صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / حارث بن حلزه /

فهرست مطالب

حارث بن حلزه


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 2 دی 1398 تاریخچه مقاله

حارِثِ بْنِ حِلِّزه (د ح 580 م)، از شاعران مشهور عصر جاهلی و سرایندۀ یکی از 7 قصیدۀ معروف به معلقات. وی از قبیلۀ بنی یَشْکُر، از شاخه‌های بکربن‌وائل برخاسته، و نسبت یشکری وی از همین‌جا ست (ابن‌قتیبه، الشعر ... ، 96). ابوالفرج اصفهانی نسب وی را به ربیعة‌بن‌نزار از عدنانیان رسانده است (11 / 44؛ نیز نک‍ : یعقوبی، 1 / 263؛ کلبی، 1 / 83؛ ابن سلام، 1 / 151).
هیچ‌یک از منابع کهن به وجه تسمیۀ حلزه اشاره نکرده‌اند. در لغت‌نامه‌های کهن «حلز» (مؤنث آن: حلزة) به دو معنای متفاوت «قدکوتاه» و «بخیل» آمده است (نک‍ : ابن‌درید، الاشتقاق، 340؛ ابن‌سیده، 3 / 164؛ نیز نک‍ : ابن قتیبه، ادب ... ، 79)، اما اینکه چرا وی را ابن حلزه نامیده‌اند، روشن نیست.
برخی وفات حارث بن حلزه را در حدود سال 580 م دانسته‌اند (فروخ، 1 / 152) و با توجه به اینکه منابع وی را در زمرۀ معمرین به‌شمار آورده‌اند، حوادث و وقایعی که در اشعار و به‌ویژه معلقۀ او منعکس شده، بیشتر مربوط به دوران حکومت عمرو بن هند بر حیره است (نک‍ : ادامۀ مقاله).
حارث‌بن‌حلزه از بزرگان قبیلۀ بکربن‌وائل بود که از دیرباز در نواحی عراق و به‌خصوص حیره، مرکز حکومت لخمیان، منزلگاه داشتند و مدتها با قبیلۀ خویشاوند خود، تغلب، در کشمکش و نبرد بودند. یکی از طولانی‌ترین و مشهورترین این نبردها جنگ بسوس (ه‍ م) بود که به روایت مورخان و نویسندگان ایام‌العرب 40 سال به طول انجامید. در منابع کهن از حارث بن حلزه به‌عنوان یکی از سران قبیلۀ بکر ــ که در این درگیریها و اختلافات
به‌ویژه پس از جنگ بسوس نقش عمده‌ای داشته ــ یاد شده است. اخبار و روایاتی که دربارۀ وی در منابع و حتى معلقۀ مشهور وی آمده، همه در ارتباط با همین اختلافات و کشمکشهای میان دو قبیلۀ بکر بن وائل و تغلب است که البته همگی همچون اخباری که از دیگر شاعران جاهلی به دست ما رسیده است، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و باید به آنها به دیدۀ تردید نگریست؛ به‌ویژه که می‌دانیم این روایات نزدیک به دو قرن، مسیر پرفراز و نشیب نقل شفاهی را پیمود تا به صورت مدون درآمد و در این مسیر طـولانی از گـزند جعل و تحـریف ــ که از قضا رقابتها و اختلافات قبیله‌ای از عمده‌ترین عوامل آن بود ــ در امان نماند. از همین رو منتقدان کهن برآن‌اند که اشعار جعلی بسیاری به شعر حارث‌بن‌حلزه راه یافته است، چنان‌که ابوعبیده معمربن‌مثنى یک قصیدۀ کامـل (با قافیۀ «ج») از وی را ــ به استثنای چند بیت ــ ساختگی و جعلی خوانده است (نک‍ : جاحظ، الحیوان، 3 / 449).
راویان زندگی و اخبار، حارث بن حلزه را با عمرو بن کلثوم، دیگر شاعر جاهلی و نیز عمرو بن هند، حاکم حیره پیوند داده‌اند. عمرو بن هند که از وی به عنوان حاکمی مقتدر و سیاستمدار یاد کرده‌اند، حدود 16 سال (554- 569 م) از سوی انوشیروان بر حیره فرمان راند.
همۀ منابع اختلافات میان قبیلۀ بکربن‌وائل و تغلب را منشأ ظهور دو معلقۀ حارث‌بن‌حلزه و عمروبن‌کلثوم دانسته‌اند و راویانی همچون اصمعی و ابوعمرو شیبانی داستانی را در این‌باره ــ البته با اندکی اختلاف ــ نقل کرده‌اند که در منابع کهن و به‌ویژه اغانی به تفصیل آمده است. در این روایت نیمه‌افسانه‌ای آمده است که عمرو بن هند چون میان دو قبیلۀ بکر و تغلب آشتی برقرار کرد، برای تضمین استمرار صلح از هر قبیله 100 نفر را نزد خود گروگان نگه داشت. این افراد جزو سپاهیان وی به شمار می‌رفتند و در جنگها، او را همراهی می‌کردند، تا اینکه گروگانان قبیلۀ تغلب بر اثر گرمای شدید و تشنگی همگی در بیابان جان سپردند. پس از این ماجرا، قبیلۀ تغلب طلب دیه کرد، اما بکریان زیر بار نرفتند و از پرداخت دیه سر باز زدند. این امر آتش اختلافات میان دو قبیله را از نو شعله‌ور ساخت. بزرگان هر دو قبیله نزد عمرو بن هند رفتند تا بار دیگر میانشان داوری کند (ابوالفرج، 11 / 44-45). حارث بن حلزه در مجلس عمرو بن هند و در حضور نمایندگان هر دو قبیله معلقۀ خود با مطلع «آذَنَتنا بِبینِها اسماءُ) را در دفاع از قبیلۀ بکر بن وائل برخواند و برخلاف عمرو بن کلثوم، عمرو بن هند را مورد طعن قرار نداد، بلکه با هوشیاری و زیرکی به ستایش از وی پرداخت و بدین سان دل او را به دست آورد؛ چندان‌که وی، در داوری میان دو قبیله، جانب بکر بن وائل را گرفت و افرادی از آن قبیله را که نزد خود در گرو داشت، به حارث بن حلزه تحویل داد (همو، 11 / 44-46؛ فروخ، 1 / 152؛ عبود، 76).
در روایتی آمده است که چون حارث ابرص بود و عمرو بن هند از رودررو شدن با وی کراهت داشت، دستور داد قصیده‌اش را ازپشت پرده بر خواند؛ اما چون وی شروع به خواندن قصیده‌اش کرد، عمرو از شنیدن آن چندان به وجد آمد که دستور داد پرده را برداشتند و سپس او را بر سفرۀ خویش میهمان کرد و از ندیمان خود گردانید (جاحظ، البرصان ... ، 24؛ ابن‌قتیبه، الشعر، 96؛ ابن رشیق، 1 / 43-44؛ عباسی، 1 / 310).
گروهی از راویان که در تلاش بوده‌اند حارث بن حلزه را در شعر، جایگاهی والاتر و برتر از عمرو بن کلثوم بخشند، گفته‌اند که وی معلقه‌اش را فی‌البداهه سروده است (ابن‌قتیبه، عباسی، همانجاها؛ یاقوت، ادبا، 1 / 134)، اما برخی نویسندگان سرودن فی‌البداهۀ حدود 80 بیت را دور از ذهن دیده، این روایت را مورد تردید قرار داده‌اند (نک‍ : ابوالفرج، 11 / 47؛ زیدان، 1 / 125؛ عبود، 75؛ بلاشر، I / 87). برخی نیز چون طه حسین معلقۀ حارث بن حلزه و روایات مربوط به آن را یکسره جعلی خوانده‌اند (ص 225).
با همۀ ابهاماتی که پیرامون اشعار و به‌ویژه معلقۀ وی وجود دارد، حارث بن حلزه شهرت خود را مدیون این قصیدۀ بلند است که در منابع کهن از آن به‌عنوان یکی از 7 قصیدۀ مشهور جاهلی (معلقات سبع) یاد شده است (نک‍ : ابن عبدربه، 5 / 269-270؛ بغدادی، 1 / 126؛ «دائرةالمعارف ... »، I / 273؛ هوار، 9؛ نیز EI2). از میان نویسندگان کهن ابوزید قرشی به استناد روایت ابوعبیده و مفضل ضبی، اصحاب معلقات را 7 تن پنداشته و حارث را از آن میان بیرون ساخته است (ص 80-81؛ نیز نک‍ : بغدادی، همانجا؛ سیوطی، 2 / 480). ابوزید که معلقات و گزیده‌هایی از اشعار جاهلی و اسلامی را در جمهرة اشعار العرب ــ کهن‌ترین مجموعۀ شعری مدون ــ گردآوری کرده، نه معلقۀ وی را نقل کرده است و نه هیچ‌یک از اشعار دیگر او را.
شاعر معلقۀ خود را به شیوۀ قصاید جاهلی با ابیاتی عاشقانه، شکوه و گلایه از فراق محبوب خود اسماء آغاز می‌کند و سپس، زبان به مدح و ستایش عمرو بن هند می‌گشاید و پس از آن، ضمن برشمردن مفاخر قبیلۀ خود با اشاره به ادامۀ اختلافات میان قبیلۀ بکر و تغلب پس از جنگ بسوس و انعقاد پیمان صلح میان دو قبیله، از تلاش سخن‌چینان در دامن زدن به اختلافات و تهمتهای دشمنان و بدخواهان زبان به گلایه می‌گشاید. آن‌گاه ضمن اشاره به برخی وقایع تاریخی ازجمله جنگهای میان لخمیان و غسانیان به‌ویژه جنگ حلیمه ــ که منجر به کشته شدن منذر بن ماءالسماء (554 م) پدر عمرو بن هند شد ــ و نیز جنگ میان قبایل کنده با لخمیان، بخشی دیگر از افتخارات قبیلۀ بکر بن وائل ازجمله نجات امرؤالقیس بن منذر از اسارت و زندان غسانیان را برمی‌شمارد (نک‍ : خطیب تبریزی، شرح القصائد ... ، 368 بب‍‌ ). برخی محققان حوادث و وقایعی را که در این معلقه به آنها اشاره شده، از لحاظ تاریخی حائز اهمیت بسیار می‌دانند (نک‍ : نیکلسن، 113-114).
نویسندگان کهن برخی اشعار وی ــ به‌ویژه ابیات فخرآمیزی ــ که در آنها افتخارات قبیلۀ خود را به زیبایی برشمرده، بسیار ستوده‌اند و او را در مفاخره، برتر از همۀ شاعران جاهلی دانسته‌اند (جاحظ، البرصان، 41). این ستایشها منشأ پیدایش ضرب‌المثل «افخر من الحارث بن حلزه» شده، و به کتابهای امثال راه یافته است (نک‍ : میدانی، 2 / 471). با این همه، برخی ابیات ضعیف وی از دید تیزبین منتقدان و علمای بلاغت به دور نمانده است و گاه بر ناتوانی شاعر در بیان مقصود و ادای معانی خرده گرفته‌اند (نک‍ : قدامه، 246؛ خطیب قزوینی، 1 / 171؛ عباسی، همانجا).
حارث بن حلزه اشعار زیادی ندارد و از همین رو منابع او را در زمرۀ شاعران مقلین (کم‌سرایان) به شمار آورده‌اند (سیوطی، 2 / 487؛ فروخ،1 / 152). شاید همین امر باعث شده که در نخستین مجموعه‌های شعری که در سده‌های 2 و 3ق تدوین گردیده است، چندان مورد توجه قرار نگیرد. ابوزید قرشی ــ چنان‌که پیش‌تر گفتیم ــ در جمهرة اشعار العرب او را به‌کلی نادیده گرفته، و ابن سلام در طبقات فحول الشعراء او را در طبقۀ ششم شاعران جاهلی قرار داده و تنها به ذکر نام و نسب وی اکتفا کرده است (1 / 151).
وی علاوه بر معلقه، دو قصیده (با قافیۀ «ج» و «س») دارد که در مجموعۀ مفضلیات گرد آمده، و خطیب تبریزی به شرح آنها پرداخته است (نک‍ : شرح اختیارات ... ، 2 / 631 بب‍ ، 3 / 1728 بب‍‌ ). ابوعبیده تنها 5 بیت از قصیدۀ نخست را اصیل، و بقیه را ساختگی خوانده است (نک‍ : جاحظ، الحیوان، 3 / 449-450).
مضمون بیشتر اشعار وی فخر و حماسه است و در لابه‌لای آن، گاه ابیاتی حکمت‌آمیز نیز به چشم می‌خورد. قصاید وی برخلاف بیشتر اشعار جاهلی ساده، بی‌پیرایه و روان است و از واژگان دشوار و تعابیر نامأنوس تهی است. برخی همین شیوایی و سهولت الفاظ و تعابیر را دلیل بر جعلی بودن اشعار وی دانسته‌اند (نک‍ : فروخ، همانجا).
موسیقی‌دانان سده‌های بعد، بر روی برخی ابیات وی، به‌خصوص نخستین ابیات معلقۀ او، آهنگ ساخته، و آوازه‌خوانی چون معبد، آنها را به آواز خوانده‌اند (نک‍ : ابوالفرج، 11 / 43). نویسندگان و لغت‌نویسان کهن در توضیح و شرح واژگان دشوار و نیز مؤلفان کتابهای جغرافیایی برای معرفی اماکن و مواضع به اشعار وی بسیار استناد کرده‌اند (نک‍ : ابن‌سکیت، 79؛ جاحظ، «فخر ... »، 1 / 208؛ ابن درید، جمهرة ... ، 2 / 11، الاشتقاق، 205؛ ابوعبید، 1 / 347؛ یـاقوت، بلدان، 1 / 570، 583، جم‍‌ ). بـرخـی ابیـات وی گـاه خود ضرب‌المثل شده و گاه منشأ پیدایش برخی مثلها گردیده است (نک‍ : ابن‌قتیبه، الشعر، 96؛ زمخشری، المستقصى ... ، 2 / 142؛ ابوهلال، 1 / 129، 302، 2 / 153).
وی فرزندی به نام مذعور (ابن‌قتیبه، عباسی، همانجاها) و برادری به نام عمرو داشته که ابیاتی از وی در برخی منابع گرد آمده است (علوی، 204؛ زمخشری، ربیع ... ، 3 / 359).
معلقۀ حارث بن حلزه به تنهایی و گاه همراه با سایر معلقات به زبانهای مختلف انگلیسی، آلمانی و فرانسوی و فارسی ترجمه شده است. کرانکو اشعار حارث بن حلزه و عمرو بن کلثوم را براساس نسخۀ خطی جامع آستانه (شم‍ 553) در 1922م در مجلۀ المشرق (س 20، شم‍ 1) منتشر ساخته است. مجموع اشعار حارث بن حلزه که در این نسخه فراهم آمده، 94 بیت است که از لابه‌لای منابع کهن گردآوری شده، و اغلب آنها همان‌گونه که در نسخه با عبارت «و هی منحولة» مشخص شده، جعلی است (مثلاً نک‍ : ص 695، 700). بخشی از این اشعار در کتاب شعراء النصرانیة به کوشش لویس شیخو نیز آمده است.

مآخذ

ابن درید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بغداد / بیروت، 1378ق / 1958م؛ همو، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن، 1345ق؛ ابن رشیق، حسن، العمدة، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1972م؛ ابن سکیت، یعقوب، اصلاح المنطق، به کوشش احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، دارالمعارف؛ ابن سلام جمحی، طبقات فحول الشعراء، به کوشش محمود محمد شاکر، دارالمدنی؛ ابن سیده، علی، المحکم و المحیط الاعظم، به کوشش عائشه عبدالرحمان، قاهره، 1377ق / 1958م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1393ق / 1973م؛ ابن قتیبه، عبدالله، ادب الکاتب، به کوشش محمد دالی، بیروت، 1417ق / 1996م؛ همو، الشعر و الشعراء، لیدن، 1902م؛ ابوزید قرشی، محمد، جمهرة اشعار العرب، بیروت، 1404ق / 1984م؛ ابوعبید بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، به کوشش مصطفى سقا، قاهره، 1364ق / 1945م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، 1407ق / 1986م؛ ابوهلال عسکری، حسن، جمهرة الامثال، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و عبدالمجید قطامش، بیروت، دارالجیل؛ بغدادی، عبدالقادر، خزانة الادب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، مکتبة الخانجی؛ جاحظ، عمرو، البرصان و العرجان، به کوشش محمد مرسی خولی، بیروت، 1412ق؛ همو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1416ق / 1996م؛ همو، «فخرالسودان علی البیضان»، رسائل، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1411ق / 1991م؛ حارث بن حلزه، «دیوان»، به کوشش کرنکو، المشرق، بیروت، 1922م، س 20، شم‍ 1؛ خطیب تبریزی، یحیى، شرح اختیارات المفضل، به کوشش فخرالدین قباوه، بیروت، 1407ق / 1987م؛ همو، شرح القصائد العشر، به کوشش فخرالدین قباوه، بیروت، 1400ق / 1980م؛ خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، بیروت، 1988م؛ زمخشری، محمود، ربیع‌الابرار، به کوشش سلیم نعیمی، بغداد، 1400ق / 1980م؛ همو، المستقصى فی امثال العرب، بیروت، 1987م؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1957م؛ سیوطی، المزهر، به کوشش محمد جاد المولى و دیگران، بیروت، 1406ق / 1986م؛ طه حسین، فی الادب الجاهلی، قاهره، دارالمعارف؛ عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1367ق / 1947م؛ عبود، مارون، ادب العرب، بیروت، 1960م؛ علوی، مظفر، نضرة الاغریض فی نصرة القریض، به کوشش نُهى عارف حسن، دمشق، 1396ق / 1976م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربـی، بیـروت، 1984م؛ قـدامة بن جعفـر، نقد الشعر، بـه کـوشش کمـال مصطفى، قاهره / بغداد، 1963م؛ کلبی، هشام، نسب معد و الیمن الکبیر، به کوشش ناجی حسن، بیروت، 1408ق / 1988م؛ میدانی، احمد، مجمع الامثال، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1407ق / 1987م؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1379ق / 1960م؛ نیز:

Blachère, R., Histoire de la littérature arabe, Paris, 1952; EI2; Encyclopedia of Arabic Literature, eds. J. S. Meisami and P. Starkey, London / New York, 1998; Huart, C., Littérature arabe, Paris, 1920; Nicholson, R. A., A Literary History of the Arabs, Cambridge, 1966.

عنایت‌الله فاتحی‌نژاد

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: