صفحه اصلی / مقالات / داروشناسی و داروسازی /

فهرست مطالب

داروشناسی و داروسازی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 7 دی 1398 تاریخچه مقاله

داروشِناسی وَ داروسازی، دانش شناخت ویژگیها و کاربردهای داروهای مفرد (غیرمرکب) و فن ترکیب این داروها برای ساخت داروهای مرکب؛ این فن در دورۀ اسلامی به «قراباذین» شهرت داشت.

در طب قدیـم، دارو یـا دوا (جمع: ادویه) به هر مادۀ گیاهـی، معدنی و حیوانی‌ای اطلاق می‌شد که خاصیت درمانی داشت یا به‌عنوان زهر و پادزهر به کار می‌رفت.

از آغاز اسلام تا قرن 4 ق / 10 م

داروشناسی و داروسازی از دیرباز با پزشکی ارتباط مستقیم داشته است. گرچه همۀ داروشناسان لزوماً پزشک نبوده‌اند، اما کمتر پزشکی در سرزمینهای اسلامی، تا پیش از ورود طب نوین، می‌توان یافت که با خواص و ترکیبات داروها آشنا نبوده باشد. ازآنجاکه ادویه بر هریک از موالید سه‌گانه (گیاه، حیوان و معدن) اطلاق می‌شده است که خاصیت پیشگیری از بیماری یا درمانی داشته، پزشکان برجسته از دانشهایی چون گیاه‌شناسی، شیمی و معدن‌شناسی، و خواص اعضای حیوان هم بهره‌ای کافی داشتند. هم ازاین‌روی، گذشته از کتب داروشناسی مستقل، غالباً بخش یا بخشهای مهم از کتب پزشکی این پزشکان، حتى تک‌نگاریهای ایشان دربارۀ اعضا یا بیماریهای خاص نیز شامل خواص و کاربردهای داروهای مفرد و مرکب بوده است.
نخستین اطلاع ما دربارۀ داروسازی و داروشناسی عصر اسلامی به قرن 1 ق / 7 م در قلمرو سابق ایرانِ ساسانی و سوریۀ بیزانسی بازمی‌گردد. آنچه از داروشناسی و داروسازی پیش از اسلام می‌دانیم، بیشتر مرهون اطلاعات مندرج در منابع عصر اسلامی دربارۀ فعالیت پزشکان و داروسازان ایرانیِ اوایل عصر اسلامی است، گرچه اندک اشاراتی هم در برخی کتب دینی اوستایی و آثار دیگر دراین‌باره می‌توان یافت. در سفرنامۀ منسوب به فیثاغورس، از «داروی گیاهی» و «داروی خواب‌آور» که زردشت از آن استفاده می‌کرد، بی‌اشاره به گیاه یا دارویی خاص، یاد شده است (نک‍ : سیاحت‌نامه ... ، 54). در آن زمان، گیاه‌پزشک یکی از طبقات اطبا به شمار می‌رفته (یشتها، 1 / 143)، و مزدا‌پرستان بر ‌آن بوده‌اند که اورمزد برای درمان هر بیماری، لااقل یک گیاه آفریده است (کریستن‌سن، 441). در یسنا (ها 9، بندهای 1، 2، 16، ها 10، بندهای 8، 164، 171) و یشتها (1 / 468) از گیاهی به نام هوم (هئومَ haoma در اوستا؛ سومَ soma در وید برهمنان) (نک‍ : پورداود، 1 / 471) یاد شده که «نیک درمان‌دهنده» و «دوردارندۀ مرگ» و «نیرودهنده» بوده است. برخی این هوم را با افدرا که از آن مادۀ افدرین گرفته می‌شود، یکی دانسته‌اند (نجم‌آبادی، «تاریخ طب ... »، 89). اما معلوم نیست که کدام یک از گیاهان ناهمگونی که امروزه در بلوچستان و کشمیر و تبت به این نام موسوم است (براون، 22)، همان هوم اوستایی است. حکیم مؤمن نیز از گیاهی به نام هوم‌المجوس، همراه با توصیف شکل ظاهری آن یاد کرده، و خواص درمانی متعددی برای آن برشمرده است (ص 263؛ قس: بهاء‌الدوله، گ 313 الف، که هوم را واژه‌ای ترکی و آن را سمی دانسته است).
توجه ایرانیان به شناسایی و استفاده از داروها و نیز استقرار داروشناسی عصر اسلامی بر داروشناسی ایرانی را از آنجا می‌توان دریافت که نام بسیاری از داروهایی که نام و اوصاف و خواص آنها بعدها در کتب طبی و داروشناسی دورۀ اسلامی در شرق و غرب جهان اسلام آمده است، اصلاً ایرانی است، و نخستین پزشکانی که در کتب خود به داروها و خواص آنها اشاره کرده‌اند، غالباً جندیشاپوری یا پروردۀ سنت پزشکی جندیشاپور بوده‌اند و طبیبان و داروشناسان سده‌های بعد به آنها بسیار استناد جسته‌اند.
براساس نظریۀ اخلاط و طبایع در طب قدیم، داروها از نظر تأثیر، به سرد یا گرم، و تر یا خشک (ابن‌ربن، 400)، و از نظر بساطت و ترکب به داروهای مفرد (عَقّار، جمع آن: عقاقیر، از اصل عبری و آرامی به معنای ریشۀ گیاه: قنواتی، 12) و داروهای مرکب (قراباذین / اقراباذین، از قرافاذین سریانی و اصلاً گردافیدیون یونانی به معنای رسالۀ کوچک) تقسیم می‌شده‌اند. داروهای مرکب را برای ایجاد تعادل در طبیعت مفردات و سازگارکردن آنها با مزاجهای مختلف بیماران ــ اگر داروی مفردی برای درمان بیماری یافت نمی‌شد ــ می‌ساختند. درواقع، نقش دارو در این نظریه، مدد‌رساندن به تن برای حفظ یا اعادۀ تعادل میان اخلاط و طبایع بوده است؛ زیرا برخلاف طب امروز که فرض بر آن است که واکنش همۀ بیماران در برابر یک دارو مشابه است، در طب قدیم واکنش بیماران در برابر یک دارو را، برحسب مزاج بیمار و طبایع داروها، متغیر می‌دانستند؛ چنان‌که برای مزاجهای گرم و خشک، داروها و غذاهای سرد و تر تجویز می‌کردند تا حرارت و یبوست صفراوی دارو تعدیل شود، در‌حالی‌که این‌گونه دارو و غذا برای مزاجهای سرد، یا بیماری که سردی بر او غلبه داشت، نتیجۀ معکوس داشت، یا اگر می‌بایست دارویی تجویز شود که گرمی آن بیش از اندازۀ مورد نیاز بود، آن را با دارویی سرد می‌آمیختند تا در آن تعادلی ایجاد شود، یا اگر دارویی مفرد متناسب با مزاج بیمار یا طبیعت
 بیماری یافت نمی‌شد، دو یا چند دارو را باهم می‌آمیختند تا داروی مناسب به دست آید (ابن‌سینا، 2 / 222؛ جرجانی، 687). ازاین‌روی، بهترین داروسازان، پزشکان بودند که از تأثیرات مفردات و مرکبات بر مزاجهای مختلف اطلاع داشتند و غالباً داروها را خود ترکیب و تهیه می‌کردند و در اختیار بیماران قرار می‌دادند (مثلاً نک‍ : رازی، قصص ... ، 2، 3، 13).
رهاوی از جملۀ انواع امتحان اطباء، بررسی توانایی آنها در شناخت داروها و ترکیب آنها را لازم دانسته است (ص 196)؛ درحالی‌که بیشتر داروسازان یا داروفروشانی که خود پزشک نبودند و آنها را صیدلانی یا صیدنانی می‌خواندند، چنان‌که داروسازی را صیدنه یا صیدله (از مادۀ چندل < صندل > هندی) می‌خواندند و گویا دو اطلاق صیدنه (داروسازی) و صیدلانی (داروساز) رایج‌تر بوده است (بیرونی، الصیدنة، 3-7)، تنها از انواع و ابدال مفردات اطلاع داشتند و از تأثیر و تأثر این مفردات و واکنش مزاجهای گوناگون در برابر دارو اطلاع دقیق و تجربی نداشتند (رازی، الحاوی، 22 / 2-4). شاید به همین دلیل در دوره‌ای، داروسازان را مکلف کردند که در ترکیب و شناخت داروها از دستورالعملهایی که در کتب پزشکان و داروشناسان برجسته‌ای همچون ابن‌تلمیذ آمده است، پیروی کنند (نک‍ : دنبالۀ مقاله).
ازآنجاکه داروها، نباتی، معدنی و یا حیوانی‌اند، ارتباطی مهم میان منابع گیاه‌شناسی و کیمیاوی و جانورشناسی با منابع دارویی می‌توان یافت. درواقع، می‌توان گفت که بخشی بزرگ از تحقیقات مسلمانان در گیاه‌شناسی و کیمیا در خدمت داروشناسی بوده است و علاوه‌بر کتابهای مستقل در این فنون، آثار پزشکی مهم چون فردوس ‌الحکمه، الحاوی و القانون مشتمل بر فصولی دربارۀ گیاه‌شناسی و جانورشناسی‎اند (نیز نک‍ : صدیقی، 448؛ نصر، 459). بحثهای دقیق و فنی دربارۀ داروها و ترکیبات آنها هم البته با علم شیمی بی‌ارتباط نبوده است.
از منابع پزشکی برمی‌آید که پزشکانی که خارج از بیمارستان به مداوا می‌پرداختند، داروی بیمار را خود تهیه و ترکیب می‌کردند (مثلاً رازی، قصص، همانجاها؛ قس: الگود، «تاریخ ... »، 272). هریک از بیمارستانهای بزرگ، خود داروساز و بخش داروسازی یا داروخانه داشتند که به آن «شراب‌خانه» یا «بیت‌الادویه» یا «داروخانه» می‌گفتند و رئیس آن را «مهتر شراب‌خانه» یا «خازن» می‌خواندند (رشیدالدین، وقف‌نامه‌ ... ، 42، 146، 148؛ قلقشندی، 3 / 472، 4 / 10، 5 / 469). با‌این‌همه، به‌سبب کثرت تقلباتی که از سوی دارو‌فروشان و پزشکان غیر‌رسمی و دوره‌گرد دیده می‌شد، تهیه و فروش دارو قوانینی داشت که محتسب بر اجرای آن نظارت می‌کـرد. محتسب اجـازه داشـت کـه حتـى شب‌هنگـام ــ بـی اذن داروساز ــ دکان او را تفتیش کند و به معاینۀ داروها و ظروف داروسازی و جنس موادی که انواع داروها و شربتها و ضمادها با آن ساخته می‌شد، بپردازد و آنها را با دستورالعملهای رسمی طبی مقایسه کند (ابن‌اخوه، 115-124). مثلاً داروساز حق نداشت داروهای مفرد را با چیزی دیگر جز دارو بیامیزد (همو، 122) یا مثلاً شبّ بنفشه را بیش از اندازه با لیمو مخلوط کند (همو، 115). داروساز باید نه‌تنها اهل خیر و صلاح، بلکه در شناسایی داروها و قرصها و معجونها و گردها خبره باشد و براساس دستورالعملهای داروسازی ابن‌بیان یا ابن‌تلمیذ به کار بپردازد (همو، 117). تقلب و تدلیس در داروسازی مستلزم مجازات و تعزیر شرعی داروساز بود (همو، 115).
از روایت ابن‌ابی‌اصیبعه (1 / 157) دربارۀ آزمایش داروسازان اردوگاه افشین اشروسنی در جنگ با بابک خرم‌دین، اولاً برمی‌آید که اینان طبقۀ خاصی از صاحبان حرف و مشاغل را تشکیل می‌دادند، و ثانیاً تقلب در میان کسانی که گویا غالبشان تحصیلات رسمی نداشته و جزو پزشکان و داروشناسان رسمی محسوب نمی‌شدند، رواج بسیار داشته است. رهاوی متذکر شده است که پزشکان را باید با کتابهای شانزده‌گانۀ جالینوس در زمینه‌های مختلف، ازجمله کتابهای سیزدهم و چهاردهم در ادویۀ مفرده و ادویۀ مرکبه، بیازمایند، زیرا طبیب باید از انواع ترکیبات داروها مطلع باشد؛ مثلاً بداند کدام دارو باید کوبیده شود و با چه چیز مخلوط گردد، معجونها را چگونه باید ساخت، چرا بعضی را با آب و بعضی را با عسل می‌آمیزند، چرا بعضی از داروها را باید نیم‌کوب کرد و بعضی را به صورت آرد درآورد، و بسیاری نکات دیگر؛ چه، اگر طبیب از اینها مطلع نباشد، ممکن است دارویی به بیمار دهد که بس مضر باشد و چون در شناخت داروها ناتوان است، مصلح آن را نیز نتواند ساخت (ص 195-196).
اگرچه مدرسۀ جندیشاپور به روزگار امویان دایر و کاملاً فعال بود، ولی اطلاع ما از فعالیت داروسازان و پزشکان ایرانی در این دوره بسیار اندک است. اگر ما‌سرجویۀ یهودی، طبیب برجستۀ بصری و معاصر خلیفه عمر بن عبدالعزیز را که رازی از او با عنوان «الیهودی» یاد می‌کند، بتوان به‌سبب نام و مولدش ایرانی یا تربیت‌شده در پهنۀ این فرهنگ دانست، وی نخستین پزشک ایرانی به شمار می‌رود که در خدمت امویان می‌زیست. ماسرجویه در همین دوره کتاب کناش اهرون‌القس را عربی گردانید (نک‍ : ابن‌عبری، 112) و کتاب قوی ‌‌العقاقیر و منافعها و مضارها را تألیف کرد (نک‍ : قفطی، 324، 325). کتاب کناش الخوز از نویسنده‌ای ناشناس که بیرونی از آن سخن رانده است (نک‍ : الجماهر ... ، 205، الصیدنة، 593) هم ممکن است از آثار جندیشاپوریان باشد که بیرونی و رازی از او با عنوان «الخوز» و «الخوزی» (خوزستانی) یاد کرده‌اند (نک‍ : همان، 112، 123، 530، 611؛ نیز رازی، الحاوی، 21 / 45، 70؛ قس: اولمان،101). کتاب کناش (مجموعۀ مسائل طبی و دارویی) جرجیس بن بختیشوع (نک‍ : ابن‌ندیم، 354)، نخستین پزشک جندیشاپوری که به بغداد آمد (قفطی، 158)، از کهن‌ترین آثار ایرانی مقارن اسلام در این زمینه است. رازی در مواضع متعدد به آن کتاب استناد کرده است (نک‍ : همان، 16 / 73، 89، 17 / 16، 31، 33، 103، 21 / 268، 269، 347). مراد بیرونی (نک‍ : همان، 618) از جرجیس و کناش او باید همین شخص و همین کتاب باشد. شاگرد مشهور او عیسی بن صهار‌بخت (چهار‌بخت) جندیشاپوری نیز کتابی داشته به نام قوی ‌الادویة ‌المفردة (نک‍ : ابن‌ندیم، 356؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، 1 / 203) که ابومنصور موفق هروی در الابنیة (مثلاً ص 145)، و بیرونی در الجماهر (ص 197، 202، نیز نک‍ : الصیدنة، 45، 213، 352، 406، 529، 633) به آن استناد کرده‌اند. بیرونی همچنین از اقراباذین ابونصر بن ابی‌زید صهاربخت، و نیز تعالیق صهاربخت نام برده است (نک‍ : همان، 53، 606)، ولی اطلاع دیگری از آن کتابها و شخص ابونصر در دست نیست.
ماسویه پدر یوحنا که از کودکی به مدت 40 سال در جندیشاپور به کوبیدن دارو و داروسازی مشغول بوده نیز یکی از برجسته‌ترین داروسازان و پزشکان این دوره است که در بغداد به طبابت و نظارت بر بیمارستان آن شهر منصوب شد (قفطی، 383-384). پسر او، یوحنا نیز در همین رشته دستی قوی داشت و آثاری چـون الاغذیـة، الادویة ‌المسهلة، اصلاح ‌الادویة المسهلة، و چنـد کناش پدید آورد (نک‍ : همو، 380-381). بعضی از این آثار چندان مشهور و مهم بوده که رازی در مواضع متعدد به آن استناد کرده است (نک‍ : الحاوی، 5 / 234، 6 / 109، 20 / 105، 133، 206، 319، 21 / 653). نسخه‌ای از رسالۀ اخیر، و نیز دو رسالۀ دیگر منسوب به یوحنا، یعنی الکناش المشجر و جواهر الطیب المفردة باسماءها و صفاتها و معادنها موجود است (GAS, III / 233). او همچنین رسالـه‌ای دیگـر بـه نـام الابدال [الادویه] (دربـارۀ جایگزینهـای داروهای مفرد، هنگام در دسترس نبودن داروی اصلی) داشته که امروزه در دست نیست، اما بیرونی در الصیدنه پیاپی به آن استناد کرده است (مثلاً نک‍ : ص 41؛ دربارۀ تأثیر این اثر بر ابدال رازی، نک‍ : کرامتی، «جایگاه ... »، 79-87، 107-111). بیرونی همچنین کتاب یا رساله‌ای موسوم به جامع [ الجامع؟] به ابن‌ماسویه نسبت داده است (نک‍ : همان، 454).
ظاهراً در همان سالها منکه کتاب السموم شاناق هندی را از این زبان به فارسی ترجمه کرد و ابوحاتم بلخی آن را به خط فارسی برای یحیی بن خالد برمکی نوشت (ابن‌ابی‌اصیبعه، 2 / 32؛ شاناق، 3). چندی بعد عباس بن سعید جوهری که این کتاب را بر مأمون عباسی می‌خواند، آن را عربی گردانید (نک‍ : همو، 3-4). در مقدمۀ متن عربی کتاب آمده است که آنچه در این کتاب آمده است، از اسرار حکمای هند است و پادشاهان برای آنکه دست فرزندان و خواص آنها بدین کتاب نرسد، آن را در خزاین خود پنهان می‌کردند؛ زیرا کتابی است پرخطر و بلندپایه که مشتمل است بر اوصاف و تأثیرات تمام زهرها و نشانه‌های سم در خوردنیها و نوشیدنیها و حتى جامه و فرش و جز اینها (نک‍ : همو، 2).
متن عربی السموم مشتمل بر 5 «مقاله» است. در مقالۀ اول دربارۀ حسد و بغض و دشمنی و مضرات آن ازجمله کوشش پنهان برای ازمیان‌برداشتن دشمن با زهر؛ انواع زهرهای حیوانی و نباتی و معدنی؛ زهرهای مفرد یا ترکیبی؛ و نیز احتیاج پادشاهان به اطلاع از زهرها به‌سبب طمعی که ممکن است فرزندان و برادران و نزدیکان و مدعیان در حکومت داشته باشند، سخن رانده شده است (همو، 4-12). مقالۀ دوم در ذکر نشانۀ خوردنیها و نوشیدنیها، روغنها، میوه‌ها، مفروشات، عطرها و دودهای مسموم است (همو، 13-26). مقالۀ سوم به ترکیب و ساخت انواع زهرها و شیوۀ مسموم‌کردن همان چیزها (همو، 26-41) اختصاص یافته است. مقالۀ چهارم دربارۀ نشانه‌های مسمومیت با هریک از زهرهای نام‌برده در مقالۀ پیشین و نیز تریاقات یا پادزهرهای آنها ست (ص 41-52). مقالۀ پنجم به عطرها و روغنها و جامه‌ها و پوششها و دیگر چیزهای مسموم اختصاص یافته است.
مهم‌ترین کتاب دارویی سدۀ 3 ق / 9 م، کتاب اقراباذین شاپور ابن سهل جندیشاپوری (د 255 ق / 869 م) رئیس بیمارستان جندیشاپور است که در بیمارستانها و دکاکین داروسازی رواج تمام داشته (ابن‌ندیم، 355؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، 1 / 161؛ قفطی، 207)، و در آن، دربارۀ انواع شربتها، قرصها، روغنها، ضمادها و داروهای مختلف برای اعضای بدن سخن رانده است (زهیرالبابا، «الاقرباذینات ... »، 579). نسخه‌هایی از این اثر در تهران و حلب محفوظ است (GAS, III / 244). دو رسالۀ الادویة المرکبة و ابدال الادویة نیز از همو ست کـه نسخه‌هایی از آنها نیز در دست است (دانش‌پـژوه و انـواری، 1 / 20، مجموعۀ 38، شم‍ 20؛ منزوی، 1 / 463). روایت عربـی اثـری پرآوازه به نام ابدال الادویة المفردة و الاشجار و الصموغ و الطین کمابیش در همین روزگار پدید آمد. این اثـر مستقیماً یا به‌واسطۀ رسالۀ ابدال رازی تأثیری شگرف بر آثار داروشناسی دورۀ اسلامی داشت (نک‍ : ه‍ د، بدیغورس؛ نیـز کرامتی، همان، 79-107). در همین دوره بختیشوع بن جبرئیل (د 256 ق / 870 م) هم کتاب نصائح ‌الرهبـان فی ‌الادویة‌ المرکبـه را نوشت کـه ظاهراً نسخه‌ای از آن در تیموریۀ قاهره محفوظ است (سامرایی، 1 / 393). از احوال او به روایت قفطی (ص 103) نیز معلوم می‌شود که در شناخت خواص دارویی میوه‌ها و شربتها و ترکیب و ساخت دارو دستی قوی داشته است. یوحنا پسر بختیشوع نیز کتابی به نام تقویم ‌الادویة فیما اشتهر من الاعشاب و العقاقیر و‌الاغذیه نوشته بوده است که نسخه‌ای از آن اکنون در دست است (سامرایی، 1 / 397؛ GAS, III / 258).
برجسته‌ترین پزشک و مترجم این دوره یعنی حنین بن اسحاق (194-260 ق / 810-874 م)، فرزند داروسازی از اهالی حیره بود که آثار متعددی در داروشناسی و اغذیه داشته است: اختیار ادویة علل العین در داروهای چشم؛ کتاب الاغذیة؛ اختیار الادویة المجربة (گزیدۀ داروهای آزمایش‌شده)؛ اختیار الادویة المحرقة (که محتمل است این دو اثر اخیر که یکی را ابن‌ندیم و دیگری را قفطی در احوال حنین آورده‌اند، یکی بوده و نام آن به دو صورت در منابع آمده است)؛ کتاب التریاق در پادزهرها (ابن‎ندیم، 352-353؛ قفطی، 173-174؛ رازی، الحاوی، 21 / 149، 202، 239، جم‍ ؛ بیرونی، الصیدنة، 142، 180)؛ اجناس الادویة العین (GAS, III / 255)؛ من اختیارات حنین که احتمالاً مجموعۀ داروهای گزیدۀ او بوده است و نسخه‌ای از آن در دست است (دانش‌پژوه و انواری، 1 / 301، مجموعۀ 513، شم‍ 2)؛ و اقراباذین (رازی، همان، 7 / 206، 297، 10 / 43، 199، 265). او همچنین کتابهایی چون الادویة‌ المفرده منسوب به جالینوس را ترجمه کرد (نک‍ : قفطی، 130)؛ نیز ترجمۀ بخشی از کتاب مشهور الحشائش (مواد دارویی) دیوسکوریدس که تأثیر آن را در داروشناسی اواخر سدۀ 3 ق و پس از آن نمی‌توان نادیده گرفت، منسوب به او ست (ابن‌ندیم، 351، با همکاری اصطفن بن بسیل). درواقع، تأثیر الحشائش در شرق اسلامی فقط از جنبۀ داروشناسی نظری حائز اهمیت است، زیرا بسیاری از داروهای مندرج در این کتاب در سرزمینهای شرقی خلافت به دست نمی‌آمده و طبیعتاً داروشناسان نمی‌توانسته‌اند آنها را خود تهیه، آزمایش و تجویز کنند؛ از‌این‌رو آنها را با داروهای ایرانی و هندی جایگزین می‌کردند (قس: زهیرالبابا، «مصادر ... »، 188، 189). مقالۀ هفتم کتاب العشر مقالات فی ‌العین منسوب به حنین دربارۀ خواص داروهای مفرد به‌طور کلی (ص 148- 158)، و مقالۀ هشتم دربارۀ داروهای چشم و چگونگی استعمال آنها ست (ص 158-171). در این اثر داروهای گیاهی به چوب، برگ، پوست، گل، گل‌آذین خوشه‌ای و سنبل تقسیم شده است (ص 158- 159). چنین می‌نماید که آزمایش داروها و شناخت تأثیر آنها در آن روزگار رایج بوده است؛ چنان‌که حنین بن اسحاق در کتاب المسائل خود قوانین و راههای آزمایش داروها و سنجش تأثیر آن بر انواع بیماریها را به‌دقت بیان کرده بوده است (نک‍ : محمد موسى، 805- 808). رازی در آغاز رسالۀ ابدال الادویة «رسالۀ حنین در ابدال ادویه را که از مقالۀ جالینوس در ابدال، جامع اوریباسیوس و دو جامع قدیم و جدید بولس اجانیطی فراهم آورده است»، می‌ستاید و او را از این حیث برتر از همۀ پیشینیان خود به شمار می‌آورد (نک‍ : کرامتی، «جایگاه»، 79).
پس از حنین، پسرش اسحاق بن حنین جندیشاپوری (قس: انطاکی، 1 / 26، که نسبت نیشابوری در این چاپ نادرست است و باید جندیشاپوری باشد) نیز چند کتاب و رساله در داروشناسی تصنیف یا تألیف کرده است: کتاب الادویة الموجودة بکل مکان، که ظاهراً نسخه‌ای از آن موجود است (GAS, III / 268)؛ الرسالة الشافیة فی الادویة النسیان (همانجا)؛ دو کتاب به نامهای الادویة ‌المفردة به‌ترتیب حروف تهجی، و الادویة ‌المفردة ‌اللطیفه (ابن‌ندیم، 356) که رازی به آنها استناد کرده است (نک‍ : الحاوی، 20 / 295، 21 / 548). ظاهراً در همین دوره کتابی زیر عنوان شوس‌ماهی در خواص داروها (زریاب، 47؛ بیرونی، الصیدنة، 16) از خوزستانیان (خوزیان، شاید جندیشاپوریان) نوشتۀ داروشناسی ناشناس در دست بوده است که چون رازی بدان استناد جسته است (همان، 20 / 11، 412، 21 / 202)، باید مقدم بر او باشد. بدین‌گونه معلوم می‌شود که ایرانیان در داروشناسی آغازهای تمدن اسلامی، بنیادی نهادند که تا قرنها پس از سقوط خلافت نیز همچنان پای‌برجا بود و برخی از اصول آن هنوز به‌ویژه در شبه‌قارۀ هند معمول و جاری است (الگود، «طب ... »، 30).
در عصر شکوفایی طب در سرزمینهای اسلامی، غالب آثار مکتوب در این فن هر دو وجه نظری و عملی طب را در بر دارند؛ در وجه اخیر یا فصولی را به داروهای مختلف بیماریها اختصاص داده‌اند یا پس از ذکر اوصاف هر بیماری، به معالجات و داروهای دافع آن هم، به اجمال یا تفصیل، پرداخته‌اند؛ چنان‌که در همین سدۀ 3 ق پزشک مشهور ایرانی، علی ابن‌ربن طبری (د 247 ق / 861 م) فصولی مهم از کتاب فردوس ‌الحکمه را به انواع داروهای مفرد و مرکب گیاهی و معدنی و حیوانی اختصاص داده است. وی در یکی از ابواب این بخش، به منافع و خواص طبی اعضای حیوانات مانند سُم قاطر برای جلوگیری از ریزش مو، و کبد الاغ برای درمان صرع اشاره کرده است (ص 420-423). همچنین دربارۀ خواص حبوبات و سبزیجات و روغنها و نوشیدنیها (ص 374- 399) و پادزهرها و داروهای مرکب مشهور و ترکیبات آنها (ص 449-466)، و انواع قرصها و داروهایی که دافع سموم و صفرا هستند (ص 467-472)، سخن رانده است. نام تعداد زیادی از داروهایی که او معرفی کرده، ایرانی است؛ مانند زراوند، زرین‌دخت، راوند و ترنج (ص 401-403). ابن‎ربن رسالۀ دیگری به نام منافع ‌الاطعمة و ‌الاشربة و ‌العقاقیر (نک‍ : ابن‌ندیم، 354) داشته که گویا نسخه‌ای از آن در حلب موجود است (سامرایی، 1 / 471؛ GAS, III / 240).
محمد بن زکریای رازی (د 313 ق / 925 م) هم قسمتی از دائرةالمعارف بزرگ پزشکی خود را به داروشناسی و داروهای مفرد و مرکب اختصاص داده است. روش او چنین است که داروها را براساس حروف تهجی در ابوابی مرتب کرده و پس از ذکر نام، به ایراد نظریات پزشکان و داروسازان متقدم ایرانی و یونانی و سریانی دربارۀ آن دارو پرداخته، و انواع تیره‌ها و خواص آن را بیان کرده است. وی گاه نام یونانی و سریانی داروها را نیز ذکر
کرده است (مجلدات 20-22، جم‍‌ ). مهم‌ترین کار رازی در این باب، بررسی علمی داروشناسی یا صیدنه است. وی در مقدمۀ اثر خود یادآوری کرده است که صیدنه جزو طب نیست و هرکس را که به انواع تیره‌ها و خواص و الوان داروها آگاه باشد، نمی‌توان طبیب خواند ( الحاوی، 22 / 2-4). رازی همچنین بر تازگی میوه و برگ و شاخه و ریشه و صمغ و عصارۀ گیاهان دارویی بسی تأکید ورزیده (همان، 23 / 5)، خاستگاه بسیاری از داروها را بیان کرده (همان، 22 / 7-60) و حتى مقادیر و اوزان مختلفی را که برای سنجش و ترکیب داروها در سرزمینهای گوناگون به کار رفته، ذکر کرده است (همان، 22 / 60-61).
رازی که از دشواری تطبیق نام داروهای ایرانی و هندی و سریانی و یونانی با یکدیگر آگاه بوده، جداولی ترتیب داده و اختلاف اسامی ادویه را در آن جداول متذکر گردیده است؛ مانندِ قومس (سوسن سفید)؛ مها سوا (آزاد درخت)؛ لامحوس ططوس (ارنب دریایی)؛ و نیز چگونگی کتابت این نامها به عربی و اسقاط بعضی از حروف و هجاهای آن را در این زبان بیان کرده است (همانجاها). او آثار دیگری مانند القراباذین الکبیر و القراباذین ‌الصغیر (بیرونی، فهرست ... ، 6، 75) که نسخه‌هایی از القراباذین الکبیر در دست است (GAS, III / 283)؛ کتابی در صیدنه که ظاهراً فقط بیرونی ( الصیدنة، 18) از آن نام برده است و شاید همان بخش داروشناسی الحاوی باشد؛ الکناش الفاخر، که از آن نیز نسخه‌هایی وجود دارد (GAS, III / 286)؛ ابدال ‌الادویه (ابن‌ندیم، 358؛ بیرونی، همانجا) که رساله‌ای است دربارۀ داروهای جایگزین که هنگام فقدان داروهای اصلی به کار می‌روند (دربارۀ این رساله و اهمیت آن، نک‍ : کرامتی، «جایگاه»، 75-121) و از این اثر نیز نسخه‌هایی باقی است (شورا، 4 / 25؛ دانش‌پژوه، 3(2) / 714)؛ فی ادویة العین و علاجها (نسخه‌ها را، نک‍ : GAS, III / 290-291)؛ الادویة المرکبة التی الحاجة الیها دون غیرها (مشخصات نسخۀ آن را، نک‍ : همان، III / 291) در داروشناسی داشته است.
ابوالحسن طبری هم در کتاب بسیار مفید و ممتع خود، المعالجات البقراطیه، ذیل اوصاف بیماریها، از معالجات و داروهای آنها یاد کرده است (مثلاً 1 / 24، دربارۀ داروهای چشم؛ 1 / 164، دربارۀ داروهای فلج؛ 1 / 256، دربارۀ داروهای گوش؛ 2 / 72، دربارۀ داروهای آبله). وی در جای دیگر زیر اوصاف یکی از بیماریهای سر (1 / 69) آورده است که داروهای این بیماری را در «قرافاذین» این کتاب ذکر کرده است؛ اما در نسخۀ موجود کتاب، فصلی به داروشناسی اختصاص داده نشده است و شاید مرادش داروهایی است که ذیل هر بیماری آورده است.
در اوایل قرن 4 ق / 10 م یعقوب بن زکریا کشکری (کسکری) در کتاب کناش فی‌ الطب، ذیل بیماریهای گوناگون از داروهای مفید برای آن بیماریها، شامل معجونها، قرصها، شربتها، ضمادها و روغنها نام برده است. مخصوصاً بدان سبب که یعقوب از پزشکان بیمارستان سیده، مادر المقتدرباللٰه عباسی، در بغداد بوده است، همواره داروهای مجرب برای بیماریها پیشنهاد کرده و خود در بعضی مواضع تصریح کرده است که از فلان دارو در بیمارستان استفاده می‌شده است (مثلاً نک‍ : ص 153، 178). احمد بن ابی‌الاشعث پزشک ایرانی مقیم موصل نیز گذشته از رسالات طبی متعدد، به خواهش شاگردانش در 355 ق / 966 م کتابی موسوم به الادویة ‌المفرده در 3 مقاله تألیف کرد. کتاب ترکیب ‌الادویه نیز از همو ست (ابن‌ابی‌اصیبعه، 1 / 246-247).
در قلمرو و دورۀ سامانیان، هدایة ‌المتعلمین اثر ابوبکر ربیع اخوینی بخاری (قرن 4 ق / 10 م) اگرچه مستقیماً مربوط به داروشناسی نیست، ولی ذیل بیماریها، از حدود 000‘ 3 داروی مفرد و مرکب گیاهی و معدنی و حیوانی نام برده و نیز بخشی از کتاب را به خوردنیها و نوشیدنیها اختصاص داده است (ص 154-162). ظاهراً اخوینی در‌صدد تألیف قراباذین نیز بوده است، ولی هیچ اطلاعی از انجام چنین کاری در دست نیست (نک‍ : متینی، 8). این کتاب به‌سبب نام فارسی بسیاری از داروها حائز اهمیت مخصوص است. اخوینی بخاری غالب داروهای مذکور در کتاب را خود آزموده (مثلاً نک‍ : ص 407، 455، 589)، و حتى از انتقاد نسبت به پزشکان مشهور متقدم در استفاده از برخی از داروها یا کمیت دارویی مورد استفادۀ آنها خودداری نکرده است (مثلاً نک‍ : ص 457، 560، 580).
داروشناس بعدی، ابومنصور موفق‌ هروی، کتاب الابنیة عن حقایق ‌الادویه را منحصراً به داروشناسی اختصاص داده، و دربارۀ 584 داروی اصلی سخن گفته است. این اثر را باید نخستین کتاب داروشناسی فارسی دانست که به دست ما رسیده است (مایرهف، مقدمه بر شرح ... ، xvi, xvii). وی نام داروها را به فارسی و عربی و گاه سریانی و یونانی ذکر کرده، و در مواضع بسیار طرداً للباب از داروهای دیگر نام برده است. او داروها را گذشته از طبایع آنها به 4 بخش: آنچه غذا به‌ شمار می‌رود، آنچه هم غذا و هم دارو ست، آنچه فقط دارو ست، و زهر تقسیم کرده است (ص 3 بب‍‌‌ ).
در همین سده در میان داروشناسان غرب جهان اسلام باید از ابوجعفر احمد بن ابراهیم بن جزّار قیروانی (د 369 ق / 979 م) یاد کرد که کتاب الاعتماد فی الادویة المفردۀ او یک وقت از مشهورترین آثار داروشناسی در اروپا بوده است. گفته‌اند شهرت این اثر نه به‌سبب ترجمه‌های یونانی و لاتین و عبری آن بوده است، بلکه چون قسطنطین افریقی آن را ترجمه و تلخیص کرد و چنان‌که شیوۀ او بود، به نام خود انتشار داد، شهرتی یافت (نک‍ : سزگین، مقدمه). بااین‌همه، باید گفت که ابن‌جزار، چنان‌که از مقدمه‌اش برمی‌آید، اطلاعی دربارۀ داروشناسان و پزشکان نامدار شرق جهان اسلام، و آثار مهم و مشهور آنها نداشته است، زیرا تصریح کرده است که پیش از او، جز دیوسکوریدس و جالینوس، کسی کتابی جامع در این فن ننوشته است. ابن‌جزار در این اثر خود، از میان پزشکان و داروشناسان عصر اسلامی فقط به متقدمان آنها چون تیاذوق، ابن‌ماسویه، ابن‌ماسرجویه، کندی و اسحاق بن عمران اشاره کرده است. وی کتاب را بر حسب قوای داروها، یعنی سرد و گرم و تر و خشک، به 4 «مقاله» تقسیم کرده است. نیز متذکر شده است که در این کتاب از ذکر اغذیه‌ای که خاصیت دارویی دارند، یا داروهای حیوانی و سمها، و آنچه که برای عرب ناشناخته است، خودداری کرده است؛ ازاین‌رو، کتاب الاعتماد فقط مشتمل بر 278 داروی مفرد است که تعدادی قابل توجه از آنها ایرانی و فارسی است، چون بادرنجویه، شاه‌اسپرم، سرو، پرسیاوشان، شاه‌تره، بادآورد، النار (انار) مشک، راوند و بسیاری دیگر (ص 2-3، 21، 24، 28؛ کرامتی، «الاعتماد ... »، 276).
در اواخر قرن 4 ق / 10 م، ابن‌سمجون اندلسی، متخصص داروهای مفرد، اثری در همین زمینه پدید آورد که از مهم‌ترین آثار داروشناسی این عهد بود و گویا آن را در دورۀ حکومت منصور بن ابی‌عامر (د 392 ق / 1002 م) نوشته بوده است. ابن‌ابی‌اصیبعه همچنین از کتاب دیگر او موسوم به اقراباذین یاد کرده است (نک‍ : 2 / 51-52). قسمت اعظم مجلدات کتاب ادویۀ مفردۀ او زیر عنوان جامع الادویة المفرده که برحسب حروف ابجد تنظیم شده است، در 4 جلد به تفاریق از کتابخانه‌های بادلیان، موزۀ بریتانیا و کتابخانۀ احمد ثالث استانبول به دست آمده است، اما بخش اول مشتمل بر داروهایی که زیر حروف ا، ب، ج، د، ه، و، وصف شده‌اند، در دست نیست (نیز نک‍ : سزگین، 5). ابن‌سمجون در این کتاب مفصل، یکایک داروهای معروف و مستعمل را، اعم از گیاهی و حیوانی و معدنی، وصف کرده است. جلد اول متن موجود از حرف «زاء» با وصف زنجبیل و زراوند و زعفران آغاز شده و تا طین نیشابوری پیش رفته است. جلد دوم از یتوع تا مرداسنج را در بر دارد. جلد سوم با نارجیل و نارمشک آغاز، و به ضرو (درخت بنه) ختم شده است. جلد چهارم نیز مشتمل بر توصیف داروها از قسط (کست / کوشنه) تا شعیر است. ابن‌سمجون در سراسر کتاب، نام داروشناسان و پزشکانی را که از آثار آنها در تدوین این اثر خود استفاده کرده، آورده است. ازآن‌میان، می‌توان به نامدارانی چون جالینوس، دیوسکوریدس، رازی، ماسرجویه، ابن‌ماسه، سلیمان بن حسان بن جلجل و اسحاق ابن عمران اشاره کرد (نک‍ : نمایۀ کتاب).
ابوالقاسم زهراوی (د ح 400 ق / 1010 م) طبیب برجستۀ اهل اندلس، بخش اعظم کتاب نامدار التصریف لمن عجز عن التألیف خود را به اوصاف و انواع و شیوه‌های استعمال داروها اختصاص داده است: کتاب التصریف به 30 «مقاله» تقسیم شده است. مباحث داروشناسی از مقالۀ سوم دربارۀ «تریاقات» آغاز می‌شود (1 / 375) و مقالات بعد به‌طور منظم مشتمل است بر مباحثی چون انواع مسهلها (1 / 365- 449)؛ داروهای قلب (1 / 449)؛ انواع جوارشنات یا داروهای هاضمه (1 / 473)؛ داروهای مخصوص باه و شیرآور برای بانوان (1 / 493- 509)؛ داروهایی که باید پخته شود یا آرد گردد و یا به‌صورت شربت استفاده شود و برای ایجاد تعادل در اخلاط و طبایع به کار می‌رود (1 / 542- 558)؛ تهیۀ انواع مرباها از میوه‌ها و گلها و عقاقیر خشک و تر (1 / 558-567)؛ داروهای خشک برای بیماریهای قلب و معده و کبد و اسهال و جز آنها (1 / 567-583)؛ و انواع قرصها و بخورات و روغنها و عطرها و غالیه‌ها و داروهای مخصوص بیماریهای چشم و دندان (2 / 2-112). زهراوی در مقالۀ بیست‌و‌هفتم بحثی جالب دربارۀ قوا و منافع و مضار غذا و دارو مطرح کرده (2 / 274-331)، و مقالۀ بعد را به اصلاح ادویه (2 / 375-415) اختصاص داده است. مقالۀ سپسین مشتمل بر بحث مفید نـام‌گذاری داروهای مفرد و بدلهای آنها و نیز اوزان و مقیاسهای داروها ست (2 / 415-461). مقالۀ سی‌ام دربارۀ عمل بالید یعنی جراحی و شکسته‌بندی و داغ‌نهادن است. داروهایی که زهراوی در این کتاب آورده، اعم است از داروهای گیاهی و حیوانی و معدنی.
ابن‌سینا (د 428 ق / 1037 م) بزرگ‌ترین مرجع پزشکی قرون وسطى نیز در همین روزگار کتاب القانون فی الطب را به پایان برد. «کتاب دوم» قانون شامل دو «جمله» همه دربارۀ داروهای مفرد، و «کتاب پنجم» نیز در دو جمله دربارۀ داروهای مرکب است. وی بر آن است که مزاج داروها نسبت به یکدیگر سنجیده می‌شود. داروها همه از عناصر چهارگانه پدید می‌آیند، این عناصر درهم می‌آمیزند و در یکدیگر تأثیر می‌گذارند و بر حالتی از تعادل استقرار می‌یابند و مزاج حقیقی دارو، همین حالت تعادل آن است (2 / 222)، اما مزاج و طبیعت داروهایی که از ترکیب مفردات با مزاجهای گوناگون پدید می‌آید، «مزاج ثانوی» نامیده می‌شود. این مزاج ثانوی یا دارای پیوندی پایدار است، و یا پیوندی ناپایدار. این مزاجها و قوا را می‌توان از طریق آزمایش تجربی و نیز قیاس بازشناخت (2 / 223 بب‍‌ ).
ابن‌سینا داروها را از نظر تأثیر کلی آنها 3 دسته کرده است: داروهایی با اثرات عمومی مانند داروهای سرد و گرم‌کننده و جاذب و دافع؛ داروهایی با اثرات جزئی خاص مانند داروهای یرقان؛ داروهایی با اثرات خاص، ولی شبیه به داروهای عمومی مانند داروهای مسهل و مدرّ که بر اندامهای خاص تأثیر دارند، ولی چون نفع و ضرر آنها عام است و بر همۀ اندامها تأثیر می‌گذارند، شبیه به دستۀ اول‌اند ( (2 / 231). آخرین بخش «کتاب دوم» شامل ذکر نام حدود 600 دارو و خواص آنها ست که حدود 500 داروی آن گیاهی است. ابن‌سینا در «جملۀ» اول کتاب پنجم دربارۀ داروهای مرکب یا قراباذین به نیازمندی به داروهای مرکب و کیفیت ترکیب آنها اشاره کرده است. به گفتۀ او هرگاه برای درمان یک بیماری خاصیت یک داروی مفرد کافی نباشد یا آن داروی مفرد برای اندامی دیگر مضر باشد، یا طبیعت آن دارو بیش از حد لزوم گرم و سرد و خشک و تر باشد، آن را با مفردات دیگر می‌آمیزند تا خاصیت مورد نظر تقویت شود، اثر سوء آن را در اندامهای دیگر از میان ببرد و طبیعت دارو را تعادل بخشد (3 / 309 بب‍‌ ). ابن‌سینا سپس از 12 ‌‌گونه داروها مانند پادزهرها، مسهلها، گردها، ضمادها، قرصها، روغنها و شربتها نام برده است (3 / 310-407). جملۀ دوم شامل بیماریهای مختلف از سر تا قدم و داروهای متناسب با هرکدام است. ابن‌سینا خود در داروسازی دستی قوی داشته و داروهای بسیاری را خود ساخته و آزمایش کرده، و نخستین وصف برخی از داروها از او ست، مانند تریاق کبیر برای داروهای معده و کبد شامل پوست انزج و جنطایا و مُرّ و دانۀ بلسان و برگ و تخم بادرنجویه و تخم افرنجمشک و زرنباد و درونج و مشک و عنبر و دارچین و زعفران و افسنتین که باید 6 ماه تخمیر شود (3 / 321). برخی از داروهای مرکب دیگر نامهای ایرانی دارند، مانند معجون «بزرگ دارو» که به گفتۀ ابن‌سینا از داروهای مشهور و بزرگ ایرانی، و برای قولنج بسیار نافع است، و معجون «فیروزنوش» برای درمان باد قولنج و امراض سرد زنان آبستن (نیز نک‍ : نفیسی، عباس، 55 بب‍‌ ). ابن‌سینا همچنین کتاب دیگری به نام الادویة ‌القلبیه در داروهای قلب داشته است (نک‍ : قفطی، 418).

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: