صفحه اصلی / مقالات / دسوقی /

فهرست مطالب

دسوقی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

دَسوقی، ابراهیم بن ابی‌مجد قریشی هاشمی (633-676 ق / 1235-1277 م)، ملقب به ابوالعینین، از مشایخ برجستۀ صوفیه در سدۀ 7 ق / 13 م در مصر، که طریقۀ ابراهیمیه یا دسوقیه یا برهانیه منسوب به او ست.
دربارۀ جزئیات زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. تنها می‌دانیم که بیشتر عمر خود را در شهر دسوق مصر به سر آورد و سلسلۀ انساب او با 12 واسطه به امام جواد (ع) می‌رسید (شعرانی، طبقات، 1 / 181؛ مبارک، 11 / 16؛ محمود، 36؛ کنج، 14-15). وی ظاهراً پیش از روی‌آوردن به تصوف، در ابتدا فقه شافعی آموخت و پس از آن تحت تربیت نجم‌‌‌الدین محمود اصفهانی، از مشایخ متصوفۀ آن زمان، به ریاضت و خلوت‌نشینی و سیروسلوک عرفانی پرداخت و سرانجام از دست وی خرقه گرفت. دسوقی همچنین به دیدار دیگر مشایخ معاصر خود همچون نورالدین عبدالصمد نظری و ابوالحسن شاذلی رفت و پس از چندی خود به تربیت مریدان پرداخت (شعرانی، همانجا؛ مبارک، 11 / 16-17؛ محمود، همانجا؛ کنج، 16-20). وی و در کنار او، احمد بدوی، احمد رفاعی و عبدالقادر گیلانی، از مشایخ برجسته و مؤسسان طریقه‌های بزرگ صوفیه به شمار می‌آیند که در عصر خویش به اقطاب اربعه مشهور بودند (همو، 9؛ یونگ، 8).
دسوقی در ابتدا وابسته به سلسله‌های سهروردیه، رفاعیه و بدویه بود، اما چندی بعد خود طریقه‌ای را بنیان گذاشت که در واقع دنباله‌رو همان طریقه‌ها بود و تا سدۀ 9 ق / 15 م با نام ابراهیمیه شناخته می‌شد و از آن پس، پیروانش آن را دسوقیه خواندند. این طریقه که با انتساب به یکی از القاب دسوقی، یعنی برهان‌‌الدین، برهانیه نیز خوانده می‌شد، بعدها به گروههای مستقلی تجزیه شد و در خارج از مصر، در سوریه، حجاز، یمن و جز آن نیز گسترش یافت (تریمینگام، «طریقه‌ها ... »، 45-46).
دسوقی در 676 ق / 1277 م در دسوق درگذشت و در همان‌جا به خاک سپرده شد. آرامگاه وی زیارتگاه عدۀ بسیاری است و در طول سال، در 3 ماه متوالی مراسم بزرگداشتی در آن برگزار می‌شود. یکی از مساجد جامع شهر دسوق نیز به نام او ست (مقریزی، 3(1) / 739؛ مبارک، 11 / 16).
دسوقی را آشنا به چند زبان ازجمله فارسی، سریانی، عبری و زنجی (زنگی) دانسته‌اند، و حتى نوشته‌اند که زبان پرندگان و حیوانات را می‌دانسته‌ است (شعرانی، همان، 1 / 167- 168؛ محمود، همانجا). کرامات متعددی نیز به او نسبت داده‌اند (همو، 43؛ کنج، 45-55). خود او نیز ادعاهای عجیبی مانند تسلط بر ملائکه و جنیان، احاطه بر تمامی رموز سوره‌های قرآن، دیدار با پیامبر اکرم (ص)، نگریستن در لوح محفوظ در سن 6 یا 7سالگی،  گشودن رمز سبع‌المثانی، درگذشتن از سدرة‌المنتهى، و جز آن داشت. وی بر این باور بود که از ازل نزد خدا و رسولش جای داشته، و خداوند او را از نور پیامبر (ص) آفریده، و به او امر کرده است که تمامی اولیا را با دست خود خلعت بخشد و ملبس به خرقه کند. او خود را نقیب و رهبر اولیا می‌دانست و مدعی بود که پیامبر (ص) او را به این مقام منصوب کرده است (شعرانی، طبقات، 1 / 169-170، 181، 183؛ تونکی، 4 / 502؛ ابن‌عماد، 5 / 351؛ ‌محمود، 38، 43).
دسوقی ظاهراً تألیفات منثور و منظومی داشته که هیچ‌یک از آنها بر جای نمانده است. برخی از اشعار او نیز در کتابهای مختلف نقل شده که مضمون اصلی آنها مفاهیم وحدت وجود و نور محمدیه است و موضوعاتی چون حب الٰهی، ساقی، شراب، صفات حق یا ذات حق، و تجلی در آنها فراوان به چشم می‌خورد (شعرانی، همان، 1 / 181-182؛ مناوی، 2 / 330؛ ‌حسین، 142؛ زرکلی، 59). مهم‌ترین اثر منثور منسوب به او کتاب جواهر است که به الحقائق، الجواهر یا جوهرة الدسوقی نیز شهرت دارد و در آن، بخشهایی از دیگر آثار او گرد آمده است. شعرانی بخشهایی از این کتاب را در دو اثر خود، الانوار القدسیة (ص 99 بب‍ ‌) و الطبقات الکبرى (ص 66 بب‍ ) نقـل می‌کند (نک‍ : کنج، 20؛ ‌حسیـن، 143؛ تریمینگام، همان، 46).
طریقۀ دسوقی بر دو اصل عبادة‌ الله (وجه عملی) و معرفة ‌الله (وجه نظری) مبتنی بود که از دید او دربردارندۀ تمام علوم است. معرفة الله خود مبتنی‌بر معرفت قلبی است که درک شریعت و حقیقت وابسته به آن است. دسوقی وجه عملی سلوک را مقدمۀ وجه نظری می‌دانست و به همین سبب، ضمن تأکید بر شریعت به‌مثابۀ درختی که حقیقت میوۀ آن است، تصوف را «صدق در عمل» و «اخلاص در قلب»، و حقیقت آن را سیر از ظاهر به باطن، و از مقام فرق به مقام جمع می‌دانست، و پوشیدن صوف را که در ابتدای سلوک جهت تأدیب نفس صورت می‌گیرد، تنها جزئی از شعار تصوف می‌شمرد و خرقه‌پوشی و خانقاه‌نشینی را از ملزومات سلوک به شمار نمی‌آورد (شعرانی، طبقات، 1 / 169، 172، 178، انوار ... ، 112؛ مناوی، 2 / 322؛ محمود، 38، 41، 43؛ ‌حسین، 134، 137- 138).
از نظر دسوقی معرفت حقیقی مبتنی بر ذوق قلبی عارف است که از معادن ربانی و اسرار لدنی به قلب او افاضه می‌شود (شعرانی، طبقات، 1 / 172). این معارف حقایق غیبی است که عـارف کامل با قطع نظر از ماسوی‌‌الله و تـوجه صرف بـه حق ــ بـدون خوف از عقاب یا رجا به ثـواب ــ با ترک معاصی و اطاعت از شیخ، از طریق عنایت و توفیق الٰهی به دست آورده است (همان، 1 / 169، 174، 178؛ ‌محمود، 42؛ کنج، 27- 28، 38). به همین سبب، دسوقی توجه به قلب و امور باطنی را بسیار مهم‌تر از حفظ ظواهر می‌دانست. او همچنین قلب را جایگاه واقعی عقلی می‌شمرد که به تدبر در امور اخروی می‌پردازد، و این در مقابل عقل ظاهری است که انسان با آن امور دنیایی خود را اداره می‌کند (شعرانی، همان، 1 / 167؛ ‌محمود، 40)؛ ازاین‌رو، دسوقی صوفیان واصل را از خواص عباد می‌دانست که خداوند معارفی را در سِرّشان قرار می‌دهد که نه ملک مقرب از آنها آگاه است، نه نبی مرسل و نه ولی، و تأویل کنندگان و مفسران هم از فهم آنها عاجزند (نک‍ : شعرانی، همان، 1 / 170، 173).
دسوقی مریدان خود را به تسلیم در برابر خداوند، تخلق به اخلاق اولیا و مجالست با آنها، التزام به شریعت و به‌ویژه پایبندی به نوافل، بی‌توجهی به حظوظ نفسانی و صبر بر ریاضت، پرهیز از خودبینی، ریا و دیگر رذایل اخلاقی، اطاعت از شیخ، اخلاص در علم و عمل، نپرداختن به کرامات، و نماندن در مقامات توصیه می‌کرد و همۀ آنها را حجاب سالک می‌دانست (همان، 1 / 166-167، 170-171، 173-174، 180-181، انوار، 1 / 101-104، 107- 109، 112؛ ‌محمود، 39، 41-43).

طریقۀ دسوقیه یا برهانیه در دورۀ معاصر

این طریقه در عصر حاضر در مناطق مختلف قارۀ افریقا با نامهای گوناگونی چون ابراهیمیه، برهانیه و برهامیه شناخته می‌شود و نیز به‌سبب آنکه تعالیم آن را ترکیبی از آموزه‌های دسوقی و ابوالحسن شاذلی دانستـه‌‌انـد، بـه بـرهانیـه ـ دسوقیـه ـ شاذلیـه نیـز مشهـور است. (تریمینگام، «طریقه‌ها»، 46، نیز «اسلام ... »، 241؛ هافمن، 300-302؛ اشلایفر، 196؛ گرهولم، 138). یکی از مشهورترین مشایخ این طریقه در دورۀ معاصر محمد عثمان عبده (د 1983 م / 1362 ش) اهل سودان است. وی نخست در سودان فعال بود و در آنجا این طریقه را ترویج می‌کرد؛ اما پس از آنکه در ابتدای دهۀ 1930 م به مصر آمد، این طریقه رشد و گسترش فوق‌العاده‌ای در میان تحصیل‌کردگان و تودۀ مردم مصر پیدا کرد و پیروان پرشماری یافت، به گونه‌ای که بیشتر مصریان او را بنیان‌گذار طریقه تصور می‌کردند (هافمن، 301-302, 319). محمد عثمان در مصر مناظراتی با ملحدان و بنیادگرایان مسلمان (که آنها را وهابی می‌خواند) داشت و به‌منظور توسعۀ طریقه‌اش این شیوه را به پیروانش نیز آموخت؛ ازاین‌رو، حکومت وقت مصر بر آن شد تا این طریقه را که موضعی غیرسیاسی داشت، برای مقابله با تأثیرات ناصریه و اخوان‌المسلمین در بین دانشجویان گسترش دهد؛ اما انتشار کتاب محمد عثمان با نام تبرئة الذمة فی نصح الامة در 1974 م که در آن وی به موضوعاتی چون حقیقت محمدیه، نور محمدیه، جایگاه اهل بیت و جز آن پرداخته بود، حساسیت علما و رسانه‌ها را نسبت به شخص او و این طریقه برانگیخت، تا آنجا که وزارت موقوفات دینی، وزارت کشور و حتى شورای عالی طریقتهای صوفیه آن کتاب را توقیف کردند و مانع از فعالیتهای طریقۀ محمد عثمان شدند (همو، 300-302, 308 ff.).
بااین‌همه، طریقۀ برهانیه در حال حاضر همچنان فعال است (تریمینگام، همانجا) و یکی از 6 طریقۀ بزرگ در مصر (احمدیه، برهامیه، خلوتیه، قادریه، رفاعیه، و شاذلیه) به شمار می‌آید که اغلب شاخه‌های کوچک‌تر زیرمجموعۀ یکی از آنها هستند و یک یا چند شیخ از آنها عضو شورای عالی صوفیه در مصرند (گرهولم، همانجا). افزون‌براین، گسترش طریقۀ برهانیه تنها محدود به مصر و سودان نبوده است و این طریقه در دیگر نقاط جهان نیز حضور چشمگیـری دارد و مسلمانـان بسیـاری ــ هـم از دیگر کشورهای افریقایـی و هم از قـاره‌های آسیـا، اروپا و آمریکا ــ را در خـود پذیرفته است (مک‌دانا، 321؛ هافمن، 300, 319؛ اشلایفر، همانجا؛ تریمینگام، «طریقه‌ها»، همانجا). طریقۀ برهانیه همچنین پیروان پرشماری در میان تازه‌مسلمانان، به‌ویژه زنان یافته است و در برخی از کشورهای اروپایی همچون آلمان، پایگاههای فعالی دارد. آموزه‌های این طریقه دربارۀ اهمیت شعایر دینی و تعابیر باطنی آنها، معانی اسماءالله و جز آن نیز به زبانهای اروپایی ترجمه شده است (هافمن، 319-320). باید اشاره کرد که پس از درگذشت محمد عثمان عبده، پسرش، ابراهیم، رهبری این طریقه را بر عهده گرفته است (همو، 327).

مآخذ

ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، 1979 م؛ تونکی، محمد حسن، معجم المصنفین، بیروت، 1344 ق؛ حسین، صافی علی، الادب الصوفی فی مصر، قاهره، 1964 م؛ زرکلی، الاعلام؛ شعرانی، عبدالوهاب، الانوار القدسیة، به کوشش طه عبدالباقی سرور و سید محمد عیدالشافعی، بیروت، 1405 ق؛ همو، طبقات الکبرى، قاهره، 1373 ق؛ کنج، عبدالرزاق، علم الاقطاب الحقیقی سیدی ابراهیم الدسوقی، حلب، 1419 ق؛ مبارک، علی پاشا، الخطط التوفیقیة، قاهره، 1305 ق؛ ‌محمود، سامی سلیمان، طبقات الاولیاء، قاهره، دار الخلود للتراث؛ مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفى زیاده، قاهره، 1934 م؛ مناوی، محمد عبدالرئوف، الکواکب الدریة، بیروت، 1999 م؛ نیز:

Gerholm, T., «The Islamization of Contemporary Egypt», African Islam and Islam in Africa, eds. E. E. Rosander and D. Westerlund, Ohio, 1997; Hoffman, V. J., Sufism, Mystics, and Saints in Modern Egypt, Carolina, 1995; Jong, F. de, Ṭuruq and Ṭuruq-linked Institutions in Nineteenth Century Egypt, Leiden, 1978; McDonough, Sh., «Muslims of Montreal», Muslim Communities in North America, eds. Y. Y. Haddad and J. I. Smith, New York, 1994; Schleifer, A., «Sufism in Egypt and the Arab East», Islamic Spirituality, Manifestations, ed. S. H. Nasr, New York, 1997; Trimingham, J. S., Islam in the Sudan, London, 1983; id., The Sufi Orders In Islam, Oxford, 1971.

حسن مهدی‌پور

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: