باجه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/227044/باجه
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
11
باجه، شهر و ناحیهای مشهور در غرب اندلس اسلامی که امروزه شهر بژا، مرکز ایالت آلنتژوی سفلیٰ، و ناحیهای به همین نام (بژا) در جنوب شرقی لیسبن، پایتخت پرتغال، در جای آن قرار دارد. به گفتۀ برخی از جغرافیدانان مسلمان (مثلاً ابنعبدالمنعم، 75)، باجه در رومی (لاتین) به معنای صلح بوده است و این احتمالاً به نام باستانی باجه، یعنی پاکس یولیا (EI2) اشاره دارد. باجه از شهرهای کهن اندلس بود و گفتهاند که بنای آن به دورۀ رومیها باز میگردد (اصطخری، 44؛ ابن عبدالمعنم، همانجا). ناحیۀ باجه در دورۀ اسلامی محدودۀ وسیعی را در بر میگرفت و با ناحیۀ مارده مجاور بود (همانجا؛ مقری، 1/ 159؛ برای شهرها و دژهای باجه، ﻧﻜ : یاقوت، 1/ 227، 2/ 757، 3/ 167، 204، 278، 562، 4/ 109، 714؛ ابنسعید، 1/ 402، 406).در 94ق/ 713م اشبلیه به تحریک جمعی از اهالی و مداجلۀ مدافعان شهر که به باجه عقب نشسته بودند، سر به شورش برداشت. موسی بن نصیر با فرستادن پسرش عبدالعزیز این دو شهر را باز گشود (اخبار...، 25-26). پس از فتح اسلامی، باجه محل اقامت دستههایی از قبایل عرب گردید (ﻧﻜ : یعقوبی، 354؛ ابنحزم، 132، 267، 333). هنگامی که ابوالخطار در اندلس به حکومت رسید (125-130ق)، سپاهیان مصری را در آنجا مستقر کرد و باجه بهصورت ناحیهای نظامی درآمد (ابنقوطیه، 43-44؛ ابنعبدالمنعم، همانجا). در 146ق/ 763م علاء بن مُغیث یَحصُبی (جُذامی) فرمانده سپاه مصر به تحریک منصور و داعیۀ عباسیان، در باجه قیام کرد و گروه بسیاری از مردم اندلس را بر ضد امیر اموی، عبدالرحمان الداخل، با خود همراه ساخت (اخبار، 93-94؛ ابنعذاری، 2/ 51-52). در 214ق/ 829م عبدالرحمان بن حَکَم به باجه لشکر کشید و در این ناحیه که از زمان فتنۀ منصور آشوب زده بود، آرامش برقرار کرد (ﻧﻜ : ابناثیر، 6/ 202، 356، 415؛ ابنابار، 1/ 246). در 230ق/ 845م نُرمانها (مجوس) به باجه حمله کردند (ابندلایی، 98-100). در حمله مجدد نرمانها در 245ق/ 859م به آبهای غربی آندلس، شماری از کشتیهای آنان در ناحیۀ باجه به دست مسلمانان افتاد (ابنحیان، چ بیروت، 307-309).باجه از 261ق/ 875م به بعد در جریان شورش «مُولّدان» آسیبها دید و بارها به تصرف آنان در آمد (ﻧﻜ : همان، 343-345، 380). سرانجام عبدالرحمان الناصر، خلیفۀ اموی در نیمۀ جمادیالآخر 317/ ژونیۀ 929 باجه را بر قلمرو خود افزود و دستور داد در آنجا قصبهای برای اقامت والی و افراد او بسازند (همو، چ مادرید، 245، 247-248). بعدها رؤسای محلی باجه از طاعت حکومت مرکزی سرباز زدند (لوی پرووانسال، «تاریخ...»، II/ 24-25) و سپس خاندانی از اشراف محلی به نام بنوطیفور چندی بر آنجا حکومت کردند (ابنسعید، 1/ 403-404).هنگامی که در باجه اختلاف بر سر حکومت بالا گرفت، ابنافطس، حاکم بطلیوس باجه را چندی به تصرف خود در آورد. اما سپاهیان ابنعباد، حاکم اشبیلیه این شهر را طی نبردی از دست او خارج ساختند (عنان، دول...، 35-36، 82-83). پس از آن تا حدود سال 436ق/ 1044م که باجه بار دیگر به استیلای بنو عباد درآمد، تحت حکومت والیان شِلب (دومین امیرنشین غرب اندلس پس از اشبیلیه) اداره میشد (ابناعذاری، 3/ 192-193؛ عنان، همان، 43-44). در 475ق/ 1082م سپاهیان آلفونسوی ششم، پادشاه قشتاله باجه را به هنگام لشکرکشی به اشبیلیه غارت کردند (ابنعبدالمعنم، 288؛ عنان، همان، 73-74). بعدها در 539ق/ 1144م ابنقَسیّ (ه م) در غرب اندلس بر ضد مرابطون قیام کرد و شهرهایی را گرفت؛ اما میان او یارانش اختلاف پدید آمد و برادرانش در باجه به مخالفت او برخاست (ﻧﻜ : ابنابار، 2/ 202-207؛ ابنخطیب، اعمال...، 251).یک سال پس از استیلای مسیحیان بر باجه و دیگر شهرهای غرب (ﻧﻜ : ابناثیر، 11/ 106)، در 541ق/ 1146م موحدان به اندلس لشکر کشیدند و براین نواحی چیره شدند و سیدرای ابنوزیر، حاکم باجه و بطلیوس به اطاعت موحدان درآمد (عنان، عصر...، 1/ 327-328). ابن وزیر در 551ق/ 1156م باجه را به موحدان واگذاشت (همان، 1/ 348؛ قس: ابن ابی زرع، 200، که 556ق آورده است).در زمان والیان موحدی، باجه اوضاع آشوب زده داشت. ازاینرو، مسیحیان شنترین در 22ذیحجۀ 557ق/ 1دسامبر1162م بر این شهر مستولی شدند و پس از 4 ماه و اندی اقامت در آنجا، شهر و باروهای آن را ویران ساختند (ابنصاحب الصلاة، 289). به روایت دیگر، باجه 10 سال بعد، در اول محرم 568ق/ 23 اوت 1172م به دست سپاهیان آلفونسو، پادشاه پرتغال (در روایات اسلامی، اذفونش ابن الرنک یا ابن الرنق) سقوط کرد و ویران گردید (همو، 436، حاشیههای 4 و 5؛ عنان، همان، 1/ 340، 2/ 26، 86-87).در 570ق/ 1174م یوسف ابن عبدالمؤمن دستور داد باجه را برای اسکان مجدد اهالی بازسازی کنند. چندی بعد عمر بن تیمصلت، والی شلب بر باجه حکومت یافت و شهر رونق پیشین را باز یافت (ابنخطیب، الاحاطة، 4/ 355؛ عنان، همان، 2/ 91)؛ لیکن بار دیگر باجه بر اثر لشکرکشی آلفونسو در 573ق/ 1177م آسیب دید و در پی شکست تیمثلت در محرم 574/ ژوئیۀ 1178، از سکنه خالی شد (همان، 2/ 97-98). مسیحیان بار دیگر در 586ق بر باجه و شهرهای مجاور تاختند و بر آنجا دست یافتند. در سال بعد لشکر یعقوب المنصور موحدی این منطقه را باز پس گرفت (ابن ابی زرع، 219، 269). سرانجام به سبب هرج و مرج اوضاع در اندلس و ضعف بنینصر، باجه به دست مسیحیان افتاد (ابنخطیب، اعمال، 293).باجه در زمان احمد بن محمد رازی (د 344ق) شهری آباد و پر محصول بود و خیابانهای وسیع و حمامها و بازارها و مساجد فراوان داشت و گروهی از اعراب را در خود جای داده بود (سالم، 1/ 199؛ لوی پرووانسال، «وصف اسپانیا...»، 87). در آنجا عسل فراوان به دست میآمد و صنعت دباغی و کتان بافی رونق داشت و از معادن آن ناحیۀ نقره برداشت میشد (ابنسعید، 1/ 403؛ مقری، 1/ 159).در باجه آثاری از طاق بناهای کهن و باروی شهر باقی مانده است که قدمت آنها به دورههای اسلامی و رومی بازمیگردد. در سمت غرب شهر نیز قلعهای در زمینی مرتفع واقع است که در 701ق/ 1302م در محل یک قلعۀ کهن رومی بنا گردیده است. این قلعه برجی بلند به ارتفاع 41 متر دارد.گفته میشود بخشی از قلعه در دورۀ اسلامی ساخته شده است.بجز اینها،کلیساهایی کهن در باجه برپاست (ﻧﻜ : عنان، الآثر...، 406-408).باجه خاستگاه علما و دانشمندانی صاحب نام بوده است از آن جمله ایسیدور باجب است که تاریخ لاتینی او شامل رویدادهای فتح اسلامی تا 137ق/ 754م در دست است (عنان، همان، 406). ابراهیم ابن محمد باجی (سدۀ 4ق) نیز کتابی در شرح حال رجال و فقهای باجه داشته است (ﻧﻜ : ابن فرضی، 2/ 154، 203). ابوولید سلیمان بن خلف باجی (د 474ق) و ابوعمر یوسف بن جعفر باجی (سمعانی، 2/ 15-16؛ ابنسعید، 1/ 404-405) نیز از فقهای مشهور باجه بودند.
ابنابار، محمد، الحلة السیراء، به کوشش حسین مونس، قاهره، 1980-1985م؛ ابن ابیزرع، علی، الانیس المطرب، رباط، 1972م؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابنحزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ ابنحیان، حیان، المقتبس، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، 1979م؛ همان، به کوشش محمود علی مکی، بیروت، 1973م؛ ابنخطیب، محمد، الاحاطة، قاهره، 1394ق/ 1974م؛ همو، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956م؛ ابن دلایی، احمد، ترصیع الاخبار، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، 1965م؛ ابنسعید، علی، المُغرب فی حلی المَغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1953م؛ ابن صاحب الصلاة، عبدالملک، المن بالامامة، به کوشش عبدالهادی تازی ، بیروت، 1987م؛ ابنعبدالمعنم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1984م؛ ابنعذاری، احمد، البیان المغرب، به کوشش کولن و لوی پرووانسال، بیروت، 1983م؛ ابن فرضی، عبدالله، تاریخ العلماء و الرواة للعلم بالاندلس، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1408ق1988م؛ ابن قوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، 1402ق/ 1982م؛ اخبار مجموعة، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، 1401ق/ 1981م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار تهران، 1347ش؛ سالم، سحر عبدالعزیز، تاریخ بطلمیوس الاسلامیة، اسکندریه، 1989م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی، حیدرآباد دکن، 1383ق/ 1963م؛ عنان، محمد عبدالله، الآثار الاندلیسة الباقیة، قاهره، 1381ق/ 1961م؛ همو، دول الطوائف، قاهره، 1380/ 1960م؛ همو، عصر المطربین و الموحدین فی المغرب و الاندلس، قاهره، 1383-1384ق؛ مقری، احمد، نفحالطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388ق؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1892م؛ نیز:
EI2; lévi-Provençal, E., «La Description de l’Espagne d’Ahmad alRāzī», Al-Andalus, Madrid, 1953, vol. XVIII; id, Histoire de l’Espagne musulmane, Paris/ Lediden, 1950.محمدرضا ناجی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید