ارفئوسی، آیین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 6 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/232795/ارفئوسی،-آیین
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
اُرْفِئوسی، آیین [āyīn-e orfeʾūsī]، آیین سرّی یونان باستان منسوب به اُرفئوس (ه م) که گرایشهای نیرومند عرفانی در زیرساخت آن به چشم میخورد. آیین ارفئوسی نمایانگر صورتی اصلاحشده از آیین سری مربوط به پرستش دیونوسوس است که عناصر سَبُعانۀ موجود در آن به کنار رفته، و عناصر لطیفتر و عمیقتر دینی و فلسفی جایگزین آنها شده است (ERE, IX/ 80). آیینارفئوسی پدیدهای پیچیده، و دارای تاریخی طولانی است که از قرن 8 ، 7 یا لااقل6قم تا دوران مسیحی نیز دوام داشته است («فرهنگ فلسفی»، 326؛ «فرهنگ تطبیقی...»، 482؛ رُیستُن، 285).در بررسی آیین ارفئوسی، باید به 3 چیز توجه کرد: یکی اساطیری کهتولد، زندگی و نزول ارفئوس به زیرزمین، نغمهسرایی او، و مرگ غمانگیزش به دست کاهنههای کیش دیونوسوسی را بیانمیکند؛ دوم ادبیاتارفئوسی،یعنی نوشتههایی منسوب به ارفئوس و شاگرد یا پسرش موسائیس، و چندین گزارش مربوط به پیدایش خدایان (گفتنی است که آنچه به سرودهای ارفئوسی مشهور شده، متعلق به دورههای متأخر است (نک : ییگر، 59)؛ سوم واجبات، پرهیزها، آیینها و مقرراتِ وضع شده برای آنها که زندگی ارفئوسی را برگزیدهاند(ER, XI/ 111).این آیین بیرون از نظم اجتماعی و سیاسی موجود قرار میگرفت و با اینکه در قرنهای 5 و 4 قم در لایههای پایین جامعه رواج داشت، هرگز آیینی عمومی نشد. اهمیت آیین ارفئوسی بیشتر به سبب تأثیر بسیاری است که بر چند تن از فلاسفه مانند فیثاغورس، امِپدُکلِس و افلاطون گذاشت (تا آنجا که بعضی آیین فیثاغورسی را وارث روح ارفئوسی دانستهاند) و از آن طریق در مکتب نوافلاطونی،و سرانجام، در مسیحیت مؤثر افتاد (بریتانیکا، VII/ 594؛ کاپلستن، 49؛ ادمسن، 19؛ GSE, XVIII/ 568؛ گاتری، II/ 245). آیین سری ارفئوسی دارای جمعیتهای اهل راز بوده است و در انجمنهای آن، هم مردان پذیرفته میشدند و هم زنان (ریستن، 284؛ نیز نک : ناک، 30).محور تعالیم و شعائر ارفئوسی، آموزۀ تناسخ است: انسان گوهری شریر در خود دارد(نک : ادکینز، 429)، گوهری که گرفتار دور فرسایندهای از تجسدهای پیاپی است؛ انسان نمیتواند رهایی یابد، مگر آنکه روح خود را نجات دهد (ناک، 12؛ بریتانیکا، همانجا) و از این «چرخۀ حزنانگیز» برهد («فرهنگ تطبیقی»، همانجا). نجات روح برای کسانی میسر است که مناسک و آیینهای تشرف را طی کرده باشند. این مناسک شامل مراسمی نمادین، و شبیهسازیِ وقایعی بود که قرار بود در حیات پس از مرگ رخ دهد (ناک، همانجا). مراسم مزبور مخصوصاً به منظور تطهیر روح سالک انجام میگرفت، زیرا روح مقید به جنبۀ زمینی و مادی آدمی است و باید از «چرخۀ زایش و شدن» رهایی یابد. زندگیِ این جهانی برای روح کیفر است و نجات از آن تنها با تحقق ماهیت علوی روح میسر میگردد ( آمریکانا، III/ 653؛ ریستن، همانجا). همچنین برای این منظور ضروری است که مجموعهای از ممنوعیتها رعایت شود، از آن جمله است: پرهیز از خوردن گوشت، نوشیدن شراب، و آمیزش جنسی. باید از تمام امور و اشیائی که بوی مرگ و فنا و پلیدی میدهند، دوری کرد؛ از دنیا روی گرداند و از انجام دادن منـاسک معمـول دین یـونـانـی ــ بـهخصـوص قـربـانـی ــ خودداری ورزید (بـریتـانیکا، همـانجا؛ ER, XI/ 112). به هیچ جانداری نباید آسیب رساند و محرابهای خدایان را نباید به خون آلوده کرد. از اینروی، ارفئوسیان به جای قربانی کردن جانوران چیزهایی مثل شیرینی و میوۀ خوابانده در عسل به خدایان پیشکش میکردند (ER، همانجا).انسان با تزکیه و تطهیر میتواند درخور همنشینیِ خدایان شود (ERE, IX/ 80). از آنجا که مرگ وجه تمایز مهم انسان و خدایان است، خداگونه شدن، یا کسب جاودانگی هدف و غایت ریاضتها ست و با انواع مختلف آزمونها و ابتلائات به نتیجه میرسد. تجسدِ روح در پیکری دیگر به این دلیل صورت میگیرد که روح تطهیر نیافته است و مقصود از زهد و ریاضت پاک کردنِ انسان از عناصر تیتانیِ (غولآسای) وی و آزاد کردن بخش الاهیِ اوست (ER, IV/ 260).یکی از اسطورههای ارفئوسیِ مربوط به نحوۀ پیدایش انسان میگوید: تیتانها (موجودات غولآسا و ضدخدایان) دیونوسوس ـ زاگرِئوس را فریب دادند و قطعهقطعه کرده، خوردند. زئوس، پدر دیونوسوس با آذرخش به آنها حمله کرد و تیتانهای مهاجم را سوزاند، اما از خاکستر آنها نژاد انسان به وجود آمد (بریتانیکا، VII/ 593؛ GSE, XVIII/ 567). بنابراین اسطوره، انسانها که اعقاب فانیِ تیتانها هستند، جزئی از دیونوسوس را نیز در خود دارند؛ و همان است که این انگیزه را در آنها ایجاد میکند تا بارقۀ الاهی را در خود زنده و روشن سازند (نک : ER، همانجا).انسانشناسی ارفئوسی اساساً ثنوی است و در مقابل نظریۀ هُمِری قرار میگیرد. انسان از روح و جسم تشکیل شده، و البته اصالت با روح است. روح انسان (پسوخه) کاملاً مستقل از جسم، و واقعی است و برخلاف آنچه در آثار همر ظاهر میشود، مفهومی غیرشخصی و سایۀ خیالی سادهای از بدن نیست که نه میاندیشد و نه احساس دارد؛ بلکه خودِ اصیل هر انسانی است و ماهیتی نامیرا دارد (نک : ییگر، 81, 84). از این روی، انسان مسئول سرنوشت روحش در دنیای پس از مرگ است. این دنیا موطن آدمی نیست و روح میهمان گذرایی در سرای جسم است.با آنکه ارفئوس را کاهنههای دیونوسوس کشتند، در تعلق خاطر پیروان او به این خدا تردیدی نیست. ارفئوس آیینها و مراسم نیایش دیونوسوس را پذیرفته، اما در آن دخل و تصرف بسیار کرده بود (خراسانی، 109). روایت دیگری نیز در این باب وجود دارد: آیْسخولُس (اِشیل) آشکارا میگوید: ارفئوس آپولون را «بزرگترینِ خدایان» میدانست و او را با اخلاص میپرستید؛ بهعلاوه، وی آپولون را با خورشید یکی میگرفت (ER, XI/ 114). خدای مهم دیگر ارفئوسیان زئوس است که بنابر یکی از شعرهای ارفئوسی، «آغاز، میانه و انجام» موجودات است (ییگر، 29). او که بر نسل پنجمِ خدایان حکم میراند، قدرتش را به پسرش دیونوسوس تفویض کرد (ER, XI/ 113). به هر حال، نمیتوان از برخی اندیشههای ارفئوسی که صبغۀ وحدت وجودی یا همهخدایی دارند، چشم پوشید. در یکی از قطعههای مربوط به این آیین آمده است که «یک زئوس، یک هادِس، یک هِلیوس، یک دیونوسوس، آری یک خدا در همۀ چیزها جای دارد. چرا وی را جدا جدا بنامم؟» (خراسانی، 112).نظریۀ ارفئوسی دربارۀ پیدایش جهان و خدایان نیز با روایات مختلفی آمده است که یکی از آنها نقل میشود: در آغاز، آب و ماده (هیولا) وجود داشت که از آنها زمین هستی یافت؛ از آن دو خرُنوس یا زمانِ نامتناهی پدید آمد، و همزاد و همسرشت او «ضرورت» و «گریزناپذیری» بود که سراسر جهان را فرا گرفت. از خرنوس، اثیر (مادۀ نور و آتش) و خائوس (ورطهای عظیم) و اِرِبوس (ظلمت جهانهای زیرین) شکل گرفتند. آنگاه خرنوس از آنها یا در میان آنها، تخمهای ساخت که زئوس، ناظم همهچیز یا «پان» (کل) از آن زاده شد. در تعبیری دیگر، از آن تخمه، فانِس (روشنایی بخش) ــ که اِرُس (عشق) و مِتیس (بینش) هم خوانده شده است ــ برآمد و او موجد همۀ موجودات بود (همو، 115-116؛ گمپرتس، 112). در گزارش مشابهی، خدای نخستین عشق و نور (ارُس ـ فانس) که از تخمۀ به وجود آمده از خرنوس بیرون آمده بود، جهان را با خدایان و آدمیان آفرید. اما زئوس فانس را به همراه آفریدهاش بلعید و جهان دیگری خلق کرد (بریتانیکا، همانجا). با وجود شهرت فراوان فانس در الاهیاتِ ارفئوسی هیچ مدرکی دال بر حضور فانس در مباحث مربوط به تبارشناسی خدایان در قرن 6 قم وجود ندارد (ییگر، 65) و بنابراین، این قسمت از روایت جدیدتر است.
خراسانی (شرف)، شرفالدین، نخستین فیلسوفان یونان، تهران، 1357ش؛ کاپلستن، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمۀ جلالالدین مجتبوی، تهران، 1367ش، ج 1(1)؛ گمپرتس، تئودُر، متفکران یونانی، ترجمۀ محمدحسن لطفی، تهران، 1369ش؛ نیز:
Adamson, R., The Development of Greek Philosophy, London, 1908; Adkins, A. W. H., «Greek Religions», Historia Religionum, eds. C. J. Bleeker and G.Widengren, Leiden, 1969; Americana ; Britannica, 1978; A Dictionary of Comparative Religion, ed. S. G. F. Brandon, London, 1971; A Dictionary of Philosophy, ed. M. Rosenthal and P. Yudin, Moscow, 1967; ER; ERE; Geschichte der Philosophie, Stuttgart, 1963; GSE; Guthrie, W. K. C., A History of Greek Philosophy, Cambridge, 1965; Jaeger, W., The Theology of the Early Greek Philosophers, Oxford, 1936; Nock, A. D., Conversion, Oxford, 1961; Royston, P. E., Encyclopaedia of Religion and Religions, New York, 1958. مریم امینی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید