صفحه اصلی / مقالات / دژکوه /

فهرست مطالب

دژکوه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 6 آذر 1398 تاریخچه مقاله

دِژْکوه، یا شاه‌دِز، دژی کوهستانی و استوار در نزدیکی شهر اصفهان که در سدۀ 5 ق / 11 م از پناهگاههای مهم اسماعیلیان بوده است.

سبب نام‌گذاری

 دژکوه را دزکوه نیز خوانده‌اند (مجمل ... ، 410؛ ظهیرالدین، 32). دز در زبان پهلوی همان دژ و قلعه است (فره‌وشی، 151). همچنین نام این قلعه را شاه‌دز و شاه‌دژ هم نوشته‌اند (ابن‌اثیر، 9 / 107؛ قزوینی، 396؛ حمدالله، 444). به ‌نظر می‌رسد نام شاه‌دز از هنگامی بر دژکوه نهاده شده که ملکشاه سلجوقی (سل‍ 465-485 ق / 1073-1092 م) آن را بازسازی کرده است (دفتری، 355). بنا‌به نوشتۀ راوندی، ملکشاه پس از ساختن قلعۀ دژکوه، آن را شاه‌دژ نامید (ص 156). ابن‌اثیر گاهی از این دژ با نام «قلعۀ اصفهان» نیز یاد کرده است (9 / 106).

موقعیت

 بازماندۀ دژکوه (شاه‌دز) بر فراز کوه صُفه (صفه به‌ معنی ایوان گسترده) در جنوب اصفهان جای دارد (لاکهارت، xi). این کوه سخت‌گذر با ارتفاع 232‘2 متر از سطح دریا، در 8‌کیلومتری جنوب باختری اصفهان واقع است (جعفری، 374؛ جعفری‌ زند، 165).
بر فراز این کوه آثار چند دژ به جا مانده است که مهم‌ترین آنها امروزه قلعۀ دیو و تخت رستم خوانده می‌شوند. بقایای برخی از این دژها در قلۀ کوه، و بعضی دیگر در دامنۀ آن قرار دارند. در نزدیکی این آثار چشمه‌های آبی وجود دارند که دژنشینان از آنها استفاده می‌کردند. با ‌توجه ‌به موقعیت مکانی بقایای قلعۀ دیو، می‌توان گفت محل قلعۀ اصلی شاه‌دز در محل قلعۀ دیو کنونی بوده است و بقایای دیگر قلعه‌های به‌جا‌مانده در کوه صفه از پیوستهای آن به شمار می‌رفته‌اند (مهریار، 120، 148). بنداری (586-643 ق / 1190-1245 م) از استواری بسیار این دژ سخن گفته و افزوده است که از بلندی، پیشانی بر ستارۀ سماک می‌سایید و با افلاک همسری می‌کرد (ص 88). برخی بر این باورند که ملکشاه سلجوقی این قلعه را به‌عنوان یک دژ نظامی و برای پاسداری از راههایی که به پایتخت او (اصفهان) می‌رسید، بازسازی کرده است (دفتری، همانجا). ابن‌اثیر نیز به‌روشنی گفته است که قلعۀ شاه‌دز بر پایتخت سلطان محمد سلجوقی مسلط بوده (9 / 108)، و همین موقعیت نظامی مهم برای رهبر اسماعیلیان، انگیزۀ تصرف آن را به وجود آورده است (لاکهارت، همانجا). قلعۀ شاه‌دز پس از آنکه در 494 ق / 1101 م به دست اسماعیلیان افتاد، تهدیدی بزرگ برای اصفهان و دولت سلجوقی به شمار می‌رفت (هاجسن، 179).

 پیشینۀ تاریخی

 نویسندگان دورۀ اسلامی عموماً ملکشاه سلجوقی را بنیان‌گذار دژکوه (شاه‌دز) دانسته‌اند (راوندی، 132؛ قزوینی، همانجا؛ ابوالقاسم، 156). ابن‌اثیر طی بیان داستانی از شکار ملکشاه، ساخت این دژ را به ‌پیشنهاد یک مرد رومی که در دربار وی می‌زیست و در شکارگاه همراه سلطان بود، دانسته، و افزوده است که خواجه نظام‌الملک، وزیر ملکشاه، با این کار مخالف بود؛ ولی گفته‌های وی پذیرفته نشد و سلطان فرمان داد آن را بسازند. پس از پایان کار ساخت‌و‌ساز قلعه، ملکشاه دژبانی برای آن برگزید (9 / 38). به‌ هنگام دوری سلطان از پایتخت، خزانه، جنگ‌افزارها، پسران، دختران و حرم‌سرای وی را به این دژ می‌بردند و گروهی از دیلمیان مورد اعتماد از دژ و ساکنان آن پاسداری می‌کردند (میرخواند، 681؛ ظهیرالدین، 40).
پژوهندگان روزگار ما بنیان‌گذاری دژ‌کوه را بسیار کهن‌تر از زمان ملکشاه سلجوقی می‌دانند. بنابه عقیدۀ آنها، ملکشاه این دژ را بنیاد ننهاده، بلکه او تنها آن را بازسازی کرده است (میناسیان، 20). باستان‌شناسان، افزون‌بر سفالهای دورۀ اسلامی، در آنجا چیزهای دیگری نیز از دورۀ ساسانیان به دست آورده‌اند که همانند یافته‌های آتشگاه واقع در 12‌کیلومتری اصفهان است و به‌طور‌قطع متعلق ‌به دورۀ ساسانی است (نک‍ : همو، 61). جعفری زند که او نیز دژکوه را از دیدگاه باستان‌شناسی بررسی کرده، بر این باور است که بر فراز کوه صفه، جایگاهی ویژه‌ برای آتش مقدس [دورۀ ساسانی] وجود داشته که باید آن را در قلعۀ دیو جست‌وجو کرد. وی معتقد است که اسلوب بنای دژکوه و نتیجه‌ای که از بررسیهای آجرهای آن به دست آمده، نشان می‌دهد که این دژ متعلق به سالهای پایانی دورۀ ساسانی است (ص 180-181).
شاه‌دز در زمان سلطنت برکیارق سلجوقی (485- 498 ق / 1092-1104 م) به دست اسماعیلیان افتاد (آقسرایی، 22). این پیروزی در دورۀ اختلاف خانوادگی و جنگ میان برکیارق و سلطان محمد، فرزندان ملکشاه، به دست آمد (حمدالله، 444). رهبر اسماعیلیان اصفهان در این هنگام احمد بن عبدالملک عطاش بود. او نخست خود را به‌عنوان آموزگار کودکان مقیم شاه‌دژ جا زد و به‌تدریج همۀ پاسداران دیلمی آنجا را که گرایشهای شیعی داشتند و نیز دیگر ساکنان دژ را به کیش اسماعیلی درآورد و پس از درگذشت دژبان قلعه که با وی دوستی داشت، دژکوه را به تصرف درآورد (دفتری، 355؛ هاجسن، 178).
تصرف این دژ به دست اسماعیلیان در نزدیکی اصفهان از دیدگاه سیاسی، امری مهم به شمار می‌آمد؛ آنها به‌زودی ‌توانستند بر دژ دیگری به نام خان لنجان در نزدیکی دژکوه دست یابند (همو، 444) و نیز در اقدامات خود گستاخ‌تر گردند (دفتری، همانجا). احمد عطاش پس از تصرف دژکوه به خزانه و حرم‌سرای سلطان دست یافت و به ‌چنان قدرتی رسید که شاهان در کارش فروماندند. از ‌سوی‌ دیگر هنگامی که سلطنت به سلطان محمد رسید، تصمیم ‌به گشودن دژ گرفت و با سپاهیانی بسیار آنجا را محاصره کرد. دژکوه 7 سال در محاصره بود و سلطان سلجوقی دانست که با محاصره نمی‌توان اسماعیلیان را به تسلیم واداشت (قزوینی، 396-397؛ رشیدالدین، چ دانش‌پژوه، 120-121؛ ابوالقاسم، 156-157). سرانجام، در مصالحه‌ای که روی داد، قرار شد احمد عطاش شماری از افراد دژ را به قلعه‌های دوردست دیگر بفرستد و بازماندگان پس از رسیدن آنها به قلعه‌های تعیین‌شده، تسلیم گردند (هاجسن، 195). سلطان محمد نیز سوگند یاد کرد که آنها را به جان امان دهد، اما به سوگند خود وفا نکرد (ابوالقاسم، 157).
بنداری نوشته است که سلطان محمد برخی از اسماعیلیان دژکوه را به زنجیر کشید و برخی دیگر را کشت و قلعه را با خاک یکسان کرد (همانجا). احمد عطاش با گروه کوچکی از پیروانش به‌سختی با سپاهیان سلطان در دژکوه جنگیدند و کشته شدند؛ همسر احمد خود را از باروی دژ به زیر افکند و مرد (دفتری، 362) و خود او نیز دستگیر و به خواری در کوچه‌های اصفهان گردانده شد و سرانجام زنده‌زنده پوستش را از تن جدا کردند (هاجسن، 196). فرمانروایی احمد عطاش بر دژکوه 12 سال طول کشید (ابوالقاسم، همانجا). سال گشودن شاه‌دژ به‌وسیلۀ سلطان محمد را 500 ق / 1107 م نوشته‌اند (ابن‌اثیر، 9 / 107). ایرانشاه در شعری، سلطان محمد را ستوده و از لشکرکشی پیروزمندانۀ او به سپاهان که مراد همان دژکوه اصفهان بوده، یاد کرده است (نک‍ : ص 9-14؛ عفیفی، 13).
در منابع از قلعه‌های دیگری با ‌نام شاه‌دژ یاد شده است. یکی از این قلعه‌ها در کوههای شهریار (شهریار‌کوه به نام شهریار، از شاهان خاندان باوند مازندران) در محدودۀ استان مرکزی کنونی جای داشته که آن را نصر بن حسن بن فیروزان دیلمی در 360 ق / 971 م ساخته است (یاقوت، 3 / 246). برخی از تاریخ‌نگاران دورۀ مغول نیز از قلعۀ شاه‌دز قصران (ناحیه‌ای در کوههای البرز میانی) سخن گفته‌اند که در 651 ق / 1253 م کتیبوقا (کیدبوقا) از سرداران هلاگو خان تا پای دیوارهای آن پیش رفت و گروهی از مردم را کشت و بازگشت و سپس هلاگو در ‌پی گشودن دژهای اسماعیلیان، آن را محاصره و طی دو روز آن را گشود (جوینی، 3 / 109؛ رشیدالدین، چ روشن، 2 / 981-987). تاریخ این رویداد را در 654 ق / 1256 م دانسته‌اند (بویل، 343). ستوده محل این قلعه را در بلندیهای پیرامون روستای زیارت، یکی از روستاهای ارنگه، از آبادیهای شهرستان کرج کنونی، دانسته است (ص 132-134).

مآخذ

آقسرایی، محمود، تاریخ سلاجقه (مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار)، به کوشش عثمان توران، آنکارا، 1943 م؛ ابن‌اثیر، الکامل، به کوشش محمد یوسف وقاقه، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، زبدة التواریخ (بخش فاطمیـان و نزاریـان)، به کوشش محمدتقی دانش‌پـژوه، تهران، 1366 ش؛ ایرانشاه ابن ابی‌الخیر، بهمن‌نامه، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، 1370 ش؛ بنداری، فتح، تاریخ دولة آل سلجوق (زبدة النصرة)، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ جعفری، عباس، کوهها و کوه‌نامۀ ایران، تهران، 1368 ش؛ جعفری ‌زند، علیرضا، اصفهان پیش از اسلام، تهران، 1381 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1355 ق / 1937 م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339 ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال و مجتبى مینوی، تهران، 1333 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، جامع ‌التواریخ (قسمت اسماعیلیان و ... )، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران، 1356 ش؛ همو، همان، به کوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373 ش؛ ستوده، منوچهر، قلاع اسماعیلیه، تهران، 1345 ش؛ ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق‌نامه، تهران، 1332 ش؛ عفیفی، رحیم، مقدمه و حاشیه‌ بر بهمن‌نامه (نک‍ : هم‍ ، ایرانشاه)؛ فره‌وشی، بهرام، فرهنگ زبان پهلوی، تهران، 1358 ش؛ قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، 1380 ق / 1960 م؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ مهریار، محمد، «شاه‌دز کجا ست؟»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات اصفهان، اصفهان، 1343 ش، س 1، شم‍ 1؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران، 1373 ش؛ هاجسن، گ. س.، فرقۀ اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تبریز، 1346 ش؛ یاقوت، ‌بلدان؛ نیز:

Boyle, J. A., «Dynastic and Political History of the Īl-khāns», The Cambridge History of Iran, vol. V, ed. id., Cambridge, 1968; Daftary, F., The Ismāʿīlīs: Their History and Doctrines, Cambridge, 1995; Hodgson, G. S., «The Ismāʿīlī State», The Cambridge ... (vide: Boyle); Lockhart, L., introd. Shah Diz of Ismaʿili ... (vide: Minasian); Minasian, C. O., Shah Diz of Ismaʿili Fame, Its Siege and Destruction, London, 1971.

محسن احمدی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: