دهر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 3 آذر 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/245966/دهر،-مفهوم
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
دَهْر، مفهومی خداشناختی بازمانده از دورۀ پیش از اسلام که در قرآن کریم باور مربوط به آن، به نقد گرفته شده، و در احادیث نیز از آن سخن آمده است.ریشۀ سهحرفی «د ه ر»، در کاربرد فعلی در زبان عربی، بهمعنای فرودآمدن با وجه پژوراتیو است که کاربرد قرآنی ندارد؛ در ارتباط با همین کاربرد، مدهور بهمعنای مصیبتزده و آسیبدیده به کار رفته است. در کاربرد اسمی که ساخت آن باید متأخرتر باشد، واژه دهر، معنای اصلیاش روزگار است که در قرآن به کار رفته است (دهر / 76 / 1). کاربرد دیگری نیز برای واژۀ دهر وجود دارد که حاصل تلفیق میان دو معنای یادشده است و در این کاربرد، دهر بهمعنای «سختی و مصیبت» است. برای لغویانی مانند شمر بن حمدویه دهر و زمان بهمعنای واحدند (ازهری؛ جوهری)، اما برخی دیگر مانند لیث و ابوالهیثم توجه کردهاند که دهر معنای اصلیاش زمان ابدی است، درحالیکه واژۀ زمان در عربی، بهمعنای زمان محدود و معین به کار میرود (خلیل، 4 / 23؛ ازهری؛ ابندرید، 2 / 258). این ازهری است که توجه کرده، باوجود آنکه دهر در اصل زمان بیانتها ست، گاه بهطور ثانوی، برای برشی از زمان بیانتها نیز به کار رفته است.برای ریشهشناسی واژه، انتظار نخست آن است که ریشۀ آن در زبانهای سامی پیجویی گردد. از زبانهای سامی جز عربی، نخست باید کاربرد این ریشه را در زبان عبری بازجست. واژۀ عبری داهَر، در ریشۀ فعلی دارای معنای فرودآمدن و نازلشدن ــ بهخصوص فرودآمدن از اسب ــ و در معنایی فرعی، غلبهکردن است (گزنیوس، 187؛ نیز موسآرنولت، I / 243). در فرهنگهای عربی نیز به کاربرد ریشۀ «د ه ر» در همین حوزۀ معنایی اشاره شده، و معناهایی چون افتادن و پرتشدن (از اسب) و نیز یورشکردن برای آن ذکر شده است (ابنمنظور). برخی لغویان متقدم اشاره دارند که معنای مصیبت و سختی در مادۀ دهر، از همان افتادن ساخته شده است، چنانکه خلیل «دَهَرَهم امرٌ» را بدان معنا میگیرد که «بر آنها مکروهی فرود آمد» (همانجا). در عربی جنوبی، مادۀ فعلی دهر، بهمعنای نابودکردن ساختمان، شهر و کشتی به کار رفته است (بیستُن، 35).
ساختهشدن معنای مصیبت و سختی از معنای افتادن، در زبان عربی در دورهای جدیدتر نمونههای دیگر نیز دارد؛ از آن جمله میتوان با نائبه، بائقة و نازلة بهمعنای بلا و سختی اشاره کرد که همه در مادۀ فعلی، معنای فرودآمدن و افتادن داشتهاند (ابنمنظور، ذیل نوب، بوق، نزل). میتوان فرض کرد که وجود یک باور مذهبی دربارۀ نسبت میان سختیها و آنچه بر انسان میگذرد با زمان و روزگار، موجب شده است تا براساس یک انتقال مبتنیبر مجاورت مفهومی، دهر بهمعنای روزگار کاربرد یافته باشد؛ ابنفارس در صورتبندی خود، این انتقال را ازآنرو میداند که دهر بهمعنای قهر و غلبه است و از آن سو روزگار دهر نامیده میشود که بر هر چیزی فرود میآید و بر آن چیرگی مییابد (2 / 305). بههرحال، هرچه رخ داده باشد، در هر دو مورد که دهر در قرآن کریم به کار رفته، بهگونهای ناظر به دهر به معنای «روزگار» است.در سورۀ دهر (76 / 1)، واژۀ دهر در سیاقی به کار رفته است که کاملاً معنای لغوی دارد و به معنایی نزدیک به روزگار اشاره میکند، اما کاربرد دیگر در آیۀ 24 سورۀ جاثیه (45) کاملاً دارای بار دینشناختی است؛ در این آیه به گروهی از کافران اشاره میشود که به آخرت باور ندارند و بر این اعتقادند که «جز دهر ما را نابود نمیکند». این همان گروهی است که شهرستانی آنان را دهریه از معطلۀ عرب خوانده است (2 / 244-245). بهویژه کاربرد سورۀ جاثیه (45) نشان میدهد که آن باور مذهبی بهعنوان حلقۀ مفقوده، فرضی نیست و در فرهنگ پیش از اسلام وجود داشته است.در مروری بر اشعار و عبارات منقول از متقدمان عرب ــ فارغ از آنکه منتسببه پیش یـا پس از اسلام بـوده بـاشند ــ میتوان مصادیق پرشماری از باور به رابطۀ میان سختی و مصیبت با روزگار را بازجست. از مصادیق آن است نسبتدادن مرگ و پیری و تلف مال به دهر (ابوعبید، 2 / 146-147؛ اصمعی، 168)، و حتى مواردی مانند فراغ از یار (همو، 178؛ مبرد، 61). افزونبر نقش آسیبرسان در فرهنگ عربی، گاه دهر در مقام داور نشانده شده، و از بیانصافیاش در داوری سخن آمده است (مرزوقی، 70). گاه نیز مانند شعر عمرو بن قمیئه شکوه از آن است که انسان تنها در معرض تیرهای روزگار قرار دارد و قادر به مقابله نیست (نک : ابوعبید، 2 / 146).تعابیری مانند «نوائبالدّهر» ــ سختیهای روزگار ــ در عبارات یادشده مکرر دیده میشود (مبرد، 26) و در همین راستا، تعبیر یادشده بهعنوان زیادتی ــ احتمالاً تفسیری ــ در قرائت سورۀ عصر (103) وارد شده است؛ این خوانش در قرائات شاذ به امام علی (ع) نسبت داده شده است (ابنخالویه، 179؛ طبری، 30 / 290؛ حاکم، 2 / 582). در حدیثی منقول از پیامبر (ص) نیز آمده که آن حضرت از سختیهای (بوائق) دهر به خداوند پناه برده است (ابنابیشیبه، 6 / 84؛ بیهقی، 5 / 117).در زنجیرۀ معانی مرتبط ذیل لوای دهر، فراتر از رابطۀ میان افتادن و مصیبت، و رابطۀ میان مصیبت و روزگار، رابطۀ دیگری هم در میان است که در کاربردهای قرآنی دیده نمیشود و آن رابطۀ میان روزگار و خدا ست. نمونهای از نصوص دینی که در آن رابطۀ اخیر بهوضوح دیده میشود، حدیثی منسوببه پیامبر (ص)، و منقول در جوامع مهم اهل سنت است، با این مضمون که «دهر را دشنام ندهید، چه الله همان دهر است» (مثلاً بخاری، 5 / 2286؛ مسلم، 4 / 1762-1763). روایت این حدیث توسط محدثان ــ از آن جهت که تکرار یک بـاور جاهلی بود ــ بـا نقد معترضـان مواجه بود و همین امر، برخی عالمان را واداشت تا به توجیه حدیث و موافقساختن آن با عقاید اسلامی بپردازند (ابوعبید، 2 / 145-147؛ ابنقتیبه، تأویل ... ، 222-224؛ شریف، 235-236).در مطالعات ادیان، رابطۀ میان زمان و خدا در عقاید زروانی در ایران باستان دقیقاً قابل پیجویی است (زنر، 219 ff.). نیز میدانیم که زروان در اوستا هم یک واژۀ قاموسی بهمعنای زمان است و هم اصطلاحی دینشناختی است که ایزد زمان بیکران است (پورداود، 91).در منابع زردشتی مانند دینکرد و شکندگمانیک وچار، مؤلفان به نقل و نقض اقوال گروهی پرداختهاند که در پهلوی دهری / دهریک خوانده شدهاند و کمابیش آشکار است که این واژه را از فضای اسلامی و اصطلاح دهریه (ه م) گرفتهاند (دومناش، 77-78) و روشن نیست که اصلاً واژۀ دهر در پهلوی به کار رفته باشد؛ اما کسانی مانند فردید و زنر امکان یکیبودنِ قائلان به «ما یُهْلِکُنا اِلَّا الدَّهْرُ» در قرآن، با زروانیان یا طیفی از آنان را مطرح ساختهاند (نک : هدایت، 8، حاشیۀ 1؛ نیز زنر، 23, 38-39).برخی از باورهای رایج نزد عرب که بیرون از قرآن کریم بازتاب یافته نیز میتواند رابطۀ بین دهر و زروان را تبیین کند؛ مطرحشدن زروان بهعنوان داور، مکرراً در گزارشها از آیین زروانی دیده میشود (همو، 239) و فراتر آنچه گزارش سورۀ جاثیه (45) را با گزارشها از آیین زروانی پیوند میزند، مطرحبودن زروان بهعنوان «خدای مرگ» است (زنر، همانجا). براساس گزارش شهرستانی از زروانیه، آنان باور داشتند که مردم در بلاها و فتنهها و دشواریها خواهند بود، تا مهلت اهریمن سپری شود (1 / 215) و ممکن است همراهانگاری دهر با سختیها ناشی از صورت عامیانۀ همین تفکر باشد.اگر باور بازتابیافته در سورۀ جاثیه، بهعنوان نوعی از آیین زروانی پذیرفته شود، بدان معنا ست که این افکار در فضای حجاز کمابیش شناختهشده بوده است. میدانیم که یکی از کاربردهای تاریخی زندقه، کاربرد آن برای زروانیان مادهگرا بوده است (زنر، 267)، و برخی کسان از وجود زندقهای در میان قریش خبر دادهاند که منشأ آن حیره بوده است (ابنقتیبه، المعارف، 621؛ نیز ابوحیان، 5 / 44؛ نیز نک : ه د، زندقه). ممکن است برخی گزارشها دربارۀ رواج دین مجوس در نواحی حجاز نیز بیارتباط با این جریان فکری نباشد (مثلاً نک : ابنرسته، 217).
ابنابیشیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409 ق؛ ابنخالویه، حسین، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1934 م؛ ابندرید، محمد، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن، 1344 ق؛ ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، مصر، 1389 ق؛ ابنقتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، 1393 ق / 1973 م؛ همو، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960 م؛ ابنمنظور، لسان؛ ابوحیان توحیدی، علی، البصائر و الذخائر، به کوشش وداد قاضی، بیروت، 1419 ق / 1999 م؛ ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، حیدرآباد دکن، 1384-1387 ق؛ ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون و دیگران، قاهره، 1384 ق / 1964 م؛ اصمعی، عبدالملک، «خلقالانسان»، الکنز اللغوی، به کوشش آوگوست هفنر، بیروت، 1903 م؛ بخاری، محمد، صحیح، به کوشش مصطفى دیب البغا، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ بیهقی، احمد، السنن الکبرى، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، 1414 ق / 1994 م؛ پورداود، ابراهیم، ترجمه و تفسیر خردهاوستا، بمبئی، انجمن زردشتیان ایرانی، 1310 ش / 1931 م؛ جوهری، اسماعیل، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، 1376 ق / 1956 م؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1411 ق / 1990 م؛ خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، 1981-1982 م؛ شریف رضی، محمد، المجازات النبویة، به کوشش طٰه محمد زینی، قاهره، مؤسسة الحلبی؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بدران، قاهره، 1375 ق / 1956 م؛ طبری، تفسیر، بیروت، 1405 م؛ قرآن کریم؛ مبرد، محمد، الفاضل، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، 1375 ق / 1956 م؛ مرزوقی، احمد، الازمنة و الامکنة، به کوشش خلیل منصور، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1955-1956 م؛ هدایت، صادق، مقدمه و حاشیه بر شکندگمانی ویچار، تهران، 1322 ش / 1943 م؛ نیز:
Beeston, A. F. L. et al., Sabaic Dictionary, Louvain-la-Neuve / Beirut, 1982; De Menasce, P. J., tr. and ed. Škand-Gumānīk-Vičār, Fribourg, 1945; Gesenius, W., A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, tr. E. Robinson, ed. F. Brown et al., Oxford, 1939; Muss-Arnolt, W., A Concise Dictionary of the Assyrian Language, Berlin, 1905; Zaehner, R. C., Zurvan: A Zoroastrian Dilemma, Oxford, 1955.
احمد پاکتچی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید