اسماعیل (ع)
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/230432/اسماعیل-(ع)
یکشنبه 19 اسفند 1403
چاپ شده
8
اِسْماعيل (ع)، فرزند ابراهيم خليل (ع)، پيامبري الهی كه ميان مسلمانان به عنوان ذبيح شناخته میشود و نسب پيامبر اكرم(ص) بدو میرسد. نام وي در منابع اسلامی غالباً عجمی و مركب از دو واژۀ «اسمع» و «ايل» (به معناي «خدايا بشنو») دانسته شده است و گفتهاند كه ابراهيم(ع) به هنگام درخواست فرزند از خدا با اين كلمهها آغاز سخن میكرد (نك : بغوي، 1/ 153). آرتور جفري با پژوهشی دربارۀ اين نام، ريشهاي كهن براي آن ياد كرده، و نظاير آن را در منابع عبري، حبشی و ديگر زبانهاي سامی نشان داده است (ص 64 ؛ نيز نك : گزنيوس، 1035 ؛ برايت، 90). نام اسماعيل 11 بار در قرآن كريم ياد شده است كه موضوعاتی همچون بناي كعبه توسط ابراهيم و اسماعيل(ع) (بقره/ 2/ 127)، نزول وحی به وي و نيز ياد او در كنار ديگر پيامبران الهی (بقره/ 2/ 133، 136، 140؛ آل عمران/ 3/ 84؛ نساء/ 4/ 163؛ انعام/ 6/ 86)، تولد او به عنوان عطيهاي خدايی به ابراهيم (ابراهيم/ 14/ 39) و نيز ذكر صفات نيك وي (انبياء/ 21/ 85؛ ص/ 38/ 48) از جملۀ اين ياد كردهاست. در آيۀ 85 از سورۀ انبياء، اسماعيل در كنار پيامبرانی چون ادريس و ذوالكفل، از صابران دانسته شدهاست و برخی از مفسران سر نهادن اسماعيل براي ذبح را يكی از نشانههاي آشكار صبر او دانستهاند (مثلاً نك : فخرالدين رازي، 22/ 210). شايان ذكر است كه برخی از مفسران، «اسماعيل صادق الوعد» (مريم/ 19/ 54) را اسماعيل بن ابراهيم دانسته، در توضيح صدق او در وعد، داستانی آوردهاند (نك : بغوي، 3/ 624؛ راوندي، 189؛ طبرسی، 5/ 800؛ نيز نك : فخرالدين رازي، 21/ 232). در منابع روايی، در تفصيل داستان زندگی اسماعيل آمده است كه ساره همسر ابراهيم (ع)، چون سترون بود و شوهرش را خواهان فرزندي يافت، كنيز خود هاجر را به همسري بدو داد تا شايد بتواند، صاحب فرزندي شود. هاجر از ابراهيم بار برداشت و فرزندي آورد كه او را اسماعيل نام نهادند ( طبري، تاريخ، 1/ 256-257؛ قس: پيدايش، بابهاي 15 و 16). در بسياري از روايات، بشارت الهی دربارۀ تولد فرزندي «عليم» و «حليم» براي ابراهيم را كه در آياتی از قرآن كريم ذكر شده است (حجر/ 15/ 53؛ صافات/ 37/ 101)، مژده به تولد اسماعيل دانسته، و او را دارندۀ اين صفات شمردهاند (نك : كرمانی، 163-164؛ مجاهد، 543؛ طبرسی، 8/ 710). اگرچه در روايات مختلف، دربارۀ تولد اسماعيل به هنگام پيري پدر، اتفاق رأي وجود دارد، اما در بارۀ سن ابراهيم(ع) در آن زمان اختلاف به چشم میخورد و گروهی وي را به هنگام ولادت اسماعيل 99 ساله دانستهاند (نك : بغوي، 3/ 386؛ زمخشري، 2/ 381؛ قس: ابنسعد، 1(1)/ 25). پس از تولد اسماعيل، ساره كه خود فرزندي نداشت، بر هاجر و فرزند او رشك میورزيد، ولی او نيز مدتی بعد با بشارت الهی در سن پيري فرزندي آورد كه او را اسحاق ناميدند. در روايات آمده است ابراهيم كه اسماعيل را بسيار دوست میداشت، يك بار كه اسحاق را بر دامان خود داشت، با ديدن اسماعيل او را به جاي اسحاق نشاند (نك : مسعودي، اثبات...، 31، كه سن اسحاق را در اين زمان 3 سال ذكر میكند). اين امر آتش غضب ساره را برانگيخت و از حضور هاجر و فرزندش نزد ابراهيم(ع) اظهار دلتنگی كرد و شوهر را واداشت تا آنان را از منطقۀ شام دور سازد؛ آنگاه از سوي پروردگار ابراهيم را فرمان آمد تا هاجر و اسماعيل را به مكه برد (نك : ازرقی، 2/ 39؛ طبري، همان، 1/ 253-254). در مقام مقايسه بايد گفت كه در روايت عهد عتيق از فرستادن آنان به بيابان فاران(؟) سخن رفته است (نك : پيدايش، 21: 21). بر پايۀ منابع، به هنگام هجرت، اسماعيل دو ساله بوده است (ابنسعد، 1(1)/ 24؛ بلعمی، 1/ 207) و از سويی فاصلۀ سن اسماعيل و اسحاق را 5 سال آوردهاند (نك : طبرسی، 8/ 710؛ مسعودي، همان، 31، 35؛ قس: مقدسی، 3/ 53، كه اين فاصله را به 10 سال میرساند). به هر حال در اين روايات، اعداد و ارقام و زمانبنديها آشفتهاند و تلاش براي يافتن سير تاريخی دقيق، بینتيجه به نظر میرسد. بر پايۀ روايات اسلامی، ابراهيم(ع) خود هاجر و اسماعيل را با خود برد و براي نمودن راه، خداوند جبرئيل را راهنماي آنان قرار داد، تا آنكه به سرزمينی بیآب و علف رسيدند كه همان مكه بود و سپس جبرئيل، ابراهيم را آگاهاند كه وعدهگاه خداوندي همانجاست. ابراهيم(ع)، همسر و فرزند را آنجا در امان پروردگار بگذاشت و راه بازگشت سوي شام پيش گرفت. در ادامۀ داستان آمده است كه چون آزوقۀ آن دو تمام شد، تشنگی بر كودك چيرگی يافت و هاجر در پی يافتن آبی كه عطش فرزند را فرو نشاند، به هر سو دوان گشت و 7 بار، مسير صفا تا مروه را پيمود و هيچ نيافت. بار آخر از پيرامون اسماعيل صدايی شنيد و از ترس آنكه حيوانی درنده كودك را بدرد، سوي او شتافت، اما با نهايت شادمانی متوجه شد كه در زير پاي كودك آبی جاري است؛ چشمهاي كه بعدها با نام زمزم شناخته شد (نك : طبري، تاريخ، 1/ 254- 258؛ بيهقی، 1/ 48؛ قمی، 1/ 60 -61؛ مقدسی، 3/ 60 -62). در برخی منابع، آن آب را، «چاه اسماعيل» نيز خواندهاند (مثلاً نك : ابنهشام، 1/ 116؛ طبري، همان، 2/ 251). از مجموع روايات مختلف، چنين بر میآيد كه اسماعيل ظاهراً در 20 سالگی مادرش را از دست داد (ابن سعد، 1(1)/ 25). چندي نگذشت كه دختري را از قبيلۀ جرهم به همسري برگزيد (نك : بلعمی، 1/ 260، كه نام او را «ليا» گفته است). در اين زمان ابراهيم (ع) كه در شام میزيست، موافقت ساره را براي رفتن به مكه و ملاقات اسماعيل جلب كرد و ساره از او خواست تا نزد اسماعيل درنگ نكند و حتی از مركب خويش نيز فرود نيايد. ابراهيم چون به منزل اسماعيل در مكه رسيد، فرزندش را در خانه نيافت و همسر جرهمی با او به احترام رفتار نكرد. چون پس از بازگشت پدر، اسماعيل از آنچه گذشته بود، آگاهی يافت، از آن زن جدا شد و از ميان همان جرهميان همسري ديگر برگزيد كه در منابع از او با نامهاي سيده، حيفا و رِعله ياد شده است (نك : ابن سعد، همانجا؛ ابن هشام، 1/ 5؛ يعقوبی، 1/ 27؛ ثعلبی، 100). آنگاه كه ابراهيم(ع) ديگر بار به ديدار اسماعيل آمد، باز امكان ملاقات دست نداد، ولی با همسر دوم او ديدار كرد و اين زن با رويی گشاده از ابراهيم(ع) پذيرايی كرد (نك : بغوي، 1/ 151-152؛ يعقوبی، 1/ 26-27؛ ثعلبی، 83). از حوادث مهم در داستان زندگی اسماعيل، همدستی او با ابراهيم(ع) در ساختن خانۀ كعبه است. دربارۀ آيات 125 تا 127 از سورۀ بقره كه به برپايی بيت خدا و پيراستن آن از پليديها توسط ابراهيم و اسماعيل(ع) اشاره دارد، روايات اسلامی به تفصيل اين داستان پرداختهاند. در منابع آمده است كه ابراهيم(ع) براي به جايآوردن فرمان الهی در بارۀ برپايی كعبه به مكه آمد و اسماعيل به همراه پدر دست به كار بناي كعبه شد (طبري، همان، 1/ 259-260؛ بخاري، 4/ 116، 117؛ ازرقی، 2/ 32؛ بلاذري، 1/ 8). دربارۀ اين موضوع روايات مختلفی وجود دارد كه گاه در جزئيات به قصهپردازي گراييدهاست (مثلاً طبري، همان، 1/ 252؛ ابوالفتوح، 1/ 329-330). در برخی از روايات، حركت ابراهيم، هاجر و اسماعيل از شام به مكه اساساً به انگيزۀ بناي كعبه دانسته شده است (نك : طبري، همان، 1/ 253). بر پايۀ آياتی از سورۀ بقره (127- 129)، در جريان ساختن خانۀ كعبه، اسماعيل همراه پدر دست به دعا برداشته، در طلب هدايت ذريۀ خود و درخواست برانگيختن رسول اكرم (ص) از ميان آنان، مشاركت داشته است (نيز نك : اخفش، 1/ 336؛ تنوير...، 18؛ بخاري، 4/ 116؛ طوسی، 1/ 461-462؛ فخرالدين رازي، 4/ 63 به بعد؛ براي تفسير «طَهَّرا بَيْتی» در آيۀ 125 سورۀ بقره، نك : همو، 4/ 57؛ قرطبی، 2/ 114). در تفسير رؤياي ابراهيم(ع) مبنی بر قربانی كردن فرزندش (صافات/ 37/ 102)، غالب منابع تفسيري و روايی اسلامی - بر خلاف نظر مشهور در ميان اهل كتاب - ذبيح را اسماعيل دانستهاند. اما از آنجا كه در قرآن مجيد به نام ذبيح تصريح نشده است، در كنار نظر مشهور، گاه قول به ذبيح بودن اسحاق نيز در منابع روايی متقدم، مطرح شده است. برخی از نويسندگان، درستی ذبيح بودن اسماعيل را با تمسك به قراينی تأييد كرده، يادآور شدهاند كه چون اسحاق در شام میزيسته، و هرگز در مكه نبوده است، و نيز چون قربانگاه، محلی در نواحی مكه بوده است، اسحاق به طبع نمیتوانسته است، ذبيح بوده باشد (نك : طبري، تفسير، 23/ 55؛ مسعودي، مروج...، 1/ 58؛ كلينی، 4/ 205-206). از سوي ديگر چنين استدلال شده كه با توجه به نص قرآن كريم (هود/ 11/ 71) مبنی بر بشارت ابراهيم(ع) به تولد اسحاق و فرزندي از او به نام يعقوب، چگونه میتوان بين اين بشارت الهی و امر به ذبح، الفتی ايجاد كرد (نك : طبرسی، 8/ 707- 708؛ طوسی، 8/ 518؛ فخرالدين رازي، 26/ 154؛ ابن خلدون، 2(1)/ 68). شاهد ديگر در اين زمينه حديثی مشهور از رسول اكرم(ص) است كه در آن، حضرت خود را «ابن الذبيحين» (اشاره به اسماعيل و عبدالله بن عبدالمطلب) خواندهاند (مثلاً نك : ابن بابويه، 1/ 56؛ نيز براي اثري با عنوان مسألۀ الذبيح از مكی بن ابیطالب، نك : ابنخير، 41). در تفصيل روايی داستان ذبح چنين میيابيم كه پس از بناي كعبه، ابراهيم(ع) پس از دريافت فرمان الهی به ذبح در رؤيا، آن را با فرزند مطرح میسازد و او نيز به امر الهی گردن مینهد (يعقوبی، 1/ 264- 267؛ طبرسی، 8/ 710-711). در پرداخت داستان در روايات آمده است كه ابليس چون آگاه شد كه ابراهيم، همراه فرزند براي انجام دادن فرمان راه كوه ثبير را در پيش گرفتهاند، سعی در فريفتن اسماعيل كرد و چون توفيقی نيافت، نزد هاجر رفت و تلاشی بیفرجام كرد تا او را فريب دهد (قس: رواياتی حاكی از وفات هاجر در 20 سالگی اسماعيل در سطور پيشين). ابراهيم و اسماعيل (ع) بر فراز كوه رسيدند و آنگاه كه اسماعيل پدر را در آن كار نگران ديد، نگرانی را از دل او برد و رضاي خود به اطاعت فرمان الهی را گوشزد كرد. پس هنگامی كه ابراهيم كارد را بر گلوي اسماعيل نهاد، آواي غيبی او را از ادامۀ كار بازداشت. فرمان آمد كه خداوند در مقابل صبر و صدق ايشان، گوسفندي را فديه نهاده است و ابراهيم را مأمور ساخت تا گوسفند را به جاي اسماعيل، قربانی كند (طبري، تاريخ، 1/ 274- 275؛ طبرسی، همانجا). گفتنی است كه آداب ذبح در مناسك حج، به مفهوم قربانی كردن عزيزترين تعلقات دنيوي، سنتی برگرفته از همين پيشينه دانسته شده است. همچنين بنابر روايتی، لباس اسماعيل به هنگام ذبح، پوششی سفيد بوده است كه تلويحاً اشاره به لباس احرام در مراسم حج دارد (نك : احمد بن حنبل، 1/ 297). داستان ذبح اسماعيل(ع) از آن جهت كه وي وجود خود را در راه خدا بر كف اخلاص نهاده بود، در ادب فارسی از مضامين الهامبخش بوده است و پرداخت اين بخش از داستان زندگی اسماعيل، در شعر شاعرانی چون معزي (ص 77)، ناصرخسرو (ص 186، 362)، سنايی (ص 29، 795) و مولوي (1/ 16) ديده میشود. اسماعيل (ع) به تصريح قرآن كريم در زمرۀ انبياي الهی بود و دين او را در راستاي دعوت توحيدي ابراهيم(ع) و در مقابل شرك و بتپرستی قرار دادهاند (ابن هشام، 1/ 79؛ ازرقی، 1/ 116). نام او بارها به عنوان يكی از پيامبران در قرآن ذكر شده است (نك : بقره/ 2/ 136؛ آل عمران/ 3/ / 84؛ نساء/ 4/ 163). مطابق روايات، او نبوت يافت تا به هدايت جرهميان، و نيز قبايل يمانی و عماليق بپردازد. او در مدت 50 سال، در ميان ايشان به اداي رسالت الهی پرداخت و آنان را به نماز و زكات فراخواند و از پرستش بتان بر حذر داشت؛ اما آنها بجز گروهی اندك، در كفر خود پا برجاي ماندند (نك : بغوي، 3/ 624؛ مسعودي، اخبار...، 103؛ طوسی، 7/ 133؛ ابن اثير، 1/ 125). منابع روايی، عمر اسماعيل را 130 سال و حتی بيشتر نوشتهاند و آوردهاند كه پس از مرگ، پيكر او در ناحيۀ حِجر در كنار مدفن مادرش هاجر به خاك سپرده شد (نك : ابن هشام، 1/ 6؛ يعقوبی، 1/ 222؛ مسعودي، همان، 104؛ مقدسی، 3/ 61)؛ اسماعيل پيش از مرگ وصيت كرد تا دخترش با عيصو (عيص) فرزند اسحاق ازدواج كند و نيز نبوت را به برادرش اسحاق سپرد (مسعودي، اثبات، 35؛ ثعلبی، 100). اسماعيل كه در طی سالها عهدهدار امور خانۀ كعبه بود، ولايت كعبه را به فرزندش نابت سپرد (ابن اثير، 2/ 42). در روايات، از پسران دوازدهگانۀ اسماعيل قيدار، مدين و ادبيل نامبردارترند. مدين به سرزمينی در شمال كه به نام خود او به سرزمين مدين شناخته شد، كوچيد و از فرزندان او شعيب به پيامبري برگزيده شد (نك : دينوري، 9؛ ثعلبی، همانجا؛ قس: پيدايش، 25: 13- 15). در منابع عربیاسلامی نكتهاي كه سرنوشت اسماعيل را با سرنوشت مردم عرب پيوند زده است، همراه شدن با قبيلۀ جرهم از اعراب بائده و «مستعرب» شدن اوست كه شخصيت اسماعيل را به عنوان يك «مهاجرِ عربی شده» مطرح میسازد. مطابق روايات با گذشت چندگاهی از مهاجرت اسماعيل به مكه، از بركت وجود چشمۀ زمزم، آن منطقۀ خشك، قابل زيست گرديد و جرهميان كه در مسير كوچ خود، از آن حوالی میگذشتند، يا به روايتی در آن روزگار درنزديكی مكه سكنی داشتند، پس از آگاهی يافتن بر وجود آب، با كسب اجازه در آن مكان اقامت گزيدند (نك : طبري، تاريخ، 1/ 258؛ ابنقتيبه، 34؛ قمی، 1/ 61؛ طبرسی، 1/ 383؛ مقدسی، 3/ 60). در روايات چنين آمده است كه اسماعيل در جوار جرهميان، زبان عربی را بياموخت (بخاري، 4/ 115؛ بيهقی، 1/ 49) و حتی آنگاه كه به هنگام بناي كعبه با پدر خود سخن میگفت، ابراهيم به زبان خويش خطاب میكرد و اسماعيل به عربی پاسخ میداد و تفاهم حاصل میشد (ثعلبی، 88؛ ابوالفتوح، 1/ 330؛ قس: مسعودي، اثبات، 32). عرب زبانی اسماعيل در روايات به اندازهاي مورد توجه بوده كه گاه نخستين كسی دانسته شده كه به زبان عربی تكلم نموده است (ابن سعد، 1(1)/ 24؛ جاحظ، 3/ 144- 145؛ مسعودي، التنبيه...، 70؛ بلاذري، 1/ 6؛ قس: ابننديم، 8). در برخی روايات حتی نخستين كتابت عربی را نيز به او نسبت دادهاند (ابن فارس، 10؛ ابنعبدربه، 4/ 157). در منابع ياد شده، همچنين اسماعيل به عنوان يكی از اجداد اصلی عرب به شمار آمده است و نسب عدنان، نياي بخش وسيعی از قبايل عرب، بدو باز میگردد؛ در حالی كه اقليتی از منابع كهن نسبشناسی، نسب تمامی قبايل، حتی اعراب قحطانی را بدو رسانيدهاند و اسماعيل را ابوالعرب خواندهاند (مثلاً نك : ابن هشام، 1/ 8؛ مسعودي، اثبات، 34؛ مقدسی، 4/ 105). بر پايۀ روايتی چند، اسماعيل در كنار هود، صالح، شعيب و رسول اكرم(ص) يكی از 5 پيامبر عرب معرفی شده ( الاختصاص، 264- 265؛ ابن قتيبه، 56؛ نيز نك : ابن عبدربه، 3/ 405) و رسول اكرم(ص) به عنوان فرد برگزيده از ذريۀ او شناخته شده است (نك : ابن هشام، 1/ 4؛ ابن سعد، 1(1)/ 2؛ احمد بن حنبل، 4/ 107؛ ترمذي، 5/ 583؛ طبري، تاريخ، 7/ 165؛ براي نسب متصل آن حضرت، نك : ابن عبدربه، 5/ 89؛ ابن عنبه، 59). گفتنی است افزون بر تأليف آثاري مستقل دربارۀ نسب فرزندان اسماعيل (مثلاً نك : ابن نديم، 113، ذكر اثري از ابوالبختري)، برخی كسان در آثار خود در حين پرداختن به انساب عرب، بخشی را به اولاداسماعيلاختصاصدادهاند (ابوالفدا،1/ 131-132؛نيز نيكلسن، 64 ؛ گلدسيهر، I/ 96).
ابن اثير، الكامل؛ ابن بابويه، محمد، الخصال، به كوشش علیاكبر غفاري، قم، 1403ق/ 1362ش؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن خير، محمد، فهرسۀ، به كوشش فرانسيسكو كودرا و تاراگو، سرقسطه، 1893م؛ ابن سعد، محمد، كتاب الطبقات الكبير، به كوشش زاخاو و ديگران، ليدن، 1904- 1918م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفريد، به كوشش احمد امين و ديگران، بيروت، 1402ق/ 1982م؛ ابن عنبه، احمد، الفصول الفخريۀ، به كوشش جلالالدين محدث ارموي، تهران، 1363ش؛ ابن فارس، احمد، الصاحبی، به كوشش احمد صقر، قاهره، مطبعۀ عيسی البابی؛ ابن قتيبه، عبدالله، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابن هشام، عبدالملك، السيرۀ النبويۀ، به كوشش مصطفی سقا و ديگران، قاهره، 1355ق/ 1936م؛ ابوالفتوح رازي، حسين، تفسير، به كوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، 1382ق؛ ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بيروت، 1375ق/ 1956م؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313ق؛ الاختصاص، منسوب به شيخ مفيد، به كوشش علی اكبر غفاري، قم، جماعۀ المدرسين؛ اخفش، سعيد، معانی القرآن، به كوشش عبدالامير محمد امين الورد، بيروت، 1405ق/ 1985م؛ ازرقی، محمد، اخبار مكۀ، رشدي صالح ملحس، بيروت، 1403ق/ 1983م؛ بخاري، محمد، صحيح، استانبول، 1982م؛ بغوي، حسين، معالم التنزيل، بيروت، 1405ق/ 1985م؛ بلاذري، احمد، انساب الاشراف، به كوشش محمد حميدالله، بيروت، 1959م؛ بلعمی، محمد، تاريخ، به كوشش محمدتقی بهار، تهران، 1353ش؛ بيهقی، احمد، دلائل النبوۀ، به كوشش عبدالمعطی قلعجی، بيروت، 1405ق/ 1985م؛ ترمذي، محمد، سنن، به كوشش احمد محمد شاكر و ديگران، قاهره، 1357ق به بعد؛ تنوير المقباس، منسوب به ابن عباس، بيروت، دارالفكر؛ ثعلبی، احمد، قصص الانبياء، قاهره، 1401ق/ 1981م؛ جاحظ، عمرو، البيان و التبيين، بيروت، دارالكتب العلميه؛ دينوري، احمد، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960م؛ راوندي، سعيد، قصص الانبياء، به كوشش غلامرضا عرفانيان، مشهد، 1409ق؛ زمخشري، محمود، الكشاف، قاهره، 1366ق/ 1947م؛ سنايی، مجدود، ديوان، به كوشش مدرس رضوي، تهران، 1341ش؛ طبرسی، فضل، مجمع البيان، به كوشش هاشم رسولی محلاتی و فضل الله يزدي طباطبايی، بيروت، 1408ق/ 1988م؛ طبري، تاريخ؛ همو، تفسير؛ طوسی، محمد، التبيان، به كوشش احمد حبيب قصير عاملی، بيروت، 1383ق؛ عهد عتيق؛ فخرالدين رازي، التفسير الكبير، ، قاهره، المكتبۀ البهيه؛ قرآن كريم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحكام القرآن، بيروت، 1372ق/ 1952م؛ قمی، علی، تفسير، به كوشش طيب موسوي جزائري، قم، 1404ق؛ كرمانی، محمود، البرهان فی توجيه متشابه القرآن، به كوشش عبدالقادر احمد عطا، بيروت، 1406ق/ 1986م؛ كلينی، محمد، الكافی، به كوشش علیاكبر غفاري، تهران، 1389ق/ 1348ش؛ مجاهد، ابوالحجاج، تفسير، به كوشش عبدالرحمان طاهر بن محمد سورتی، قطر، 1396ق/ 1976م؛ مسعودي، علی، اثبات الوصيۀ، نجف، كتابخانۀ حيدريه؛ همو، اخبار الزمان، بيروت، 1386ق/ 1966م؛ همو، التنبيه و الاشراف، قاهره، 1357ق/ 1938م؛ همو، مروج الذهب، به كوشش يوسف اسعد داغر، بيروت، 1385ق/ 1965م؛ معزي، محمد، ديوان، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1318ش؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاريخ، به كوشش كلمان هوار، پاريس، 1916م؛ مولوي، مثنوي، به كوشش نيكلسن، تهران، 1363ش؛ ناصر خسرو، ديوان، به كوشش نصرالله تقوي، تهران، 1339ش؛ يعقوبی، احمد، تاريخ، بيروت، 1379ق/ 1960م؛ نيز:
Bright, J., A History of Israel, London, 1967; Gesenius, W., A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, Boston/ New York, 1906; Goldziher, I., Muslim Studies, London, 1967; Jeffery, A., The Foreign Vocabulary of the Qur'ān, Baroda, 1938; Nicholson, R. A., A Literary History of the Arabs, Cambridge, 1966. فرامرز حاجمنوچهري
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید