دهلی، سلاطین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 27 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/245982/دهلی،-سلاطین
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
دِهْلی، سَلاطین، عنوان کلیِ سلسلههای مسلمانی که در فاصلۀ سالهای 602-961 ق / 1206-1554 م، بر بخشهایی از شبهقارۀ هند، با مرکزیت دهلی، حکومت کردند.فتوحات غوریان در عصر سلطان معزالدین (شهابالدین) محمد در هند همراه با غلام باکفایتش، قطبالدین آیبک (ه م) که به اعطای اقطاعات کرامند و سرانجام «چتر و امارت پادشاهی و خطاب سلطانی و خط آزادی» در آنجا به او در روزگار سلطان غیاثالدین غوری منجر شد، آغاز تأسیس دولتهایی بود که سپس به دولت سلاطین دهلی نامبردار گردید. تاپار (ص 357- 358) کاربرد این اصطلاح را برای این سلسلهها دقیق ندانسته است؛ به نظر وی بااینکه سلطاننشینهای دهلی بر شمال هند مسلط بودند، این تصور که پادشاهی واحدی بر سراسر سرزمینهای شمالی شبهقاره فرمان میراند، واقعیت ندارد. آیبک پس از دریافت فرمان حکومت در ذیقعدۀ 602 / ژوئن 1206 در لاهور بر تخت جلوس کرد (هندوشاه، 1 / 224) و نخستین سلسلۀ مسلمان شبهقاره را که به ممالیک یا مملوکان شهرت یافتند، بنیان نهاد و زمانیکه درگذشت (607 ق / 1210 م)، حکومتی با بنیانهای مستحکم برای پسرش آرام شاه به میراث گذاشت (بکری، 35).پس از سلطنت کوتاه آرام شاه (8 ماه)، شمسالدین اِلْتُتْمِش (ه م؛ سل 607-633 ق / 1210-1236 م) فرزندخوانده و داماد آیبک، قدرت را به دست گرفت (نک : منهاج، 1 / 444؛ تتوی، 6 / 3833). او نهتنها موفق شد رقبای خود را سرکوب کند (نظامی، 1009؛ تتوی، همانجا)، بلکه بر حکمرانان سرزمینهای مجاور، ازجمله تاجالدین یلدوز (حکمران غزنه) و ناصرالدین قباچه (حکمران سند)، فائق آمد و بدینترتیب سند نیز به متصرفات مملوکان افزوده شد (نک : نظامی، 969-1004؛ منهاج، 1 / 445-447؛ تتوی، 6 / 3834؛ هندوشاه، 1 / 228؛ بدائونی، 1 / 90). وی اولین سلطان شبهقاره بود که توانست با اخذ فرمان رسمی سلطنت از المستنصر، خلیفۀ عباسی (623-640 ق / 1226-1242 م)، به سلطنت خود مشروعیت دهد (منهاج، 1 / 447؛ احمد، 6).پس از درگذشت سلطان ناصرالدین محمود قباچه (سل 644-664 ق / 1246-1266 م)، بلبن (سل 664-686 ق / 1266-1287 م)، پدرزن و نایب او، با همدستی دیگر امرای متحدش بهعنوان نهمین سلطان مملوک دهلی قدرت را به دست گرفت. اگرچه بلبن قدرت مسلمانان را در مقابل سلسلههای محلی شمال هند افزایش داد (EI2, III / 416)، اما جانشینان او فاقد کفایت لازم برای حفظ آن بودند و پس از سپریشدن حکومتهای کوتاهمدت چند سلطان، سرانجام با کشتهشدن کیومرث شمسالدین (689 ق / 1290 م)، روزگار حاکمیت مملوکان پایان یافت و خلجیان بر مسند قدرت نشستند.بنیانگذار سلسلۀ خلجیان (ه م؛ سل 689-720 ق / 1290-1320 م) جلالالدین فیـروز شاه خلجـی (سل 689-694 ق / 1290-1295 م) است که بر روی سکههایش نام المستعصم عباسی (خلافت: 640-656 ق / 1242- 1258 م) دیده میشود (احمد، 7). فیروز شاه دکن را به قلمرو سلاطین دهلی ضمیمه کرد. از مهمترین وقایع دورۀ او هجوم مغولان به شبهقاره در 691-692 ق بود که شکست سختی از نیروهای فیروز شاه خوردند و الغو خان فرمانده آنها و بسیاری از همراهانش نیز به اسلام گرویدند (نک : برنی، 218- 219؛ بدائونی، 1 / 119).پس از کشتهشدن فیروز شاه (4 رمضان 694 ق / 18 ژوئیۀ 1295 م)، علاءالدین محمد شاه اول (سل 695-715 ق / 1296-1315 م) با استفاده از کشمکش میان دو پسر فیروز شاه، قدرخان یا همان رکنالدین ابراهیم شاه (سل 694 ق) و ارکلی خان، بر تخت سلطنت جلوس کرد (نک : هندوشاه، 1 / 352-353). او به پیروزیهایی مهم در گجرات و ایالت راجستان دست یافت و دامنۀ سرزمینهای تحت اطاعت خلجیان را گسترش داد. از دیگر پیروزیهای درخشان محمد شاه، درهمشکستن مغولان متجاوز به سند در 698 ق بود (همو، 1 / 127- 129، نیز 358-360).قطبالدین مبارک شاه (سل 716-720 ق / 1316-1320 م)، پسر محمد شاه، مانند پدرْ خوشاقبال نبود و اگرچه تلاش کرد با اصلاحات اقتصادی به اوضاع سروسامان دهد، اما اقدامات او کارگر نیفتاد و سرانجام در جریان آشفتگیهای سیاسی به دست وزیرش خسرو خان به قتل رسید (نک : برنی، 382-384، 391؛ بدائونی، 1 / 140، 148- 149). خسرو خان نیز که با عنوان ناصرالدین خسرو شاه (سل 720-721 ق / 1320-1321 م) بر تخت نشسته بود، در شعبان 721 / سپتامبر 1321 به دستور غازیالدین ملک، والی دیبالپور، به قتل رسید و بدینترتیب روزگار حاکمیت خلجیان خاتمه یافت (هندوشاه، 1 / 437؛ بدائونی، 1 / 150-153).بنیانگذار سلسلۀ تغلقیان، غازیالدین ملک بود که با عنوان غیاثالدین تغلق (سل 720-725 ق / 1320-1325 م)، بر تخت دهلی جلوس کرد. او آرامش و امنیت را به قلمرو دهلی بازگرداند و نقاطی چون بیدر، ورنگل و تلنگانه را نیز تصرف کرد (برنی، 425- 428، نیز 441-442؛ هندوشاه، 1 / 437-443). خشنودی ادیبانی چون امیر خسرو دهلوی از اوضاع این دوره، از نامگذاری اثر معروفش تغلقنامه به نام این سلطان مشهود است (همو، 1 / 445).محمد بن تغلق (سل 725-752 ق / 1325-1351 م) از همین خاندان تحولات بزرگ اقتصادی ایجاد کرد و به سازماندهی امور مالی و مالیاتی در دهلی دست زد (نک : برنی، 467، 469؛ داف، 217). اما دشواری ادارۀ قلمرو وسعتیافتۀ تغلقشاهیان و سیاست انتقال پایتخت به دکن و شهر دیوگیری (دولتآباد) در 727 ق، و دیگر سیاستهای اشتباه او ازجمله رؤیای تصرف نقاطی در خراسان، ماوراءالنهر، هند و چین که به اقدامات نظامی بینتیجه منجر شد، و نیز قحطی شدید هفتساله و شیوع وبا در 736 ق از عوامل عمدۀ بروز شورشهایی بود که در این دوره به وقوع پیوست (برای تفصیل، نک : برنی، 471، 473- 478؛ هندوشاه، 1 / 450-453، 455- 479؛ نهاوندی، 1 / 347- 348؛ EI2، همانجا).محمد بن تغلق نخستین سلطان سلسلۀ تغلقشاهیان بود که از خلیفۀ عباسی مصر در 744 ق / 1343 م منشور حکومت و خلعت گرفت و از آن پس، به نوشتۀ هندوشاه استرابادی (1 / 467)، تمام احکام خود را به خلیفه منسوب کرد.فیروز شاه تغلقی (سل 752- رمضان 790 ق / 1351- سپتامبر 1388 م) به گسترش قلمرو تغلقشاهیان کوشید و طی یک سلسله عملیات نظامی موفق، بیشتر نقاط هند بهاستثنای بنگال را به فرمان خود درآورد (نک : سیهرندی، 124-127؛ احمد، نظامالدین، 3 / 263؛ نهاوندی، 1 / 372؛ جلالی، 53؛ هیگ، 263-264؛ EI2, X / 591).دورۀ سلطنت دیگر سلاطین تغلقشاهی که در فاصلۀ سالهای 790-796 ق بر تخت نشستند، بهسبب آشفتگیهای سیاسی زودگذر بود. در دورۀ ناصرالدین محمود شاه دوم (795 ق)، شورشهایی سراسر نواحی تحت حاکمیت تغلقشاهیان را فراگرفت. در 801 ق / 1399 م، امیر تیمور گورکانی به هند لشکر کشید و پس از گریز محمود شاه از دهلی به گجرات، این شهر به دست لشکریان امیر تیمور غارت شد (سیهرندی، 156-166؛ نهاوندی، 1 / 389، 391-392، 394؛ EI2, III / 417). محمود شاه در 804 ق به دهلی بازگشت، اما هراس او از اقبال خان وزیر، دوباره وی را از دهلی دور کرد و او تا قتل اقبال خان در 806 ق در قنوج ماند و پس از آن به دهلی بازگشت (هندوشاه، 1 / 530؛ نهاوندی، 1 / 397، 399؛ مجومدار، «حمله ... »، 121). بهتدریج کشاکشهای پایانناپذیر میان سلطان دهلی و امرای مخالف او زمینۀ تجزیۀ قلمرو تغلقشاهیان را فراهم آورد (نک : نهرو، 1 / 398؛ EI2، همانجا) تا سرانجام با درگذشت محمود شاه در 815 ق / 1412 م، سلسلۀ تغلقشاهیان به پایان رسید.مؤسس سلسلۀ سادات یا بنیخضر (نک : زامباور، 423)، خضر خان (سل 817-824 ق / 1414-1421 م)، پسر ملک سلیمان حکمران ملتان (مولتان) بود که نسب خود را به سادات میرساند (نک : سیهرندی، 181-182؛ هندوشاه، 1 / 536-537؛ نهاوندی، 1 / 404؛ بدائونی، 1 / 196؛ نیز قس: مجومدار، «تاریخ ... »، 338). او با استفاده از اختلاف میان امرای تغلقشاهی، در 817 ق دهلی را تصرف کرد (نک : سیهرندی، 181؛ هندوشاه، 1 / 537؛ بدائونی، 1 / 197؛ نهاوندی، همانجا)، اما نافرمانی حکمرانان محلی سبب شد تا بیشتر اوقات خضر خان صرف مبارزه با شورشیان شود (نک : همو، 1 / 404- 408).پس از درگذشت خضر خان، پسرش معزالدین ابوالفتح مبارک شاه (سل 824-837 ق / 1421-1434 م)، بر تخت نشست (هندوشاه، 1 / 542). مبارک شاه اولین حکمران سادات خضری بود که از عنوان شاه استفاده کرد و به نام خود سکه زد (همو، 1 / 543؛ گورون، 82-83). امنیت این دوره رشد اقتصادی را به دنبال داشت و سلطان بانی شهری در کنار رود جون شد که به نام خودش مبارکآباد نام گرفت (تتوی، 8 / 5197).در دورۀ محمد شاه (سل 838-849 ق / 1435-1445 م)، قدرت سلاطین سادات کاهش یافت و تنشهای سیاسی و اختلافهای بسیار در دورۀ آخرین سلطان این سلسله، علاءالدین عالم شاه (سل 849-855 ق / 1445-1451 م)، سرانجام منجر به تصرف دهلی (854 ق / 1450 م) توسط بهلول لودی (سل 855-894 ق / 1451- 1489 م) حکمران سرهند شد (هروی، 1 / 173؛ هندوشاه،1 / 573؛ نهاوندی، 1 / 434). بهلول در 17 ربیعالاول 855 ق / 19 آوریل 1451 م، خطبه به نام خود کرد. علاءالدین نیز تا 883 ق / 1478 م، در بدائون حکومت داشـت و سرانجـام در همین شهر درگذشت (نک : هندوشاه، 1 / 570-572؛ احمد، نظامالدین، 1 / 294؛ احمد یادگار، 9-10).سکندر شاه لودی (سل 894-923 ق / 1489-1517 م)، پسر بهلول و جانشین او، بیشتر همت خود را صرف لشکرکشی به نواحی مختلف و مطیعساختن زمینداران محلی و فرونشاندن شورشهای متعددی کرد که در نواحی تحت حاکمیتش روی داده بود (نک : هندوشاه، 1 / 592-597، 601-610؛ بدائونی، 1 / 222). مشتاقی (ص 17- 19) عدالت، سخاوت و شجاعت این سلطان لودی را بسیار ستوده است.آخرین سلطان لودی، ابراهیم دوم (سل 915-930 ق / 1509-1524 م)، در پی تعقیب برادرش جلال خان که با تصرف کالپی خود را سلطان خوانده بود، به گوالیار رفت و موفق شد این شهر را که سالیان طولانی در اختیار خانوادۀ بکرماجیت بود، فتح کند (هندوشاه، 1 / 617-623؛ احمد، نظامالدین، 1 / 341-344؛ نهاوندی، 1 / 482-483). به دنبال نارضایتی بسیاری از امرای عالیرتبه از ابراهیم، جبههای مخالف او تشکیل شد. حاصل درگیریهای میان آنها اوضاع را برای پیروزیهای بابر گورکانی (سل 932-937 ق / 1526-1531 م) مساعد کرد. سرانجام در جنگی که در 932 ق میان بابر و ابراهیم لودی در پانیپت روی داد، ابراهیم کشته شد و حاکمیت سلسلۀ لودیان در شبهقاره نیز پایان یافت (نک : گلبدن، 38؛ هندوشاه، 1 / 623-626، 2 / 37-41؛ احمد، نظامالدین، 1 / 351-352؛ مشتاقی، 102-105).سوریان یا افغانها (سل 947-961 ق / 1540-1554 م) پس از تشکیل سلسلۀ گورکانیان (سل 932-1274 ق / 1526- 1858 م) در شبهقاره و با استفاده از یک فرصت طلایی قدرت را در اختیار گرفتند و برای مدتی نهچندان طولانی بر دهلی و چند ناحیۀ دیگر فرمان راندند. مؤسس این سلسله، شیر شاه سوری (سل 947-952 ق / 1540-1545 م)، مدتی به دولت خان لودی، از امرای ابراهیم لودی در آگره، سلطان محمود در بهار و بابر خدمت کرد و نهایتاً وقتی دوباره به دربار سلطان محمود بازگشت، پس از فائقآمدن بر رقبایش و زمانی که ایالت بهار را میان امرای سلطان محمود تقسیم کردند، بخشی نیز نصیب او شد (احمد، نظامالدین، 2 / 86- 89، 90-97؛ نهاوندی، 1 / 623).شیر شاه و همایون گورکانی (سل در دو مرحله: 937-963 ق)، که پس از بابر بر تخت سلطنت دهلی نشسته بود، نخست با یکدیگر صلح کردند، اما پس از آن در 946 ق در نواحی چوسا، کنار گنگ، و بار دیگر در 947 ق با یکدیگر مصاف دادند و هر دو بار پیروزی نصیب شیر شاه شد (احمد، نظامالدین، 2 / 98-102؛ سروانی،94-102، 107- 108). موفقیتهای پیدرپی شیر شاه در سرکوب مخالفانش بهزودی نام او را بر سر زبانها انداخت و وی نواحی تحت فرمانش را گسترش داد. وحدت سیاسی، امنیت، و رفاه نسبی در جامعه از دستاوردهای حاکمیت شیر شاه در مناطق تحت فرمانش بود (نک : احمد، نظامالدین، 2 / 102-107؛ نهاوندی، 1 / 630).پس از درگذشت شیر شاه در 952 ق / 1545 م (سروانی، 126-130)، پسرش اسلام شاه (سل 952-960 ق / 1545-1553 م) جانشین او شد. به دنبال بروز نزاعهایی میان جانشینان شیر شاه و امرای افغان، سرانجام همایون که در صدد بازپسگیری تاج و تخت خود بود، با کمک نیروهایی که شاه تهماسب صفوی (سل 930-984 ق / 1524-1576 م) در اختیارش گذاشته بود، به صحنه بازگشت و پس از پیشروی در هند دوباره در 962 ق / 1555 م، بر تخت دهلی جلوس کرد. بعدها اکبر شاه (سل 963-1014 ق / 1556-1605 م) نیز در 964 ق اسکندر سوری را که همچنان در پنجاب از اطاعت سر برمیتافت، شکست داد و آخرین مدعی سلطنت سوریان را از صحنۀ سیاسی خارج کرد (هندوشاه، 2 / 155-156؛ بدائونی، 1 / 305-316؛ احمد یادگار، 305-306، 341).سلاطین دهلی طی سالهای طولانی فرمانروایان مسلط بر شمال شبهقاره بودند و میکوشیدند دیگر حکمرانان محلی شبهقاره را مطیع خود کنند. همین سیاست سبب شد تا آنها به تجهیز و تقویت نیروی نظامی برای مقابله با رقیبان و یا ایستادگی در برابر حملاتی که هرازچندگاهی مرزهایشان را تهدید میکرد، توجهی ویژه داشته باشند (نک : ارشاد، 96).
فرهنگ مسلط بر قلمرو سلاطین دهلی آمیختهای بود از فرهنگ بومی سلاطین که بعضی از آنها اصلاً از اقوام ترک بودند؛ فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی، بهویژه متـأثر از دورۀ سامانیان و غزنویان (نک : EI2, II / 272)، و نیز فرهنگ و تمدن کهن هند که جملگی نقشی مؤثر در تحول و شکوفایی تمامی سطوح فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شبهقاره، بهویژه در دهلی و شمال هند داشتند.سلاطین دهلی عموماً ادیب و ادبپرور و حامی دانشمندان بودند. این توجهات فرهنگی وقتی با تمرکز قدرت، یکپارچگی سیاسی، امنیت و آرامش، و رفاه اقتصادی توأم شد، زمینۀ مناسبی برای فعالیت علما، دانشمندان، ادیبان و هنرمندان فراهم آورد. حاصل این محیط میراثی بزرگ از آثار منثور، منظوم و بناهای عظیم با کتیبههای بسیار است که از این دوران به جای مانده است. نکتۀ قابل توجه در این میان، تأثیر فرهنگ و تمدن ایرانی و زبان فارسی است که نهتنها در بیشتر دورهها زبان رسمی دربار، بلکه زبان علمی و ادبی قلمرو سلاطین نیز محسوب میشد. آثار علمی و شاهکارهای ادبی مهم که در این دوره به زبان فارسی پدید آمده، گواه این اعتبار است. همچنین امنیت قلمرو و حمایت سلاطین دهلی از علم و ادب، بهویژه پس از حملۀ مغولان به ایران و ماوراءالنهر، نقش مهمی در افزایش سیل مهاجرت دانشمندان و اهل ادب و هنر به شبهقاره داشت (برای آگاهی بیشتر، نک : برنی، 436، 559-560؛ هاشمپور، جم ؛ نظامی، 92-94). ازسویدیگر، باتوجهبه گسترش قلمرو تحت فرمان سلاطین دهلی، بهلحاظ نظام دیوانی و سازماندهی حکومت، نیاز به تشکیلات منظم اداری به وجود آمد که در این عرصه نیز نقش ایرانیان دیوانسالار در ادارۀ آن بسیار بارز بود، تاجاییکه در دورۀ سکندر شاه لودی، زبان فارسی جایگزین زبان هندی در امور دیوانی گردید (بدائونی، 1 / 223-224؛ نهاوندی، 1 / 475، 478).دورۀ سلاطین دهلی، بهویژه دورۀ ممالیک، خلجیان و تغلقشاهیان بهلحاظ هنر معماری حائز اهمیت است و سلاطین و امرای عالیرتبۀ سلسلههای مختلف به ساخت بناهای عامالمنفعه، بهویژه مساجد، توجهی خاص داشتند و آثار باشکوهی در دهلی و دیگر شهرهای تحت حاکمیت خود برآوردند. در بسیاری از این بناها تأثیر معماری اسلامی و ایرانی بارز است (نک : احمد، عزیز، 180-183). از جملۀ بناهای مهم دهلی میتوان به قطب منار و مسجد قبةالاسلام (قوةالاسلام یا قطبالدین) که در دورۀ آیبک ساخته شد، اشاره کرد (ابنبطوطه، 479؛ سید احمد خان، 1 / 310-311؛ نات، 9؛ براون، 9, 11). غیاثالدین تغلق شاه اولبانی قلعۀ تغلقآباد، و جلالالدین فیروز شاه از همین خاندان نیز سازندۀ شهر فیروزآباد، نزدیک دهلی، و مسجد جامع و مدرسۀ این شهر بودند (برای تفصیل بناهای این دوره، نک : فیروز شاه، 11-16؛ سیهرندی، 125-126؛ هندوشاه، 1 / 439، 501؛ جلالی، 52).
ابنبطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، 1359 ش؛ احمد، عزیز، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمۀ نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران، 1367 ش؛ احمد، نظامالدین، طبقات اکبری، کلکته، 1927 م؛ احمد یادگار، تاریخ شاهی، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1358 ق / 1939 م؛ ارشاد، فرهنگ، مهاجرت تاریخی ایرانیان به هند، تهران، 1365 ش؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش احمد علی، با مقدمه و اضافات توفیق هاشمپور سبحانی، تهران، 1380 ش؛ برنی، ضیاءالدین، تاریخ فیروزشاهی، به کوشش سید احمد خان و دیگران، کلکته، 1862 م؛ بکری، محمدمعصوم، تاریخ معصومی، به کوشش عمر بن محمد داوود پوته، بمبئی، 1938 م؛ تاپار، رومیلا، تاریخ هند (1)، ترجمۀ همایون صنعتیزاده، قم، 1387 ش؛ تتوی، احمد و آصف خان قزوینی، تاریخ الفی، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1378 ش؛ جلالی نائینی، محمدرضا، هند در یک نگاه، تهران، 1375 ش؛ زامباور، نسبنامۀ خلفا و شهریاران، ترجمۀ محمدجواد مشکور، تهران، 1356 ش؛ سروانی، عباس خان، تاریخ شیرشاهی، ترجمۀ به اردو از مظهرعلی خان ولا، به کوشش سید معینالحق و سلمان اکیدمی، کراچی، 1963 م؛ سید احمد خان، آثار الصنادید، به کوشش خلیق انجم، دهلی، 1992 م؛ سیهرندی، یحیى، تاریخ مبارکشاهی، به کوشش محمد هدایت حسین، تهران، 1382 ش؛ فیروز شاه، فتوحات فیروزشاهی، به کوشش شیخ عبدالرشید، علیگره، 1954 م؛ مشتاقی، رزقاللٰه، واقعات مشتاقی، به کوشش اقتدار حسین صدیقی و وقارالحسن صدیقی، رامپور، 2002 م؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1342 ش؛ نظامی نیشابوری، حسن، تاج المآثر، بـه کـوشش مهـدی فامـوری و علیـرضا شـادآرام، یـاسوج، 1391 ش؛ نهـاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1925 م؛ نهرو، جواهرلعل، کشف هند، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، 1361 ش؛ هاشمپور سبحانی، توفیق، نگاهی به تاریخ ادب فارسی در هند، تهران، 1377 ش؛ هروی، نعمتاللٰه، تاریخ خانجهانی و مخزن افغانی، به کوشش محمد امامالدین، داکا، 1960 م؛ هندوشاه استرابادی، محمدقاسم، تاریخ فرشته، به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، 1387 ش؛ نیز:
Ahmad, A., Studies in Islamic Culture in the Indian Environment, Lahore etc., 1970; Brown, P., Indian Architecture (Islamic Period), Bombay, 1956; Duff, C. M., The Chronology of Indian History, Delhi, 1972; EI2; Goron, S. and J. P. Goenka, The Coins of the Indian Sultanates, New Delhi, 2001; Gul-Badan Begum, Humāyūn Nāma, tr. A. S. Beveridge, Lahore, 1947; Haig, W., «The Kingdom of Bengal», The Cambridge History of India, Cambridge, 1928; Majumdar, R. C., An Advanced History of India, London, 1958; id., «The Invasion of Tīmūr and the End of the Tughluq Dynasty», The Delhi Sultanate, Bombay, 1967; Nath, R., History of Sultanate Architecture, New Delhi, 1978; Nizami, Kh. A., Some Aspects of Religion and Politics in India During the Thirteenth Century, New Delhi, 1961.
هدى سیدحسینزاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید