آتشک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237981/آتشک
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
آتَشَک، نوعی بیماری مقاربتی مسری و سختعلاج. در باور مردم آنچه از آتشک برداشت میشود، همان مرض سیفلیس است که به آن کوفت هم میگویند؛ هرچند برخی معتقدند منظور مردم از آتشک بیشتر عوارض پوستی و به اصطلاح جوشهای حاصل از سیفلیس بوده است، نه خود بیماری (نک : دنبالۀ مقاله). به این عارضه ارمنیدانه میگفتند که معادل اصطلاح علمی شانکر در پزشکی است (دایرةالمعارف ... ، 1 / 1410). جمالزاده در فرهنگ لغات عامیانۀ خود دربارۀ آتشک گوید: «نوعی است از مرض کوفت و سیفلیس» (ص 2). از آنجا که اعتقاد بر این است که این بیماری از جهان غرب در حوالی سدۀ 9ق / 15م به شرق (و ازجمله ایران) وارد شده، و در متون تاریخی و طبی ایران نظیری نداشته است، به آن آبلۀ فرنگ، نار افرنجیه و آتشک فرنگ (باد فرنگ) هم میگفتهاند (برهان ... ؛ آنندراج؛ لغتنامه ... ). این بیماری بهسبب شدت اثر، سرایت شدید، علیل و ناتوان ساختن مریض و مهمتر از همه صعبالعلاج بودن، در فرهنگ مردم ایران نمادی از نکبت و رنجوری و حقارت، و نیز دستمایهای برای نفرین، لعن و تحقیرگشته است؛ چون مقاربت راه انتقال این بیماری به شمار میرود، شرمساری و بیآبرویی نیز ازجملۀ تبعات این بیماری در فرهنگ عامه است، چنان که واژۀ کوفت به تنهایی (به عنوان دشنام یا سرزنش) یا در دیگر عبارات (در معنای نفرین) کاربرد رایج دارد. نفرینها و عباراتی چون: الٰهی کوفتت بشه، کوفت بخوری، کوفتِ کاری بگیری، کوفت و زهر مار، کوفت گرفته و کوفتم کرد از آن جمله هستند (برای اطلاعات بیشتر، نک : نجفی، 2 / 1193-1194). بیماری سیفلیس پیش از ظهور ایدز در دهۀ 1980م / 1360ش، کشندهترین بیماری مقاربتی محسوب میشد که عمدتاً از راه روابط جنسی و گاه نیز حین زایمان از مادر به نوزاد، و در موارد نادرتر از راه آلودگیهای البسه سرایت میکرد. این بیماری طی 3 مرحلۀ اول، دوم و سوم (و هر یک با علائم و عوارض خاص خود) بروز و توسعه مییابد که مرحلۀ آخرین آن وخیمترین شکل بیماری است. نام بیماری سیفلیس از قطعه شعری سروده شده در حدود سال 1530م اقتباس شده، و معنای آن هماغوشی و معاشقه است (دورلند، 1302). محققان تاریخ پزشکی ظهور این بیماری را در اواخر سدۀ 15م (دهۀ 1490م) در اروپا و منشأ آن را از آمریکا میدانند، هرچند عدهای نیز بر این باورند که نشانههایی مشابه این مرض در اعصار کهنتر نیز بوده است (نک : آریزا بالاگا، 1029). در منابع طب سنتی ایران نیز اثری از این بیماری تا عصر صفوی به چشم نمیخورد و باید توجه داشت آنچه در متون کهن با نام آتش پارسی یاد شده، جوشهای خشک یا مرطوب گرم و خارشدار شبیه تبخال در امراضی چون آبله بوده است که ظاهراً آتشک (ضایعات پوستی سیفلیس) نام خود را از آن گرفته است (نک : جرجانی، 160). در کتاب التنویر (سدۀ 4ق) ذیل آتش پارسی آمده است: «خارش و تبش بود، از حد بیرون که بخارد و آنکه آبلهها پر آب» (قمری، 46). از کهنترین آثاری که مفصلاً به این بیماری پرداخته است، کتاب آتشک تألیف عمادالدین محمود بن مسعود شیرازی در 977ق / 1569م (همعصر شاه طهماسب صفوی) است. احتمالاً این بیماری و شیوع آن در ایران رهاورد هیئتهای اعزامی از اروپا به دربار صفوی باشد (نک : عمادالدین، مقدمه، نیز 25-27، حاشیه). وی دربارۀ سبب نامگذاری آتشک میگوید: چون احساس حرقه و سوزش میآورد، آن را چنین نامیدهاند و سبب آنکه آن را آبلۀ فرنگ میگویند، این است که همچون آبله از غلیان به وجود میآید و منشأ ظهور آن بلاد فرنگ است و چون از بلاد ارامنه ظاهر شده است، به آن ارمنیدانه هم میگویند (ص 6). وی آنگاه به دقت به بیان ویژگی زخمهای این بیماری و تفاوتهای آن با جرب و جذام و جز آن پرداخته است. همچون بسیاری دیگر از بیماریهای عفونی، وی عامل این بیماری را سودای محترق و حدّتیافته و متعفن دانسته است (ص 10). بحث وی در بارۀ چگونگی سرایت این بیماری ازجمله از مادر به نوزاد، از طریق ظروف غذاخوری فرد مبتلا، و البسه، بهویژه لباس زیر بسیار جالب توجه است (ص 12). در کتاب اسرار الاطباء یا مجربات ایلات چغتایی (سدۀ 10ق / 16م) نیز ضمن ارائۀ انواع و اقسام داروهای گیاهی، پوشیدن پارچههای نخی و شستوشو با آب گرم توصیه شده است (طولوزان، 35). اطبای سدههای بعدی نیز مفصلاً به این بیماری و راههای درمان آن پرداختهاند (برای مثال، نک : حکیممؤمن، 616- 618؛ گیلانی، 49-50، 57 بب ؛ شاه ارزانی، مجربات ... ، 105 بب ؛ سکندرپـوری، 129 بب ). در ربـاعیـات طب یـوسفی، دستـهبندی چندگانهای به شکل نام مرض (فرنگیه)، تعریف (آبلۀ فرنگ)، سبب (خون یا صفرا و سودا و بلغم)، علامت (جوشش بندها و درد اعضا) و سرانجام علاج بیماری دیده میشود. رباعیات جالبی نیز دربارۀ این مرض آمده است، ازجمله: ای زابلۀ فرنگ حال تو تباه / دستت شده از دامن صحت کوتاه / / در هر دو سه ماه فصد کن کاین علت / از فصد شود دفع به وجه دلخواه؛ و یا: در دفع فرنگیه چه درویش و چه شاه / باید به حدیث بندۀ نیکوخواه / / یا از حب سیماب خورد باز سفوف / یا دود کند جیوه سخن شد کوتاه (خورجوی، 219-220). حکیم شاه ارزانی آتشک را جَمره نامیده، و ترکیب کافور و گل سرشوی و سرکه و انار ترش را برای التیام بثور آن تجویز کرده است (طب ... ، 2 / 1125). پولاک در سفرنامۀ خود اشاره میکند که همزمان با آشنایی ایرانیان با آبلهکوبی، باور بر این بوده که این امر به اشاعۀ سیفلیس کمک میکرده است (ص 465). شلیمر نیز در کتاب شفائیۀ خود فصلی را به سیفلیس اناث اختصاص داده است (ص 461). در رسالۀ دلاکیه ضمن توصیه به رعایت بهداشت فردی و استفاده از لنگ و کیسۀ شخصی در حمام و دوری جستن از اصحاب عاهات و امراض مسریه آمده است: «البته این اسباب از اسباب تقدیر الٰهی است و مرض بیتقدیر الٰهی سرایت نمیکند و اینها اسباب سرایت است» (کریمخان، 47). در چند دهۀ گذشته بهرغم آشنایی با شیوههای نوین علمی برای درمان این بیماری، هنوز استفاده از روشهای تجربی مرجح شمرده میشد. اساس این نوع درمانها استعمال جیوه (شنجرف) در ترکیب با گیاهان و صمغها به شکل دود و استنشاق آن از طریق قلیان یا چپق بوده است. این قلیانها را «قلیان طبی» مینامیدند. بهعنوان مثال یکی از نسخ پیشنیاز برای مصرف قلیان طبی مصرف 3 روزۀ ترکیبی بوده از شاهترۀ خشک، بسفایج، گل گاوزبان، خار خسک، بادرنجبویه و ترنجبین؛ سپس مسهلی مرکب از ریشۀ ایرسا، بسفایج، شاهترۀ خشک، گل سرخ، سنامکی و شیرخشت تجویز میشد (احمدیه، 1 / 37). پس از استفاده از این داروها مزاج پاک و آماده برای پذیرش و جذب دارو و دفاع میشده است. ترکیب توتون قلیان طبی عبارت بوده است از: شنجرف معدنی، گل سرخ، مازو سبز، مصطکی و پوست ریشۀ کبر که این اجزاء با هم کوبیده و آمیخته میشد و در محفظۀ سر قلیان قرار میگرفت (همانجا). البته، انواع و اقسام توصیههای غذایی (مثل منع مصرف نمک و پیاز) و دستورالعملهایی چون غرغره پیش از استنشاق هم یادآور میشده است. همواره اعتقاد بر این بوده که هرگاه بیماری سیفلیس و سوزاک با هم توأم گردند، ضمن درمان سیفلیس هر دو بیماری بهبود مییابند، اما اطبای متأخرتر نظیر میرزا محمد کرمانشاهی مصراً کوفت، آتشک، خیارک و سوزنک را از هم متمایز میکردند (برای نمونه، نک : ص 257، 287، 304). عبدالله احمدیه که از اطبای نامی بوده، پیش از اکتشافات اخیر علمی ازجمله آنتیبیوتیکهای مؤثر در درمان این بیماری، سخت بهتأثیر «چپق» درمانی که ترکیبی پیچیده از انواع گیاهان و شنجرف به شکل استنشاقی بوده، ایمان داشته، و تجارب شخصی فـراوانی را در ایـن بـاره یاد کرده است (1 / 35 بب ). جعفر شهری گزارش کرده که در باور مردم بیماری آتشک محصول گرمی مزاج، حرارت جگر، خوردن سبزیها و گندناهایی چون سیر و پیاز و تندیهایی چون فلفل و ادویۀ بسیار بوده است. او نشانههای سیفلیسی بودن افراد را گشادگشاد راه رفتن، چرک و کثیف و روغنی بودن جلو و عقب تنبان یاد کرده است. وی با اندکی اغراق مینویسد که در عصر او آب خزینه درمان سیفلیس محسوب میشده: «کهنۀ کثیفی که با میلیاردها میکرب سیفلیس در آب خزینه مانده، در آن افراد غسل کرده دهان و دندان شسته، مضمضه و غرغره و استنشاق که همه مستحب بود، نموده، بیماران گوارشی و ریوی برای شفا نوشیده که همه از دستورات ورود به خزانه و استفادۀ از آن بود که از بزرگترها رسیده بود. همچنین زنان و خاصه زائوها که نوشیدنشان از واجبات بود ... » (تاریخ ... ، 1 / 508-510). وی در جای دیگر اشاره میکند که با درمان عامیانه، جراحت سیفلیس را دود جیوه مداوا میکرد و مردم و اطبای سنتی برای درمان آکله (خوره) دود موی سوخته و پوست پیاز و تخم ریحان و کافور استنشاق میکردند (طهران ... ، 4 / 249). مونسالدوله، ندیمۀ حرمسرای ناصرالدین شاه، نیز در خاطرات خود مینویسد: «آن وقتها پارهای بیماریهای مقاربتی را کوفت میگفتند و زنهای بدبخت بیشتر گرفتار مرض کوفت میشدند، چون مردهایی که کوفت داشتند، معتقد بودند اگر زن بگیرند و پیش او بروند، بیماری آنها به زن میریزد و خودشان راحت میشوند ... بیشتر حکیم خانمها به این جور زنها قلیان جیوه میدادند، به این ترتیب که مقداری جیوه توی کوزۀ قلیان میریختند، قلیان را چاق میکردند و دست زن ناخوش میدادند. زن ناخوش به قلیان پُک میزد و آب جیوه به دهان و حلق او میرفت و کمکم دردش آرام میشد» (ص 247- 248). در خراسان برای معالجۀ سیفلیس گوشت «بُزُنقره» میخوردند. این جانور نوعی خارپشت بزرگ است. همچنین هرگاه پدر نوزاد مبتلا به سیفلیس بود، برای دفع مرض از بچه در همان لحظۀ تولد، مقداری برنج را در دیگی میریختند و دو برابر حجم برنج آب و یک پنجم وزن برنج روناس به آن میافزودند. سپس دیگ را روی آتش میگذاردند تا برنج نیمپز شود. آنگاه بزغالهای را سر میبریدند و پوستش را غلفتی در میآوردند و تا پوست گرم بود، مقداری تباشیر قلم (دارویی که از جوف نی هندی یا خاکستر ریشۀ نی به دست میآید) در آن میریختند و چند دقیقه مشت و مال میدادند تا جدار پوست کاملاً به تباشیر آغشته شود. سپس نوزاد را برهنه میکردند و نیم ساعت در میان پوست قرار میدادند. در این موقع دیگ را زمین میگذاشتند تا سرد شود. همین که برنج نیمگرم میشد، نوزاد را از لای پوست در میآوردند و در میان برنجها میگذاردند. یک ربع بعد او را از دیگ در میآوردند و بدنش را میشستند و در قنداق میپیچیدند. مردم عقیده داشتند که با این کار، این بیماری به کلی از وجود نوزاد رفع و ریشه کن میشود (شکورزاده، 158، 261).
آنندراج، محمد پادشاه، تهران، 1335ش؛ احمدیه، عبدالله، راز درمان، تهران، 1366ش؛ برهان قاطع، محمد حسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمد معین، تهران، 1342ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه (ایران و ایرانیان)، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1380ش؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386ش؛ خورجوی، نصرالله، شرح رباعیات طب یوسفی، لکهنو، 1930م / 1348ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ سکندرپوری، محمد عبدالقدوس، لذت الوصال، تهران، 1388ش؛ شاه ارزانی، محمد اکبر، طب اکبری، تهران، 1387ش؛ همو، مجربات اکبری، تهران، 1383ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش؛ شلیمر، یوهان، شفائیه، به کوشش میرزا عبدالکریم، تهران، 1383ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383ش؛ طولوزان، اسرار الاطباء، ترجمۀ میرزا شهابالدین ثاقب، تهران، 1383ش؛ عمادالدین محمود، آتشک، تهران، 1382ش؛ قمری بخاری، حسن، التنویر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1352ش؛ کرمانشاهی، محمد، کوفت، تهران، 1297ق؛ کریم خان بن ابراهیم، رسالۀ دلاکیه، تهران، 1387ش؛ گیلانی، علی، مجربات، تهران، 1387ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مونس الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380ش؛ نجفی، ابوالحسن، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، 1378ش؛ نیز:
Arrizabalaga, J., «Syphilis», The Cambridge World History of Human Disease, ed. K. F. Kiple, Cambridge, 1993; Dorland, W. A., Dorland’s Illustrated Medical Dictionary, London, 1981.
پیمان متین
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید