ابو احمد موسوی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226131/ابو-احمد-موسوی
دوشنبه 18 فروردین 1404
اَبواَحْمَدِ موسَوی، حسین بن موسی بن محمد (۳۰۴-۴۰۰ ق / ۹۱۶-۱۰۱۰ م)، از پیشوایان و نقیبان برجستۀ طالبیان در بغداد و پدر شریف رضی و سیّدمرتضی. نسب ابواحمد از سوی پدر و مادر هر دو به امام موسی کاظم (ع) میرسد و گویا هم از این روی لقب الطاهر ذوالمنقبتین یافته است (فخرالدین رازی، ۸۳؛ شریف رضی، دیوان، ۲ / ۸۸۴). نیای بزرگ او ابراهیم بن موسی کاظم، در پی قیام محمد بن زید بن علی (ع)، از سوی او امارت یمن یافت و آنجا را گشود و یک چند بر آن دیار فرمان راند، اما پس از چیرگی مأمون بر قیام، خلیفه ابراهیم را امان داد (مفید، ۳۰۳). مادر ابواحمد فاطمه نیز از زنان برجستۀ عصر خود بود و شیخ مفید کتاب احکام النساء را برای او نوشت (محییالدین، ۶۴). زن او فاطمه نیز نوادۀ ناصر کبیر، حسن اطروش، داعی بزرگ زیدی بود (سیدمرتضی، «المسائل»، ۲۱۴؛ فخرالدین رازی، همانجا). ابواحمد در بصره رشد یافت (عمری، ۱۲۴؛ صفدی. ۱۳ / ۷۶) و در ۳۵۴ ق از سوی نقیب النقباء (برای معنای نقیب و اقسام آن، نک : ماوردی، ۱۰۸ به بعد) ابوعبداللـه بن الداعی زیدی به نقابت طالبیان همانجا منصوب شد (الناطق بالحق، ۱۰۹). وی مدتی بعد به بغداد رفت و همانجا اقامت گزید و سالیان دراز در سمتهای نقیب طالبیان بغداد، امیرالحاج، ریاست دیوان مظالم و نیز اجرای مأموریتهای متعدد سیاسی عراق بدل گشت، گفتهاند که او ۵ بار نقیب طالبیان شد (ابنجوزی، ۷ / ۲۴۷؛ ابن ابی الحدید، ۱ / ۳۱؛ نیز نک : ابنحزم، ۶۳؛ همدانی، ۱ / ۱۹۰؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ۱۰ / ۲۴۳- ۲۴۷). نخستین بار، چنانکه اشاره شد، در ۳۵۴ ق به پیشنهاد معزالدوله بویهای و تأیید خلیفه المطیع نقیب النقباء طالبیان، جز خاندان ابوالحسن بن ابی الطیب پیشوای علویان بغداد، گشت. در حکمی که از دیوان خلیفه بدین مناسبت صادر شد، او را به کفایت و امانت بسی ستودند و سرپرستی علویان و عباسیان و رسیدگی به دعاوی میان طالبیان و سایر رعایای خلیفه را به عهدۀ او نهادند ( المختار، ۲۱۷-۲۲۲؛ ابن ابی الحدید، ۱۵ / ۲۸۸؛ متز، ۲۸۱)؛ اما در ۳۶۱ ق در خلافت الناصرلدین اللـه در پی بروز نزاع میان او و وزیر ابوالفضل شیرازی، به سبب آشوب بغداد و آتش گرفتن محلۀ کرخ، ابواحمد از سوی وزیر از نقابت عزل شد (ابوعلی مسکویه، ۲ / ۳۰۹؛ ابن اثیر، ۸ / ۶۱۹؛ قس: همدانی، ۱ / ۲۱۲). با اینهمه گویا مشاغل دیگر خود را حفظ کرد، زیرا در منابع از عزل او از این مشاغل یاد نشده است. دومین دورۀ نقابت او با انتصابش به این مقام از سوی بختیار بویهای در ۳۶۴ ق آغاز شد (ابنجوزی، ۷ / ۷۶؛ ابنشاکر، ۲۸۶). در همین دوره و به روزگار وزارت ابنبقیه، نظارت بر اوقاف بغداد و سواد عراق نیز از سوی خلیفه الطائع به او واگذار شد (قلقشندی، مآثرالانافة، ۳ / ۱۷۵-۱۸۰، صبح الاعشی، ۱۰ / ۲۵۹- ۲۶۲؛ قس: ابنحزم، همانجا، که از نظارت او بر اوقاف بصره یاد کرده است). چون عضدالدوله بویهای به بغداد درآمد و بختیار را براند، در مناصب ابواحمد تغیری حاصل نیامد و حتی از سوی این امیر برای تصرّف دیار مضر گسیل شد (ابوعلی مسکویه، ۲ / ۳۹۲؛ ابناثیر، ۸ / ۶۹۶). با اینهمه عضدالدوله در ۳۶۹ ق، گویا به سبب ترس از نفوذ و قدرت سیاسیِ ابواحمد، او را با برادرش ابوعبداللـه گرفت و به قلعهای در فارس فرستاد (ابوعلی مسکویه، ۲ / ۳۹۹؛ ابن ابی الحدید، ۱ / ۳۲). ابواحمد حدود ۳ سال در حبس بود. چون عضدالدوله درگذشت و پسر او، شرفالدوله ابوالفوارس، فارس را تسخیر کرد، ابواحمد را آزاد ساخت (رودراوری، ۸۰، ۸۱) و چون بر بغداد نیز چیره شد (۳۷۶ ق)، داراییهای ابواحمد را که عضدالدوله مصادره کرده بود، به وی باز گرداند (همو، ۱۳۶؛ ابناثیر، ۹ / ۵۰) و به مقام نقابت منصوبش کرد، ولی ابواحمد چندی بعد خود به سبب بیماری از این شغل کناره گرفت (ابنجوزی، ۷ / ۲۴۷). چنانکه در ۳۸۰ ق به روزگار بهاءالدولۀ بویهای که باز به نقابت طالبیان و امارت حج و ریاست دیوان مظالم منصوب شد (ابناثیر، ۹ / ۷۷، ۷۸؛ ابن جوزی، ۷ / ۱۵۳، ۲۴۷)، پسرانش رضی و مرتضی نیز به نیابت از او به کار پرداختند (ابنجوزی، همانجا؛ قلقشندی، صبح الاعشی، ۱۰ / ۲۴۷، ۲۵۴). شریف رضی به همین مناسبت، طی قصیدهای به ستایش پدر پرداخت و وی را به سبب تفویض این مناصب به او سپاس گفت (ثعالبی، ۳ / ۱۳۲). با اینهمه در ۳۸۴ ق، به دلایلی که دانسته نیست، ابواحمد از نقابت، و فرزندانش از نیابت او معزول شدند (ابنجوزی، ۷ / ۱۷۴؛ ابناثیر، ۹ / ۱۰۵). این برکناری ۱۰ سال به درازا کشید و طی این مدت، ابواحمد که هنوز از نفوذ و اقتداری برخوردار بود، در نزاع امرای آل بویه به وساطت بر میخاست و گاه دچار مخاطراتی میشد (شریف رضی، همان، ۱ / ۱۸۹-۱۹۱؛ رودراوری، ۳۲۶-۳۲۷). در ۳۹۴ ق که در شیراز مقیم بود، باز از سوی بهاءالدوله که در آن وقت بر فارس و خوزستان نیز فرمان میراند، نقابت طالبیان و ریاست دیوان مظالم و نیز منصب قاضی القضاتی یافت و به «الطاهر الاوحد ذوالمناقب» ملقب شد، اما خلیفه القادر با قاضی القضاتی او مخالفت کرد و ابواحمد بر همان دو منصب ماند و در ۳۹۵ ق به بغداد آمد (ابناثیر، ۹ / ۱۸۲؛ شریف رضی، همان، ۱ / ۱۷۲، ۱۷۳؛ قس: ابنجوزی، ۷ / ۲۲۶-۲۲۷). گفتهاند که ابواحمد تا پایان عمر بر همان مقام ماند (همو، ۷ / ۲۴۷؛ ابن ابی الحدید، ۱ / ۳۱؛ ابن شاکر، همانجا)، در حالی که به روایت دیگر ابنجوزی (۷ / ۲۳۴) در ۳۹۷ ق، شریف رضی از سوی بهاءالدوله، منصب نقابت و امارت حج یافت. ابواحمد در پایان عمر در حالی که نابینا شده و بیمار بود، ثلث اموال خویش را وقف کرد و صدقات بسیار داد (ابنشاکر، همانجا؛ ابناثیر، ۹ / ۲۱۹) و در بغداد درگذشت. پیکر او را نخست در خانهاش دفن کردند (همانجا؛ قس: ابنازرق، ۱۱۱، که مرگ او را در ۴۰۳ ق و مدفن او را در مقابر قریش واقع در باب التبن بغداد دانسته است) و سپس به جوار تربت امام حسین (ع) منتقل ساختند (ابناثیر، همانجا). کسانی چون شریف رضی (همان، ۲ / ۷۳۶-۷۴۲)، سیدمرتضی (دیوان، ۱ / ۲۰۰-۲۰۳)، مهیار دیلمی (۳ / ۲۳-۲۷) و ابوالعلاء معری (۲(۳) / ۱۲۶۴-۱۳۲۰) در رثای او شعرها سرودند. ابواحمد از برجستهترین پیشوایان دینی و سیاسی گروهی از شیعیان و از معتمدان امرای شیعی مذهب در ایران و عراق بود. چنانکه در نزاع میان اعضای این خاندانها، خاصه کشمکش میان آل بویه و حمدانیان واسطۀ مورد اعتماد صلح بود و در این باب مأموریتها یافت (مثلاً نک : رودراوری، ۲۷۶، ۲۷۹؛ شریف رضی، همان، ۱ / ۱۸۹-۱۹۱)، حتی در ایامی که از نقابت رسمی طالبیان عزل میشد، از حشمت و نفوذ او در دستگاه خلافت و امارت نمیکاست (ابناثیر، ۸ / ۶۳۰، ۶۳۴؛ خطیب، ۱ / ۱۱۰؛ رودراوری، ۲۶۸- ۲۷۰) و در فرو نشاندن آتش فتنهها میان شیعیان و سنیان مرکز خلافت از این نفوذ و قدرت سود میجست (مثلاً نک : ابنجوزی، ۷ / ۱۵۳؛ شریف رضی، همان، ۱ / ۶۸-۷۲). نیز آنگاه که خلیفۀ بغداد، القادر باللـه، خواست انتساب فاطمیان را به فاطمه (ع) دختر پیامبر اکرم (ص) نفی کند، از ابواحمد خواست تا محضری در تکذیب آن انتساب بنویسد و چون نوشته شد، ابواحمد و سیدمرتضی و دیگر حاضران مجلس بر درستی آن محضر شهادت دادند، جز شریف رضی که پیشتر به سبب انتساب اشعاری به او در تعریض به عباسیان و طرفداری از فاطمیان، خشم خلیفه را برانگیخته بود (ابنجوزی، ۷ / ۲۸۱-۲۸۲؛ ابن ابی الحدید، ۱ / ۳۷- ۳۸؛ قس: شریف رضی، همان، ۲ / ۹۷۲-۹۷۳). با آنکه گروهی از محدّثان شیعی او را ستودهاند (نک : حر عاملی، ۲ / ۱۰۴) و برخی وی را آشکارا رافضی خواندهاند (ابن تغری بردی، ۴ / ۲۲۳، ۲۴۰؛ نک : شوشتری، ۱ / ۵۰۰)، ولی هیچ دلیلی بر شیعی امامی بودن او در دست نیست و بنابر قراینی چون ارتباط چند جانبۀ خود و نیایش با داعیان و بزرگان زیدی (نک : آغاز مقاله)، احتمال زیدی بودن او بیشتر است؛ خاصه که گفتهاند وی پشمینه میپوشید که گویا از دیرباز سنت زیدیانی چون ناصر اطروش بوده است (شریف رضی، همان، ۱ / ۳۲۹؛ شیبی، ۷۴)، اگرچه به نظر میرسد فرزندان او شریف رضی و سیدمرتضی، نخستین کسانی از موسویان بودهاند که به مذهب امامیه گرویدهاند (شریف رضی، خصائص، ۳۷؛ تستری، ۳ / ۵۴۶). شریف رضی یکی از برترین ستایشگران پدر خود بوده و قصاید متعددی در ستایش وی سروده است (نک : دیوان، ۱ / ۶۰، ۶۴، ۶۸، ۷۲، ۱۷۲، ۱۸۹).
ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبةاللـه، شرح نهجالبلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸-۱۳۸۲ ق؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن ارزق فارقی، احمد بن یوسف، تاریخ، به کوشش بدوی عبداللطیف عوض، بیروت، ۱۹۷۴ م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ ق؛ ابنحزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م؛ ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، حوادث، ۳۶۵-۴۰۲ ق، نسخۀ خطی کتابخانه، احمد ثالث، استانبول، شم ۲۹۲۲؛ ابوالعلاء معری، «سقط الزند»، ضمن شروح سقط الزند، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۸۳ ق / ۱۹۶۴ م؛ ابوعلی مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، به کوشش آمدرز، قاهره، ۱۳۳ ق / ۱۹۱۵ م؛ تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، ۱۴۱۱ ق؛ ثعالبی، عبدالملک بن محمد، یتیمة الدهر، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر؛ حر عاملی، محمدبن حسن، امل الآمل، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۳۶۲ ش؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ ق؛ رودراوری، محمد بن حسین، تجارب الامم (نک : هم ، ابوعلی مسکویه)؛ سیدمرتضی، علی بن حسین، دیوان، به کوشش رشید صفار، قاهره، ۱۹۵۸ م؛ همو، «المسائل الناصریات»، ضمن کتاب الجوامع الفقهیة، قم، ۱۴۰۴ ق؛ شریف رضی، محمد بن حسین، خصائص الائمة، به کوشش محمد هادی امینی، مشهد، ۱۴۰۶ ق؛ همو، دیوان، بیروت، ۱۳۱۰ ق؛ شوشتری، نوراللـه، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۶۵ ش؛ شیبی، کامل مصطفی، الفکر الشیعی، بغداد، ۱۳۸۶ ق / ۱۹۶۶ م؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد حجیری، بیروت، ۱۴۰۴ ق / ۱۹۸۴ م؛ عمری، علی بن محمد، المُجدی، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، ۱۴۰۹ ق؛ فخرالدین رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۹ ق؛ قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۴ ق / ۱۹۶۳ م؛ همو، مآثرالانافة فی معالم الخلافة، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۶۴ م؛ ماوردی، علی بن محمد، الاحکام السلطانیة، به کوشش محمد فهمی سرجانی، قاهره المکتبة التوفیقیة؛ متز، آدام، الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری، ترجمۀ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۳۸۷ ق / ۱۹۶۷ م؛ محییالدین، عبدالرزاق، ادب المرتضی، بغداد، ۱۹۵۷ م؛ المختار من الرسائل ابراهیم بن هلال صابی، به کوشش شکیب ارسلان، بیروت، دارالنهضة الحدیثة، مفید، محمدبن محمد، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی؛ مهیار دیلمی، دیوان، قاهره، ۱۳۴۹ ق / ۱۹۳۰ م؛ الناطق بالحق، یحیی بن حسین، «الافادة فی تاریخ الائمة السادة»، اخبار ائمة الزیدیة، به کوشش مادلونگ، بیروت، ۱۹۸۷ م؛ همدانی، محمد بن عبدالملک، تکلمة تاریخ الطبری، به کوشش البرت یوسف کنعان، بیروت، ۱۹۶۱ م.
محمدرضا ناجی ـ بخش تاریخ
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
چاپ شده
5
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید