صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / حلب /

فهرست مطالب

حلب


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 دی 1398 تاریخچه مقاله

حَلَب، شهر و مرکز استانی به همین نام در شمال غربی جمهوری عربی سوریه. 
حلب در °36 و ´12 عرض شمالی، و °37 و ´9 طول شرقی («اطلس ... »، ایندکس، 79)، و در ارتفاع حدود 390 متری از سطح دریـا جـای دارد و نهر کوچک قُوَیق ــ که از دامنه‌های رشته‌کوههای توروس در ترکیه سرچشمه می‌گیرد ــ از میان شهر می‌گذرد (EI2, III/ 85). حلب در حدود 350 کیلومتری شمال دمشق، پایتخت سوریه، 50 کیلومتری مرز جنوبی ترکیه، 100 کیلومتری شرق دریای مدیترانه، و 95 کیلومتری غرب رود فرات واقع است (رفاعی، 6؛ امین، حسن، 11/ 135؛ موسوعة المدن ... ، 52).
در پاره‌ای روایات، نام حلب را برگرفته از نام مردی از دودمان عمالیق / عمالیقه، یا واژه‎ای عربی (از ریشۀ حَلْب، به معنی دوشیدن شیر) دانسته، و این نام‌گذاری را به زمان حضرت ابراهیم (ع) بازگردانده‌اند (نک‍ : یاقوت، 2/ 304؛ ابن‌عدیم، زبدة ... ، 1/ 9-10، 12؛ ابن‌حنبلی، الزبد ... ، 15-17)، اما پیش از آن، در اسناد حِتّی نام خَلَپ، در اسناد مصری نام خرب، و در اسناد اکدی نام خَلَبه ذکر شده که صورتهایی کهن از نام حلب است (EI2، همانجا). به عقیدۀ برخی دیگر، حلب واژه‌ای آرامی یا سریانی، و تحریفی از حلبا به معنی سپید است و بعدها عربها الفاظ بَیضاء و شَهباء را در تفسیر لفظ حلب، و به مثابۀ القابی برای این شهر استعمال کرده و در توجیه این لقبها گفته‌اند که خاک و سنگ و زمین حلب سفید است (نک‍ : یاقوت، 2/ 304، 306؛ ابن‌شداد، 1(1)/ 55؛ غزی، 1/ 28- 29؛ قلعه‌جی، 19؛ برای وجوه دیگر نام‌گذاری حلب، نک‍ : همو، 14-21).
حلب در میانۀ دشتهای زراعی موسوم به فلات حلب واقع شده است و تپه‌ها و کوههای کم‌ارتفاع آن را دربرگرفته‌اند. این شهر دارای آب و هوایی معتدل، خشک و صحرایی است. دمای هوا در زمستان °17 تا °5، و در تابستان °20 تا °35 سانتی‌گراد در نوسان است و میانگین بارش سالانۀ آن 420 میلی‌متر است (EI2، همانجا؛ امین، حسن، 11/ 124؛ المعجم ... ، 3/ 99).
حلب در طول تاریخ از جایگاه ویژه‌ای در تجارت جهانی برخوردار بوده، و در پایانۀ یکی از شاخه‌های جادۀ ابریشم قرار داشته است و به‌سبب موقعیت جغرافیایی‌اش، حلقۀ وصل میان جزیره (ه‍ م)، عراق و ایران در شرق، آناتولی و بندرهای دریای مدیترانه در شمال و غرب، و شهرهای جنوب شام از سوی دیگر بوده، و بر راهها و گذرگاههای طبیعی مجاور خود سیطره داشته، و به‌سبب این موقعیت، میدانی برای رقابت و جنگ میان قدرتهای سیاسی بوده است (فرانک، 45؛ حمزه، 1/ 46؛ المعجم، 3/ 100، 102-103؛ امین، حسن، 11/ 123-124).
در آغاز دورۀ اسلامی، حلب همچون دورۀ رومیها، شهر عمدۀ ناحیه یا جُند قِنَّسرین از اَجناد یا نواحی پنج‌گانۀ شام بود. حلب در راه عراق به شهرهای سرحدی (ثُغور) شام جای داشت و شبـکه‌ای از راهها آن را بـه شهرهای اطراف متصل می‌کرد (نک‍ : ابن‌خردادبه، 99، 228؛ اصطخری، 61، 65، 67؛ ابن‌حوقل، 1/ 177؛ مقدسی، 155؛ یاقوت، 2/ 304، 308؛ ابن‌شاهین، 106-107). این وضع در زمان امویان و پاره‌ای از دورۀ عباسیان برقرار بود (کردعلی، 3/ 226-227).
در نخستین سده‌های اسلامی، حلب شهری آباد و پرنعمت، با هوای پاکیزه و آب و خاک سالم بود، اما میوه، غله و حبوبات در آنجا اندک بود و این محصولات را از سرزمین روم می‌آوردند. در حلب محصولاتی همچون پنبه، کنجد، خربزه، خیار، گاوَرس، انگور، ذرت، زردآلو، انجیر و سیب به صورت دیم کشت می‌شد و به‌خوبی ثمر می‌داد (همو، 2/ 304، 307- 308). به‌جز این، مزارع گندم، درختان زیتون و پستۀ حلبی نیز در حلب وجود داشت؛ پرورش گوسفند معمول بود و صنایعی همچون منسوجات، صابون‌سازی (EI2, III/ 85)، و شیشه‌گری (نک‍ : ابن‌کثیر، 13/ 120؛ حافظ‌ابرو، جغرافیا، 1/ 356) در آنجا رونق داشت. 
حلب در سدۀ 4 ق/ 10 م اهمیتی افزون‌تر یافت و مرکز حکومت سیف‌الدولۀ حمدانی بود و کاخ و دیوانهای اداری او در آنجا قرار داشت. در این روزگار، حلب شهری گران‌قدر و استوار، با بناهایی از سنگ بود. در یک سوی شهر، قلعه‌ای مستحکم و وسیع برپا بود و برگرد شهر بارویی از سنگ سفید با 7 دروازه وجود داشت. این 7 دروازه بدین نامها خوانده می‌شدند: باب حمص، باب رقّه، باب قنّسرین، باب یهود، باب عراق، باب بِطّیخ و باب انطاکیه. بعدها برخی از این دروازه‌ها بازسازی شدند و تغییر نام دادند (مقدسی، 155- 156؛ قس: یاقوت، 2/ 306، که بنا به گفتۀ ابن‌بُطلان، حلب را دارای 6 دروازه نوشته است؛ برای نام دروازه‌هـا در اوایـل سدۀ 7 ق/ 13 م، نک‍ : یاقـوت، 2/ 310؛ قس: رشیدالدین، 2/ 1026، که از 4 دروازۀ حلب نام برده است). در دورۀ ممالیـک شمار دروازه‌هـای شهر بـه 10 رسیـد (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
به‌نوشتۀ ابن‌بطلان در حدود سال 440 ق/ 1048 م، در سمت بالای قلعۀ حلب یک مسجد و دو کلیسا قرار داشت. در شهر نیز یک مسجدجامع، 6 صومعه (بیعه) و بیمارستانی کوچک برپا بود و رونق و نشاط در بازارهـای حلب مشهـود بـود (نک‍ : یاقوت، 2/ 307- 308). به‌نوشتۀ ابن‌جُبیر که در 580 ق/ 1184 م از حلب دیدار کرده است، بازارهای حلب بزرگ، منظم، مستطیل شکل، به هم پیوسته و سرپوشیده بوده، و هر راسته‌ای به صنفی اختصاص داشته است. قیساریه مسجدجامع زیبای آن را در برمی‌گرفت و مدرسه‌ای از آنِ حنفیه به زیبایی مسجد در کنار آن قرار داشت و جز آن، 4 یا 5 مدرسه نیز در شهر دایر بود. بر نهر کوچکی که از میان شهر و رَبَض (حومه) بزرگ آن، از شمال به جنوب می‌گذشت، آسیاهایی ساخته بودند. در ربض کاروان‌سراهای بسیار وجود داشت (ص 226- 228). 
در زمان ایوبیان، حلب با توابع تحت پوشش آن، وسیع‌ترین ناحیۀ شام را تشکیل می‌داد و یکی از 6 امیرنشین مستقل شام بـود (نک‍ : قلقشنـدی، 4/ 91، 116 بب‍ ‌). در زمـان شاهان مملوکی مصر نیز حلب یکی از «نیابت‌»‌ها یا مناطق بزرگ اداری شام بود که از لحاظ مساحت، در درجۀ دوم پس ‌از نیابت دمشق قرار داشت و نیابتهای کوچک بسیاری را دربرمی‌گرفت و از اطراف به ارمنستان کوچک، قلمرو سلجوقیان آناتولی، دیاربکر، جزیره و عراق محدود می‌شد و یکی از امرای برجستۀ مصر (با درجۀ امیرسلاح)، با عنوان نایب یا کافِل، و با فرمان مستقیم سلطان مملوکی مصر بر آنجا فرمان می‌راند (کردعلی، 3/ 227؛ حمزه، 1/ 96، 2/ 6-7؛ نیز نک‍ : ابن‌کثیر، 14/ 241؛ قلقشندی، 4/ 118). افزون بر این، نایب قلعۀ حلب مقام مستقل دیگری بود که مستقیماً از سوی دربار سلطان مملوکی تعیین می‌شد و از امرای لشکری، و معمولاً با درجۀ امیر طبلخاناه بود (همو، 4/ 217؛ ابن‌ایاس، 1(1)/ 520؛ حمزه، 2/ 18). 
در نیمۀ دوم سدۀ 9 ق/ 15 م، ابن‌شاهین (د 873 ق/ 1468 م) «المملکة الحلبیة» را یکی از ممالک هفت‌گانۀ شام دانسته، و توابع آن را ذکر کرده است (نک‍ : ص 119-124).
عثمانیها حلب را یکی از 3 نیابت یا ایالت شام (در کنار دمشق و طرابلس) قرار دادند که 9 لوا را در شمال سوریه در برمی‌گرفت. این تقسیم تا بعد از عهد سلطان احمد (سل‍ ‍‌1012- 1026 ق/ 1603-1617 م) برقرار بود. بعداً این تقسیمات اداری تغییراتی یافت (نک‍ : کردعلی، 3/ 228- 229).
حلب از آغاز سدۀ 8 ق/ 14 م، در بیرون باروی شهر به سمت غرب، شمال غربی، شمال و شرق گسترش یافت. از سدۀ 9 ق/ 15 م، با نابودی پادشاهی ارمنی کیلیکیا و نمایندگیهای بازرگانی جنوایی کنار دریای سیاه ــ که تبادل تجارتی میان اروپا و ایران از آن طریق انجام می‌شد ــ حلب مزیت اقتصادی بزرگی یافت و واسطۀ تجارتی میان فروشندگان ابریشم گیلان به ونیزیها، و مبادلۀ آن با پارچه‌های ایتالیایی شد. در نتیجه، بازارهای حلب نیز رشد کردند؛ کاروان‌سراهای بزرگی ساخته شد و حومه‌های وسیع و پرجمعیت به‌خصوص در خارج باروی شرقی، و در کنار جادۀ کاروانی پدید آمد. در یکی از این حومه‌ها، مسیحیان مارونی و ارمنی اقامت داشتند که کارگزاری یا مترجمیِ بازرگانان اروپایی را برعهده داشتند. در سدۀ 10 ق/ 16 م نیز پاره‌ای کارگاههای صنعتی مانند دباغیها و صابون‌پزیها به بیرون شهر منتقل، و محله‌های مسکونی جدید و کاروان‌سراهایی در آنجا ساختـه شـد (نک‍ : ریمون، 295-302؛ المعجم، 3/ 99-100؛ امین، حسن، 11/ 124؛ نیز EI2, III/ 88؛ برای توسعۀ حلب از سدۀ 13 ق بب‍ ، نک‍ : بهنسی، 57).

تاریخچه

به نظر می‌رسد حلب از عصر حجر مسکون بوده و از عصر مفرغ و عصر مفرغ میانه اجتماعاتی در آنجا شکل گرفته است. نخست جزو قلمرو آموریها (نیمۀ دوم هزارۀ 3 ق م) بود که بر غرب فرات مسلط بودند. سپس از آغاز هزارۀ 2 ق م، تابع اقوامی همچون حتیها، آرامیها، آشوریها، ایرانیان، یونانیان، رومیها و سپس بیزانسیها شد (رفاعی، 9-10؛ بهنسی، 55 - 56؛ المعجم، 3/ 104).
حلب از 64 ق م همچون دیگر شهرهای سوریه، بخشی از قلمرو امپراتوری روم و سپس بیزانسیها (روم شرقی) شد و تحت فرمان حاکمانی که پایتختشان انطاکیه بود، اداره می‌شد. در 540 م، انوشروان پادشاه ساسانی (سل‍‍ 531 - 579 م)، ضمن جنگهای خود با دولت بیزانس، حلب و شهرهای دیگری از شام را فتح، و از دست رومیان بیرون کرد. سپس هراکلیوس امپراتور روم (610-641 م) این شهرها را باز پس گرفت (دینوری، 70-71؛ یعقوبی، 1/ 164- 165؛ مسعودی، 1/ 306-307؛ ابن‌عدیم، زبدة، 1/ 13، 15، 20-22؛ ابن‌حنبلی، الزبد، 16- 18؛ کردعلی، 1/ 64- 66) و با ایرانیان پیمان صلحی بست که تا چند سال بعد که مسلمانان شام را گشودند و بیزانسیها را از سوریه بیرون راندند، دوام یافت ( المعجم، همانجا؛ نیز نک‍ : ه‍ د، ایران).
پس‌از ظهور اسلام و پیروزی مسلمانان بر رومیان در جنگ یرموک (15 ق/ 636 م)، حلب پناهگاه شماری از فراریان سپاه روم شد (بلاذری، 135). گزارشهای مختلفی دربارۀ فتح حلب به دست مسلمانان در دست است. به روایتی، ابوعبیدة بن جراح، فرمانده کل سپاهیان اسلامی در شام، پس‌از جنگ یرموک و فتح حمص و قنسرین، روانۀ فتح حلب شد و اهالی آن را در قلعۀ شهر محاصره کرد تا آنکه تقاضای صلح کردند و به خواستۀ آنان جان و مالشان را محترم شمرد و به بارو، کلیساها، خانه‌ها و قلعۀ شهر آسیبی نرساند، به‌جز محلی که آن را به بنای مسجد اختصاص داد. عِیاض بن غَنم فِهْری، سردار پیشاهنگ ابوعبیده قرارداد صلح را با آنان منعقد، و سپس ابوعبیده آن را تنفیذ کرد (همو، 146- 147؛ ابن‌اثیر، 2/ 495). به قولی، این قرارداد صلح متضمن واگذاری نیمی از منزلها و کلیساهایشان به مسلمانان بود. به روایتی نیز ابوعبیده در حمله به حلب با کسی روبه‌رو نشد؛ زیرا مردم حلب به انطاکیه رفته بودند و از آنجا با او مکاتبه کردند و پس ‌از صلح، به حلب بازگشتند (بلاذری، 147؛ ابن‌اثیر، همانجا). به‌روایتی دیگر، در 16 ق/ 637 م، ابوعبیده عمرو بن عاص را به سوی قنسرین فرستاد و او با اهالی حلب در آن ناحیه صلح کرد و بدین‌گونه، مسلمانانْ حلب را فتح کردند. به دنبال آن، ابوعبیده این صلح را تأیید کرد و صلح‌نامه‌ای برای مردم حلب نوشت (خلیفه، 73). 
برپایۀ روایتی دیگر، خالد بن ولید سردار تحت امر ابوعبیده برای جنگ با رومیان به قنسرین رفت و چون به حلب رسید، اهالی آنجا در قلعۀ شهر پناه گرفتند. پس ابوعبیده فرا رسید و آنجا را محاصره کرد. مردم حلب خواهان صلح و امان شدند و ابوعبیده پذیرفت و صلح‌نامه‌ای برایشان نوشت (یعقوبی، 2/ 141-142؛ ابن‌عدیم، همان، 1/ 25-27). عمرو بن عاص سردار دیگر ابوعبیده نیز پس‌از آن، با اهالی حلب و قنسرین و مَنْبِج صلح کرد و بر آنان خراج وضع نمود (یعقوبی، همانجا). مسلمانان پس‌از فتح حلب، از دروازۀ انطاکیه وارد حلب شدند و کنار این دروازه، نخستین مسجد شهر را ساختند که بعدها به مسجد غضائری، و سپس به مسجد شُعَیب معروف شد (ابن‌عدیم، همان، 1/ 28؛ ابن‌شداد، 1(1)/ 137؛ ابن‌حنبلی، همان، 18).
در زمان خلافت معاویه و جانشینانش، حلب به ولایتی مهم در شام بدل شد. حلب که تا پیش از آن تابع حمص بود، از آغاز دورۀ امویان ولایتی مستقل گردید که از طرف والیانی که خلفای اموی بر آنجا می‌گماردند، اداره می‌شد (ابن‌عدیم، همان، 1/ 29، 41-50).
در 127 ق/ 745 م، مروان بن محمد اموی، والی ارمنستان برای به دست گرفتن خلافت اموی، آهنگ شام کرد و نزدیک حلب سپاهیان اعزامی ابراهیم بن ولید، خلیفۀ اموی، را بدون جنگ هزیمت داد و این شهر را گرفت (خلیفه، 243) و حکومت آن را به عبدالملک بن کوثر غَنَوی سپرد (نک‍ : ابن‌عدیم، همان، 1/ 50)؛ همچنین، در زمان مروان و ابراهیم بن محمد امام عباسی، که در حلب به سر می‌برد، نامه‌ای به ابومسلم خراسانی نوشت و او را به استمرار قیام برضد امویان فراخواند ( اخبار ... ، 393).
با شکست مروان بن محمد و سرنگونی دولت امویان در 132 ق/ 750 م، ابوالعباس سفاح به عنوان نخستین خلیفۀ عباسی در کوفه به قدرت رسید. عبدالله بن علی بن عبدالله بن عباس، فرمانده سپاهیان عباسی در شام، حلب را فتح کرد و مردم حلب بیعت خود را با وی اعلام کردند. او نیز برادرش عبدالصمد بن علی را به عنوان نخستین والی عباسیان در حلب گمارد (ابن‌اعثم، 8/ 334؛ ابن‌عدیم، همان، 1/ 53). پس‌از آن، شورشهایی در حلب ــ گاه بـه هواخواهی از امویـان ــ بـه وقوع پیوست که عباسیان آن را سرکوب کردند (نک‍ : همان، 1/ 54 - 56). پس‌از مرگ سفاح (137 ق/ 754 م)، عبدالله بن علی ادعای خلافت کرد و بر حلب و دیگر شهرهای شام چیره شد. ابومسلم از طرف منصور خلیفۀ عباسی این شورش را فرونشاند، اما خود در همین سال به فرمان منصور کشته شد و به جای عبدالله، برادرش صالح بن علی، و سپس پسرش، فضل، بر حلب و نواحی دیگر از شام ولایت یافتند (همان، 1/ 57-60). در 141 ق/ 758 م در زمان منصور عباسی، حلب خاستگاه گروهی از فرقۀ راوندیه (ه‍ م) بود که عقایدی غلوآمیز داشتند (نک‍ : همان، 1/ 59-60؛ ابن‌حنبلی، الزبد، 19).
پس‌از آن، تا نیمۀ دوم سدۀ 3 ق/ 9 م افراد دیگری از دودمان عباسی، و امرا و سرداران برجستۀ آنان، همچون جعفر بن یحیى برمکی، خُزَیمة بن خازم، طاهر بن حسین و عبدالله بن طاهر بر حلب حکم راندند و حلب از پایگاههای مسلمانان در جنگ با رومیان بـود (نک‍ : ابن‌عدیم، همان، 1/ 60-77). از 198 ق/ 814 م ــ که مأمون عباسی برادرش امین را از میان برداشت و خود زمام خلافت را به دست گرفت ــ نصر بن شَبَث عُقَیلی که با امین بیعت داشت، در ناحیۀ کَیْسوم در شمال حلب عصیان کرد و آنجا مرکز شورشی خطرناک بر ضد مأمون شد که سالها دوام یافت (ابن‌اثیر، 6 / 297).
در 264 یا 265 ق/ 878 یا 879 م، احمد بن طولون، حاکم مصر با از میان برداشتن سیماء طویل، نایب‌الحکومۀ حلب (از 258 ق بب‍ ‌)، بر حلب و دیگر شهرهای بزرگ شام استیلا یافت و غلام خود لؤلؤ را به حکومت حلب گمارد (266 ق) و به مصر بازگشت. لؤلؤ در 269 ق/ 883 م بر ابن‌طولون شورید و ابن‌طولون از مصر علیه او لشکر کشید و عبدالله بن فتح را بر حلب حکومت داد. پس‌ از احمد بن طولون (د 270 ق/ 883 م)، طولونیانِ مصر سلطۀ خود را بر حلب بیش‌وکم برقرار داشتند، تا آنکه در جمادی‌الاول 286 / مۀ 899، هارون بن خمارویه در پی صلح با خلیفه معتضد حلب را به خلیفه واگذاشت (طبری، 9 / 614؛ ابن‌اثیر، 7/ 316-317، 393؛ ابن‌عدیم، همان، 1/ 77- 86؛ ابن‌حنبلی، همان، 22).
در اواخر سدۀ 3 ق/ 9 م، نواحی شام دستخوش شورش صاحب الشامه (یا صاحب‌الخال) قرمطی شد و در پی آن ابوالاغَرّ خلیفة بن مبارک، سردار خلیفه مکتفی عباسی، با منشور حکومت حلب در نیمۀ رمضان 290 به آنجا رفت و با لشکر خود، در نزدیکی حلب با قرمطی مصاف داد، اما شکست خورد و به داخل شهر حلب گریخت و با لشکر قرمطی که نزدیک دروازۀ حلب رسیده بود، جنگید و او را عقب راند و قرمطی سرانجام در محرم 291/ دسامبر 903، در جنگ بـا سپاهیان مکتفـی شکست خـورد (نک‍ : طبری، 10/ 97، 104، 108؛ ابن‌اثیر، 7/ 526؛ ابن‌عدیم، همان، 1/ 87 - 89).
در محرم 292 / نوامبر 904، مکتفی عباسی سلطۀ خود را بر شام و مصر برقرار کرد و حکومت طولونیان را برچید و طُغج بن جُفّ طولونی را به حکومت حلب گمارد (همان، 1/ 90). سپس در همین سال، ذَکا بن عبدالله اَعْوَر را به جای او تعیین کرد که تا 302 ق/ 915 م در این مقام بود (عریب، 52؛ ابن‌عدیم، زبدة، 1/ 92). در زمان وی در 293 ق/ 906 م، رومیان به توابع حلب حمله کردند، و در آنجا دست به کشتار زدند و اسیر گرفتند (ابن‌اثیر، 7/ 546 -547). نیز در این دوره، حلب دستخوش شورش عربهای بنوتمیم شد و حسین بن حَمدان (امیرعباسی و عموی سیف‌الدوله) از طرف مقتدرعباسی شورش آنان را فرونشاند (ابن‌عدیم، همان، 1/ 93). 
 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: