آسیا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 18 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/239778/آسیا
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
1
آسِیا، کارافزاری است برای آرد کردن گندم و جو و دانههای گیاهی. از آسیا برای خرد کردن سنگهای نمک، گچ، چینی نیز استفاده میکنند. واژۀ آسیا در اصل «آسْ آبْ» بوده که در تحول آوایی (فونتیکی) به صورت آسیاب درآمده، و با افتادن صامت «ب» از پایان آن، آسیا شده است. (جزءِ «آسْ» در این کلمه در زبانهای قدیم ایرانی به معنی «سنگ» بوده است). شمسقیسرازی در این باره مینویسد: «گفتهاند آسیاب اصلش آسْآبْ بوده است، یاء در افزودهاند و به کثرت استعمال باء طرح کرده و آسیا میگویند» (ص 305). آسیا نخست به معنی آسیاب، یعنی آسی که با آب بگردد، بهکار میرفته است. چون «در ولایت ایران رواج آسیای آب بسیار است، مطلق آسیا به معنی آسیای آب شهرت گرفته» است (فرهنگ رشیدی). بعداً این کلمه برابر با واژۀ «آسْ» و به معنی آن گرفته شده و برای تسمیه و تخصیص گونههای مختلف این کارافزار، با کلمات آب و باد و دست و ستور و چرخ ترکیب شده است. مثلاً «و به دیگر شهرها ستور باید یا آسیا آب» (تاریخ سیستان، 12) یا «این غلام گفت که من با این همه آسیای باد توانم کرد» (ترجمۀ تفسیر طبری، 5 / 1342)، یا «رسم آبْ آسیا او آورد و پیش از آن دست آسیا بود» (گردیزی، 15). زمخشری در ترجمۀ واژههای عربی «رحاالید»، «جاحله» و «طاحونه» به فارسی، کلمات مرکب دست آسیا، چرخْ آسیا یا آسیایِ چرخ و آسیایِ آب را آورده است (زمخشری، ذیل واژههای عربی نامبرده) کلمۀ آسیاب نیز در نوشتههای فارسی و زبان عامۀ مردم توسعاً به همان معنی «آس» بهکار رفته و باز با کلمات آب و باد و دست و گاو و... ترکیب شده است. میرمحمدشاه بَدَخشی «ملک بدخشان را 3 تقسیم نمود، قسم اول... آبْ آسیابها... به زیر حکومت میرکلان سپرد» (فضلعلی بیگ، 169-170)، یا «اغلب خانهها (در اصفهان) آسیابهای دستی و پایی درست کردهاند که در ناامنیها دست آس مینمایند» (میرزاحسینخان، 117). همچنین «به اصفهان طاحونهای است که به قوت حیوان، آلات و سنگ آن را به گردش درمیآورند... این را آسیاب گاوی میخوانند، چه غالباً گاو بر آن میبندند» (اصفهان، 55). آسیا در زبان فارسی به این معانی آمده است: دستگاه آرد کردن دانه و خرد کردن کلوخ؛ دستگاه گرفتن روغن و شیره از دانههای روغنی؛ آسکده یا خانۀ آسیا؛ سنگ آسیا یا آسیا سنگ؛ و مجازاً سپهرگردان و دنیا و چرخ فلک، و معده و شکمبه. آسیا یکی از کهنترین دستاوردهای صنعتی انسان بوده است. این کارافزار سابقۀ درازی در تاریخ حیات انسان دارد. طبق برخی از روایتهای اسلامی، آدم، ابوالبشر، نخستین کس بود که ساختن سنگهای آسیا و آسیاکردن با آنها را آموخت (نیشابوری، 23، 24). طبری مینویسد نخستینبار جبرئیل آدم «را بیاموخت تا آسیابها بنهاد به زیر کوه اندر و بفرمودش که آن گندم آس کن» (تاریخ بلعمی، 86). بیشک اختراع سادهترین نوع آسیا به دوران پیش از تاریخ و به زمانی بازمیگردد که انسان از راه گردآوری دانههای گیاهی برای خوراک خود زندگی میگذرانده است. به دست آمدن سنگهای آسیا در کاوشهای باستانشناسی در ایران، مانند تپه حصار دامغان (ویلسن، 29-30) این نظر را تأیید میکند و نشان میدهد که مردم ایران از زمانهای بسیار دور از چنین کارافزارهای سنگی برای خرد و نرم کردن دانههای خوراکی استفاده میکردهاند. احتمالاً نخستین آسیایی که انسان برای خرد کردن دانهها به کار میبرده 2 سنگ ناسفته بوده که یکی را بر روی دیگری میغلتانده و دانهها را در میان آن دو خرد و نرم میکرده است. این کارافزار ساده و ابتدایی هنوز هم در میان بعضی از عشایر و اقوام جهان، ازجمله عشایر ایران، بهکار برده میشود. لُرهای کُهگیلویه آن را «بَرْدِهَر» (بَرْد: سنگ، هَرْ: آس)، یعنی آسیاسنگی مینامند. بردهر 2 سنگ دارد. یکی از سنگها بزرگ و سنگین، و وسط یک رویۀ آن کمی گود است، و سنگ دیگر گِرد و ضخیم، و شبیه به نَوَرد یا وَرْدَنه، به شکل استوانه است. دانهها یا سنگ نمک را در گودی رویۀ سنگ بزرگ میریزند و سنگ وردنه را روی آن میغلتانند تا خرد و ساییده شود (بلوکباشی، ایل بهمئی، 25).
آسیایی است با 2 سنگ یکپارچۀ تراشیدۀ گِرد و ضخیم، که سنگ زبرین با نیروی دست انسان بر روی سنگ ثابت زیرین آن میگردد. در وسط سنگ زیرین میلهای چوبی یا آهنی به نام «سُتونۀ آسیا» نصب و استوار شده، و در وسط سنگ زبرین سوراخی بزرگتر از قطر ستونه به نام «گَلویِ آسیا» کنده شده است. به هنگام آس کردن، این دو سنگ را بهطور افقی روی هم بر زمین میگذارند به گونهای که ستونۀ سنگ زیرین در گلوی سنگ رویی فرو رود. سطح زیرین سنگ رویی یا «آسیاسنگ» آجدار است و یک دستۀ چوبی در سطح بیرونی آن کار گذاشته شده است که به نامهای گوناگون «دَسْتَک»، «اَنْگُشْت آسیا»، «قَبْضه» و «میل» نامیده میشود. به هنگام آسیا کردن، آسیاگر با یک دست دستک را میگیرد و آسیاسنگ را دور ستونۀ آسیا میگرداند، و با دست دیگر دانههای غلّه و حبوبات را مشت مشت در گلوی آسیا میریزد. گردش آسیاسنگ بر روی سنگ زیرین دانهها را میساید و آرد میکند. آرد از مرکز به دور سنگها رانده میشود و از لبۀ سنگها روی سفرۀ آرد، که زیردستاس پهن شده است، میریزد.
خرد کردن دانه با دستاس کاری ساده و ظریف است. این کار از قدیم به دست زنان و بیشتر در خانهها انجام میگرفته است. در گذشته در هر خانه دستاسی بود که زنان خانواده گندم و جو را با آن بلغور یا آرد میکردند. هنوز هم در بیشتر خانههای روستایی و عشایری ایران اینگونه دستاسها هست. در روستاهایی هم که آسیا و آسیابان نیست، در هر محلۀ ده معمولاً دستاسی بزرگ هست که زنان محله غلۀ خود را به نوبت با آن آسیا میکنند. این دستاسها را در جاهایی سرپوشیده بهطور ثابت کار میگذارند. گاهی زنان تنگدست و بیسرپرست غلۀ خانوادهها را با این دستاسها آرد میکنند و مزد میگیرند. مزد آنها به صورت نقدی یا جنسی و معمولاً چند یک از غلهای است که آرد میکنند. کارگاههای سنتی سفالگری نیز برای خرد و نرم کردن سنگ و مواد لعابِ روی سفال و کاشی از آسیای دستی یا آسَکْ استفاده میکردهاند. آنها یک آسک یا «آسیایِ خُشکِهساب» برای خرد کردن سنگ و مواد لعاب، و یک آسک یا «آسیای آبْساب» برای ساییدن آرد لعاب در آب و به هم آمیختن آن داشتند (شاملو، ذیل «آسک»). در کرمان دو سه معدن زر در کوههای جنوبی آن بود که با «آسیایِ دستْ، زرِ این معادن را به سیماب حاصل» میکردند. (کاشانی، 216). پس از اختراع چرخ و استفاده از آن در آسیاهایی که سنگهای بزرگ و سنگین آنها با نیروی آب و باد و حیوان میچرخید، رفتهرفته دستاس کاربرد همگانی خود را از دست داد. آسیای دستی در زبان و گویشهای مختلف مردم ایران نامهای گوناگون دارد: مثلاً در گویش مردم شیراز و ابرقو و لُرهای کُهگیلویه «آسَکْ» (آس + ـَ ک، پسوند صغیر)، در بوشهری «هاسَک»، آشتیانی «دَستار» (مقدّم، ذیل آسیاب دستی) (دست + آر، «آر» صورت دیگر آرد و اَرد و همریشه با آس است، نک : کیا، 19 / 56) و «دِسْدار» (جزء اول واژه، یعنی «دسد»، صورت دیگر «دست» است که صامت «ت» تبدیل به «د» شده است)، کَهَکی «دَستار»، زُنوزی «دَسدار». کُردی «دَسْهار» (مخفف دستهار، جزء دوم صورت دیگری از «آر» است)، و «دست آر»، اورامانی «هارِ»، اَبیانهای «داسْ اُر» (جزء اول کلمه صورت دیگری از دست است)، در گویشهای مردم سنگسر و سمنان و لاسگرد به ترتیب «آرَک» و «آرَکَ» و «آرْنَک» («ـَ ک» پسوند تصغیر است)، در روستاهای جاسب «دَسّاب» (مخفف دَسْتْساب، جزء دوم کلمه مبدّل «سای» است)، در گلپایگانی، کاشانی و محلاتی «دِسّار» (مخفف دستآر)، و در گویش طبری «دَستار» و «دَسّار»، در وَفْسی «دِسْتاهِر»، زَندی «دَسِّر» (مخفف دستْ اَرْد)، زِفرهای «اِرْدَسی»، نطنزی «اَرْدَسّی» (رجایی، 934) و بیدگلی «اَساس». آسیای آبی یا آسیاب: آسیابی است که با نیروی آب میگردد و آن را «آبْآسیا»، «آسْآب» مینامند و در بعضی از شهرها و روستاهای خراسان، کرمان، اصفهان و تربت حیدریه کلمۀ عربی «طاحون» و «طاحونه» را نیز بهکار میبرند. رکن اصلی آسیاب یک چرخ چوبی است که با نیروی آب میگردد. چَرْخاب (توربین آب) که به آن «پَر» هم میگویند، به سنگ رویی آسیا وصل است و آن را میگرداند. چرخاب محوری استوانهای دارد که در یک سر آن نوکی فلزی و بر سر دیگرش میلهای آهنی فرو شده و پرههایی به سطح دور آن وصل است. چرخاب را به دو صورت افقی یا عمودی در گذر آب قرار میدهند. چرخاب افقی محوری قائم دارد که پرهها بهطور افقی در شکافهای مایل روی آن فرو رفته و محکم شده است. این چرخاب زیر سنگهای آسیا کار گذاشته میشود. طرز قرار گرفتن چرخاب چنین است که نوک فلزی سر پایین محور در سوراخ سنگی که بر کف آب قرار داده شده، فرو میرود و میلۀ آهنی سربالای آن از میان سنگ ثابت زیرین آسیا میگذرد و در گلوی سنگ گَردان آسیا محکم میشود. چرخاب قائم که محوری افقی دارد معمولاً در کنار سنگهای آسیا کار گذاشته میشود. یک سر محور این چرخاب در سوراخی در دیوار قرار میگیرد و سر دیگرش با یک چرخدندۀ چوبی به محور عمودی زیر سنگهای آسیا متصل میشود. از قدیم 3 گونه آسیای آبْگَرد در ایران معمول بوده است. این آسیابها را آسیاب تنورهای یا پَرّی، آسیاب ناوی یا ناودانه، و آسیاب چرخی یا شیبی مینامیدند.
1. آسیاب تنورهای، آسیابی است که چرخاب آن با فشار نیروی آبی که در تنوره یا چال انباشته میشود، میچرخد. تنوره را به شکل قیف در زمین کنار آسیاکده میسازند. دهانۀ تنوره معمولاً به قطر 3 تا 4 متر، همتراز با سطح زمین و بام آسیاخانه، و بُن آن به قطر 1 تا 5 / 1 متر پایینتر از کف آسیاخانه، و گودی آن معمولاً از 3 تا 6 متر، و در آسیابهای کهن تا 10 متر است. در بن تنوره یا انتهای دیوارۀ آن سوراخی است که به آبراهی شیبدار، که رفتهرفته تنگتر میشود، میپیوندد. آب انباشته شده در تنوره با فشار زیاد از این آبراه، که در زیرزمین و معمولاً با گُنْگ یا تنبوشه (لولههای سفالین) ساخته میشود، میگذرد و به پرّههای چرخاب میخورد و آن را میگرداند. آسیابهای تنورهای بیشتر در جاهای کمآب ساخته میشده و با آب قنات و چشمه به گردش درمیآمده است، مانند «آسیاب بیده» و «آسیاب دوسنگه» در دهات یزد که با آب قنات (پاپلی، 12 و 15) و آسیابهای فین کاشان که با آب چشمه کار میکند (ضرابی، 49-50). 2. آسیاب ناوی، آسیابی است که چرخاب آن با فشار نیروی آبی که از یک ناودان میگذرد، میچرخد. ناو یا ناودان معمولاً تنۀ درختی است که میان آن را درآورده و خالی کردهاند. یک سر ناودان گشاد و سر دیگرش تنگ است. سر گشاد ناو را در بالا و درون جوی آب، و سر تنگ آن را در زیر آسیا و در کنار چرخاب کار میگذارند. آب جوی با سرعت از ناو پایین میآید و به پرههای چرخاب میخورد و با نیروی خود آن را میگرداند. آسیابهای ناوی بیشتر در مناطق کوهستانی ایران معمول بوده و هست. در بعضی جاها گاهی چندین آسیاب ناوی در کنار هم و در مسیر یک جریان آب ساخته میشده است. 3. آسیاب چرخی، آسیابی است که چرخاب آن با فشار نیروی آبی که از آبراهی با شیب بسیار تند میگذرد، میچرخد. آسیابهای چرخی یا شیبی معمولاً در درون و مسیر آب رودخانهها و نهرهای بزرگ ساخته میشد. هر آسیاب آبراهی مخصوص در پهلوی خود داشت. چرخاب آسیا بهطور قائم در آبراه کار گذاشته میشد و در آب شناور بود. قسمتی از آب رودخانه یا نهر در سر راه خود وارد آبراه میشده و با فشار به چرخاب میخورد و آن را میگرداند. گردشِ محورِ افقی چرخاب به محوری قائم که متصل به سنگ گردان آسیا بود انتقال مییافت و آن را به گردش در میآورد. اینگونه آسیابها در ایران کاربرد بسیار داشت. مَقدِسی ظاهراً در اهواز و در محلی به نام «کارشناسان» یا «کانشناسان» چنین آسیابهایی را که مردم در مسیر نهرهای آب ساخته بودند، دیده بوده است. وی مینویسد: «آسیاهایی شگفتآور نیز بر نهر دارند» (2 / 615). هنوز نیز آثاری از اینگونه آسیابها در بعضی از نقاط ایران بازمانده است. آسیابهای قدیم دزفول در رودخانۀ دز، و آسیابهای نهر شاهجرد اهواز نمونههایی از آسیابهای چرخی بودهاند. در این زمان کاربرد اینگونه آسیابها در ایران بسیار اندک است. پیدایش آسیای آبی در ایران به دوره و زمانی بازمیگردد که اقوام ایرانی در کنار چشمهها و رودخانهها آبادی ساخته و ساکن شده و به کشاورزی پرداخته بودند. بنابر یکی از افسانههای ایرانی نخستینبار همای چهرآزاد، دختر بهمن از پادشاهان کیانی، حدود 000‘ 3 سال پیش «رسم آب آسیا» را در ایران که پیش از آن دستْآسیا رسم بود، معمول کرد (گردیزی، 15). قدیمترین اشارۀ تاریخی به آب آسیا از استرابون جغرافیادان یونانی است. او از گونهای آسیاب نام میبرد که میلهای قائم و تعدادی تیغه یا پرّۀ ملاقه شکل داشته است. این آسیاب را داروسازان پادشاه اشکانی در سال 65 قم برای کاخ او در آسیای صغیر ساخته بودند (وولف، 280). به نظر میرسد که آسیای آبی در ایرانِ دورۀ ساسانی بسیار معمول بوده و در هر شهر و روستا که آبی کافی داشته آسیاب یا آسیابهایی هم بوده است. امروزه نیز آثار آسیابهایی ویرانه در گوشه و کنار ایران وجود دارد که منسوب به دورۀ ساسانی است، مثلاً آثار خرابۀ 2 آسیاب سنگی معروف به «اسیی گوری» (آسیاگبری) تا چندی پیش در پیرامون شهر خرمآباد لرستان وجود داشت. یکی از این آسیابها در یک کیلومتری خرم آباد ساخته شده بوده و با آب رودخانۀ «کَرْگُنَ» (کرگانه) به گردش در میآمده است. احتمال داده میشود که شهر باستانی شاهپور خواست در همین محل قرار داشته و این آسیاب و یک دیوار خرابۀ سنگی نیز از آثار بازماندۀ آن بوده است. یکی دیگر آسیابی سنگی بوده در غرب درۀ خرمآباد و در محل امامزاده «بُوٰاسْ» (باباعباس)، ساختۀ دورۀ ساسانی که با آبِ «گردوبردین» (گرداب سنگی)، کار میکرده است. آثار خرابۀ آسیاب سنگی کهن دیگری نیز در محلی به نام «وِرازْرَ» (= وِرازْرَه: گُرازْ راه) در یک کیلومتری دهکدۀ «گَرِّکو» در اَلِشْتَرِ لرستان هست که ساختمان آن از سنگ و ملاط، و مانند 2 آسیاب دیگر است. این آسیاب تنورهای دارد که گودی آن 12 متر و قطر دهانۀ آن 20 / 1 متر است. تاریخ بنای این آسیاب معلوم نیست (نک : ایزدپناه، 1 / 104، 108، 2 / 283-284). آثار آسیابهایی نیز از دورههای بسیار قدیم در شوشتر و دزفول و اهواز هست که گفته میشود بعضی از آنها به دورۀ ساسانی تعلق دارد. مثلاً آثار آسیابهایی در اطراف سد گَرگَر، یا بَندِ تَرازو در شوشتر، که با آب کارون میگردیده است، یا آسیابهای سَربند در پشت بَندِ رودخانۀ دِز در دزفول، و یا خرابۀ سه آسیاب سنگی در پای پل سیاه اهواز که احتمالاً از دورههای پیش از اسلام است. جغرافیدانان و تاریخنویسان اسلامی جسته و گریخته در نوشتههای خود به بسیاری آسیاهای آبی ایران و تداول عام آن میان ایرانیان در سدههای آغازین اسلام اشاراتی کردهاند. بعضی از آنها حتی شمارۀ آسیابهای شهرهایی از ایران را که با نیروی آب یک رود یا نهر میگردیدهاند، به دست دادهاند. نویسندۀ تاریخ قم (نوشتۀ 378ق / 988م) به 51 آسیاب ساخته بر رود و نهرهای قم و نام خاص هریک از آنها اشاره میکند و مینویسد: در زمان او این آسیابها 39 آسیاب آبادان و به کار بوده است (صص 53-56). حمدالله مستوفی مینویسد: نیشابوریان در مسیر آب رودخانهای که از کوه بلندی در شمال شرقی نیشابور روان بود، 40 آسیاب ساخته بودند. آب این رود «چنان تیز آید که یک خروار گندم در دلو آسیا میکنند به مقدار سر دو جوال دوختن آن یک خروار آرد شده میباشد. چنانکه درازگوش در دنبالۀ هم میرسد» (148). مقدسی در وصف شگفتیهای دیدنی فارس از بند امیر (که ظاهراً در سال 365ق / 976م ساخته شده است) و 10 آسیابِ پای آن که با آب رودخانه کُر میگردیده است، یاد میکند (2 / 661). مُعین به نقل از نویسندگان آن دوره مینویسد که در محل بند امیر «300 چرخ ساخته بودند که هریک آسیایی را به حرکت در میآورده است». (فرهنگ فارسی، ذیل «بند امیر»). فرصت شیرازی (1271-1339ق / 1855-1921م) که خود این آسیابها را از نزدیک دیده بوده در وصف آنها چنین آورده است: این آسیابهای غریب را در یک عمارت 2 سنگ و 3 سنگ و 4 سنگ و بیشتر کار گذاردهاند و از یک چشمۀ آب یا بیشتر متحرکاند. ازجمله در یک جایی 7 سنگ آسیا در کار است که آنها به دور هم واقع شدهاند، یعنی به ردیف نیستند، بلکه چون حلقه گرداگرد هماند و از یک سمت عمارتی که سنگهای مذکوره در آن نصب است آب از رودخانه داخل میشود و بهطوری میباشد که همۀ آن آسیاها گردش مینمایند و آب از زیر پرۀ هر سنگی از اطراف آن عمارت مدور شعبهشعبه خارج میشود و فرو میریزد (ص 257).
آسیایی است که به نیروی باد میگردد و آن را بادْآس و آسیا چرخ نیز نامیدهاند. رکن اصلی آسیای بادی چرخی است که باد آن را میگرداند و سنگ آسیا با گردش آن به حرکت درمیآید. آسیاهای بادی ایران از قدیم چرخبادهایی با محور قائم داشت. چرخباد بر بام آسْخانه، درون حصاری خشتی و گِلی کار گذاشته میشد. حصارِ آن 3 دیوار بلند بیسقف در شمال و مشرق و مغرب دارد. بلندی هر دیوار در حدود 6 متر است. دیوار شمالی شکافی طولی دارد که باد از آن میگذرد و به چرخباد میخورد و آن را میگرداند. به گویش مردم خواف و روستاهای پیرامون آن چرخباد «پَر» و حصار «پَرخانه» و شکاف دیواری که باد از آن میگذرد «دَرگاباد» یا «دَرْباد» نامیده میشود. محور چرخباد یک تیر چوبی به طول 6 متر، و معمولاً از تنۀ درخت کاج یا چنار است. این محور «تیرْپُل» نامیده میشود و 8 بادبان که آن را «پَر» یا «پَرّه» مینامند، به آن وصل است. هر پرّه از چند دسته نی یا شاخههای درخت نخل به هم بسته، یا تختهای چوبی به طول 5 متر و پهنای 75 سانتیمتر است. سرِ بالای تیرپل در سوراخ میان کَلّه تیری به نام «خَرْپُل» که دو سر آن روی دو دیوار شرقی و غربی پَرخانه ثابت شده است قرار دارد. سر پائین تیرپل از سوراخ روی بام آسْکَده میگذرد و با زائدهای آهنی در گلوی سنگگردان آسیا میرود. اکنون نیز چرخبادها در بیشتر آسیاهای سنتی محوری قائم دارند. در بعضی از روستاهای ایران، مانند شاهتقی در خراسان آسبادهایی ساخته شده است که چرخبادهای آنها محوری افقی دارند. هریک از این چرخبادها دارای پروانهای با 8 تا 12 پرّه است. محور افقی چرخباد با چرخدندهای فلزی به محوری قائم که در سنگِ گردان آسباد محکم شده، وصل است. گردش پروانه محور چرخباد را میگرداند و حرکت آن به محور قائم منتقل میشود و سنگ آسیا را با خود میگرداند. طبق گزارش دمشقی (د 727ق / 1327م) چرخباد آسیاهای سیستانی نخست در زیر سنگهای آسیا کار گذاشته شده بودند. او در وصف ساختمان اینگونه آسبادها، و طرز قرارگرفتن چرخ یا پره در زیر سنگهای آسیا مینویسد: «بر روی مناره یا قله یا تپه و یا برخی از برجهای دژ اتاقکی بر روی اتاقکی دیگر بنا مینهند و در آن اتاقک بالایی سنگ آسیابی میگذارند که میچرخد و گندم آرد میکند و در اتاقک زیرین پردهای میگذارند که باد آن را میچرخاند، بهطوری که چون آن چرخ در اتاقک پایین بگردد آن آسیاب را در اتاقک بالای خود میگرداند. بنابراین با هر بادی که وزیدن گیرد آن سنگ آسیاب که سنگی یکپارچه است میچرخد» (ص 308). او طرحی از دستگاه کامل آسباد سیستانی در درون دو اتاقک همراه با شرح هر بخش از اتاقکها و دستگاه آسباد داده و چگونگی گذر باد از روزنها و برخورد آن بر پرهها و گرداندن آنها را دقیقاً وصف کرده و چنین نوشته است: «برای اتاقک پایین 4 دریچه میگذارند، همچنان که برای بوق 4 سوراخ درست میکنند، ولیکن ساختمان این دریچهها بهطوری است که سوی فراخ آنها به جانب هوا و سوی تنگ آنها به درون است و مانند ناودانی هستند که هوا با نیرو به درون آنها میآید و نیز همچون دمۀ زرگری هستند که سوی گشاد آن به سوی دهان وی و سوی تنگ آن به درون کوره است تا باد از هر سو که بوزد از میان آنها با نیروی بیشتری به درون اتاقک آسیاب وارد گردد. چون هوا از جایی که برای آن ساخته شده است به درون اتاقک آید به ستون یا دیرکی همانند منوال و پیکان دوک بافندگان که بر روی آن نخ میپیچند، برمیخورد و این دیرک 6 تا 12 پرّه دارد که بر روی آن پرهها روپوشهایی از پوست دباغَتْ نشده همچون روپوش فانوسی واقع شده است ولیکن این روکشهای پوستی بر روی آن پرّهها راست و مستقیم قرار گرفته و پهن شده است به نحوی که هر پرهای روکشی پوستین و تیریزی دارد که هوا از میان آن تیریز آن را پر میکند و به جلو میراند آنگاه پرۀ پس از آنرا پُر میکند و به جلو میراند و پس از آن پرّۀ سوم را، تا آن دیرک به چرخش درآید و سنگ آسیاب نیز از دوران آن بچرخد و دانهها را آرد کند» (صص 308-311). ظاهراً بعدها سیستانیها محل چرخباد را تغییر داده و آن را از زیر آسکده بر روی بام آن برده و بر بالای سنگهای آسیا کار گذاشتهاند. این جاب جایی یک دگرگونی در صنعت آسبادسازی در ایران پدید آورد و چرخباد را در برابر وزش بیشتر باد و فشار قویتر قرار داد و در نتیجه میزان کارکرد و بازدهی دستگاه آسیا را بالا برد. در ایران آسبادی از نوع آسبادهای قدیم سیستان که که چرخبادهایش در زیر سنگهای آسیا باشد، وجود ندارد، ولیکن آسبادهایی از اینگونه تا 1331ق / 1913م، در افغانستان کار میکرده است (وولف، 285).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید