دهل
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 26 بهمن 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/245976/دهل
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
دُهُل، سازی از خانوادۀ طبلها و پوستصداهای دوطرفه که بیشتر بدنهای استوانهای، و بهندرت هشتگوش دارد . نام دهل و صورتهای مختلف آن از ریشۀ سنسکریت ḍhola برگرفته شده است (حسندوست، 2 / 1382؛ نیز نک : جوادی، 1 / 105). در لغتنامۀ دهخدا، در شرح دهل چنین آمده است: نوعی از طبل و نقاره، نام ساز معروف، طبل، سازی معروف که در هندی دهول میگویند؛ نیز تبیر، تبیره، و شندف (نک : ذیل واژه). دو دهانۀ دهل پوشیده از پوست است و زیروبمی پوستها را میتوان تنظیم کرد (انوری، 3443).خانوادۀ دهل از تنوعی فراوان برخوردار است، ولی وجه اشتراک همۀ انواع آن در بدنۀ استوانهای و توخالی است که بر دو دهانۀ آن پوست کشیدهاند (سریر، 145). بدنۀ استوانهایشکل دهل اغلب از جنس چوب، و گاهی نیز از جنس فلز است. قطر دهانۀ دهل معمولاً از ارتفاع بدنۀ استوانهایشکل آن بزرگتر است (بلوکباشی، 156). بر دو نقطه از بدنۀ ساز، تسمهای نصب میکنند که دهل بهوسیلۀ آن بر گردن نوازنده آویزان میشود (منصوری، 69). پوست روی دهانۀ ساز با تسمههای چرمی به بدنۀ دهل گره میخورد و با باز و بسته شدن و تنظیم گرهها، پوست روی دهانه را شل و سفت میکنند. از این طریق، صدای دهل زیروبم، و یا اصطلاحاً کوک میشود (صارمی، 150؛ بلوکباشی، همانجا).صدای دهل ارتفاع صوتی معینی ندارد و برحسب اندازههای مختلف دهانه و جنسهای مختلف پوست، دارای صداهای مختلفی است (سریر، 150). از چوبهای مختلف برای بدنۀ دهل استفاده میشود؛ بهطور مثال، بهترین جنس چوب برای ساختن دهل کردستان، چوب درخت گردو ست، هرچند ممکن است چوبهای دیگری مانند درخت توت، صنوبر، بید، بلوط، به و چنار نیز استفاده شود (نقیب، 317). متداولترین پوست برای دهل، پوست گاو یا گاومیش و گاهی نیز پوست بز است (وجدانی، 298).اغلب دهلها و طبلها دارای دهانهای مدور هستند. اما نوعی طبل منحصربهفرد در شوشتر وجود دارد که دارای دهانه و بدنهای هشتگوش است؛ این نوع دهل به «دهل هشتگوش» شهرت دارد (درویشی، دایرةالمعارف ... ، 2 / 171). دهل هشتگوش دارای بدنۀ فلزی، قاب هشتوجهی منتظم از جنس فلز، پوست در دو طرف، 8 بست فلزی، و پیچ و مهرههایی بر روی دهانۀ ساز است (همان، 2 / 171-172).به نوازندگان دهل، دهلچی (ستایشگر، 478؛ انوری، همانجا)، دهلزن (همانجا) و دهلنواز (حدادی، 234) میگویند. گاهی به نوازندۀ دهل، دهلباز نیز گفته میشود ( لغتنامه ... ، ذیل واژه؛ حدادی، 233؛ ستایشگر، 477). به نوازندگان دهل در منطقۀ تربتجام، دهلی نیز میگویند (جوادی، 3 / 865).
انواع طبلها در بین همۀ اقوام و سرزمینهای باستانی متداول بوده است (شمس، 146). نخستین نمونههای طبل را در ایران و بینالنهرین باستان معرفی میکنند. طبل در میان سومریها با نام «اوب» یا «اوبتور» شهرت داشته است. کلدانیها انواع طبل را «اوپو»، و طبل کوچک را «تیمبوتو» میگفتند. سومریها به طبل دوطرفه، «بَلَغ» یا «بَلَغتور» میگفتند. دهل امروزی و طبلهای عزاداریها را بازماندۀ بلغ سومریها میدانند (گالپین، 15، 16، 19). مُهری از دورۀ اکد مربوط به 2500 قم به جا مانده که در یک روی آن قربانگاهی در مقابل الٰهۀ ایشتار نقش شده که به شکل طبل دوطرفۀ سومری یا بلغ است (همانجا).طبلها در تمدنهای باستان افزونبر اینکه ابزارهای جادویی و یا مقدس به شمار میآمدند، برای خبررسانی، امور نظامی و همچنین همراهی با رقص و پایکوبی نیز کاربرد داشتند (شمس، 145). در بینالنهرین، مصر و یونان باستان از طبلهای پایهدار استفاده میشده است (همانجا). در نقشبرجستهای آشوری که از شهر نینوا به دست آمده، 11 خنیاگر نقش شده است که یک تن از آنها طبل مینوازد (میثمی، 59، 60؛ نیز نک : لورگرن، 526, 527).در مطالبی که از مورخان یونانی در مورد موسیقی مادها و هخامنشیان به جا مانده، دهل بهعنوان ساز رزمی ایرانیان یاد شده است (سپنتا، 11؛ جاوید، «دهل»، 33). در کتاب خسرو و ریدگ مربوط به دورۀ ساسانیان، و به زبان پهلوی، از سازی به نام دمبرک یا دمبلک یاد شده (نک : ملکی، 37) که به عقیدۀ فارمر (ص 83) نوعی طبل استوانهای (مثل دهل) بوده است. در طرف راست شکارگاه گوزن در نقشبرجستۀ طاق بستان، نوازندۀ طبلی بزرگ، هرچند با پهلوهای فرورفته، تصویر شده که به عقیدۀ فارمر (ص 213) احتمالاً همان ساز «تبیر» یا «تبیره» در شاهنامه است. این ساز از سازهای کوبهای کهن بوده و آن را از انواع دهل و کوس و طبل ذکر کردهاند (جوادی، 1 / 98)؛ دبدبه نیز از انواع دهل بوده است (همو، 1 / 117).دهل در متون دورۀ اسلامی جزو سازهای کاسات و طاسات قابل دستهبندی است (بینش، 118، 123). نام دهل در تاریخ بیهقی ذکر شده است (نک : ص 341؛ لغتنامه؛ سریر، 145). در متون موسیقی ایران نام دهل کمتر به چشم میخورد. عبدالقادر مراغی در توصیف ساز زهی دولاب، آن را به دهل تشبیه کرده است (ص 221؛ ستایشگر، همانجا). در دورۀ قاجار، دهل به همراه سازهای طبل، سرنا و کرنا و نقاره در مراسم تعزیه نواخته میشد (جوادی، 1 / 114). در میان نمایشها، دهل بیشترین کاربرد را در تعزیه داشته است (جاوید، «دهل در ... »، 90).
دهل در مناطق روستایی و کشاورزی خاورمیانه حضور دارد و در مناطق مختلف در اندازههای متنوعی ساخته میشود (وجدانی، 297). در ترکیه و سوریه انواع بزرگتر آن رایج است (همانجا). دهل در موسیقی نظامی ترکیه یا مهترخانه نیز استفاده میشود (جنکینز، 101). این ساز در ترکیه «دول»، و در سرزمینهای عربزبان «طبل» نامیده میشود (همانجا). انواع دهل در کشورهای مراکش و الجزایر نیز رایج است (همانجا، نیز 109).دهل در ایران اغلب در موسیقی نواحی مختلف کاربرد دارد و میتوان گفت: «متداولترین ساز کوبهای در اکثر مناطق ایران است» (وجدانی، 298). این ساز در ایران جزو سازهای روستایی به شمار میآید و در اغلب مناطق با ساز سرنا نواخته میشود. بهسبب تداول این ساز در مناطق مختلف ایران، صورتهای مختلفی از تلفظ آن وجود دارد: دهل در کردستان با نامهای دهول، دههول، دول، داوهل و دیول خوانده میشود (نقیب، 316)؛ در بلوچستان، سیستان، خراسان و آذربایجان غربی با همان نام دهل (درویشی، دایرةالمعارف، 2 / 37، 53، 106)؛ در کرمان با نامهای دهل، دُهال و دِهال (همان، 2 / 45)؛ در گلستان با اسامی دیل یا دهیل (همان، 2 / 64)؛ در شرق مازندران با نامهای دِهِل و دهیل (همان، 2 / 68)؛ در غرب مازندران با نام تَمَک و دهل (همان، 2 / 73)؛ در یزد به صورتهای دهل و طبل عزا (همان، 2 / 98)؛ در اَبرندآباد یزد با نام طبل زلزله (همان، 2 / 102)؛ و در هرمزگان با نامهای مختلف دهل و نیز پیپه، کَسِر، جوره و مُرواس شهرت دارد (همان، 2 / 155). در طالقان دهل را نقاره نیز مینامند (همان، 2 / 80).انواع دهل در مناطق مختلف ایران تفاوتهایی از نظر ساختار ظاهری دارد. دهل در منطقۀ سرحد بلوچستان و سیستان، بزرگترین دهل در بین انواع دهلهای نواحی مختلف ایران محسوب میشود. در جنوب خراسان، بدنۀ دهل بیرجند از دهل گناباد بزرگتر است. طبل زلزله در اَبرندآباد یزد بدنهای فلزی دارد و در این نوع دهل بهجای طوقه و طناب، پوست مستقیماً به دهانۀ ساز متصل میشود. در کردستان نیز پوست دو طرف دهل، بهجای اینکه به دور طوقه کشیده شود و سپس با طناب به بدنه متصل شود، بهصورت مستقیم با میخ و چسب روی لبۀ بدنه وصل میشود. در این دهلها که پوست بر روی بدنه ثابت است، امکان شل و سفت کردن پوست، و درنتیجه، کوک آن وجود ندارد. دهل دماوند نیز فاقد طوقه و طناب برای نگهداشتن پوست است و پوست توسط چسب و میخ به دهانۀ دهل وصل میشود (همان، 2 / 37، 54، 80، 102، 118). حتى در یک منطقۀ خاص ممکن است انواع مختلف این ساز رایج باشد؛ مثلاً در منطقۀ بلوچستان انواع مختلف دهل ازجمله دهل بزرگ، تیمبوک، دهلک، دهل مُگرمان، و دهل رحمانی (سریر، 146) رواج دارد. دهل بزرگ در هرمزگان به گَپدهل شهرت دارد و دهلهای کوچکتر با نامهایی چون پیپه، جوره، کَسِر و مُرواس خوانده میشوند. برخی از این دهلها با چوب و برخی با دست و برخی نیز با چوب و دست نواخته میشوند (درویشی، همان، 2 / 156). انواع دهل در مناطق هرمزگان از نظر اندازه و همچنین نسبت به همراهی با سازهای دیگر عنوانهای مختلفی دارند؛ مثلاً ممکن است در همراهی با ساز سرنا، جوره و در همراهی با نی جفتی، کَسِر خوانده شوند (همانجا)؛ ازاینرو، دستهبندی دهلهای مناطق استان هرمزگان تا حدودی دشوار است (برای آگاهی بیشتر، نک : همان، 2 / 35-174).
پوستصدا (ممبرانوفون) ها بسته به اینکه با ضربۀ مستقیم یا غیرمستقیم به صدا درمیآیند، به دو گروه تفکیک میشوند (همو، سازشناسی ... ، 147). دهل جزو طبلهای دوطرفهای محسوب میشود که هر دو طرف آن با ضربۀ مستقیم به صدا درمیآید. این ضربۀ مستقیم گاهی با مضراب یا چوب، گاهی با دست و گاهی نیز یک طرف با چوب و طرف دیگر با دست نواخته میشود (همانجا). بیشتر دهلهای مناطق مختلف ایران، طبلهایی هستند که هر دو طرف آن با چوب یا مضراب نواخته میشوند، مانند دهل سرحد بلوچستان، سیستان، خراسان، گلستان، مازندران، سمنان، تهران، آذربایجان شرقی و غربی، کرمانشاهان، کردستان، لرستان، خوزستان، چهارمحال و بختیاری، هرمزگان، و طبل هشتگوش ایران و عراق (همان، 148). از دیگر دهلهای ایران که یک طرف با چوب و طرف دیگر با دست نواخته میشوند، میتوان از دهل مکران بلوچستان، تیمبوک بلوچستان، دهل کرمان، جورۀ کرمان، دهل میناب هرمزگان، جورۀ هرمزگان، و دمام بوشهر نام برد (همان، 148- 149). از طبلهایی که هر دو طرف با دست نواخته میشوند، دُکُر بلوچستان، دمام خوزستان، پیپه، کَسِر و مُرواس هرمزگان قابل ذکرند (همان، 149).نوازنده، دهل را توسط بندی چرمی طوری از گردن خود آویزان میکند که با دست راست، پوست بالایی را بنوازد و با دست چپ، به سمت پایین ضربه بزند (بلوکباشی، 156). دهل به گفتۀ آزادهفر بهصورت عمود بر سینۀ نوازنده قرار میگیرد (ص 156)، ولی شیوۀ گرفتن دهل توسط نوازنده میتواند از حالت عمودی تا افقی متغیر باشد (نقیب، 321)؛ بهعنوان مثال، دهل گناباد بهصورت مایل در مقابل نوازنده واقع میشود (درویشی، دایرةالمعارف، 2 / 57). در سرحد بلوچستان، نوازندهْ دهل را توسط تسمهای از شانۀ چپ خود آویزان میکند که ساز به زانوی نوازنده میرسد (همان، 2 / 38). دهل سیستانی را بهصورت ایستاده و یا در حین حرکت اجرا میکنند (همان، 2 / 40).مهمترین تفاوت دهل و طبل را باید در نحوۀ نواختن دانست. مضرابهای طبل دو قطعه چوب همساناند که هر دو بر یکی از پوستهای ساز ضربه میزنند، ولی در دهل مضرابها همسان نیستند و بر دو طرف ساز و بر هر دو پوست ضربه میزنند (سریر، 148). دهل توسط دو چوب نواخته میشود که چوب ضخیمتر برای ضربات اصلی، و چوب نازکتر که ترکه نام دارد، برای تزیینات و ضربات تکمیلی استفاده میشود (آزادهفر، همانجا). مضرابهای دهل از نظر شکل و اندازه دارای انواع مختلفاند (سریر، 145). چوب کلفتتر که عصاشکل است و در دست راست نوازنده قرار میگیرد، کَجَک نام دارد (جاوید، «دهل»، 35؛ بلوکباشی، همانجا) و گاهی به آن چنگال نیز میگویند (ستایشگر، 477؛ وجدانی، 297). چوب باریکتر در دست چپ نوازنده را ترکه (جاوید، همانجا)، دینک (وجدانی، 298) یا دیرک (ستایشگر، همانجا) میگویند که اغلب بدون خمیدگی است (بلوکباشی، همانجا). چوب ضخیمتر و عصامانند را در زبان کردی «کوتهک» یا «گورز» نیز میگویند (نقیب، 317). همچنین چوب ضخیمتر دهل در مناطق مختلف با نامهای عصا، چوگان، مشته، و کوبه شناخته میشود (سامانی، بش ). این چوب به وسط پوست برخورد میکند و برای صداهای قوی و بم استفاده میشود (جاوید، همان، 35).دهل در تمام مناطق ایران در جنگها و جشنها همراه با سازهای سرنا و کرنا نواخته میشود (آزادهفر، بلوکباشی، همانجاها)؛ معمولاً در جشنها و مراسم شادمانی همراه ساز سرنا، و در جنگها همراه ساز کرنا بوده است (وجدانی، همانجا). امروزه نواختن کرنا و دهل بیشتر در عزاداریهای محرم متداول است (سریر، 148).
آزادهفر، محمدرضا، اطلاعات عمومی موسیقی، تهران، 1376 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ بلوکباشی، علی و یحیى شهیدی، پژوهشی در موسیقی و سازهای موسیقی نظامی دورۀ قاجار، تهران، 1381 ش؛ بینش، تقی، شناخت موسیقی ایران، تهران، 1376 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علیاکبر فیاض، تهران، 1387 ش؛ جاوید، هوشنگ، «دهل»، موزهها، تهران، 1382 ش، شم 36؛ همو، «دهل در ادبیات»، فصلنامۀ مقام موسیقایی، تهران، 1378 ش ، شم 5؛ جنکینز، جین و پل راوسینگ اولسن، موسیقی و ساز در سرزمینهای اسلامی، ترجمۀ بهروز وجدانی، تهران، 1373 ش؛ جوادی، غلامرضا، موسیقی ایران از آغاز تا امروز، تهران، 1380 ش؛ حدادی، نصرتالله، فرهنگنامۀ موسیقی ایران، تهران، 1376 ش؛ حسندوست، محمد، فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، تهران، 1393 ش؛ درویشی، محمدرضا، دایرةالمعارف سازهای ایران، تهران، 1384 ش؛ همو، سازشناسی ایرانی، تهران، 1388 ش؛ سامانی، هوشنگ، فرهنگ و موسیقی ما (مل )؛ سپنتا، ساسان، چشمانداز موسیقی ایران، تهران، 1369 ش؛ ستایشگر، مهدی، واژهنامۀ موسیقی ایرانزمین، تهران، 1374 ش؛ سریر، محمد و بهروز وجدانی، سازشناسی موسیقی ایران، تهران، 1387 ش؛ شمس، بهاءالدین، موسیقی در عهد باستان، تهران، 1383 ش؛ صارمی، کتایون و فریدون امانی، ساز و موسیقی در شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1373 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ گالپین، ف. و.، موسیقی بینالنهرین، ترجمۀ محسن الهامیان، تهران، 1376 ش؛ مراغی، عبدالقادر، جامع الالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، 1366 ش؛ ملکی، ایرج، خسرو و ریدک یا دانشنامهای از فرهنگ و هنر ساسانی، تهران، 1344 ش؛ منصوری، پرویز، سازشناسی، تهران، 1355 ش؛ میثمی، حسین، «بررسی سازهای ایران در کشفیات باستانشناسی»، فصلنامۀ موسیقی ماهور، تهران، 1386 ش، شم 36؛ نقیب سردشت، بهزاد، نگرشی بر سازشناسی موسیقی کردی، تهران، 1385 ش؛ وجدانی، بهروز، فرهنگ موسیقی ایرانی، تهران، 1376 ش؛ نیز:
Farmer, H. G., «Instruments of Music on Ṭāq-Bustān Bas-Reliefs», Studies in Oriental Music, ed. E. Neubauer, Frankfurt, 1997, vol.II; Lowergren, B., «Iran », The New Grove Dictionary of Music and Musicians, London, 2001, vol.XII; Our-music, www.our-music. blogfa.com.
نرگس ذاکر جعفری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید