پیری محمدپاشا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 22 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/225308/پیری-محمدپاشا
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
14
پیریْمُحَمَّدْپاشا (د939ق / 1532م)، دولتمرد عثمانی و صدر اعظم سلطان سليم اول و پسرش سليمان قانونی. تاريخ تـولد او روشن نيست. وی در قرهمان (لارنده) يا آماسيه متولد شد و همانجا پرورش يافت (ثريا،2 / 43؛ هامرپورگشتال، تاريخ...،2 / 955). برخی مآخذ از او با لقب «پير» نيز ياد کردهاند (اوزون چارشيلی، II / 544، حاشيۀ 2؛ پچوی، 1 / 79؛ عثمان زاده، 22-23). وی نسب خود را از طـريق جمال الدين آقسرايی به ابوبكـر خليفۀ اول میرساند(ثريا، عثمانزاده، همانجاها) و به سبب انتساب به همين جمالالدين به جمالی نيز معروف است (عطايی، 102؛ مجدی، 324). پدرش محمد جلالالديـن پسر احمد چلبی ونيای مادریاش مـولاناحمزةالديـن لارندهایقرهمانی است (اوزونچارشيلی،II / 544 ) و به اين سبب، او را قرهمانی هم خواندهاند (پچوی، همانجا). پيری محمد در شهر آماسيه از عالـمان زمـان خود كسب علـم كرد و پس از اتمام تحصيل، در شهرهای صوفيه، سيلوری، غَلطه (گالاتا)، بر مسند قضا نشست، و همچنين توليت «عمارت عامرۀ» سلطان محمد دوم فاتح در استانبول را نيز بر عهده داشت (ثريا، مجدی، اوزون چارشيلی، همانجاها). وی در زمان بايزيد دوم عثمانی، دفتردار خزانۀ عامره شد (اوزون چارشيلی، همانجا) و در زمان سلطان سليم نيز سمت «باش دفتردار» ــ مسئـول كل امـور مالی (نک : ه د، باب دفترداری) ــ را بر عهـده گرفت وبا همين عنوان در جنگ چالدران همراه سليم بود (عثمان زاده، همانجا؛ هامرپورگشتال، دولت...،4 / 134-135). چون سليم به چالدران رسيد، برخی اميران عثمانی خواهان استقرار و استراحت لشكر در آنجا بودند، لیكن پيری محمد پاشا با توجه به وجود عناصر شيعه در ميان سپاه عثمانی و احتمال پيوستن شبانۀ آنها به لشكر ايران پيشنهاد كرد كه بدون اتلاف وقت به حمله بپردازند (همانجا). سليم اين نظر را پذيرفت و به همين سبب، گفتـهاند كه پيری پاشا هميشـه مورد توجـه سليم بـود (اوزون ـ چارشيلی، همانجا). پس از پيروزی سليم در چالدران (برای تفصيل، نك: روملو، 143 بب ؛ هامر پورگشتال، همان، 4 / 134-140)، محمدپاشا همراه با دوقهكينزادهاحمد ــ صدر اعظم ــ و ادريس بدليسی (ه م) برای تصرف تبريز و فراهم آوردن مقدمات ورود و پذيرايی از سليم، به اين شهر رفتند (منجمباشی، 3 / 455). سلطان سليم پس از 8 روز اقامت در تبريز (هامرپورگشتال، همان، 4 / 140-141؛ پارسا دوست، 487) ناچار به بازگشت شد. چون به نخجوان رسيد، مصطفى پاشا را كه سبب ناخشنودی ينیچريان از ادامۀ جنگ میدانست، از مقام خود عزل (هامرپورگشتال، همان، 4 / 142)، و پيرمحمد پاشا را به جای او به وزير سومی منصوب كرد (فريدون بك، 1 / 464؛ هامرپورگشتال، همانجا) و او را برای تدارك آزوقه و مهمات برای تجديد پيكار با ايرانيان، به شهر بايبورد فرستاد (همانجا). محمد پاشا از آنجا به شهر آماسيه رفت و در همانجا به تدارك ساز و برگ پرداخت. ينیچريها كه با ادامۀجنگ مخالف بودند،ناخشنودی خود را با حمله بــهاقامتـگاه پيــری پاشـا و حليمـی ــ معلـم سلطان ــ و دوقهکینزاده نشان دادند (سعدالدين، 2 / 287؛ منجم باشی، 3 / 457؛ هامرپورگشتال، همان، 4 / 144).سليم كه دوقهكينزاده احمد را محرك اين شورش میدانست، بیدرنگ او را به قتل رساند (همانجاها؛ اوزون چارشيلی، II / 270؛ صولاق زاده، 373) و ساير محركان اين واقعه، يعنی آغای ينیچری و قاضی عسكر را با مرگ كيفر داد (سعدالدين، 2 / 298؛ منجمباشی، همانجا؛ صولاقزاده، 377) و حتى پيریپاشا نيز مورد بیمهری قرارگرفت؛ اما بعد از مدتی و در آستانۀ لشكركشی سليم به مصر، پیری پاشا فراخوانده شد و قائم مقامی و محافظت از پايتخت، يعنی شهر استانبول برعهدۀ اوگذاشته شد (سعدالدين، 2 / 377؛ صولاقزاده، 412؛ شمعدانیزاده، 497؛اوزون چارشيلی، II / 283). هنگام بازگشت سليم از مصر و در پی اعدام يونس پاشا، صدراعظم، پيری پاشا به شام احضار گرديد و به جای صدراعظم مقتول به صدارت برگزيده شد (ثريا، 2 / 43؛ عثمان زاده، 23؛ هامرپورگشتال، همان، 4 / 239-240). سليم سپس به استانبول بازگشت و پیری پاشا را با عدهای از سواران قاپی قولی، روم ايلی، آناتولی و عربستان برای جلوگیری از حملات ايرانيان و حراست از مرزها در منطقۀ ديار بكر و ساحل فرات باقی گذاشت (سعدالدين، 2 / 383؛ صولاق زاده، 413؛ هامر پورگشتال، همان، 4 / 246). محمدپاشا مدتی در منطقه توقف كرد و چون حمله و حركتی از جانب ايران ديده نشد، بعد از فتح چند قلعه (اوزونچارشيلی، II / 296) در 925ق / 1519م به نزد سليم بازگشت (سعدالدين، همانجا). پيریپاشا مدت 3 سال تا درگذشت سليم (8 شوال 926ق / 21 سپتامبر 1520م) در مقام صدارت باقی ماند؛ پس از درگذشت سليم، وليعهدش سليمان را كه بعدها به قانونی ملقب شد، برتخت نشاند و خود تا929ق / 1523م صدارت او را برعهده گرفت (هامرپورگشتال، همان، 4 / 250-251؛ اوزون چارشيلی، II / 302؛ پچوی، 1 / 79). سرانجام در بازگشت سلطان سليم از فتح جزيرۀ رودس (همانجا)، پيری محمد با سعايت دشمنانش از جمله احمد پاشا كه به مقام او چشم دوخته بود، از صدارت معزول و بازنشسته شد و ابراهيم پاشا (ه م)كه مورد توجه سلطان بود، به جای او به صدارت انتخاب شد (ثريا، نیز پچوی، همانجاها؛ طيارزاده،2 / 15). پيری پاشا پس از كنارهگيری به مزرعهاش واقع در سيلوری رفت (اوزون چارشيلی، II / 545). وی نزد سلطان عثمانی ازاحترام فوقالعادهای برخوردار بود و به همين سبب، صدر اعظم ابراهیم پاشا بر او رشك میورزيد و سرانجام به تحريك همو و به دست پسر خود محمد افندی كه قاضی ادرنه بود، در 939ق مسموم شد و درگذشت و در سيلوری در جوار مسجدی كه خودش ساخته بود، به خاك سپرده شد(عثمان زاده، اوزون ـ چارشيلی، همانجاها؛ عطايی، 103).پيری پاشا وزيری مدبر،كاردان، تاريخشناس(شمعدانیزاده، 508)، اديب و مردم نواز بود (مجدی، 325) و توانست نزدیک 6 سال دولت عثمانی را با درایت و کیاست اداره کند و حتى از خشونتهای سلیم بکاهد. به پیشنهاد او و پذیرفتن سلیم، کارگاه کشتیسازی در استانبول تأسیس شد که موجبات تقویت نیروی دریایی عثمانی و ایجاد ناوگانی جدید را فراهم ساخت (شمعدانیزاده، 496-497؛ هامرپورگشتال، همان، 4 / 152؛ نیز شاپولیو، 151؛ اوزون چارشیلی، II / 298). وی سلیم و سلیمان را به تصرف بلگراد تشویق کرد و 50 فروندکشتی کوچک و مهمات لازم را از طریق رودخانۀ دانوب به آنجا فرستاد (همو، II / 311). پیری محمد همچنین مقدمات تصرف جزیرۀ رودس را نیز فراهم آورد (همو، II / 312-313؛ شاپولیو، 153). پیری محمدپاشا شعر نیز میسرود و رمزی تخلص میکرد (عثمانزاده، همانجا). وی پیرو طریقت مولویه بود («دائرةالمعارف...»، VII / 310). از پیری محمد آثار نیک بسیاری برجای مانده است که از آن جملهاند: مسجد، مدرسه و خانقاه دراستانبول در محلهای که به نام او محلۀ پیری پاشا نامیده میشود؛ مسجد و مدرسه و عمارت در سیلوری؛ همچنین مکتب، زاویه و نظایر آن در آقسرای از توابع قونیه (مجدی، همانجا؛ اوزون چارشیلی، II / 545).
پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، تهران، 1375ش؛ پچوی، ابراهیم، تاریخ، استانبول، 1283ق؛ ثریا، محمد، سجل عثمانی (تذکرۀ مشاهیرعثمانیه)، استانبول، 1311ق؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش چ. ن. سدن، تهران، 1347ش؛ سعدالدین، محمد، تاج التواریخ، استانبول، 1280ق؛ شمعدانیزاده، سلیمان، مریالتواریخ، استانبول، 1338ق؛ صولاقزاده، محمد، تاریخ، استانبول، 1297ق؛ طیارزاده، احمدعطا، تاریخ، استانبول، 1293ق؛ عثمانزاده، تائب احمد، حدیقةالوزراء، فرایبورگ، 1969م؛ عطایی، عطاءالله، حدائق الحقائق فی تکملة الشقائق، به کوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، 1989م؛ فریدون بک، احمد، منشآت السلاطین، استانبول، 1274ق؛ مجدی محمد افندی، حدائق الشقائق (ذیل الشقائق النعمانیة)، بهکوشش عبدالقادر اوزجان،استانبول،1989م؛ منجمباشی، احمد دده، صحائفالاخبار، ترجمۀ احمد ندیم، استانبول، 1285ق / 1868م؛هامرپورگشتال، یوزف، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمۀ زکی علیآبادی، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1367ش؛ همو، دولت عثمانیه تاریخی، ترجمۀ محمد عطا، استانبول، 1330ق؛ نیز:
Şapolyo, E. B., Osmanlı sultanları tarihi, Istanbul 1961; Türk dili ve edebiyatı ansiklopedisi, Istanbul, 1976; UzunçarŞılı, İ. H., Osmanlı tarihi, Ankara, 1983. علیاکبر دیانت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید