ارثکو
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 14 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/232299/ارثکو
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
اُرُثْکو [orosko]، خـوسه کلِمِنْته (1883 - 1949م/1262 - 1328ش)، نقاش مکزیکی که برجستهترین هنرمند دیوارنگاری در سدۀ 20م به شمار آمده است. کار او از همان آغاز نمایانگر سنتهای هنری زادگاهش بود.
وی از 1914م هنرمندی مبلغ اهداف انقلابی شد و در سالهای بعد طی اقامتهای متناوبش در آمریکا، بارها نویسندگان با نفوذ مقالات انتقادی و اخلاقی او را مدح یا ذم کردند. ارثکو از 1932 تا 1934م دیوارنگارههای مهمی در کالج دارتمِث اجرا کرد، لیکن عمق عقاید معنوی و اجتماعی وی بیش ازهمه در دیوارنگارههای آخرش، از جمله دیوارنگارههای گواذالاخارا (1936- 1939 و 1949م) آشکار شده است.ارثکو نخستینبار در 1890م که خانوادهاش به شهر مکزیکو رفتند، دلبستگی خود به هنر را آشکار ساخت. وی هر روز در راه مدرسه و بازگشت به خانه، مقابل کارگاه خوسه گواذالوپه پُسادا، نخستین چاپنقشساز بزرگ مکزیک به تماشا میایستاد. پسادا هنرمندی بودکهکاریکاتورهایمضحک و تصویرسازیهایش هر روزه زینتبخش نشریات خبری شورانگیزی میشد که گزارش جنایات وحشتناک و فضاحتهای سیاسی را به آگاهی عموم میرساندند. ارثکو شیفتۀ تصویرسازی پرتوان و شیوۀ سرزندۀ پسادا بود و همواره خود را مرهون نخستین تأثیر این استاد کندهکاری لوح چاپ میدانست.مهارت اعجابانگیز ارثکو در اندک زمان شناخته شد و وی به کلاسهای شبانۀ طراحی در هنرکدۀ سان کارلوس راه یافت. او در اواخر دهۀ 1890م بر اثر نیازمندی به یافتن شغلی برای تأمین معاش، مجبور شد پیگیری کارهای هنریاش را متوقف سازد. وی ابتدا به تحصیل کشاورزی، و سپس به ترسیم نقشههای معماری روی آورد، لیکن در 17 سالگی بر اثر وقوع حادثهای در آزمایشگاه دست چپش قطع شد و او ناگزیر کارآموزیهایش در رشتۀ معماری را ترک کرد و به نقاشی بازگشت. او در 1905م بار دیگر با اشتیاقی تازه در هنرکدۀ سان کارلوس نامنویسی کرد.عامل مهمتر در تکوین معنای نهایی هنر ارثکو آشنایی او با هنرجویی بنیادگرا به نام خِرارْذو موریلیو بود. موریلیو که شدیداً با فرهنگ ضدمکزیکی حاکم بر کشورش مخالف بود، نام آزتکی دکتر آتْل (ه م) را بر خود نهاد و هنرمندان را به طرد سلطۀ فرهنگی اروپا و پرورش دادن ویژگیهای ملی مکزیک در آثارشان ترغیب کرد. بدینترتیب ارثکو با تلاشی صادقانه به جستار در بُنمایههای مکزیکی و بهرهگیری مستقیم از صحنههای زندگی روزانۀ مردم شهرش پرداخت. در 1910م او و دیگر نقاشان جوانی که با آتل کار میکردند، نخستین نمایشگاه آثار نقاشان مکزیکی را در مکزیکو برپا ساختند و در همان سال نیز انجمنی به نام «مرکز هنری» تشکیل دادند که پیشنهادی مبنی بر صدور اجازه برای نقاشی بر دیوارهای ساختمانهای دولتی ارائه کرد. این انجمن در همان سال منحل گردید و به هر حال پس از اغتشاشات ناشی از «شورش مادِرو» اجرای هرگونه کار هنری به مقیاس بزرگ ناممکن شد. هنگامی که هنرکده بر اثر اعتصابات هنرجویان تعطیل شد، ارثکو در نشریهای مخالف دولت برای ساختن کاریکاتورهای انتقادی به کار پرداخت و بخشی از اوقاتش را صرف بازدید از محلههای فقیرنشین مکزیکو کرد و فرصت یافت که تابلوهای آبرنگی از اوضاع زندگی روسپیان بسازد. این آثار با عنوان «خانۀ اشکها» با رنگهای گزندۀ خود نمایانگر مرحلۀ آغازین شیوۀ اکسپرسیونیسم وی در نقاشی، و همچنین ابتدای بهرهگیریاش از وجود روسپی به عنوان نمادی از «مذلت بشری» است. هنگامی که هنرکده از نوگشایش یافت، نفوذ گروه نقاشانی که میبایست بعداً «امپرسیونیست» نامیده شوند، بر جوّ آن حاکم بود و ارثکو با بیزاری آن محل را ترک کرد تا به پیشبرد شیوۀ شخصی خود ادامه دهد.در 1914م جنگ داخلی بار دیگر مکزیک را به بیسامانی کشید. ارثکو در مقام نقاشی هجوگر در روزنامۀ انقلابی لا وانْگوارْدیا (پیشتاز) به سردبیری دکتر آتل، از قوای ژنرال وِنوسْتیانو کارانْثا طرفداری کرد.در 1917م واکنش ناقدان و اخلاقگرایان به نمایشگاه مجموعۀ نقاشیهای ارثکو به نام «خانۀ اشکها» وی را مجبور به ترک مکزیک و رفتن به آمریکا کرد. در آن کشور وی سالهای چندی را به سختی در سان فرانسیسکو و نیویورک گذراند. در بازگشتش به مکزیک در 1920م رئیس جمهور آلْوارو اُبرِگُن ارثکو را در حمایت خود گرفت. ارثکو به اتفاق همکارانی چون دیِگو ریوِرا، داوید آلفارو سیکِئیرُس و نقاشانی دیگر، مأمور اجرای دیوارنگارههایی در «دبستان ملی» شد و بدینترتیب «نهضت دیوارنگاری مکزیک» پا گرفت. دیوارنگارههای آغازین ارثکو (1923- 1927م) در آن محل همچون «مادری» و «مسیح صلیب خود را میشکند» آثاری اقتباسی بودند و ارثکو خود بسیاری از آنها را نابود کرد، اما آثاری که از 1926م به بعد اجرا شدند، نشانگر مرحلۀ دستیابی ارثکو به شیوۀ خاص خود او هستند، یعنی آثاری تکامل یافته چون «کُرتِس و مالینْچه» و «سنگر» (هر دو در دبستان ملی) که از جهت شکوهمندی در هنر مکزیک بیسابقه بودند.در 1927م دولت سفارشها و حمایت خود را از ارثکو و همکارانش بازگرفت و به دنبال حملات بعدی منتقدان و اخلاقگرایان یا محافظهکاران، بار دیگر ارثکو مجبور شد به آمریکا فرار کند. وی که در کشور خود مورد اهانت قرار گرفته بود، پس از اقامت گزیدن در شهر نیویورک تلاشی هشیارانه در پیش گرفت تا با کسب شهرتی بینالمللی هممیهنانش را مجبور سازد که ارزش او را به عنوان نقاشی بزرگ بازشناسند. ارثکو با حضور یافتن مکرر در تالار هنری یکی از هنرپروران صاحبمقام که شاعر معروف، خلیل جبران یکی از اعضای محفل خصوصی او بود (در محلۀ مَنهَتَن نیویورک)، توانست اندکاندک در محافل هنری آمریکا نامی بیابد و سرانجام در 1930م سفارش ساختن دیوارنگارهای بزرگ در تالار ناهارخوری کالج پُمُنا در کلِرمانت کالیفرنیا به وی سپرده شد. ارثکو با گزینش مضمون پرومِتِئوس موقتاً انتقاد اجتماعی و موضوعات تاریخی را به کناری نهاد و مضمونی جهانیتر را برگزید که عبارت بود از فداکاری پرومتئوس، یکی از تیتانهای اساطیر یونان، در ربودن آتش از جایگاه خدایان و آوردن آن برای بشر؛ آتشی که تنویر فکر میکند، رهایی میبخشد، پاک میسازد و نیز میسوزاند.ارثکو همچنین آرامش نسبیِ شیوۀ نقاشی دیوارنگارههای «دبستان ملی» را پشت سرگذاشت. وی با در نظر آوردن طراحیهای آتل و نیز وصفهای پرشور از پیکرهای شکنجه دیده در دیوارنگارۀ «داوری اخروی» اثر میکل آنژ (در نمازخانۀ سیسْتین واتیکان)، تصویری از پرومتئوس به شیوۀ آثار شکوهمند میکل آنژ بر دیوار آورد. در این اثر پرومتئوس عضلات نیرومندش را در برابر سنگینی بار سرنوشتش سخت به کار گرفته است. اما برخلاف این اثر، دیوارنگارههای وی در «مدرسۀ نوین پژوهشهای اجتماعی» (در نیویورک)، ضمن پرداختن به مضامین برادری جهانی و انقلاب اجتماعی، با بهرهگیری متعبدانه از اصل «تقارن پویا» دچار نقض شدهاند. این اصل مبتنی بر عرضۀ نظام تناسبات یونان باستان بود که در دهۀ 1920م مرسوم شده بود.در 1932م ارثکو سفر کوتاهی به اروپا کرد و به بررسی هنر انگلستان، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا پرداخت. گرچه نقاشیهای پیکاسو در او تأثیری عمده برجای گذارد، ولی ستایش عمیقتر او نسبت به معرّقکاریهای بیزانسی باقی مانده در رم و راوِنا برانگیخته شد که ثمرۀ آن در دیوارنگارههای فراوان او در کالج دارتمث نمایان است. درست همانگونه که معرقکاریهای بیزانس مفهوم مسیحی تاریخ را به تصویر درمیآورد، ارثکو نیز بینش جهانی خود را در طرحی گسترده که به دو بخش، تشکیل شده از دیوارنگارههای مرتبط با دو صحنۀ اصلی تقسیم میشد، به تصویر درآورد: دو صحنۀ «آمدن کِتْسالْکواتْل» و «بازگشت کتسالکواتل». این دو شاخگی مراحل گذر انسان را از آغاز زمان و بهشت غیرمسیحی به جهنم مسیحیت سرمایهدار، در تضاد با یکدیگر مجسم میساخت. معرقکاریهای بیزانسی همچنین تأثیر آشکار خود را بر شیوۀ تصویری دیوارنگارۀ دیگر او، «مهاجرت امروزین روح» باقی گذاردند، لیکن صحنههایی چـون «آموزش مردهزاد» و دیوارنگارههای کتسالکواتل ــ اولی از جهت صور اعجابانگیز و دومی به سبب نیرومندی فراگیر ــ به کمالی بیهمتا رسیدهاند.
هنر ارثکو غنا و کمال یافت و شهرتش محرز و مسلم شد. وی در 1934م پیروزمندانه به مکزیک بازگشت و در آنجا تصویری را که در نظرش از تاریخ داشت، در دیوارنگارۀ «پالایش روان» تحقق بخشید. این اثرِ آخرتنگر زنی روسپی را در حال خنده و لمیده در میان باقیماندههای آخرین جنگ ویرانگر در جهان نشان میدهد و این خود وصفی است از بدبینی روزافزون ارثکو که در دیوارنگارههای گواذالاخارا به اوج میرسد. دیوارنگارههای نقاشی شده در تالار سخنرانی دانشگاه گواذالاخارا، کاخ گُبیِرنو (1937م) و نیایشگاه یتیمخانۀ وابسته به نوانخانۀ کابانیاس (1938- 1939م) مروری هستند بر مضامین تاریخیِ نشان داده شده در کالج دارتمث و نیز در دیوارنگارۀ «پالایش روان»، لیکن با چنان شدت یأس و هراسی که وی دیگر هرگز به اجرا نیاورد. در اینجا تاریخ با چشمان بسته به سوی نبردگاه نهایی میان خیر و شر پیش میرود. تنها امید رستگاری در ایثارگری انسان خلاق است: «انسانِ آتشِ» نقش یافته بر سقف گنبد نوانخانه.آثار بعدی ارثکو از جمله دیوارنگارههای کتابخانۀ گابینو اُرْتیث و کاخ دادگستری و نیز آخرین کار بزرگ او، «تمثیل ملی» (1947- 1948م؛ دانشسرای تربیت معلم، مکزیکو) مضامین جهانی را از نظر دور میدارند و تقریباً به ملتگرایی منحصر میشوند. در میان پردههای نقاشی او «دور نمای ماوراء طبیعی» (1948م) اثری است اشارتگر به سوی عرفانی بالنده و شیوۀ انتزاعی آن دلالت بر این دارد که ممکن است ارثکو در روزهای آخرین حیاتش به مرز نقاشی غیرتصویری قدم گذارده بوده باشد. همچنین نقاشیهای قابی او، از جمله «زاپاتیسْتاس» (1931م؛ موزۀ هنر نوین، نیویورک) غالباً تا همان مقام متعالی دیوارنگارههایش ارتقا مییابند؛ دیوارنگارههایی که در حقیقت واسطههای اصلی بیان هنری و معیارهای شاخص نبوغش شناخته شدهاند.ارثکو که دورههای کودکی و جوانیاش سرشار از مبارزهها و آزارکشیها بود، در سالهای پایانی عمرش قهرمان ملی شناخته شد و در میان آنان که هنر ملی مکزیک را به پایهای بلند در سطح جهانی ارتقا دادند، مقام رهبری یافت. در 1947م رئیس جمهوری مکزیک ارثکو را به عنوان چهرۀ برگزیدۀ کشور در زمینههای هنری و علمی طی 5 سال پیشین معرفی کرد و جایزۀ آن را به وی بخشید. (119)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید