جکسن، سفرنامه های
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 8 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240444/جکسن،-سفرنامه-های
دوشنبه 8 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
عنوان فصل هجدهم کتاب «اصفهان پایتخت پیشین» است. نویسنده ضمن نکوداشت باغها و کاخها، بازار، پلها و سایر اماکن اصفهان، زیرکانه میگوید: «با آنکه اصفهان هنوز عنوان سنتی خود یعنی «نصف جهان» را بر خود دارد، اما آن نصفۀ دیگر جهان تنها بهسبب آنکه مرکز تجارت فرش و نیز محل وقوع صحنههای کتاب حاجی بابای اصفهانی است، شناخته میشود» (ص 262). جکسن در اینجا نیز مفصلاً تاریخ اصفهان را بررسی کرده است. در یکی از گشتوگذارهایش در شهر، با چند محکوم و راهزن که تازه حد بر آنها جاری شده بود، برخورد میکند. یکی از آنها سوار بر الاغ بود و دستش در لفافهای خونآلود پیچیده شده و از پی او چند زن شیونکنان و چند مرد نفرینکنان دوان بودند. دست وی تازه قطع شده بود و معمول بوده که محل قطعشدۀ دست، تنها در کرۀ داغ فروبرده میشد و هیچ پرستاریِ دیگری در کار نبوده است، مگر مراجعه به جراحان هیئتهای مبلغان مذهبی. در همان حال، شاهد کشتهشدن محکومی دیگر بوده که جلو چشم همه با بریدن گردن، او را اعدام کردند (ص 271-272). نوعی اعدام توأم با شکنجه هنوز رواج داشته و آن گچگرفتن محکومان تا گردن بود تا بهتدریج جان دهند. زردشتیان که در آن زمان به گبر و آتشپرست معروف بودند، مورد توجه وی در این فصل بودهاند. او این القاب را عباراتی تحقیرآمیز میداند که مسلمانان بر آنان میگذاشتند، درست مثل عیسویان که به آنها خاجپرست میگفتند (ص 274). پاسارگاد مقصد بعدی نویسنده است. او همچون یک ایرانی متعصب، با اندوهی بارز از وضع غمانگیز کنونیِ اماکن باشکوهی چون تختجمشید و پاسارگاد، فصل نوزدهم را آغاز میکند (ص 278). جکسن در این فصل و فصل بعدی که به تختجمشید اختصاص یافته، بهتفصیل نهفقط به تاریخ این اماکن، بلکه به توضیح تکتک اجزاء آنها، از ابعاد مختلف معماری، زبانشناختی، دینی و آیینی اهتمام میورزد و اطلاعات کاملی را برای محققان و مخاطبان فراهم میآورد. وی در بسیاری از جاها به تحلیل دست میزند و نظرات خود را در قالب یک محقق طراز اول ابراز میدارد. بهعنوان نمونه، دربارۀ مقابر دخمهمانند پادشاهان هخامنشی نکات جالبی را گوشزد میکند که با توجه به داشتههای مستند علمی زمان خود، بسیار پیشرو محسوب میشوند. او معتقد است در دوران هخامنشی هنوز رسم مغان، مبنی بر رهاساختن جسد مرده بهعنوان طعمۀ پرندگان و سایر حیوانات گوشتخوار، فراگیر نبوده و آنان احتمالاً اجساد را با لفافی از موم میپوشاندند و سپس در خاک دفن میکردند (ص 305). نویسنده در توصیف اماکن باستانی منطقه، هرجا لازم بوده، به افسانههای محلی دربارۀ هریک از آنها نیز اشاره میکند، مثل افسانۀ ساخت صفۀ عظیم تختجمشید به دست جنیهای حضرت سلیمان (نک : ص 312). فصل بعد دربارۀ شیراز و شاعران آن است. جکسن چنان غرق زیباییهای طبیعی این شهر شده که خود اعتراف میکند مطالب مطروحه با حالوهوای یک ایرانی و احساسات او نوشته شده است (ص 324). او برخی اماکن شیراز مثل بازار وکیل را میستاید. همچنین تفریحگاههای مردم و میعادگاههای درویشان نظیر باغهای چهلتن و هفتتن و باغتخت، و چشمهها و جویهای آنها نظر وی را سخت جلب کرده است. وی سپس با آگاهیای ستودنی، به شاعران بزرگ شیراز یعنی حافظ و سعدی میپردازد (نک : ص 327-338). او پس از ملاقات با زردشتیان شیراز در جستوجوی نسخ اوستا، به توصیۀ ایشان رهسپار دیدار با زردشتیان یزد میشود. در اینجا نیز نویسنده اطلاعات وسیع، موثق و مستندی بر پایۀ منابع مکتوب یونانی و اسلامی در خصوص شهرهای یزد و ابرکوه و جز آن به دست میآورد و سپس به مقایسۀ دادههای مؤلفان شرقی و غربی (اصطخری و جوزوفا باربارو) و گفتههای آنها از مسیر شیراز به یزد و زندگی مردم میپردازد (نک : ص 350- 352). «زردشتیان یزد» عنوان فصل بیستوسوم است. جکسن این فصل را با تحلیلی از چگونگی تسلط اعراب بر ایران و پذیرش دین جدید توسط ایرانیان شروع کرده است. او پس از ورود به شهر، بیدرنگ به دیدار رئیس جامعۀ زردشتیان یزد، کلانتر دینیار بهرام، میرود و ضمن شرح پذیرایی وی، بار دیگر به ایران باستان سیر کرده و شیوۀ اسرافگونۀ پذیرایی او را با روزگار مادها، چنانکه گزنفن در کورشنامهاش ثبت کرده است، مقایسه میکند (ص 356). پذیرایی با سینی شیرینی، گلابپاش و آیینۀ دستی از رسوم کهن زردشتیان بوده است. ازآنجا که استعمال دخانیات بهسبب آلودهساختن آتش ممنوع بود، برخی از مدعوین با استشمام انفیه خود را ارضا میساختند (ص 358). او در این ملاقاتها، از تعابیر ساختگی و خیالپردازیهای زردشتیان دربارۀ وجه تسمیۀ نام پیامبر، محل زندگی و دیگر موضوعات مربوط به وی مطلع میشود؛ هرچند در میان گفتههای ایشان مطالبی که حاکی از مطالعات علمی و موثق آنان بوده، نیز به چشم میخورد. جکسن که زبانشناسی برجسته بود، با دقت تمام به تلفظهای موبدان در قرائت اوستا توجه میکرد تا نکات تازهای را، بهویژه در مقایسه با خصوصیات تلفظی موبدان پارسی هند، کشف کند. وی در مناظراتی که با آنها داشت، از تحیر موبدان سخن میگوید، وقتی میدیدند او قطعهای از هومیشت را با وزن شعری میخواند؛ و از سوی دیگر جکسن متعجب میشود وقتی میبیند موبدان از برخی ویژگیهای شعری اوستا بیخبرند (نک : ص 363-364). در ادامه، به گیاه مقدس هوم و نیز بَرسَم اشاره میکند و اینکه زردشتیان از شاخههای درخت گز که با نواری از پوست درخت توت دسته میشدند، بهعنوان برسم در مراسم آیینی استفاده میکردند (ص 369-370). استفادۀ زردشتیان ایران و هند از شیر بز در مراسم یسنا در اشاره به گاو زنده، و کره و تخممرغ در اشاره به گاو سودرسان نیز آورده شده است (ص 371-370). اعتقاد به رسم قربانیکردن گوسفند به دست فریدون در جشن مهرگان نزد زردشتیان، کمکم در خانهها رواج یافته و مردم شخصاً قربانی میکردند و مقداری از خون حیوان را بر سردر و چهارچوب خانهها میمالیدند و مابقی را با پیاز و پیه پخته و نان فطیر میخوردند. بخشی از گوشت پختۀ قربانی برای نیایش به آتشکده ارسال، و مابقی همراه با دوست و آشنا صرف میشد (ص 372). محلۀ پشت خان علی یا پشت خانۀ علی، محلۀ زردشتیان یزد بوده و وجه تسمیۀ آن داستانی است از زردشتیان مبنی بر اینکه حضرت علی (ع) در این محل خانهای داشته و به شبانان و گاوچرانان خود که زردشتی بودند، امان داده است و در اصل واژۀ گبر از گبران اخذ شده، و آن نیز صورت دیگری است از گوران به معنای گاوران، و البته همۀ این داستانها برای در امان ماندن از آزار و اذیت مسلمانان ساخته شده است (نک : ص 373). نویسنده در ادامه، به محدودیتهای تحمیلشدۀ مسلمانان بر این قشر از ایرانیان، چه در خوراک و چه در پوشاک، اشاره میکند؛ مثلاً اینکه پوشیدن لباسهایی به رنگ زرد، خاکستری و قهوهای یا جوراب سفید و یا حتى زدن عینک و به دست گرفتن چتر، تا همین اواخر که او از منطقه دیدن کرده، ممنوع بوده است، و در همان زمان زردشتیان اجازه نداشتند در کوچه و خیابان سوار بر اسب یا دیگر چهارپایان شوند، و یا حتى به حمامهای عمومی بروند (ص 375). کل فصل بعد دربارۀ آداب دینی زردشتیان یزد است. تعیین طالع نوزاد پس از تولد توسط «نجومی»، ازجمله رسوم آنها ست که در ایران که روز تولد هیچکس ثبت نمیشده، دستکم این فایده را داشته که تاریخ تولد را مشخص میکرده است. آویختن انواع تعویذها، دعا و طلسم، و چشمزخم به کودکان نیز رسمی دیرینه بوده که جکسن از آن یاد کرده است. گاه بهمنظور دفع چشمزخم و بیماری، موبدی بر بالین کودک ناخوش بخشهایی از اوستا بهخصوص «یسنا» و «یشتها» را قرائت میکرد. در مورد زنان نازا به موبدان پول میدادند تا با خواندن «وندیداد» دفع نفرین از زن کنند (ص 379). به گفتۀ جکسن، زردشتیان یزد برخلاف همکیشان خود در هند، چندان مقید به رسوم خود نیستند؛ حتى مراسم کُستی / کشتیبندی (بستن کمربند مخصوص) و سدرهپوشی (نوعی جامۀ بیآستین که سینه را میپوشاند) در میان آنها معمول نبوده است (ص 381). یکی از بدترین ناپاکیها نزد زردشتیان، تماس با مرده است که با مناسک متعددی نظیر برشنوم نُهشبه و شستوشو با شاش گاو و آب متبرک، رفع نجاست میشده است (ص 381-382). به گزارش نویسنده، سن ازدواج میان زردشتیان 25-30سالگی برای مردان و 14- 19سالگی برای زنان بوده که در مقایسه با مسلمانان بالاتر بوده است (ص 384). سپس بسیاری دیگر از مناسک زردشتیان، ازجمله مراسم تدفین نظیر مراسم پاداش و سگدید، که از آیینهای بسیار کهن زردشتی است، مفصلاً تشریح شده است. از دو دخمه در اطراف شهر یزد نیز نام برده شده است که همچنان فعال و قابل استفاده بودهاند؛ یکی دخمۀ جمشید نام داشته و دیگری دخمۀ کهنه، که فقط اجساد نوزادان سقطشده یا اطفال و اشخاصی که در اثر درگیری و خودکشی مردهاند، در آن گذارده میشد (ص 397). «از یزد تا تهران» عنوان فصل بعدی است. در این مسیر در دیدار از اردستان، اطلاعات تاریخی دربارۀ آن ارائه میشود و آنگاه نوبت به کاشان و اطلاعات مبسوط دربارۀ این شهر میرسد (نک : ص 401-417). فصل بیستوششم که به تهران اختصاص یافته است، با این عبارت شروع میشود: «اصفهان متوسط، شیراز زیبا، و تهران خیلی خوب است». احساسات باستانگرایانۀ وی با دیدن تهران تهییج، و عظمت و شکوه ایران کهن و شرق قدیم در نظرش جلوهگر شده است. جدا از ابنیۀ تهران، از موزۀ قصر و اشیاء آن نیز دیدن کرده، و به توصیف آنها پرداخته است. او میگوید: در بازار ایران همهچیز یافت میشود، بهجز پرچم ایران با نشان شیر و خورشید. از منظر او پرچم چندان نقشی در میهندوستی ایرانیان ندارد و بههمینجهت در بازار به فروش نمیرسد (ص 423). پس از تهران، نوبت به ری یا همان رگای باستان میرسد. نویسنده ضمن مصاحبه با مردم محل، متوجه شده که در اذهان مسلمانان اصولاً ارتباطی میان زردشت و ابراهیم وجود دارد (ص 438). فصل آخر شرح سفر از مازندران به دریای خزر است و مؤلف همچنان در گذر از مناطق جغرافیایی، به انطباق آنها با مکانهای باستانی میپردازد؛ مثلاً در عبور از سفیدرود، احتمال میدهد همان رود دائیتی زردشت باشد (ص 445). او به پیربازار انزلی میرود و وضعیت اسفبار آنجا را توصیف میکند. سرانجام، همچنانکه از ساحل دور میشود و ایران را ترک میگوید، در توصیفی شاعرانه از کوه اردبیل (سبلان) که تاج سفید پیشانیِ برافراشتۀ خود را با دستاری سبز عوض کرده، به شکوفایی ایران و بازگشت به عظمت و شکوه گذشتۀ آن اظهار امیدواری میکند. جکسن زمانی سفر خود را به ایران آغاز کرد که مدتها بود بهعنوان شرقشناس و ایرانشناسی برجسته، با ارائۀ آثار استوار و دستاول شناخته میشد. همین پیشینه و بنیۀ علمی باعث شد تا گزارش سفر او از ایران صرفاً سفرنامهای معمولی نباشد، بلکه چنانکه خود او اظهار داشته، تحقیق و تفحصی جامع از گذشته و حال ایران با نگاهی تطبیقی تهیه شود. جدا از دانش فراوان او از تاریخ و زبانهای باستانی ایران، بهرهگیری از آثار معتبر و موثق غربی و شرقی که فهرست کامل آنها را ارائه داده، بر حیثیت علمی این کتاب افزوده است. این آثار طیف گستردهای را شامل میشود: از نوشتههای سیاحان پیشین همچون جوزوفا باربارو، سمیوئل بنجامین، ایزابلا بیشاپ، ژان شاردن، روی کلاویخو، جرج کرزن، پیترو دلا واله، ژان دیولافوا و بسیاری دیگر، تا زبانشناسان و ایرانشناسان بزرگ نظیر کریستین بارتولمه، هاینریش بروگش، ادوارد براون، جیمز دارمستتر، هرمان اته، پاول هُرن و فردیناند یوستی. آثار مورخان کلاسیک نظیر کتسیاس و هرودت، و مورخان بزرگ اسلامی چون طبری، یاقوت حموی و مسعودی، در کنار متون پهلوی، اوستا و شاهنامه، از دیگر منابعی است که او فراوان از آنها بهره جسته است. بالغ بر 200 طرح و تصویر و عکس که برخی از آنها اطلاعات فوقالعادهای از نظر موضوعات مردمشناسی، مثل پوشاک و ابزار و اثاث، و حتى رفتارهای آیینی به دست میدهند، این کتاب را در میان سایر آثار مشابه مربوط به ایران، برجستهتر ساخته، و همین امر باعث شده تا همواره مورد توجه محققان و ایرانپژوهان واقع شود (برای نمونه، نک : بولینگ، 602-605؛ « ایران ... »، 253-256). این کتاب را منوچهر امیری و فریدون بدرهای باعنوان سفرنامۀ جکسن: ایران در گذشته و حال، در 1352 ش به فارسی ترجمه کردهاند.
«A. V. Williams Jackson», ed. J. M. Ockerbloom, www. onlinebooks. library. upenn. edu / webbin / book / search? author = williams + jackson & amode = words & title = & tmode = words & c = x; Bolling, G. M., «Persia Past and Present», The American Historical Review, Chicago, 1907, vol. XII, no. 3; Iranica; Jackson, A. V. W., Persia Past and Present, London, 1909; «Persia Past and Present : A Book of Travel and Research, by A. V. Williams Jackson», Bulletin of the American Geografical Society, 1907, vol. XXXIX, no. 4.پیمان متین
ارزش این کتاب را میتوان در بررسی اوضاع و احوال اجتماعی و زندگی مردم دانست. جکسن در مسیر مسافرتش از باکو و حاشیۀ دریای مازندران تا شرق ایران، یعنی مشهد و نیشابور، جلوههای فراوانی از فرهنگ و زندگی اجتماعی، و آداب و باورها و معتقدات و مناسک مردم را ثبت و ضبط کرده است. ارائۀ نزدیک به 230 عکس از اماکنی چون بازار و دکانها، و مردم عادی، رجال، کارگران مشغولبهکار، ماهیگیران، کشاورزان، طلاب و دراویش، بر ارزش این اثر افزوده است. این کتاب نیز همچون سایر آثار جکسن، دقیق و مستند و برپایۀ داشتهها و تجارب علمی و دانشگاهی وی تدوین شده است و ارائۀ فهرستی از منابع معتبر در آغاز کتاب، خود گویای مسئولیتشناسی این دانشمند است که تلاش کرده در 22 فصل این کتاب، در کنار گزارش رویدادهای سفر، اطلاعات کاملی از تاریخ، ادبیات و فرهنگ مردم نیز به دست دهد؛ ازاینرو، او طیف وسیعی از ابعاد مختلف زندگی روزمرۀ مردم را مورد توجه قرار داده است؛ از توصیف اماکنی چون بازار، کاروانسراها، قبرستانها و امامزادهها، تا پرداختن به آدابی چون زیارت، ازدواج یا باورهایی نظیر اعتقاد به چشمزخم. او از بازارهای سمنان (ص 149)، نیشابور (ص 235) و مشهد (ص 275) دیدن کرده است. رستۀ حجرههای کوزهگران و صنعتگرانی که مشغول سفالگری در بازار نیشابور بودند، او را به وجد میآورد و اشعار خیام دربارۀ این هنر را در ذهن او تداعی میکند. جکسن در رویارویی با انواع پدیدههای اجتماعی، با نگاهی تحلیلی و تاریخی و مبتنی بر اسناد و منابع کهن، اوضاع را ارزیابی میکند؛ مثلاً اگر در بازار نیشابور صنعت سفالگری را میبیند، توصیف آن را با اطلاعات تاریخی ارزشمند ترکیب میکند و نمونههایی از اوستا را برای شرح قدمت این صنعت میآورد (نک : ص 234-235). وی همچنین از پارچهفروشان، خیاطان، شامل کلاهدوزان و قبادوزان، و دیگر مشاغل نیز صحبت میکند. او در همین بخش، در اشاره به گیاه اسطورهای ریواس، روایاتی را از یاقوت حموی و هفت اقلیم امین احمد رازی نقل میکند مبنی بر اینکه هرکدام از ریواسهای نیشابور یک مَن وزن داشتند و گاه تا 17 مَن هم میرسیدند (ص 236). جکسن به سایر گیاهان آیینی نزد ایرانیان نیز اشاره میکند، مثل درخت کاج ارمیا در فراشآباد مشهد که مردم محل اعتقاد داشتند این درخت عظیم هزاران سال عمر داشته و زیر آن قبر ارمیای نبی قرار گرفته است (ص 203-204). او این قصه را کاملاً مرتبط با افسانۀ درخت سروی که زردشت به دست خود کاشت، و به چند منبع در اینباره استناد میکند (نک : ص 204، حاشیۀ 2). بوتههای اسفند در منطقۀ جاجرود که عمدۀ مصرف آنها برای سوزاندن و تهیۀ آتش بوده است، گیاه آیینی و سحرآمیز دیگری است که جکسن به آن پرداخته است، زیرا در باور مردم، سوزاندن دانههای این گیاه باعث دفع چشمزخم و نیروهای خبیث میشود (ص 119). از سوی دیگر، بوتههای اسفند خوراک شترها هم هست. وی به برخی از ناسزاهای رایج همچون «پدرسوخته» نیز اشاره میکند و ضمن توضیح معنای آن، «پدرسوخته» را یکی از بدترین دشنامهای ایرانیان میداند (ص 92). جکسن در توصیف کاروانسراها دقت زیادی به خرج داده و آن را با اطلاعات تاریخی خود تلفیق کرده است. نمونۀ آن وصف کاروانسرای معروف شاهعباسی آهوان و نیز رباط انوشیروان در آنجا ست (نک : ص 156-159). از دیگر اماکنی که جکسن توجه خاصی به آنها داشته است، آتشکدهها بودند. غیر از آتشکدههای باکو و دربند که او بهسبب تخصص و علاقهاش نسبت به آیین زردشت، مفصل به آنها پرداخته (نک : ص 80 40-57,)، توصیفی که او از آتشکدهای متروک در لاهیجان ارائه میدهد و حال بخشی از یک مسجد شده بود، جالب است (ص 89). جکسن به برخی از گروههای اجتماعی مثل دراویش یا برخی از گروههای قومی نظیر ترکمانان توجه بیشتری نشان داده است. او درویشی را در حال گدایی، در پوشش مخصوص و بههمراه کشکول و سایر ابزارش توصیف میکند (ص 238). یهودیها و نسطوریها از دیگر اقشاری هستند که او به آنها اشاره کرده است (ص 250, 279). وی در منطقۀ لاسگرد به ترکمنها برخورده و آنها را اخلاف بازماندگان جنگهای ایران و توران دانسته (ص 143-145)، و در ادامه فصلی کامل را به بحثهای تاریخی دربارۀ این جنگها اختصاص داده است (نک : ص .ff 202). قدرتتصویرسازی و بیان شیوا و جذاب جکسن در تلفیق حوادث تاریخی و روایت آنها، گاه بحث را به افسانههای ایرانی میکشاند، مثل افسانۀ دیو سفید و جنگ رستم با او که وجه تسمیۀ میدانی به نام میدان دیو سفید در سبزوار شده است و خود آغازگر روایتهای داستانی از منابع تاریخی و ادبی است (ص 223-225). جکسن با ورود به شهرهای باستانی ایران مثل سبزوار و نیشابور، در صدد است با توجه به اسناد و منابع، پیشینه و حتى خاستگاه پیدایش آنها را توضیح دهد (برای نمونه، نک : ص 247-249). این موضوع خاص شهرها نیست، بلکه او با ورود به اماکن مشهور یا مقدسی نظیر چشمهعلی در دامغان نیز کنجکاو است تا تاریخچۀ آن مکان را به دست آورد (نک : ص 172-174). همانطورکه گفته شد، این تاریخچه گاه بر پایۀ داستانها و باورهای محلی است، گاه بر پایۀ استدلالهای تاریخی، و گاه نیز ترکیبی از هر دو. یکی از این نمونهها چشمۀ سبز است نزدیک مقبرۀ فردوسی، که سرچشمۀ آن را کوه توس میدانند؛ جکسن این چشمه را با دریاچۀ سوبَر که در بندهش به آن اشاره شده (نک : ص 77)، تطبیق میدهد (ص 290). قنات ازجمله فناوریهای ایرانیها ست که جکسن از آن سخن به میان آورده است. این دالانهای حفرشده در اعماق زمین، شاهراههای تأمین آب برای کشاورزی در سرزمینهای خشک ایران، از دوران باستان تا امروز بوده است که وی در چهارچوب مباحث تاریخی به وصف آنها و کاراییشان میپردازد (ص 141-179). ارزش و اهمیت آب در ایران باعث شده تا همواره در کنار منابع طبیعی آب، نظیر چشمهها یا رودخانهها، مکانی مقدس ایجاد شود. امامزاده جعفر نزدیک منطقۀ چهلدختران یا چهلسران در حاشیۀ دامغان، از آن جمله است (ص 169-170). از دیگر امامزادهها، امامزاده قاسم خان است که ظاهراً از یاران بایزید بسطامی بوده است (ص 198)، و امامزاده ماهرخ [محروق] در جوار مقبرۀ عمر خیام (ص 241). جکسن بهتفصیل زیارت اماکن مقدس، بهویژه زیارت مرقد امام رضا (ع) در مشهد و مراسم آن را توضیح داده است و همانطورکه انتظار میرود، او رفتارها و باورهای مربوط به این مراسم را مرتبط با مناسک دورانهای بسیار کهنتر و باستانی میداند (نک : ص .261 ff). پدیدههای اجتماعی مثل بستنشینی یا صیغه (ازدواج موقت) ازجمله موضوعاتی است که جکسن در مشهد با آنها مواجه شده و به ذکر آنها پرداخته است (نک : ص271, 276 ). البته مسائل دیگری مانند مؤلفههایی از زندگی روزمره، مطبوعات نظیر صور اسرافیل و ایران نو (ص 113)، کشت برنج در شالیزارهای وسیع گیلان و شیوع طاعون و اعتیاد به تریاک در آن دیار (ص 86)، عادت چای نوشیدن ایرانیها (ص 236)، و باورهای آنها به چشمزخم و استفاده از طلسم بهعنوان باطلالسحر (ص 145) از نظر او دور نمانده است. علاقۀ مفرط جکسن به تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران مجموعهای جامع و مستند را در این اثر فراهم آورده است و همانطورکه از عنوان این کتاب برمیآید، جکسن تقریباً در لابهلای اکثر مطالب کتاب، گریزی به خیام و زندگی و اشعار او زده است. این اثر تاکنون به فارسی ترجمه نشده است.
بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ نیز:
Jackson, A.V.W., From Constantinople to the Home of Omar Khayyam, New York, 1911.مهرزاد گلسرخی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید