اوزگند
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/225903/اوزگند
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
10
اوزْگَنْد، یا اوزكند، یوزكند، اوزجند، از شهرهای مهم ماوراءالنهر واقع در سرحد شرقی فرغانه كه نام كنونی آن اوزگِن، شهر و مركز اداری استانی است به همین نام در ناحیۀ اوش (GSE، ذیل اوزگن). این شهر كه در سرزمینی خرم، حاصلخیز و پهناور واقع بوده، دهكدههایی وسیع داشته (ابن حوقل، 2/ 514؛ لسترنج، 509)، و گرمترین شهر ولایت فرغانه و دارالحرب مسلمانان بوده است (ابن حوقل، 2/ 513؛ اصطخری، 266؛ یاقوت، 1/ 404). اوزگند را بعد از اخسیكت (تختگاه فرغانه) و قبا و اوش، مهمترین شهر فرغانه دانستهاند. وسعت آن، دو سوم اوش و شامل كهن دژ، شهرستان و ربض بوده است (ابن حوقل، همانجا؛ مقدسی، 271). رود چاچ (سیحون) از اوزگند سرچشمه میگرفت (اصطخری، 264؛ بكران، 49) و از همین رو، در همۀ بخشهای این ناحیه نهرهای آب، كشیده شده بود (نک : بارتولد، تركستان نامه، 1/ 354). دو رود مهمی كه از كنار اوزگند میگذشتند، تباغر (یباغو) و برسخان نام داشتند كه دومی اوزگند را از درۀ نارین جدا میكرد ( حدود العالم، 113؛ نیز نک : مینورسكی، 116, 288, 72-73). در دورۀ سامانی كه مركز حیات اقتصادی به ناحیۀ جنوب سیر دریا منتقل شده بود، راه اصلی بازرگانی از آسیای مقدم به مرز شرقی قلمرو خلافت، به اوزگند منتهی میگشت (بارتولد، گزیده ... ، 50). گفتهاند كه شهر اوزگند در سدۀ 3 ق در دورۀ سامانیان به دهقانی به نام چورتگین، ظاهراً یكی از امیران ترك، تعلق داشت (بارتولد، تركستان نامه، 1/ 354-355؛ نیز نک : ابن خردادبه، 30). اوزگند در عهد نخستینِ قراخانیان (ایلك خانیان) به عنوان تختگاه ماوراءالنهر اهمیت بسزایی یافت و از آن پس نیز مقر حكمرانان محلی بود (بارتولد، همان، 1/ 355؛ گزیده، 53). ایلك خان نصر بن علی در 389 ق/ 999 م چون وارد بخارا شد، اعضای دودمان سامانی را دستگیر كرد و به اوزگند فرستاد (عتبی، 184؛ منهاج، 1/ 216). در حدود سال 407 ق/ 1016 م در اوزگند، میان اعضای خاندان قراخانی، ارسلان خان (برادر ایلك خان) از یك سو و طغان خان (ظاهراً برادر ارشد ایلك) یا قدرخان یوسف، صاحب كاشغر از سوی دیگر پیكاری درگرفت كه سرانجام با میانجیگری خوارزمشاه مأمون میان ایشان صلح افتاد (بیهقی، 914-915؛ نیز نک : بارتولد، تركستان نامه، 1/ 584). ملكشاه سلجوقی در 481 و 482ق در لشكركشیهای خود به ماوراءالنهر، دوبار به اوزگند رخنه كرد (ظهیرالدین، 31؛ راوندی، 130؛ ابناثیر، 10/ 172). اما پس از 536 ق/ 1141م فرغانه و دیگر ولایات ماوراءالنهر، تابع گورخان قراختایی گشت. در نیمۀ دوم قرن 6 ق/ 12 م ظاهراً یكی از حكام اوزگند بر سمرقند چیرگی یافت؛ پس از مرگ این شاهزاده، فرزند او، عثمان، فقط در سمرقند حكم میراند و اوزگند به فرمانروایی دیگر به نام جلالالدین قدر خان تعلق داشت (بارتولد، گزیده، 54). به روایت ابن اثیر (12/ 259، 267). خانِ خانان (عثمان سمرقندی) در نامهای از سلطان محمد خوارزمشاه خواست تا به ماوراءالنهر لشكركشد و قراختاییان کافر را كه در اوزگند و بلاساغون و برخی شهرهای دیگر پراكنده بودند، سركوب كند. خوارزمشاه چنین كرد و پس از تصرف شهرهای ماوراءالنهر به اوزگند رسید و نایبانی را از سوی خود بدان شهرها گمارد و به خوارزم بازگشت؛ اما در لشكركشی بعدی، متحدان پیشین خود، عثمان سمرقندی و احتمالاً جلالالدین قدرخان فرمانروای اوزگند را از دم تیغ گذراند (همو، 12/ 266- 269؛ بارتولد، همانجا). گزارشهایی در دست است كه پس از بازگشت محمد خوارزمشاه از ماوراءالنهر، اوزگند و برخی شهرهای دیگر، به چنگ گورخان قراختایی افتاده بود (همو، تركستان نامه، 2/ 758، 763-764). در عهد چیرگی مغولان بر ماوراءالنهر، فرغانه بخشی از متصرفات خاندان جغتای، یكی از پسران چنگیز به شمار میآمد، ولی مانند بسیاری از دیگر ولایات ماوراءالنهر از خود دودمانی شاهی داشت كه مانند اسلاف خویش در اوزگند مستقر بود (همو، گزیده، همانجا). منگوقاآن (حك 649-658ق/ 1251-1260م)، اوزگند را به یكی از فرزندان ارسلان خان، فرمانروای قارلوقان واگذارد (جوینی، 1/ 58؛ قس: بارتولد، همانجا). اما به روایتی دیگر، شخصی به نام ایلچی ملك، والی فرغانه شد كه قبر فرزند او، شاهزاده ساتلمیش ملكشاه (د 665 ق/ 1266 م) در اوزگند باقی مانده است. به رغم حكومت دودمانهای محلی در اوزگند، این شهر برای حكومت مركزی قراختاییان و مغولان اهمیت داشته است. خزانۀ گورخان در آنجا نگهداری میشد (همانجا) و به روایت وصّاف (ص 67)، براق خان، از نسل جغتای در 663 ق/ 1265 م در اوزگند بر تخت سلطنت جلوس كرد. در منابع دورۀ تیموری در شرح لشكركشیهای تیمور به ماوراءالنهر از اوزگند یادشده، و آمده است كه او در حدود سال 776ق در تعقیب یكی از دشمنان خود به نام قمرالدین خان، بدین شهر رخنه كرد (نظامالدین، 70، 72؛ شرفالدین، 321، 325، 334). ظهیرالدین محمد بابر نیز در خاطرات خود بارها از اوزگند یاد میكند و برخی از كشمكشهای خود را با مخالفانش در این شهر، از جمله احمد تنبل مغول بین سالهای 905- 908 ق/ 1500-1502 م شرح میدهد (ص I/ 103, 105, 108-109). به گفتۀ بابر اوزگند در سرحد فرغانه، دژی استوار داشت (ص 162). در اوزگِن امروزی برخی آثار باستانی مربوط به قرون 6-8ق/ 12-14 م باقی مانده است. گذشته از شمار زیادی قبور و سنگ قبر، بناهایی نیز باقی مانده كه از آن جمله است: سر در مسجد و مدفنی كه كتیبهای دارد و تاریخ وفاتی به سال 588 ق/ 1192م بر آن دیده میشود. در كنار آن، مرقد دیگری با منارهای به ارتفاع حدود 20 متر وجود دارد كه دربارۀ آن، اهالی اوزگن روایات افسانهآمیزی میگویند (نک : بارتولد، گزیده، 55). گذشته از اینها، نمونههایی از سفالهای منقوش لعابدار و بیلعاب از قرن 4 تا 6 ق/ 10 تا 12م و قطعاتی بلوری مربوط به قرون وسطى در اوزگن كشف شده است، GSE)، همانجا).
ابن اثیر، الكامل؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1939 م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، به كوشش دخویه، لیدن، 1889 م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك و ممالك، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1368ش؛ بارتولد، و.و.، تركستان نامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352 ش؛ همو، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1358 ش؛ بكران، محمد، جهان نامه، به كوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1342ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به كوشش علی اكبر فیاض، مشهد، 1356 ش؛ جوینی، عطاملك، تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329 ق/ 1911 م؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به كوشش محمد اقبال، تهران، 1333 ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به كوشش عصامالدین ارونبایوف، تاشكند، 1972 م؛ ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، تهران، 1332 ش؛ عتبی، محمد، تاریخ یمینی، ترجمۀ ناصح جرفادقانی، به كوشش جعفر شعار، تهران، 1345ش؛ لسترنج، گ.، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ محمود عرفان، تهران، 1337ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن، 1906 م؛ منهاج سراج، طبقات ناصری، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ نظامالدین شامی، ظفرنامه، به كوشش فلیكس تاور، بیروت، 1937 م؛ وصاف، تاریخ، بمبئی، 1269 ق؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Bābur, Z. M., Bābur-Nāma, tr. A. S. Beveridge, New Delhi, 1979, GSE; Minorsky, V., introd. Ḥudūd al-ʿĀlam, London, 1937. ابوالفضل خطیبی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید