استعاذه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/230161/استعاذه
چهارشنبه 6 فروردین 1404
چاپ شده
8
اِستِعاذه، واژه و تعبیری قرآنی به معنی پناه بردن به خداوند از هر نوع شر و بدی و نیز وسوسههای شیطانی. استعاذه مصدر باب استفعال از ریشۀ «ع و ذ» و عَوذ مصدر فعل «عاذَ، یَعوذُ» به معنی پناه بردن به غیر، اعم از شیئ، شخص یا مکان است. استعاذ در فرهنگ اسلامی به ویژه در قرآن کریم، دعایی است که به وسیلۀ آن، انسان برای دفع شرور خود را در پناه خداوند متعال قرار میدهد. از نظر اشتقاق کبیر، واژۀ «لَوذ» مصدر فعل «لاذَ، یَلوذُ» که در قرآن یک بار به صورت «لِواذاً» و به معنی پناهگاه به کار رفته است (نور/ 24/ 63)، گونۀ دیگری از واژۀ «عوذ» است که در احادیث و روایات به همان مفهوم آمده است، مانند «یک استغثت و لذت و لا الوذ بسواک» (نک : طوسی، مصباح، 597). واژۀ عوذ و مفهوم آن پیشینهای کهن در زبانهای سامی داشته است؛ چنانکه در زبان عبری باستان عوذ (eoz یا euz) به معنی پناه گرفتن به کار میرفته است (نک : گزنیوس، 731). در میان عرب پیش از اسلام و نیز در صدر اسلام نامهای شخصی چون عَوذ، مُعَوِّذ و مُعاذ رواج داشته که همه برگرفته از این ماده است (مثلاً نک : ابن سعد، فهرست اعلام؛ ابن حزم، جمهرة...، 371، 447). برای استعاذه به درگاه پروردگار، از ریشۀ عوذ صیغههای گوناگونی ساخته شده که در احادیث بیشتر نمایان است (نک : ادامۀ مقاله). اغلب این واژگان گرچه در قالب خبری مانند «اعوذُ» و «استعیذُ» هستند، ولی معنایی انشایی و دعایی دارند. لغتشناسان نیز کلمات عاذَ، استعاذَ و تعوّذَ را به یک معنی دانستهاند (ازهری، 3/ 147؛ جوهری، 2/ 566). استعاذه، در معنی وسیع آن، برخاسته از یک امر غریزی است. انسان هنگام رویارویی با خطرها میکوشد تا با پناه جستن از یک قدرت برتر، به آرامش و اطمینان دست یابد. بدین سبب از زمانهای دور در میان اقوام بشر، آداب و رسوم خاصی برای دفع شرور و آفات وجود داشته است. عرب پیش از اسلام نیز برای رهایی از ناگواریها و شرور، تعویذهای گوناگون از جمله: رُقیه، نُشره، نَفره، تَمیمه و... به کار میبردند، یا از ساحران و کاهنان که مدعی رابطه با موجودات غیبی (جنّ و شیطان) و دانستن رازهای نهفته بودند، یاری میخواستند و با واسطۀ آنان به آن موجودات توسل میجستند. این مردم با اعتقاد راسخی که به جن داشتند، گاه برای حفظ خود از گزند حوادث به آن پناه میبردند؛ چنانکه هنگام سفر به سرزمینی ناشناخته خود را در پناه جنی که صاحب و بزرگ آن وادی بود، قرار میدادند (نک : علی، 6/ 745-754؛ نیز فهد، 171، جم ). قرآن کریم در سورۀ جن (72/ 6) با اشاره به این اندیشۀ نادرست، پناه بردن گروهی از آدمیان به جن را موجب گمراهی و خسران بیشتر آنان برشمرده است (نیز نک : طبری، 29/ 67-69؛ طبرسی، 10/ 555-556؛ سیوطی، الدر...، 8/ 299-301؛ بحرانی، هاشم، 4/ 391-392). قرآن کریم با نزول نخستین سورههای مکی مانند ناس و فلق به تبیین استعاذۀ حقیقی پرداخت و برخلاف تفکر جاهلی که تسلیمپذیری در برابر نیروهای شیطانی را رواج میداد، استعاذه را تنها پناه بردن به خداوند از هر شر و بدی و وسوسۀ شیطانی دانست. بر همین اساس آیات قرآنی تهمتی را که مشرکان به پیامبر(ص)، مبنی بر رابطه با شیاطین، میبستند، به صراحت رد کرده است (شعراء/ 26/ 210؛ تکویر/ 81/ 25) و شاید از همینروی، پیامبر(ص) فرمان یافته است که همواره پیش از تلاوت آیات وحی، از شیطان رجیم به خداوند پناه آورَد (نحل/ 16/ 98) تا بدینوسیله پاسخی قوی به تهمتهای پی در پی آنان باشد (نک : دروزه، 6/ 103).
در قرآن مجید، 17 بار مشتقات «عوذ» به کار رفته است که بیشتر از همه صورتهای ثلاثی مجرد آن مانند: عُذْتُ، اَعوذُ، یَعوذونَ، مَعاذ و در ثلاثی مزید یک بار صورتی از باب افعال (اُعیذُها) و 4 بار از باب استفعال (استعاذه) در صیغۀ امری «اِسْتَعِذْ» آمده است. در این آیات جز یک بار که در نکوهش از پناه جستن آدمیان از جن سخن رفته، در دیگر موارد، پروردگار به عنوان تنها ملجاً و مأوا شناسانیده شده است. اهمیت استعاذه در قرآن هنگامی آشکارتر میشود که بدانیم دو سورۀ پایانی (فلق و ناس)، به همین موضوع اختصاص یافته است. این دو سوره که با خطاب به پیامبر(ص) آغاز میشود، جامعترین بیان دربارۀ ارکان استعاذه را دارند، به گونهای که آیات دیگر مربوط به استعاذه را میتوان شرحی از مفاهیم و مصادیق این دو سوره تلقی کرد. این دو سوره به سبب آغازهای مشترک از همان عصر نزول به «معوّذتین» شهرت یافت و جایگاه ویژهای در نظام آموزش قرآن پیدا کرد. از جانب دیگر نیز معوذتین جانشین انواع تعاویذ نادرست عصر جاهلی شد (نک : ه د، تعویذ). رسول اکرم(ص) تلاوت معوذتین را بهترین تعویذ میدانستند (ابن سعد، 2/ 212؛ نسایی، 8/ 251، 252) و در عمل بارها حسنین(ع) را به این دو سوره تعویذ میکردند (طبرسی، 10/ 866). از استعاذههایی که در قرآن کریم آمده، برخی از زبان پیامبران همچون نوح، یوسف و موسى(ع) و نیز حضرت مریم و همسر عمران (نک : آل عمران/ 3/ 35-36)، و موارد دیگر خطاب به پیامبر اکرم(ص) است. حضرت نوح(ع) از اینکه از خداوند چیزی بخواهد که بر پایۀ آگاهی نبوده باشد، به وی پناه برده است (هود/ 11/ 47). حضرت موسى(ع) در برابر فرعونیان که او را به سنگسار شدن و نیز قتل (دخان/ 44/ 20؛ مؤمن/ 40/ 27) تهدید میکردند، از هر متکبری که به روز حساب ایمان ندارد، به پروردگار پناه جسته است؛ همچنین در داستان گاو بنی اسرائیل از اینکه در زمرۀ جاهلان باشد، استعاذه کرده است (بقره/ 2/ 67). حضرت یوسف(ع)، درخواست کامجویی همسرِ عزیز مصر را با گفتن «معاذَ الله» پاسخ گفته (یوسف/ 12/ 23)، و آنگاه که در مصر قدرت یافته، از مجازات بیگناهان به جای مجرمان به خداوند پناه برده است (نک : یوسف/ 12/ 79). حضرت مریم همچون یوسف(ع) از اینکه به گناه آلوده شود، به خداوند رحمان پناه جسته (نک : مریم/ 19/ 18)، و همسر عمران پس از زادن مریم(ع)، در دعایی، او و ذریهاش را از شیطان رجیم به پناه حق سپرده است (آل عمران/ 3/ 36). خطابهای استعاذه به پیامبر(ص) در سورههای ناس و فلق با تعبیر «قل اعوذ برب...» است و در این دو سوره راه غلبه بر شیاطین و دفع شرور بیان شده است. در سورۀ مؤمن (40/ 56) که امر به استعاذه آمده است، با توجه به سیاق آیه که کبر را منشأ جدال جاهلانه در آیات الٰهی میشمارد، چنین برمیآید که پیامبر(ص) فرمان یافته است تا از کبر و عناد کافران استعاذه نماید، همانسان که موسى(ع) از گزند فرعون به خداوند پناه برده است (نک : طباطبایی، 17/ 342). در آیاتی از سورههای فصلت (41/ 36)، اعراف (7/ 200) و مؤمنون (23/ 97-98) خداوند، پیامبر اکرم(ص) را فرموده است که از وسوسهها و تحریکات شیطان به او پناه برد، سیاق آیات دربارۀ شیوۀ رفتار پیامبر(ص) با مشرکان است که بدکرداری آنان را به نیکی پاسخ دهد و با گذشت و گفتار نیک و پرهیز از جدل، از نادانان روی برتابد. البته این چنین کرداری در برابر مخالفان بس دشوار است، زیرا چه بسا رفتار جاهلان و سفیهان موجب غضب میشود و این خود راه نفوذ وسوسههای شیطانی را هموار میسازد (نک : زمخشری، 2/ 190؛ فخرالدین رازی، 15/ 97، 27/ 127؛ قطب، 3/ 713) و در این صورت شیطان دشمنیها را شدت میبخشد و کار دعوت پیامبران را دشوار میکند (نک : طباطبایی، 17/ 392). در سورۀ نحل (16/ 98) خطاب به پیامبر(ص)، استعاذه به عنوان یکی از آداب تلاوت قرآن مطرح شده است. استعاذه در آغاز تلاوت قرآن از آنروست که قاری از لغزشها به دور باشد و بنابراین به زبان آوردن الفاظ استعاذه مقدمهای برای تحقق حالت نفسانی استعاذه است؛ چنانکه حقیقت امر در آیههای 99 و 100 همین سوره توضیح داده شده است و آن داشتن ایمان و توکل به خداوند است و این دو سدّی در برابر نفوذ و سیطرۀ شیطان است (نک : طباطبایی، 12/ 367). در برخی از منابع میتوان نگرشهای عرفانی و اخلاقی را دربارۀ حقیقت و مراتب استعاذه دریافت (نک : نیشابوری، 1/ 13-16؛ بروسوی، 1/ 3-5؛ نراقی، 3/ 349؛ عصّار، 164-170؛ خمینی، 243-257).
استعاذه در احادیث و روایات از جهت لفظ و معنی کاربرد وسیعی دارد. گاه مفهوم استعاذه با کلمات مترادف مثل «التجاء»، «استجاره» و «استغاثه» به کار رفته، و حتى واژگان غیرمترادف، مانند «لبیک»، گویای توجه و استعاذه به خداوند تلقی شده است (مجلسی، 81/ 380). در روایات و ادعیه، به تفصیل از انواع شروری سخن آمده که استعاذه از آنها بایسته است (قس: بروسوی، 1/ 3-4) که این شرور را میتوان در قالبی کلی چنین طبقهبندی کرد: رذایل اخلاقی، گناهان و وسوسههای شیطانی مانند بخل، خیانت، حسد، نفاق، بدخُلقی و حرص؛ آفتهای جسمانی مثل بیماریها، گزند حیوانات موذی و ناتوانیهای جسمی مانند پیری؛ تنشهای روحی و روانی مانند غم و اندوه، کسالت و اضطراب؛ نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی همچون فقر، گرسنگی، بدهکاری، ورشکستگی، ستمها، آشوبها، غلبۀ دشمنان و بدخواهان؛ انحرافات اعتقادی در دین چون کفر و ضلالت و به دنبال آن خشم و سخط الٰهی و عذابهای دنیوی و اخروی مثل زوال نعمت، عذاب قبر، عذاب جهنم (نک : الصحیفة السجادیة...، دعای 8؛ بخاری، 7/ 158-160؛ نسایی، 8/ 255-285؛ کلینی، 2/ 525-527؛ غزالی، 1/ 381-382). در کتب ادعیه و اذکار برای دفع بیماریها و آفات و شرور و مصونیت از آنها، دعاها و نوشتههای رمزدار با عنوان حِرز، رقیه، عَوذه و غیر آن آمده است (نک : ه د، تعویذ). اگرچه در این تعاویذ لزوماً الفاظ استعاذه به کار نرفته است؛ چنانکه مثلاً رسول خدا(ص) ــ بر پایۀ روایات ــ به سورۀ فاتحة الکتاب تعویذ میکردند (احمد بن حنبل، 5/ 128) و نیز سورۀ اخلاص در کنار معوذتین (المعوذات الثلاث) در یک گروه، و به عنوان برترین تعویذها و استعاذهها معرفی شده است (نک : نسایی، 8/ 250-251؛ نیز نک : طوسی، تهذیب...، 3/ 185). استعاذه و قرائت: با توجه به آیۀ 98 سورۀ نحل (16)، و بر اساس سنت پیامبر اکرم(ص) مسلمانان همواره هنگام تلاوت قرآن با »اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» استعاذه میکنند. این عبارت برگرفته از قرآن است، اما جزو قرآن نیست (قرطبی، 1/ 86). عموم دانشوران اسلامی، استعاذه را هنگام تلاوت قرآن در نماز و غیرنماز مستحب دانستهاند، زیرا با آنکه ظاهر امر به استعاذه در آیه یاد شده، دلالت بر وجوب میکند، احادیثی نیز در است که نشان از جواز ترک استعاذه دارد (مثلاً نک : مسلم، 1/ 357؛ کلینی، 3/ 313؛ ابن جزری، 1/ 257-268؛ مجلسی، 82/ 5؛ سیوطی، الاتقان، 1/ 364). در روایتی از امام باقر(ع) آمده است که بسمله از استعاذه کفایت میکند (کلینی، همانجا)، زیرا با آن، انسان خود را در حصن الٰهی قرار میدهد و در آنجا وسوسهها و شرور راهی ندارد تا استعاذه لازم آید. مشهورترین عبارت استعاذه «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» است که نظم واژهای آن با آیۀ 98 سورۀ نحل (16) سازگار است و در روایاتی چند، بر برتری آن بر دیگر وجوه، صحه گذاشته شده است. پیامبر اکرم(ص) در روایتی، با تأکید بر الٰهی بودن این شکل از استعاذه، آن را به ابن مسعود تعلیم داده است (نک : زمخشری، 2/ 633-634؛ ابن جزری، 1/ 244-246). دانشمندان علم قرائت و قاریان نیز بر کاربرد همین الفاظ مشهور تأکید داشتهاند (ابوعمرو، التیسیر، 16؛ ابن جزری، 1/ 243). با اینهمه، ادعای اجماع امت بر این الفاظ از سوی سخاوی (2/ 271) خدشهپذیر مینماید (نیز نک : ابن جزری، 1/ 246). نزد امامیه عبارت مشهور استعاذه و نیز «اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم» رواج نام دارد (مجلسی، همانجا). ابن جزری شکلهای گوناگون استعاذه را با مستندات روایی در النشر بررسی، و در پایان پیروی از سلف صالح را در این موضوع توصیه کرده است (1/ 246-252). رأی دیگر آن است که هرگونه افزایش و کاهش در شکل استعاذۀ مشهور رواست (نک : همانجا). در برابر، حمزه از قاریان هفتگانه چنان بر تطابق الفاظ استعاذۀ مشهور پای فشرده است که گویی باید به جای «اعوذ» از واژههای «استعیذ» یا «استعذت» و یا «نستعیذ» استفاده کرد (سیوطی، همان، 1/ 365)، و ابن جزری «اعوذ» و «استعیذ»، هر دو را روا میداند (1/ 246-247؛ نیز نک : بحرانی، یوسف، 8/ 165-166) و این امر در متون روایی نمونههای فراوان دارد، اما اصرار بر آن در برابر شکل مشهور استعاذه طرفدارانی نیافته است. دربارۀ طرز ادای استعاذه باید گفت که عموم قاریان بجز نافع و حمزه از قراء سبعه، قائل به «جهر»اند (ابوعمرو، همان، 17؛ شاطبی، 27؛ برای توضیح بیشتر، نک : ابن جزری، 1/ 252-253). قاریان معمولاً پیش از آغاز تلاوت قرآن استعاذه میکنند. مفسران نیز با استناد به آیۀ 98 سورۀ نحل، استعاذه را پیش از قرائت میدانند و لفظ «اردت» را در آن مقدّر میکنند. یعنی هنگامی که قرآن خواندن را اراده کردی، استعاذه کن مانند آیۀ «... اِذا قُمْتُمْ اِلَی الصَّلٰوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ...» (مائده/ 5/ 6). با این حال، از برخی از قاریان و فقها نقل است که با استناد به ظاهر آیۀ 98 سورۀ نحل، استعاذه را پس از قرائت قرآن روا دانستهاند و فخرالدین رازی (1/ 60) نیز در جمع میان دو دیدگاه، استعاذه را در ابتدا و پایان تلاوت قرآن مستحب شمرده است (نیز نک : جصاص، 5/ 12-13؛ سخاوی، 2/ 271-272؛ برای تفصیل بیشتر، نک : ابن جزری، 1/ 254-256). قاریان قرآن پس از استعاذه وقف میکنند. در اصطلاح تجویدیان این وقف را نام گویند (ابوعمرو، المکتفى، 155؛ نیز ابن جزری، 1/ 257). در دعاهایی که خواندن آن، هنگام به جای آوردن اعمال مذهبی یا کارهای روزمرۀ مستحب است، استعاذه جایگاه ویژهای دارد. نماز نیز به عنوان برترین عبادت از ذکر استعاذه خالی نیست. یکی از مستحبات قرائت نماز آن است که نمازگزار پس از تکبیرةالاحرام و پیش از قرائت فاتحة الکتاب، استعاذه کند. به همین مناسبت، بحث استعاذه در کتابهای فقهی در بخش نماز آمده است و فقیهان همان دیدگاهها و آراء گوناگونی را که دربارۀ استعاذه، پیش از تلاوت قرآن آمده است، با اندک تفاوتی در نوشتههای خود مطرح کردهاند. در نگاهی اجمالی میتوان دریافت که عموم فقیهان استعاذه را در نماز مستحب دانستهاند، جز پیشوای مالکیان که آن را تنها در نماز قافله جایز شمرده است. پیروان مکتب ظاهری به وجوب استعاذه در نماز قائلند و از فقهای امامیه تنها ابوعلی فرزند شیخ طوسی به وجوب آن رأی داده است (شهید اول، ذیل «سنن القرائة» از فصل «استحباب الاستعاذة»). ذکر استعاذه با عبارت مشهور «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» در رکعت اول نماز پیش از قرائت و به اخفات ادا میشود و در صورت فراموشی در رکعت اول، اعاده لازم نیست (برای اختلاف آراء در مذاهب فقهی اهل سنت و امامیه، نک : ابن حزم، المحلى، 3/ 247-250؛ ابن همام، 1/ 252-254؛ شربینی، 1/ 156؛ علامۀ حلی، 3/ 125-128؛ ابن مفلح، 1/ 433-434؛ بحرانی، یوسف، 8/ 161-165؛ عاملی، 2/ 399 به بعد؛ جزیری، 1/ 256؛ الموسوعة...، 4/ 11-14). گفتنی است که در شرح استعاذه و تبیین مفاهیم آن، رسالههای مستقلی نوشته شده است (برای نمونه، نک : حاجی خلیفه، 2/ 1031؛ صنعا، 1/ 103؛ نیز نک : کتابنامه...، 2/ 1316).
ابن جزری، محمد، النشر فی القراءات العشر، به کوشش علیمحمد ضباع، قاهره، مکتبة مصطفى محمد؛ ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ همو، المحلى، بیروت، دارالآفاق الجدیده؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر؛ ابن مفلح، ابراهیم، المبدع فی شرع المقنع، بیروت/ دمشق، 1980م؛ ابن همام، محمد، فتح القدیر، قاهره، 1319ق؛ ابوعمرو دانی، عثمان، التیسیر، به کوشش پرتسل، استانبول، 1930م؛ همو، المکتفى فی الوقف و الابتداء، به کوشش یوسف عبدالرحمان، مرعشلی، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ احمد بن حنبل، مسند؛ قاهره، 1313ق؛ ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش عبدالحلیم نجار و دیگران، قاهره، 1966م؛ بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، به کوشش محمدتقی ایروانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی؛ بخاری، محمد، صحیح، استانبول، 1315ق؛ بروسوی، اسماعیل حقی، تفسیر روح البیان، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ جزیری، عبدالرحمان، الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ جصاص، احمد، احکام القرآن، به کوشش محمدصادق قمحاوی، بیروت، 1405ق؛ جوهری، اسماعیل، الصحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، 1376ق/ 1956م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ خمینی، روحالله، آداب الصلاة، به کوشش احمد فهری، مشهد، 1366ش؛ دروزه، محمد عزت، التفسیر الحدیث، قاهره، 1382ق/ 1962م؛ زمخشری، محمود، الکشاف، قاهره، 1366ق/ 1847م؛ سخاوی، علی، جمال القرّاء، به کوشش عبدالکریم زبیدی، بیروت، 1413ق/ 1993م؛ سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387ق/ 1967م؛ همو، الدر المنثور، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ شاطبی، قاسم، الشاطبیة، به کوشش علیمحمد ضیاع، قاهره، 1381ق/ 1961م؛ شربینی، محمد، مغنی المحتاج، قاهره، 1352ق؛ شهید اول، محمد، الذکرى، تهران، 1271ق؛ الصحیفة السجادیة الکاملة، صنعا، خطی؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، 1393ق/ 1972م؛ طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ طبری، تفسیر؛ طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، 1379ق؛ همو، مصباح المتهجد، بیروت، 1411ق/ 1991م؛ عاملی، محمدجواد، مفتاح الکرامة، قم، مؤسسة آل البیت؛ عصار، محمدکاظم، تفسیر القرآن، به کوشش جلالالدین آشتیانی، مشهد، 1350ش؛ علامۀ حلی، حسن، تذکرة الفقهاء، قم، 1414ق؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت/ بغداد، 1970م؛ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، 1406ق؛ فخرالدین رازی، محمد، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعة البهیه؛ قرآن کریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، 1372ق/ 1952م؛ قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، 1386ق/ 1967م؛ کتابنامۀ بزرگ قرآن کریم، به کوشش حسن بکایی، تهران، 1374ش؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1391ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1955م؛ الموسوعة الفقهیة، کویت، 1405ق/ 1985م؛ نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، به کوشش محمد کلانتر، نجف، 1368ق؛ نسایی، احمد، سنن، قاهره، 1348ق؛ نیشابوری، حسن، «غرائب القرآن و رغائب الفرقان»، در حاشیۀ تفسیر طبری (هم )؛ نیز:
Fahd, T., La divination arabe, Leiden, 1966; Gesenius, W., A Herbrew and English Lexicon of the Old Testament, ed. F. Brown, Cambridge, 1906. احمد بادکوبۀ هزاوه
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید