خطیب سمباس
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 23 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240779/خطیب-سمباس
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
22
خَطیبْ سَمْباس، احمد بن عبداللطیف مِنَنگکاباوی (1271- 1334 ق / 1855-1916 م)، فقیه، صوفی و اصلاحگر سوماترایی. احمد خطیب در بوکیتینگی، در ناحیۀ کوتاگدنگ منطقۀ مننگکابائو (سوماترای غربی)، یا بنا بر برخی منابع در سمباس، در غرب کالیمانتان (نک : مولیاتی، .npn؛ ابوالخیر، 86) به دنیا آمد. پدرش عبداللطیف، فرزند مهاجری حجازی به نام عبدالله بود که پس از مهاجرت به آن منطقه، با دختری محلی ازدواج کرده، و در آنجا ساکن شدهبود. عبدالله امام یا خطیب حکومتی (خطیب نگری) بود. برخی از منابع نیز عبدالله را قاضیِ «پادری» دانستهاند (لفن، 106؛ نوئر، no.1 31,). اصطلاح پادری به جنبشی اصلاحگرانه اشاره دارد که از دهههای نخست سدۀ 19 م / 13 ق، و تحت تأثیر اندیشههای اصلاحی حاجیانی که از مکه به مننگکابائو بازمیگشتند، آغاز گشت. طرفداران این جنبش ابتدا به مخالفت با جنبههایی از فرهنگ بومی، همچون قماربازی و اعتیاد به تریاک و الکل، بخشهایی از قوانین مادرسالارانۀ محلی (بهویژه در زمینۀ ارث)، و نیز سهلانگاری و آسانگیری کلی در زمینۀ رعایت واجبات اسلام پرداختند؛ اما با گذشت زمان این جنبش ابعاد نظامی فزایندهای یافت و در جنگی که به «جنگ پادری» مشهور شد، رهبران این جنبش توانستند ادارۀ بخشهایی از مننگکابائو را دردست بگیرند، اما سرانجام، با پیروزی کامل نیروهای استعماری هلند در این مناطق، جنبش پادری بهطور کامل شکست خورد. با اینهمه، پادریها تأثیر پایداری بر جامعۀ جاوهای گذاشتند و پایبندی به راستکیشی اسلامی را در فرهنگ این منطقه به معیاری پایدار تبدیلکردند که در دورههای بعد نقش خود را در حرکتهای اصلاحی و تعالیم اصلاحگرانی چون خطیب سمباس نشان داد (ریکلفس، 133 ff.؛ نوئر، 216-219؛ لفن، 30). احمد تحصیلات ابتدایی خود را در همان منطقه گذراند و در جوانی به همراه پدربزرگ و پسری از نزدیکانش به نام طاهر بن جلالالدین به حجاز رفت و در مکه ساکن شد. وی در آنجا نزد استادانی چون احمد دَحْلان، ابوبکر شطّا و یحیى کَبلی به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و به طریقۀ نقشبندیه پیوست (همو، 106-107؛ ابوالخیر، 86-87). او همچنین پس از چندی با شیخ محمد صالح کردی، که یکی از مردان صاحبنفوذ و ثروتمند مکه بود، آشنا شد و از حمایت وی برخوردار گشت. کردی برای احمد منزلی تهیه کرد و دخترش را به عقد او درآورد و بعدها احمد را به عونالرفیق، شریف مکه معرفیکرد و شایستگی او را به عنوان امام و خطیب مسجدالحرام به وی گوشزد نمود. پیرو این توصیه، احمد عنوان امام شافعی و خطیب مسجدالحرام را یافت و از آن هنگام «احمد خطیب» نامیده شد (لفن، 107-108؛ ریکلفس، 161؛ نوئر، 31). احمد خطیب از همان آغاز حلقۀ درس خود را نزدیک بابالزیادۀ مسجدالحرام برقرار ساخت و به این ترتیب، از یک سو کوشید تا به رغم همۀ مخالفتها، فضای غالب عربی (حجازی، مصری، حضرمی) حلقههای درس در آنجا را تعدیل کند و از سوی دیگر، امکان حضور و تدریس علمای جاوهای را که پیش از آن تنها در خانههای خود به تدریس میپرداختند، در مسجدالحرام فراهم آورد. حلقههای درس وی به تدریج مشتاقان بسیاری را از میان محصلان جاوهای مقیم مکه به خود جذب نمود و به جامعۀ استادان و محصلان جاوهای مکه هویت و حیاتی تازه بخشید (ابوالخیر، 87؛ لفن، 107-109). به این ترتیب، وی با گذشت زمان جایگاه درخور و ممتازی یافت، چندانکه در سرزمین مادریاش به عنوان عالمی توانا شناخته شد؛ پرسشهای شرعی دربارۀ موضوعات مورد مجادله از آن منطقه برای پاسخ نزد او فرستاده میشد و از سرتاسر بلاد جاوه هدایایی به دست او میرسید که همۀ آنها را به نیازمندان میبخشید (ابوالخیر، همانجا؛ نوئر، 31-32؛ لفن، 108). در این هنگام، احمد خطیب سمباس همۀ توشوتوان خود را از یک سو صرف تربیت شاگردان جاوهای، و از سوی دیگر صرف مبارزه برای برافکندن آداب و رسوم و قوانین محلی مننگکابائو، که به ویژه در آن منطقه با عنوان «عادت» شهرت داشت، انتقاد از این اعمال و آیینهای غیرراستکیشی برخی طریقههای صوفیه در آنجا، و مخالفت با سیاستهای استعماری هلند در سوماترا و جاوه نمود. «عادت» (در زبان محلی: اَدَت) نظام عرفی و اجتماعی حاکم بر جامعۀ مادرسالارانۀ سوماترا و بهویژه منطقۀ مننگکابائو بود که در برخی موارد همچون ارث و ازدواج، با شریعت اسلام اختلاف داشت. این نظام به شدت از سوی سران قبایل و برخی حاکمان محلی، و نیز به طور غیرمستقیم از جانب هلندیها حمایت میشد و در مقابل، پادریها و اصلاحگرایان دینی با آن مخالف بودند و در جهت انطباق آن با شرایع اسلام میکوشیدند. در نتیجۀ تلاشهای این گروههای مخالف، بهویژه در اثر کوششهای احمد خطیب که آثار متعددی در این زمینه منتشر کرد، و نیز شاگردان او، در نظام عادت طی سالها به تدریج اصلاحاتی صورت گرفت و با شریعت اسلام انطباق کلی یافت (نوئر، 216-219؛ لفن، 213). احمد خطیب از سوی دیگر به انتقاد از طریقههای صوفیۀ فعال در سرزمین خود پرداخت. وی برای مقابله با آنچه آن را بدعت و آداب نادرست طریقتی، بهویژه در میان نقشبندیۀ سوماترا میدانست، دستکم 3 رساله نوشت، که نخستین بار با هم در 1336 ق / 1908 م در قاهره چاپ شدند (وان بروینسن، «مجادلات ... »، 712-713، «خاستگاهها ... »، 173-174؛ شلبر، 359 ff.). از سوی دیگر، وی طریقهای تلفیقی به نام «قادریه و نقشبندیه» را به وجود آورد و در کتاب خود به نام فتح العارفین به شرح سلسلۀ این طریقه و آیینها و اوراد و اذکار آن پرداخت و خلفای خود را به نقاط مختلف جاوه و سوماترا فرستاد. با آنکه مشایخ نقشبندی در منطقه، همچون محمد سعد بن تَنتَأ و محمد بن علی بن عبدالمطلب (خطیب علی)، از شاگردان پیشین احمد خطیب، با نوشتن رسالههایی به مقابله با دیدگاههای احمد خطیب برخاستند، اما این طریقه با جذب مریدان پرشمار، به سرعت دیگر طریقههای صوفیه در این مناطق را به حاشیه راند و خود جایگاه نخست را به دست آورد. پس از درگذشت احمد خطیب، شاگرد او عبدالکریم بانتینی ادارۀ طریقه را بر عهده گرفت و در گسترش و تقویت آن کوشید، اما با مرگ او مرکزیت طریقه از میان رفت و شاخههای متعددی در آن به وجود آمد (وان بروینسن، همان، 169-170، «شریعت ... »، npn.؛ فاکس، npn.؛ مولیاتی، npn.).
با آنکه احمد خطیب ظاهراً رساله یا کتاب مستقلی در زمینۀ مبارزه با استعمار هلند ننوشت، اما در آثار خود نظام عادت و مدافعان آن، یعنی هلندیها را که از اشرافیت منطقه و نظام عرفی مورد قبول آنها حمایت میکردند، به شدت مورد انتقاد قرار میداد و همچون بسیاری از علمای جاوهایِ پیش از خود و معاصرانش با هرگونه همکاری با نیروهای استعماری به شدت مخالفت میکرد (لفن، 109-112). با اینهمه، مهمترین و پایدارترین تأثیر شخصیت و تعالیم احمد خطیب سمباس در تربیت شاگردان جاوهای آشکار گردید که اغلب پس از گذراندن چند سالی در مکه و دیگر مناطق خاورمیانه، به مجمعالجزایر جاوه و سوماترا بازگشتند و هریک در زادبوم خود رهبری جنبشی اصلاحی را برعهده گرفتند، چنانکه برخی از آنان همچون محمد نور و حسن مقسوم در سمتهای رسمی در سوماترا به کار پرداختند، برخی دیگر همچون طاهر بن جلالالدین ازهری با ایجاد روزنامۀ الامام دستدرکار نشر اندیشههای اصلاحگرایانه شدند، برخی دیگر همچون احمد دحلان جنبش اصلاحی محمدیه را بنیاد گذاشتند و گروهی دیگر همچون حاجی رسول (حاجی کریم امرالله)، محمد جمیل جامبک، محمد طالب عمر و عبدالله احمد اصلاحات را در مننگکابائو پیگرفتند (ریدل، 213-214؛ نوئر، 33-39؛ ریکلفس،161-163؛ لفن،113).احمد خطیب نویسندهای پرکار بود و بنابر قول برخی از محققان در حدود 46 تألیف از خود بر جای گذاشت که بیشتر آنها به زبان عربی بودند و از بسیاری از آنها نامی باقی مانده است. برخی از آثار او عبارتاند از: اظهار زغل الکاذبین فی تشبههم بالصادقین؛ الآیات البینات للمنصفین فی ازالة خرافات بعض المتعصبین؛ السیف البَتّار فی مَحق کلمات بعض اهل الاغترار؛ تنبیه الغافل بسلوک طریقة الاوائل (که همه در رد بدعتهای طریقههای صوفیه نوشته شدهاند)؛ الجواهر النقیة فی العمل الجیبیة؛ روضة الحُسّاب فی علم الحساب؛ المنهج المشروع، ترجمة کتاب الداعی المسموع؛ الریاض الوردیة؛ ذوالسراج پاده منیاتکان چاریته اسراء دان معراج؛ صلح الجماعتین بجواز تعدد الجُمعتین (وان بروینسن، «مجادلات»، 713, no.15؛ لفن، 109-110). احمد خطیب پس از مهاجرت به مکه هرگز به موطن خود بازنگشت و در 1334 ق در همان شهر جان سپرد.
ابوالخیر، عبدالله مرداد، المختصر من کتاب نشر النور و الزهر فی تراجم افاضل مکة، به کوشش محمد سعید عامودی و احمد علی، جده، 1406ق / 1986م؛ نیز:
Fox, J. J., Currents in Contemporary Islam in Indonesia, http: / / dspace-prod1 anu.edu.au / handle / 1885 / 42039; Laffan, M. F., Islamic Nationhood and Colonial Indonesia, London, 2003; Mulyati, »History of Qadiriyya and Naqshbandiyya Orders in Indonesia«, The Islamic Supreme Concil of America, www. islamicsupremecouncil. org / spirituality / Qadiri / qad-naqsh-indo.htm; Noer, D., The Modernist Muslim Movement in Indonesia, 1900-1942, Oxford, 1978; Ricklefs, M. C., A History of Modern Indonesia, London, 1981; Riddell, P. G., Islam and the Malay-Indonesian World, Honolulu, 2001; Shellabear, W. G., »An Exposure of Counterfeiters«, The Moslem World, ed. S. M. Zwemer, New York, 1966, vol. XX; Van Bruinessen, M., »Controversies and Polemics Involving the Sufi Orders in Twentieth-Century Indonesia«, Islamic Mysticism Contested, eds. F. De Jong and B. Radtke, Leiden, 1999; id, »The Origins and Development of the Naqshbandi Order in Indonesia«, Der Islam, Berlin, 1990, vol. LXVII (1); id, »Shariºa Court, Tarekat and Pesantren: Religious Institutions in The Sultanate of Banten«, www.let.uu.n1 / ~martin. vanbruinessen / personal / publications / Banten_religious_institutions.htm.زینب ابراهیمی ـ بخش ادیان و عرفان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید