حج
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 4 مرداد 1401
https://cgie.org.ir/fa/article/226911/حج،-اعمال-مذهبی
یکشنبه 19 اسفند 1403
چاپ شده
20
حَجّ، از مهمترین اعمال مذهبی مسلمانان که متضمن زیارت خانۀ کعبه با اعمال و مناسکی خاص است. حج در لغت به معنای قصد کردن و آهنگ چیزی است و همواره عالمانِ اصولْ حج را بهعنوان نمونه برای نقل از معنای لغوی به معنای اصطلاحی و ایجاد حقیقت شرعیه مثال زدهاند (ابواسحاق، 62؛ صاحبمعالم، 35)؛ در این نقل، حج عبارت است از قصد به سوی محلی مشخص ــ کعبه و دیگر اماکن مناسکی حج ــ در وقت مشخص برای اجرای اعمال بهخصوص (ابن حمزه، 155؛ ابنهبیره، 1 / 174؛ جرجانی، 111). در روایتی وجه تسمیۀ حج از آن رو دانسته شده که «حجَّ» به معنای «افلحَ» است و حج بهمثابۀ رستگاری است (ابن بابویه، علل ... ، 2 / 411). در دیگر ادیان ابراهیمی، آیین معادل حج، زیارت بیتالمقدس است که حتى برای مسیحیان از سدۀ 2م گزارش شده است (مکارتی، 343-344)، با این همه، در مسیحیت رفتن به بیتالمقدس و اجرای آیینی در آنجا چیزی جز یک زیارت در کنار زیارت یادمانها و قبور قدیسان نیست که دربارۀ اصل مقبولیت آن هم نزد عالمان مسیحی اختلافنظرهایی وجود داشته است (همانجا). رسم عالیاه نزد یهود به حج مسلمانان شبیهتر است؛ رسمی متضمن زیارت بیتالمقدس با آیینی خاص که در 3 مناسبت ویژه (شالوش رگالیم) در سال برگزار میشود، هرچند مفهوم عالیاه در فرهنگ متأخر یهود با مهاجرت نیز پیوند خورده است (گلیکسون، 144-157). در اسلام با وجود استحبابی که برای زیارت قبور و اماکن متبرکه نزد آنان که همفکر ابنتیمیه نیستند، وجود دارد، اما حج کاملاً امری دیگر است؛ حج نهتنها فریضهای واجب است، بلکه بهعنوان یکی از فروع دهگانۀ دین در کنار نماز و روزه قرارگرفته است.
اشارات مختلف قرآنی نشان میدهد که اصل وجود کعبه و زیارت آن نزد عرب پیش از اسلام، به اندازهای قدمت داشته که تعابیر مختلف قرآن کریم در خصوص اولین خانه بودن آن (آل عمران / 3 / 96)، نامیدنش به «بیت عتیق» (حج / 22 / 29، 33) و نقش حضرت ابراهیم(ع) در ساخت آن (بقره / 2 / 125، 127؛ حج / 22 / 26) حتى برای مخاطبان مسلماننشده قابل فهم بوده است. برخی اشارات مانند دعوت مشرکان از سوی پیامبر(ص) به پرستیدن «رب این بیت» (قریش / 106 / 3) نشان از آن دارد که با وجود باورهای مشرکانه، اعراب پیش از اسلام کعبه را «خانۀ الله» میدانستند و زیارت کعبه برای آنان اصالتاً برای پرستش الله بود. این باور مشرکان نیز مورد نقد قرآن قرارگرفته است که گوشت قربانی حج به «الله» تعلق دارد و نباید به مصرف دیگری برسد (حج / 22 / 37). این عبارت قرآنی که «صفا و مروه از شعائر الله» است (بقره / 2 / 158) هم اشاره به باوری مشترک میان حج اسلامی و حج پیش از اسلام دارد و آشکار است که نهتنها در مقام تشریع، که در مقام اخبار از ماوقع نیز هست. در تأیید اینکه نزد جاهلیان، مناسک حج اصالتاً تعلق به الله داشت، باید گفت تنها در این صورت است که میتوان درک کرد چگونه قرآن کریم سابقۀ زیارت کعبه را به ابراهیم(ع) نماد توحید و اللهپرستی بازگردانده، و با وجود لغو رسوم مشرکانه، آیین حج را حفظ کرده و عظمت و اعتباری افزون بخشیده است. آیات آغازین سورۀ توبه به روشنی نشان میدهد که تا زمان فتح مکه، مسلمانان و مشرکان دوشادوش هم در مراسم حج شرکت میجستند و کاربردهای متعدد واژۀ حج در قرآنکریم نشان میدهد که رسم زیارت کعبه، نزد مشرکان نیز با همین نام حج شناخته میشده است. رسوم و مناصبی مانند «سقایة الحاج» (آب رساندن به حجاج) نیز در جاهلیت وجود داشت (توبه / 9 / 19) که با نقد قرآن مواجه نشده و در دورۀ اسلامی دوام یافته است (مثلاً صنعانی، 2 / 269؛ طبری، 10 / 96). مانند دیگر رسوم جاهلی که در آنها پرستش الله با یاد خدایان مشوب میشد و با آیینهایی همراه میشد که از سوی اسلام مورد نقد بود، انتظار میرود که دربارۀ حج نیز چنین باشد؛ اشارهای به این آلایش در آیۀ 8 سورۀ انفال (35) دیده میشود، آنجا که میگوید: «نماز آنان در نزد خانه (کعبه) جز سوت کشیدن و کف زدن نبود»، حال آنکه انتظار میرفته است به رسم ابراهیمی طواف کنند و نمازی با رکوع و سجود به جای آرند (بقره / 2 / 125؛ حج / 22 / 26).در روایات آمده است که طواف را نزد عرب جاهلی عدد بهخصوصی نبود و عبدالمطلب نیای پیامبر(ص) عدد 7 را مرسوم ساخت (ابن بابویه، من لا یحضره ... ، 4 / 365). در احادیث و روایات، رسوم جاهلی برای حج با جزئیات بسیار بسط داده شده است و گاه عناصر مبالغهآمیزی هم در گزارش آن دیده میشود (برای تفصیل، نک : علی، 6 / 347 بب ). با این همه، با تکیه بر آیات قرآنی و رویکرد محتاطانه به اخبار و حکایات بهنظر میرسد رسوم عرب پیش از اسلام قرابتهای بسیاری به آیین اسلامی حج دارد (نک : فروخ، 161؛ حمور، 223) و میتوان گفت بسیاری از احکام آن ــ در حـد کلیـات ــ امضایـی است (بـرای پـاسخ بـه شبهههایی دربارۀ رابطۀ حج اسلامی و جاهلی، نک : شحاده، 9 بب ).
با وجود کوتاه و گذرا بودن عبارت قرآنکریم درخصوص حج، بخش مهمی از فروع فقهی مربوط به حج در قرآن آمده، و گاه حتى به جزئیات پرداخته شده است. عمدۀ احکام حج در دو سورۀ بقره و حج قابل دستیابی است. مواردی که از احکام حج در قرآن تصریح شده است عبارتاند از: زمان معلوم برای حج، رفتن با عمره به استقبال حج که در قرآن کریم با تعبیر اتمام و تمتع از آن یاد شده است، تفاوت اهل مکه با دیگران در کیفیت مناسک حج (بقره / 2 / 196)، طواف خانۀ کعبه (همان / 125؛ حج / 22 / 29)، نماز در مقام ابراهیم (بقره / 2 / 125)، سعی بین صفا و مروه که به تعبیر طواف از آن یاد آمده (همان / 158)، افاضه از عرفات و رفتن برای ذکر خدا به مشعرالحرام (همان / 198)، قربانی کردن (همان / 196؛ حج / 22 / 36) و جایگزینی روزه برای آنان که توانایی ندارند (بقره / همانجا)، حلق و تقصیر (فتح / 48 / 27) و دادن فدیه برای آنان که حلق نمیکنند (بقره / همانجا). برخی از ممنوعیتهای حج مانند منع آمیزش جنسی و منع فسوق و جدال که مفسران دربارۀ آن بحث بسیار داشتهاند (مثلاً طبری، 2 / 263 بب ؛ طوسی، التبیان، 2 / 162 بب ) از موارد یادشده در قرآنکریم است (بقره / 2 / 197). بخش دیگری از احکام حج ریشه در سنت نبوی دارد که از آن جمله میتوان به مواردی چون تعیین میقاتها، احکام احرام و کیفیت آن، و احکام جزئی مربوط به کیفیت اجرای مناسک حج اشاره کرد (نک : ابن حجر، 145- 158). افزون بر احادیث پراکنده (همانجا)، حـدیث مفصل مربـوط بـه حـجةالـوداع ــ آخرین حج پیامبر (ص) ــ (مثلاً مسلم، 2 / 886-891؛ ابوداوود، 2 / 182-185) در بسط مباحث فقهی حج بسیار مؤثر بوده است. ابن حزم اندلسی (د 456ق / 1064م)، محبالدین طبری (د 694ق / 1295م) و ابن کثیر دمشقی (774ق / 1373م)، رسالههایی مفرد در شرح این حج پیامبر (ص) نگاشتهاند که عموماً اتکای آنها بر روایت جابر بن عبدالله انصاری است (ابن حزم، ابنکثیر، سراسر آثار؛ حاجیخلیفه، 2 / 1079). از معاصران نیز احمد عبدالغفور عطار با عنوان حجة النبی (ص) (چ مکه، 1396 ق)، محمد ناصرالدین البانی نیز با عنوان خبر حجةالنبی (ص) کما رواه جابر (چ بیروت / دمشق، 1405ق)، عطیه محمد سالم با عنوان مع الرسول (ص) فی حجة الوداع (چ مدینه، 1409ق)، فیصل بن علی بعدانی با عنوان احوال النبی (ص) فی الحج (چ ریاض، 11421 ق) و ابوتراب ظاهری با عنوان کیف حج رسول الله(ص) (چ جده، دارالقبله) تکنگاریهایی در این باب پرداختهاند.
حج در فقه اسلامی، فریضهای است از نوع واجب عینی بر هر مکلف؛ اما وجوب آن در طول عمر تنها یکبار است و این همان حجی است که برای هر فرد حَجةالاسلام (مثلاً نک : جصاص، 1 / 348) یا حج صروره (مثلاً نک : طوسی، النهایة، 202) خوانده میشود. به استناد مضمون آیۀ آل عمران (3 / 97) شرط منجز شدن وجوب حج بر فرد، تحقق استطاعت است. در اسلام حج یکی از ارکان عملی است (ابن هبیره، 1 / 174؛ نووی، الایضاح، 4) و در حدیثی از پیامبر(ص)، در کنار شهادتین، نماز، زکات و روزه، حج یکی از 5 پایۀ اسلام شمرده شده است (بخاری، 4 / 1641؛ ترمذی، 5 / 5؛ نیز ابنجماعه، 1 / 6). درخصوص گونۀ وجوب حج، برخی مباحث اصولی هم مطرح شده است؛ مانند آنکه برخی از فقیهان چون امامیه بیشتر اهل سنت وجوب آن را به فور دانستهاند و کسانی چون شافعی و محمد بن حسن شیبانی قائل به تراخی بودهاند و باور داشتند که حتى در صورت تحقق استطاعت، اگر مکلف در امر حج تأخیر اندازد، گناهکار نخواهد بود (مفید، المقنعة، 385؛ طوسی، الخلاف، 2 / 257؛ ابنهبیره، 1 / 177؛ رافعی، 7 / 14؛ حطاب، 2 / 471). قائلین به فور به این حدیث تمسک کردهاند که اگر کسی استطاعت یافت و حج به جای نیاورد، دور نیست که یهودی یا مسیحی بمیرد (ترمذی، 3 / 176؛ طبری، 4 / 16). شروط وجوب حج بر دو دستهاند: برخی چون عقل و بلوغ، شروط عمومی وجوب اعمالاند، و برخی چون حریت و استطاعت اختصاص به حج دارد (ابنهبیره، 1 / 174؛ کاسانی، 2 / 120؛ ابنقدامه، 3 / 161؛ شهیدثانی، 2 / 162). اسلام را برخی چون شافعی شرط وجوب حج شمردهاند (غزالی، 2 / 581)، ولی امامیه و برخی مذاهب دیگر که در مبانی کلامی خود قائل به مکلف بودن کفار به احکام شریعت هستند، آن را شرط وجوب نمیدانند (طوسی، همان، 2 / 245) و تنها شرط صحت میشمارند (شهیدثانی، همانجا). درخصوص شرط استطاعت باید دانست استطاعت به معنای عام خود شرط وجوب هر عبادتی است و بهعنوان مبنای کلامی مشترک نزد مذاهب، خداوند تکلیف به امری که مکلف استطاعت انجام آن را نداشته باشد، نکرده است (طوسی، الاقتصاد، 61؛ عضدالدین، 3 / 353)، اما درخصوص حج استطاعت معنای ویژهای دارد. اینجا استطاعت به معنای توانایی بر فراهم آوردن توشۀ راه برای تمامی راه تا زمان بازگشت، توانایی بر فراهم نمودن مرکب مناسب، برخورداری از سلامت جسمانی، و امن بودن مسیر راه است، هرچند دربارۀ آن کس که توشه و مرکب ندارد مالکیان و برخی شافعیان قائل به وجوب حجاند (طوسی، الخلاف، 2 / 246؛ ابنعبدالبر، 9 / 125-127؛ ابنهبیره، 1 / 175-176؛ نووی، المجموع، 7 / 58؛ ابن عابدین، 2 / 419). این تفاوت دیدگاه برخاسته از آنجا ست که غالب فقها مشقت پیاده رفتن در صورت فقدان مرکب را رافع وجوب دانستهاند و نزد مالکیان، تحمل این مشقت موجب فضیلتی افزون برای حج است (نک : ابنعبدالبر، همانجا). شرط آخر که در برخی منابع بدان تصریح شده، امکان سیر است، به این معنا که در صورت تحقق شرایط استطاعت، از نظر مسافت و زمان ممکن باشد که فرد خود را به مناسک حج آن سال برساند (حطاب، 2 / 491، 500-502؛ مرداوی، 3 / 406؛ شهید ثانی، همانجا؛ ابن عابدین، 2 / 465). درخصوص زنان، در مذاهب حنفی و حنبلی همراه بودن همسر یا مردی از محارم شرط وجوب است، اما نزد امامیه، بیشتر شافعیه و مالکیه، چنین شرطی دیده نمیشود (ابنهبیره، 1 / 174؛ کاسانی، 2 / 123-124؛ حطاب، 2 / 522 بب ؛ شهید ثانی، 2 / 168) و برخی هم این همراهی را شرط وجوب و تسهیلی برای زنان شمردهاند، نه اینکه شرط جواز بوده باشد (مثلاً نک : شربینی، 1 / 467). در برخی منابع فقهی بهخصوص نزد حنفیان قرار نداشتن زن در شرایط عدۀ طلاق یا وفات به شروط استطاعت افزوده شده است (ابنهمام، 2 / 419؛ ابننجیم، 2 / 552). اما اذن شوهر در انجام فریضۀ حج نزد غالب فقها شرط نشده (مفید، المقنعة، 449؛ کاسانی، 2 / 124؛ شربینی، 3 / 406)، و حتى نزد برخی درخصوص حج مستحب هم این اجازه لازم دانسته نشده است (مثلاً مرغینانی، 1 / 134؛ ابنهمام، 1 / 134). افزون بر شروط وجوب، شروط دیگری نیز بهعنوان شروط صحت افزوده شدهاند که عبارتاند از تدین به اسلام، برخورداری از عقل، رعایت میقات زمانی و رعایت میقات مکانی (حطاب، 2 / 475؛ محلی، 2 / 91؛ شهیدثانی، 2 / 162؛ ابنعابدین، 2 / 502). برای آنان که از سلامت برخوردار نیستند، یا آنان که وفات یافتهاند، امکان حج به نیابت وجود دارد (طوسی، همان، 1 / 248-249، 255). برخی فقها مانند امامیه، ابوحنیفه و مالک باور دارند که وجوب حج با مرگ ساقط میشود و بر ورثه لازم نیست به نیابت حج به جای آورند، اما شافعیان و حنبلیان به جای آوردن حج به نیابت را بر ورثه واجب میدانند (ابنهبیره، 1 / 176؛ علامۀحلی، 2 / 101).
در بسط احکام حج در مذاهب فقهی، مفهوم حج همواره با مفهوم عمره در هم تنیده است؛ با نگاهی دقیق به این دو مفهوم باید گفت عمره، منسکی است که از حیث آداب بسیار نزدیک به حج است، اما منسک مستقلی تلقی میشود. با این همه، این استقلال بدان معنا ست که عمره بدون حج امکان ادا دارد، اما حج همواره با عمره کامل میشود و از همین رو ست که قریب به اتفاق فقیهان عمره را هم مانند حج فریضه شمردهاند (طوسی، الخلاف، 2 / 262؛ ابنرشد، 1 / 235-236) و همچون حجةالاسلام، برای عمرۀ واجب تعبیر عمرةالاسلام را بهکار گرفتهاند (طوسی، همان، 2 / 426؛ رافعی، 7 / 225). بر این پایه در منابع فقهی، از آنجا که مجموع مناسک واقع شده در موسم معین، حج نامیده میشود، اصطلاح حج ناظر به معنایی جامع میان حج به معنیالاخص و عمرهای که مکمل حج باشد، نیز هست. در اصطلاح فقها، برای جدا ساختن عمرهای که جدا از حج برگزار میشود، تعبیر عمرۀ مبتوله یا بریده آمده است (مثلاً نک : ابوالصلاح، 221) که گاه به سادگی عمرۀ مفرده خوانده میشود (طوسی، الاقتصاد، 302). در فقه اسلامی، حج بر 3 گونه است: حج تمتُّع، اِفراد و قِران (مفید، همان، 389؛ ابنهبیره، 1 / 174) که همۀ آنها حجی مقرون به عمره است و تنها تفاوتشان در نحوۀ تلفیق دو منسک است. با وجود بسطی که در جزئیات وجود دارد، حج تمتع آن است که حجگزار نخست در موسم حج برای عمره محرم میشود و پس از به جای آوردن عمره، در همان مکه احرام برای حج میبندد و مناسک حج را اجرا میکند. برخی فقها خاصه از امامیه تأکید دارند که گزارندۀ حج تمتع اساساً مجاز نیست در غیر مکه احرام بندد (طوسی، همان، 2 / 265). حج افراد به عکس با احرام به حج آغاز میشود و پس از پایان حج، شخص بار دیگر برای اجرای مناسک عمره احرام میبندد. حج قران، نزد غالب فقهای اهل سنت، تلفیقی از دو منسک عمره و حج است (همان، 2 / 264؛ ابنهبیره، 1 / 175) و به همین سبب قران نامیده شده است، اما امامیه چنین تعریفی را نپذیرفته است (طوسی، همانجا). در حج قران، نزد ابوحنیفه طواف عمره و حج، و سعی عمره و حج هر دو واجب است، اما نزد مالک، شافعی و احمد بن حنبل، یک طواف و یک سعی کافی است (ابنهبیره، 1 / 179). نزد امامیه گزارندۀ حج قران مانند حج افراد جایز نیست بین اعمال عمره و حج جمع کند و تلفیقی صورت دهد؛ تنها تفاوت نزد امامیان آن است که در حج قران همزمان با احرام سوق دادن قربانی آغاز میشود و در افراد چنین نیست، آنان تسمیۀ حج به قران را به مقارنۀ سوق قربانی و احرام بازگرداندهاند (طوسی، الخلاف، همانجا). نزد برخی امامیه حج قران دارای دو طواف و یک سعی است (مفید، المقنعة، 391). در حج قران و افراد، یک احرام و یک خروج از احرام است، اما در حج تمتع، گزارندۀ حج یک بار پس از عمره از احرام خارج میشود و بعد دوباره احرام میبندد (همانجا). عموم مذاهب حجگزار را مخیر میدانند یکی از این 3 گونه را انتخاب کند، اما نزد حنفیه، برای اهل مکه تنها گزینۀ حج افراد است (ابنهبیره، 1 / 175-176)؛ این در حالی است که نزد امامیه برای غیر اهل مکه گزینهای جز تمتع وجود ندارد (مفید، همان، 389) و برای اهل مکه اختیار میان قران و افراد است (طوسی، همان، 2 / 272). دربارۀ اینکه کدام گونه فضلیت بیشتری دارد، مذاهب مختلفاند، اما نزد امامیه، احمد بن حنبل و برخی دیگر از فقها حج تمتع افضل است (همان، 2 / 266؛ ابنهبیره، 1 / 175). با ورود به مکه نخستین عمل که گزارندۀ حج بدان مبادرت میکند، طواف است؛ اما با توجه به گونۀ حج اختیارشده، در حج افراد این طواف قدوم محسوب میشود، برای حج تمتع طواف عمره است و برای حج قران بسته به مذاهب، طواف قدوم یا عمره است (محققکرکی، جامع ... ، 3 / 199؛ ابنعابدین، 2 / 592). ماههای حج که در قرآنکریم هم از آن یاد شده است (بقره / 2 / 197)، نزد امامیه و شافعیه شامل شوال، ذیقعده و ذیحجه تا طلوع فجر روز نحر، یعنی روز دهم است. حنفیان آن را تا غروب روز دهم ادامه دادهاند؛ اما نزد مالکیان دوام آن تا پایان ذیحجه است (نک : طوسی، همان، 2 / 258). هردو قول اخیر از برخی متقدمان امامیه هم نقل شده است (کلـینی، 4 / 289-290؛ دربارۀ ثمرۀ بحث، نک : طوسی، همانجا؛ ابنهبیره، 1 / 177). نزد عمـوم مذاهب ــ جز حنفیه و ثـوریه ــ احرام حج و احـرام عمرۀ تمتع تنها در ماههای حج منعقد میشود و در خارج آن تنها میتوان برای عمرۀ مفرده احرام بست (طوسی، الخلاف، 2 / 259-260). قوامالدین قاسم جمالی (د 901ق / 1496م) و مولا عبدالرحمان ابنمؤید (د 922ق / 1516م) تکنگاریهایی در این موضوع داشتهاند (حاجیخلیفه، 1 / 860). مباحث حج در مذاهب گوناگون فقهی حجم بزرگی را به خود اختصاص داده است و در جزئیات آن ــ چنان که انتظار میرود ــ اختلافاتی در اقوال وجود دارد؛ اما در مجموع باید تأکید کرد از آنجا که مناسک حج و عمره مربوط به هر مذهبی که باشد در محلی واحد و دوشادوش هم انجام میشود، مبحث حج از کماختلافترین مباحث فقهی میان مذاهب است. همین ویژگی است که در طی قرنهای متمادی زمینهای را فراهم آورده است تا مسلمانان از هر مذهبی که هستند، بتوانند در موسم حج با کمترین تنش مناسک خود را انجام دهند. آنچه در سطور بعد دربارۀ کیفیت اجرای مناسک حج و عمره گفته میشود بیشتر با تکیه بر مشترکات و با هدف ارائۀ یک تصویر از کلیت مناسک است و به حسب ضرورت، برخی اختلافات در جزئیات نادیده گرفته شده است.
حج تمتع دربردارندۀ مجموعهای از اعمال است که به ترتیب انجام میگیرد و اولین آن احرام است: هر 3 گونۀ حج با احرام آغاز میشود که عملی است برای ورود به مناسک و متضمن پوشیدن لباس مخصوص، نیت و تلبیه یا گفتن لبیک است؛ احرام در مکانهای خاص صورت میگیرد که به عنوان میقات تعیین شدهاند و با درآمدن به حال احرام ترک مجموعهای از امور بر فرد واجب میگردد (برای تفصیل، نک : ه د، 6 / 655-657). مستحب است احرام به حج برای تمتع در روز ترویه ــ یعنی 8 ذیحجه ــ انجام گیرد. برخی از اعمال ممنوع در احرام افزون بر حرمت، متضمن ادای کفارهای نیز هست که جز در مورد صید، در صورتی که از روی غفلت و فراموشی، یا ندانستن حکم واقعی شده باشد، کفاره مرتفع میشود. در پی احرام، بعدازظهر روز نهم تا مغرب حجگزار باید به عرفات ــ سرزمینی در 4 فرسنگی مکه ــ درآید و در طی بعد از ظهر تا مغرب در آنجا حضور داشته باشد. مرحلۀ بعدی وقوف در مشعر الحرام ــ محلی در دو فرسخی مکه ــ است. حجگزار شب دهم را تا اذان صبح در مشعرالحرام بهسر میبرد و از اذان صبح تا اول آفتاب وقوف اختیاری مشعر است. وقوف در عرفات و مشعر از ارکان حج است و اخلال در آن احکام مفصلی دارد. گام بعدی رفتن به منى و رمی کردن جمرات است؛ گزارندۀ حج باید در روز عید از مشعرالحرام به محلی که آن را منى میگویند، برود و در آنجا اعمالی را به جای آورد که یکی از آنها رمی جمرۀ عقبه است که باید 7 عدد سنگریزه به جمرۀ آخر بیندازد. در رمی جمره وضو و طهارت بدن و لباس شرط نیست. وقت انداختن سنگریزه از طلوع آفتاب روز عید تا غروب است. بعد از رمی جمره در روز عید واجب است قربانی کند، یعنی یک شتر یا گاو و یا گوسفند در منى ذبح کند. فرد میتواند خود قربانی را ذبح کند، یا ذبح را به کسی واگذار نماید. مشارکت در قربانی پذیرفته نیست و هرکس باید قربانی خودش را داشته باشد. فرد میتواند خود از قربانی تناول کند، اما مصرف آن هدیه یا صدقه است. بعد از ذبح قربانی، نوبت به تراشیدن یا کوتاه کردن مو و گرفتن ناخن یا به اصطلاح حلق و تقصیر میرسد؛ اگر فرد اول حج خود را انجام میدهد، باید سر را بتراشد و در غیر این صورت فدیهای تقدیم کند. تراشیدن سر مختص مردان است و زنان تنها باید مو را کوتاه کنند. 3 عمل رمی جمره، قربانی، و حلق و تقصیر در منى و با رعایت ترتیب انجام میشود. حلق و تقصیر بخشی از اعمال حج است و عبادت محسوب میگردد، پس لازم است با نیت و قصد قربت همراه باشد. بعد از حلق و تقصیر گزارندۀ حج از احرام خارج میشود و بیشتر اموری که بر او حرام بود، حلال میشود، اما حرمتآمیزش جنسی، استعمال بوی خوش و صید همچنان باقی است. واجب است بعد از تمام شدن اعمال منى گزارندۀ حج به مکه بازگردد و اعمال را در مسجدالحرام دنبال کند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید