اژه ای ، تمدن
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 29 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/233772/اژه-ای-،-تمدن
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
اِژِهای، تَمَدُّن [tamaddon-e ežeʾī]، هر یک از تمدنهای عصر مفرغِ سرزمینهای واقع در کرانۀ دریای اژه (یونان، مقدونیه، تراکیه و ساحل اژهایِ آسیای صغیر) و جزایر آن دریا (کرِت، رودِس، سیکلاد یا کوکلادِس، اسپُرادِس و جزیرههای دیگر) از 2800 تا حدود 1100قم. این اصطلاح گاه با مسامحه به فرهنگهای عصر سنگ (حجر) آن ناحیه نیز اطلاق میشود.اطلاعات یونانیان عصر باستان (ح 850- ح 323قم) دربارۀ تمدنهای پیشین ناچیز بود. از آثار معماری پیش از عصر باستان چند بنا، به ویژه باروهای موکِنای (میسِن)، تیرونْس و آتن، با سنگهای حجیم برجا مانده بود و یونانیان آن عصر باور داشتند که موجودات فوق بشری یا سیکلوپها (غولهای یک چشم) آنها را ساختهاند (اصطلاح «بنّاییِ سیکلوپی» ــ غولسنگی ــ از این باور آمده است). دیگر آثار بازمانده از دورۀ پیش از عصر باستان آرامگاههای مدور (تُلُسها) بودند که «گنجخانۀ آتْرِئوس» در موکنای شکوهمندترین آنهاست. اگر اسناد مکتوبی هم از عصر مفرغ باقی مانده بود، یونانیان نمیتوانستند آنها را بخوانند. آنـان با افسانههای مردم غیریونانـی تبار و غیریونانی زبان ــ از قبیل پِلاسْگیها و اِتِئوکرِتیها (کرتیهای اصیل) ــ آشنایی داشتند یا آنها را حفظ کرده بودند، اما نمیدانستند که همین افسانهها از مردمی برجا ماندهاند که هنگام ورود به یونان با آنان رویاروی شده، آنان را در خود مستحیل کرده بودند. در پارهای از ولایتها که به اعتقاد رسمی آنها مردم یونان بومزاد بودند و از خاک بر آمده بودند، بحث دربارۀ قشر پیش ـ یونانی تشویق نمیشد؛ از اینرو، تاریخ نظاممندی پدید نیامد.هم دولتهای یونانی و هم خاندانهای سرشناس، افسانههایی را دربارۀ اعمال پیشینیان، از قبیل سفر آرگونُتها، جنگ مخالفان هفتگانۀ تِب، نبرد میان آخایاییها و تروا و دلاوریهای هرکول (هراکلِس) و تِسِئوس حفظ میکردند. خانوادههای یونانی شجرهنامههایی داشتند و ادعا میکردند که اصل و نسبشان به کسانی میرسد که همراه یاسُن به کُلخیس سفر کرده، یا در جنگ تروا شرکت جسته بودند. خنیاگران دورهگرد براساس اینها شعرهای روایی بلندی به نام «اِپیکُس» (حماسه) سرودند. نام و خلاصۀ حدود 15 حماسه از این دست باقی مانده است و دو حمـاسـه، یعنـی ایلیـاد و ادیـسـه ــ افسانههـایی کـه با اسطوره و سرگذشتنامـهها سخت درآمیختـهاند ــ به طور کامل باقـی ماندهاند.یونانیان این حماسهها را تاریخ یونان نخستین تلقی میکردند. آنان حتى تاریخ سقوط تروا را هم تعیین کردند؛ اِراتُستِن تاریخی را تعیین کرد که با حدود سال 1183قم مطابقت میکند و تاریخ سقوط تروا بر اساس مرمرهای پاروسی حدود سال 1209قم بوده است. در ایام آغازین مطالعات عصر باستان، محققان این شعرها را داستان میانگاشتند؛ اما ایلیاد صحنۀ عملیات نظامی معینی را در محدودۀ جغرافیایی خاصی، نزدیک تنگۀ داردانل، مشخص کرده است و حاوی اشارههای ضمنی به خطوط ساحلی، رودها، باروها و دروازههای استحکامات نظامی، چشمانداز محل از ارتفاعات، کاخ فرمانروا و دادههای جغرافیایی دیگری است که براساس آنها میتوان جایگاهی را تعیین کرد.جنبش آزاداندیشانۀ سدۀ 19م برخی از موانع دینی را از میان برداشت و بررسی علمی پیش از تاریخ اروپا را ممکن ساخت. تا 1870م توالی فرهنگهای عصر دیرینهسنگی، نوسنگی، عصر مفرغ و عصر آهن مشخص، و شالودههای گاهشماری نسبی ریخته شده بود؛ راه برای «نسل آدمی» (1871م) اثر چارلز داروین هموار شده بود. ثابت شد که انسان هزاران سال در اروپای مرکزی و غربی سکونت داشته است.هاینریش اشلیمان (1822-1890) باستانشناس آمریکایی آلمانی تبار معتقد بود که ایلیاد رویدادهای جنگی واقعی را تصویر کرده، و دربردارندۀ شواهدی است که براساس آنها میتوان محل تروا را تعیین و شناسایی کرد. وی در 1870م به شمال غربی آسیای صغیر رفت و بعد از کاوش در تلی که در محل به حصارلیق معروف بود، به شماری از سطوح مسکونی متوالی که بعداً به 7 شهر تروای اشلیمان معروف شدند، دست یافت. در جدیدترین سطح سکهها، کتیبهها و سفالینههایی تاریخی وجود داشتند، و بدینترتیب معلوم شد که همۀ سطوح زیرین باید متعلق به پیش از تاریخ باشند. او در یکی از پایینترین سطوح به گنجینۀ شکوهمندی از طلا دست یافت و اعلام کرد که گنجینۀ پریامُس (پریام را ــ که به هنگام چپاول تروا مخفی کرده بودند ــ پیدا کرده است). از آنجا که اشلیمان باستانشناسی غیرحرفهای بود، صاحبنظران با شک و انکار به او مینگریستند و ادعاهایش را به صراحت رد میکردند، تا اینکه او گورهای مدور پیش از تاریخ موکنای را کشف کرد و تیرونس و آرامگاه مدور اُرخُمِنُس را به همان تمدن ربط داد. اشلیمان ادعا میکرد که بقایای تروایی را که آخایاییها چپاول کرده بودند، و دژ و گورهای فرماندهان آنها را در موکنای شناسایی کرده است. البته تحقیقات امروزی نتیجهگیریهای او را اصلاح کرده است.در 1900م باستانشناسی انگلیسی به نام سِر آرثِر اِوِنْز (1851-1941م/ 1230-1320ش) در کنوسوس شروع به حفاری کرد و ویرانههای بنایی عظیم و چند طبقه، یعنی «کاخ مینوس» را از زیر خاک بیرون آورد. او درون کاخ و زیر آن چندین نهشت پیاپی از تمدن عصر مفرغ کرتی را که بیش از 500،1 سال عمر کرده بود، پیدا کرد و این تمدن را به نام مینوس، شاه افسانهای، «تمدن مینوسی» نام نهاد.کاوشهای بعدی در جزیرۀ کرت، جزایر دریای اژه، سرزمین اصلی یونان و نیز در خود تروا صورت گرفت و در نتیجه، شواهد مفصلتری در زمینۀ فرهنگهای عصر مفرغ ناحیۀ اژه به دست آمد.
شواهد موجود از صنعتِ دیرینه سنگی در یونان بسیار ناچیز است. اخیراً نیز ابزارهایی از نوع اُرینیاکی نزدیک لاریسا در تِسالی پیدا شدهاند.
تلاشهایی که در جهت شناسایی افقهای عصر پیش از فلز در یونان به عمل آمد، با کشف نهشتهای گستردۀ مربوط به دورۀ نوسنگی در مقدونیه، تِسالی، بِئوسی، آتیک، پِلوپونِز، کرت و برخی از جزایر کوچک به ثمر رسید. ویژگی این نهشتها وجود بقایای سکونتگاههایی کوچک با خانههای ابتدایی است. در نهشتهای دورۀ نوسنگی شواهدی حاکی از کشاورزی و دامداری وجود دارند و شماری سفالینۀ عالی نیز در آنها پیدا شدهاند، اما در میان اینها اشیاء فلزی به چشم نمیخورند.
کمی پس از 3000قم موج جدیدی از مهاجرت در سرزمین اصلی یونان پدیدار شد و از سوزانده شدن سکونتگاههای قدیمتر چنین برمیآید که تهاجمی خصمانه در کار بوده است. در آنجا تکههای مفرغ و گاه طلا یافته شدهاند. ساختار سفالینهها نشان میدهد که این اشیاء با فرهنگهای عصر مفرغ آغازین در نواحی مجاور همعصر بودهاند و از شکل برخی از گلدانها چنین برمیآید که از نمونههایی فلزی اقتباس شدهاند. اما شواهدی حاکی از فلزگری بومی وجود ندارد و به نظر میرسد که مفرغ به کار رفته از داد و ستد با نواحی تولیدکنندۀ آن در شرق به دست آمده باشد. ابزارهای سنگی صیقلی از همان نوع آشنای دورۀ نوسنگی، همچنان در همه جا مورد استفاده بودند. به همین دلیل برخی از باستانشناسان اصطلاح «عصر مفرغ آغازین» را مردود میشمارند و اصطلاحهایی از قبیل عصر شبه نوسنگی و عصر مس و سنگ (یا عصر مس) را که حاکی از ارتباط نزدیک این دوره با دورۀ نوسنگی است، ترجیح میدهند. فلزی که در آن دوره استفاده میشد، درواقع ترکیب مس و قلع نبود که اصطلاح «مفرغ» بر آن دلالت کند، بلکه مسی آمیخته به مقادیر جزئی از نقره، طلا، آرسنیک، قلع و دیگر عناصری بود که فلزگران نخستین قادر به پالایش آن نبودند. بنابراین، شاید «عصر مس» اصطلاح مناسبتری برای آن باشد.
این عصر دورهای پر جنب و جوش، و ویژگی آن پیشرفتهای سریع و فراوان در زمینههای هنر، معماری، ارتباطات و سازمان سیاسی و نیز بالا رفتن سطح زندگی مردم بود. در آغاز عصر مفرغ میانه یک امپراتوری دریایی در کرت پا گرفت و بین سالهای 1600 و 1400قم به اوج شکوفایی رسید. کاخی عظیم در نقطهای مناسب، معروف به «هزار تو» (لابیرِنت) یا «کاخ مینوس» در کنوسوس بنا شد. دیوارنگارههای پیشرفته و صنایع دستی و سفالینههای طراز اول (سفالینههای سبک کاخ و سفالینههای چند رنگِ کامارِس) پدید آمدند و اسناد مکتوب معمول شدند. عصر مفرغ پسین اندکی بعد از 1600قم آغاز شد؛ این عصر با نشانههای ویرانی و سمتگیری جدید فرهنگی همراه بوده است، و معلوم نیست که علت آن جنبشهای اجتماعی درون جزیره بوده است یا تهاجم دشمنان از بیرون. در این دوره مصنوعاتی که نشاندهندۀ نفوذ هنری کرت بود، در سرزمین اصلی یونان پدیدار شد.نخستین یونانیان اندکی پیش از 2000قم به سرزمین اصلی یونان پا نهادند و ورود آنان با انهدام گستردۀ سکونتگاههای عصر مفرغ آغازین و نابودی اقوام پیشـ یونانی همراه بود. از آن پس توسعۀ فرهنگ هلنی جریانی پیوسته بود. از عصر مفرغ میانه تا پسین هیچ گسستگی فرهنگی مهمی پدید نیامد. استفاده از فلزات با ورود یونانیان افزایش یافت و سفالینههای خاص دورۀ هِلاسی میانه، یعنی سفالینههای خاکستری مینواسی و سفالینههای زرد مینواسی، پدیدار شدند؛ تفاوت رنگ این سفالینهها ناشی از پیشرفت فنی کورهها بود که در نتیجۀ آن، دمای پخت بالا رفت. سفالینۀ شاخص دورۀ هلاسیِ پسینِ 1 سفالینۀ زرد مینواسی است که نقش و نگارهایی به آن افزوده شده است. ابزارهای سنگی صیقلی از نوع ابزارهای دورۀ نوسنگی همچنان مورداستفاده بودند. افزایش وسعت سکونتگاهها که خود نمودار افزایش جمعیت است و نیز افزایش انواع و شمار مصنوعات مختلف، پیشرفت معماری و پیدایش خانههای محکمتر، با ظاهری آراستهتر و با اتاقهایی بیشتر، جملگی حاکی از بالا رفتن سطح زندگی مردماند. اصطلاح «هلاسی میانۀ 2» تا سدۀ 17قم، بیانگر ظهور طبقۀ اشرافی قدرتمندی است که محتـویات ارزشمند «دومیـن حلقۀ گورها» ــ که در 1951م در موکنای کشف شد ــ نمودار ثروت آن است؛ و اعقاب آنان، «حلقۀ گورهای اشلیمان» و بخش اصلی کاخ موکنای را شاید پیش از 1500قم بنا کردند.در سراسر سدههای 15 و 14قم ارگها، جز دیوارهای پیرامون ارگ و ورودیهای حفاظتشدۀ آن، استحکامات دیگری نداشتند. در سدۀ 13قم، بر اثر تهدید هجوم دشمنان خارجی و شورش داخلی، برج و باروهای دفاعی مستحکمی احداث شد. گنجخانۀ آترِئوس و دیگر مقبرههای مدور در موکنای، وافیو، دِندرا و اُرخُمِنُس احتمالاً به همان سده مربوط میشوند. از معروفترین آثار باقی مانده از هنر هلاسیِ پسین یا موکنایی میتوان به جامهای طلایی اشارهکرد که زیرکف مقبرۀ مدورِ به تاراجرفتهای در وافیو در حومۀ اسپارت کشف شدهاند و به سدۀ 13قم مربوط میشوند.از زمانی که پیشرفت اسلوبهای حفاری و حفاظت، امکان بازیابی اینگونه اشیاء را فراهم ساخته، معلوم شده است که در ساخت تندیسهای کوچک، ظرفهای مخصوص لوازم آرایش و اثاثیۀ خاتمکاری شده با تکههای ظریف و تراشخوردۀ عاج چه دقت و مهارتی به کار رفته است. اتاقهای همگانی کاخهای واقع در سرزمین اصلی یونان، همانند کاخ مینوس در کنوسوس، با دیوارنگارههای پرطراوتی تزیین شده بودند که بهترین آنها از لحاظ زیبایی و طراوت با دیوارنگارههای کنوسوس قابل مقایسهاند.محققان دانشگاه سینسیناتی به سرپرستی کارل بلِگِن، کاخ مهم موکنایی اِپانو اِنگلیانُس را نزدیک پولُس در جنوب غربی یونان از زیر خاک بیرون آوردند و تشخیص دادند که این همان کاخ شاه نِستُر است که هم در ایلیاد و هم در ادیسه نقش مهمی ایفا کرده است و بسیاری از صاحبنظران با آنان همعقیدهاند. اینک تقریباً همه محققان بر این باورند که جنگ تروا در واقعیت ریشه دارد؛ در این جنگ یکی از شاهان موکنای، یا شاه آرگُس که نزدیک آنجا واقع بود، از راه زمین و دریا به تروا لشکر کشید و برای مدتی طولانی آنجا را محاصره کرد و جنگ به انهدام تروا انجامید و تقریباً برای همۀ رؤسای طوایف آخایایی مصیبت به بار آورد. هنوز معلوم نیست که علت این جنگ گمراه شدن زن برادر شاه موکنای به اغوای شاهزادهای جوان از اهالی تروا بوده است، یا موقعیت مسلط تروا در تجارت دریای سیاه از طریق هِلِّسپونت.
اِوِنز دو مجموعه خط هیروگلیف و متنهایی به دو خط دیگر در کرِت یافت که آنها را «متون خطی آ و ب» نامید. تا زمانیکه خواندن این نوشتهها ممکن نبود، فرهنگهای اژهایدر حوزۀپیش از تاریخ باقی مانده بودند و بررسی آنها مستلزمکاربرد اصول پژوهشهای پیش از تاریخ بود. یافته شدن گاه بهگاه سفالینههایی که بر آنها نمادهایی کنده یا نقاشی شده بودند، حتى برای اثبات آشنایی ساکنان سرزمین اصلی یونان با نوشتار کفایت نمیکرد، زیرا ممکن بود که این نوشتهها به دست سفالگران مینوسی یا به سفارش مشتریان مینوسی بر سفالینهها نقش بسته باشند. بلِگِن در 1939م 600 کتیبۀ گلی به «خط ب» در کاخ نِستُر کشف کرد و در پی آن پس از جنگ جهانی دوم، نوشتههای دیگری به همین خط در پولُس و موکنای کشف شد.مایکل وِنْتْریس، معمار انگلیسی در 1952م شماری از گروه نشانههای خطی ب نگاشته بر لوحهای به دست آمده از پولُس و کنوسوس را به عنوان واژهها و نامهای آشنای یونانی شناسایی و حرفنویسی کرد. ارزش آوایی برخی از علامتها هنوز مشخص نشده است و تنها معدودی از کتیبهها به طور کامل ترجمه شدهاند، اما صدها واژۀ یونانی شناسایی گردیدهاند و برای لهجۀ آخایایی، یعنی زبان یونانیان عصر مفرغ پسین که تروا را فتح کردند، واژهنامۀ موقتی تدوین شده است. این واقعیت که کتیبههای خطی ب کشف شده در کنوسوس نیز به زبان یونانی نگاشته شدهاند، مشخص کرد که برخلاف نظریۀ پیشین، نیروهای آخایایی از سرزمین اصلی یونان، دودمان پادشاهی دریایی مینوسی را در حدود سال 1450قم سرنگون کرده، بر جزیرۀ کرِت مسلط شدهاند و اسناد را به خط و زبان خودشان نگاشتهاند.واژگان بازسازیشدۀ آخایایی نشان دادهاند که در زمان آنان، به جای نظامی زمیندار که عامۀ مردم را به لحاظ منافع معدودی بزرگزمیندار و درباریان آنها به بیگاری گرفته، و آنان را از تحرک سیاسی و اقتصادی باز داشته باشد، جامعۀ بسیار سازمانیافتهای وجود داشته است که در آن، مردان و زنان در جهت پیشبرد منافع کل جامعه شغل و وظیفۀ خاصی داشتند. (108)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید