آسیا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 18 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239778/آسیا
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
1
اندیشۀ بهرهگیری از نیروی باد در گرداندن سنگ آسیای غله نخستینبار در میان مردم مشرقزمین پدید آمد. بعضی از نویسندگان تاریخ صنعت و فنون ایرانیان را مخترع و سازندۀ آسباد دانستهاند، ولی اطلاع ما دربارۀ استفاده از آسیای بادی در ایران از گزارشهایی است که تاریخنویسان و جغرافیادانان نخستین سدههای اسلامی از آن دادهاند (نک : مسعودی، 1 / 677). طبق این گزارشها پیشینۀ تاریخی آسیای بادی در ایران به زمانی بسیار دور و به قبل از ظهور اسلام میرسد. سیستان کهنترین سرزمین بادآسها در ایران بوده است. ظاهراً سیستانیها نخستین قوم ایرانی بودند که از نیروی باد در گرداندن چرخهای آسیا استفاده میکردهاند. نویسندۀ تاریخ سیستان مینویسد زمانی که مردم بیشتر نقاط ایران غلات و حبوب را با آسیای دستی یا آسیای آبی و یا ستوری خرد و آرد میکردند، سیستانیان از آسباد برای آس کردن و بالا کشیدن آب از چاه استفاده میکردهاند (ص 12). اصطخری در توصیف زرنگ سیستان از آسیاهایی یاد میکند که با باد میگردیده است (241-242). مؤلف حدودالعالم نیز در شرح ناحیۀ سیستان از آسیاهای آن نام میبرد و مینویسد «ایشان را آسیاهاست بر باد ساخته» (ص 102). خراسان نیز به سبب بادخیز بودنش جایگاه قدیم آسیاهای بادی در ایران بوده است. بعضی از نویسندگان حتى مردم خراسان را در صنعت آسبادسازی و استفاده از این نوع آسیا در خرد کردن غلات با مردم سیستان همراه و شریک دانستهاند (حبیبی، 470). زکریای قزوینی در وصف هرات و شگفتیهای این شهر مهم خراسان در قرن 7ق / 13م، از آسبادهای آن یاد میکند و مینویسد همانگونه که آسیابها را آب میگرداند، آسبادها را باد به گردش درمیآورد (ص 481؛ نیز نک : لسترنج، 435) گاهی حتى جایی که در آن آسبادها بهکار بوده، «آسْبادان» یا جای آسیای بادی نامیده میشده است، مانند مزرعۀ «آسیابادان» در یکی از بلوکات هرات (ابونصری هروی، 68).
استفاده از آسباد هنوز در بعضی از روستاهای بخش شرقی ایران و هراتِ افغانستان معمول است. مثلاً در 1342ش از 75 دستگاه آسیای بادی در «نِه» سیستان، 50 دستگاه کار میکرده است (وولف، 286)، یا مثلاً در 1347ش از 35 دستگاه آسباد در «نِشْتِفان» خواف، 30 دستگاه به کار بوده است (از یادداشتهای نویسنده). صنعت آسبادسازی از ایران به سرزمینهای دیگر جهان رفته است. ظاهراً ابتدا بعضی از کشورهای جهان اسلام، مانند مصر و ترکیۀ عثمانی، و بعد گروهی از کشورهای اروپایی، که با مردم مسلمان سرزمینهای اسلامی ارتباط داشتند، فن و شیوۀ ساختن و به کار بردن آسباد را از مسلمانان فرا گرفتند. بنابر گزارشی آسیای بادی در اروپا تا اواخر قرن 8 / ق اوایل قرن 15م به «آسیا تُرکی» معروف بوده است (روسو، 139). احتمالاً این نامگذاری به این سبب بوده است که اروپاییان نخست از طریق مردم کشور عثمانی با آسیای بادی آشنا شده بودند.
آسیایی است که با نیروی حیوان میچرخد. این نوع آسیا را در ایران بیشتر «خَراس» یعنی بزرگْآس مینامند چون سنگهای آن بسیار بزرگ و سنگین است (نک: برهان قاطع). خراس را معمولاً با اسب و شتر و گاو، و گاهی با خر و استر میگردانند. حرکت دایرهوار حیوان سنگ رویی را به دور محوری قائم که از میان سنگ ثابت زیرین آسیا بیرون آمده است، میگرداند. خراس در ایران معمولاً در جاهای بیآب و خشک و در عصارخانهها بهکار میرفته است. مثلاً در قدیم مردم سرخس، که شهرشان خشک و کمآب بوده است. برای آرد کردن غلات از خراس استفاده میکردهاند. ابن حوقل مینویسد «کشتهای سرخس بارانی» است و «مهمترین دارایی مردم آنجا شتر و گوسفند است» و «آب آن از چاه تأمین میگردد و آسیاها از چارپا استفاده میکنند و آسیای آبی ندارد» (ص 179). در برخی از نقاط ایران آسیاهای آبی را به گونهای میساختهاند که به هنگام خشکسالی یا تنگابی بتوانند آنها را با نیروی حیوان نیز بگردانند. در اصفهان وقتی که آب زایندهرود در سه چهار ماه تابستان کم یا خشک میشد، آسیابانها از شتر یا گاو و یا قاطر برای گرداندن سنگهای آسیا استفاده میکردند (میرزاحسینخان، 117). اصفهانیان آسیاهای ستوری را «آسیاب گاوی» مینامیدند، زیرا بیشتر این آسیاها با گاو میگشت. بنابر نوشتۀ محمدمهدی اصفهانی در این آسیاها حیوان میتوانست با یک دور حرکت کامل خود به گرد دستگاه «به تفاوت تعداد چرخها و سایر ادوات از 8 تا 12 دور سنگرویی آسیا را بگرداند» (ص 54). کار آسیابان در آسیاهای ستوری بسیار مهم و دشوار بوده است. آسیابانها باید همیشه مراقب باشند تا حیوانی که سنگ آسیا را میگرداند در هنگام آسیا کردن از حرکت باز نایستد. حتى بعضی از آنها برای این کار تدبیری اندیشیده بودند. مثلاً به هنگام آس کردن زنگی به گردن چهار پا میبستند و زنگی نیز در دسترس خود داشتند. هرگاه حیوان ازگردش باز میایستاد و زنگ گردنش از صدا میافتاد، آسیابان زنگ خود را به صدا درمیآورد تا باز به راه افتد. بعضی از آسیابانها نیز به هنگام خواب یا دور شدن از آسیاخانه زنگ خود را به شاخۀ درختی در مسیر جریان باد و نزدیک در آسیا میبستند تا با وزش باد و لرزش شاخۀ درخت زنگ به صدا درآید (جمالزاده، 79، 80) بدینگونه، همیشه تصویری از حضور آسیابان و شلاق او در ذهن حیوان بود و بهندرت از حرکت باز میایستاد. آسیای ستوری نیز مانند آسیای آبی و بادی از کهنترین انواع آسیاهای سنتی در ایران است. از زمان و محل اختراع آسیای ستوری اطلاع دقیقی در دست نیست. طبق بعضی از روایات تاریخی نخستین آسیای اسبگرد، برای پوست کندن غلات، در چین اختراع شده است. در دوران باستان زمانی که رومیان از بردگان خود برای گرداندن سنگهای بزرگ آسیا استفاده میکردند، ایرانیان چارپایان یا نیروی آب و باد را برای به گردش درآوردن سنگهای آسیا بهکار میگرفتند. استعمال واژۀ خراس و ترکیبات اسب و گاو شتر و... یا کلمۀ آس و آسیا در آثار و نوشتههای نویسندگان و شعرای قرنهای 4 و 5 ق نشانهای گویا از تداول و شهرت بسیار زیاد اینگونه آسیا در ایران در آغاز دورۀ اسلامی است. در زبان و ادب فارسی ترکیبات «اَسْپاس» و «آسْ اُشتر» یا «اُشترآس» و «گاوْآس» و «خَرْآسیا» اصطلاحاً برای نامیدن آسیاهایی که با اسب و شتر و گاو و خر میگردیده به کار رفته.
یا آسْبانی شغل و کار آسیابان، و آن نگهبانی از آسیا و گرداندن آن است. آسیابانی در ایران سابقۀ بسیار دراز دارد. تاریخ پیدایش این پیشه ظاهراً باید با پیدایی آسیاهای آبی و بادی و ستوری در ایران، و نیاز اینگونه آسیاها به نگهبان و گرداننده همزمان بوده باشد. با وجود اهمیت زیاد آسیابانی و نقش و ارزش همگانی آن در ایران قبل و بعد از اسلام، آگاهیهای بسیار اندکی از این پیشه، و چگونگی کار آسیابانان و سازمان صنفی و زندگی و آداب و اخلاق و نقش و پایگاه اجتماعی آنان به ما رسیده است. در متونی که به پهلوی از دورۀ ساسانی در دست است نامی ازآسیابان و آسیابانی نیامده است. در صورتی که نام «نانْباگ» (نانوا)، پیشهور همشأن آسیابان و وابسته به او، یا «وَرْس ـ وِرای» (سلمانی) و «خوالیگر» (آشپز)، پیشهورانی با شنلی کمبهاتر از آسیابانی در جامعه آمده است (تفضلی، VII / 195-196). بنابر متون سریانی مربوط به دوران ساسانی، صنعتگران و پیشهوران ایران هریک در آن زمان صنف و رئیس مخصوص به صنف خود داشتند. همۀ آنها بزرگ و رئیسی داشتند که «کِرُّگْبَد» یعنی رئیس اصناف، نامیده میشد (همو، VII / 192). طبق بعضی روایتهای تاریخی، در اوایل دورۀ اسلامی آسیابانان شهری در گروه و صنفی تشکیل یافته بودند و مانند سایر پیشهوران در بعضی از شهرهای مهم، مانند بصره، رستهبازاری مخصوص به خود داشتند (سعیدالشیخلی، 56). همو به نقل از الذخائر والتحف مینویسد که آسیابانان در زمان تابعین دارای شیخ یا رئیس شدند و حسن بصری (د 110ق / 728م) از بزرگان تابعین به گروه آسیابانان و عصاران و روغن کنجدگیران نظام بخشید و برای هریک از شیوخ آنها «گرهی نهاد تا در کمربند خود ببندند زیرا آنان از پیران و اخیار بودند» (ص 91-92). از قدیم بعضی از صنفها برای شناساندن صنعت و پیشۀ خود و تمایز صنفی از یکدیگر، نشان و علامت مخصوص به خود داشتهاند. نشان و علامت هر صنف و پیشه معمولاً یکی از ابزارها و وسایل مهم کار و پیشۀ آنها بود. بنابر برخی منابع تاریخی سنگ آسیا نشان و نماد صنفی گروه آسیابانان و مظهر کار آنها بود. ابن جوزی در شرح آذینبندی شهر به مناسبت جشن تولد پسر المقتدی، خلیفۀ عباسی، در سال 480ق / 1087م و شرکت گروهی از پیشهوران در جشن و به نمایش گذاشتن ابزار و وسایل کار و پیشۀ خود، از آسیابانان نیز یاد میکند و مینویسد: آسیابانان سنگهای آسیا را به نمایش گذاشته بودند و با آنها روی زمین آرد میکردند (9 / 38؛ نیز نک : سعیدالشیخلی، 97- 98).کار و وظیفۀ آسیابانی گونهگون و زیاد است. آسیابان باید فشار آب را در آسیای آبی و سرعت وزش باد را در آسیای بادی تنظیم کند، مراقب حرکت چارپا در آسیای ستوری باشد، سرعت گردش سنگ آسیا را میزان کند، دندانههای روی سنگ آسیا را که در اثر گردش و کار مداوم ساییده و کند میشود با آسیازَنه (= ابزار آجیدن سنگ آسیا، آژینه) بتراشد و آج دهد، ابزار و وسایل آسیا را تعمیر کند، غربالی را که چشمههای زه آن به سبب کار زیاد سست و گشاد و فرسوده شده عوض کند، غلّه را پیش از آسیا کردن بوجاری کند، یعنی آن را غربال کند و خاک و شن و خاشاک آن را بگیرد (در بعضی از آسیاها این کار وظیفۀ کارگری به نام «بوجار» است). آسیابانهای شهرها وظیفه داشتند که هر روز علاوه بر گندمی که برای مردم محل آرد میکردند، سهم معینی نیز برای نانواییهای شهر آرد کنند. بعضی از آسیابانهای شهرهای قدیم برای اینکه غلۀ مردم در آسیا با هم عوض یا مخلوط نشود نام صاحبان غله را روی تكههایی از كدوحلوایی یا كدوقلیایی مینوشتند، و اگر سواد نداشتند نشانههایی مخصوص روی آنها میگذاشتند و از كیسههای غله میآویختند (نك : ابن اخوه). ابن اخوه دربارۀ «حسبت بر آسیابانان» شرحی نسبتاً مفصل و دقیق دارد. در روزگار او (سدۀ 7ق / 13م) در شهرهای بزرگ و معروف اسلامی مرسوم بوده كه هرچند گاه محتسبی به آسیاخانههای شهر میرفته و دستگاه آسیا و ابزارها و وسایل آسیابانی و شیوۀ كار و رفتار آسیابانها را بازرسی میكرده است. محتسب آسیابانان را به تعویض و تعمیر ابزارها و وسایل كهنه و فرسودۀ آسیا، بهكار بردن ترازو و رطل و پیمانۀ سالم و درست، اجتناب از آرد كردن بیدرنگ غله پس از تراشیدن و آژیدن سنگ آسیا، و پرهیز از بهكار گرفتن بیش از اندازۀ ستور در آرد كردن وا میداشت (صص 74-75). هرگاه آسیابانی در كار و وظیفهاش كوتاهی یا تقلب میكرد، مثلاً گندم مردم را میدزدید، یا به آردِ گندم دانههای دیگری مانند نخود یا باقلا، كه از گندم ارزانتر بود، میافزود او را حد میزدند یا جریمه میكردند (همو، 74). آسیابانی از قدیم كار مردان بوده است و در بعضی روستاها مانند بلوك زهرا كه آسیاخانه را نیمهمقدس میپندارند، زنان را از داخل شدن به آن و گرداندن آسیا منع میكنند (آل احمد، 35)، ولیكن در بعضی از روستاهای ایران، مانند آلاشت سوادكوه، بنابر سنتهای محلی، كار آسیابانی به زنان سپرده میشده است (پوركریم، 45). آسیابانان برای كار آسیابانی مزد میگرفتهاند. این مزد را در گذشته تَژْده مینامیدند. تژده به صورت جنس یا پول روزانه یا سالانه پرداخت میشده است. بلعمی در شرح گفت و شنود میان آسیابان زریق مرو و یزدگرد، و نپذیرفتن او انگشتری شاه را به جای مزد مینویسد: «آسیابان گفت این چه چیز است؟ مرا 4 درم سیم باید كی مزد این آسیا هر روز 4 درم سیم است» (ص 94). پرداخت مزد آسیابان به عهدۀ صاحب آسیا، یا صاحبان غله است. صاحب آسیا معمولاً مزد آسیابان را بر پایۀ چند یك از درآمد آسیا میپردازد. همۀ درآمد حاصل از كار در آسیاهای وقفی یا آسیاهایی كه مردم یك ده یا محل در آن سهم دارند به آسیابان میرسد. در دهات اربابی، یعنی دهاتی كه زمین و آب آن متعلق به بزرگمالكان بود، آسیابان سهمی از درآمد آسیا را به نام حقّابه به مالك، كه سهمی هم در آسیا نداشت، میپرداخت. این حقابه در برابر مقدار آبی كه به آسیا میآمد و سنگ آسیا را میگرداند، پرداخت میشد. مزد شاگرد آسیابان نیز معمولاً از آرد غلۀ آسیاشده پرداخت میشده است. آسیابانهای بعضی از شهرها موظف بودند سهمی از درآمد آسیا را به عنوان طَسْقِ آسیا، یعنی مالیات، به حاكم شهر یا شاه بپردازند. در این زمان نیز هنوز در بیشتر شهرها و روستاهای ایران مزد آسیابان را به همان شیوۀ گذشته میپردازند. در جاهایی هم كه آسیای موتوری یا آسیای برقی كار گذاشته شده است، آسیابان و كارگرانی كه با او كار میكنند، معمولاً روزانه از آسیابدار (صاحب آسیا) دستمزد دریافت میدارند. صاحبان غله برای آسیا كردن غله در اینگونه آسیاها كارمزد میپردازند. كارمزد هر بارِ گندم، یا هر گونی گندم، چند یك همان مقدار گندم، یا مبلغی معین پول نقد است. در بعضی از شهرها آسیاهای آبی یا موتوری و یا برقی در اجارۀ آسیابانها میباشد. آسیابانها به صاحبان این آسیاها روزانه یا ماهانه اجاره میپردازند. آسیابانهای بعضی از شهرهای كهن ایران در میان خود به لُوتَر، یا زبان ساختگی مخصوصی صحبت میكردند كه دیگران آن را نمیفهمیدند. این زبان ساختگی، كه امروز از میان رفته، در میان مردم اصطلاحاً به زبان آسیابانی مشهور بوده است. آسیابانهای بعضی از شهرهای سنتی زبان ساختگی خود را معمولاً به نام خاصی میخواندند. مثلاً آسیابانهای قدیم دزفول و شوشتر، لوتر خود را «زبان چَپی» مینامیدند. واژههای این لوتر از زبان فارسی و گویشهای محلی گرفته و تركیب و ساخته میشده است. مثلاً در این لوتر كه زبانگَرد آسیابانهای دزفول و شوشتر بود آدم را «پیسا»، زن را «كِلاتِ»، پسربچه را «بینشُونْ»، دختربچه را «قَدْگُشیدِ»، عرب را «بَنْدْبِسَرْ»، دزد را «وَرْبُرْ»، پرنده را «بالْدار»، چارپا را «دُمْدار»، نان را «لیشْ»، گندم و جو را «بیزَوار»، آرد را «مُورِد» و بالاخره پول را «زِرِبُر» میخواندند (از یادداشتهای نویسنده). كلمۀ آسیابان در گویشهای رایج میان مردم ایران به صور مختلف آمده است، مثلاً در گویش مردم اَبیانه به صورت «اروون»، در سُرخهای «آرِوان»، سمنانی «آرون»، سنگسری «ارون، لاسگردی «آریوون» و در زِفْرِهای «ارو (جزء اول همۀ این كلمات همریشه با آس و به معنی آن، و جزء دوم آنها صورتی دیگر از پسوند «وان» و «بان» به معنی نگهبان است)، در آشتیانی «آسْوان»، شهمیرزادی «اُسِیُوبُنْ»، در كُردی اورامان «آساوان»، كُردی مهاباد «آشْوان»، لُری كُهگیلویه «لیوون»، دزْفولی «لوُوینَ»، و درگویشهای تاتی و هَرْزَنی به ترتیب «آراغانْچی» و «اُرارْچی» و در گویش زُنوُزی «دَیِژمانْچی».
آل احمد، جلال، تاتنشینهای بلوك زهرا، تهران، دانش، 1337ش؛ ابن اخوه، محمدر بن محمد، معالمالقربه، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347ش؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دكن، 1359ق؛ ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، صورةالارض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1345ش؛ ابونصری هروی، قاسم بن یوسف، رسالۀ طریق قسمت آب قلب، به كوشش مایل هروی، بنیاد فرهنگ ایران، 1347ش؛ اصطخری، ابراهیم بن محمد، مسالكالممالك، لیدن، بریل، 1927م؛ اصفهانی، محمدمهدی، نصف جهان فی تعریفالاصفهان، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ اقتداری، احمد، دیار شهریاران، تهران، انجمن آثار ملی، 1355ش، صص 323-329؛ ایزدپناه، حمید، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران، انجمن آثار ملی، 1355ش؛ برنال، جان، علم در تاریخ، ترجمۀ اسدپور پیرانفر و كامران فانی، تهران، امیركبیر، 1354ش، 1 / 241؛ بلعمی، ابوعلی محمد، تاریخ، به كوشش محمدتقی بهار و محمدپروین گنابادی، تهران، ادارۀ كل نگارش وزارت فرهنگ، 1341ش؛ بلوكباشی، علی، «ایل بهمئی»، هنر و مردم، شمـ 36، س 1344ش، ص 25؛ همو، بررسی لهجۀ اَبیانه، پایاننامۀ دوره فوق لیسانس زبانشناسی، دانشكدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 1349ش، ذیل «آسیابان»؛ همو، گویش كردی هَركی، پایاننامه دورۀ لیسانس، تهران، 1341، جمـ ؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، «آسیابهائی كه با قنات كار میكنند»، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات و علوم انسانی، مشهد، س 18، شم 1، 1364ش؛ پوركریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ تاریخ سیستان، به كوشش ملكالشعرای بهار، تهران، زوار، 1339ش؛ تبریزی، محمدحسین بن خلف، برهان قاطع، به كوشش محمد معین، امیركبیر، 1361ش، ذیل آسیاب؛ ترجمۀ تفسیر طبری، به كوشش حبیب یغمایی، دانشگاه تهران، 1342ش، 5 / 1342؛ جمالزاده، محمدعلی، هزاربیشه، تهران، علمی، 1336ش؛ حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، كابل، انجمن تاریخ افغانستان، 1345ش؛ حدودالعالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ داماس، موریس، تاریخ صنعت و اختراع، ترجمۀ عبدالله ارگانی، تهران، امیركبیر، 1362ش، ص 128؛ دمشقی، محمد بن ابیطالب، نخبةالدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، فرهنگستان ادب و هنر ایران، 1357ش؛ ذكاء، یحیى، گویش كرینگان، تهران، دانش، 1332ش؛ رجائی زفرهای، محمدحسن، «نوروز فرهنگ مردم آبادی زفرۀ كوهپایۀ اصفهان»، چیستا، ش 1، شم 8 (فروردین 1361ش)؛ روسو، پییر، تاریخ صنایع و اختراعات، ترجمۀ حسن صفاری، تهران، امیركبیر، 1358ش؛ زمخشری، محمود بن عمر، مقدمةالادب، به كوشش محمدكاظم امام، دانشگاه تهران، 1342ش، ص 137؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ سمنانی، دانشگاه تهران، 1342ش، ذیل آسیاب؛ سرخ افسر، فضل علیبیگ، تاریخ بدخشان، به كوشش آ ن، بولدیرف، لنینگراد، 1959م؛ سعیدالشیخلی، صباح ابراهیم، اصناف در عصر عباسی، ترجمۀ هادی عالمزاده، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1362ش؛ شاملو، احمد، كتاب كوچه، تهران، مازیار، 1982م، ج 2، ذیل آسك؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به كوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، دانشگاه تهران، 1338ش، ص 305؛ ضرابی، عبدالرحیم اسمعیل، تاریخ كاشان، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1335ش؛ فرصتالدوله، محمدنصیر، آثارالعجم، بمبئی، 1352ق؛ فرهنگ رشیدی، ذیل آس؛ فرهنگ فارسی، ذیل بند امیر؛ فرهنگ نظام ذیل، آسیا، آسیاب؛ قزوینی، زكریا بن محمد، آثارالبلاد، بیروت، 1380ق؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی بن حسن بن عبدالملك، به كوشش جلالالدین تهرانی، تهران، 1313ش؛ كارنگ، عبدالعلی، تاتی و هرزئی، تبریز، 1323ش؛ كاشانی، ابوالقاسم عبدالله، عرایسالجواهر، به كوشش ایرج افشار، تهران، انجمن آثار ملی، 1345ش؛ كلباسی، ایران، گویش كردی مهاباد، تهران، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1362ش، ذیل آسیاب؛ كیا، صادق، واژهنامۀ طبری، ایران كوده، انجمن ایرانویچ، 1318 یزدگردی؛ گردیزی، ابوسعید عبدالحی بن الضحاك، زینالاخبار، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347ش؛ لسترنج، گای، سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ محمود عرفان، مركز انتشارات علمی و فرهنگی، 1364ش؛ مردوخ كردستانی، محمد، فرهنگ مردوخ، ذیل دسهار؛ مجیدی، محمدرضا، گویشهای پیرامون كاشان و محلات، تهران، فرهنگستان زبان ایران، 1354ش، ذیل دستاس؛ مستوفی، حمدالله، نزهةالقلوب، به كوشش گای لسترنج، لیدن، 1915م؛ مقدسی، محمد بن احمد، احسنالتقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، شركت مؤلفان و مترجمان ایران، 1361ش؛ مقدم، محمد، گویشهای وفس و آشتیان و تفرش، شمـ 11، ایران كوده، انجمن ایرانویچ، 1318 یزدگردی، ذیل آسیاب؛ میرزاحسنخان، جغرافیای اصفهان، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، 1342ش؛ نیشابوری، ابراهیم بن منصور، قصصالانبیاء، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1340ش؛ ویلسن، كریستی، تاریخ صنایع ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1317ش؛ نیز:
Tafazzoli, A., «A List of Trades and Crafts in the Sassanian period», in Archaeologische Mitteilungen Aus Iran, Berlin 1974.
علی بلوكباشی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید