استنلی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 2 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/234831/استنلی
دوشنبه 8 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اِستَنلی \ [e]stanli\ ، سِر هِـنری مُرتِن، نام اصلی او: جان رولِنـدز (1841-1904م/ 1257-1322ق)، کـاشـف و استعمارگر آمریکایی ـ بریتانیاییِآفریقای مرکزی. او بهسبب نجات دادن دیوید لیوینگستِن، مبلغ دینی و کاشف اسکاتلندی، و نیز اکتشاف و عمران در منطقۀ کنگو نامدار است.
جان در وِیلز زاده شد و چون فرزندی نامشروع بود، بخشی از کودکی را نزد خویشاوندان، و بخشی را در نوانخانه گذراند. او که تحصیلاتی متوسط داشت، در 15سالگی رهسپار لیورپول شد و بهعنوان خدمتکار کشتی، از آنجا به نیو اُرلِئان در ایالات متحدۀ آمریکا رفت (1859م). به گفتۀ خود جان، در آنجا بازرگانی به نام هِـنری استنلی او را به فرزندی پذیرفت و جان نیز نام او را بر خود نهاد. این تغییر نام گویای خواست او برای آغاز یک زندگی تازه بود. او در جنگ داخلی آمریکا نخست برای جنوبیها، و سپس برای نیروهای شمال جنگید و پس از ملوانی در کشتیهای جنگی و بازرگانی، به خبرنگاری روی آورد. استنلی در 1866م بهعنوان گزارشگر میسوری دمکرات، همراه سوارهنظام ایالات متحده در جنگ با بومیان سرخپوست آمریکا در میسوری و کانزاس شرکت کرد و سپس در سفری به عثمانی رفت که شرح آن را بعدها در کتاب «سفرها و ماجراهای نخستینِ من در آمریکا و آسیا» (1895م) منتشر ساخت. استنلی در 1867م بهعنوان خبرنگار روزنامۀ نیویورک هِـرالد، همراه نیروهای انگلیسی به حبشه (اتیوپی) رفت. او در 1868م، پیش از منابع رسمی، خبر سقوط ماگدالا (پایتخت امپراتور حبشه) را به لندن مخابره کرد. سپس برای گزارش جنگ داخلی اسپانیا به این کشور فرستاده شد. در 1869م، جِیمز گُردِن بِنِت، مالک نیویورک هرالد، استنلی را برای گزارش گشایش کانال سوئز به مصر فرستاد. او سپس به کریمه، سوریه، ایران و هندوستان سفر کرد و در 1871م از سوی بنت مأمور شد دکتر دیـوید لیـوینگستن ــ کاشف منطقۀ دریـاچههای بزرگ در شـرق آفریقـا ــ را بیابد که در پی یافتن سرچشمۀ نیل، در آنجا ناپدید شده بود. او در ژانویۀ 1871 به زنگبار رسید و پس از سازمان دادن هیئتی اکتشافی، در 21 مارس راهی نواحی داخلی آفریقا شد. استنلی پس از 8 ماه، در نوامبر به روستای اوجیجی در کنار دریاچۀ تانگانیکا رسید و لیوینگستن را یافت که بیمار شده، و تدارکاتش به پایان رسیده بود. استنلی در این سفر 8ماهه، آفریقاییهایی را که قصد رویارویی با او را داشتند، با خشونت تار و مار کرد. او لیوینگستن را نجات داد و وی را در کاوش کرانههای شمالی دریاچۀ تانگانیکا همراهی کرد. آنان با یکدیگر دوستی عمیقی برقرار کردند، اما استنلی نتوانست لیوینگستن را به بازگشت از آفریقا متقاعد کند. او گزارش این سفر را با عنوان «چگونه لیوینگستن را یافتم» در 1872م منتشر کرد که در بریتانیا بسیار پرطرفدار شد. این کتاب از نخستین آثاری بود که در دورۀ قاجاریه از زبانهای اروپایی به فارسی برگردانده شد. چند نسخۀ خطی و چاپ سنگی از ترجمههای گوناگون آن موجود است، ازجمله سیاحتنامۀ افریقا، چاپ سنگی، 1316ق؛ تصحیح و چاپ، با عنوان سفرنامۀ افریقا، 1366ش. استنلی پس از بازگشت به لندن، با واکنشهای متفاوتی روبهرو شد. با اینکه پشتیبانان لیوینگستن از روش استنلی انتقاد میکردند، او توانست نشان زرین انجمن سلطنتی جغرافیا را بهدستآورد. او در1873م از سوی نیویورک هرالد برای گزارش حملۀ بریتانیاییها به پادشاهی آشانتی در ساحل طلا (غنای کنونی) به این منطقه فرستاده شد و گزارش این سفر را به همراه گزارش سفر پیشینش به حبشه، در کتاب «کوماسی و ماگدالا: داستان دو لشکرکشی بریتانیا در آفریقا» (1874م) آورد. پس از مرگ لیوینگستن در 1873م، استنلی برآن شد که اکتشافات او را پیگیرد. او در 1874م به هزینۀ روزنامههای نیویورک هرالد و دِیلی تِلِگرافِ لندن، راهی دومین سفر اکتشافی خود در آفریقا شد. استنلی در نوامبر 1874 با کاروانی 359 نفره زنگبار را به سوی دریاچۀ ویکتوریا ترک گفت. او در دیدار با شاهِ بوگاندا، در غرب این دریاچه، راه را برای آمدن مبلغان مسیحی به منطقه گشود که این امر، بعدها به ایجاد حکومت تحتالحمایۀ بریتانیا در اوگاندا انجامید. سپس، گروه او با قایق گرداگرد دریاچه را پیمودند و در خلال آن، با خشونت دست به کشتار آفریقاییهای مهاجم زدند. پس از آن، قایقهای گروه روانۀ دریاچۀ ویکتوریا در جنوب شدند و پس از پیمودن گرداگرد آن، رو به سوی رود لوالابا در غرب گذاشتند. این همان رودی بود که لیوینگستن آن را سرچشمۀ نیل میدانست، اما استنلی ثابت کرد که سرچشمۀ رودِ کنگو است. استنلی از رود لوالابا وارد رود کنگو شد و آن را تا اقیانوس اطلس پیمود. این سفرِ 3000کیلومتری که برجستهترین عملیات اکتشافی او به شمار میرود، در آبهایی ناشناخته و از میان جنگلهای استوایی انجام شد و در طول آن، گروه او با دشواریهایی بزرگ روبهرو بود، همچون بیماری، فرار یا غرق شدن افراد گروه، و نیز حملهها و کمینهای آفریقاییهای مهاجم، از جمله گروههای آدمخوار. این گروه پس از 999 روز، درحالیکه از 359 تن، تنها 108 تن باقی مانده بودند، در اوت 1877 به کرانۀ اقیانوس اطلس رسید. استنلی گزارش این سفر را که اروپاییان را با جغرافیای آفریقای مرکزی آشنا ساخت، در «از میان قارۀ سیاه» (1878م) آورد. این سفر ثابت کرد که راهی قابل کشتیرانی از اقیانوس اطلس به مرکز آفریقا وجود دارد و این امر توجه لئوپلد دوم، شاه بلژیک، را جلب کرد که آرزومند دست یافتن به ثروتهای آفریقا بود. استنلی خواهان آن بود که بریتانیا کنگو را مستعمرۀ خود سازد، اما چون لئوپلد را مشتاقتر از بریتانیاییها یافت، به استخدام او درآمد و در 1879م برای گشودن مسیر بازرگانی به مرکز آفریقا، راهی کنگو شد. او در عملیاتی 5ساله، جادهای از کرانۀ اقیانوس تا آبگیر استنلی (اکنون آبگیر مالِبو) ساخت که آغاز مسیر قابل کشتیرانی رود کنگو بود. همچنین در بخش علیای رود، کشتیهای بخار را به راه انداخت و زنجیرهای از ایستگاهها را برپا کرد. او از سوی انجمن بینالمللی کنگو ــ سازمانی به ظاهر انساندوستانه که لئوپلد بنیاد نهـاده بـود ــ پیمانهایی با رهبران محلی بست که بنابر آنها، سلطۀ این سازمان بر منطقه به رسمیت شناخته میشد. رقابت فرانسویها با استنلی در استعمار منطقه، موجب برپایی کنفرانس آفریقای غربی در برلین (1884 و 1885م) شد که طی آن، با تلاش استنلی در جلب پشتیبانی آمریکاییها، ادعای لئوپلد بر «کشور آزاد کنگو» که بیشتر حوضۀ رود کنگو را در بر میگرفت، به رسمیت شناخته شد. او گزارش کارهای خود در این دوره را در «کنگو و پیریزی کشور آزاد» (1885م) آورده است. استنلی پس از پایان مأموریتش برای لئوپلد، تصمیم گرفت برای منافع استعماری بریتانیا در آفریقا بکوشد. او در بازپسین عملیاتش در آفریقا، در 1887م مأموریت یافت به محمد امینپاشا، والی ایالت استواییِ سودانِ مصر، کمک کند، که بر اثر شورش 1883م مهدیه در حوالی دریاچۀ آلبرت، ارتباطش با مرکز قطع شده بود. او در این سفر چند نکتۀ جغرافیایی دیگر را نیز روشن کرد: کوههای پوشیده از مهِ رووِنزوری را که هنگام کشف دریاچۀ آلبرت در 1864م از نظر پنهان شده بودند، کوههای بطلمیوسِ ماه نامید، وسعت دریاچۀ آلبرت را بهدرستی تخمین زد و شاخابۀ آن، یعنی رودِ سِملیکی را به سمت جنوب تا دریاچۀ ادوارد دنبال کرد. استنلی در این سفر، با شماری از رهبران قبیلههای شرق آفریقا پیمانهایی بست که به برپایی حکومت تحتالحمایۀ آفریقای شرقی بریتانیا انجامید. او در 1889م به کرانۀ شرقی آفریقا رسید و گزارش سفرش را در کتاب «در تاریکترین بخش آفریقا» (1890م) آورد. استنلی در 1890م به انگلستان بازگشت و در همان سال ازدواج کرد و پسری را به فرزندی پذیرفت. او که در 1885م شهروند ایالات متحدۀ آمریکا شده بود، در 1892م دوباره شهروند بریتانیا شد و از 1895 تا 1900م نمایندۀ پارلمان بریتانیا بود. استنلی در 1899م از ملکه ویکتوریا عنوان سِر گرفت. استنلی از سرسختترین، خشنترین، و البته تواناترین کاشفان اروپاییِ آفریقا بود. بیشتر دانستههای جهان غرب از آفریقای مرکزی از سفرهای او به دست آمد. او همچنین از چهرههای اصلی در جریان تکاپوی اروپاییان برای استعمار آفریقا بود. هنگامی که استنلی در 1904م در لندن درگذشت، کموبیش سرتاسر آفریقا در دست اروپاییها بود. با اینکه او زمانی نزدیک به یک سده، برای بریتانیاییها و آمریکاییها قهرمان به شمار میرفت، و البته شخصی بسیار توانا بود، در تاریخهای امروزی نظر چندان مثبتی دربارۀ او دیده نمیشود. این به سبب آشکارشدن دروغپردازیهای او دربارۀ رویدادهای زندگیاش، و خشونتهای بیرحمانهای است که در برابر آفریقاییها نشان داد.
خداپرست، علیاکبر، مقدمه بر سفرنامۀ افریقای سر هنری مورتن استنلی (ض: استانلی)، ترجمۀ محمد صفیبن ادیبالدوله محمد حسینخان میرپنج، بهکوشش علیاکبر خداپرست، تهران، 1366ش، ج 1؛ کتابخانۀ ملی ایران (آذر 1388)؛ نیز:
CE, 6th edition; EA, 2006 (under «Stanley, Sir Henry Morton», »Emin Pasha, Mehemet»); EB, 1986, 2008; ME, 2005.بخش تاریخ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید