بیبرس منصوری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 18 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229221/بیبرس-منصوری
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
بِیبَرْسِ مَنْصوری، ركنالدین بن عبدالله خطایی دواداری صالحی (د 725ق /1325م)، امیر، تاریخنویس و فقیه حنفی عصر مملوكان مصر. نام تركی وی (بیبرس = بی: دارا + برس / بارس / پارس: پلنگ) و نیز وابستگی او به گروه مملوكان الملك الصالح (صالحی) نشانگر آن است كه وی ترك و شاید مغول تبار بوده، و نسبت خطایی او حاكی از آن است كه برخلاف اكثر مملوكان ترك مصر از مردم قپچاق نبوده است. بیبرس نخست غلام زرخرید سیفالدین قلاوون پیش از رسیدن به پادشاهی مصر، بود و قلاوون به تعلیم و تربیت او همراه با فرزندان خویش، همت گماشت. وی در عهد همان پادشاه بالید و از بندگی آزاد شد و امارت یافت. در 683ق /1284م امیر طبلخانه شد. در 685ق قلاوون قلعۀ كرك را از ملك مسعود فرزند ملك ظاهر بیبرس گرفت و بیبرس منصوری را به نیابت (حكومت، امارت) آن قلعه گمارد (ابن تغری بردی، النجوم، 9 /263؛ مقریزی، السلوك، 2 /193-194؛ حمدان، 7؛ IA, II /363؛ «دائرةالمعارف ... »، V /220). به روزگار سلطنت ملك اشرف خلیل پسر قلاوون، بیبرس از حكومت كرك معزول شد (690ق /1291م) و به روایتی منقول از بیبرس، خود وی از آن وظیفه استعفا كرد و به مصر بازگشت (مقریزی، همان، 2 /226؛ ابن تغری بردی، همانجا؛ عینی، 3 /83). بیبرس در آغاز پادشاهی ملك ناصر محمد برادر ملك اشرف، منصب دواداری یا دواداری كبیر (دوات داری = ریاست دیوان انشا) یافت. در روزگار سلطنت كوتاه زینالدین كتبُغا و لاچین منصوری و نیز در دومین دورۀ سلطنت ملك ناصر، در سمت خویش ابقا شد (مقریزی، المقفى ... ، 2 /531-532؛ ابنحجر، 2 /51). در 698ق كه ملك ناصر همراه با دو امیر قدرتمند خویش: بیبرس چاشنیگیر استاددار (وزیر دربار) و سپهسالار سلاّر نایبالسلطنۀ مصر به مقابله با تهاجم غازان، ایلخان ایران رهسپار شام شد، بیبرس منصوری به نیابت پادشاه در مصر گمارده شد؛ در 701ق در جنگ با عربهای شورشی به مثابۀ فرمانده بخشی از سپاه شركت جست و سال بعد به عنوان امیر سپاه به شام رفت و در جنگ باقطلوشاه (قتلغ شاه) از سرداران ایلخانی ایران، یكی از فرماندهان جناح راست بود (ابن تغری بردی، المنهل ... ، 3 /477). در 704ق /1304م، سلار نایبالسلطنۀ مصر او را به سعایت و تهمت یكی از كاتبان خویش از آن وظیفه معزول كرد و به قاهره فرا خواند؛ در همین سال از منصب دواداری نیز عزل شد و حتى به نشانۀ عزل وی از فرماندهی سپاه،شمشیرش را باز پس گرفتند. وی آنگاه همراه بیبرس چاشنیگیر به مكۀ معظمه مشرف شد (مقریزی، السلوك، 2 /380، 382-383، المقفى، 2 /532)؛ در 705ق به جنگ سیس گسیل شد و این نشانۀ بازگشت وی به مناصب پیشین تواند بود، چنانكه در 708ق / 1308م ملك ناصر محمد به ارادۀ خویش از پادشاهی كنارهگیری كرد و ملك مظفر بیبرس چاشنیگیر بر جای او نشست. سال بعد كه پایههای پادشاهی ملك مظفر به سستی گرایید و زمینۀ بازگشت ملك ناصر به پادشاهی برای سومینبار فراهم شد، بیبرس دواداری كه در زمرۀ امرای ترك مخالفِ ملك مظفر جای داشت، او را به خلع خویش از پادشاهی ترغیب كرد و ملك توصیۀ او را پذیرا شد (همو، السلوك، 2 /424، 441-443). چون ملك ناصر به سلطنت بازگشت، بیبرس در امور گوناگون نقش فعال یافت (ابن حجر، همانجا). او در 711ق /1311م به مقام نیابت سلطنت مصر رسید، اما سال بعد به اتهام اینكه وی با قراسنقر یكی از امیران ارشد مخالف با سلطان، تمایل و همدلی داشت، از نیابت سلطنت بركنار، و همراه با چند تن از امیران به زندان اسكندریه فرستاده شد و تا 717ق /1317م در زندان باقی ماند، تا اینكه به وساطت سیفالدین ارغون دواداری ناصری از زندان آزاد، و مدتی خانهنشین شد (مقریزی، همان، 2 /469، 481، المقفى، 2 /532-533؛ ابن تغری بردی، النجوم، همانجا؛ ابن حبیب، 39، 47؛ ابن حجر، همانجا). اما ملك ناصر پس از مدتی مناصب پیشین را به وی باز گرداند و در 718ق اقطاع مغولتای را بر مقرری او افزود (مقریزی، همان، 2 /533، السلوك، 3 /6). بیبرس حنفی مذهب بود و در آن مذهب اجازۀ فتوا و روایت داشت و در بیرون قاهره مدرسۀ دواداریه را برای حنفیان تأسیس كرد و در سالهای آخر عمر به تعلیم، تدریس و افتا در آنجا پرداخت و در رمضان 725ق درگذشت (ابنحبیب، 158؛ مقریزی، المقفى، همانجا؛ ابن عماد، 6 /67؛ IA, II /364). بیبرس نزد ملك منصور قلاوون قرب و حرمت فراوان داشت و مناصب و القاب بزرگ از او گرفت (نک : عینی، 2 /324). ملك ناصر نیز او را محترم میداشت و هنگام ورودش از جای بر میخاست. مورخان او را به خردمندی، فضل و ادب، دانشوری، سیاست و خیراندیشی ستودهاند (ابن تغری بردی، همانجاها؛ ابن عماد، 6 /66-67؛ صفدی، 1 /271؛ مقریزی، همانجا). از بیبرس منصوری 4 تألیف شناخته شده است كه مهمترین و مفصلترین آنها زبدة الفكرة فی تاریخ الهجرة نام داشته كه تاریخی عمومی بوده، و از آغاز خلقت تا حوادث سال 722 ق / 1322م را در بر داشته است. این اثر به قول برخی از مورخان 11 و به روایت گروهی دیگر 25 جلد بوده است و بیشتر تاریخنویسان بر آناند كه كاتب مسیحی آن، ابوالبركات ابنكبر (ه م) در تألیف این كتاب با بیبرس همكاری داشته است (صفدی، مقریزی، همانجاها؛ ابن تغری بردی، النجوم، 9 /263-264؛ سخاوی، 311). بخش بزرگی از این كتاب به شیوۀ تاریخنویسان آن روزگار برگرفتهای است از الكامل ابن اثیر، اما بخش اخیر آن كه تاریخ مملوكان مصر است، از منابع اصلی تاریخ این دوره به شمار میرود و از اهمیت بسیار برخوردار است (نک : EI2). بیشتر تاریخنویسان بعدی از جمله عینی در عقد الجمان (نک : 2 /65، 83، جم )، نویری در نهایة الارب (نک : 31 /32) و ابن فرات در تاریخ خود (نک : 7 /215) از این كتاب سود جستهاند. بخشهایی از این كتاب به جا مانده كه در كتابخانههای گوناگون جهان پراكنده است. به ظاهر تنها مجلدات 4 و 5 و 6 (شامل حوادث سالهای 131-399ق) و جلد 9 (حوادث سالهای 655-709ق) آن باقی مانده (IA، نیز «دائرةالمعارف»، همانجاها) كه تاكنون هیچیك از این بخشها منتشر نشده است. كتاب دیگر او التحفة الملوكیة فی الدولة التركیة، نام دارد و تاریخ پادشاهی مملوكان مصر است (از 648 تا 711ق). این كتاب كه به نثر مسجع تحریر شده، در 1407ق به كوشش عبدالحمید صالح حمدان در قاهره انتشار یافته است. سومین كتاب وی، اللطائف فی اخبار الخلائف نام داشته (نک : سخاوی، 178) كه به ظاهر تاریخ خلفا بوده است؛ اما از این كتاب هیچ نسخهای تاكنون شناخته نشده است. چهارمین كتاب منسوب به او تفسیری است از قرآن مجید به شیوۀ صوفیان به نام مواعظ الابرار كه گویا در سالهای آخر عمر و پس از رهایی از زندان به تألیف آن دست یازیده است (حمدان، 11-12؛ نیز نک : سیوطی، 1 /555) و نسخهای از آن در كتابخانۀ پتنۀ هند موجود است (GAL, II /55).
: ابن تغری بردی، المنهل الصافی، به كوشش نبیل محمد عبدالعزیز و دیگران، قاهره، 1985م؛ همو، النجوم؛ ابن حبیب، حسن، تذكرة النبیه فی ایام المنصور و بنیه، به كوشش محمد محمد امین و سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره، 1982م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الكامنة، به كوشش محمد عبدالمعید خان، حیدرآباد دكن، 1393 ق/1973 م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1350 ق؛ ابن فرات، محمد، تاریخ، به كوشش قسطنطین زریق، بیروت، 1942 م؛ حمدان، عبدالحمید صالح، مقدمه بر التحفة الملوكیة بیبرس منصوری، قاهره، 1407ق/1987م؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به كوشش صالح احمد بن علی، بغداد، 1382ق/ 1963م؛ سیوطی، حسن المحاضرة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387ق/1967م؛ صفدی، خلیل، اعیان العصر، چ تصویری، به كوشش فؤاد سزگین، فرانكفورت، 1410ق/1990م؛ عینی، محمود، عقد الجمان، به كوشش محمد محمد امین، قاهره، 1408-1409ق/1988-1989م؛ مقریزی، احمد، السلوك، به كوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، 1418ق/1997م؛ همو، المقفی الكبیر، به كوشش محمد یعلاوی، بیروت، 1411ق/1991م؛ نویری، احمد، نهایة الارب، به كوشش باز عرینی، قاهره، 1412ق/1992م؛ نیز:
EI2; GAL; IA; Türkiye diyanet vakfı İslâm ansiklopedisi, Istanbul, 1992.مصطفى موسوی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید