صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات فارسی / پروین اعتصامی /

فهرست مطالب

پروین اعتصامی


آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 24 فروردین 1401 تاریخچه مقاله

ویژگیهای‌ سبكی‌

سبك‌ یا شیوۀ بدیعی‌ كه‌ بهار از آن‌ سخن‌ می‌گوید، همانند دیگر سبكها از 4 منظر قابل‌ بررسی‌ است‌: 

الف ـ منظر لفظی‌ و زبانی‌

این‌ منظر مشتمل‌ است‌ بر ویژگیهای‌ لفظی‌ و صرفی‌ شاعران‌ قدیم‌، خاصه‌ شاعران‌ سبك‌ خراسانی‌، چنان‌كه‌ می‌توان‌ از خصیصۀ كهن‌گرایی‌ لفظی‌ و صرفی‌ در شعر پروین‌ سخن‌ گفت‌، مثل‌ِ استفاده‌ از واژه‌های‌ كهن‌ چون «مانا»، «خُلقان‌»، «موزه‌»، «بوریا» (نک‍ : دیوان‌، 232-233، بیتهای‌، 4، 5، 6، 7 و 14) و به‌ كارگیری‌ شیوه‌های‌ كهن‌ِ صرفی‌ چون «شنیدستم‌»، «گفتا»، «سرخْ گل‌» (نک‍ : همان‌، 121-123)، «كشیدی‌» و «خمیدی‌»، به‌ جای «می‌كشید» و «می‌خمید»، و آوردن‌ِ حرف‌ اضافه‌، قبل‌ و بعد از متمم‌ (یا مفعول‌ با واسطه‌)، مثل «به‌ راهی‌ در» (نک‍ : همان‌، 194). 

ب ـ از منظر نحوی‌ و ساختاری

 گرایش‌ به‌ زبان‌ محاوره‌ و روانی‌ِ سخن‌، و دوری‌ از تعقید و تصنع‌ِ لفظی‌ و معنوی‌، به‌ ویژه‌ در قطعه‌ها و مثنویهای‌ پروین‌ چشمگیر است‌ (اعتصامی‌، یوسف‌، «یادداشتها»، 14). این‌ سخن‌ بدان‌ معناست‌ كه‌ كهن‌گراییِ شاعر در حوزه‌های‌ لفظی‌ و صرفی‌ و مانندگی‌ سخن‌ وی‌ به‌ شاعران‌ قدیم‌، یك‌ تقلید صرف‌ نیست‌؛ بلكه‌ بدان‌ معناست‌ كه‌ زبان‌ پروین‌ ــ با وجود رعایت‌ كامل‌ تكنیك‌ قویم‌ و مستحكم‌ شعر كلاسیك‌ ــ ساده‌ و روان‌ و بسیار زیبا و دلنشین‌ است‌ (آرین‌پور، همانجا)؛ این‌ زبان‌ و بیان‌ در قطعه‌هاو مثنویها امروزی‌تر و آشناتر و در قصیده‌ها دیروزی‌تر و ناآشناتر است‌. حكم‌ قزوینی‌ مبنی‌ بر اینكه «قصاید پروین‌ در درجۀ اول‌ فصاحت‌ و سلاست‌ و متانت‌ است‌» (4 / 999)، معلول‌ علاقۀ پروین‌ به‌ زبان‌ قدماست‌ و حكم‌ نفیسی‌ مبنی‌ بر اینكه «قطعاً پست‌ترین‌ اقسام‌ شعر پروین‌ قصاید اوست‌» (ص‌ 488)، نتیجۀ نوگرایی‌ وی‌ و ترجیح‌ دادن‌ زبان‌ امروز بر زبان‌ دیروز است‌. نظر بهار مبنی‌ بر اینكه‌ قطعه‌های‌ پروین‌، روح‌ دیوان‌ اوست‌ و خستگی‌ِ خواننده‌ را كه‌ ممكن‌ است‌ از مطالعۀ قصاید به‌ بار آمده‌ باشد، از دل‌ او می‌زداید (همان‌، 10)، مؤید نظر نفیسی‌ است‌. 

ج‌ ـ منظر بلاغی‌

از این‌ منظر، تمام‌ یا دست‌ كم‌ غالب‌ ویژگیهای‌ سخن‌ فصیح‌ و بلیغ‌ را در اشعار پروین‌ می‌توان‌ یافت‌. بهار قطعه‌های‌ پروین‌ را «برهان‌ آشكار بلاغت‌ و سخندانی‌ او» می‌داند (همان‌، 13-14) و قزوینی‌ سخن‌ شیوای‌ این‌ شاعر را خالی‌ از عیوب‌ فنی‌ شعر، و فصاحت‌ آن‌را فصاحتى‌ بی‌مانند می‌شمارد و اعلام‌ می‌كند كه‌ اشعار پروین‌، به‌ویژه‌ قصاید وی‌ در درجۀ اول‌ از فصاحت‌ و سلاست‌ و متانت‌ است‌. نیز بر استحكام‌ الفاظ و بر صحت‌ صرفی‌، نحوی‌ و لغوی‌ آن‌ تأكید می‌ورزد و به‌ حُسن‌ انتخاب‌ الفاظ، كلمات‌، جملات‌، تعبیرات‌ و اصطلاحات‌ و برگزیدن‌ قالب‌ [و وزن] مناسب‌ برای‌ هر سخن‌، به‌ شیوۀ متداول‌ قدما تصریح‌ می‌كند (4 / 999، 1003). 
این‌ سخنان‌ بدان‌ معناست‌ كه‌ اگر اشعار پروین‌ را با معیارهای‌ متداول‌ در علوم‌ بلاغی‌ (نک‍ : ه‍ د، بلاغت‌) بسنجیم‌، نتیجۀ سنجش‌ مطلوب‌ خواهد بود و اشعار پروین‌ از جمله‌ نمونه‌های‌ سخن‌ بلیغ‌ به‌ شمار خواهد آمد. بـا آنكه‌ شعر پرویـن‌ ــ همانند شعر دیگر شاعران‌ بزرگ‌ ــ آكنده‌ از صنایع‌ بدیعی‌ و بیانی‌ است‌، برخی‌ از محققان‌ برشماری‌ معدود از صنایع‌ بدیعی‌ و بیانی‌ در شعر این‌ شاعر انگشت‌ نهاده‌، و استفاده‌ از این‌ صنایع‌ را از جمله‌ خصایص‌ سبكی‌ وی‌ دانسته‌اند؛ این‌ صنایع‌ عبارت‌اند از ارسال‌ مثل‌، مناظره‌، خلاف‌ آمد، تشخیص‌ و تمثیل‌: 
1. ارسال‌ مثل‌ ( ذیل‌، ه‍ م‌)، صنعتی‌ بدیعی‌ كه‌ به‌ وفور در شعر پروین‌ یافت‌ می‌شود و به‌ قول‌ یوسف‌ اعتصامی‌ تعیین‌ حد و اندازۀ آن‌ دشوار است («یادداشتها»، 12). 
2. مناظره‌ (ه‍ م)، یا صنعت‌ سؤال‌ و جواب‌ كه‌ در قطعه‌های‌ جاویدان‌ پروین‌ به‌ گونه‌ای‌ مبتكرانه‌ احیا شده‌ (بهار، همان‌، 8 -9)، و تحولی‌ كمی‌ و كیفی‌ یافته‌ است‌، چنان‌ كه‌ تأثیر پایدار و حال‌ و هوای‌ تازۀ آنها انكارناپذیر است‌ و این‌ امر می‌رساند كه‌ برخلاف‌ نظر برخی‌ از محققان‌ (نک‍ : حمیدیان‌، 56). این‌ صنعت‌ در شعر پروین‌ از پویایی‌ دیالوگهای‌ نمایشی‌ برخوردار شده‌ است‌. 
3. خلاف‌ آمد، كه‌ عنوانی‌ است‌ برای‌ شماری‌ از صنایع‌ بدیعی‌ و بیانی‌ كه‌ برخلاف‌ كاربرد عادی‌ به‌ كار می‌روند. خلاف‌ آمد در شعر پروین‌ چشمگیر است‌، مثل «استفاده‌ از یك‌ ضرب‌المثل‌ و گرفتن‌ نتیجه‌ای‌ خلاف‌ مفهوم‌ رایج‌ آن‌»: «رنگ‌ بالای‌ِ سیه‌ بسیار است‌...» ( دیوان‌، 132) كه‌ از ضرب‌المثل «نیست‌ بالاتر از سیاهی‌ رنگ‌» برگرفته‌ شده‌، و نتیجه‌ای‌ خلاف‌ آن‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌. «ساختن‌ نماد، خلاف‌ عرف‌ و عادت‌»، نیز در شمار خلاف‌ آمدهاست‌، چنان‌كه «هما» را نیز كه‌ نماد «سعادت‌» است‌، نماد «شقاوت‌» سازند (نک‍ : همان‌، 223؛ نیز حمیدیان‌، 52). 
4. تشخیص‌ (شخصیت‌ بخشیدن‌)، یا به‌ تعبیر یوسف‌ اعتصامی «خاصۀ تشخیص‌» (همان‌، 11) كه‌ در تعبیر قدما گونه‌ای‌ استعارۀ مكنیه‌ ( ذیل‌، ه‍ م‌) به‌ شمار می‌آید و می‌توان‌ از آن‌ به «انسان‌ انگاری‌» و توسعاً به «جاندارانگاریِ» پدیده‌ها تعبیر كرد. در شعر پروین‌، به‌ ویژه‌ در قطعه‌ها و مثنویها چشمگیر (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک‍ : دیوان‌، 106- 108، 115، 119-120، 123، 136)، و به‌ قول‌ بهار از زبان‌ همه‌ چیز سخن‌ گفتن‌ و بدین‌سان‌، به‌ آنها شخصیت‌ بخشیدن‌ از جمله‌ ویژگیهای‌ سبكی‌ پروین‌ است‌ («دیباچه‌»، 11). 
5. تمثیل‌ (ه‍ م)، كه‌ معمولاً بیان‌ داستانی‌ از زبان‌ انسان‌، یا از زبان‌ حیوانات‌ است‌ و با شیوۀ مبتكرانۀ پروین‌ از زبان‌ اشیاء بی‌ جان‌ مثل‌ لاله‌ و نرگس‌، آینه‌ و شانه‌، سیر و پیاز و...، حتى‌ از زبان‌ مفاهیم‌ مثل‌ امید و نومیدی‌ نیز بیان‌ می‌شود (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک‍ : دیوان‌، 94، 102-103، 106-107، 115، 130-131، 135-136، 139-140، 170-171، 302)، تا بدین‌سان‌، معانی‌ باطنی‌ موردنظر گوینده‌ به‌ مدد الفاظ نمادین‌ و معانی‌ ظاهری‌ِ آنها به‌ شنونده‌ القا گردد. این‌ گونه‌ تمثیل‌ البته‌ در ادب‌ فارسی‌ بی‌سابقه‌ نیست‌ (به‌ عنوان‌ نمونه‌، مثلاً نک‍ : ناصرخسرو، 143)، اما بسامد بالا و چگونگیِ به‌ كارگیری‌ آن‌، امری‌ است‌ كه‌ به‌ شعر پروین‌ اختصاص‌ دارد و می‌توان‌ گفت‌ كه‌ از ویژگیهای‌ سبكی‌ وی‌ به‌ شمار می‌آید. برخی‌ از محققان‌ پروین‌ را در تمثیل‌پردازی‌ به‌ لافونتن‌، تمثیل‌پرداز نامبردار فرانسوی‌ مانند كرده‌اند (جمال‌زاده‌، 103؛ براهنی‌، 1 / 252-253). 

د ـ منظر فكری‌ ـ فلسفی‌

شعر فارسی‌ جلوه‌گاه‌ اندیشه‌های‌ حكیمانه‌ است‌ و شعر پروین‌ نیز آیینه‌ای‌ است‌ كه‌ حكمت‌ و فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌ را می‌نماید و چنین‌ است‌ كه‌ به‌ رغم‌ نظر آنان‌ كه‌ معتقدند از شعرهای‌ پروین‌ نمی‌توان‌یك‌نظام‌ منسجم‌ استنتاج‌ كرد (حمیدیان‌، 55)، سخن‌محققانی‌ كه‌ دیوان‌ پروین‌ را مجموعه‌ای‌ یكپارچه‌، با خصایص‌ سبك‌شناختیِ هماهنگ‌ و نمایندۀ گونه‌ای‌ تفكرات‌ متجانس‌ می‌دانند (مؤید، 165-166)، پذیرفته‌ است‌. این‌ نظام‌ یا این «باغ‌ حكمت‌» (پروین‌، دیوان‌، 113-114) كه‌ به‌ تعبیر بهار (همان‌، 7) آمیزه‌ای‌ است‌ از «افكار و خیالات‌ حكما و عرفا»، چونان‌ هر نظام‌ حِكْمی‌ دیگر به‌ دو حوزۀ نظری‌ و عملی‌ قابل‌ تقسیم‌ است‌: 
1. حوزۀ نظری‌: هرچند نمی‌توان‌ انتظار داشت‌ كه‌ جست‌ و جوگرِ مسائل‌ حكمت‌ نظری‌ در اشعار پروین‌ به‌ همان‌ میزان‌ كامیاب‌ گردد كه‌ جویندۀ این‌ گونه‌ مسائل‌، مثلاً در مثنوی‌ معنوی‌، یا در دیوان‌ حافظ، با این‌ همه‌، تردید نیست‌ كه‌ جای‌ جای‌ در اشعار این‌ شاعر، برخی‌ از مسائل‌ برجستۀ حكمت‌ نظری‌ جست‌ و جوگر را به‌ خود می‌خواند: 
یك‌ ـ عشق‌، كه‌ از دیدگاه‌ عارفان‌ هم‌ نخستین‌ آفریده‌ است‌ و هم‌ منشأ صدور كثرت‌ ــ كه‌ به‌ تعبیر حافظ «طفیل‌ هستی‌ عشق‌اند آدمی‌ و پری‌» (ص‌ 903) ــ و هم‌ یگانه‌ ابزار كسبِ معرفت‌ كه «در مكتب‌ حقایق‌ پیشِ ادیب‌ عشق‌» (همانجا) می‌توان‌ راه‌ و رسم‌ معرفت‌ آموخت‌ و به‌ حقیقت‌ رسید. بهار عشق‌ را «تنها چاشنی‌ شعر» (همان‌، 14) می‌خواند و ضمن‌ بیگانه‌ شمردن‌ پروین‌ با عشقهای‌ مبتذل‌، او را در سراسر دیوان‌ سخنگوی‌ عشق‌ حقیقی‌ معرفی‌ می‌كند (همانجا). 
این‌ معنا از یك‌ سو، به‌ گواهی‌ بسیاری‌ از اشعار پروین‌، از جمله‌ به‌ شهادت‌ دو قطعۀ غزل‌گونه‌ ( دیوان‌، 95، 96) كه‌ در آنها از عشق‌ سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌، تأیید می‌شود؛ اما از سوی‌ دیگر، چنانچه‌ بدین‌ نكتۀ مهم‌ توجه‌ كنیم‌ كه «عشقبازی‌ دگر و نَفْس‌پرستی‌ دگر است‌» (نک‍ : سعدی‌، 436) و با عزت‌ نفس‌ و عفاف‌ و عصمت‌ شاعر كه‌ بهار به‌ حق‌ بر آن‌ تأكیدی‌ خاص‌ می‌ورزد (همانجا)، ناسازگار نیست‌، پذیرش‌ عشق‌ مجازی‌ پروین‌ ــ به‌عنوان‌ پلی‌ به‌ سوی‌ عشق‌ حقیقی‌ ــ منتفی‌ نیست‌ كه‌ به‌ تصریح‌ عارفان «المَجازُ قنطرةُ الحقیقة» (لاهیجی‌، 409-410)؛ زیرا اولاً، دل‌ شاعر ــ حتى‌ دل‌ شاعر عارف‌ ــ در برابر زیباییها لرزان‌ است‌ كه‌ بر طبق‌ یك‌ حدیث «دوستدار خدا، دوستدار چهرۀ زیبا نیز هست‌» (روزبهان‌، 9)؛ ثانیاً، در میان‌ اشعار پروین‌ ابیاتی‌ هست‌ 
كه‌ معنای‌ عاشقانۀ آنها قابل‌ انكار نیست‌ (نک‍ : دیوان‌، 104، 153، بیتهای‌ 7- 8، نیز ص‌ 243) و این‌ بیت‌: «كس‌ ندانست‌ كه‌ من‌ می‌سوزم‌ / سوختن‌، هیچ‌ نگفتن‌ هنر است‌» تعبیر شاعرانه‌ای‌ است‌ از حدیث «مَن‌ عَشِقَ وَ عَف‌َ و كَتَمَ و ماتَ، ماتَ شهیدا» (نک‍ : روزبهان‌، 9) كه‌ مراد از عشق‌ در آن‌ عشق‌ پاك‌ مجازی‌ است‌؛ ثالثاً، در سكوتِ پروین‌ ــ كه‌ غالباً بر آن‌ تأكید می‌شود (نک‍ : اعتصـامی‌، ابوالفتـح‌، «پـاسخ‌»، 64) ــ بسا كه‌ حرفها هست‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ِ زندگی‌ خصوصی‌ و اجتماعی‌ وی‌ كه‌ به‌ راستی «سكوت‌ چیست‌ بجز حرفهای‌ ناگفته‌؟» (فرخزاد، 39) و به‌ گفتۀ منتقدی‌ معروف‌، به‌ نام‌ پیر ماچری «هنر از طریق‌ آنچه‌ نمی‌گوید به‌ ایدئولوژی‌ مربوط می‌شود، نه‌ از طریق‌ آنچه‌ می‌گوید... كار منتقد به‌ حرف‌ واداشتن‌ این‌ سكوتهاست‌» (شمیسا، نگاهی‌...، 64، 221-223). 
دو ـ مذهب‌ تجلی‌، كه‌ بر طبق‌ آن‌، هستی‌ تجلی‌ جمال‌ حق‌ است‌. پروین‌ این‌ باور كهن‌ عـارفانه‌ را ــ كه‌ با عشق‌ پیوندی‌ ناگسستنی‌ دارد ــ در یك‌ قطعه‌، موسوم‌ به «جمال‌ حق‌» چنین‌ بیان‌ می‌كند: «فضای‌ باغ‌ تماشاگه‌ جمالِ حق‌ است‌» ( دیوان‌، 147) و بر این‌ معنا تأكید می‌ورزد كه‌ سراسر هستی‌ انوار خورشید حق‌ و قطره‌هایی‌ از دریای‌ حقیقت‌ یگانه‌ است‌ (همانجا، بیت‌ 19). در این‌ سخنان‌ از یك‌ سو چگونگیِ ظهور هستی‌ از طریق‌ تجلی‌ بیان‌ می‌شود كه‌ مهم‌ترین‌ مسئلۀ جهان‌شناسی‌ است‌ و از سوی‌ دیگر، اشارتی‌ هست‌ به‌ بنیادی‌ترین‌ مسئلۀ خداشناسی‌ و توحید، یعنی‌ وحدت‌ وجود. 
سه‌ ـ قضا و قَدَر، كه‌ بر طبق‌ آن‌، وجود ارادۀ آزاد انسان‌ نفی‌ می‌شود و برخی‌ از محققان‌ آن‌ را ازجمله‌ باورهای‌ پروین‌ به‌ شمار آورده‌اند (نک‍ : علی‌آبادی‌، 288-289؛ حمیدیان‌، 55). به‌ نظر می‌رسد كه‌ طرح‌ مسئلۀ قضا و قدر از سوی‌ پروین‌ طرح‌ باوری‌ به‌ مثابۀ ابزار است‌؛ اما گفتنی‌ است‌ كه‌ همواره‌ طرح‌ یك‌ باور به‌ مثابۀ باور بدان‌ نیست‌. توضیح‌ آنكه‌ پروین‌ نیز همانند حافظ از قضا و قدر و از جبرگرایی‌ ابزاری‌ می‌سازد تا به‌ مدد آن‌ شكوه‌ و شكایت‌ سر كند (نک‍ : دیوان‌، 135-136، بیتهای‌ 12-21) و در نهایت‌ ستم‌ و ستمگر را مورد انتقاد قرار دهد (نک‍ : دادبه‌، 22، 31-36). 
تأكید دائم‌ پروین‌ بر جنبش‌ و حركت‌ و عمل‌، و تفسیر كردارهای‌ نابخردانه‌ (مثل‌ از بام‌ سرنگون‌ شدن‌) به‌ دیوانگی‌، و نابه‌جا دانستن‌ انتساب‌ آن‌ به‌ بخت‌ و قضا و قدر (همان‌، 37، بیتهای‌ 34-35، نیز ص‌ 49، بیت‌ 16) مؤید این‌ معناست‌ كه‌ قضا و قدر ــ دست‌ كم‌ همواره‌ ــ به‌ مثابۀ باور گوینده‌ مطرح‌ نمی‌شود. نفی‌ سیه‌روزی‌ِ ازلی‌ از زبان‌ كودك‌ تیره‌بخت‌ (همان‌، 142، بیت‌ 24) و تصریح‌ بدین‌معنا كه «ما نمی‌ترسیم‌ از تقدیر و بخت‌» (همان‌، 149، بیت‌ 46) نیز تأییدی‌ دیگر بر این‌ معناست‌. 
2. حوزۀ عملی‌ (یا حوزۀ حكمت‌ عملی‌): این‌ حوزه‌ كه‌ مشتمل‌ است‌ بر تهذیب‌ اخلاق‌، تدبیر منزل‌، و سیاست‌ مُدُن‌ (به‌ تعبیر قدما)، در شعر پروین‌، حوزه‌ای‌ درخور توجه‌ است‌: 
یك‌ تهذیب‌ نفس‌، یا اخلاق‌ ــ یعنی‌ دانش‌ رفتار نیك‌ فردی‌ ــ موردتوجه‌ خاص‌ پروین‌ است‌. وی‌ در این‌ زمینه‌، از دستور عمل‌ جاودان‌ حكما و عارفان‌ كه‌ همانا تخلیه‌ یا تهذیب‌ نفس‌ از صفات‌ بد (رذایل‌) و تحلیه‌، یعنی‌ آراستن‌ نفس‌ به‌ صفات‌ نیك‌ (فضایل‌) است‌ (نک‍ : نصیرالدین‌، 2 / 120)، سخن‌ می‌گوید؛ امری‌ كه‌ اگر بتوان‌ در شیوه‌های‌ ترویج‌ و تعلیم‌ آن‌ تجدیدنظر كرد، هیچ‌گاه‌ در اصل‌ آن‌ تردید روا نیست‌. به‌ همین‌ سبب‌، پروین‌ كوشیده‌ است‌ تا با شیوه‌ای‌ دیگرگون‌ و تازه‌، یعنی‌ با زبان‌ مؤثر شعر، رذایل‌ را در نظر خوانندگان‌ خوار سازد و فضایل‌ را در چشم‌ آنان‌ بیاراید و بدین‌سان‌، در كار تهذیب‌ مخاطبان‌ خود مؤثر واقع‌ شود (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک‍ : دیوان‌، 100، 102، 113، 126-127، 144-146). 
اخلاقی‌ كه‌ پروین‌ از آن‌ سخن‌ می‌گوید، نه‌ زاهدانه‌ است‌ و نه‌ راهبانه‌؛ بلكه‌ اخلاقی‌ است‌ مثبت‌ و پویا كه‌ آدمی‌ را به‌ ترك‌ دنیا و خوار شمردن‌ِ زندگی‌ نمی‌خواند و توصیه‌ به‌ حركت‌ و پویایی‌، دعوت‌ به‌ زندگی‌، تأسف‌ بر گذرِ عمر و غنیمت‌ شمردن‌ِ فرصتها جزء اصول‌ آن‌ است‌ (همان‌، 131-133، بیتهای‌، 10، 11 و 12، نیز ص‌ 147-150). از جمله‌ نتایج‌ِ این‌ اصول‌ دلبستگی‌ به‌ حیات‌، اظهار «درد جاودانگی‌» و تأسف‌ بر مرگ‌ است‌ كه‌ جای‌ جای‌ در شعر پروین‌ مجال‌ ظهور و بروز می‌یابد و برخی‌ از محققان‌ از آن‌ به «اندوه‌ فلسفی‌» تعبیر كرده‌، و آن‌را با اندوه‌ ژرف‌ خیام‌ و حافظ سنجیده‌اند (نک‍ : مؤید، 170-175). برترین‌ جلوۀ این‌ اندوه‌ را در منظومۀ «بنفشه‌» (نک‍ : همان‌، 70)، و تكان‌ دهنده‌ترین‌ بیان‌ این‌ درد را در بیت‌ 6 این‌ منظومه‌ می‌توان‌ سراغ‌ كرد: 
به‌ جرم‌ یك‌ دو صباحی‌ نشستن‌ اندر باغ‌
هزار قرن‌ در آغوش‌ خاك‌ باید خفت‌
دو تدبیر منزل‌ (حكمت‌ منزلی‌)، یا نظام‌ خانواده‌ در نظر پروین‌ با وجودِ زن‌ معنی‌ می‌یابد. پروین‌ نیك‌ دریافته‌ بود كه‌ بنیاد منزل‌ زن‌ است‌ و اگر زن‌، نقش‌ خود را چنان‌كه‌ باید، ایفا كند، خانواده‌ چنان‌كه‌ باید، شكل‌ می‌گیرد و اداره‌ می‌شود و راه‌ سعادت‌ می‌پوید. به‌ همین‌ سبب‌، در منظومۀ «فرشتۀ انس‌» (همان‌، 225-226) از مقام‌ زن‌ سخن‌ می‌گوید و او را نه‌تنها بنیاد منزل‌ كه‌ اساس‌ خانۀ هستی‌ معرفی‌ می‌كند تا بگوید: بدون‌ وجود زن‌ِ شایسته‌ و ایفای‌ نقشهایی‌ كه‌ به‌ عهدۀ اوست‌، نه‌ تنها منزل‌ تدبیر نمی‌شود و سامان‌ نمی‌یابد، كه‌ جامعه‌ سامان‌ نمی‌پذیرد. پروین‌ این‌ معانی‌ را در اشعار مختلف‌، همراه‌ با احساسات‌ پاك‌ مادرانه‌ بیان‌ كرده‌ است‌ (همان‌، 98-99، 137-139، 141-142، 225-226، 278-282). 
سه‌ سیاست‌ مدن‌، پروین‌ چونان‌ هر فیلسوف‌ یا هر شاعر اندیشمند در طراحی‌ آرمانشهر خود از دو مرحله‌ می‌گذرد: مرحلۀ منفی‌ و مرحلۀ مثبت‌: 
یكم‌ ـ مرحلۀ منفی‌ ستیز با واقعیت‌: در این‌ مرحله‌، پروین‌ واقعیات‌ نابهنجار، یا اوضاع‌ نامطلوبِ موجود را موردانتقاد قرار می‌دهد. وی «دیو ظلم‌» و «دیو فقر» را بنیاد زشتیها می‌شمارد و با زبان‌ِ مؤثرِ شعر و با سلاحِ تمثیل‌ و نماد، با زشتیها به‌ پیكار برمی‌خیزد. آشكارترین‌ و احتمالاً جامع‌ترین‌ بیانیۀ پروین‌ برضد ظلم‌ و فقر منظومه‌ای‌ است‌ با عنوان «صاعقۀ ما ستم‌ِ اغنیاست‌» (همان‌، 208-210) كه‌ در آن‌ هم‌ ستمگران‌ معرفی‌ شده‌اند، هم‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌ كه‌ چگونه‌ از ظلم‌ فقر و نابسامانی‌ به‌ بار می‌آید. این‌ منظومه‌ كه‌ حدود سال‌ 1300ش‌، هم‌زمان‌ با ورود رضاشاه‌ به‌ عرصۀ سیاست‌ سروده‌ شده‌، روشنگر این‌ معناست‌ كه‌ شاعر در انتقادهای‌ خود به‌ سرچشمۀ ستم‌ توجه‌ می‌كرده‌، و قلب‌ بیداد را نشانه‌ می‌گرفته‌ است‌ (متینی‌، 207؛ دباشی‌، 56-58). 
در شماری‌ از منظومه‌های‌ پروین‌ به‌ بهانۀ نقد كردار و رفتار پادشاهان‌، كردارها و رفتارهای‌ پادشاه‌ وقت‌ موردانتقاد قرار گرفته‌ است‌ (نک‍ : همان‌، 109، 203، 270-271، 287- 288، 294؛ نیز نک‍ : متینی‌، همانجا؛ روحانی‌، 179؛ دباشی‌، 60-62). در منظومۀ «اشك‌ یتیم‌» كه‌ در آن‌ نیز پادشاه‌ِ وقت‌ موردطعن‌ و انتقاد است‌، از پادشاه‌ بیدادگر تا پارسای‌ متجاوز محكوم‌ شده‌اند (همان‌، 105) و در مثنوی «دزد و قاضی‌» (همان‌، 161-162) و در قطعۀ «مست‌ و هشیار» (همان‌، 284) دستگاه‌ ستم‌پیشۀ عدالت‌ موردنقد قرار گرفته‌، و قضاتِ خود فروختۀ به‌ خدمت‌ ظلم‌ و جور درآمده‌ افشا شده‌اند (نک‍ : روحانی‌، 179-180). پروین‌ در ستیز با دیو فقر، چهرۀ كریه‌ِ این‌ پدیده‌ را به‌ صورتهای‌ مختلف‌ تصویر می‌كند و خواننده‌ را برضد این‌ زشتی‌ كه‌ منشأ تباهیهای‌ بسیار است‌، برمی‌انگیزد (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک‍ : همان‌، 108، 127، 137-139، 141-142، 214-216، 232-233). 
دوم‌ ـ مرحلۀ مثبت‌، در جست‌ و جوی‌ حقیقت‌: در این‌ مرحله‌ كه‌ مرحلۀ حقیقت‌جویی‌ و آرمان‌خواهی‌ است‌، حقایق‌ و آرمانها به‌ جای‌ واقعیتهای‌ نامطلوب‌ می‌نشیند و آرمانشهر تحقق‌ می‌یابد. پروین‌ ویژگیهای‌ آرمانشهر خود را به‌ دو صورت‌ بیان‌ می‌كند: غیرمستقیم‌ و مستقیم‌. صورت‌ غیرمستقیم‌ چنان‌ است‌ كه‌ با نفی‌ واقعیتهای‌ نامطلوب‌ در مرحلۀ منفی‌، حقـایق‌ مطلوب‌ ــ كه‌ طرح‌ آنها در مرحلۀ مثبت‌ موردنظر است‌ ــ به‌ ذهن‌ خواننده‌ القا می‌شود: با نفی‌ ظلم‌، عدل‌ اثبات‌ می‌گردد و به‌ ذهن‌ می‌آید و با نقد و نفی‌ پادشاه‌ ستمگر، این‌ معنا به‌ ذهن‌ متبادر می‌شود كه‌ در آرمانشهر شاعر، پادشاه‌ باید عادل‌ و دادگر باشد. چنین‌ است‌ كه‌ نقد و نفی‌ فقر و تهی‌دستی‌ اثبات‌ غنا و رفاه‌ را در پی‌ دارد، نفی‌ جهل‌ اثبات‌ علم‌ را به‌ بار می‌آورد و نفی‌ تبعیض‌ قرین‌ اثبات‌ تساوی‌ و برابری‌ است‌. صورت‌ مستقیم‌ بیان‌ آرمانها و آرزوهای‌ شاعر است‌ كه‌ جای‌ جای‌ در اشعار وی‌ به‌ چشم‌ می‌آید، از جمله‌ در 5 قطعۀ غزل‌گونۀ پروین‌ (همان‌، 95-97) با عنوان‌ مشترك «آرزوها» كه‌ می‌توان‌ با تأمل‌ در آنها آرمانهای‌ شاعر و در نتیجه‌ ویژگیها یا بخشی‌ از ویژگیهای‌ آرمانشهر وی‌ را باز شناخت‌. در تحلیلی‌ كه‌ برخی‌ از محققان‌ از این‌ 5 قطعه‌ به‌ دست‌ داده‌اند (نک‍ : قانون‌پرور، 104-116) آرمانشهر پروین‌ را جهانی‌ دانسته‌اند كه‌ در آن‌ عشق‌ كامل‌، دانش‌ كامل‌، هنر كامل‌، همت‌ كامل‌ و شوق‌ كامل‌ حاكم‌ است‌ (همو، 106). 
در میان‌ اشعار پروین‌ كه‌ در آنها از ویژگیهای‌ آرمانشهر وی‌ سخن‌ در میان‌ آمده‌، قطعۀ موسوم‌ به «نامه‌ به‌ انوشیروان‌» - كه‌ نامۀ بزرگمهر به‌ انوشیروان‌ است‌ - حكایتی‌ دیگر دارد (همان‌، 294). بنابر مفاد این‌ قطعه‌، حاكم‌ آرمانشهرِ پروین‌ باید «كیمیای‌ بزرگی‌» به‌ دست‌ آورد. این‌ كیمیا از یك‌ سو در گرو دور شدن‌ از رذایلی‌ چون‌ پندار و عُجب‌ و غفلت‌ و بیداد و ظلم‌ است‌ و از سوی‌ دیگر در گروِ آراسته‌ شدن‌ به‌ فضایلی‌ چون‌ خردمندی‌ و تدبیر و رای‌ و عدل‌ و داد و علم‌ (بیتهای‌ 5، 11، 15، 18). در جنب‌ این‌ دوری‌ و آراستگی‌ (تخلیه‌ و تحلیه‌) پادشاه‌ دادگر دارای‌ این‌ ویژگیهاست‌: در كار تأمینِ امنیت‌ و رفاه‌ مردم‌ می‌كوشد (بیت‌ 1)؛ خود شخصاً به‌ كار مردم‌ می‌پردازد و از كار فروبستۀ آنان‌ گره‌گشایی‌ می‌كند (بیت‌ 7)؛ بر امور كشوری‌ و بر كار حكام‌ نظارت‌ مستقیم‌ دارد (بیت‌ 8)؛ خود جواب‌نامۀ مظلومان‌ را می‌دهد، یعنی‌ خود دادِ آنان‌ را می‌ستاند (بیت‌ 6)؛ به‌ اصلاح‌ قضات‌ و امر قضا می‌پردازد تا عدالت‌ تحقق‌ یابد (بیتهای‌ 9، 10). 
در یك‌ كلام‌، بدان‌ سبب‌ كه‌ پروین «دیو ظلم‌» را اساس‌ و سرچشمۀ بدیها و زشتیها می‌شمارد، تشنۀ عدل‌ و داد است‌ و ویژگیِ بنیادی‌ حاكم‌ آرمانی‌ در نظر او دادگری‌ است‌ و صفت‌ اصلی‌ آرمانشهر او، عدالت‌ گستری‌ است‌ كه‌ اگر عدالت‌، یعنی‌ اعتدال‌ و پایداری‌ در راه‌ حق‌ (جرجانی‌، 169) شیوۀ رایج‌ گردد و اگر هر چیز در جای‌ خود قرار گیرد (شهرستانی‌، 1 / 42، 45)، آرمانشهر واقعیت‌ می‌یابد. 

مآخذ

آرین‌پور، یحیی‌، از نیما تا روزگار ما، تهران‌، 1374ش‌؛ اژدرپناه‌، یعقوب‌، «پروین‌ اعتصامی‌، شاعر درد و رنج‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌، به‌ كوشش‌ علی‌ دهباشی‌، تهران‌، 1370ش‌؛ اسلامی‌ ندوشن‌، محمدعلی‌، جام‌ جهان‌بین‌، تهران‌، 1355ش‌؛ اسنادی‌ از مشاهیر ادب‌ معاصر ایران‌، به‌ كوشش‌ علی‌ میرانصاری‌، تهران‌، 1376ش‌؛ اعتصامی‌، ابوالفتح‌، «پاسخ‌ به‌ مقالات‌ مجلۀ روشنفكر»، «تاریخچۀ زندگانی‌ پروین‌ اعتصامی‌»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار، تهران‌، 1355ش‌؛ اعتصامی‌، یوسف‌، بهار، تهران‌، 1321ش‌؛ همو، «یادداشتها»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار (نک‍ : هم‍ ، اعتصامی‌، ابوالفتح‌)؛ براهنی‌، رضا، طلادرمس‌، تهران‌، 1371ش‌؛ بهار، محمدتقی‌، «دیباچۀ چاپ‌ اول‌»، دیوان‌ پروین‌ اعتصامی‌ (هم‍‌ )؛ همو، «سنخ‌ فكر دلالان‌ استعمار»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ بهبهانی‌، سیمین‌، «پروین‌، شاعر احساس‌ و عاطفه‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ پروین‌اعتصامی‌، «ای‌ مرغك‌»، بهار، به‌ كوشش‌ یوسف‌ اعتصامی‌، تهران‌، 1321ش‌؛ همو، دیوان‌، تهران‌، 1323ش‌؛ همو، «زن‌ و تاریخ‌»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار (نک‍ : هم‍ ، اعتصامی‌، ابوالفتح‌)؛ جرجانی‌، علی‌، التعریفات‌، به‌ كوشش‌ عبدالمنعم‌ حفنی‌، قاهره‌، 1991م‌؛ جمال‌زاده‌، محمدعلی‌، «چاپ‌ دیوان‌ پروین‌ به‌ زبان‌ آلمانی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ حافظ، دیوان‌، به‌ كوشش‌ پرویز خانلری‌، تهران‌، 1359ش‌؛ حمیدیان‌، سعید، «برخی‌ از ویژگیهای‌ سخن‌ پروین‌»، یادمان‌ پروین‌، به‌ كوشش‌ محمود طباطبایی‌ اردكانی‌، تهران‌، 1376ش‌؛ دادبه‌، اصغر، «جبرگرایی‌ حافظ: باور یا ابزار»، مجموعۀ مقالات‌ نخستین‌ یادروز حافظ، به‌ كوشش‌ كورش‌ كمالی‌ سروستانی‌، شیراز، 1377ش‌؛ داوران‌، فرشته‌، «شعر غیرشخصی‌ پروین‌ اعتصامی‌»، ایران‌شناسی‌، كالیفرنیا، 1368ش‌ / 1989م‌، س‌ 1، شم‍ 2؛ دباشی‌، حمید، «شعر، سیاست‌ و اخلاق‌: ارمغان‌ پروین‌ اعتصامی‌ به‌ شعر معاصر فارسی‌»، همان‌؛ دهخدا، علی‌اكبر، امثال‌ و حكم‌، تهران‌، 1308-1311ش‌؛ همو، «تاریخچۀ زندگانی‌ یوسف‌ اعتصامی‌ (اعتصام‌الملك‌)»، بهار، به‌ كوشش‌ یوسف‌ اعتصامی‌، تهران‌، 1321ش‌؛ روحانی‌، محمدحسین‌، «پروین‌ اعتصامی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ روزبهان‌ بقلی‌، عبهر العاشقین‌، به‌ كوشش‌ هانری‌ كربن‌ و محمد معین‌، 1335ش‌؛ زرین‌كوب‌، عبدالحسین‌، با كاروان‌ حله‌، تهران‌، 1374ش‌؛ سعدی‌، كلیات‌، به‌ كوشش‌ محمدعلی‌ فروغی‌، تهران‌، 1362ش‌؛ شمیسا، سیروس‌، سبك‌شناسی‌ شعر، تهران‌، 1374ش‌؛ همو، نگاهی‌ به‌ فروغ‌، تهران‌، 1372ش‌؛ شولر، «خطابه‌»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار (نک‍ : هم‍‌ ، اعتصامی‌، ابوالفتح‌)؛ شهرستانی‌، محمد، الملل‌ و النحل‌، به‌ كوشش‌ محمد بن‌ فتح‌الله‌ بدران‌، قاهره‌، 1956م‌؛ علی‌آبادی‌، ایرج‌، «پروین‌ اعتصامی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍‌ ، اژدرپناه‌)؛ فرخزاد، فروغ‌، ایمان‌ بیاوریم‌ به‌ آغاز فصل‌ سرد، تهران‌، 1363ش‌؛ قزوینی‌، محمد، «شعر پروین‌»، مقالات‌، به‌ كوشش‌ عبدالكریم‌ جربزه‌دار، تهران‌، 1363ش‌؛ گركانی‌، فضل‌الله‌، تهمت‌ شاعری‌، تهران‌، 1356ش‌؛ لاهیجی‌، محمد، مفاتیح‌ الاعجاز فی‌ شرح‌ گلشن‌ راز، به‌ كوشش‌ محمدرضا برزگر خالقی‌ و عفت‌ كرباسی‌، تهران‌، 1381ش‌؛ متینی‌، جلال‌، «چند كلمه‌ دربارۀ پروین‌ اعتصامی‌»، ایران‌شناسی‌، كالیفرنیا، 1368ش‌ / 1989م‌، س‌ 1، شم‍ 2؛ مهكامه‌ (محصص‌)، سرور، «مقاله‌ و قطعه‌»، مجموعۀ مقالات‌ و قطعات‌ اشعار (نک‍ : هم‍ ، اعتصامی‌، ابوالفتح‌)؛ میرانصاری‌، علی‌، پژوهشها (نک‍ : هم‍ ، اسنادی‌ از مشاهیر... )؛ نادرپور، نادر، «دربارۀ پروین‌ اعتصامی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ ناصرخسرو، دیوان‌، تهران‌، 1373ش‌؛ ندیمی‌، سوزان‌، «پروین‌ اعتصامی‌ شاعری‌ شیرین‌ سخن‌ و مبارزی‌ خاموش‌»، ترجمۀ عطاءالله‌ ندیمی‌، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ نصیرالدین‌ طوسی‌، شرح‌ الاشارات‌، قم‌، 1404ق‌؛ نصیری‌، محمدرضا، «بانوی‌ شعر ایران‌»، مجموعه‌ مقالات‌، تهران‌، 1383ش‌؛ نفیسی‌، سعید، «پروین‌ اعتصامی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ هشترودی‌، محمدضیاء، منتخبات‌ آثار (از نویسندگان‌ و شعرای‌ معاصر)، تهران‌، 1343ش‌؛ یارشاطر، احسان‌، «در جهان‌ دانش‌ و هنر»، سخن‌، 1335ش‌، س‌ 7، شم‍ 5؛ یوسفی‌، غلامحسین‌، «شوق‌ رهایی‌»، یادنامۀ پروین‌ اعتصامی‌ (نک‍ : هم‍ ، اژدرپناه‌)؛ نیز:

Dabashi, H., «Of Poetics, Politics and Ethics: The Legacy of Parvin E'tesami», Once A Dewdrop, ed. H. Moayyad, California, 1994; Ghanoonparvar, M. R., «Parvin E’tesami’s Utopia», ibid; Moayyad, H., »Parvin E’tesami’s Niche in the Pantheon of Persian Poetry», ibid.

اصغر دادبه‌ ـ علی‌ میرانصاری‌

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: