اسم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 11 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/235409/اسم
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اسم در زبان بلخی دارای 2 حالت فاعلی (صریح یا مستقیم) و غیرفاعلی (غیرصریح یا غیرمستقیم)، و 2 شمار مفرد و جمع است. رایجترین نوعِ صرف اسمْ صرف اسمهای مذکر مختوم به (a-)یِ باستانی است. پایانههای صرف این نوع اسمها عبارتاند از فاعلی مفرد: -o، غیرفاعلی مفرد: -i یا -e، فاعلی جمع: -e ، غیرفاعلی جمع: -ano . بعدها، در نتیجۀ حذف تمایز میان مصوتهای پایانی، این نظام صرفی به دو صورت کاهش یافت: صورتی بینشانه که در خط به -o ، -i یا -ø (صفر) ختم میشود و بر هر دو شمار مفرد و جمع دلالت میکند، و صورتی نشاندار، مختوم به -ano، کـه تنها بر شمار جمع دلالت میکند (سیمزـ ویلیامز، «اسناد...»، 24). در زبانهای ایرانی میانۀ غربی (پارتی یا پهلوی اشکانی و فارسی میانه یا پهلوی ساسانی)، اسمْ نخست دارای 2 حالت فاعلی و غیرفاعلی، و 2 شمار مفرد و جمع بود. حالت فاعلی، که بازماندۀ حالت نهادی باستانی بود، بر نهاد جمله و گاه بر مفعول مستقیم دلالت میکرد؛ اما حالت غیرفاعلی، که بازماندۀ حالت اضافی باستانی بود، بر مفعول مستقیم و غیرمستقیم، مضافالیه، متمم حرف اضافه و عامل در ساخت مجهول دلالت میکرد (رضایی، 52؛ نیز نک : زوندِرمان، «پارتی»، 130، «فارسی میانه»، 154). پایانههای صرف اسم در این دو زبان عبارت بودند از (قس: اَشه، 7-10):
اما تمایز حالت بهتدریج از میان رفت، بهگونهایکه مثلاً در فارسی میانۀ مانوی، که گونۀ متأخر فارسی میانه را مینمایاند، حالت غیرفاعلی فقط در اسامی خویشاوندی مختوم به -ar یافت میشود، مانند: pidar «پدر»، mādar «مادر»، brādar «برادر»، که حالتهای فاعلی آنها بهترتیب عبارتاند از: pid، mād، brād (نک : بویس، 27, 55, 75-76؛ زوندرمان، همان، 155). بنا بر این، اسم در پارتی متأخر و فارسی میانۀ متأخر تنها دارای دو شمار مفرد و جمع است و نشانههای جمع عبارتاند از: -ān ، -īn و -ūn ، مثلاً در پارتی: māsyāgān «ماهیان»، wxārin «خواهران»، dušminūn «دشمنان» (رضایی، 51)، و در فارسی میانه: yazadān «ایزدان»، frazendin «فرزندان»، ardāyūn «پارسایان» (اشه، 6). بهعلاوه، در فارسی میانۀ متأخر، پسوند -īhā نیز، که در اصل، پسوندی قیدساز بود (مثلاً: šādīhā «به شادی، شادمانه»)، بهتدریج به یکی از نشانههای جمع (غالباً برای بیجانها) بدل شد، مانند: kōfihā «کوهها» (همانجا). از سوی دیگر، در متون متأخر پارتی و فارسی میانه، بهندرت اسمهای معنی مختوم به -īf(t) (پارتی) و -īh (فارسی میانه) بهعنوان اسم جمع به کار رفته است، مانند پارتی: ardāwīft «پارسایی»، نیز «پارسایان» (رضایی، 52)، و فارسی میانه: wizīdagīh «گزیدگی، برگزیدگی»، نیز «برگزیدگان» (اشه، همانجا).در پارتی و فارسی میانه، عدد «یک» (پارتی: ēw؛ فارسی میانه: ēw ē,) گاه بهعنوان حرف تعریف نامعین، پس از اسم به کار رفته است، مانند پارتی: mard ēw «مردی» (رضایی، 49)، و فارسی میانه: dast-ē(w)IJāmag «دستی جامه، یک دست جامه» (اشه، 37).
رضایی باغبیدی، حسن، راهنمای زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، تهران، 1388ش؛ زرشناس، زهره، «زبان سغدی در یک نگاه»، نامۀ پارسی، 1383ش، س 9 ، شم 1؛ قریب، بدرالزمان، «صرف اسم در زبان سغدی»، مجلۀ زبانشناسی، 1369ش، س 7، شم 1؛ میرفخرایی، مهشید، درآمدی بر زبان ختنی، تهران، 1383ش؛ نیز:
Asha, R., The Persic ("Pahlavi"): A Grammatical Précis, Vincennes (France), 1998; Beekes, R. S. P., A Grammar of Gatha-Avestan, Leiden etc., 1988; Boyce, M., A Word-List of Manichaean Middle Persian and Parthian, Ac. Ir. )no. 9a(, 1977; Brandenstein, W. & M. Mayrhofer, Handbuch des Altpersischen, Wiesbaden, 1964; EIr.; Emmerick, R. E., «Khotanese and Tumshuqese», Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989; Gershevitch, I., A Grammar of Manichean Sogdian, Oxford, 1954; Humbach, H., «Choresmian », Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989; Jackson, A. V. W., An Avesta Grammar : In Comarison with Sanskrit , Stuttgart, 1892; Kellens, J. «Avestique», Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989; Kent, OP; Konow, S., Primer of Khotanese Saka, Oslo, 1949; Schmitt, R., «Altpersisch», Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989; Sims-Williams, N., Bactrian Documents from Northern Afghanistan (I: Legal and Economic Documents), Oxford, 2000; id., «Sogdian», Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989; id., «The Iranian Languages», The Indo -European Languages, ed. A. G. Ramat & P. Ramat, London/ New York, 1998; Sundermann, W., «Mittelpersisch», Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989; id., «Parthisch», ibid.; Whitney, W. D., Sanskrit Grammar, Cambridge (Ma) / London, 1973.حسن رضایی باغبیدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید