اسدی طوسی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/230200/اسدی-طوسی
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
8
اَسَدیطوسی، ابومنصور (ابونصر) علی بناحمد (د ح 465ق/ 1073م)، شاعر، لغت شناس و كاتب پرآوازۀ ایرانی. زندگانی و حتی زمان حیات اسدی، به رغم آوازۀ بلندش، در هالهای از ابهام است و با اینكه پژوهشگران غربی و شرقی از اواخر سدۀ 19م به این سو، بسیار كوشیدهاند تا بر نقاط تاریك زندگانی وی پرتوی افكنند، هنوز دورههایی از حیات او برما پوشیده است. آگاهیهای اندك موجود دربارۀ اسدی را میتوان به دو دسته تقسیم كرد: الف - اخبار پراكندۀ موجود در آثار خود اسدی و نیز اخبار كوتاه برخی منابع دیگر. اسدی در مؤخرۀ كتاب الابنیۀ ابومنصور موفق هروی نام، نسب و تخلص (یا لقب) خود را چنین آورده است: علی بن احمد اسدی طوسی شاعر (نک : ص 97). او به طوسی بودن خود در دیباچۀ گرشاسپنامه (ص 14، بیتهای 18-20) و نیز به تخلص یا لقب خود (اسدی) در پایان این كتاب (ص 477، بیت 3) و در پایان مناظرۀ «مسلمان و گبر» («مناظرات»، 90)، به صراحت اشاره كرده است. كنیهاش «ابومنصور» نیز در دیباچۀ لغتفرس (چ مجتبائی، 17) آمده است. اسدی در مؤخرۀ الابنیه، انجام نگارش كتاب را شوال 447 آورده است (نک : همانجا). در دیباچۀ گرشاسپنامه نیز میگوید كه این منظومه را به خواهش محمد حصی (حصنی) وزیر ابودلف شیبانی، حكمران نخجوان، به نام وی سروده است (نک : ص 13، بیت 3 به بعد، نیز ص 15- 19، 479) و چنانكه در همین منظومه آمده (ص 476، بیت 2)، سرودن آن را در 458ق/ 1066م به پایان رسانده است. در برخی نسخههای لغتفرس، در شاهد واژۀ «آزفنداق» (نک : چ دبیرسیاقی، 105)، بیتی از گرشاسپنامه (ص 155، بیت 4) نقل شده است. اگر این بیت را خود اسدی در لغت فرس گنجانده باشد، این كتاب پس از نظم گرشاسپ نامه مدون شده است (نک : هرن، 31؛ خالقی، «اسدی طوسی»، 649). از سوی دیگر، میدانیم كه اسدی مناظرۀ «رمح و قوس» را در ستایش شجاعالدوله منوچهر سروده است (نک : «مناظرات»، 109، بیت 49). گرچه ممدوحان اسدی را در مناظرات، به درستی نمیتوان باز شناخت، اما تردیدی نیست كه این شخص همان شجاعالدوله منوچهر ابن شاوور (حك ح 456-512ق)، امیر شدادی آنی است كه نامش بر ویرانههای باروی شهر آنی به خط كوفی ثبت شده است (نک : چایكین، 151 ؛ كسروی، 317). از آنجا كه منوچهر در 456ق/ 1064م در خردسالی، فرمانروای آنی شد و اسدی نیز در این زمان به نظم گرشاسپ نامه اشتغال داشته، احتمالاً این مناظره چند سال پس از نظم این اثر سرودهشدهاست. اسدی در همینمناظره(«مناظرات»، 110، بیتهای 58 - 59) و نیز در پایان گرشاسپنامه (ص 470، بیت 57 به بعد) از پیری خود سخن میگوید. پس تاریخ 465ق كه هدایت (1/ 287) به عنوان تاریخ درگذشت اسدی آورده، درست مینماید (نک : خالقی، همان، 650). نظامی شاعر پر آوازۀ سدۀ 6ق/ 12م، در قطعهای در «سخا و سخن» به بخل سلطان محمود نسبت به فردوسی و نواخت یافتن اسدی از سوی ابودلف اشاره دارد (ص 19). رشید وطواط (ص 74) ذیل صنعت «الاغراق فیالصفۀ» تنها یك دو بیتی از «علی اسدی» شاهد آورده كه در آثار بازمانده از اسدی و منابع دیگر، دیده نمیشود. از این رو، آگاهیهای دقیق از زندگانی اسدی، تقریباً به واپسین دهۀ عمر او محدود میشود و پیش از این تنها میدانیم كه در طوس زاده شد و در 447ق نسخۀ الابنیه را كتابت كرد. ب - دستۀ دوم، كتابهای تذكره و از همه مقدمتر، تذكرۀ الشعرا ی دولتشاه سمرقندی است (تألیف: 892ق/ 1487م) كه سرچشمۀ بیشتر آشفتگیهای موجود در شرح حال اسدی به شمار میرود. در مآخذ مقدم بر تذكرۀ الشعرا ی دولتشاه، از جمله چهار مقالۀ نظامی عروضی و لباب الالباب عوفی، از اسدی سخنی در میان نیست؛ شاید بدان سبب كه نظامی به شاعرانی كه به دربارهای كوچك رفت و آمد میكردند، توجهی نداشته، و عوفی بیشتر به شاعران قصیده سرا عنایت داشته است (نک : چایكین، 138 ؛ خالقی، همان، 651). به گفتۀ دولتشاه، اسدی استاد فردوسی بوده است و چون او را به سرودن شاهنامه تشویق كردند، پیری را بهانه ساخت و فردوسی را بدان كار برانگیخت و هنگامی كه فردوسی، پس از فرار از غزنین، به موطن خود طوس بازگشت و وفاتش در رسید، اسدی را نزد خویش خواند و نظم بقیۀ شاهنامه را بر عهدۀ او نهاد. اسدی طی یك شبانه روز «چهار هزار بیت [ ! ] باقی شاهنامه را به نظم آورد و هنوز فردوسی در حال حیات بود كه سواد آن ابیات را مطالعه نمود و بر ذهن مستقیم استاد آفرین گفت و آن نظم از اول استیلای عرب است بر عجم در آخر شاهنامه »(ص 35-36). بر اساس این گزارش اگر اسدی را استاد فردوسی (ح 329-416ق) به شمار آوریم، بایستی او بیش از 150 سال عمر كرده باشد كه پذیرفتنی نیست. تذكره نویسان و نویسندگان بعدی نیز عمدتاً به اخبار دولتشاه استناد جستهاند (نک : اته، «دربارۀ مناظرات»، 63 -62 ؛ رازی، 2/ 202؛ شوشتری، 2/ 609 -610؛ اوحدی، ذیل «حكیم اسدی طوسی»؛ آذر، 2/ 458- 459). به گفتۀ تقیالدین كاشی، اسدی طوسی با فردوسی «نسبت خویشی و قرابت» نیز داشته است (نک : اته، همانجا)؛ اما همو به این گفتۀ دولتشاه كه بخش پایانی شاهنامه، سرودۀ اسدی است، به دیدۀ تردید نگریسته است. همچنین از لغت فرس اسدی نقل كردهاند كه او نسب خود را به «پادشاهان عجم» میرسانده است (نک : شوشتری، 2/ 609؛ هدایت، 1/ 283)؛ ولی در نسخههای موجود این فرهنگ، بدین امر اشارتی نیست. از سوی دیگر، در آثار اسدی نه تنها از مضمون اخبار دولتشاه و تذكرههای دیگر نمیتوان نشانی یافت، بلكه آنچه از این آثار بر میآید، آشكارا با آنچه دولتشاه میگوید، متناقض است. نخستین بار هرمان اته سخت كوشید تا از راز زندگی اسدی پرده بردارد (نک : «دربارۀ مناظرات»، 48 به بعد؛ همو، 40 به بعد). او با اعتماد به اخبار دولتشاه، این فرضیه را پیش كشید كه دو شخص با تخلص اسدی در دو زمان مختلف میزیستهاند؛ یكی پدر با نام ابونصر احمد بن منصور، استاد فردوسی و سرایندۀ «مناظرات» كه در زمان سلطان مسعود غزنوی (421-432ق/ 1030-1041م) درگذشته است؛ دیگری پسر ابونصر به نام علی بن احمد، كاتب الابنیه، سرایندۀ گرشاسپنامه و نویسندۀ لغتفرس («دربارۀ مناظرات»، 64-65). اته كوشید تا ممدوحان اسدی (پدر) را در «مناظرات» با دولتمردان دورۀ غزنوی تطبیق دهد. به نظر وی (همان، 69 -68 ؛ همو، 41) «شه عادل زاد»(نک : «دربارۀمناظرات»، 82؛ بیت40؛ قس: اسدی،«مناظرات»، 95، بیت 40: شه عادل را)، ممدوح مناظرۀ «شب و روز» همان سلطان محمود غزنوی است و «والا منوچهر» ممدوح شاعر در مناظرۀ «رمح و قوس» (اسدی، همان، 109، بیت 49)، تعبیری است شاعرانه برای همین سلطان و «ابوالوفا مطهر»، ممدوح وی در مناظرۀ «آسمان و زمین» (همان، 101، بیتهای 55 -56)، همان شمس الدوله ابوطاهر، از آلبویۀ همدان است و رستم نیز كه در بیت پایانی این مناظره از او یاد شده، برادر وی مجدالدوله ابوطالب رستم، امیر ری و معاصر سلطان محمود است. به گمان اته، اسدی به سبب ستایش از همین مجدالدوله، سلطان غزنوی را برنجاند و موجبات تبعید خود را فراهم آورد (همانجا). پس از انتشار مقالۀ اته، نظریات او دربارۀ اسدی تا سالها بعد، همچنان استوار بود و بسیاری از خاورشناسان و محققان ایرانی، در صحت آن نظریات تردید نكردند. به مثل استوری، ذیل «اسدی طوسی» چنین آورده است: «ابونصر علی بن احمد اسدی، پسرِ استادِ فردوسی» (III(1)/ 3)، قس: V(1)/ 83-85). براون (ص 215-216) و نفیسی (ص 47) از دیگر پژوهشگرانی بودند كه بر دیدگاههای اته پای فشردند، اما فروزانفر (ص 449-453) و سپس شیرانی (ص 195- 198)، بر فرضیۀ اته، مبنی بر وجود دو اسدی خط بطلان كشیدند (نیز نک : یغمایی، 9 - 10). چایكین ایرانشناس روسی، در 1935م با بررسی دوبارۀ اخبار مربوط به اسدی و ممدوحان وی، به راستی پایههای نظریات اته را ویران كرد و نشان داد كه دیدگاههای او حتی تاب پایداری در برابر سطحیترین خردهسنجیها را نیز ندارد. به گفتۀ چایكین، اته میكوشید ممدوحان اسدی را از لابهلای تاریخ یمینی، ترجمۀ جرفادقانی بازشناسد، آن هم با اتكا و اعتماد به ترجمۀ انگلیسی رینولد از این كتاب كه به ویژه در ضبط اعلام، لغزشهای فراوان در آن راه یافته است (ص 144). چایكین تطبیق ممدوحان اسدی را در مناظرات با دولتمردان عصر غزنوی به كلی مردود شمرد و جا به جا به آنها پاسخ گفت؛ اما خود اذعان داشت كه به جز شجاع الدوله منوچهر، ممدوح مناظرۀ «رمح و قوس» و ابونصر احمد بن علی، ممدوح مناظرۀ «گبر و مسلمان» هویت بقیۀ ممدوحان مناظرات شناخته نیست. چایكین (ص 146-147) به درستی نشان داد كه شجاع الدوله منوچهر، همان امیر شدادی آنی است و ابونصر احمد بن علی احتمالاً همان ممدوح لامعی است (نک : سروری 3/ 1245، بیتی از لامعی به عنوان شاهد برای واژۀ «گهری») كه در آثار بنداری (ص 18: عبدالرزاق ابونصر احمد بن علی؟) و حمدالله مستوفی (ص 354: عمیدالعراق احمد معمولی؟) در ذیل رخدادهای سال 450ق از او سخن رفته است (قس: اته، «دربارۀ مناظرات»، 67-68). چایكین خاطرنشان میسازد كه شاعرانِ پارسی گوی، معمولاً از پدر به پسر تغییر تخلص میدهند. برای نمونه: برهانی و پسرش امیر معزی، یا وصال و 3 پسرش وقار، فرهنگ و داوری. در نتیجه اگر دو اسدی، پدر و پسر وجود میداشتند، پسر میبایست تخلص خود را تغییر بدهد. چایكین میافزاید: اسدی به سبب فروتنی از نقل اشعار خود به عنوان شاهد لغات در لغتفرس خودداری كرده است (چند بیتی كه از اسدی در لغت فرس آمده، محل تردید است)، اما اگر پدرش شاعر میبود، به رغبت ابیاتی از او نقل میكرد (ص 143). پس از چایكین، برتلس، دیگر ایرانشناس نامدار روسی، با تیزبینی و نكته سنجیهای خردمندانه دورههایی از زندگانی اسدی به ویژه دورۀ نخست زندگانی او را بازسازی كرد. او در مقالهای با عنوان «پنجمین مناظرۀ اسدی طوسی» (ص 207 به بعد) و نیز در تاریخ ادبیات فارسی خود به بررسی ژرف و همه جانبۀ مناظرههای وی میپردازد و با ارائۀ همانندیهایی میان ابیاتی از این مناظره و ابیاتی از گرشاسپنامه نتیجه میگیرد كه سرایندۀ هر دو اثر یكی است (ص 16 به بعد). سپس میافزاید كه از واپسین ابیات مناظرۀ «عرب و عجم» چنین دریافته میشود كه شاعر اثر خود را به عمید نوقان (یكی از دو ناحیۀ طوس)، ابوجعفر محمد، پیشكش كرده است (همانجا؛ نیز نک : اسدی، «مناظرات»، 78، بیتهای 104- 105). هویت این ابوجعفر محمد دانسته نیست، اما نكتۀ مهم اینجاست كه مناظرۀ «عرب و عجم» در طوس، زادگاه شاعر سروده شده، و میتوان پذیرفت كه از سرودههای آغازین و دورۀ جوانی او بوده است. در این مناظره وقتی از زبان مرد عجم، شخصیتها و سخن سرایان نامدار ایرانی كه مایۀ مباهات اوست، برشمرده میشوند، از فردوسی سخنی به میان نمیآید (نک : همان، 71 به بعد). گرچه برتلس (ص 19) برخلاف اته (ص 41) به درستی دریافته است كه اسدی در زمرۀ شاعران دربار غزنویان نبوده است، ولی این گمان او كه اسدی از سر رقابت با فردوسی از ذكر نام او خودداری كرده (ص 43-44)، پذیرفتنی نیست؛ زیرا از همین مناظره، نیك بر میآید، اسدی در اوان جوانی نه تنها در حماسهسرایی طبع آزمایی نكرده، بلكه در قصیده سرایی نیز شاعر چیره دستی نبوده است تا با فردوسی سر همسنگی داشته باشد. به گمان برتلس، از این مناظره بر میآید كه اسدی در جوانی از آرمان شعوبیان تأثیر پذیرفته بوده، و نیز گرایش آشكاری به تشیع داشته است. اما از آنجا كه داشتن آرمانهای شعوبیه و نیز گرایش به تشیع در بارگاه غزنویان یك بزه سیاسی به شمار میآمد، هیچ چكامهسرایی یارای آن نداشت كه چنین چكامهای در آنجا بسراید و از جان خود بیمناك نباشد(همانجا). پس ممدوح اسدی،یعنی عمید نوقان،ابوجعفر محمد، احتمالاً یكی از سرداران و دهقانان زمیندار ایرانی در طوس بوده كه شاعر در واپسین سالهای زندگانی محمود(حك 388-421ق/ 998 -1030م) یا در روزگار پسر و جانشین او مسعود، این قصیده را بدو پیشكش كرده است؛ زیرا در سراسر زنجیرۀ برهانهای عجم، بیزاری دهقان اشرافی از عرب به گونۀ بسیار نمایان به چشم میخورد (همو، 18-21). اما شاعر كه نمیتوانست امیدوار باشد كه همواره برای شعرهایش پاداشی با گشاده دستی پرداخته شود، گویا در اواخر دورۀ غزنوی و مقارن یورش تركمنان و قحط سالی در خراسان (431ق/ 1040م)، از طوس رهسپار غرب ایران شد (همو، 20). طرح كوتاهی كه برتلس از دورۀ دوم زندگانی اسدی به دست میدهد، چنین است: احتمالاً از طوس به دربار جستانیان طارم و سرانجام به نخجوان رفته، و پس از 464ق/ 1072م در آنی، شجاعالدوله منوچهر بن شاوور را مدح گفته است و نیز به احتمال بسیار شاعر در سرگردانیهایش سخت تنگدست و نیازمند میشود، تا آنجا كه در 447ق/ 1055 به حال و روز یك كاتب و نسخهنویس ساده فرو میافتد (همانجا). پس از برتلس، جلال خالقی مطلق - مستقل از برتلس - با بررسی همه جانبۀ اخبار مربوط به اسدی به نتایج جالب توجهی دست یافت و برخی از ممدوحان وی را در «مناظرات» باز شناساند و به ویژه بر دورۀ دوم زندگانی او پرتوی افكند كه پژوهشهای برتلس و چایكین را به خوبی تكمیل كرد. خالقی در بررسی خود، بیشتر به مسمطی استناد كرده كه در دیوان قطران آمده، ولی در برخی تذكرهها از جمله دقائق الاشعار به اسدی منسوب است. خالقی یادآور میشود كه این تذكره كه 18 باب از 30 باب آن برجای مانده است، نمیتواند فروتر از سدۀ 8ق نوشته شده باشد، چه همۀ شاعرانی كه در این مجموعه از آنان سخن رفته است، در زمانی پیش از این تاریخ میزیستهاند («اسدی طوسی»، 646). سپس خالقی مسمط یاد شده را بر اساس دقائق الاشعار و دیوان قطران (ص 450-453) از نو تصحیح كرده است (در این مقاله ارجاعات به این مسمط از همین تصحیح او در مقالۀ «اسدی طوسی»، 653 -657 صورت گرفته است). در این مسمط دو شخص مختلف، یكی امیر جستان (ص 655، بیت 24، ص 656، بیتهای 43-44)، با كنیۀ ابونصر (ص 656، بیت 37)، و دیگری جوانی شمسالدین نام (ص 655، بیت 24)، با لقب تاج الملك (ص 655، بیت 27)، مدح شدهاند. در دیوان قطران، قصاید فراوانی (حدود 20 قصیده، برای نمونه، نک : ص 36-37، 52، جم ) در ستایش ابونصر جستان وجود دارد و در این قصاید (مثلاً نک : ص 206، بیت 12، جم ) از ابوالمعالی، به عنوان پسر جستان نیز یاد شده است. این جستان امیری است از خاندان كنگریان (یا مسافریان، شاخهای از دیلمیان) كه در حدود سالهای 421-453ق بر طارم فرمان میراند. در این مسمط، جستان با صفاتی چون مسدد، منصور، مؤید ستوده شده كه تكرار مسدد در قصیدهای از قطران (ص 36، بیت 13) نشان میدهد كه اینها همه القاب جستان بوده است (نک : خالقی، «اسدی طوسی»، 653 -662). سپس خالقی با برسنجی میان آنچه اسدی و قطران دربارۀ جستان گفتهاند، از یك سو، و تقدیم نامۀ كتاب الابنیه و گفتار نویسندۀ آن، ابومنصور هروی از سوی دیگر، چنین نتیجه میگیرد كه «الامیر المسدد المؤید المنصور» امیری كه ابومنصور هروی كتاب خود را به نام او نگاشته، همان ابونصر جستان ممدوح اسدی و قطران است و از جملۀ دعایی «حرسه الله» كه اسدی كاتب كهنترین نسخۀ كتاب (مورخ 447ق) به دنبال نام ابومنصور هروی آورده، پیداست كه نویسندۀ كتاب و امیری كه این اثر بدو پیشكش شده، و نیز كاتب آن در یك زمان میزیستهاند (خالقی، همان، 662 -664). در حالی كه پیشتر بسیاری از خاورشناسان بر این باور بودند كه این امیر، همان منصور بن نوح سامانی (حك 350- 365ق/ 961 -927م)، ملقب به «السدید» بوده است و پژوهشگران دیگری چون قزوینی (ص 264- 266)، بهار (2/ 24- 25) و محبوبی (ص 9) در این باره به نتیجۀ قطعی نرسیده بودند (برای تفصیل، نک : ه د، ابومنصور موفق هروی). بی گمان پژوهش خالقی در زدودن هالۀ ابهامی كه سالها بر زندگانی اسدی طوسی و كتاب الابنیه و نویسندۀ آن افكنده شده بود، تأثیر بسزایی داشته است، اما شایستۀ یادآوری است كه موانعی نیز بر سر راه زنجیرۀ استدلالهای او وجود دارد: قدمت جُنگ دقائق الاشعار كه خالقی بارها بدان پای فشرده، محل تردید است؛ زیرا از 30 باب این كتاب تنها 18 باب برجای مانده است و بر این اساس كه همۀ شعرای نام برده شده در آن به پیش از سدۀ 8ق/ 14م تعلق دارند، نمیتوان به دیرینگی كتاب حكم كرد. از سوی دیگر، همانگونه كه خالقی خود نیز اشاره دارد، در دیوان قطران حدود 20 قصیده در ستایش ابونصر جستان موجود است (ص 36-37، 52، جم ) و از آن جمله مسمطی است (ص 450-453) با برخی القاب و الفاظ مدحی مشابه در ستایش این امیر كه نگارندۀ دقائق الاشعار آن را نه به قطران، بلكه به اسدی منسوب كرده است. از این رو به سادگی نمیتوان این مسمط را كه در كهنترین دست نویسهای دیوان قطران آمده، به استناد گفتۀ نویسندۀ دقائق الاشعار به جای قطران به اسدی نسبت داد. وانگهی نویسندۀ دقائق الاشعار شخصی است به نام میرعبدالوهاب، و اته («فهرست...»، I/ 819-824) كه نخستین بار این جنگ بدون دیباچه را معرفی كرده، او را با میرعبدالوهاب دولت آبادی نویسندۀ تذكرۀ بی نظیر ( تألیف: ح 1172ق/ 1759م) یكی انگاشته است (نیز نک : گلچین، 1/ 200). با اینهمه، اگر هم این مسمط سرودۀ اسدی نباشد، پایههای نظریۀ خالقی مطلق مبنی بر اینكه اسدی و نویسندۀ كتاب الابنیه هر دو همزمان در دربار ابونصر جستان به سر میبردهاند، فرو نمیریزد؛ چون، امیری كه در یكی از مناظرات اسدی (نک : سطور بعد) با لقب «شاه عادل» و «امیر عادل» ستوده شده، با این ابونصر جستان نیك تطبیق میكند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید