اسلاوی، دین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 10 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/235382/اسلاوی،-دین
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اِسلاوی، دینِ \ din-e [e]slāvi\ ، دین مردمان اسلاو (ه م) کـه زیرمجموعهای مهم از خانوادۀ ادیان هندواروپایی (آریایی) بوده است. مراد از «دین اسلاوی» دین این مردمان پیش از گرویدن آنان به مسیحیت است. از آنجا که هیچ منبع مکتوب اسلاوی از دوران پیش از مسیحیت موجود نیست، دانستههای ما دربارۀ دین اسلاوها در آن زمان، یا پراکنده و به دست آمده از منابع متأخر است، یا از فرهنگ عامۀ (فولکلورِ) این مردم استنباط شده است.دین اسلاوی در دین هندواروپاییان باستان ریشه دارد و از آنجا که دین هندواروپاییان در ردۀ ادیان چند خدایی است، دین اسلاوی نیز در همین رده طبقهبندی میشود. واژۀ اسلاوی برای «خدا» بُگ است که همۀ اسلاوها آن را برای بیان مفهوم خدا به کار میبرند. این واژه با بَغ فارسی (= خدا) همریشه است و حتى گفته شده، که واژۀ بگ از زبانهای ایرانی گرفته شده است. برای نمونه، خدای بزرگ جهان زیرین (جهان مردگان) نزد اسلاوها ــ بهویژه اسلاوهای غربی ــ تسِرنوبُگ یا چِرنوبُگ (به معنای بغِ سیاه) نام داشت و قلمروش تیره و سیاه بود؛ در برابر بغ سیاه، بغ سپید (بِلوبُگ / بیِلوبُگ / بیِلُن) قرار داشت که خدای جهان برین (جهان زندگان) بود. این دو خدا را میتوان بیانگر نیروهای شریر در برابر نیروهای نیک، و بازتاب بینش دوگانهباور اسلاوی به هستی دانست.از مهمترین خدایان اسلاوی باید سوِنتُوید/ سِوانتِویت را نام برد که در میان دیگر خدایان اسلاوی، جایگاهی برجسته داشت. او خدایی بسیار نیرومند و شکوهمند، خدای باروری و حاصلخیزی و نیز خدای جنگ بود. او بهویژه برای اسلاوهای غربی از بالاترین جایگاه برخوردار بود. کیش پرستش سوِنتوید در جزیرۀ روگِن (در دریای بالتیک) تا زمان ویرانی معبد این خدا به دست دانمارکیها در 1168م پابرجا بود. سوارُگ، خدای آسمانها و فرمانروای سپهر (جوّ)، خدای بزرگ دیگر در مجموعۀ خدایان اسلاوی بود. بیشتر اسلاوها به جایگاه برتر او اعتراف داشتند و این خدا را پدرِ داژبُگ / دازبُگ (یا دابُگ)، خدای خورشید و مهمترین خدای اسلاوی، میشناختند. سوارُژیچ، خدای آتش، از دیگر فرزندان سوارگ دانسته میشد.برترین خدای صربها دابُگ بود که در آغاز، خدای جهان زیرین (جهان مردگان) و در واقع، بزرگترین خدای مربوط به درگذشتگان دانسته میشد، اما بعدها برترین خدای هر دو جهان زندگان و مردگان شد. درحالیکه برای صربها، دابگ خدای جهان مردگان بود، روسها و اسلاوهای غربی او را (با نام داژبگ) خدای خورشید و خدایی بخشنده میدانستند. دابگ خدای رمهها، گنجینهها و فلزات گرانبها (زر و سیم) نیز بود و از این رو، خدای پشتیبان معدنکاران هم به شمار میآمد. او پیش از این که به جایگاه نخست در مجموعۀ خدایان صرب برسد، به چهرۀ گرگ تصور میشد. این باور که گرگ خدای جهان زیرین است به اسلاوها محدود نمیشد و در میان گروهها و قومهای دیگر نیز وجود داشت. با گرویدن صربها به مسیحیت، دابگ، خدای برتر آنان، به اهریمن بدل شد، چنانکه امروزه نیز شیطان را دابا یا دابایِ لنگ مینامند (چون در دوران باستان، دابگ را لنگ میپنداشتند).در میان خدایان روسی، هفت خدا از اهمیت بیشتری برخوردار بودند: پِرون، وِلِس/ وُلُس، خُرس، داژبُگ، استریبُگ، سیمارگل و مُکُش. از این میان، استریبگ (به معنای بغِ سرما)، خدای زمستان، وحشت بسیاری در دل روسها میانداخت و از این رو، مورد توجه ویژه بود. از این هفت خدای عمده، تنها پرون در میان همۀ اسلاوها مشترک بود. رویهمرفته، در مجموعۀ خدایان روسی، بالاترین جایگاه از آن پرون، خدای تندر و آذرخش (برابر ایندره در دین آریاییان هندی و احتمالاً ایرانی) بود. او برترین خدای اسلاوهای شرقی و جنوبی به شمار میرفت. یکی از منابع کهن در این باره میگوید که اسلاوهای شرقی و جنوبی خدایی را میپرستند که آفرینندۀ آذرخش است و برایش گاو قربانی میکنند. جالب توجه اینکه در زبان روسی و لهستانیِ امروزی نیز، پرون به معنای تندر و آذرخش (رعد و برق) است. تندیس پرون تا سال 989م در شهر کیِف در اوکراین برپا بود. شیوههای پرستش اسلاوها دربرگیرندۀ قربانی، پیشکش و نیایش بود. در روزگار باستان، قربانی انسانی نیز وجود داشت. پیشکشها اساساً شامل خوراکیها و نوشیدنیها، چون گندم، عسل، شراب (بهجای خون) و آب بود (در جهان مردگان، تشنگی غلبه داشت و مردگان به آب بسیار نیاز داشتند). جشنهای عمومی از جملۀ مناسک دینی بودند و تا امروز در روسیه و جاهای دیگر ادامه یافتهاند. در روسیه و بالکان، کاهن و معبد وجود نداشت، و در صربستان و کرواسی، جنگلهای مقدس در جایگاه معبدها بودند.البته در میان اسلاوهای منطقۀ بالتیک، مکانهای مقدسِ محصور و معبد نیز وجود داشت. روی هم رفته، اسلاوهای این منطقه از سنتی غنی برخوردار بودند و حیات دینیشان تا اندازۀ بسیاری سازمانیافته بود. آنان مراکز دینی و پرستشگاههایی داشتند و سلسلهمراتب کاهنان و همچنین غیبگویان را، تحت تأثیر دینهای بیگانه، شکل داده بودند. خدایان اسلاوهای بالتیک در اصل، جدیدتر از دیگر خدایان اسلاوی بودند. این خدایان را غالباً در تصویرها و پیکرههای انسانی مجسم میکردند، اما با چندین اندام، برای نمونه، با 7 دست، یا با 3 یا 5 سر. کاهنان که متولی معبدها بودند، احترام و پایگاه اجتماعی برجستهای داشتند. در مناسک آنان، قربانی کردن انسان نیز انجام میشد و این کار برای تسکین خدایان یا تضمین فراوانی و پیروزی بود. از خدابانوان اسلاوها آگاهی اندکی داریم. از جمله مهمترین آنها میتوان از ژیوا / زیوا (همریشه با «زی»، زیستن در فارسی)، خدابانوی زندگی، لادا، الٰهۀ زیبایی، و وِسنا ، خدابانوی بهار، نام برد. اسلاوها به برخی وجودهای اساطیری نیز باور داشتند که سرنوشت انسان از زمان زاده شدن در اختیار آنان بود. آنها خدا بانوانی بودند که سودیتسه (در چکی: سودیچکی؛ در صربی: سوجایه) خوانده میشدند و تقدیر در دست آنان بود. همچنین، کم و بیش همۀ اسلاوها (بهجز اسلاوهای منطقۀ بالتیک) به وجودهایی مادینه به نام ویلا باور داشتند. ویلاها پریانی بودند زیبا، با جوانیِ ابدی، گیسوان بلند و صدایی دلنشین که بال داشتند و قهرمانان و شخصیتهای بزرگ ملی و قومی در حمایت ایشان بودند.بهجز این خدایان، اسلاوها به خدایان دیگر و ارواح گوناگون، از جمله ارواح درگذشتگان، نیز باور داشتند و برایشان قربانی میکردند. نیاکانپرستی در دین اسلاوها اهمیت ویژهای داشت. اسلاوها بهطورکلی، به درگذشتگان خود حرمت میگذاشتند. برخی از قبایل آنها برای تکریم نیای الٰهی خود جایگاهی ویژه در نظر میگرفتند. آنها مرده را دفن میکردند یا میسوزاندند و بههرحال، به او پیشکشیهایی اهدا، و گاهی هم انسانی برایش قربانی میکردند. اسلاوها باور داشتند که روحِ شخصِ درگذشته ممکن است در گور یا نزدیک آن به سر بَرَد یا ممکن است به سرزمین مردگان برود. به هرحال، اسلاوهای باستان باور داشتند که مردگان گونهای زندگی را ادامه میدهند که ممکن است با زندگی معمولی مشابه باشد؛ از این رو، برای مردگان نیازهایی در نظر میگرفتند و از بازماندگان آنها انتظار داشتند که آن نیازها را برآورده کنند. اسلاوها نهتنها ارواح درگذشتگان را حرمت مینهادند، بلکه از آنها میترسیدند، بهویژه از ارواح کسانی که زود مرده، و از مواهب زندگی بهرهای نبرده بودند. آنان همچنین باور داشتند که کسانی که جنازهشان متلاشی نشده است، تبدیل به خونآشام خواهند شد. واژۀ صربی وامپیر، واژۀ روسی اوپیر و مشابههای آنها در دیگر زبانهای اسلاوی، گویای تعلق این مفهوم در اصل به اسلاوهاست.با گرویدن اسلاوها به مسیحیت، ظاهراً باور آنان به خدایان از میان رفت، ولی بسیاری از عناصر دین آنان در سنتهای مردم باقی ماند و حتى میتوان گفت که مناسک پیشین بخشی مهم و جداییناپذیر از مراسم دینی اسلاوهای مسیحی شد. البته مهمترین هدف و دلمشغولی کلیسا از میان برداشتن خدایان عصر پیشین بود و این مقصود تا اندازهای با از میان بردن این خدایان و تا اندازهای با انتقال کارکردهای ایشان به قدیسهای مسیحی صورت پذیرفت. برای نمونه، شاید در میان اسلاوها، الیاس جانشین پرون در نظر گرفته شده باشد. بنابر یک سنت عامیانۀ صربی، خداوند، زمانی که تصمیم گرفت از حکومت بر آسمان کناره گیرد، آذرخش را به ایلیا (الیاس) بخشید. به این ترتیب، به نظر میرسد که پس از مسیحی شدن اسلاوها، نقش پرون در آیین چندخداییِ اسلاوی باستان، در فولکلور اسلاوها، و بهویژه در میان روسها، به ایلیا داده شده باشد. صربها و کرواتها قدیس ایلیا را گرومُونیک میخوانند که به معنای پدید آورندۀ تندر و آذرخش است.بهلحاظ تاریخی، مسیحیت را نخست، مبلّغان یونانی در سدههای 9 و 10م به اسلاوها شناساندند. در سدۀ 11م اسلاوها در کانون کشمکشهای دینی کاتولیکها و ارتدکسها قرار گرفتند. در نتیجه، آیین کاتولیکی و فرهنگ غربی در میان لهستانیها، اسلواکها و چکها پیروز شد. بعدها، اسلاوهای چک و اسلواک از جنبش اصلاح دینی نیز تأثیر پذیرفتند و امروزه تنها اقلیت بزرگ اسلاوهای پرتستان در میان چکها و اسلواکها وجود دارد. در بالکان نیز اسلووِنها و کرواتها با کلیسای کاتولیک رُمی همپیمان شدند و در طیف فرهنگی اروپای مرکزی قرار گرفتند. اما صربها، مقدونیهایها و بلغارها در بالکان، و نیز اکثریت اسلاوهای شرقی (روسها، بِلاروسها و اوکراینیها) به کلیسای ارتدکس پیوستند و بسیاری از وجوه فرهنگی بیزانسی را برگرفتند.در سده 14م ترکان عثمانی بر بیشتر بخشهای جنوب شرقی اروپا چیره شدند و چند سده فرمانروایی آنان تأثیری ژرف بر اسلاوهای بالکان گذاشت که در نتیجه، گروههایی از آنها به اسلام گرویدند. امروزه بیشتر اسلاوهای مسلمان در بوسنی و جنوب بلغارستان ساکناند.
A Dictionary of Comparative Religion, ed. S. G. F. Brandon, London, 1971; CE, 5th edition; EA, 2006 (under «Slavic mythology», «Slavic people»); EB, 2008 ; ME, 2005. بخش ادیان، اساطیر و عرفان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید