قرار دارد. به گفتۀ افرائم، به عقیدۀ بردیصان «همه چیز بر پایۀ عدم قرار دارد» (همان، 138-139). درمجموع میتوان گفت که جهانشناسی بردیصان آمیزهای است از فلسفۀ کلاسیک یونانی، همراه بـا مفاهیم اشکانی ـ ایرانـی و مسیحشناسی (بهلحاظ آموزۀ لوگوس) (همان، 159).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید