دمشق، مسجد جامع
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 26 بهمن 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/245882/دمشق،-مسجد-جامع
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
24
دِمَشْق، مَسْجِدِ جامِع، بنایی مشهور به جامع اموی، و گاه جامع کبیر، که در سدۀ 1 ق / 7 م، بنیان یافته است و از مهمترین آثار معماری جهان اسلام به شمار میآید.بنای مسجد جامع دمشق در حدود سال 87 ق / 706 م، آغاز شد و در مدت کمتر از یک دهه به انجام رسید. پیش از آن، در جای این مسجد کلیسای یحیى قرار داشت که آن نیز جایگزین معبد رومی ژوپیتر شده بود. جامع دمشق از شبستان ستوندار و رواق پیرامون صحن تشکیل شده، و طرح و پرداخت رومی آن بر معماری مساجد واقع در غرب جهان اسلام تأثیر نهاده است. از جملۀ بخشهای فنی و هنری قابل توجه جامع دمشق، فرشاندازهای گنبدخانه یا مقصورۀ محراب، و آرایههای موزاییک آن است.
سدهها پیش از بنای مسجد در این محل، آرامگاهی از عصر آهن قرار داشته است (کاسو، 48). با پژوهشهای انجامشده آشکار گردیده که در سدۀ 10 قم، معبدی متعلق به حَدَد، خدای آرامیان یا عموریان، در این مکان برپا بوده، که تنها اثر بازمانده از آن، سنگ بازالت سیاهی به اندازۀ کوچکتر از 1 مـ2 است. بر این سنگ، شیری بالدار به سبک آرامی نقش بسته است و اکنون در موزۀ ملی دمشق نگهداری میشود (بهنسی، 22؛ قس: سبانو، 266، 268).در منابع، از پرستشگاه خدایان یونانی نیز در مکان جامع دمشق یاد شده است که باید پس از فتح اسکندر مقدونی (د 323 قم) ساخته شده باشد. در سدۀ 1 م، رومیان بر جای سلوکیان نشستند و پرستشگاه به آنان اختصاص یافت (نک : ابنحوقل، 161؛ ابنکثیر، 9 / 142؛ کرسول، «گزارش ... »، 50؛ دایرةالمعارف ... ، ذیل سلوکیان) که چگونگی دخل و تصرف در این جایگزینی را نمیتوان بااطمینان تعیین کرد. جغرافیادانان دورۀ اسلامی به مطالبی دربارۀ این نیایشگاه کهن، ازجمله قدمت آن پرداختهاند؛ در سدۀ 8 ق / 14 م، ابنکثیر آثـار باقیمـانده از آن را وصف کرده است (9 / 142-143؛ نیز نک : ابنحوقل، همانجا؛ اصطخری، الاقالیم، 32). امروزه نیز کموبیش آثاری از معبد ژوپیتر، خدای رومی، در بخش غربی محوطۀ معبد (تِمِنوس)، در سراسر دیوار غربی بنای مسجد جامع، بنیان دیوار جنوبی، دروازۀ شرقی و محل برجهای چهارگوشۀ آن باقی است. افزونبراینها، در پیرامون نیایشگاه ژوپیتر بازاری نیز وجود داشته است (کرسول، «معماری ... »، I(1) / 179، نیز لوحهای 40b, 41a, b، «گزارش»،46, 48 ؛ شهابی، 240، 241، تصویرها؛ قس: پیترد، 104).شواهد باستانشناختی نشان میدهد که کل محوطۀ پرستشگاه که در آن کلیسای یحیای مُعمَدان پیامبر (د ح 29 م)، و سپس مسجد جامع را ساختند، دارای ابعادی حدود 385×305 متر بوده است (نک : ابنفضلالله، 1 / 133؛ کرسول، همانجاها؛ هیلنبراند، 69؛ کاسو، 47-48). مسجد در جنوب محوطۀ معبد یا کلیسا واقع شده است (نک : کرسول، «معمـاری»، I(1) / 156-157، نیـز 194، تصـویر 99؛ گرَفمَن، 8؛ قس: بهنسی، 49-50). حضرت یحیى در این مکان دفن شده، و آرامگاه او اکنون واقع در شبستان مسجد است. ابنبطوطه (د 756 ق / 1355 م) مدفن وی را در صندوقی [به احتمال زیاد چوبی] که پوششی ابریشمی، به رنگ مشکی داشته و مکتوب به بخشی از آیۀ 7 سورۀ مریم (19) به رنگ سفید بوده، یاد کرده است (1 / 106-107).در متون دورۀ اسلامی آمده است که سر بریدۀ یحیى را در محل معروفترین و بزرگترین دروازۀ مسجد، به نام «باب جیرون» دفن کرده بودند (ابنحوقل، همانجا؛ نیز نک : طوسی، 169؛ ابنجُبیر، 269)، مکانی که سپس مقام رأسالحسین (ع) نیز گردید، و در شمال شرقی دروازۀ جیرون قرار داشته است (نک : اصطخری، همان، 33، مسالک ... ، 63؛ ابنجبیر، همانجا؛ بهنسی، 120، نیز 121، تصویر 37). همچنین گزارش شده است که در هنگام ساخت مسجد، حفرهای زیرزمینی یافت شد و ولید بن عبدالملک خلیفۀ اموی (86- 96 ق / 705-715 م) به بازدید آن رفت. او صندوقی دید که سر بریدۀ یحیى در آن قرار داشت، و دستور داد که بر مکان آن، ستونی خاص بسازند که نشانگرِ مکان سر یحیى باشد (نک : ابنفقیه، 104؛ ابنعساکر، 2 / 241؛ ابنجوزی، 7 / 306).معماری جامع دمشق پس از برپایی، بر معماری شام تأثیر بسیار نهاد و سبب تداوم ویژگیهای بومی، و اغلب بیزانسی در این سرزمین و فراتر از آن گردید (کرسول، «گزارش»، 72). در عصر باستان، بر فضای مقصوره و محراب جامع دمشق ــ فرشاندازی عریض که از محراب تا صحن کشیده شده ــ گویـا گنبدی جـز گنبد کنونی آن بر پا بوده است (نک : ابنحوقل، همانجا؛ مقدسی، 138؛ قس: اتینگهاوزن، 37؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله)؛ ابنحوقل آن را ساختۀ صابئین برشمرده، و گفته است که آنان پیشتر در آنجا نماز میگزاردهاند (همانجا؛ نیز نک : اصطخری، الاقالیم، 32؛ ادریسی، 1 / 367- 368). دایرۀ گنبد منتسب به صابئین، احتمالاً مماس با خط طول جنوبی شبستان مسجد بوده است (اصطخری، همانجا؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله).باتوجهبه برپاشدن مسجد بر جای بناهای پیشین، گنبد یادشده در متون، میباید ساختۀ ولید بن عبدالملک، خلیفۀ اموی، باشد و نه ساختۀ صابئین. این مکان در طول تاریخ همواره نیایشگاه شهر دمشق بوده، و کـاربری دیگری نداشته است (نک : ابنحوقل، 161؛ اصطخری، همان، 32-33؛ ابنکثیر، 9 / 143؛ فلاد، 68 ff. ).دربارۀ نحوۀ فتح دمشق به دست مسلمانان، به صلح یا صور دیگر، و پایداری قرارنامههای صلح (ازجمله راجعبه کلیساها)، در گزارشهـا و وقـایع، فرود و فراز و ناهمسـانی دیده میشود (نک : بلاذری، 127 بب )؛ اما نخستین نکتۀ نسبتاً مهم در این باره این است که بهروایتی، گویا نخستین بار ابوعبیدۀ جراح (د 18 ق / 639 م) از اصحاب حضرت محمد (ص)، پس از فتح دمشق، به ضرورت ساخت مسجد شهر اندیشید؛ اما سرانجام، چند دهۀ بعد بود که مسجد کنونی را به ارادۀ ولید ساختند و درواقع، نماد مذهبی ـ حکومتی دارالخلافـۀ مسلمیـن شـد (نک : ابنعساکر، 2 / 246؛ ابـندواداری، 4 / 253؛ برنز، 115).
قبل از آنکه مسجد جامع دمشق ساخته شود، مسلمانان در بخش شرقی کلیسا به نیایش میپرداختند و بخش غربی، بنابر توافق فیمابین، در اختیار نصارا باقی مانده بود (نک : ابنفقیه، 103؛ ابنفضلالله، 3 / 264؛ هیلنبراند، 69؛ کاسو، 47). معاویه نخستین خلیفۀ اموی (41-60 ق / 661-680 م)، قصد کرد ساختمان اصلی کلیسای یحیى را گرفته، و به عبادتگاه مسلمانان در کلیسا ملحق گرداند؛ اما مسیحیان [حسب مفاد صلحنامۀ فتح دمشق] آن را وانگذاردند (نک : بلاذری، 127- 129، 131؛ نیـز نک : دنبالـۀ مقاله). در این مورد از مقصورهای محصور، محرابی به اسم صحابه، و مدخلی به اسم بابالخضراء (بابالزیاده) نیز یاد شده که ساختۀ معاویه بوده است (نک : ابنجبیر، 265؛ سارجنت، 449؛ فلاد، 149؛ گرفمن، 9).از شکل و صورت این بخش از محوطۀ کلیسا در زمان ساخت محـراب صحـابه، اطلاعی دقیق در دست نیست (نک : برنز، 112)، جز آنکه مشخص شده در طرف راست محراب دری بوده که معاویه از آن وارد و خارج میشده است. شاید پنداشته شود که امکانپذیر نیست معاویه در مسجدی که هنوز وجود نداشته، محراب، مقصوره و دری ساخته باشد؛ ازسویدیگر، این مطلب مربوط به شبستان کلیسـای یحیى نیز نمیتواند باشد (نک : ابنجبیر، فلاد، همانجاهـا؛ کرسول، «معماری»، I(1) / 194، تصویر 99). اما پاسخ این سؤال روشن و بازگو شده است (نک : دنبالۀ مقاله).گفتنی است پیش از خلافت ولید، پدرش عبدالملک بن مروان (حک 65-86 ق / 685-705 م) نیز درخواست معـاملۀ بخش مسیحی عرصه و اعیان را با مسیحیان مطرح کرد، ولی آنان نپذیرفتند. درنتیجه، هنگامیکه نوبت به خلیفه ولید رسید، او نیمۀ ملک نصارا را بیباک از سزایی که مسیحیان وعید دادند، جبراً مصادره و تخریب (نک : ابنفقیـه، همانجا؛ بـلاذری، 132؛ ابنجبیر، 262-263؛ برنز، 111-112)، و امر کرد بر جای آن مسجد را بسازند.
خلیفة بن خیاط (د 240 ق / 854 م) سال احداث ساختمان مسجد دمشق را 87 ق / 706 م (1 / 397)؛ ابنقتیبه (د 276 ق / 889 م)، 88 ق (ص 565)؛ و بلاذری (د 279 ق / 892 م)، 86 ق (همانجا) ثبت کردهاند، که اختلاف در این سالها بهسبب طولانیبودن مدت احداث مسجد بوده است (نک : ابنفقیه، همانجا؛ گرابار، 104؛ فلاد، 192 ff.؛ قس: ابنجوزی، 6 / 287). انجام کار مسجد به دستور ولید بن عبدالملک زیر نظر عمر بن عبدالعزیز، عموزادۀ او آغاز شد، و عبدالله بن عامر (د 118 ق / 736 م) نیز از سرپرستان پیشبرد کارها بود (نک : مسعودی، 3 / 166؛ ابنجوزی، 6 / 286؛ ابنفضلالله، 5 / 77).برای احداث جامع دمشق، مبالغی کلان اختصاص یافت (مسعودی، ابنجوزی، همانجاها). اصطخری (د 346 ق / 957 م) آورده است که [احتمالاً بخشی از] هزینۀ ساخت مسجد، تمامیِ خراج شام بود (مسالک، 63). همچنین برخی دیگر، تأمین هزینۀ ساخت مسجد را افزونبر چند سال خراج شام، از طلاها و نقرههایی که با چندین کشتی از راه قبرس آورده بودند، نیز از تحفههای شاه روم شرقی، و شاید ذخایری دیگر، ذکر کردهاند (نک : ابنحوقل، همانجا؛ مقدسی، 138- 139؛ فلاد، 23). گویا خراج شام چندین میلیون دینار بود. زیادهروی ولید در مخارج ساخت این مسجد، گاه به داستانپردازی میماند (نک : ابنجبیر، 262؛ ابنجوزی، 6 / 287).بدینسان، به امر ولید انبوهی پیشهور، بنّا، هنرمند و معمار روم شرقی، کلیسای یحیای پیامبر را بدل به مسجدی کردند (نک : ابنجبیر، 261؛ ابنبطوطه، 1 / 104؛ فـلاد، 1؛ نیـز نک : دنبـالۀ مقاله) که سبک معماری آن رومی یا بیزانسی بود. از جملۀ رومیانی که به این منظور به کار گماشته شدند، کارگران ماهر یا بنایانی بودند که پیشتر در مصر اقامت داشتند. بنابر آنچه مقدسی در سدۀ 4 ق / 10 م، آورده است، افزونبر بیزانسیان، سازندگان این بنا ایرانی، هندی و مغربی نیز بودهاند (نک : ص 138؛ بل، 273؛ فلاد، 17-18, 23)؛ هرچند که چگونگی مشارکت آنان کاملاً روشن نیست.مسعودی (د 346 ق / 957 م) از سنگنبشتهای یونانی، حاوی نصایح اخلاقی دربارۀ زندگی و مرگ، بر دیوار کلیسایی که مسجد جایگزین آن شده، یاد میکند (همانجا)؛ نکتهای که حاکی است برخی عناصر بنای پیشین دستنخورده باقی بوده است (برای نمونه، نک : فلاد، تصویر 9؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله). کتیبۀ یادشده به زمان سلیمان پیامبر (سدۀ 10 ق م) انتساب یافته است (مسعودی، 3 / 167). همچنین نویسندگانی مانند ابنعساکر (د 571 ق / 1175 م) از کتیبهای در کلیسا سخن گفتهاند، به زبانی که نه رومی بود، نه عبری و نه عربی [شاید یونانی یا آرامی]، و وهب بن منبّه (د 110 ق / 728 م) واقعهنگار ایرانی آن را ترجمه کرد که حاوی توصیه به زهد بود. همچنین نوشتههای مذهبی دیگری نیز با منشأ غیراسلامی در بنای مسجد وجود داشته است (نک : ابنعساکر، 2 / 240؛ ابندواداری، 4 / 252-253؛ کرسول، «گزارش»، 51؛ قس: «سبعینیه»، ). افزونبر کتیبههای یادشده، مسعودی در 332 ق / 934 م، کتیبهای به خط طلایی بر زمینۀ کبود را با این متن در جامع دمشق مشاهده کرده است: «ربنا الله لا نعبد الا الله امر ببناء هٰذا المسجد و هدم الکنیسة التی کانت فی عبدالله الولید امیرالمؤمنین فی ذیالحجة سبع و ثمانین» (همانجا).از مطالب مهمی که دربارۀ فرایند ساخت مسجد گزارش شده، برخی الزامات در سازههای ملک پیشین وجود داشت که تا اندازهای، معماران را مجاب به ساخت مسجد جامع دمشق به شکلی گرداند که امروزه شاهد آن هستیم، هرچندکه شاید این بخش از فرایند بهطور دقیق روشن نباشد. البته الزامات مزبور نه بهمعنی محدودیت، بلکه بهمعنی مساعدت وضعیت سازهها پیش از احداث مسجد بوده است (نک : هیلنبراند، 69, 71؛ گرفمن، 9). ضمناً سازندگان نمیتوانستهاند این اصل را نادیده گیرند که آنچه میسازند نیایشگاهی برای مسلمانان است و نه مسیحیان. این بنا میتوانست بهشکل بازیلیکای کلیسا باشد، اما مراعات جهت قبله، امکان شکلگیری عبادت گروهی و برآوردن پیشنیاز آن، ضروری بود. وجود محراب در سمت شرق ــ مطابق بـا کلیسا ــ نیز فاقد موضوعیت بود. بهطـورکلی پس از فتوح، در نیایشگاههایی که تبدیل به مسجد میشد ــ نوعاً مانند بازیلیکا ــ تغییراتی ایجـاد میشد تـا متناسب نماز جماعت باشند. دراینمیان، طرح کلی آغازین مسجد در مدینةالنبی در سال 1 ق / 622 م نیز به صورت سنت درآمده بود (نک : پرئیرا، 17؛ هیلنبراند، 36, 38-39؛ اتینگهاوزن، 37-38).از سویی، دربارۀ شکل دقیق و کامل کلیسای یحیى وحدت نظر وجود ندارد (نک : بهنسی، 30-31). به باور کرسول (د 1974 م / 1353 ش)، شبستان جامع دمشق بزرگتر از شبستان کلیسا ساخته شده، و محراب صحابه را در بر گرفته است. همچنین وی این عقیده را که شبستان جامع، همان شبستان کلیسای پیشین است، بهکلی رد کرده است (نک : همان، 61 ff.، «معماری»، I(1) / 166-168، نیز 194، تصویر 99).گفته شد که محراب صحابه و مقصوره، در بخشی از ملک کلیسا ساخته شد که در تصاحب مسلمانان بود (نک : ابنجبیر، 265). تقریباً بعید مینماید که در سدههای پس از دوران معاویه و ولید، محراب و مقصورۀ معاویه دستنخورده باقی مانده باشد، خصوصاً که دیگر توصیفات سدههای میانی هجری قمری به ساختمان کنونی مسجد نزدیکتر است. مقصوره و محراب اصلی مسجد را که غیر از محراب معاویه یا صحابه، و در سمت راست آن واقع است، پس از ستاندن بقیۀ عرصه و اعیان کلیسا، ساختهاند (نک : ابنفقیه، 105؛ ابنجبیر، همانجا).در سدۀ 7 ق / 13 م، سالمترین و زیباترین بخش مسجد، دیوار قبله بوده است که محرابها در آن جای داشتند. اساساً عامل مرسومشدن محراب در همۀ مسجدهای جهان، احداث آنها در اواخر سدۀ 1 ق / 7 م بوده است (نک : همو، 268؛ اتینگهاوزن، 40؛ فلاد، 209 ff.؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله). بهعبارتدیگر، تاریخ آغاز محرابسازی یا دستکم دورۀ جدیشدن و رواجیافتن آن باتوجهبه مسجد جامع دمشق، دورۀ اموی (41-132 ق / 661-750 م) بود. چنین سخنی را دربارۀ کاربرد طاق و قوس ابنیه نیز گفتهاند (نک : اتینگهاوزن، 38؛ کوبان، 4؛ علی، 35).جامع دمشق با مسجدالاقصى در جنوب حرم شریف بیتالمقدس که چند سالی پس از آن ساخته شده، دارای ویژگیهایی مشترک بوده است. مسجدالاقصى نیز در محوطۀ اماکن مقدس پیشین واقع بـوده است (نک : ابنفقیه، 103؛ هیلنبراند، 72؛ فلاد، 64, 187-189؛ قس: گرفمن، 7, 8-9، نیز تصویر 7).ولید امـوی یادمانهایی مانند جامع دمشق را بهنشانۀ جاه و مقام خود برپا ساخت. این موضوع نمایانگر آن است که علایق خاصی که در دل ارباب قدرت به معماری و شهرسازی در سدههای آغازین اسلامی پدید آمد، در حال رسیدن به نتایج مادی و مدنیِ چشمگیری بود (نک : هیلنبراند، 68؛ برنبک، 30؛ فلاد، 172 ff.؛ قس: اتینگهاوزن، 40, 42). سلیمان بن عبدالملک (حک 96- 99 ق / 715-717 م) برادر و جانشین ولید نیز دستور به احداث جامعی مانند مسجد دمشق در حلب داد (نک : ابنشداد، 1(1) / 31؛ الیواقیت ... ، 112؛ فلاد، 217-218).ساختمان مسجد دمشق همواره به چشم دیدارکنندگان تحسینبرانگیز بوده است (نک : ابنحوقل، 161؛ مقدسی، 138؛ ابندواداری، 4 / 254-255؛ کرسول، «گزارش»، 48)؛ چنانکه آمدوشد مردم افزونبر نماز گزاردن و قرآن خواندن در مسجد، حکم تفرج داشت. گفتهاند کلیسای یحیى نیز ساختمانی تحسینبرانگیز بود (نک : مقدسی، ابنشداد، همانجاها؛ ابنجبیر، 266؛ ابنبطوطه، 1 / 105). میتوان گفت مسجدی که بر جای آن ساخته شد، هم نشانی از خودباختگی و رقابت با تمدن مسیحی، و هم نماد پیروزی و چیرگی مسلمین بوده است (نک : مقدسی، همانجا؛ هیلنبراند، 71).ساخت جامع اموی با سیمایی مجلل و شاهانه و دربردارندۀ یکجای عناصر جالبتوجه کلیساهای شهر باشکوه دمشق و تا اندازهای آثار قسطنطنیه، حاصل کوشش امویان برای اثبات شایستگی خود در برابر مسیحیان و در شأن دارالخلافۀ مسلمین، مغایر با سادهزیستی اسلامی بود (نک : فلاد، 226). افزونبر این، جلال و جبروت جامع دمشق، دستمایۀ خرافات مجعول نیز شد، بهطوریکه راویان برای نمازی که در این مسجد خوانده شود، فضیلت خاص تراشیدند (نک : ابنعساکر، 2 / 236-239، 243-244؛ ابنجبیر، 263؛ ابندواداری، 4 / 250-252؛ علبی، 284).بههرحال، بنای مسجدی که ساخته شد، از نظر سازه، کارکرد، تزیین، شکل و دیگر مختصات کلی معماری، اثری موفق از کار درآمد (نک : علی، 36). مسجد دمشق ساختهشده با مصالح سنگی، دارای صحنی در احاطۀ رواقها، شبستانی که بخش جنوب را در بر میگرفت، منارۀ مکعبی، طاقهای هلالی، و دیگر عناصری بوده است که ساخت و ترکیب آن در سرزمینهای غربی جهان اسلام بیشتر رواج یافت (نک : بهنسی، 29، تصویر 14؛ کرسول، «معماری»، I(1) / 170؛ منگو، 40 ff.؛ اتینگهاوزن، 23-26).آنگونه که اشاره شد، بعضی از ستونها و دیگر عناصر مسجد، قبلاً نیز در ساختمانسازی به کار گرفته شده بودند (کرسول، همان، I(1) / 165؛ گرابار، 105). در برخی موارد، سازۀ قدیمی را تخریب نکردند و با بنای جدید تطبیق دادند. در 4 زاویۀ باستانی محوطۀ معبد (حریم کنونی مسجد)، برجهایی وجود داشت که با تبدیل آنها به مئذنه، ساخت مناره را باب کردند (نک : کرسول، «گزارش»، 58، «معماری»، I(1) / 179؛ فلاد، 209؛ بهنسی، 51، 52، تصویرهای 17، 18).نمای شبستان جامع دمشق برگرفته از قصرهایی مانند بابالدولۀ قسطنطنیه ــ روم شرقی ــ بود. در زمان ساخت مسجد کف آن را با مرمر فرش کرده بودند و در زمانهای بعد نیز چنین بود (ابنحوقل، همانجا؛ ادریسی، 1 / 368؛ کرسول، «گزارش»، 55, 69؛ فلاد، 163- 164). سطوح دیوارهای آن بهجز سطوح معرق سنگ یا موزاییک، با پوششی از سنگهایی در چند رنگ بود. اینگونه سنگکاری در آثاری که پس از مسجد جامع دمشق ساخته شده و باقی مانده باشد، دیده نشده است (نک : مقدسی، 138؛ ابنجبیر، 268؛ طوسی، 169؛ فلاد، 199، نیز تصویر 8؛ کرسول، همان، 55, 57). سنگهای سبز، سفید و قرمز در قابسازیهای مسجد جامع دمشق و دیگر شهرها که تا سدۀ 4 ق / 10 م، نسبتاً کامل باقی مانده بودند، در مقایسه با آثارِ پس از زمان ساخت یا بازسازی مساجد دمشق، مدینه و جز آنها به کارگزاری امویان، نشاندهندۀ آناند که مواد و مصالح نظیر آن قدری بیشتر تنوعیافتهاند (فلاد، همانجا). همچنین جرزها یا ستونهای مکعبی با سنگهای رنگی در طرحهای هندسی چنانکه امروزه نیز دیده میشود، آرایش یافتند، و سرستونهای استوانهای مزین به حکاکی مطلا گردیدند (نک : اصطخری، مسالک، 63؛ بهنسی، 38- 39، تصویرها).منابع سدۀ 4 ق / 10 م به بعد، بخشهایی از ستونهای رواقها و شبستان مسجد را سیاه، سفید، و چندرنگ یاد کردهاند (نک : مقدسی، ابنحوقل، همانجاها؛ کرسول، همان، 58). البته جرزها همانند بسیاری از دیگر عناصر مسجد در طی زمان دستخوش تغییراتی شده، و تزیین گچبری نیز به خود دیدهاند. ادریسی در سدۀ 6 ق / 12 م، زمان حکومت ایوبیان، به کاربرد آجر کندهکاریشده در جامع دمشق نیز اشاره کرده است (1 / 367). پیش از او مقدسی به موزاییککاری ساختمان که در شمار آثار هنری نفیس است، اشاره کرده، و آورده است که موزاییککاری دیوارهای سنگی، حاوی نقوش ساختمانها و درختهای زیبا ست (همانجا؛ نیز نک : ابنجبیر، 262؛ کرسول، «معماری»، I(1) / 174؛ بهنسی، همانجا، نیز 158، تصویرها)، چنانکه امروزه بخشهایی تماشایی از آنها بازسازی شده است (نک : بریش، 13-14؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله).چند سده پیش از زمان این گزارشها دربارۀ آثار هنری زیبا یا نماسازیهای تجملی، عمر بن عبدالعزیز در زمان خلافتش (99-101 ق / 717-720 م) دستور به تخریب آنها داده بود، اما بدان دستاویز که این مسجد از جلوههای شوکت مسلمین است، او را از این کار منصرف گرداندند (نک : یعقوبی، 3 / 42-43؛ مقدسی، 140). علاوهبراین، در دورۀ او مسیحیان توافقنامۀ زمان فتح دمشق را عرضه داشته و مُلک را از وی طلب کردند، اما خلیفه با آنان معامله کرد. چگونگی این معامله را به صورتهایی متفاوت، روایت کردهاند (نک : بلاذری، 132؛ طبری، 6 / 499؛ ابنجبیر، 263؛ ابنکثیر، 9 / 144-145).مسجد جامع دمشق به گفتۀ مقدسی (همانند امروز) دارای 4 ورودی به نامهای برید، جیرون، ساعات و فرادیس بوده است (ص 139؛ نیز نک : سبانو، 262). پیش از مقدسی، ابنفقیه (سدۀ 3 ق / 9 م) دروازۀ فرادیس را یکی از دروازههای شهر یاد کرده بود (ص 102-103). هریک از دروازههای مسجد که پیش از مسجد به کلیسا تعلق داشتهاند، به راهروی عریض متصلاند. از این ورودیها 3 ورودی به رواقها که دارای سقفهای منقوش بودهاند، باز میشدهاند. باب جیرون نام ورودی شرقی جامع، و متصل به دهلیزی بزرگ بوده است (نک : مقدسی، همانجـا؛ ابنجبیر، 269؛ بهنسی، 110-111، نیز 164، تصویر).ورودی شمالی جامع دمشق را در سدههای 6-7 ق / 12-13 م، بابالناطِفیین مینامیدهاند (نک : ابنجبیر، همانجا؛ بهنسی، 38- 39، تصویرها، نیز 111). در سدۀ 4 ق، در هر رواق صنوفی مانند صحاف، نایب قاضی، اخترشناس، و جز آنان دارای جایگاه بودهاند. در ضلع غربی (دربردارندۀ بابالبرید) و شمالی، فضاهایی وجود داشته که بهمنزلۀ عزلتگاه بوده است (نک : مقدسی، همانجا؛ ابنجبیر، 265-266). همچنین مدخل جنوبی مسجد در سدههای 6-7 ق بابالزیاده خوانده میشد. این مدخل در ضلع جنوبی شبستان قرار داشت و مخصوص خلیفه بود (همو، 268- 269؛ فلاد، 149؛ قس: اتینگهاوزن، 37-38). بیرون آن در همان زمان بر جای کوشک خضرای معاویه، مغازههای مسگری دایر بود، و اصولاً بهطورکلی مسجد، محلی برای کسبوکار بود (نک : ابنجبیر، 269، 271؛ فلاد، همانجا).ابنجبیر (د 614 ق / 1217 م) نخستین کسی است که در سفرنامۀ خود، دربارۀ اوضاع و احوال مسجد جامع دمشق آگاهیهای نسبتاً مفصل و جالب به دست داده است. او که مسجد را بازدید کرده، و بیش از غالب نویسندگان به توصیف آن پرداخته، به بخشهای مختلف مسجد ازجمله گنبد آن توجه کرده است. وی [سطح بیرونی] گنبد را سربی، سطوح پایههای جسیم آن را پوشیده از معرق [هندسی] سنگ و موقعیت آن را همچنانکه امروز هست، یاد کرده است (ص 263-264؛ نیز نک : بهنسی، 61، 63، تصویرها). بنای مسجد، پیش از ملکشاه سلجوقی (د 485 ق / 1092 م) دارای گنبدی چوبی بوده، و استخوانبندی گنبدی که آن را در زمان ملکشاه به جای گنبد پیشین ساختند نیز چوبی بوده است (کرسول، «گزارش»، 52).ابنجبیر شمار ستونهای شبستان را 68، و ستونهای رواقها را 47 برشمرده است. افزونبراین، آنچه راجعبه ردیف طاقها و درهای شبستان به سمت صحن شرح داده، نشان میدهد که منظرۀ آن مطابق با منظرۀ کنونی بوده است (همانجا؛ نیز نک : فلاد، تصویر 6). ازسویی ابنجبیر از زیرمجموعههایی یاد کرده است که امروزه دیده نمیشوند، مانند بخشی از آنچه دربارۀ جناح شرقی مسجد نگاشته است. او به شرحی دقیق و کامل از ساعتی مکانیکی در جنوب شرقی مسجد نیز پرداخته است (ص 269-271؛ قس: کرسول، «معماری»، I(1)، نقشۀ 90؛ نیز برای مشاهدۀ طرح ساعت، نک : فلاد، تصویر 59). مسجد دارای ساعتهایی دیگر نیز بوده است. ساعت یا شاخص آفتاب برای آگاهی از اوقات شرعی به کار میآمده است. یکی از این شاخصها را ابنشاطر دانشمند سدۀ 8 ق / 14 م، بر منارۀ شمالی مسجد ساخته، و نام او بهعنوان «موقِّتِ» مسجد، در کتیبه آمده است (نک : همو، 118, 134).بنای مسجد جامع دمشق و تزیینات آن چندین بار بر اثر زلزله و بیش از آن، بر اثر آتشسوزی ازجمله در سالهای 132، 233، 458، 461، 475، 562، 646، 794، 803، 884 و 1311 ق آسیب دیده، و مرمت شده است (نک : ابنعساکر، 15 / 379؛ کرسول، «گزارش»، همانجا؛ گرابار، 105؛ بهنسی، 93-94). این حوادث بهرغم خرابیهای بسیاری که به بار آورده، سبب تغییر شکل اساسی و کلی در جامع نشده، و چهرۀ متعلق به دورۀ اموی آن کمابیش بر جای مانده است (نک : ابنجبیر، 268؛ برخم، «یادداشتها ... »، 5؛ قیم، 200 بب ؛ قس: بریش، 13).برحسب فرهنگی که در دوران اسلامی پدید آمد، در این مسجد همانند دیگر مساجد بزرگ، جلسههای درس تشکیل میشد. مسجد تشکیلاتی برای اداره نیز داشت که از جملۀ نویسندگان، ابنعساکر از آن یاد کرده است (13 / 24، 36 / 317، 41 / 207، 236، 434). همچنین مسجد عرصۀ برخی حوادث نیز بوده است (نک : همانجاها؛ نیز ابنسعد، 128؛ ابنجوزی، 7 / 203، 232؛ ابندواداری، 5 / 116؛ جیکس، 165 ff.).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید