صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ابوداوود سجستانی /

فهرست مطالب

ابوداوود سجستانی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعث بن اسحاق بن بشیر ابن شداد بن عمرو بن عمران اَزْدی (۲۰۲-۲۷۵ ق / ۸۱۷- ۸۸۸ م)، محدث و گردآورندۀ سنن، سومین كتاب از صحاح سته در حدیث. نسبت سجستانی و گاه سجزی (ابوعوانه، ۱ / ۱۹۱) كه غالباً با كنیۀ او همراه است، نشان می‌دهد كه خاندان او در سیستان بوده‌اند. صاحب ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍تاریخ سیستان (ص ۱۹) از ابوداوود در شمار رجال سرشناس آن دیار یاد كرده است و انتساب او به «سجستان»، قریه‌ای ناشناخته در حومۀ بصره (نك‍ : یاقوت، ۳ / ۴۴)، گفته‌ای به پایه است.
وی به قبیلۀ ازد نسب می‌برد و وجود نامهای اصیل عربی در سلسلۀ نسب او حكایت از آن دارد كه تباری عربی داشته است. گفته شده است كه عمران نیای پنجم او در جنگ صفین در ركاب حضرت علی (ع) شركت جست و در همان جنگ كشته شد (ابن ماكولا، ۱ / ۲۹۵). چگونگی انتقال این خاندان به سیستان دانسته نیست، ولی می‌دانیم كه آنان در سیستان املاكی داشتند كه بعدها برای ابوداوود و فرزندان او برجای مانده بود (نك‍ : ذهبی، ۱۳ / ۲۱۷، به نقل از حاكم نیشابوری).
دانسته‌های ما دربارۀ دو دهۀ نخستین از زندگی ابوداوود نسبتاً اندك است. گزارشی از حاكم نیشابوری حكایت از آن دارد كه ابوداوود در آغاز تحصیل خود در شهر هرات سكنی داشت و در آنجا به فراگیری حدیث روی آورد (ابن عساكر، ۷ / ۵۴۶؛ ذهبی، ۱۳ / ۲۱۲-۲۱۳). حاكم در همان گزارش به نقل از ابواسحاق فقیه آورده كه او پیش از سفر خود به عراق، در هرات مقیم بوده است (ابن عساكر، ۷ / ۵۴۷). این دو گزارش كه هرات را به عنوان منشأ و موطن دوم ابوداوود مطرح می‌كند، با عبارتی از خود ابوداوود تایید می‌شود، چه او از داشتن خویشاوندانی نزدیك در خراسان سخن می‌گوید كه بر مذهب مرجئه بوده‌اند و وی با آنان مكاتبه داشته است (مسائل، ۲۷۶). باید افزود كه احمد بن محمد بن یاسین هروی نیز در تاریخ هرات از ابوداوود، ظاهراً به عنوان یكی از رجال منتسب به هرات، یاد كرده است (نك‍ : سبكی، ۲ / ۲۹۵).
در میان مشایخ دیرین سیستانی كه ابوداوود از آنان بهره جسته است، یحیی بن فضل سجستانی را می‌توان نـام برد (نك‍ : ابوداوود، سنن، ۱ / ۱۳۱)، ولی به هیچ روی نمی‌توان اطمینان یافت که دیدار آن دو در سیستان بوده است. به گزارش حاکم نیشابوری (نک‍ : ابن عساكر، ۷ / ۵۴۶)، وی در یكی از نخستین سفرهای علمی خود، به نیشابور گام نهاد و توانست از اسحاق بن راهویه محدث بزرگ خراسان و مشایخ دیگری چون عبدالله بن جراح قهستانی دانش آموزد (نک‍ : مزی، ۱۱ / ۳۵۶- ۳۵۹؛ ابوداوود، همان، ۳ / ۱۷۱). او در این دوره با فرزندان ابن راهویه همدرس بود (یاقوت، همانجا) و در ۲۳۸ ق به هنگام وفات ابن راهویه در نیشابور حضور داشت (خطیب، ۹ / ۴۶۵).
افزون بر هرات و نیشابور، ابوداوود در این سالها به برخی دیگر از شهرهای خراسان درآمد و از محیط علمی آنها بهره جست: در بغلانِ بلخ از قتیبة بن سعید، محدث بزرگ، حدیث نوشت (ذهبی، ۱۳ / ۲۱۳) و از دیگر عالمان بلخی چون یحیی بن موسی و محمد بن ابان نیز استماع كرد (نك‍ : ابوداوود، همان، ۱ / ۱۹۷، ۲۶۳). حجم روایات او از قتیبه در سنن نشان از اهمیت این مقطع از تحصیل وی در بلخ دارد. در میان شیوخ ابوداوود، نامِ شماری از محدثان اهل مرو و طالقانِ خراسان نیز دیده می‌شود كه در طبقۀ رجالی قتیبة بن سعید بوده‌اند (نك‍ : مزی، همانجا؛ ابوداوود، همان، ۱ / ۲۶۹، ۳ / ۱۹۱).
ابوداوود چند سالی پیش از ۲۲۰ ق برای استماع از شیوخ ری وارد آن دیار شد و به ویژه از ابراهیم بن موسی تمیمی بهره برد (ذهبی، همانجا). از دیگر شیوخ رازی متقدم او می‌توان ابوحصین ابن یحیی، محمد بن مهران بزاز، محمد بن عمرو و احمد بن ابی سریج را نام برد (نك‍ : ابوداوود، همان، ۱ / ۵۵، ۸۳، ۸۴، ۲ / ۳۷).
ابوداوود در ۲۲۰ ق راهی عراق شد و در بغداد تنها یك مجلس، مصاحبت ابوعمر حفص بن عمر ضریر (د ۲۲۰ ق) را درك كرد (خطیب، ۹ / ۵۶) و در همان اوان در مراسم خاك‌سپاری عفان بن مسلم در بغداد شركت جست (همانجا). درنگ او در بغداد بسیار كوتاه بود و به زودی راه بصره را در پیش گرفت. او در رجب ۲۲۰، فردای روز وفات عثمان بن هُشیم مؤذن، در بصره حضور داشت (نك‍ : همانجا). در روایتی به نقل ابوعبید آجری از خود ابوداوود، گزارش كوتاهی از فعالیت تحصیلی او در این دوره و از حضور وی در بصره داده شده و گفته شده كه وی استماع از جمعی از مشایخ كهن سال بصره را از دست داده بوده است؛ با این حال وی توانسته بود از برخی مشایخ متقدم بصره چون مسلم بن ابراهیم ازدی و عاصم بن علی استماع كند (خطیب، ۹۹ / ۵۵-۵۷). ابوداوود در مدتی حدود یك سال، به رغم كوتاهی زمان توانست از محدثان آنجا توشه‌ای وافر برگیرد. ظاهراً استماع او از عبدالله بن مَسلَمۀ قَعنَبی، موسی بن اسماعیل تبوذکی و مسدد بن مُسَرْهَد که در واقع بیشترین روایات ابوداوود در سنن به نقل از آنان است، در همین زمان در بصره صورت گرفته بود (نك‍ : مزی، ۱۱ / ۳۵۸- ۳۵۹). او ر ۲۲۱ ق وارد كوفه شد و توانست از حسن ربیع بورانی احادیثی چند فرا گیرد (نك‍ : همو، ۱۱ / ۳۵۷، ۳۶۶)، ولی به درك مجلس مخول بن ابراهیم نهدی و عمر بن حفص بن غیاث نایل نگردید (خطیب، ۹ / ۵۶). احمد بن عبدالله بن یونس یربوعی محدث كوفی كه ابوداوود بسیاری از احادیث او را در سنن آورده است، گویا از مشایخ همین دوره از تحصیل وی بوده است (نك‍ : مزی، ۱۱ / ۳۵۶).
ابوداوود پس از درنگی كوتاه در كوفه، برای ادامۀ تحصیل آهنگ غرب كرد و در ۲۲۲ ق در دمشق در مجلس حدیث ابوالنضر فرادیسی حضور یافت (نك‍ : ذهبی، همانجا). افزون بر فرادیسی، در دمشق از استادانی چون هشام بن عمار و ابن ذكوان قاری نیز حدیث شنید (ابن عساكر، ۷ / ۵۴۴؛ نك‍ : ابوداوود، همان، ۳ / ۸۰). آنگاه وی ظاهراً راه شمال در پیش گرفت و به حمص درآمد و در آنجا از شیوخ متعدد، از جمله حَیوَة بن شُرَیح، یزید بن عبدربه جُرجسی، محمد بن مصفا و هشام ابن عبدالملك یزنی احادیثی شنید (مزی، ۱۱ / ۳۵۷، ۳۵۹؛ نك‍ : ابوداوود، همان، ۱ / ۱۹۲)
در همین ایام، در اوایل ۲۲۳ ق، سپاهیان بیزانس در مرزهای شرقی خود در زبطره به پیشروی در سرزمین مسلمانان پرداختند و همین امر موجب شد كه در جمادی‌الاول ۲۲۳ معتصم خلیفۀ عباسی خود راهی ثغور شام شود تا شور جهاد در میان مسلمانان شدت گیرد (نك‍ : یعقوبی، ۲ / ۴۷۵؛ طبری، ۹ / ۵۵). اینكه ابوداوود در جهاد گستردۀ مسلمانان حضور یافته باشد، یك احتمال محض است، ولی به هر روی می‌دانیم که وی در حدود ۲۲۳ ق به ثغور شام رفته و در آنجا از کسانی حدیث شنیده است که برخی در ۲۲۴ ق وفات یافته‌اند. 
از مشایخ او در انطاکیه، ابوصالح محبوب بن موسی، نصر بن عاصم، موسی بن عبدالرحمن و یعقوب بن کعب بوده‌اند (مزی، ۱۱ / ۳۵۹؛ نک‍ : ابوداوود، همان، ۱ / ۳۰، ۲ / ۸۷). در مصیصه از محدثانی چون ابراهیم بن مهدی (د ۲۲۴ ق)، محمد بن حاتم جرجرایی، محمد بن سلیمان لُوَین، محمد بن آدم و جمعی دیگر بهره جست (مزی، ۱۱ / ۳۵۶؛ نک‍ : ابوداوود، همان، ۱ / ۸، ۹۵، ۴ / ۳۰۴) و در اذنه از اسحاق بن جراح، عیاش بن ازرق و محمد بن عیسی بن نجیح بغدادی (د ۲۲۴ ق) حدیث شنید (مزی، ۱۱ / ۳۵۸؛ نک‍ ‍: ابوداوود، همان، ۱ / ۷، ۴ / ۴۲). از شیوخ ساکن طرسوس نیز می‌توان ابوتوبه ربیع بن نافع حلبی، حامد بن یحیی بلخی و اسماعیل بن مسعدۀ تنوخی را نام برد (مزی، ۱۱ / ۳۵۷؛ ابوداوود، المراسیل، ۷۶). کثرت شیوخ ابوداوود در ثغور و نیز روایت نسبتاً بسیار او از برخی از آنان چون ابن نجیح و ابوتوبه در سنن، نشان از آن دارد که ابوداوود در این برهه از سفرهای خود بهرۀ شایانی اندوخته است. 
محمد بن صالح هاشمی در حکایی به نقل از خود ابوداوود چنین آورده است که وی ۲۰ سال در طرسوس اقامت گزید و در این زمان به تألیف سنن پرداخت (نووی، ۱(۲) / ۲۲۶)، ولی این حکایت با سیر زندگانی و سفرهای ابوداوود سازگاری ندارد. به هر روی یک دوره حضور در ثغور پرتلاطم شام، تأثیر بسزایی بر روح و فکر ابوداوود بر جای نهاده بود، تا آنجا که وی سالها پس از سپری شدن آن روزگار، در گفت‌وگوهای خود با احمد بن حنبل بارها از شرایط دشوار و ویژۀ آن سامان، به خصوص مرکز حکومتی آن طرسوس، سخن می‌گفت (نک‍ : ابوداوود، مسائل، ۲۷، ۴۷، ۱۵۷، ۲۷۷-۲۳۶، ۲۵۷). گویا ابوداوود در ایام حضور خود در ثغور، کمابیش مورد رجوع در فتوا نیز بوده است (نک‍ : همان، ۱۵۶). 
گمان می‌رود که ابوداوود در راه بازگشت از ثغور شام، در انطاکیه جادۀ ساحلی را به سوی غزّه در پیش گرفته باشد. در این سالها، سواحل شرقی مدیترانه نیز دست‌خوش حوادث بود. ابوداوود خود در کتاب مسائل (ص ۲۲۷) از یک هجوم دریایی توسط رومیان به انطاکیه در «سال عمّوریّه» (۲۲۳ ق) سخن گفته و در منابع تاریخی از یک شورش داخلی در فلسطین در ۲۲۷ ق سخن به میان آمده است (نک‍ : طبری، ۹ / ۱۱۶- ۱۱۸). ابوداوود در چنین شرایط سیاسی ـ اجتماعی در شهرهای مختلف ساحلی به تحصیل علم و شنیدن حدیث پرداخت: او در مسیر انطاکیه ـ غزه (نک‍ : ابن خردادبه، ۸۹) پس از گذار از لاذقیه، چنانکه خود اشاره دارد، در شهر جبله از یزید بن قبیس نامی حدیث شنیده است (سنن، ۳ / ۴۱). آنگاه پس از عبور از طرابلس، ظاهراً در بیروت درنگی داشته و از شیوخی چون عبدالحمید ابن بکار، عباس بن ولید بن مزید و محمد بن خلف بن طارق استماع کرده است (همان، ۱ / ۱۰۵، ۳ / ۳۰۶؛ ابن حجر، تقریب، ۳۳۲). احتمالاً در صور نیز از محمد بن محمد صوری و قاسم بن عبدالوهاب حدیث آموخته (ابوداوود، همان، ۴ / ۷۷؛ ابن حجر، همان، ۴۵۰، به نقل از الزهد ابوداوود) و پس از طی منازلی چند به رمله درآمده است. در میان مشایخ رملیِ ابویزید بن خالد بن مَوهَب در اسانید سنن جایگـاهی ویژه دارد (برای مشایخ رملی، نک‍ : مزی، ۱۱ / ۳۵۹؛ ابوداوود، سنن، ۱ / ۷، ۴۹، ۸۹، ۱۵۱، ۴ / ۲۹). 
ابوداوود احتمالاً در ادامۀ مسیر در عسقلان از محمد بن متوکل (همان، ۱ / ۲۲۵) و در غزه از مشایخی چند چون عبداللّه بن عمرو و محمد بن عمرو بن حجاج استماع نموده است (همان، ۳ / ۳۸؛ ابن حجر، همان، ۴۹۹). از استادان که ابوداوود در این سفر یا در سفر بعدی خود به مصر از آنان استماع کرده است، می‌توان احمد بن صالح، ابوطاهر ابن سرح، عیسی بن حماد، ربیع بن سلیمان مرادی شاگرد شافعی و حارث بن مسکین را برشمرد (نک‍ : مزی، ۱۱ / ۳۵۶-۳۵۷؛ ابوداوود، همان، ۱ / ۷۲، ۴ / ۱۷، جم‍‌ ). محتمل است که استماع او از برخی مشایخ چون محمد بن عبداللّه بن میمون و جعفر بن مسافر در شهرهای دیگر مصر چون اسکندریه و تنّیس صورت گرفته باشد (نک‍ : مزی، ۱۱ / ۳۵۷؛ ابوداوود، همان، ۴ / ۶۴). 
ابوداوود در این دوره از سفرهای خود به حجاز نیز درآمد و احادیثی نه چندان پرشمار از شیوخ بومی یا مجاور در مکه و مدینه فرا گرفت، البته مقدار شنوده‌های او از حسن بن علی خلال ساکن مکه در اسانید سنن چشمگیر است. استماع او از سعید بن منصور خراسانی ساکن مکه حداکثر محدودۀ زمانی این سفر را تعیین می‌کند (نک‍ : مزی، همانجا). علاوه بر سرزمینهای یاد شده، وی در دهۀ سوم سدۀ ۳ ق، سفری نیز به بلاد جزیره داشته و به‌ویژه در دو شهر رَقّه و حرّان دانش آموخته است. عبداللّه بن محمد نفیلی از شیوخ حرّانی، بخش قابل توجهی از اسانید سنن را به خود اختصاص داده است. از دیگر شیوخ حرّانی از ابوداوود می‌توان مؤمَّل بن فضل و احمد بن ابی شعیب و از شیوخ رقی او عمرو بن محمد ناقد و ایوب بن محمد وزّان را نام برد (نک‍ : همو، ۱۱ / ۳۵۶- ۳۵۹؛ ابوداوود، سنن، ۱ / ۸). 
ابوداوود سرانجام با توشه‌ای پرارزش به عراق بازگشت و این‌بار موفق شد که بیش از توقف پیشین، از محیط علمی عراق بهره گیرد. ورود او به بغداد با درگذشت معتصم (۲۲۷ ق) و آغاز خلافت واثق مصادف بود و با وجود اینکه این خلیفۀ جوان در ستیز با افکار اصحاب حدیث کمابیش از مأمون و معتصم پیروی می‌کرد، استفادۀ بسیار ابوداوود از احمدبن حنبل و برخی دیگر از شیوخ اصحاب حدیث بغداد در همین دوره بوده است. وی در ۲۲۸ ق به همراه احمد بن حنبل در تشییع پیکر استاد خود محمد بن جعفر ورکانی در بغداد شرکت داشت (نک‍ : همو، مسائل، ۱۵۱؛ قس: خطیب، ۲ / ۱۱۸). 
وی در میان مشایخ اصحاب حدیث بغداد بیش از همه ملازمت احمد بن حنبل را داشت و علاوه بر احادیث فراوانی که از او شنید و بعدها در گردآوری سنن از آنها بهره جست، در مجالس مختلف، پاسخ پرسشهایی در فقه و دیگر زمینه‌ها را از او گرفت و این پرسش و پاسخها را در کتاب مسائل و ندرتاً در سنن نقل کرد. در کتاب مسائل، شواهد متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد مجالس ابوداوود با احمد بن حنبل مربوط به همین دوره از زندگی او بوده است (مثلاً نک‍ : ص ۱۵۶، ۲۲۷)؛ و هرگاه که احمد از جانب دستگاه خلیفه به جهت عقاید خاص خود، مورد تعقیب قرار می‌گرفت، ناچار به اختفا می‌شد (نک‍ : ﻫ د، احمد بن حنبل). ابوداوود به یک مورد مکاتبۀ خویش با احمد ابن حنبل به هنگام اختفای او تصریح کرده است (همان، ۲۶۵). 
افزون بر احمد، از شیوخ عراقی ابوداوود که در مدت حضور خود در دهۀ سوم سدۀ ۳ ق از آنان حدیث شنیده است، بزرگانی چون یحیی بن معین، احمد بن منبع، علی بن جعد، ابوثور ابراهیم بن خالد و ابوخیثمه زهیر بن حرب در بغداد، محمد بن بشّار بُندار، نصر بن علی جهضمی و ابوالولید طَیالسی در بصره، ابوبکر و عثمان پسران ابی شیبه، ابوکریب محمد بن علاء و هنّاد بن سَری در کوفه و تمیم بن منتصر و عبدالحمید بن بیان سکری در اواسط را می‌توان نام برد که احادیث برخی از آنان در سنن بسیار تکرار شده است (نک‍ : مزی، همانجا؛ ابوداوود، سنن، ۱ / ۴، ۵، ۴ / ۳۶۳، جم‍‌ ). 
هنوز دهۀ سوم به پایان نرسیده بود که ابوداوود عراق را ترک گفت. شاید او برای سامان دادن به زندگی خصوصی خود و اختیار همسر، رهسپار دیار پدری خود شد. به هر تقدیر در منابع تصریح شده که فرزند او ابوبکر (نک‍ : ﻫ د، ابن ابی داوود) در ۲۳۰ ق در سیستان تولد یافت (نک‍ : خطیب، ۹ / ۴۶۴-۴۶۵). دهۀ چهارم به آرامش سپری شد و در ۲۴۱ ق ابوداوود برای نخستین سمـاع، فرزند خود ابوبکر را در طوس نزدیک استاد برد (نک‍ : همو، ۹ / ۴۶۵). در پس آن ابوداوود دوره‌ای جدید از سفر به مشرق و مغرب را آغاز کرد که در آن قصد دانش‌اندوزی خود و بیشتر پرورش فرزند را داشت (همو، ۹ / ۴۶۴). احتمالاً استماع وی از برخی شیوخ متأخر خراسان چون محمد بن رافع نیشابوری و حُمَید بن زنجویۀ نسائی را باید به این دوره مربوط دانست (نک‍ : ابوداوود، همان، ۱ / ۴۲، ۲ / ۵۳). گویا وی در این اوان، درنگی نیز در سمرقند داشته و از استادانی چون رجاء بن مُرجّی و عبداللّه بن عبدالرحمن دارمی صاحب سنن، حدیث شنیده است (همان، ۱ / ۱۲۳، ۲ / ۱۱۱). 
ابوداوود در سفر خود به مناطق داخلی ایران، گذاری بر اصفهان داشته و در آنجا از ابومسعود رازی استماع نموده است (همان، ۱ / ۱۶۳؛ ابونعیم، ۱ / ۳۳۴). او در این سفرها شهرهای مختلف ایران، عراق، جزیره، شام، ثغور و حجاز و مصر را در نوردید (نک‍ : خطیب، همانجا) و استماع فرزندش از برخی مشایخ مصری در گذشتۀ ۲۴۸ ق چون عیسی بن حمّاد و محمد بن سلمه (همو، ۹ / ۴۶۵) نشان می‌دهد که سفر مشترک پدر و فرزند حداکثر تا ۲۴۸ ق به اقصی نقاط خود رسیده است. در مورد دو دهۀ بعد، آگاهی دقیقی از زندگی ابوداوود در دست نیست؛ تنها می‌دانیم که وی پس از پایان دادن به سفر مشترک خود با فرزندش ابوبکر به موطن خود بازگشته و پس از چندی برای همیشه ایران را به قصد عراق ترک گفته است (ذهبی، ۱۳ / ۲۱۸). 
او بصره را که پایگاه قبیلۀ اَزْد در عراق بود و پیش‌تر مدتی را در آنجا گذرانیده بود، به عنوان مسکن اصلی خود برگزید و گاه و بیگاه چندی در بغداد اقامت می‌کرد (نک‍ : خطیب، ۹ / ۵۶، ۵۸؛ ذهبی، همانجا). دانسته نیست که به هنگام شورش زنگیان در ۲۵۷ ق در بصره بر او چه گذشت، ولی می‌دانیم که پس از آن در بغداد ساکن بود و در پی کشته شدن سرکردۀ زنگیان در ۲۷۱ ق، به درخواست موفق عباسی ولی‌عهد، پس از مدتها دوری از بصره برای بازگرداندن رونق علمی، به آن شهر بازگشت و تا پایان عمر در آنجا زیست (نک‍ : خطابی، ۱ / ۷- ۸؛ ذهبی، ۱۳ / ۲۰۹) و چون درگذشت، عباس بن عبدالواحد هاشمی بر پیکر او نماز گزارد (خطیب، ۹ / ۵۹). 

صفحه ۱ از۲ صفحه بعد