انار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 19 دی 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/238452/انار
دوشنبه 8 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
اَنـار، میوۀ درختی از تیرۀ موردیها یا پونیكاسه، و از جنس پونیكا و گونۀ گراناتوم (گل گلاب، 232؛ ثابتی، 50). برخی از گیاهشناسان درخت انار را از گیاهان بومی ایران و سرزمینهای همسایۀ آن (بریتانیكا، VIII / 105)، و برخی دیگر از رستنیهای بومی سوریه و مصر دانستهاند (نک : پورداود، اناهیتا، 268). مصریان روزگار سلسلۀ هجدهم فرعونها (580‘1-350‘1 قم) درخت انار را میشناختند و آن را پرورش میدادند، اما با توجه به اینکه این گیاه در زبان قبطی (مصری كهن) ریشۀ سامی دارد، احتمال دارد از جایی دیگر به مصر آمده باشد (همانجا). در زمانهای قدیم، به گمانْ جِلعاد (سرزمینی در فلسطین) نیز از رویشگاههای درخت انار بوده است (دیویس، 589).
انار واژهای فارسی است كه در زبان پهلوی چندبار بهكار رفته است (شایست ... ، 71-72؛ مكنزی، 9, 230؛ مشكور، 120). در متنهای اوستایی واژۀ انار نیامده، اما به گیاهی با نام هذانئپتا یا هذانئپاتا اشاره شده است كه آن را در سنت پارسیان درخت انار دانستهاند (نک : ویسپرد، 48؛ پورداود، تفسیر بر ... ، 138- 139، 146). هذانئپاتا را به معنای درخت «همیشه سبز» نیز نوشتهاند (وندیداد، 136؛ نیز نک : مهدی حسن، 1040). در زبان و ادب فارسی واژههای نار، ناردان و ناردانه را برای میوه و دانۀ انار (معزی، 214، 598؛ ادیب صابر، 117، 128)، و ناربُن و ناروَن (وَن = درخت) را برای درخت انار بهكار بردهاند (پورداود، اناهیتا، 265-266). انار در زبان عربی رُمّان است. برخی رمان را واژهای دخیل از زبان سریانی، و برخی هم برگرفته از آرامی دانستهاند (جفری، 144-145). رمـان را از ریشـۀ رَمّ، بـه معنـی تـرمیم و سامـان ـ بخشیدن نیز گرفتهاند و گفتهاند كه خاصیت میوۀ انار جلادادن و ساماندهی دل است (طوسی، 9 / 484؛ نیز نک : جفری، همانجا). به روایت كلینی 40 روز ناشتا انار خوردن دل را جلا میدهد و روشن میكند (6 / 354). در قرآن كریم 3 بار در سورههای انعام (6 / 99، 141) و الرحمٰن (55 / 68) به رمان اشاره شده است. اصل و خاستگاه واژۀ رمان هنوز ناشناخته است و به احتمال بسیار، واژهای غیرسامی است و سامیان آن را از زبانهای دیگر گرفتهاند (جفری، همانجا). شماری از شهرها و آبادیهای انارخیز در ایران و سرزمینهای جهان اسلام، به نام این گیاه نامیده شدهاند. انار، اناران، انارو، انارستان، انارستانک، انارك و انارشیرین، ازجمله نام برخی از شهرها و آبادیها در سرزمین ایران است (پاپلی، 70). برخی از آبادیها و محلها نیز در سرزمین فلسطین به نام رُمّان یا رِمُّن نامیده شدهاند (جودائیکا، XIII / 842). همچنین غرناطه، نام شهری در اندلس، به زبان «عجم اندلسی» به معنای انار است (یاقوت، 3 / 788؛ نیز نک : تاج ... ، ذیل غطط). این كلمه صورت عربیشدۀ كلمۀ اسپانیایی «گرانادا» و صورت دیگر «گراناتوم» است (پورداود، همان، 267).
انار وحشی از دیرباز در سراسر جنگلهای كرانۀ دریای مازندران و جنگلهای خشك منطقۀ فارس و مناطق كردستان و بلوچستان و داخل سرزمین ایران (ثابتی، 50؛ نیلوفری، 38؛ زرگری، 2 / 344؛ ساعی، 1 / 244) و در شماری از سرزمینهای آسیایی، بهخصوص آسیای غربی، بینالنهرین، شمال افریقا و كرانههای دریای مدیترانه (زرگری، 2 / 343-344) میروییده است. تاریخ آشنایی ایرانیان با درختچۀ انار، و شیوۀ اهلی و بستانی كردن و پرورش آن در ایران دقیقاً روشن نیست. پلوتارك از یك ایرانی یاد میكند كه با دادن اناری بسیار بزرگ به اردشیر اول (سل 466-424قم)، او را از پرورش چنین میوهای شگفتزده كرده بود (XI / 135؛ نیز نک : پورداود، همان، 272). گفتۀ پلوتارك نشان میدهد كه مردم ایران در دورۀ هخامنشی در پرورش انار بستانی مهارت و ورزیدگی داشتهاند. جغرافیانویسان اسلامی، جسته گریخته به رویش درخت انار در گسترۀ جغرافیایی ایران، و پرورش گونههای مختلف انارهای درشت و شیرین در انارستانهای شهرهای آن اشاره كردهاند. در قدیم، ری (ثعالبی، ثمار ... ، 541)، خُجند (حدود ... ، 395)، شهر حُلوان (ابنحوقل، 2 / 368؛ اصطخری، 165؛ قزوینی، آثار ... ، 357)، عمان (اصطخری، 27)، ساوه و یزد (حمدالله، 62، 74) از نواحی انارخیز مشهور ایران بودهاند. در آغاز دورۀ عباسیان، قومس و طبرستان نیز از نواحی انارخیز معروف ایران، و در جهان اسلام شناخته شده بودند (احسن، 128). انار برخی از شهرهای ایران چنان پسند طبع خلفای عباسی و فرمانروایان آن دوره شده بود كه متولیان آن شهرها موظف بودند همراه خراج شهر، مقداری انار هم بفرستند؛ مثلاً رازیان (مردم ری) سالی 000‘100 رطل از انارهای املیسی یا املسی (انارهای بیدانۀ مَلَس یا میخوش) را به دربار خلیفه میفرستادند (ثعالبی، لطائف ... ،234-235). همچنین، همهساله مردم قومس 000‘40 و مردم طبرستان 000‘100 انار، به عنوان بخشی از خراج شهرهایشان، برای هارونالرشید میفرستادند (احسن، همانجا). پولاك، طبیب دورۀ ناصری، انار ساوه را بهترین انار جهان و حتى بهتر از انارهای بیهستۀ پیشاور میدانست (ص 366). همو مینویسد: مردم اردستان تنها از راه تولید و فروش انار زندگی میگذراندند (همانجا). در باغهای ایران نوعهای مختلف انار را میپروراندند. انارهای ترش، شیرین، میخوش، سیاهپوست، بیدانه، اَزغَند و اردستانی (فاضل، 177)، از جمله انارهای پروردۀ معروف بودهاند. هر شهر و دیار نیز در پروراندن برخی از انارها شهرت داشتند؛ مثلاً كاشان در پرورش درختهای انار زاغۀ سفیددانه و زاغۀ سرخدانه، انار سیاهدانه، شیرین شهوار، شیرین بیدانه و شیرینِ سرخپوست، انار ترش یزدی و ترش راوندی، و ترش مَلَس (ضرابی، 194) معروف بود. امروزه انار در بسیاری از شهرها و آبادیهای ایران، بهخصوص آبادیهای حاشیۀ كویر كاشته میشود. انارهای ساوه، قم، تفت، عقدای یزد، بَجستان خراسان، فین كاشان، انار بیدانۀ سُرخۀ سمنان و انار سیاهدانۀ ساوه بیش از انارهای نواحی دیگر ایران مرغوبیت و شهرت دارند ( فرهنگنامه ... ، 4 / 2؛ سیفی، 59).
سرسبزی، حفظ سرزندگی و جاودانگی درخت انار، به این رستنی در پنداشت بیشتر مردم جهان تقدس بخشیده ـ است، بهطوریکه آن را مادر زمین، زهدان طبیعت و مظهری از بركت، باروری، فراوانی و جاودانگی پنداشتهاند (مهدی حسن، 1041)؛ پردانگی میوۀ آن را هم نماد بركت و باروری بهشمار آوردهاند (همو، 1039؛ دراور، 7؛ نیز نک : فرهوشی، 65)، ازاینرو، درخت انار و میوه و شاخههای آن در اسطورههای بیشتر اقوام جهان و ادیان الٰهی مقدس شمرده شدهاند.
مردم دوران باستان، گیاهان و درختانی را كه میپنداشتند ایزد یا الٰههای آنها را كاشته، یا از خون الٰهه یا قهرمانی اسطورهای یا حماسی روییده است، مقدس میشمردند. بنابر اساطیر یونانی، آفرودیته، ربالنوع عشق، درخت انار را به دست خود در جزیرۀ قبرس كاشت (پورداود، اناهیتا، 271)، و از ریختن خون دیونوسوس كه او را باكوس (ربالنوع تاكستان، و شور و جذبۀ عارفانه) هم خواندهاند، درخت انار سر برآورد (فریزر، 389). بنابر اساطیر ایرانی، از فروریختن خون سیاوش بر زمین، به گفتۀ فردوسی «گیاهی برآمد همانگه ز خون» كه آن را گیاه سیاوشان یا «خون سیاوشان» خواندند (نک : 3 / 664). در بیستون درخت اناری روییده بود كه آن را «انار فرهاد» مینامیدند. در افسانهای آمده است كه فرهاد از شنیدن خبر مرگ شیرین تیشه بر سرش زد؛ دستۀ تیشه كه از چوب انار بود، بر زمین افتاد و در خون فروریختۀ فرهاد بر خاك رویید. میوۀ این درخت را كه میشكافتند، اندرونش سوخته و خاكستر بود ( برهان ... ، ذیل انار فرهاد). درخت انار را مانند افدرا گیاه جاودانگی بهشمار آوردهاند (مهدی حسن، 1035، 1041). برخی افدرا را همان گیاه مقدس هَئومه یا هوم (در سنسكریت: سومه) دانستهاند. آریاییان قدیم و سپس پیروان دین مزدیسنا پایگاهی ایزدی برای آن میپنداشتند و شیرۀ آن را مقدس میشمردند (معین، 1 / 50، حاشیۀ 1). بنا به برخی روایتها، ازجمله روایت كتاب زراتشتنامه، زردشت یك دانه انار به اسفندیار داد و اسفندیار با خوردن آن رویینتن شد و دیگر زخمی بر او كارگر نیفتاد (زرتشت بهرام، 77).
انار در دین مزدیسنا از درختان مینوی و از عناصر مقدس و خجسته بهشمار میرود و زردشتیان شاخه و میوۀ آن را در مناسك و آیینهای دینی خود بهكار میبرند. بَرسَمی كه زردشتیان در آیینهای عبادی به دست میگیرند، بنابر متنهای متأخر زردشتی، از تركههای درختان اناری است كه معمـولاً در آتشكـدهها میكـاشتند (معیـن، 1 / 400-401؛ نیـز نک : پورداود، همان، 274). درخت انار و برسم فراهم آمده از تركههای انار را ماه درختی مؤنث دانستهاند كه در آن رمز و نشانۀ جاودانگی و باروری نهفته است (مهدی حسن، 1041). در قدیم آب مقدس زوهر یا زور را با فشردۀ هذانئپاتا (شیرۀ گیاه انار) یا شیرۀ گیاه هوم میآمیختند و در مراسم دعاخوانی یَسنه بهكار میبردند (پورداود، تفسیر بر، 146؛ نیـز نک : مینـوی خـرد، 104-105). شربت مقدس هوم را نیز از شیرۀ شاخههای گیاه هوم ساییده شده با شاخۀ درخت انار میساختند (موله، 69). ایرانیان به هنگام بهجا آوردن مناسك دینی، چوب درخت انار را میسوزاندند (مهدی حسن، 1042). در خوانهای نوروزی و مهرگان، 7 شاخۀ درخت، ازجمله یك شاخۀ انار میگذاشتند و به آنها تبرك میجستند و تفأل میزدند ( المحاسن ... ، 277). اكنون نیز چند شاخۀ انار یا چند دانه انار بر سر خوان نوروزی میچینند (فرهوشی، 59). زردشتیان در آیین پیوند همسری دختران و پسرانشان، به نیت و آرزوی باروری و آوردن فرزند به آنان انار میدهند (اوشیدری، 128). منداییها در مراسم «پنجه» كه در 5 روز بر پا میدارند، بر روی خوان مراسم پنجه، انار و گندم و نان كه نمادهایی از رویش و باززایی و نوشُدگی و پیروزی زندگی است، میگذارند (دراور، 37). در عهد سلیمان (ع) رسم بود كه دورتادور سرستونهای معابد و كاخها را به نشانۀ قداست با نقش انار میآراستند. سلیمان (ع) دستور داده بود كه در كاخش دو ستون برنجی بسازند و گرداگرد آنها را در دو رج با نقش انار بیارایند (كتاب اول پادشاهان، 7: 18، 42). نشانههایی از این آیینهای اولیه كه مربوط به درختان مقدس است، بر دو ستون معبد اورشلیم بازمانده بود. این ستونها با نقش انارهای تزیینی دور آنها، نشان و گـواهی بـر درخت زنـدگی بـود (اسمیث، 488؛ نیـز نک : ERE, XII / 457). دورتادور دامن جامۀ پیشوایان مذهبی یهود را یك در میان با نقش انارهای لاجوردی، ارغوانی و قرمز رنگ و زنگوله تزیین میكردند (سفر خروج، 28: 33-34). نقش انار و زنگوله بر جامۀ كاهنان بزرگ، نشان از جاودانگی و مصونیت آنان از مرگ ناگهانی در پیشگاه آفریدگار در قدس بود (همان، 28: 35؛ نیز نک : ER, III / 541). مسلمانان انار را میوۀ بهشتی، و آن را مقدس میشمارند. در قرآن كریم نیز انار از میوههای بهشتی دانسته شده است (الرحمٰن / 55 / 68). در متون اسلامی به بهشتی بودن انار اشاره شده است و نخل و رمان را برترین میوهها (طوسی، 9 / 484) و انار ملس را یكی از میوههای پنجگانۀ بهشت (مجلسی، 49) دانستهاند. داستان رفتن حضرت علی (ع) همراه پیامبر (ص) به وادی عقیق به قصد دیدار غدیرهای آبگرفته از باران شبانگاهی، و نزولخوانی پـر از انار از آسمان برای ایشان و بیان پیامبر (ص) به بهشتی ـ بودن این میوه (عمادزاده، 123-124) نشانۀ دیگری بر قداست انار نزد امت مسلمان است. بنابر برخی از روایتها، دانهای از دانههای انار، بهشتی است و این دانه فقط نصیب مؤمنان میشود و فرشتگان آن را از كافران دور نگه میدارند (كلینی، 6 / 353؛ مجلسی، 50). حضرت علی (ع) به هنگام خوردن انار دستارش را زیر دستهایش میگسترد تا دانههای انار روی زمین نیفتند (كلینی، همانجا). عامۀ مردم باور دارند كه هركس این دانۀ انار را بخورد، به بهشت خواهد رفت (برای اطلاعات بیشتر، نک : هدایت، 121؛ شكورزاده، 309؛ اسدیان، 235؛ صفینژاد، 393). طوافان نیز انار خود را با نغمۀ «انار دارم، انار باغ بهشت» (فیلت، II / 283) به مردم كوچه و بازار عرضه میكردند. خراسانیها باور دارند اگر كسی اناری را در شب جمعه بخورد و دانهای از آن بر زمین نیفتد تا 40 روز شیطان به او نزدیك نخواهد شد و پس از مردن، به بهشت خواهد رفت (شكورزاده، همانجا). مردم لرستان و ایلام خوردن انار را ثواب میدانند و در شبهای جمعه انار برای مردگانشان خیرات میكنند (اسدیان، همانجا). مردم ایران تكدرخت رسته بر سر تپهها، كوهها و در زیارتگاهها، بهخصوص انار را مقدس، و نشانهای از وحدت و ذات الٰهی میانگارند و به آن دخیل میبندند و از آن مرادخواهی میكنند (نک : فرهوشی، 65). مردم ایلات و عشایر و روستاهای كرمان چوب انار را بركتزا میپندارند و از آن چوبِ مشكزنی میسازند (فرهادی، 324). مردم خوردن انار یاسین (اناری كه در عید نوروز 40 یا 100 بار سورۀ یٰس بر آن خوانده و دمیده باشند) را تداومبخش تندرستی در طول سال میپنداشتند (غیاث ... ، آنندراج، ذیل انار یاسین). شیرازیها با خوراندن انار یاسین به كودكانشان، آنان را از شیر میگرفتند (فقیری، 69).
دانشمندان علوم طبیعی و پزشكی جهان باستان، از دیرباز با علم و تجربه با خواص برخی از اجزاء درخت انار و میوۀ آن و خواص درمانی و سود و زیان این گیاه آشنا بودهاند. پلینی دانشمند طبیعیدان رومی (23- 79 م )، قدیمترین آگاهیها را دربارۀ شماری از خواص انار میدهد. او انار شیرین را فرونشانندۀ تهوع در زنان آبستن (VI / 485-486) و داروی دهانشوی ساختهشده از انار تلخ را زدایندۀ عفونتهای دهان، بینی، گوش، تاری دید، زخمهای پلك چشم، زخمها و آماسهای روی قرحههای شرمگاه و خنثىكنندۀ آثار زهر دانسته است (VI / 487). در گیاه ـ دارونامهها و پزشكینامههای دانشمندان قدیم ایران اسلامی، مانند قانون ابنسینا، كامل الصناعة الطبیة الملكی علیبن عباس اهوازی، صیدنۀ بیرونی، الابنیة عن الحقایق الادویۀ ابومنصور هروی، ذخیرۀ خوارزمشاهی اسماعیل جرجانی و جز آنها شرحی دربارۀ این گیاه و خواص دارویی و درمانی اجزاء و میوۀ آن و شیوۀ كاربرد آنها آمده است. ابن بیطار گیاهشناس و داروشناس اندلسی قرن 7 ق / 13 م، چند صفحه از دانشنامۀ گیاهی ـ دارویی الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة را با بهرهگیری از آثار دانشمندان علوم طبیعی و پزشكی یونان مانند دیسقوریدس و جالینوس و پزشكان و داروشناسان اسلامی پیش از خود، مانند ابنسینا و رازی به بیان خواص و آثار درمانی انار اختصاص داده است (نک : 1 / 142-144). عقیلی علوی شیرازی، طبیب قرن 12 ق / 18 م، اطلاعات پیشینیان خود را دربارۀ خواص طبی و سود و زیان اجزاء درخت انار، میوه و گل آن به تفصیل در مخزن الادویة (تألیف: 1183 ق / 1769 م) آورده است. او در بخشهای گوناگون كتابش به شرح ماهیت، طبیعت، افعال و خواص انواع انار: رمان حامض (انار ترش) و رمان مَز (انار میخوش) میپردازد و خاصیتها و سودمندیهای درمانی هر یك را به تنهایی یا در تركیب با مواد دارویی دیگر برای درمان یا كمك به درمان بیماریها و ناخوشیها، ازجمله استسقا، یرقان، خفقان، وَجَع صَدر (درد سینه)، سرفۀ حارّ (سرفۀ سوزنده)، جرب، حِكّه (خارش) و سُعال مزمن یابس (سرفۀ كهنۀ خشك) شرح میدهد (ص 453-455). عقیلی انار ترش را «بارِد» و «خراشندۀ امعا»؛ ناشتا خوردن بسیار این انار را برهم زنندۀ امعا و زیانبار برای «استسقای بارد»؛ اجزاء درخت انار ترش و پوست و گل انار ترش را «شدید القبض» و «بارد»؛ انار شیرین را «سرد به اعتدال»، «قابض»، «قلیل الغذا»، خلطآور، نفّاخ و موجب نعوظ در گرممزاجان، جلادهنده و گشاینده و ملین بطن، مدر بول، تشنگیآور، و خوردن آن را پس از طعام موجب فرو آمدن گرمای تنِ گرممزاجان دانسته است. وی رمان مز را برای تسكین حدّت صفرا و رمان حامض را بهخصوص برای تسكین لَهیب، حرارت معده، كبد حار، غلیان خون و صفرا و مانع انصباب مواد به معده و مدر بول و مانع صعود بخار به دماغ، و نگه داشتن رمان حامض را در دهان مانع قروح خبیثۀ دهان و آكلۀ آن نوشته است (نک : همانجا). در متـون كهنِ دارو ـ گیاهی و گیـاه پـزشكی ایـران اسلامی موارد دیگر كاربرد انار را در درمان بیماریها و نارساییهای جسمانی آوردهاند. مثلاً شیرۀ قوام آمده از افشرۀ دانههای انار سرخ هستهكوچك را تببُر و معالج تبهای طولانی (ابنسینا، 3 / 376؛ نیز نک : فردوسی، 9 / 2821)؛ پختۀ انار شیرین را بندآورندۀ شكمروش؛ خوردن انار شیرین و ترش را با هم آرامشبخش خفقان، و افشرۀ آن دو را صفرا بُر و نیرودهندۀ جگر گرم؛ و بهطوركلی خوردن انار را دور نگهدارندۀ شخص از چشمآشفتگی (بر هم خوردن چشم) نوشتهاند (ابن بطلان، 8 - 9). علی بن عباس اهوازی آب انار شیرین آمیخته با سكنجبین و آب تمرهندی را برای درمان بیماران مبتلا به تب مطبقه (حصبه، تیفوئید) تجویز میكرد (نجمآبادی، 469). خوردن برخی انارها را برای تندرستی و شماری از بیماریها زیانآور میدانستند. پلینی به زیانمند بودن نوعی انار شیرین بیهسته برای معده، نفخآور بودن آن و آسیبرسانی به دندانها و لثهها اشاره میكند. او بیماران تبدار و كسانی را كه تهوع و زرداب دارند، از خوردن این نوع انار پرهیز میدهد (IV / 485). پیشینیان انار شیرین را بادانگیز، كاهندۀ آب پشت و فرونشانندۀ شهوت، و انار ترش را قولنجآور (جمالی، 125)، خلطآور و ناسودمند برای بر و سینه (ابن بطلان، 9) و خوردن پیوستۀ آن را با كاهو موجب ناباروری و سترونی (تحفة ... ، 52) میانگاشتند. درخت انار و اجزاء آن به سبب دارا بودن تانن و آلكالوئیدهای فراوان در طب عامه و پزشكی نوین هنوز هم كاربری درمانی دارد. به عنوان مثال جوشانده و دمكردۀ گل انار را برای بندآمدن اسهال، خونروی ساده و ترشحهای مهبلی، و غرغرۀ آن را برای فرونشاندن ورم لوزه و شستوشوی حلق و دهان (زرگری، 2 / 348- 349) تجویز كردهاند. پوست تازه یا خشك ریشۀ انار را بـرای دفـع كرم كـدو (همانجا؛ نیز نک : آیینهچی، 478، 1071؛ فاضل، 177)، گَرد دانۀ انار را برای بهبود زخمها و رفع ترشحهای مهبلی، برگ تازه یا خشك درخت انار را برای درمان ضعف اعمال معده، كماشتهایی، حالتتهوع، ضعف عمومی، كمخونی، اسهال و صُداع شقی (میگرن)، و چكاندن چند بار قطرههایی از آمیزۀ آب انار با اندكی عسل در بینی را برای پیشگیری رشد پولیپ سودمند و اثربخش دانستهاند (زرگری، 2 / 349-350).
بنابر آگاهیهایی كه در دست است، مردم برخی از سرزمینهای جهان از دیرباز به خاصیت و ارزش صنعتی پوست، شاخه، ریشه، گل و برگ درخت انار و همچنین پوست میوۀ آن پیبرده بودند و از آنها در صنایع دباغی و چرمسازی و رنگرزی نخ و پشم و پارچه استفاده میكردند. پلینی به استفاده از پوست انار نارسیده در دباغی، و گل انار در رنگرزی اشاره میكند (IV / 165). قوم یهود از پوست انار، رنگی قهوهای تیره یا سوخته به دست میآوردند و آن را در رنگرزی و ساختن مركب نامرئی به كار میبردند (جودائیکا، XIII / 842).
آب انار از نوشابههای همگانی، و ناردانه، افشره و رب انار از چاشنیهای گوارای شماری از خوراكیهای پختنی ایرانیان بوده است که جدا از طعم و مزۀ خوش و گوارا، خاصیتهای طبی و صحّی آن را هم در نظر میگرفتند. مثلاً خورش فسنجان كه به سبب كاربرد گردو در آن طبعی گرم دارد، با چاشنی كردن رب انار یا آب انار، طبعش را مطابق و مناسب با مزاجهای گرم و سرد میگرداندند (نک : شهری، 5 / 24). قرنها در برخی از جامعههای اسلامی، انار نقش گوجهفرنگی را در آشپزخانهها داشت (متز، 2 / 171). در دورۀ ساسانی، از خورشهای دهقانی، گوشت گوسفندِ نمك زده بود كه آن را در رب انار میخواباندند (نارسود) و با تخم مرغ پخته میخوردند (نجمآبادی، 87). پلو رب انار از غذاهای مطبوعی بود كه در دورۀ صفوی با آن از میهمانها پذیرایی میكردند (نورالله، 225؛ اُلئاریوس، 265).
درخت انار، شكوفه و گل آن و سرخی و زیبایی میوهاش چنان خیالانگیز بوده كه در «غزلِ غزلهای سلیمان» چندبار به انار اشاره شده است؛ چنانکه معشوق به نهال و این نهالها به «فردوسی از انار» (4 : 13)، و بناگوش میان طرههای معشوق به «پارۀ انار» (4: 3، 6 : 7) تشبیه گردیده است. در تلمـود «انـار رخسار»، كنـایه از گونهها ست (نک : جودائیکا، همانجا). شاعران پارسیگوی، لبِ زیبارویان را به «ناردان» (فردوسی، 1 / 150؛ معزی، 598؛ خواجو، 103) و «نارِ كَفیده» ( لغت فرس، ذیل لال، به نقل از عنصری)؛ دو رخ، یا دوگونه را به «نارِ شكفته» (همانجا)؛ دهان تنگ را به «دانگكی = دانۀ نار دونیم كرده» (نک : نفیسی، 496)؛ دل آكنده از درد و اندوه را به «انار پاره» (انوری، 1 / 192) مانند و تشبیه كردهاند (برای دیگر تشبیهات، نک : خواجو، 743؛ فردوسی، همانجا). در ادبیات شفاهی مردم حوزههای مختلف جغرافیایی ـ فرهنگی ایران، انار جایگاه و نقش ویژهای داشته و دارد؛ مثلاً رخسار گلگون، چهرۀ شرمسار، برافروخته و گل انداخته را به انار و گل انار تشبیه كرده، میگویند: «صورتش مثل انار، سرخ یا قرمز شد». كسی كه از شنیدن خبری یا واقعهای ناگهان به گریه میافتد، میگویند: «مثل انار تركید و به گریه افتاد». در نشان دادن شمار بسیار بیماران و كمبود دارو، این ضربالمثل را بهكار میبرند: «یك انـار و ده، یـا صد و یا هزار بیمار» (نک : دهخدا، 3 / 1405، 1479، 1494، 4 / 2037؛ شاملو، 3 / 904- 905). مردم مناطق گوناگون ایران در شماری از چیستانها، ماهیت و ویژگی انار را بنابر سلایق فرهنگی رایج در جامعۀ خود با اوصافی چند بیان میكنند؛ مثلاً خراسانیها دانههای انار را به «40 مرغ در یك خانه» (شكورزاده، 533) یا «100 دانه بلور در یك قوطی»، و «مرواریدهای پیچیده در لایههای طلاكاری نهاده در صندوقچۀ حضرت معصومه» و یا «پردههای نقرهای در جقّه نهاده» (همو، 539) وصف كردهاند. در چیستانی انار را به لانۀ كبوتری تشبیه كردهاند كه «چهل صد كَفتر» در آن نشسته و دانه میچینند؛ در چیستانی دیگر انار را به دالانی دربسته كه درونش «صد عروس رو بسته» نشسته، یا به صندوقچهای دربسته «پُر از خانم رو بسته» مانند و وصف كردهاند (شاملو، 3 / 901-904).
از زمانهای بسیار كهن، مردم درخت و میوۀ انار را دارای نیرویی جادویی و رمزگونه میانگاشتهاند و از شاخۀ انار و میوۀ آن در شماری از آیینها و مراسم دینی ـ مذهبی خود استفاده میكردهاند. نیز از این درخت و میوهاش همچون نَفِرات (رمانندگان) در دور كردن ارواح خبیث، گزندگان، بیماریها و دردها از تن، خانه و محیط زیست بهره میجستند. ایرانیان باستان با سوزاندن شاخههای هذانئپاتا (درخت انار) و پراكندن دود چوبهای سوختۀ این گیاه در فضا، دیوهای پنهانی را از خانه و كاشانه میراندند و فضای زیست را پاك میساختند (پورداود، تفسیر بر، 139، 146-147). مسلمانان دود شاخههای سوختۀ درخت انار را رمانندۀ حشرات و گزندگان (كلینی، 6 / 355؛ قزوینی، عجائب ... ، 187؛ دنیسری، 133) و نگه داشتن شاخۀ انار را گریزانندۀ مار و كژدم از خانه (همو، 248) و خوردن انار را رمانندۀ شیطان از دل مؤمن و دور كردن وسوسۀ شیطانی از او نوشتهاند (كلینی، 6 / 353-354؛ مجلسی، 51؛ شكورزاده، 309).
مهمترین شبچرۀ سفرۀ تنقلات شب یلدا یا شب چله (شب اول دی و آغاز زمستان) انار و هندوانه بوده است. خوردن انار در شب چله را دوركنندۀ تب و آزار گرمای تابستان (انجوی، 1 / 18، 26)، و سبب دور ساختن آدمیزادگان از گزند جانوران و حشرات در تابستان (شكورزاده، 227)، و دور كردن ناخوشیها و بیماریها از تن در یك سال (انجوی، 1 / 19) پنداشتهاند. انار میوۀ اصلی سفرۀ حضرت ابوالفضل (ع) و میوۀ خاص خوانچۀ شب چله برای هدیه به خانۀ عروس عقدكرده (شكورزاده، 48، 181، 228) بوده است. در فرهنگ برخی از جامعههای سنتی ایران رسم است كه به هنگام بردن عروس به خانۀ شوهر، داماد اناری، یا سیبی و یا هر دو را، پیش پای عروس میاندازد. برخی پرتاب انار سرخ را نشانهای از آرزوی تندرستی و شادابی و سرخ رخساری برای عروس پنداشتهاند (همو، 619). افكندن انار به سوی عروس بهگمان نشانه و نمادی از بركت و نعمت و باروری و آوردن فرزندان فراوان، بهخصوص پسر است. این نظر را رسم هدیه دادن انار به نیت و به نشانۀ فرزند آوردن، به دختران و پسران به هنگام پیوند زناشویی (اوشیدری، 128) در جامعۀ زردشتی، و تعبیر خوابِ «دیدن اناری نیكو در دست»، به نشانۀ پسر آوردن (خوابگزاری، 210) تأیید میكند. خوابگزاران درخت انار را در خواب نماد و نشان زنی خوبروی، پاكیزه و با خواستۀ بسیار، همچنین مردی پاكیزه و نیكنهاد؛ انار شیرین را زمین و باغ و بستانی آباد و شاداب؛ انار ترش را به غم و اندوه؛ گم كردن انار را، از دست دادن زن (همان، 210-211)؛ و دادن هدیۀ انار از سوی مرده به زنده را، نشان فرزندِ دختر آوردن (اسدیان، 184) تعبیر و تفسیر كردهاند.
آنندراج، محمد پادشاه، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ آیینهچی، یعقوب، مفردات پزشكی و گیاهان دارویی ایران، تهران، 1365 ش؛ ابنبطلان، مختار، تقویم الصحة، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1350 ش؛ ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، 1291 ق / 1874 م؛ ابنحوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1939 م؛ ابن سینا، القانون، بولاق، 1294 ق؛ احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1369 ش؛ ادیب صابرترمذی، دیوان، به كوشش محمدعلی ناصح، تهران، 1343 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك الممالك، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1347ش؛ اُلئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ انوری، محمد، دیوان، به كوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1364 ش؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، تهران، 1371 ش؛ برهان قاطع؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مكانهای مذهبی كشور، مشهد، 1367 ش؛ پورداود، ابراهیم، اناهیتا، به كوشش مرتضى گرجی، تهران، 1343 ش؛ همو، تفسیر بر خرده اوستا، برلین، 1310 ش / 1931 م؛ پولاك، یاكوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ كیكاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ تاج العروس؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ ثابتی، حبیبالله، درختان جنگلی ایران، تهران، 1326 ش؛ ثعالبی، عبدالملك، ثمار القلوب، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384 ق / 1965 م؛ همو، لطائف المعارف، ترجمۀ علیاكبر شهابی خراسانی، مشهد، 1368 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حدود العالم، به كوشش مینورسكی، كابل، 1342 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به كوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ خوابگزاری، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ خواجوی كرمانی، محمود، دیوان، به كوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1336 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به كوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ دهخدا، علیاكبر، امثال و حكم، تهران، 1352 ش؛ زرتشت بهرام پژدو، زراتشتنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1367ش؛ ساعی، كریم، جنگلشناسی، تهران، 1327ش؛ سیفی فمی تفرشی، مرتضى، مروری بر جغرافیای تاریخی ساوه، تهران، 1370 ش؛ شاملو، احمد، كتاب كوچه، تهران، 1361 ش؛ شكورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1356ش؛ طوسی، محمد، التبیان، به كوشش احمد حبیب قصیر عاملی، قم، 1413 ق؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ عمادزاده، عمادالدین حسین، امیر المؤمنین: زندگانی حضرت علی بن ابیطالب (ع)، تهران، 1331 ش؛ عهد عتیق؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، به كوشش منصور ثروت، تهران، 1363 ش؛ فاضل هروی، ارشاد الزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1346 ش؛ فردوسی، شاهنامه، تهران، چ بروخیم؛ فرهادی، مرتضى، «گیاهان و درختان مقدس در فرهنگ ایرانی»، آینده، تهران، 1372 ش، س 19، شم 4-6؛ فرهنگنامۀ كودكان و نوجوانان، تهران، 1377ش؛ فرهوشی، بهرام، جهان فروری، تهران، 1364ش؛ فقیری، ابوالقـاسم، «معتقدات مردم شیراز»، هنر و مـردم، تهران، 1351 ش، شم 123؛ قرآن كریم؛ قزوینی، زكریا، آثار البلاد، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ همو، عجائب المخلوقات، دارالتحریر للطبع و النشر؛ كلینی، محمد، الفروع من الكافی، به كوشش علیاكبر غفاری، بیروت، 1401ق؛ گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، 1326ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356ش؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قـرن چهـارم هجری، ترجمۀ علیرضا ذكاوتی قراگزلو، تهران، 1362 ش؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، 1371 ق؛ المحاسن و الاضداد، منسوب به جاحظ، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، 1969 م؛ مشكور، محمدجواد، فرهنگ هزوارشهای پهلوی، تهران، 1346 ش؛ معزی، محمد، دیوان، به كوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1318 ش؛ معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، تهران، 1338 ش؛ موله، م.، ایران باستان، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1356 ش؛ مهدی حسن، س.، «افدرا و درخت انار در آیین جاودانگی در ایران بـاستان»، تـرجمۀ نـوذر جلیلی، چیستا، تهران، 1370 ش، س 8، شم 9؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1364 ش؛ نجمآبادی، محمود، تاریخ طب در ایران پس از اسلام، تهران، 1353 ش؛ نفیسی، سعید، محیط زندگی و احوال و اشعار رودكی، تهران، 1346 ش؛ نورالله، «مادةالحیوٰة»، رساله در علم طباخی، آشپزی دورۀ صفوی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1360 ش؛ نیلوفری، پرویز، «تاریخچۀ انـار»، فروهر، تهـران، 1368 ش، س 24، شم 7 و 8؛ ونـدیداد، تـرجمۀ محمدعلـی حسنی، حیدرآباد دكن، 1327 ش / 1948 م؛ ویسپرد، ترجمۀ ابراهیم پورداود، به كوشش بهرام فرهوشی، تهران، 1343 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1344 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Britannica, micropaedia, 1978; Davis, J. D., A Dictionary of the Bible, London, 1898; Drower, E. S., Water into Wine, London, 1956; Encyclopaedia Judaica, 1971; ER; ERE; Frazer, J. G., The Golden Bough: A Study in Magic and Religion, London, 1932; Jeffery, A., The Foreign Vocabulary of the Qur’ān, Baroda, 1938; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Phillot, D. C., «Some Street Cries Collected in Persia», Journal of the Asiatic Society of Bengal, 1906, vol. II, no. 7; Pliny, Natural History, tr. H. Rackham, London, 1966; Plutarch, Lives, tr. B. Perrin, London, 1975; Šāyast né-Šāyast, ed. J. C. Tavadia, Hamburg, 1930; Smith, W. R., The Religion of the Semites, New York, 1972.علی بلوكباشی (دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید