استبدادی، حکومت
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 26 اسفند 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/234179/استبدادی،-حکومت
دوشنبه 18 فروردین 1404
استبدادی، حکومتِ[۱] \ hokumat-e estebdādi\ ، نظامی سیاسی مبتنی بر اقتدار نامحدود و متمرکز، و حکومت مطلقه. ماهیت چنین نظامی این است که قدرت حاکم قانوناً قابل بازخواست یا نظارت از سوی نهادی دیگر، اعم از قضایی، قانونگذاری، دینی، اقتصادی یا انتخابی، نیست. معمولاً یک دیکتاتور در رأس حکومتهای مستبد فرمان میرانَد. لویی چهاردهم، فرمانروای فرانسه در پایان سدۀ ۱۷ و آغاز سدۀ ۱۸م، عبارت «حکومت منم!» را به کار برد که شناختهترین ادعای حکومتهای استبدادی است. حکومت استبدادی از دیرباز در بسیاری از نقاط جهان به شیوههای گوناگون حاکم بوده است. در روزگار باستان، امپراتوریهای مصر، بابل و آشور بر پایۀ اصول و نهادهای حکومت استبدادی اداره میشد. با این همه، شکلی که در اوایل تاریخ اروپای جدید پدید آمد، الگوی اصلی حکومتهای استبدادی بهشمار میرود و ویژگی آن مشخصاً سلطنت مبتنی بـر قـدرت فـردیِ رهبـران دولت ـ ملتهـای جـدیدی بـود که با فروپاشی نظام قرون وسطایی ایجاد شده بودند. قدرت این دولتها بهشدت به قدرت فرمانروایان آنها بستگی داشت و برای تقویتِ هر دو، کاهش محدودیتهایی که از سوی کلیسا، اشراف فئودال و به طور کلی، رسوم قرون وسطایی بر حکومت متمرکز اعمال میشد، ضروری بود. شاهان در برابر محدودیتهای پیشین، داعیۀ اقتدار مطلق دولت را داشتند و بر این مبنا، بهعنوان رأس دولت، مدعی قدرت مطلق برای شخص خود نیز شدند.تا سدۀ ۱۶م، استبداد سلطنتی بر بیشتر اروپای باختری غالب شد و در سدههای ۱۷ و ۱۸م در همۀ اروپا گسترش یافت. افزون بر فرانسه که حکومت استبدادیاش سلطنتی بود، نمونههای معروف این گونه حکومت را در اسپانیا، پروس و اتریش نیز میتوان یافت. حتى در سدۀ ۲۰م حکومت شماری از کشورها استبدادی بود و در سدۀ ۲۱م هم نظام سیاسی برخی کشورها هنوز استبدادی است. نظامهای استبدادی از راه تسلط بر گروههای اجتماعی، مانند اتحادیهها، اصناف، انجمنها، سازمانها و تشکیلات گوناگون، قدرت خود را بهشیوههای جدیدتری اعمال میکنند و اگر از این راه موفق نشوند، این گروهها را تعطیل یا بیاثر میکنند. سادهترین استدلال در دفاع از استبداد سلطنتی این بود که اقتدار شاهان از ارادۀ خداوند نشئت میگیرد: «حق الٰهی شاهان». این دیدگاه حتى حکومت ستمگرانه را بهعنوان کیفر مقدّر الٰهی توجیه میکرد که بهدلیل گناهکاری انسان، از سوی فرمانروایان اِعمال میشد. خاستگاه نظریۀ «حق الٰهی» را میتوان در مفهوم قرون وسطاییِ اعطای قدرت دنیوی به حاکم سیاسی، و قدرت معنوی به پاپ (رئیس کلیسای کاتولیک رُمی) یافت. با این همه، شاهان کشورهای جدید اقتدار خود را در همۀ زمینهها اِعمال کردند و میخواستند بهموازات ریاست بر حکومت، بر کلیسا نیز ریاست کنند. قدرت این شاهان چنان مطلق بود که دست یافتن به آن برای شاهان قرون وسطایی ممکن نبود، زیرا در آن قرون، کلیسا رقیب عمدۀ اقتدار شاهان بود و شاهان توانایی رویارویی با این رقیب را نداشتند. استدلالهایی واقعگرایانهتر از «حق الٰهی» نیز در دفاع از سلطنت مطلقه پیش کشیده شده است؛ مانند اینکه برای نظم و امنیت، اطاعت کامل از ارادهای واحد ضروری است و در غیر این صورت، درگیری با قدرت سیاسی یا تقسیم آن سبب هرجومرج خواهد شد. ژان بُدَن (ه م)، فیلسوف فرانسوی عصر نوزایی (رنسانس)، یکی از نخستین اندیشمندانی بود که بدون توسل به استدلالهای دینی، از حکومت استبدادی دفاع کرد. مفصلترین توجیه فرمانبرداری اتباع براساس نفع شخصی در لویاتان[۲]، اثر تامِس هابز (ه م)، در سدۀ ۱۷م ارائه شده است. انحصار قدرت با داعیۀ علم به حقیقت مطلق نیز توجیه شده است. در نظر کسانی که میپندارند دانایند، و علم مطلق دارند که حق چیست، نه تسهیم قدرت معنایی دارد و نه محدودیت در اِعمال آن.
EA, 2006; EB, 2008; ME, 2008. بخش مفاهیم جدید و عناوین ویژه
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
چاپ شده
3
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید