اَنار، میوۀ درختی از تیرۀ موردیها [۱]یا پونیكاسه، و از جنس پونیكا و گونۀ گراناتوم (گل گلاب، ۲۳۲؛ ثابتی، ۵۰). برخی از گیاهشناسان درخت انار را از گیاهان بومی ایران و سرزمینهای همسایۀ ایران ( بریتانیكا، VIII/ 105)، و برخی دیگر از رستنیهای بومـی سوریه و مصـر دانستهانـد (نک : پورداود، اناهیتا، ۲۶۸). مصریان روزگار سلسلۀ هجدهم فرعونها (از ۱۵۸۰ تا ۱۳۵۰ قم) درخت انار را میشناختند و آن را پرورش میدادند، اما با توجه به اینکه این گیاه در زبان قبطی (مصری كهن) ریشۀ سامی دارد، احتمالاً باید از جایی دیگر به مصر آمده باشد (همانجا). در زمانهای قدیم، احتمالاً جِلعاد (سرزمینی در فلسطین) نیز از رویشگاههای درخت انار بوده است (دیویس، 589).
واژۀ انار
انار واژهای فارسی است كه در زبان پهلوی چندبار به كار رفته است ( شایست ... ، 71-72؛ مكنزی، 9, 230؛ مشكور، ۱۲۰). در متنهای اوستایی واژۀ انار نیامده، اما به گیاهی با نام هذانئپتا یا هذانئپاتا [۲]اشاره شده است كه آن را در سنت پارسیان درخت انار دانستهاند (نک : ویسپرد، ۴۸؛ پورداود، تفسیر ... ، ۱۳۸- ۱۳۹، ۱۴۶). هذانئپاتا را به معنای درخت «همیشه سبز» نیز نوشتهاند ( وندیداد، ۱۳۶؛ نیز نک : مهدی حسن، ۱۰۴۰).
در زبان و ادب فارسی واژههای نار، ناردان و ناردانه را برای میوه و دانۀ انار (معزی، ۲۱۴، ۵۹۸؛ ادیب صابر، ۱۱۷، ۱۲۸) و ناربُن و ناروَن (وَن = درخت) را برای درخت انار به كار بردهاند (پورداود، اناهیتا، ۲۶۵-۲۶۶).
انار در زبان عربی رُمّان است. برخی رمّان را واژهای دخیل از زبان سریانی، و برخی هم برگرفته از آرامی دانستهاند (جفری، 144-145). رمان را از رَم، به معنی ترمیم و سامان بخشیدن نیز گرفتهاند و گفتهاند كه خاصیت میوۀ انار جلا دادن و سامان دهی دل است (طوسی، ۹/ ۴۸۴؛ نیز نک : جفری، همانجا). به روایت كلینی ۴۰ روز ناشتا انار خوردن دل را جلا میدهد و روشن میكند (۶/ ۳۵۴). در قرآن كریم ۳ بار در سورههای (انعام/ ۶/ ۹۹، ۱۴۱) و الرحمٰن (۵۵/ ۶۸) به رمّان اشاره شده است.
اصل و خاستگاه واژۀ رمان هنوز ناشناخته است و به احتمال بسیار واژهای غیرسامی است و سامیان آن را از زبانهای دیگر گرفته بودهاند (جفری، همانجا).
شماری از شهرها و آبادیهای انار خیز در ایران و سرزمینهای جهان اسلام به نام این گیاه نامیده شدهاند. انار، اناران، انارو، انارستان، انارستانک، انارك و انارشیرین، از جمله نام برخی از شهرها و آبادیها در سرزمین ایران است (پاپلی، ۷۰). برخی از آبادیها و محلها نیز در سرزمین فلسطین به نام رُمّان یا رِمُّن نامیده شدهاند ( جودائیكا، XIII/ 842). همچنین غرناطه، نام شهری در اندلس، به زبان «عجم اندلسی» به معنای انار است (یاقوت، ۳/ ۷۸۸؛ نیز نک : تاج العروس، ۵/ ۱۹۱). این كلمه صورت عربی شدۀ كلمۀ اسپانیایی «گرانادا[۳]» و صورت دیگر «گراناتوم» است (پورداود، همان، ۲۶۷).
گسترۀ جغرافیایی
انار وحشی از دیرباز در سراسر جنگلهای كرانۀ دریای مازندران و جنگلهای خشك منطقۀ فارس و مناطق كردستان و بلوچستان و داخل سرزمین ایران (ثابتی، ۵۰؛ نیلوفری، ۳۸؛ زرگری، ۲/ ۳۴۴؛ ساعی، ۱/ ۲۴۴) و در شماری از سرزمینهای آسیایی، به خصوص آسیای غربی، بینالنهرین، شمال افریقا و كرانههای دریای مدیترانه (زرگری، ۲/ ۳۴۳-۳۴۴) میروییده است.
تاریخ آشنایی ایرانیان با درختچۀ انار، و شیوۀ اهلی و بستانی كردن و پرورش آن در ایران دقیقاً روشن نیست. پلوتارك از یك ایرانی یاد میكند كه با دادن اناری بسیار بزرگ به اردشیر اول (سل ۴۶۶-۴۲۴ قم)، او را از پرورش چنین میوهای شگفتزده كرده بود (XI/ 135؛ نیز نک : پورداود، همان، ۲۷۲). گفتۀ پلوتارك نشان میدهد كه مردم ایران در دورۀ هخامنشی در پرورش انار بستانی مهارت و ورزیدگی داشتهاند.
جغرافیانویسان اسلامی جسته گریخته به رویش درخت انار در گسترۀ جغرافیایی ایران و پرورش گونههای مختلف انارهای درشت و شیرین در انارستانهای شهرهای ایران اشاره كردهاند. در قدیم، ری (ثعالبی، ثمار ... ، ۵۴۱)، خُجند ( حدود العالم، ۳۹۵)، شهر حُلوان (ابن حوقل، ۲/ ۳۶۸؛ اصطخری، ۱۶۵؛ قزوینی، آثار البلاد، ۳۵۷)، عمان (اصطخری، ۲۷)، ساوه و یزد (حمدالله، ۶۲، ۷۴) از نواحی انار خیز مشهور ایران بودهاند. در آغاز دورۀ عباسیان، قومس و طبرستان نیز از نواحی انار خیز معروف ایران، و در جهان اسلام شناخته شده بودند (مناظر احسن، ۱۲۸).
انار برخی از شهرهای ایران چنان پسند طبع خلفای عباسی و فرمانروایان آن دوره شده بود كه متولیان آن شهرها موظف بودند همراه خراج شهر مقداری انار هم بفرستند؛ مثلاً رازیان (مردم ری) سالی ۱۰۰ هزار رطل از انارهای املیسی یا املسی (انارهای بیدانۀ مَلَس یا میخوش) را به دربار خلیفه میفرستادند (ثعالبی، لطائف ... ، ۲۳۴-۲۳۵). همچنین، همه ساله مردم قومس ۴۰ هزار و مردم طبرستان ۱۰۰ هزار انار، به عنوان بخشی از خراج شهرهایشان، برای هارون الرشید میفرستادند (مناظر احسن، همانجا).
پولاك، طبیب دورۀ ناصری، انار ساوه را بهترین انار جهان و حتى بهتر از انارهای بیهستۀ پیشاور میدانست (ص ۳۶۶). همو مینویسد: مردم اردستان تنها از راه تولید و فروش انار زندگی میگذراندند (همانجا).
در باغهای ایران نوعهای مختلف انار را میپروراندند. انارهای ترش، شیرین، میخوش، سیاهپوست، بیدانه، اَزغَند و اردستانی (ابونصری، ۱۷۷)، از جمله انارهای پروردۀ معروف بودهاند. هر شهر و دیار نیز در پروراندن برخی از انارها شهرت داشتند؛ مثلاً، كاشان در پرورش درختهای انار زاغۀ سفید دانه و زاغۀ سرخ دانه، انار سیاه دانه، شیرین شهوار، شیرین بیدانه و شیرینِ سرخ پوست، انار ترش یزدی و ترش راوندی، و ترش مَلَس (كلانتر ضرابی، ۱۹۴) معروف بود.
امروزه انار در بسیاری از شهرها و آبادیهای ایران، به خصوص آبادیهای حاشیۀ كویر كاشته میشود. انارهای ساوه، قم، تفت، عقدای یزد، بَجستان خراسان، فین كاشان، انار بیدانۀ سُرخۀ سمنان و انار سیاه دانۀ ساوه بیش از انارهای نواحی دیگر ایران مرغوبیت و شهرت دارند ( فرهنگنامه ... ، ۴/ ۲؛ سیفی، ۵۹).
قداست
سرسبزی و حفظ سرزندگی و جاودانگی درخت انار، به این رستنی در پنداشت بیشتر مردم جهان تقدس بخشیده است، و آن را مادر زمین و زهدان طبیعت و مظهری از بركت و باروری و فراوانی و جاودانگی پنداشتهاند (مهدی حسن، ۱۰۴۱). پردانگی میوۀ آن را هم نماد بركت و باروری به شمار آوردهاند (همو، ۱۰۳۹؛ دراور، 7؛ نیز نک : فرهوشی، ۶۵). از این رو، درخت انار و میوه و شاخههای آن در اسطورههای بیشتر اقوام جهان و ادیان الٰهی مقدس شمرده شدهاند.
در اساطیر
مردم دوران باستان، گیاهان و درختانی را كه میپنداشتند ایزد یا الهه ای آنها را كاشته، یا از خون الٰهه یا قهرمانی اسطورهای یا حماسی روییده است، مقدس میشمردند (یادداشت مؤلف). بنابر اساطیر یونانی، آفرودیته، رب النوع عشق، درخت انار را به دست خود در جزیرۀ قبرس كاشت (پورداود، اناهیتا، ۲۷۱)، و از ریختن خون دیونوسوس [۴]كه او را باكوس (رب النوع تاكستان و شور و جذبۀ عارفانه) هم خواندهاند، درخت انار سر برآورد (فریزر، 389).
بنابر اساطیر ایرانی، از فروریختن خون سیاوش بر زمین، به گفتۀ فردوسی «گیاهی برآمد همانگه ز خون» كه آن را گیاه سیاوشان یـا «خون سیاوشان» خواندند (نک : ۳/ ۶۶۴). در بیستون درخت اناری روییده بود كه آن را «انار فرهاد» مینامیدند. در افسانهای آمده است كه فرهاد از شنیدن خبر مرگ شیرین تیشه بر سرش زد. دستۀ تیشه كه از چوب انار بود، بر زمین افتاد و در خون فروریختۀ فرهاد بر خاك رویید. میوۀ این درخت را كه میشكافتند، اندرونش سوخته و خاكستر بود ( برهان ... ، ذیل انار فرهاد).
درخت انار را مانند افدرا [۵]گیاه جاودانگی به شمار آوردهاند (مهدی حسن، ۱۰۳۵، ۱۰۴۱). برخی افدرا را همان گیاه مقدس هَئومه یا هوم [۶](در سنسكریت: سومه) دانستهاند. آریاییان قدیم و سپس پیروان دین مزدیسنا پایگاهی ایزدی برای آن میپنداشتند و شیرۀ آن را مقدس میشمردند (معین، ۱/ ۵۰، حاشیۀ ۱). بنابه برخی روایتها، از جمله روایت كتاب زراتشت نامه، زردشت یك دانه انار به اسفندیار داد و اسفندیار با خوردن آن رویین تن شد و دیگر زخمی بر او كارگر نیفتاد (بهرامپژدو، ۷۷).
در ادیان
انار در دین مزدیسنا از درختان مینوی و از عناصر مقدس و خجسته به شمار میرود و زرتشتیان شاخه و میوۀ آن را در مناسك و آیینهای دینی خود به كار میبرند. بَرسَمی كه زرتشتیان در آیینهای عبادی به دست میگیرند، بنابر متنهای متأخر زرتشتی، از تركههای درختان اناری است كه معمولاً در آتشكدهها میكاشتند (معین، ۱/ ۴۰۰-۴۰۱؛ نیز نک : پورداود، همان، ۲۷۴). درخت انار و برسم فراهم آمده از تركههای انار را ماه درختی مؤنث دانستهاند كه در آن رمز و نشانۀ جاودانگی و باروری نهفته است (مهدی حسن، ۱۰۴۱). در قدیم آب مقدس زوهر یا زور [۷]را با فشردۀ هذانئپاتا (شیرۀ گیاه انار) یا شیرۀ گیاه هوم میآمیختند و در مراسم دعا خوانی یسنه به كار میبردند (پورداود، تفسیر، ۱۴۶؛ نیز نک : مینوی خرد، ۱۰۴-۱۰۵). شربت مقدس هوم را نیز از شیرۀ شاخههای گیاه هوم ساییده شده با شاخۀ درخت انار میساختند (موله، ۶۹).
ایرانیان به هنگام به جا آوردن مناسك دینی، چوب درخت انار را میسوزاندند (مهدی حسن، ۱۰۴۲). در خوانهای نوروزی و مهرگان، هفت شاخۀ درخت، ازجمله یك شاخۀ انار میگذاشتند و به آنها تبرك میجستند و تفأل میزدند (جاحظ، ۲۷۷). اكنون نیز چند شاخۀ انار (فرهوشی، ۵۹) یا چند دانه انار بر سر خوان نوروزی میچینند (یادداشت مؤلف). زرتشتیان در آیین پیوند همسری دختران و پسرانشان، به نیت و آرزوی باروری و آوردن فرزند به آنان انار میدهند (اوشیدری، ۱۲۸). منداییها، در مراسم «پنجه» كه در ۵ روز بر پا میدارند، بر روی خوان مراسم پنجه، انار و گندم و نان كه نمادهایی از رویش و باززایی و نوشُدگی و پیروزی زندگی است، میگذارند (دراور، 37).
در عهد سلیمان نبی رسم بود كه دورادور سرستونهای معابد و كاخها را به نشانۀ قداست با نقش انار میآراستند. سلیمان (ع) دستور داده بود كه در كاخش دو ستون برنجی بسازند و گرداگرد آنها را در دو رج با نقش انار بیارایند (كتاب اول پادشاهان، ۷: ۱۸، ۴۲). نشانههایی از این آیینهای اولیه كه مربوط به درختان مقدس است، بر دو ستون معبد اورشلیم بازمانده بود. این ستونها با نقش انارهای تزیینی دور آنها، نشان و گواهی بر درخت زندگی بود (اسمیث، 488؛ نیز نک : ERE, XII/ 457). دورادور دامن جامۀ پیشوایان مذهبی یهود را یك در میان با انارهای لاجوردی، ارغوانی و قرمز رنگ و زنگوله تزیین میكردند (سفر خروج، ۲۸: ۳۳-۳۴). نقش انار و زنگوله بر جامۀ كاهنان بزرگ، نشان از جاودانگی و مصونیت آنان از مرگ ناگهانی در پیشگاه آفریدگار در قدس بود (همان، ۲۸: ۳۵؛ نیز نک : ER, III/ 541).
مسلمانان انار را میوۀ بهشتی، و آن را مقدس میشمارند. در قرآن كریم نیز انار از میوههای بهشتی دانسته شده است (الرحمٰن/ ۵۵/ ۶۸). در متون اسلامی به بهشتی بودن انار اشاره شده است و نخل و رمان را برترین میوهها (طوسی، ۹/ ۴۸۴) و انارملس را یكی از میوههای پنجگانۀ بهشت (مجلسی، ۴۹) دانستهاند. داستان رفتن حضرت علی (ع) همراه پیامبر (ص) به وادی عقیق به قصد دیدار غدیرهای آب گرفته از باران شبانگاهی و نزول خوانی پر از انار از آسمان برای ایشان و بیان پیامبر به بهشتی بودن این میوه (عمادزاده، ۱۲۳-۱۲۴) نشانۀ دیگری بر قداست انار نزد امت مسلمان است.
بنابر برخی از روایتها، دانهای از دانههای انار، بهشتی است و این دانه فقط نصیب مؤمنان میشود و فرشتگان آن را از كافران دور نگه میدارند (كلینی، ۶/ ۳۵۳؛ مجلسی، ۵۰). حضرت علی (ع) به هنگام خوردن انار دستارش را زیر دستهایش میگسترد تا دانههای انار روی زمین نیفتند (كلینی، همانجا). عامۀ مردم باور دارند كه هر كس این دانۀ انار را بخورد، به بهشت خواهد رفت (برای تفصیل بیشتر، نک : هدایت، ۱۲۱؛ شكورزاده، ۳۰۹؛ اسدیان، ۲۳۵؛ صفینژاد، ۳۹۳). طوافان نیز انار خود را با نغمۀ «انار دارم، انار باغ بهشت» (فیلوت، II/ 283) به مردم كوچه و بازار عرضه میكردند. خراسانیها باور دارند اگر كسی اناری را در شب جمعه بخورد و دانهای از آن بر زمین نیفتد تا ۴۰ روز شیطان به او نزدیك نخواهد شد و پس از مردن، به بهشت خواهد رفت (شكورزاده، همانجا). مردم لرستان و ایلام خوردن انار را ثواب میدانند و در شبهای جمعه انار برای مردگانشان خیرات میكنند (اسدیان، همانجا).
مردم ایران تك درخت رسته بر سر تپهها، كوهها و در زیارتگاهها، به خصوص انار را مقدس، و نشانهای از وحدت و ذات الٰهی میانگارند و به آن دخیل میبندند و از آن مرادخواهی میكنند (یادداشت مؤلف؛ نیز نک : فرهوشی، ۶۵). مردم ایلات و عشایر و روستاهای كرمان چوب انار را بركتزا میپندارند و از آن چوبِ مشكزنی میسازند (فرهادی، ۳۲۴). خوردن انار یاسین (اناری كه در عید نوروز ۴۰ یا ۱۰۰ بار سورۀ یٰس بر آن خوانده و دمیده باشند) را تداومبخش تندرستی در طول سال میپنداشتند ( غیاثاللغات، آنندراج، ذیل انار یاسین). شیرازیها با خوراندن انار یاسین به كودكانشان، آنان را از شیر میگرفتند (فقیری، ۶۹).
كاربرد پزشكی
دانشمندان علوم طبیعی و پزشكی جهان باستان از دیرباز با علم و تجربه با خواص برخی از اجزاء درخت انار و میوۀ آن و خواص درمانی و سود و زیان این گیاه آشنا بودهاند. پلینی دانشمند طبیعیدان رومی (۲۳- ۷۹ م)، قدیمترین آگاهیها را دربارۀ شماری از خواص انار میدهد. او انار شیرین را فرونشانندۀ تهوع در زنان آبستن (VI/ 485-486) و داروی دهان شوی ساخته شده از انار تلخ را زدایندۀ عفونتهای دهان، بینی، گوش، تاری دید، زخمهای پلك چشم، زخمها و آماسهای روی قرحههای شرمگاه و خنثی كنندۀ آثار زهر (VI/ 487) دانسته است.
در گیاه ـ دارونامهها و پزشكی نامههای دانشمندان قدیم ایران اسلامی، مانند قانون ابنسینا، كامل الصناعة الطبیة الملكی علی بن عباس اهوازی، صیدنۀ بیرونی، الابنیة عن الحقایق الادویۀ ابومنصور هروی، ذخیرۀ خوارزمشاهی اسماعیل جرجانی و ... شرحی دربارۀ این گیاه و خواص دارویی و درمانی اجزاء و میوۀ آن و شیوۀ كاربرد آنها آمده است.
ابن بیطار، گیاهشناس و داروشناس اندلسی قرن ۷ ق، چند صفحه از دانشنامۀ گیاهی ـ دارویی الجامع لمفردات الادویة و الاغذیه را با بهرهگیری از آثار دانشمندان علوم طبیعی و پزشكی یونان مانند دیسقوریدس و جالینوس و پزشكان و داروشناسان اسلامی پیش از خود، مانند ابن سینا و رازی به بیان خواص و آثار درمانی انار اختصاص داده است (نک : ۱/ ۱۴۲-۱۴۴).
عقیلی علوی، طبیب خراسانی قرن ۱۲ ق، اطلاعات پیشینیان خود را دربارۀ خواص طبی و سود و زیان اجزاء درخت انار و میوه و گل آن به تفصیل در مخزن الادویه (تألیف: ۱۱۸۳ ق) آورده است. او در بخشهای گوناگون كتابش به شرح ماهیت و طبیعت و افعال و خواص انواع انار: رمّان حامض (انار ترش) و رمّان مَز (انار میخوش) میپردازد و خاصیتها و سودمندیهای درمانی هر یك را به تنهایی یا در تركیب با مواد دارویی دیگر برای درمان یا كمك به درمان بیماریها و ناخوشیها، از جمله استسقا، یرَقان، خفقان، وَجَع صَدر (درد سینه)، سرفۀ حارّ (سرفۀ سوزنده)، جَرَب، حِكّه (خارش) و سُعال مزمن یابِس (سرفۀ كهنۀ خشك) شرح میدهد (ص ۴۵۳-۴۵۵).
عقیلی انار ترش را «بارِد» و «خراشندۀ امعا»؛ ناشتا خوردن بسیار این انار را برهم زنندۀ امعا و زیانبار برای «استسقای بارد»؛ اجزاء درخت انار ترش و پوست و گل انار ترش را «شدید القبض» و «بارد»؛ انار شیرین را «سرد به اعتدال»، «قابض»، «قلیل الغذا»، خلطآور، نفّاخ و موجب نعوظ در گرم مزاجان، جلا دهنده و گشاینده و ملین بطن، مدّر بول، تشنگیآور و خوردن آن را پس از طعام موجب فرو آمدن گرمایِ تنِ گرممزاجان دانسته است. وی رمّان مز را برای تسكین حدّت صفرا و رمّان حامض را خصوصاً برای تسكین لَهیب و حرارت معده و كبد حار و غلیان خون و صفرا و مانع انصباب مواد به معده و مدّر بول و مانع صعود بخار به دماغ، و نگه داشتن رمّان حامض را در دهان مانع قروح خبیثۀ دهان و آكلۀ آن نوشته است (نک : همانجا).