ابوزید انصاری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226633/ابوزید-انصاری
یکشنبه 24 فروردین 1404
چاپ شده
5
اَبوزِیدِ اَنصاری، سعید بن اوس بن ثابت خزرجی انصاری (121-215 ق / 739-830 م)، لغوی، راوی و نحوی. جدّ او ثابت بن بشیر از قبیلۀ خزرج و از انصار پیامبر (ص) بود و نسبت انصاری و خزرجی وی از همین جاست. ثابت در جنگ اُحُد و جنگهای پس از آن شركت داشت و در شمار 6 تنی بود كه در حیات پیامبر (ص) قرآن را جمعآوری كردند (ابن سعد، 7 / 27).ابوزید علم قرائت را از ابوعمرو بن علاء، راوی بزرگ بصره و صاحب یكی از 7 قرائت مشهور آموخت و بیشتر دستمایۀ علمی خود را در علم لغت نیز از وی فراگرفت (ازهری، 1 / 12؛ ابوطیب، 39-40؛ یمانی، 128). ابوزید اگرچه وابسته به مكتب بصره بود، اما شوق دانشاندوزی او را برآن داشت تا به دور از هر گونه تعصبی در مجالس درس كوفیان نیز به كسب علم بپردازد. وی دیوانهای شعر عرب را از مفضّل ضّبی و دیگر كوفیان فراگرفت (ازهری، همانجا؛ خوارزمی، 2(4) / 1550) و این امر مایۀ شگفتی منابع كهن شده است، زیرا تا آن زمان سابقه نداشت كه كسی از مكتب بصره برای كسب علم نزد كوفیان رود (سیرافی، 56-57؛ ابن انباری، 86؛ ابن ندیم، 60). ابوزید نحو را نزد یونس و كیسان نحوی فراگرفت و از خلف احمر، عمرو بن عبید، ابن عون، سعید بن ابی عروبة، ابن جریح، محمد بن عمرو بن علقمه، اسرائیل بن یونس و اسود بن شیبان روایت كرد (مبرد، 1 / 453-454؛ ابنابیحاتم، 2(1) / 5؛ مزی، 10 / 330؛ ابن فضل الله، 7 / 9؛ یغموری، 179). اصمعی، خلف احمر، راویۀ معروف را شاگرد وی دانسته است (نک : سیرافی، 53). ابوزید برای جمعآوری اشعار، اخبار و نوادر عرب، مدّت درازی را بین بدویان گذراند و بیشتر از همگنانش از آنان بهره جست (ابوطیب، 41). مدتی را نیز در بین قبایل عقیل و قشیر كه در آن زمان در بصره متوطن شده بودند، به سر برد و از آنان دانش بسیار آموخت (ازبیدی، 182).وی پس از آنكه ذخایر عظیمی از روایات را در علوم مختلف همچون لغت، نحو، اخبار، اشعار و احادیث گردآورد، در بصره مجالسی تشكیل داد كه مورد اقبال دانشپژوهان و بزرگان علم و ادب آن روز قرار گرفت (سیرافی، همانجا؛ ابن انباری، 89). شركت برجستهترین دانشمندان آن روز از جمله سیبویه، اصمعی، جاحظ، ابونواس، ابناعرابی، ابوحاتم سجستانی وابوعبید قاسم بن سلام هروی، در مجالس درس او، خود بیانگر وسعت دامنۀ معلومات اوست (نک : سیرافی، 55-56؛ ابوطیب، 42، 92، 93؛ ابن انباری، 85؛ ابن نباته، 316؛ طلس، 67؛ فاخوری، 412). علاوه بر ایشان كسانی همچون ابن شبّه، عبدالله بن محمد بن هارون توزی، خلف بزار و رؤبة بن عجّاج از شاگردان او به شمار میرفتند (ابوطیب، 75؛ یاقوت، ادبا، 11 / 213-214، بلدان، 1 / 894). بزرگانی همچون ابوعثمان مازنی، محمد بن سلام جمحی، ابوحاتم سجستانی، ابوحاتم رازی، ابوعمر صالح بن اسحاق جرمی، ابوعدنان اعور و ابوالحسن مدائنی از وی روایت كردهاند (خطیب، 9 / 77؛ ابنسلام، 2 / 765؛ مبرد، 1 / 348، 453؛ ابنقتیبه، المعانی الكبیر، 1 / 181؛ بلاذری 1 / 16، 234؛ ابوطیب، 76). ابن هشام نیز اشعار چند تن از شاعران را از قول او نقل كرده است (1 / 305، 2 / 87، 3 / 22-23، 145، 148).مقام علمی و ادبی ابوزید سخت مورد ستایش منابع كهن قرار گرفته است. ابوطیب لغوی او را از پیشوایان علم لغت دانسته و در حفظ شعر، لغت، اخبار و نوادر عرب پس از ابومالك برتر از همه شمرده است. او از قول ابن مناذر گوید: اصعی ثلث لغت عرب، ابوعبیده نصف آن و ابوزید دو سوم آن و ابومالك تمام آن را میدانست (ص 41). ذهبی او را علامه و حجّة العرب لقب داده (99 / 494) و در اخفش دانش وی را از استادش ابوعمرو بن علاء بیشتر دانسته است (نک : زبیدی، همانجا). روایات او را نیز تقریباً همۀ منابع كهن موثق و مورد اعتماد خواندهاند ( نک : ابن ابی حاتم، همانجا؛ سیرافی، 53؛ ازهری، 1 / 11؛ ابوطیب، 42، 90). به گفتۀ منابع متعدّد، هر جا كه سیبویه در اثر معروفش الكتاب مطلبی را با ذكر «اخبرنی الثقة» با «سمعت الثقــة» نقل میكند، مقصودش ابوزید است. سیبویه در الكتاب 9 بار از ابوزید روایت كرده است كه همه به لغت مربوط میشود (نک : ابوطیب، 76؛ ابن انباری، همانجا؛ یاقوت، ادبا، 11 / 215؛ ناصف، 125). از میان همۀ منابع كهن تنها ابنحبان بر ابوزید خرده گرفته و حدیثی از وی را جرح كرده است. او روایات ابوزید را در صورتی معتبر و مقبول دانسته است كه موافق با گفتۀ ثقاب باشد(1 / 324-325).ابوزید ازجمله دانشمندانی بود كه در 158 ق به دعوت مهدی خلیفۀ عباسی به بغداد رفتند (ابن ندیم، همانجا؛ فروخ، 2 / 204؛ فلوگل، 71)، اما از مدت اقامت وی در بغداد و چگونگی ارتباط او با دربار خلافت اطلاعی در دست نیست. شهرت ابوزید بیشتر در دو زمینه است:
از اوایل سدۀ 2 ق در هر مكتب بصره و كوفه دانشمندانی ظهور كردند كه در عرصۀ لغت و نیز شعر و اخبار و ایام عرب (شرح جنگهای قبیلهای) و انساب، شهرت فراوان داشتند. اینان آثاری از خود بر جای گذاشتند كه دست مایۀ اصلی فرهنگنویسان در نسلهای بعد گردید (یوسف، 61-62). ابوزید یكی از مشهورترین این دانشمندان است. او به گردآوری لغات و لهجههای شاذ همت گماشت و رسالههای لغوی فراوانی در موضوعات مختلف تألیف كرد كه هر كدام به تنهایی لغت نامۀ تك موضوعی كوچك و كم حجمی به شمار میرفت (نک : آثار).وی در این رسالهها كه واژگان آنها را از زبان بدویان و فصحای عرب شنیده و گردآورده بود، علاوه بر شرح و توضیح، مترادفات، اضداد و مشتقاتی را كه همگی به موضوعی خاص مربوط میشدند، جمع میآورد، مانند رسالههای المطر، الشجر، المیاه، النبات و غیر آنها (نک : آثار). این رسالههای تخصصی نخستین تلاشها در تدوین فرهنگهای بزرگ و جامع و كتابهای لغتی بود كه در عصرهای بعد پدید آمد. امروزه از بین آثار لغوی پیشینیان كه در دسترس ماست، كمتر كتاب یا لغتنامهای است كه مؤلف آن از آثار ابوزید به عنوان یكی از منابع اصلی خود استفاده و بدانها استناد نكرده باشد. در میان آن آثار به ویژه از اینها میتوان نام برد: اصلاح المنطق ابنسكیت (ص 109، 110) و تهذیب الالفاظ همو (ص 459، 523)، الحیوان جاحظ (1 / 130، 145، جم ) و البرصان و العرجان همو (ص 92، 356)، خلق الانسان ثابت بن ابی ثابت (جم )، ادب الكاتب ابن قتیبه (ص 35، 42-43، جم )، الكامل مبرد (1 / 111، 288)، اعراب القرآن زجاج (1 / 114- 115، 140، جم )، اشتقاق ابن درید (ص 265، 275)، مجمل اللغة اثر ابن فارس (جم ) و متخیر الالفاظ همو (ص 55، 72)، المحكم و المحیط ابنسیده (3 / 29) و المخصص همو (13 / 3، 6، 9) و تثقیف اللسان ابن مكی (جم ).
ابوزید علاوه بر كوشش چشمگیری در عرصۀ لغت از بزرگترین راویان سدۀ 2 و 3 ق نیز به شمار میرود. وی بسیاری از روایات خلف احمر و دیگر راویهها و نیز اشعار جمعی از شاعران بزرگ ازجمله حسان بن ثابت و كعب بن مالك را جمعآوری و روایت كرده است (ابن هشام، 2 / 87- 88، 319- 320، 3 / 22-23، 171-172، 221؛ بلاشر، 184). ابوزید را به همراه دو تن از راویان بزرگ معاصرش یعنی اصمعی و ابوعبیده معمر بن مثنی (ه م م)، باید از پیشگامان نهضت گردآوری و تدوین اشعار و اخبار عرب كه از نیمۀ دوم سدۀ 2 آغاز شده و تا اواخر سدۀ 3 ق ادامه داشت، بهشمار آورد (نک : همو، 177-184؛ شلقانی، 3، 8- 9؛ ضیف، 155).این راویان رنج دو كار بزرگ و دشوار را بر خود هموار ساختند: اولاً با دقت كامل به جمعآوری اشعار و اخبار پرداختند و چون میدانستند كه پس از گذشت چندین نسل، به خصوص پس از تحریفاتی كه راویان بزرگ قبل از ایشان از جمله خلف احمر و حماد راویه، در روایات و اخبار عرب وارد كردهاند (نک : همو، 148-155)، دیگر نمیتوان اشعار و اخبار كهن را دست نخورده یافت، از این رو تنها به جمعآوری روایاتی پرداختند كه از راویان موثق یا مستقیماً از زبان بدویان شنیدند و خود نیز به دیدۀ انتقاد در آنها نگریستند و كوشیدند درمیان این روایات، سره را از ناسره باز شناسند؛ ثانیاً چون تا آن زمان روایات سینه به سینه نقل میشد، برای حفظ آنها از خطر نابودی یا تحریف بیشتر درصدد ضبط و تدوین آنها برآمدند و در واقع روایت كتبی را جایگزین روایت شفاهی ساختند. در نتیجۀ این امر مجموعههای عظیمی از دیوانها و آثار پیشینیان كه امروزه از بزرگترین ذخایر ادبیات عرب محسوب میشود، به رشتۀ تحریر درآمد و از خطر نابودی در امان ماند (بلاشر، 154-186؛ ضیف، 158-161).ابوزید در نحو نیز تبحر داشت چندانكه به ابوزید نحوی معروف شد. با اینهمه، نمیتوان او را در ردیف دو نحوی برجستۀ معاصرش خلیل بن احمد و سیبویه به شمار آورد (ابن ندیم، همانجا)، گرچه به تأیید بیشتر منابع، در این زمینه از اصمعی و ابوعبیده برتر بود (همانجا؛ ابن انباری، 86). وی چندان به اصلاح «فساد» و «لحن» در زبان عربی مصرّ بود كه حتی در دم مرگ نیز از تذكار و رفع اشتباهات دیگران دریغ نمیكرد (نک : یغموری، 108). برخی او را پیرو مذهب قدریه (معتزله) و از مخالفین نظریۀ جبر دانستهاند (خوارزمی، 2(4) / 1550؛ ابن قتیبه، المعارف، 545).ابوزید در پایان عمر حافظۀ خود را از دست داد و سرانجام در 215 ق و به روایتی 214 یا 216 ق در زمان خلافت مأمون در بصره درگذشت (ابوطیب، 43؛ یاقوت، ادبا، 11 / 216؛ قفطی، 2 / 33؛ ابن خلكان، 2 / 380).
1. اللبأ و اللبن. ابوزید در این رساله به شرح انواع مختلف شیر و مراحل پروردن آن از هنگامی كه دوشیده میشود، تا زمانی كه از آن كره میگیرند، پرداخته است (عبدالتواب، 286). این اثر نخست به كوشش لویس شیخو در مجلۀ المشرق بیروت (1900 م) به چاپ رسیده و سپس بار دیگر به كوشش هافنر و لویس شیخو، همراه مجموعۀ البلغة فی شذور اللغة در بیروت (1908 م) منتشر شده است.2. مسائیه، اثری است كمحجم در شرح برخی واژههای شاذ و نامأنوس. برخی آن را جزئی از كتاب النوادر فی اللغة میدانند (نک : ابوزید، 231) و چون نخستین واژهای كه مؤلف در این كتاب به شرح و توضیح آن پرداخته، لفظ «مسائیه» و برخی مشتقات آن است، خود اثر نیز به همین نام خوانده شده است. این كتاب همراه اثر معروف مؤلف، النوادر فی اللغة، به چاپ رسیده است.3. المطر، مجموعهای است از اصطلاحات مربوط به باران، رعدو برق، ابرها و آبها كه مؤلف در آن كمتر از اشعار عربی به عنوان شاهد مثال استفاده كرده است. این اثر نخستین بار به كوشش گوتهایل در 1895 م در «مجلۀ انجمن خاورشناسی آمریكا» (XVI / 282-312) به چاپ رسیده است. لویس شیخو نیز آن را نخست در مجلۀ المشرق بیروت (1905 م) و پس از آن جداگانه به چاپ رسانده است. این كتاب یك بار دیگر نیز همراه مجموعۀ البلغة فی شذور اللغۀ یاد شده به چاپ رسیده است.4. النوادر فی اللغة. همانگونه كه از نامش پیداست، مجموعهای است از برخی واژهها و تركیبهای نادر و نامعمول كه بیشتر در اشعار و قصاید جاهلی و اسلامی به كار رفته و مؤلف با ذكر مثالهای متعدد به شرح و توضیح هر یك از آنها پرداخته است. در این اثر هیچگونه ترتیب خاصی رعایت نشده است. بدینجهت میتوان آن را صرفاً مجموعهای از اشعار و لغاتی شمرد كه با عناوین باب شعر، باب رجز وباب نوادر گردآوری شدهاند. ابوزید خود در آغاز كتاب (ص 1-2) تصریح كرده كه آنچه را تحت عنوان «باب شعر» آورده، از مفضّل ضبّی گرفته و بقیه را از فصحای عرب شنیده است (قس: ابن انباری، 87). این اثر به همراه كتاب مسائیۀ مؤلف نخستین بار به كوشش سعید خوری شرتونی در بیروت (1894 م) به چاپ رسیده است. 5. كتاب الهمز. ابوزید در این اثر حدود 300 كلمه را كه همگی در تمام صیغهها دارای همزهاند، گردآورده است. كتاب 30 باب دارد و تقسیمبندی آن بر اساس جایگاه همزه در كلمه و بر حسب صیغهها و گاه ترتیب حروف الفبا، صورت گرفته است (عبدالتواب، 284-285). این كتاب به كوشش لویس شیخو نخست در مجلۀ المشرق بیروت (1910 م) و بار دیگر به طور مستقل در همانجا (1911 م) به چاپ رسیده است.
1. الابل و الشاة؛ 2. الابیات؛ 3. الامثال؛ 4. ایمان عثمان؛ 5. البری و الخزائم؛ 6. بیوتات العرب؛ 7. التثلیت؛ 8. التضارب؛ 9. التمر؛ 10. الجمع و التثنیة؛ 11. الجود و البخل؛ 12. الحلبة ( الحلسة؟)؛ 13. حیلة و محالة؛ 14. خبئاة یا خباة (؟)؛ 15. خلق الانسان؛ 16. الرحل والقتب؛ 17. الغرائز؛ 18. غریب الاسماء؛ 19. الفرق؛ 20. فعلت و افعلت؛ 21. قراءة ابی عمرو؛ 22. القوس و الترس؛ 23. اللامات؛ 24. اللغات؛ 25. المعزی؛ 26. المقتضب؛ 27. المصادر؛ 28. المكتوم؛ 29. المنطق؛ 30. المیاه؛ 31. النبات و الشجر؛ 32. نابه و نبیه؛ 33. نعت الغنم؛ 34. نعت المشافهات؛ 35. الواحد؛ 36. الوحوش؛ 37. الهوش و النوش؛ 38. الهشاشة و البشاشة (ابن ندیم، همانجا؛ ابن حزم، 373؛ ابن خیر، 370-371؛ یاقوت، ادبا، 11 / 216-217؛ فلوگل، 71-72).
ابن ابی ثابت، خلق الانسان، به كوشش عبدالستار احمد فراج، كویت، 1985 م؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، 1372 ق / 1952 م؛ ابنانباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، به كوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، 1959 م؛ ابن حنان، محمد، المجروحین، به كوشش محمود ابراهیم زاید، بیروت، 1396 ق؛ ابن حزم، علی بن احمد، جمهزة انساب العرب، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ابن خلكان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1372 ق؛ ابن خیر، محمد، فهرسة، به كوشش فرانسیسكو كودرا و ریبرا تاراگو، بغداد 1382 ق / 1963 م؛ ابن درید، محمد به حسن، الاشتقاق، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1378 ق / 1958 م؛ ابنسعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛ ابن سكیت، یعقوب بن اسحاق، اصلاح المنطق، به كوشش احمد محمد شاكر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1375 ق / 1956 م؛ همو، تهذیب الالفاظ، به كوشش لویس شیخو، بیروت، 1886- 1898م؛ ابن سلام جمحی، محمد، طبقات فحول الشعراء، به كوشش محمود محمد شاكر، قاهره، 1394 ق / 1974 م؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحكم والمحیط الاعظم، به كوشش عائشه عبدالرحمن، قاهره، 1377 ق / 1958 م؛ همو، المخصص، بولاق. 1320 ق؛ ابن فارس، احمد، متخّیر الالفاظ، به كوشش هلال ناجی، بغداد، 1390 ق / 1970 م؛ همو، مجمل اللغة، به كوشش هادی حسن محمودی، كویت 1405 ق / 1985 م؛ ابن فضل الله عمری، احمد بن یحیی. مسالك الابصار، به كوشش فؤاد سزگین. فرانكفورت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن قتیبه. عبدالله بن مسلم، ادب الكاتب، به كوشش محمد دالی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ همو، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960 م؛ همو، المعانی الكبیر، حیدرآباد دكن، 1368 ق / 1949 م؛ ابنمكی، عمر بن خلف، تثقیف اللسان، به كوشش عبدالعزیز مطر، قاهره، 1386 ق / 1966 م؛ ابن نباته، جمالالدین، سرح العیون، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1964 م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، به كوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1355 ق / 1936 م؛ ابوزید انصاری، سعید بن اوس، النوادر فی اللغة، به كوشش سعیدخوری شرتونی، بیروت، 1387 ق / 1967 م؛ ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم. قاهره، 1375 ق / 1955 م؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384 ق / 1964 م؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به كوشش محمد حمیدالله،قاهره، 1959 م؛ بلاشر، رژیس، تاریخ الادب العربی، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363 ش؛ جاحظ، عمرو بن بحر، البرصان و العرجان، به كوشش محمد مرسی خولی، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ همو، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1388 ق / 1969 م؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ خوارزمی، قاسم، «شرح»، ضمن شروح سقط الزند، به كوشش طه حسین، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، به كوشش صلاحالدین منجد، قاهره، 1956 م؛ زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1373 ق / 1954 م؛ زجاج، ابراهیم بن سری، اعراب القرآن، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به كوشش فریتس كرنكو، بیروت، 1936 م؛ شلقانی، عبدالحمید، الاصمعی اللغوی، قاهره، دارالمعارف؛ ضیف، شوقی، العصر الجاهلی، قاهره، 1960 م؛ طلس، محمد اسعد، حاشیه بر التنبیه علی حدوث التصحیف، تألیف حمزۀ اصفهانی، دمشق، 1388 ق / 1968 م؛ عبدالتواب، رمضان، مباحثی در فقه اللغه و زبانشناسی عربی، ترجمۀ حمیدرضا شیخی، مشهد، 1367 ش؛ فاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، 1361 ش؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1371 ق / 1952 م؛ مبرد، محمد بن یزید، الكامل، به كوشش محمد احمد دالی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ مزی، یوسف، تهذیب الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1408 ق / 1987 م؛ ناصف، علی نجدی، سیبویه پیشوای نحویان، ترجمۀ محمد فاضلی، مشهد، 1359 ش؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان؛ یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، به كوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، 1384 ق / 1964 م؛ یمانی، عبدالباقی، اشارة التعیین، به كوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، 1406 ق / 1984 م؛ یوسف، س.م.، «دستور زبان و فرهنگنویسی» ترجمۀ علی محمد حقشناس، تاریخ فلسفه در اسلام، به كوشش میان محمد شریف، تهران، 1367 ش، ج 3؛ نیز:
Flugel, Gustav, Die grammatischen Schulen der Araber, Leipzig, 1862.
عنایتالله فاتحینژاد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید